بزرگان ادبیات غرب
برگردان: ابراهیم یونسی
آدامز، هنری بروکس: Adams, Henry Brooks
مورخ و تذکره نویس امریکایی در سال 1838 در بوستون زاده شد و در 1918 در واشنگتن مرد. تحصیلاتش در هاروارد بود، و بعدها در همانجا معلم شد.پس از ادامهی تحصیل در آلمان، در سفارت امریکا در لندن به سمت منشی پدر خویش به کار اشتغال ورزید. سردبیری نورث امریکن ریویو (1) بر عهدهی وی بود. وی آثار مهم خویش را که نتیجه و حاصل سالها تفکر و تأمل بود در بخش آخر زندگی نگاشت: مون سن میشل و شارتر: تحقیقی دربارهی وحدت قرن نوزدهم (1904) و آموزش هنری آدامز: تحقیقی در باب تنوع و تکثر قرن بیستم (1907). اگرچه افکارش همیشه روشن نیست و در ارائهی آنها تاری و آشفتگی به چشم میخورد با این وصف اغلب در کشف ضعفهای جامعهی نوین درک و بصیرتی چشمگیر دارد.اراسموس، دزیدریوس: Erasmus, Desiderius
اومانیست هلندی، در 1469 در رتردام زاده شد و در 1536 در بال مرد. وی تحصیلات خویش را در «دونتر» و «اسهرتوخن باس (2)» به پایان برد و در 1487 وارد صومعهی «اشتین (3)» شد و در 1492 منصب روحانیت یافت. پس از مدتی مطالعه در پاریس نخست در سال 1499 به انگلستان رفت و در این سفر با تامس مور و «جان کولت» دیدار کرد. دوستی خویش را با تامس مور تا پایان عمر ادامه داد. مدتی از عمر را در ایتالیا به سر برد، و در «تورن» دکتر در الهیات شد و سپس در کمبریج و بعدها در «لوون». در همین جا بود که با جریان اصلاح کلیسا درگیر شد، و چون از جان خود ایمن نبود در 1529 به بال رفت. هواخواهی شدید از کاتولیسیسیم منجر به تبعیدش به فریبورگ در 1529 گردید. جدا از چیزهایی که در زمینهی ادبیات باستانی یونان و روم نگاشته و علاوه بر موریا انکومیوم (4)، چاپ تازه و مهمی از «عهد جدید» را انتشار داد. آزادی از قید کهنه پرستی و خرافات زمان، انساندوستی بیکران، و رابطهی وسیعی که با بسیاری از شخصیتهای مهم زمانه دارد و نیز نفوذ شخصیاش وی را به قیافهی یکی از سیماهای مهم عصر خود جلوه گر میسازند.آریوستو، لودویکو: Ariosto, Ludovico
شاعر ایتالیایی در سال 1474 در «رگیوامیلیا (5)» زاده شد و در 1533 در «میراسوله (6)» مرد. نخست به خدمت خاندان «استه (7)» در «فررارا (8)» درآمد و منشی کاردینال «ایپولیتو (9)» شد؛ در 1507 با «ایزابل دسته (10)» در «مانتوا (11)» دیدار کرد و در 1512 با حامیان خویش تبعید شد؛ در 1517 در دربار «آلفونزوی اول» به مدیریت سرگرمیهای تئاتری منصوب شد و در 1522 به حکمرانی گارفای نانا (12) رسید. در 1527 از کار کناره گرفت و در روستا مأوی گزید و سالیان آخر عمر را به مرور حماسهی مشهور خویش اورلاندو فوریوسو (13) که نخستین بار در سال 1516 منتشر شد و نیز به مرور دیگر آثارش منجمله کمدیها و عاشقانهها و اشعار هجائی به سر آورد. در کار «آریوستو» وقایع داستانهای کهن و سلحشوری که ظاهراً موضع کار او است، در عصری نهاده میشوند که با عصری که ابداع گشتهاند تفاوت بسیار دارد، و لذا هر چند آنها را با مهارت و استادی باز میگوید طعن و تمسخر از خلال نقل برق میزند. وی در اواخر قرن شانزدهم آهنگی را ساز کرد که در بیشتر ادبیات پس از آن به مرات تکرار شد و به دفعات طنین افکند.استاندال (نام اصلی وی ماری -هانری بیل (14) بود): Stendhal
رمان نویس فرانسوی، در سال 1783 در «گره نوبل (15)» زاده شد و در 1842 در پاریس مرد. در 1799 به عزم ورود به مدرسهی پلی تکنیک به پاریس رفت لیکن به خدمت نظام درآمد و به عنوان سرباز خارج از صف در جنگ دوم ناپلئون علیه ایتالیا شرکت جست. پس از استعفا از خدمت نظام، طی جنگ با روسیه مجدداً به عنوان افسر غیررزمی به صفوف ارتش پیوست. از 1814 تا 1821 در ایتالیا زیست، تا اینکه پلیس اطریش وی را به خاطر ارتباط با میهن پرستان ایتالیایی از کشور اخراج کرد. از 1830 تا پایان عمر، کنسول فرانسه در «چیویتاوکیا (16)» بود. نخستین رمانش به نام آرمانس (17) در 1827 منتشر شد و سرخ و سیاه در 1830 و صومعهی پارم در 1839. استاندال در زمان حیات خویش تقریباً ناشناخته بود، اما اینک بیش از اندازه کارش را ارج مینهند، آنهم بیشتر به این علت که امساک در کلام و تجزیه و تحلیل خالی از احساسی که از اشخاص داستان و انگیزههای ایشان میکند وی را از نظر احساس و شیوهی کار به قیافهی یک مدرنیست جلوه میدهد. اگرچه داستانهایش در حقیقت تهی از عناصر رمانتیک نیستند با این همه بر بیشتر آثار داستانی مدرن پیشی میگیرند، و به هر حال رمان نویسی است بسیار اصیل و نوآور.استرن، لارنس: Sterne , Laurence
رمان نویس انگلیسی، در سال 1713 در «کلان مل (18)» واقع در استان، «تیپه راری (19)» زاده شد و در 1768 در لندن مرد. پدرش صاحب منصب ارتش انگلیس بود، وی خود تحصیلاتش را در هالیفاکس (یورکسن) و کمبریج به پایان برد. بین سالهای 1760 و 1767 در ایامی که در «ساتن (20)» و «کاکس ولد (21)» کشیش بود نه بخش تریسترام شندی را نگاشت. سفر به فرانسه در سال 1762 اندیشه و طرح سفر احساساتی را که در 1768 نگاشت به وی القاء کرد. در این ضمن چندین مجلد «مواعظ» را نیز منتشر کرد. اهمیت استرن در این نیست که تریسترام شندی و سفر احساساتی شاهکارهای جاودانند بلکه در این است که شیوهی بسیار درونگرا و مستقیم و آمیخته به امساک در کلام و نغز و بدیعش تأثیری قابل ملاحظه بر نویسندگان پس از وی، تا به عصر ما، داشته است.استریندبرگ، یوهان اوگوست: Strindberg, Johan August
دراماتیست و رمان نویس و شاعر سوئدی، در سال 1849 در استکهلم زاده شد و در 1912 در همان شهر مرد. تحصیلاتش در «اوپسالا (22)» و کارش معلمی و روزنامه نگاری بود و در 1874 معاون رئیس کتابخانهی سلطنتی گردید. نخستین ازدواجش (که دو ازدواج دیگر در پی داشت) در 1877 روی داد. مناسبات بد و نابفرجامش با همسر اولش سوء ظن و تندی و تلخی بیمارگونهای را که در آثار بعدی خود چاشنی وصف مناسبات جنسی میکند توضیح میدهد: پس از موفقیتهای چندی که در زمینهی درام و نگارش آثار داستانی یافت در 1883 سوئد را ترک گفت؛ سال بعد به مدتی کوتاه به کشور باز آمد و به اتهام توهین به مقدسات مورد تعقیب واقع شد، لیکن برائت حاصل کرد. پس از ازدواج و رهایی مجدد، در پاریس زیست و در آنجا دچار آشفتگی روانی شد و از این آشفتگی با علاقهای شدید به «تم» های مذهبی به درآمد، و همین موجب شد که در نمایشنامههای بعدی خود سمبولیسم بیشتری را به کار گیرد. در 1896 به سوئد باز آمد، شمارهی زیادی نمایشنامه و چندین داستان نگاشت، و تئاتر ویژهی خود را بنا نهاد. سالهای پایان عمر را در انزوا زیست. استریندبرگ اگرچه در زندگی شخصی و خصوصی خود آدمی غریب و بی ثبات بود در عرصهی درام، هم به شیوهی رئالیستی چنانکه در پدر وهم در شیوهی تجربی چنانکه در نمایش رؤیا و سونات اسپوک - که بیشتر نمایشنامههای اکسپرسیونیستی متأثر از آن است - استادی است مسلم. نمایشنامههای خویش از لحاظ تکنیک استادانه و از حیث قوت فوق العادهاند.اسکات، والتر: Scott, Walter
رمان نویس و شاعر و مورخ اسکاتلندی، در سال 1771 در «ادینبرو (23)» زاده شد و در 1832 در «آبوتسفورد (24)» مرد. تحصیلاتش در «دینبرو» بود؛ در 1792 به عضویت کانون وکلا درآمد و در 1799 به نمایندگی قضائی و سیاسی دولت در «سلکرک شایر (25)» منصوب شد. وی که خود از گردآورندگان «حماسههای مرزی» بود به سرودن اشعار نقلی و داستانی مهیج پرداخت، لیکن در 1814 پس از موفقیت بزرگی که نصیب نخستین رمانش، ویورلی (26)، گردید که با نام مستعار انتشار داده بود، بیشتر اوقات خویش را مصروف داستانهای تاریخی کرد. در 1820 به مقام بارونی رسید. پس از ورشکستگی مالی بنگاه نشری که در آن شریک بود برای تأدیهی دیون خود تلاشی قهرمانانه کرد. نتیجهی این عمل، نگارش فزون از اندازه و شتاب آمیز بود، و به همین جهت ساختمان و شیوهی نگارش رمانهای سالیان آخر عمرش چندان استوار و هموار نیست. اسکات اگرچه اینک دیگر باب نیست هنوز از بزرگترین نویسندگان رمانهای تاریخی است: رمان نویسی است نیرومند، مرد صفت، با احساس و درکی عالی از تاریخ و اشخاص داستان. آوازه و محبوبیتش در دوران حیات خود و سالها پس از آن، در سرتاسر اروپای غربی عظیم بود، و تأثیرش بر آثار داستانی از این مقوله جای انکار نیست.الیوت، جورج: Eliot, George
(نام اصلی وی ماری آن اوانز (27) بود) رمان نویس انگلیسی، در سال 1819 در «آربری فارم (28)» واقع در «وارویکشایر (29)» زاده شد و در 1880 در لندن مرد. اوایل عمرش در «وارویکشایر» در خانهی پدر گذشت و وی تا به هنگام مرگ که به سال 1849 اتفاق افتاد در آنجا بود. این مدت را به خواندن کتب و مطالعهی زبانهای باستانی و اروپایی به سر آورد. از 1851 تا 1853 دستیار سردبیر مجلهی وستمینستر ریویو (30) بود. پس از کارهایی که در زمینهی ترجمه و نقد کرد فعالیتش به عنوان رمان نویس با سه داستان که در مجلهی بلاک وودز (31) انتشار یافت آغاز شد؛ پس از آنها داستنانهای دیگری را نظیر آدام بید (32) در 1859 و دمیل آن د فلاس (33) وسایلاس مارنر (34) (1861) و دیگر داستانها از آن جمله رمان چهار جلدی و مشهور میدل مارچ را در سالهای 1871 و 1872 انتشار داد. کتاب اخیر الذکر را که شاهکار او است اینک از زمرهی دست آوردهای عمده به آثار داستانی انگلیس میدانند. طی بیست و پنج سال اخیر بخش معتنابهی از توجه نقد معطوف به وی بوده است.امرسن، رالف والدو: Emerson, Ralph Waldo
شاعر و مقاله نویس و فیلسوف امریکایی در سال 1803 در بوستون زاده شد و در 1882 در کنکورد واقع در ماساچوست مرد. وی که تحصیلات خود را در هاروارد به اتمام رسانده بود پس از مدتی تدریس با ورود به کلیسا از سیرهی خانوادگی پیروی کرد، لکن دگرگونیی که در دید و تلقی مذهبی وی پدید آمد موجب شد در 1832 از کار کناره گیرد. وی از اروپا دیدار کرد و با کارلایل دوست شد، اما سرانجام در کنکورد سامان گرفت و در همانجا به تأسیس «ترانسندنتل کلاب (35)» مساعدت کرد، و سردبیری مجلهی دایال (36) را بر عهده داشت. عقایدش در نخستین کتابش به نام طبیعت به تفصیل بیان شده است. همین کتاب به انضمام سخنرانیی که یک سال پس از آن در هاروارد ایراد کرد وی را به شهرت رساند و در مقام پیشوای آتی نویسندگان نیوانگلند تسجیل کرد. متعاقب این امر، دو رشته مقالات را در سالهای 1841 و 1844 انتشار داد. پس از آن دامنهی سخنرانیها را وسعت داد، در 1850 انسانهای نمونه و در 1856 صفات ممیزهی انگلیسی و بالاخره در 1860 سلوک زندگی را انتشار داد. امرسن با اینکه بلیغ و عمیق است شیوهی کارش که نامرتبط و منفصل است بیشتر به خطابه میبرازد تا به مقاله، وی اینک هم در امریکا و هم در انگلستان، چنانکه در قرن نوزدهم بود، نفوذی عظیم نیست لیکن به عنوان چهرهای که اساساً امریکایی است همچنان وزن و اهمیت خویش را حفظ خواهد کرد.اندرسن، هانس کریستیان: Anderson, Hans Christain
قصه نویس دانمارکی، در سال 1805 در «اودنس (37)» زاده شد و در 1875 در کپنهاگ مرد. سالیان نخستین زندگیش مبارزه با فقر بود، فقری که خانهی یک پارهدوز ساده با آن دست به گریبان بود. در چهارده سالگی به کپنهاگ رفت تا در تئاتر سلطنتی کاری برای خود دست و پا کند، هر چند مساعدت خیراندیشی به وی امکان داد به مدرسهای در «سلاگلسه (38)» برود. در سیاحتهای خود در اروپا با بسیاری از مردم نامدار زمان ملاقات کرد، و پس از اقامتی دراز در ایتالیا بود که در سال 1835 نخستین رمان موفق خویش به نام امپروویزاتورن (39) و چهار قصه را منتشر کرد. علاوه بر داستانها و قصههایی که شمارهشان بر روی هم به 168 میرسد نمایشنامهها و رمانها و سیاحتنامهها و اشعاری را نیز نگاشت و زندگینامهی خود را منتشر ساخت. شهرت و محبوبیت جهانی وی در مقام نویسندهی داستانهای کودکان شاید اینک چنانکه بود نیست؛ با این همه بهترین داستانهایش، که عناصری از وجودشان را به داستانهای عامیانهای که خود در خردی شنیده بود مدیونند، در نوع خود شاهکارند.اونامونو،ای خوگو میگوئل دو: Unamuno v lugo, Miguel de
متفکر اسپانیایی، در سال 1864 در «بیل بائو (40)» زاده شد و در 1936 در «سالامانکا (41)» مرد. وی که طی بیش از چهل سال سیمایی مهم و نیرومند بود توسط حکومت «پریمودوریوه را (42)» تبعید شد، سپس به مجلس مؤسسان جمهوری پیوست، و در آغاز جنگهای داخلی جانب فرانکو را گرفت، اگرچه بعدها تغییر عقیده داد. وی که بسیار اهل مطالعه و به چندین زبان آشنا بود در سالامانکا استا زبان یونانی شد، در عین حال که ریاست دانشگاه را نیز بر عهده داشت. از میان آثار وی میتوان از دل سنتی میانتو تراژیکو دولاویدا (43) (1912) و چندین رمان نام برد که از بین آنها نی یبلا (44) نمونهای است جالب (1914)، و نیز اشعاری، از آن جمله شعر مشهور «ال کریستو دو ولاسکوئز (45)» (1920). لیکن نفوذ قویتر از آنِ حکیم و متفکر نگارندهی «مفهوم مصیبت بار زندگی» است.اونیل، یوجین گلادستن: O"Neill, Eugene Gladstone
نمایشنامه نویس امریکایی، در سال 1888 در نیویورک زاده شد و در سال 1953 در بوستون واقع در ایالت ماساچوست مرد. پدرش هنر پیشهی تئاتر بود، و او در سفرهای هنری پدر همراه وی بود، یک سال از تحصیلات خویش را در پرینستن گذراند. در پی طلا به هندوراس رفت؛ در آنجا در بخشهای اداری کارخانهها کار کرد و سرانجام دریانورد شد و از راه دریا به آرژانتین و افریقای جنوبی و انگلستان رفت. طی شش ماه اقامت در یکی از آسایشگاههای مسلولین آغاز به نوشتن کرد. پس از کسب تجربه در هاوارد به بازیگران گروه «پراوینس تاون پله یزر (46)» که نمایشنامههایش را بر صحنه آوردند پیوست. در سال 1920 با انتشار نمایشنامهی آن سوی افق (47) در پیشاپیش نمایشنامه نویسان امریکا جای گرفت؛ از آن پس نیز نمایشنامههای بسیاری را نگاشت، از آن جمله نمایش نامهی مشهور سوگواری الکترا (48) (1931) و ورود آدم یخی (49) 1946، حال آنکه در 1936 به دریافت جایزهی نوبل نایل آمده بود. اونیل را هر چند کارش عاری از نقص نیست، باید بهترین و کاملترین دراماتیستی دانست که جامعهی امریکا تاکنون به جهان ادب عرضه داشته است.ایبسن، هنریک یوهان: Ibsen, Henrik Johan
شاعر و دراماتیست نروژی، در سال 1828 در «اسکین (50)» زاده شد و در 1906 در اسلو مرد. وی فرزند یک بازرگان ورشکسته بود. نخست به قصد تحصیل طب داروگری کارآموز شد. چندی پس از نقل مکان به «اسلو» در 1850 دومین نمایشنامهاش که نمایش نامهای تاریخی بود در آن شهر به اجرا درآمد. از 1851 تا 1857 در «برگن (51)» کارگردان تئاتر جدید بود. سپس در مقام مدیر تئاتر «نورسکه (52)» به پایتخت بازآمد. شش سال پس از آن سالهای ناامیدی و از لحاظ مالی آمیخته به دشواری بود. اما پس از نگارش مدعیان بناحق در سال 1863 من باب تشویق فرصتی برای سیاحت به رایگان به وی داده شد و به رم رفت و در آنجا نمایشنامههای براند (1866) و پیرگینت را (1867) نگاشت که سرانجام پایههای شهرتش را در اسکاندیناوی استوار ساخت. از این زمان تا 1891 بیشتر باقیماندهی عمر را در المان و ایتالیا به نمایشنامه نویسی به سر آورد: از خانهی عروسک گرفته تا اردک وحشی و هداگابلر، که در اروپا آوازهاش را بلند داشتند. پس از بازگشت به نروژ به کار نگارش ادامه داد؛ نمایشنامههای بسیار سمبولیک این دوره از کارش، بنای استاد کار و جان گابریل بروکمن را شامل میشود. محل ایبسن در مقام استاد درام مدرن منثور و مبتنی بر رئالیسم، به سهولت قابل تهدید نیست. با ترکیب و ادارهی عالی کار، که شاید خود نتیجهی سالها کار در تئاتر بود، نکات فنی نو بسیاری را به قلمرو تئاتر کشید. مهارت و نیرو و عمق کارش هنوز برخی از بهترین نمایشنامههایش را بر صحنهی تئاتر جهانی زنده میدارد.بالزاک، اونوره دو: Balzac, Honoré de
رمان نویس فرانسوی در سال 1799 در «تور (53)» زاده شد و در 1850 در پاریس درگذشت. تحصیلاتش در «واندم (54)» و در رشتهی حقوق بود و از 1816 تا 1819 در یکی از دفاتر وکالت کار کرد. دو سال پس از آن، کاری که در مقام ناشر و مطبعه دار بدان دست یازیده بود به افلاس انجامید. پس آنگاه با نام مستعار به نگارش داستانهای پر ماجرا پرداخت و در سال 1833 پس از انتشار پزشک دهکده (55) اندیشهی کمدی انسانی (56) به ذهنش راه یافت. بخش عمدهی رمانها و سایر بررسیهایی که اساس این منظرهی پیوسته و گردان زندگی فرانسه را تشکیل میدهد در فاصلهی بین این ایام و سال 1845 نگارش یافت. با این همه در سالهای 1848 و 1849 نتوانست به عضویت فرهنگستان فرانسه درآید. بعدها هنگامی که استاندال و فلوبر به عنوان رمان نویسان طراز اول فرانسه پا گرفتند ستارهی بخت بالزاک در افول آمد. آثارش شتاب آمیز است و یکدست نیست و معایب بسیار دارد، با این همه به برکت نیروی خلاقهی ناب و درک و دریافتی که از زندگی دارد وجودش در مقام نویسندهای بزرگ و استادی حقیقی محل انکار نیست، اگرچه در اساس رمانتیک است و چنانکه زمانی میپنداشتند رئالیست نیست.بایرون، جورج گوردون نوئل بایرون (ششمین بارون): Byron, George Gordon Noel Byron
شاعر انگلیسی، در 1788 در لندن زاده شد و در 1824 در یونان از جهان رفت. پایش مادر زاده کج بود. با مادرش در «ابردین (57)» میزیست و در همانجا هم به مدرسه رفت، اما چون ناگهان وارث عنوان خانوادگی گردید ناچار به «هارو (58)» و پس از آن به کمبریج رفت. پس از سفری که به اتفاق دوست خود «هابهاوس (59)» به خارجه کرد نخستین بخش چایلد هارولدز پیلگریمج (60) را در 1812 منتشر ساخت و در رم به شهرت رسید. پس از اینکه سالها قهرمان رمانتیک محافل لندن بود و چندین قطعهی دیگر از اشعار نقلی خویش را منتشر ساخته بود به ازدواجی نابختیار دست زد و بر سر این کار و هم به سبب روابط احتمالی با ناخواهری خود «اوگوستالی (61)» در حلقهی رسوایی افتاد. در 1816 انگلستان را ترک گفت و دیگر بدان باز نگشت. از آن پس در ونیز و در دیگر جاهای ایتالیا زیست و پارهای از زیباترین اشعار خویش را در همانجاها سرود. هنگامی که در 1822 به یاری آزادیخواهان یونان بدان دیار شتافت، دون ژوان، این طنز بزرگ، ناتمام بود. پس از دو سال که در میان رهبران شورش به سر آمد بر اثر ابتلای به تیفوس مرد. هنگامی که جسدش را باز آوردند تا در کلیسای وستمینستر به خاک سپارند کلیسا به علل اخلاقی از پذیرفتنش سرباز زد.بایرون یکی از سیماهای غالب و منتفذ سرتاسر عصر رمانتیک بود، و در اروپا از شهرت و نفوذی عظیم بهره داشت. در مقام شاعر، نه به عنوان یک سیما، شهرت و اعتبارش در میان سخن سنجان انگلیس بدان وسعت و عظمت نبوده، اما شخصیت پیچیده و زندگی غم انگیزش موضوع بررسیهای بیشمار بوده است.
برنز، رابرت: Burns, Robert
شاعر اسکاتلندی، در 1759 در «الووی (62)» زاده شده و در 1796 در «دامفریز (63)» مرد.اگرچه خانوادهاش از دهقانان خرده پا بود در ادبیات دانشی وافر اندوخت و به سرودن شعر آغاز کرد. در مقام برزگر کامیاب نبود لیکن با انتشار نخستین دفتر شعر خویش که بیشتر اشعار آن به لهجهی اسکاتلندی بود در 1784، یک شبه به شهرت رسید و به جامعهی ادب راه یافت. چاپ دوم اثر، نخست ازدواج و سپس بازگشتش را به مزرعه ممکن ساخت. در 1789 در ادارهی رسومات شغلی به وی داده شد. سرودها و ترانههای بسیاری را برای موزهی موسیقی اسکاتلند (1787-1803) و مجموعهی گزیدهی آهنگهای اصیل اسکاتلندی جورج تامپس نگاشت (1793-1805). برنز میتوانست به سبک مرسوم قرن هیجدهم نیز شعر بگوید، اما بهترین غزلیات و اشعار داستانی وی در لهجهی اسکاتلندی بسا بلند و با شکوهند وی در این عرصه شاعر مردم است.
بلوک، الکساندر الکساندرویچ: Blok, Alexander Alexandrovich
شاعر روس، در سال 1880 در سن پطرزبورگ زاده شد و در 1921 در همان شهر مرد. وی پیشوای سمبولیستهای روسیه گردید. لیکن انقلاب 1905 ایدآلیسم رمانتیکش را پاک درهم شکست، و شعرش خاصهی رئالیستی و جنگجو یافت. وی انقلاب 1917 را حسن استقبال کرد و قطعهی مشهور: دوازده تنان را (در متان آن) سرود. بعدها از غرب خواست که در ایجاد جامعهی انسانی و برادرانه به روسیه بپیوندد، لیکن رنجها و خشونتهای جنگهای داخلی ایمانش را سست گرداند و از نوشتنش بازداشت. مرگش منطبق با از هم پاشیدگی نهضت سمبولیسم است. هر چند نقد شوروی اغلب از او به لحنی موافق یاد نمیکند سخن شناسان وی را بزرگترین شاعر روسیهی سالهای 1900 تا 1920 میدانند.بلیک، ویلیام: Blake, William
وی که فرزند یک کشباف بود در 1757 در لندن زاده شد و در 1827 در همانجا مرد. در رشتهی هنر، در کلیسای سن پل، در نزد یک حکاک و سپس در آکادمی سلطنتی آموزش دید. اما به زودی از سنتهای زمانه برید. وی بسیاری از اشعار خود و نیز اشعار شعرای گذشته و معاصر خویش را مصور کرد. بلیک بیشتر اشعارش را در بیست سال آخر قرن هیجدهم سرود، چنانکه سرودهای سادگی در 1789 و سرودهای تجربه در 1794 انتشار یافت. در حالی که برخی دیوانهاش میپنداشتند در تنگدستی از جهان رفت. اینک وی را یکی از شاعران عمدهی انگلیس میدانند. وی شاعری است که بر رغم اساطیر خصوصی و دشواری که دارد مطالعهی آثارش ولو به خاطر حکمت عمیق و اشراقیِ سراینده، سخت مأجور است.بودلر، شارل پیر: Baudelaire, Charles Pierre
شاعر و منتقد فرانسوی در سال 1821 در پاریس زاده شد و در 1867 در همانجا درگذشت. شش ساله بود که پدرش مرد و مناسباتش با ناپدریش قرین ناشادکامی بود. در 1841 مسافرت ده ماههای به شرق کرد. با وجود ارثیهی ناچیزی که از پدر بدو رسیده بود مدام در مضیقهی مالی بود. پس از انتشار اثر مشهورش به نام گلهای بدی در 1857 به خاطر نوشتههای خلاف اخلاق مورد تعقیب قرار گرفت. هفت سال پس از آن را وقف نقد هنری و ترجمهی آثار «پو» کرد. در 1864 به بلژیک رفت، لیکن بر اثر ابتلای به بیماری قوهی تکلم خود را از دست داد و دو سال بعد به صورت مردی رنجور و از پا افتاده به پاریس بازگشت. وی شاعری بسیار بکر و اصیل و واجد نیرو و عمق فراوان بود و در مقام یک نفوذ هر اندازه از او گفته میشود مبالغه نیست چه وی یکی از سیماهای مهم مدرنیسم یا نوگرایی در ادبیات است.بومارشه، پیراوگوستن کارون دو: Beaumarchais, Pierre-Augustin Caron de
نمایشنامه نویس فرانسوی، در سال 1732 در پاریس زاده شد و در 1799 در همانجا مرد. اگرچه برای پیشهی پدر - یعنی برای ساعت سازی - تعلیم دیده بود بیشتر عمر خویش را در دسیسه چینی و سفته بازی به سر آورد. در سال 1764 از اسپانیا دیدار کرد و در 1774 انگلستان و آلمان و اطریش را در مقام یک مأمور سیاسی سیاحت کرد. در 1773 به محبس افتاد و به خاطر مبارزه با فساد شهرتی به دست آورد. در 1776 برای مستعمره نشینان امریکا اسلحه تهیه کرد و در 1780 انجمن نویسندگان را بنیاد نهاد. پس آنگاه فردی انقلابی شد و در 1792 مهاجرت کرد لیکن در 1796 به وطن باز آمد. از شش نمایشنامه و یک اپرا که نگاشت ریش تراش سویل و ازدواج فیگارو از همه مشهورترند و این هر دو بعدها به قالب اپرا درآمدند. بومارشه که سیمایی است غریب و مشکوک، در کمدی خویش سخت سرزنده و با روح و مبتکر و مبدع مینماید. برخورد جنگجویانه و هجوآمیزش با امتیازات اشرافی در پدید آوردن و تشدید احساسات انقلابی بی تأثیر نبود.پاسکال، بلز: Pascal, Blaise
نویسندهی فرانسوی در سال 1623 در «کلرمون فران (64)» زاده شد و در 1662 در پاریس مرد. پدرش امین صلح بود، و وی خود تحصیلاتش را در پاریس به اتمام رساند؛ در ریاضیات و هندسه و فیزیک سرآمد همگنان خویش بود؛ ماشین حسابی نیز اختراع کرد. در 1646 با دیگر افراد خانوادهاش تحت تأثیر «ژانسنیستها (65)» واقع شد و در 1654پس از سالی چند زندگی در محیط اشرافی ناگهان منقلب شد و خویشتن را وابستهی «پرت روایال (66)» ساخت. در نامههای ولایتی از ژانسنیستها دفاع میکند و بر یسوعیان میتازد. اثرش به نام اندیشهها که طرح آن را در 1658 ریخته بود به هنگام مرگش ناتمام ماند. پاسکال علاوه بر اینکه ریاضیدانی بزرگ است نویسندهای چیره دست نیز هست و بر بسیاری از نویسندگان پس از خود، که پروای خودآزاری و احساس گناهباری وی را در پیوند با مذهب نداشتند، تأثیر عمیق داشت.پروست، مارسل: Proust, Marcel
رمان نویس فرانسوی، در سال 1871 در «اوتوی (67)» زاده شد و در 1922 در پاریس مرد. پدرش طبیب و مادرش یهودی ثروتمندی بود. هنوز در سنین بیست عمر بود که به یاری افسون و جاذبه و بلندپروازی خویش به محافل پاریس راه یافت. از اواخر قرن به بعد ادبار و بیماری و سرخوردگی موجب شد گوشه نشین گردد و در 1907 در اطاق عایق کاری شدهای در خانهی شمارهی 102 «بولوار هوسمان (68)» میزیست: شب کار میکرد و روز میخوابید. بین سالهای 1907 و 1914 هر تابستان از «کابورگ (69)» دیدار میکرد. رمان بزرگش در جستجوی زمان گم شده را نخست در سالهای 1909 و 1912 نگاشت و سپس مورد تجدید نظر قرار داد و آن را تا به هنگام مرگ همچنان بسط داد. بخش اول که در سال 1913 منتشر شد مورد اعتنای چندانی واقع نشد. لیکن بخش دوم آن در 1919 جایزهی گنکور را ربود و شهرت جهانی نصیب وی ساخت. وی بیگمان بزرگترین رمان نویس قرن حاضر فرانسه و یکی از استادان ادبیات مدرن است.پو، ادگار آلن: Poe, Edgar Allan
شاعر و منتقد و نویسندهی داستانهای کوتاه، از مردم آمریکا، در سال 1809 در بوستون زاده شد و در 1849 در بالتیمور مرد. والدینش که از هنرپیشگان سیار بودند در ایامی که وی هنوز طفلی بیش نبود از جهان رفتند، و «جان آلن (70)» به تربیتش همت گماشت، لیکن قماربازی «پو» ی جوان و وامهایی که از این رهگذر بالا میآورد بین آن دو سردی و جدایی افکند، و از این زمان به بعد زندگی «پو» آمیزهای از تلاش و تقلا و مزدوری و کار توان فرسا و الکلیسم بود. در فاصلهی بین سال 1829 و مرگش در حدود هفتاد داستان کوتاه نگاشت و اشعار بسیار سرود، از جمله غراب و اشعار دیگر که در 1845 انتشار یافت. با داستانهایی چون ساس طلایی و جنایت در کوی مرده شوی خانه وی را میتوان یکی از بنیادگذاران داستانهای پلیسی دانست. با این همه بزرگترین دست آوردش به ادبیات چیزی مستقیم نبود، چون با جاذبهای که شعرش برای بودلر و مالارمه داشت بر سمبولیستهای فرانسه سخت تأثیر کرد. دربارهی ارزش کار خود وی هنوز اختلاف نظر زیاد است.پوپ، الکساندر: Pope , Alexander
شاعر انگلیسی، در سال 1688 در لندن زاده شد و در 1744 در «تویکنهام (71)» مرد. وی در روستا پرورش یافت؛ در کار تحصیل سخت کوش بود؛ نقص خلقتی داشت و در تمام عمر روی سلامت ندید. نخستین اثرش به نام مقالهای دربارهی نقد در 1711 منتشر شد، متعاقب آن در 1712 ربودن یک تار مو (72) و دفتر شعری در 1717. پس از سالیان درازی که به ترجمهی آثار هومر گذراند (و هم او ایلیاد را در 1720 و ادیسه را در 1726 منتشر کرد) و نسخهی جدیدی که از آثار شکسپیر به دست داد به «تویکنهام» رفت و در همانجا، طی بخش آخر زندگی، زیباترین و نغزترین اشعار خویش را سرود. وی در محدودهی سبک و شیوهی کار و احساس عصر خویش استادی است بلندپایگاه.پوشکین، الکساندر سرگیویچ: Pushkin, Alexander Sergeyevich
شاعر روسی، در سال 1799 در مسکو زاده شد و در 1837 در سن پطرزبورگ مرد. چون از اشراف بود (هر چند نیای مادری وی حبشی بود) در دبیرستان «تسارسکوی سلو (73)» زبان فرانسه آموخت، و در همان مدرسه به انشاد شعر پرداخت. بعدها، اسماً در مقام مأمور دولت، در سن پطرزبورگ اقامت گزید. اثرش به نام روسلن و لودمیلا (74) در 1820 با استقبال شایان مواجه گشت، لیکن در همان اوقات انتشار برخی اشعار نیشدار موجب تبعیدش به قفقاز گردید. در آنجا محبوس قفقاز را نگاشت (1820-1821) پس از چندی ناگاه مورد عفو نیکلای اول واقع شد و زان پس از شرایط و اوضاع وی را به جانب دربار راند. بوریس گودونوف (75) را در سال بخشودگی (1826)، انتشار داد. در سالیان بین 1823 و 1831 سرگرم نگارش اوگن اونگین بود. در 1831 به ازدواجی نامعقول دست زد و سرانجام حماقتها و نیرنگهای زنش منتهی به قتل وی در دوئلی با «لژیتمیست (76)» فرانسوی به نام «بارون هه که رن دانته (77)» گردید. پوشکین در شعر و نثر هر دو نویسندهای گرانمایه و اهمیتش برای ادبیات روس فوق العاده بود. دشواری ترجمهی آثارش موجب شده است که اصالت و قدرت و عظمتش، حتی تا به امروز، در خارج از روسیه چنانکه باید درک و ارزیابی نگردد.پیراندللو، لوییحی: Pirandello, Luigi
نمایشنامه نویس و رمان نویس و نویسندهی داستانهای کوتاه، از مردم ایتالیا، در سال 1867 در «آگرجنتو (78)» زاده شد و در 1936 در رم مرد. تحصیلاتش در پالرمو و رم و بن بود؛ نخستین بار با نگارش رمانی به نام مرحوم ماتیا پاسکال در 1904 موفقیت یافت. سپس در ایامی که اواسط عمر را پشت سر نهاده بود، به واسطهی نمایشنامههای متعددش از آن جمله: شش شخصیت در جستجوی یک نویسنده (1921) به شهرت و آوازهای بیشتر دست یافت. از کارهای دیگرش میتوان شمارهای داستان کوتاه و مقاله را نام برد. وی بهترین دراماتیست مدرن ایتالیاست که نمایشنامههای بکر و بدیع و درونگرا و شک آمیزش روح عصر حاضر را تسخیر و ارائه میکند.تاسو، تورکاتو: Tasso, Torquato
شاعر ایتالیایی، در سال 1544 در سورنتو زاده شد و در 1595 در رم مرد. تحصیلاتش در ناپل و زیر نظر یسوعیان و بعدها در «پادوآ» گذشت، که در آن نخستین حماسهی خویش را به سال 1562 منتشر کرد. در 1565 به خدمت خاندان «استه (79)» درآمد و بعدها شاعر دربار «آلفونزو» ی دوم (80) شد. بهترین آثارش به این دوره تا به سال 1577 تعلق دارد، در این سال بود که جنون جلوهگری آغاز کرد. طی مدتی که در بیمارستان «سن آن (81)» و پس از آن در «مانتوا (82)» بستری بود و بالاخره پس از دربدریها و خانه بدوشیها سرانجام در رم از حمایت پاپ بهرهمند شد. فعالیت ادبیاش سستی نمیشناخت، اگرچه با رشد و قوت جنون، نبوغ کاستی میگرفت. هم او موضوع یکی از درامهای منظوم گوته است. اگرچه اعتقاد به نیروی مظلم و مدهش و فوق طبیعی و جوّ خیال انگیز و آمیخته به وسواس، مانع کار است با این همه مواقعی که آزاد از این قیود است شاعری است واجد احساس فخیم و نیروی عالی خلاقه، و مدتها محبوبترین شاعر ایتالیایی پس از دانته بود.تنی سن، آلفرد، لرداول: Tennyson, Alfred , lst Lord
شاعر انگلیسی در سال 1809 در «سامرزبی (83)» واقع در لینکلن شایر زاده شد و در 1892 در «الدورث (84)» واقع در «هی زل مییر (85)» مرد. پدرش کشیش، و تحصیلاتش در «لاوث گرامر اسکول (86)» و کمبریج بود. دو دفتر شعری که در سالهای 1828 و 1830 منتشر کرد چندان جلب توجه نکرد لیکن دفتر سوم که در 1832 انتشار یافت اگرچه مورد حملهی مجلات واقع شد با توفیق بیشتری قرین بود. قصائدش که در 1842 منتشر شد و شامل قطعاتی چون اولیس و مرگ آرتور بود پایههای شهرتش را استوار کرد. در 1850 ملک الشعرای دربار شد و در همان سال اثر مشهور خود یادبود را به مناسبت مرگ «آرتورهالم (87)» انتشار داد. علاوه بر اشعار دیگر بسیاری که پس از آن منتشر کرد، از آن جمله درام تک آوای مد (1855) سه نمایشنامه نیز نگاشت. تنی سن شاید آن شاعر بزرگی نباشد که مردم عصر ویکتوریا میپنداشتند، اما استاد تصاویر موجز و موسیقی و آهنگ مسخر کنندهی خیال است، و مقامش به مراتب برتر از جایگاهی است که نقد پس از عهد ویکتوریا در آن قرارش میداد.تواین، مارک (نام اصلی وی ساموئل لانگ هورن کلمنس بود):
Twain, Mark (Samuel Langhorne Clemens)رمان نویس و نویسندهی داستانهای کوتاه و سیاحتنامههای طرح آسا، از مردم امریکا، در سال 1835 در فلوریدا واقع در ایالت میسوری زاده شد و در 1910 در «ردینگ، از ایالت کنک تیکت» مرد. وی در هنیبال واقع در میسوری پرورش یافت، پس از چندی مدرسه را ترک گفت و به عنوان کارآموز نزد مطبعه داری به کار پرداخت، سپس در میسی سی پی، راهنمای کشتی، و پس از آن خبرنگار وقایع مرزی شد. طرحهای شوخ و مطایبه آمیزش که در سال 1867 انتشار یافت محبوبیتی برایش تحصیل کرد لیکن شهرت و آوازهاش پس از سفری به ممالک اطراف مدیترانه و ارض مقدس، که منتهی به خلق معصومان در خارج شد پا گرفت (1869). از میان آثار عدیدهای که بعدها آفرید میتوان از دو شاهکارش هاکل بری فین و زندگی بر میسی سی پی یاد کرد. این هر دو از زندگی دیرین بر این رود بزرگ سخن میدارند. اگرچه بیشتر مطایبات و آثارش اینک به نحوی اندوهبار به کهنگی گراییدهاند و وی را که روزگاری نمایندهی جامعهی امریکا میدانستند دیگر در این مقام نمیبینند با این همه این دو اثر باشکوه نامش را همچنان جاودان میدارند.
تورگنیف، ایوان سرگیویچ: Turgenev, Ivan Sergeyevich
نویسندهی روسی، در سال 1818 در «اورل (88)» زاده شد و در 1883 در «بوژیوال (89)» نزدیک پاریس مرد. وی از قشر بالای اجتماع و تحصیلاتش در مسکو و برلن بود، و در شهر اخیرالذکر بود که تمایلات آزادیخواهانهاش تقویت و تحکیم شد. وی که زندگی ادبی خویش را با داستانی منظوم به نام پاراشا منتشر به سال 1843 آغاز کرده بود به زودی به نثر گرایید و در 1847 نخستین داستان خویش را در «سوورمه نیک (90)» منتشر کرد. این داستان با چند داستان دیگر به صورت کتاب نیز منتشر شد و مینماید که در تصمیم الکساندر دوم به الغای بردگی (سرواژ) بی تأثیر نبوده است. نخستین رمانش رودین در 1855 منتشر شد و تنها نمایشنامهی مشهورش به نام: یک ماه در روستا دیرگاه، در سال 1872 بر صحنه آمد. طی بخش عمدهی زندگی فعالش آوازه اش در خارجه از همهی نویسندگان روس بیشتر بود. تورگنیف عاشق دل باخته و نامراد خوانندهی فرانسوی، «مادام ویاردو - گارسیا (91)» بود، و در حالی که در پی او، که در یکی از سفرهای هنری خویش بود، اروپا را زیر پا مینهاد مرد. تورگنیف را اگرچه به مراتب کمتر از تولستوی و داستایوسکی است و قدرت این دو را ندارد باید از شماره رمان نویسان بزرگ دانست. آری، وی با شیوهی ذهنی خود و دقت و ظرافتی که در ارائهی اشخاص و صحنهی داستان به کار میگیرد و درک و برداشت شاعرانهای که از محیط دارد شاید به تنهایی بزرگترین تأثیر را بر آثار داستانی مدرن اعمال کرده است.تولستوی، لونیکلایویچ: Tolstoy, Lev Nikolayevich
رمان نویس و دراماتیست و حکیم مذهبی و اجتماعی، از مردم روس، در سال 1828 در «یسنایا پولیانا (92)» زاده شد و در 1910 در «استا پووو (93)» مرد. وی عضو طبقهی ملاکین اشراف بود، دانشگاه را به خاطر خدمت در نظام ترک گفت، و پیش از اینکه ازدواج کند در املاک خانوادگی مقیم شد. در خارجه به سیر و سفر پرداخت، کار نویسندگی را در 1852 آغاز کرد، اثر بزرگش جنگ و صلح بین سالهای 1862 و 1869 منتشر گشت، و از پی آن شاهکاری دیگر به نام آنتاکارنینا در سالهای 1875-77 در رسید. پس آنگاه تغییر کیش را که در اعتراف بازگفته است از سر گذراند، و اعتقاد به نگارش خلاق را به خاطر نفس خلاقیت و آفرینندگی از دست داد و اندک اندک تصویر مرتاضانه و آمیخته به هرج و مرجی از مسیحیت پرداخت که «تولستویانیسم» نام گرفت. وی به منظور تبیین و تبلیغ آراء و عقاید خویش رمانهایی چند و داستانهای بسیار نگاشت. سرانجام چون میخواست موافق با اعتقادات خویش زیست کند از زن و فرزند گریخت و در ایستگاه راه آهنی در روسیهی مرکزی از پای درآمد. حیثیت و اعتبار تولستوی در مقام یک سیمای جهانی، طی نیم قرن پس از مرگش صدمهی چندان ندیده، و وی همچنان در مقام یکی از بزرگترین استادان، و به زعم عدهای بزرگترین استاد آثار داستانی اروپا باقی است. جنگ و صلح و آناکارنینا هر دو از لحاظ وسعت و عمق و قوت و ظرافت در خور توجهاند. نبوغش نبوغی طبیعی بود و این نبوغ آنگاه که عقاید مذهبی را فراراه خویش نداشت اعجازها کرد.ثارو، هنری دیوید: Thoreau, Henry David
شاعر و مقاله نویس امریکایی، در سال 1817 در کنکورد واقع. در ایالت ماساچوست زاده شد و در 1862 در همانجا مرد. در سال 1837 از هاروارد فارغ التحصیل شد و معلمی پیشه کرد، لیکن در این کار کامیاب نبود. با «امرسن» دوست شد و به عضویت «ترانسند نتل کلاب (94)» درآمد و برای مجلهی «دایل (95)» مقالاتی نوشت. اثر مشهورش به نام والدن، یا زندگی در جنگل که ملهم از دو سال زندگی در کلبهای چوبین بود در 1854 منتشر شد حال آنکه هفتهای برکنارهی رودهای کنکورد و مری مک را در 1849 انتشار داده، و مقالهی در باب وظیفهی عدم اطاعت در همان سال، جزء نوشتههای بیشماری بود که در پیکار ضد بردگی عرضه داشته بود. راز عظمت ثارو کیفیتی است بسیار شخصی و فردی، و نیز سبک شیوهای نثری که بسیاری از نویسندگان امریکایی و انگلیسی پس از وی مطالعه کرده و از آن سود جستهاند.ثاکری، ویلیام میک پیس: Thackeray, William Makepeace
رمان نویس انگلیسی، در سال 1811 در کلکته زاده شد و در 1863 در لندن مرد. پس از مرگ پدر که از شخصیتهای مهم کمپانی هند شرقی بود روانهی انگلستان شد. تحصیلاتش در «چیزیک (96)» و «چارتر هاوس (97)» بود و یک سال نیز در کمبریج ماند، و در آنجا با تنی سن و فیتز جرالد و منکنن میلنز (98) دوست شد. ابتدا خواست حقوق بخواند؛ در کار روزنامه نگاری و سفته بازی و قماربازی بسیار برد. و مدتی به تحصیل هنر پرداخت، در ایامی که در پاریس بود دختری ایرلندی را به زنی برگزید که چهار سال پس از ازدواج دیوانه شد و هرگز بهبود نیافت. در سال 1837 به انگلستان بازگشت، برای فریزرز ماگازین (99) و پانچ (100) چیز مینوشت، و هنگامی که نخستین رمان مهم خویش یاوه بازار را منتشر کرد (1847-48) شهرتی داشت. در سال 1851 به عنوان خطیب آوازه یافت. این گفتارها را که در فکاهی نویسان انگلیس و چهار جورج آمدهاند در انگلستان و امریکا ایراد کرد. در 1860 «کورنهیل ماگازین (101)» به سردبیری وی انتشار یافت که پیش از آنکه مرگ ناگهان در رسد و طومار حیاتش را در نوردد مطالب بسیاری را در آن نگاشت. ثاکری اینک از شهرتی که در زمان حیات خود و سالیان بعد از آن برخوردار بود نیست، و علت نیز این است که رمانهایش سخت شل بافت و سطحی و شتابزده مینمایند. در زمینهی مناسبات جنسی دیدهای تیزبین داشت اما چون برای خانوادههای عهد ویکتوریا مینوشت نمیتوانست در وصف روابط مزبور چنان که باید صراحت به خرج دهد. با این همه سبک زیبا و دلپسند و شیوایش، حس درک صحنههای اجتماعی، و شخصیت پردازیش وی را همچنان در مقام نویسندهای بزرگ بر جای میدارند که مطالعهی آثارش برای خوانندهی با حوصله بی اجر نیست.جانسن، بنجامین: Jonson, Benjamin
هنرپیشه و شاعر و دراماتیست و منتقد انگلیسی، در سال 1572 در لندن یا حوالی آن زاده شد و در 1637 مرد. در «وست مینستر» در محضر «کامدن (102)» به تحصیل ادبیات یونان و روم پرداخت. در 1589 وست مینستر را ترک گفت و به شاگردی نزد بنایی رفت، در حوالی سالهای بین 1591 و 1597 در فلاندر جنگید، سپس در گروهی دوره گرد بازیگر شد. دوبار به محبس افتاد، بار دوم به جرم آدم کشی، و سرانجام به کاتولیسیسم روم گروید. در حوالی 1614 در مقام دراماتیست و ادیب پا گرفته بود، چون تا آن تاریخ تراژدی سژانوس (103) و نیز چهار کمدی و شمارهای چند لال بازی و کاتیلین (104) را نگاشته بود. باری، مساعدت چارلز اول، از سنگینی فشار یک رشته مصائبی که بدو روی آورده بود، از آن جمله سوختن کتابخانهاش، و فلج، و عدم موفقیت آخرین نمایشنامهاش کاست. بن جانسن اگرچه برخی اشعار غنائی دل انگیز سرود و در زمینهی نقد چیزهایی نگاشت معهذا این کمدیهای او، خاصهی ولپونه (105) و کیمیاگر (106)، اند که نامش مرا زنده میدارند- و این نمایشنامهها است که با چیره دستی بسیار نگارش یافته و اشخاص داستانش با دقت و فهم و دیدهای تیزبین انتخاب و وصف گشتهاند. این از بخت بد اوست که کمدیهای دل انگیزتر و به راستی مطایبه آمیزتر و شاعرانه شکسپیر همزمان در میرسند و از فروغش میکاهند. با این همه، کمدیهایش، بحق و بجا، هنوز همچنان بر صحنهی تئاتر انگلیس میدرخشند.جویس، جیمز: Joyce, James
رمان نویس و شاعر ایرلندی، در سال 1882 در «رانگار (107)» دوبلین زاده شد و در 1941 در زوریخ مرد. تحصیلاتش در «سالینس (108)» واقع در استان «کیلدازه (109)» نزد یسوعیان و نیز در دوبلین بود. در دوبلین به فراگرفتن السنهی جدیده پرداخت؛ علاقهای شدید به موسیقی داشت؛ پیش از آنکه در 1902 از تحصیل فراغت یابد مقالاتی چند نگاشته و منتشر کرده بود. در 1904 ایرلند را ترک گفت و بقیهی عمر را دور از وطن در تبعید اختیاری، بیشتر در «تریست» و پاریس و زوریخ بر سر آورد. علی رغم فقر و گرفتاریهایی که با ناشران داشت و بیناییای که سستی میگرفت اشعاری را سرود و آثار منثور، و نیز نمایشنامهی جلای وطن کردگان (110) را (1918) به رشتهی تحریب کشید. اثر معروفش به نام یولیسز در 1922 و فینی گانزویک در 1939 انتشار یافت. وی را بحق به عنوان یکی از استادان جریان مدرن شناختهاند، هر چند در میزان تأثیری که عملاً بر آثار داستانی پس از خود داشته است غلو میکنند.جیمز، ویلیام: James William
فیلسوف امریکایی، در سال 1842 در نیویورک زاده شد و در سال 1910 در «چوکوروآ (111) واقع در نیوهامپشایر مرد. وی برادر هنری جیمز بود و در هاروارد تدریس میکرد، و در همانجا یک آزمایشگاه روانی ایجاد کرد. اثر معروف او به نام اصول روانشناسی که در 1890 انتشار یافت نتیجهی کشفها و تئوریهایی بود که در این زمینه به عمل آورده و عنوان کرده بود. از جمله کارهای فلسفی وی اثر مهمش به نام اصالت عمل منتشر به سال 1907 است که در آن نظریات خویش را بیان میکند. این آثار، همراه با اثر دیگری به نام انواع تجربهی مذهبی که شاید شاهکار او است، وی را سرآمد متفکران زمان خویش ساخت.جیمز، هنری: James, Henry
رمان نویس و منتقد امریکایی، در سال 1843 در نیویورک زاده شد و در 1916 در لندن مرد. وی تبار اسکاتلندی و ایرلندی داشت، تحصیلاتش را در نیویورک و اروپا به اتمام رساند. بین سالهای 1868 و 1875 بیشتر اوقاتش را در پاریس و رم و لندن گذراند و سرانجام در انگلستان مأوی گزید. نخستین رمان مفصلش به نام رودریک هودسن در 1876 انتشار یافت، پس از آن رمانهای بسیاری منتشر کرد، از آن جمله آنچه میزی میدانست (1898) و قدح زرین (1914) و شمارهای داستان کوتاه، و چند نمایشنامهی ناموفق، و یادداشتهایی مربوط به مسافرت و نقد و انتقاد. حیثیت و اعتبارش طی بیست و پنج سال اخیر، خاصه در نزد سخن شناسان امریکایی و انگلیسی، به مراتب بیش از زمان حیاتش بوده است.چخوف، آنتون پاولوویچ: Chehov, Anton Pavlovich
نویسندهی روسی، در سال 1860 در «تاگانروگ (112)» زاده شد و در 1904 در «بادن ویلر (113)» مرد. وی از خانوادهای تهیدست بود؛ در مسکو به تحصیل طب پرداخته، در عین حال برای مجلات فکاهی نیز چیز مینوشت. هر چند به اخذ درجهی دکتری نایل نیامد موفقیت نخستین کتابش به نام داستانهای رنگارنگ که در 1886 انتشار یافت موجب گشت کم کم نویسندگی پیشه کند. نخستین نمایشنامهاش به نام ایوانف (1887) منعکس کنندهی افسردگی و احساس بیهودگیای است که زان پس، بر رغم خلق خوشش، بر تمام آثارش سایه میگسترد. وی علاوه بر شمارهی بسیاری داستان، چهار نمایشنامهی مشهور نگاشت: مرغ نوروزی (1896) دائی وانیا (1900) سه خواهران (1901) و باغ آلبالو (1904). چخوف که در نگارش گونهی ویژهای از داستان کوتاه، در سرتاسر ادبیات نوین استادی است در زمینهی تئاتر استادی بزرگ است وی در این قلمرو شیوهای از سرتاپا نو و بسیار نرم و انعطاف پذیر به کار گرفت، شیوهای که به وی امکان میدهد بی آنکه از سلطهاش بر تماشاچیان بکاهد سخت به درون گراید، و این شیوهای است که مقلدان بسیار یافته است، لیکن مینماید که لطف نافذ سخن و خلق خوش و گیرایی احساس چخوف را طلب کند.داستایوسکی، فدورمیخائیلویچ: Dostoyevsky, Fëdor Mikhailovich
رمان نویس روسی، در سال 1821 در مسکو زاده شد و در 1881 در سن پطرزبورگ مرد. وی فرزند یک جراح بود، در سن پطرزبورگ درجهی مهندسی گرفت، و به خدمت دولت درآمد. کار ادبی وی با انتشار دو رمان کوتاه در 1846 آغاز شد. در سال 1849 به عنوان عضو یک گروه انقلابی بازداشت و به مرگ محکوم شد، سپس به سیبری تبعید گردید و در آنجا چهار سال در اردوگاه کار با اعمال شاقه بود و چهار سال دیگر در یکی از واحدهای نظامی متشکل از محکومین در بازگشت به سن پطرزبورگ مجلهی ورمیا (114) را انتشار داد که در 1863 توقیف شد. رمان بزرگ خود به نام جنایت و کیفر را در 1866 منتشر کرد و پس از آن در سال 1868 اثر دیگر خویش موسوم به ابله را انتشار داد. از چنگ طلبکاران به اروپای غربی گریخت لیکن در 1871 به وطن باز آمد بین سالهای 1873 و 1880 یادداشتهای یک نویسنده را نخست در مجلهی گراژدانین (115) و سپس در مجلدی منتشر کرد. شهرت او بیش که همواره در افزایش بود با نشر برادران کارامازوف در 1879-1880 به اوج خویش رسید. وی رمان نویسی است بزرگ و تأثیرش بر آثار داستانی و سمبولیک نوین در اروپای غربی پس از جنگ عظیم بوده است.دیدرو، دنی: Diderot, Denis
نویسندهی مطالب فلسفی و مقالات سیاسی و منتقد، از مردم فرانسه، در سال 1713 در «لانگر (116)» زاده شد و در 1784 در پاریس مرد. بر رغم اینکه در این هر دو جا زیر نظر یسوعیان تربیت یافته بود از دنبال کردن کار و حرفهی ثابت و معین سرباز زد و ترجیح داد ده سال آمیخته با تنگدستی را در مقام نویسندهای مزدور، و معلم به سر آورد. دوستی با ژان ژاک روسو و دیگران چشم اندازها و افق کارش را وسیعتر ساخت. پس از انتشار نامهای دربارهی کوران به سال 1749 که پس از آن به مدتی کوتاه به زندان «ونسن» رفت، کار بازبینی (سردبیری) دائره المعارف را آغاز کرد. انتشار این مجموعهی عظیم دانش و اندیشه در 1759 ممنوع شد، اما وی یک تنه کار را ادامه داد و بخش عمده را در 1765 تکمیل کرد. در 1773 با حمایت و مساعدت کاترین دوم از سن پطرزبورگ دیدار کرد. کارهای خلاقهی دیدرو، جز گفتگوی فوق العادهی وی یعنی برادر زادهی رامو چندان مؤثر و جالب نیست؛ با این همه، وی یکی از مهمترین و بیگمان از تابناکترین چهرههای سرتاسر نهضتی است که در فرانسه «بیداری افکارش» میشناسند، دیدرو در قلمرو هنر و ادب، گرمی و کنجکاوی آمیخته به شور و وسعت و همفکری و تفاهمی را بدان افزود که خاص خود اوست.درایزر، تئودور هرمان آلبرت: Dreiser, Theodore Herman Albert
رمان نویس امریکایی، در سال 1871 در «ترهوت (117)» واقع در ایالت ایندیانا زاده شد و در 1945 در کالیفرنیا مرد. وی که در خانوادهای کثیرالعضو و بسیار مذهبی دیده به جهان گشوده بود در حالی که هنوز به سنین بیست نرسیده بود از کاری به کار دیگر روی میبرد؛ سردبیر مجلات عامه پسند و بازاری بود. نخستین رمانش به نام سیسترکازی (118) در 1900 منتشر شد. لیکن پس از آن به اتهام تجاوز به اخلاق و عفت عمومی توقیف شد. با انتشار جنی گرهارت (119) توانست خویشتن را از مزدوری برهاند، و از آن پس تا پایان عمر چندین رمان نگاشت. وی نویسندهای است خام دست، اگرچه اغلب قوی، و در مقام راه گشای بی پروای رئالیسم بر آثار داستانی امریکا تأثیری عظیم کرد.دفو، دانیل: Defoe, Daniel
رمان نویس و روزنامه نگار و رساله نویس انگلیسی، در حوالی سال 1660 در «کریپل گیت (120)» زاده شد و در 1731 در «مورگیت (121)» مرد. والدینش از پیروان کلیسای رسمی انگلیس نبودند، و وی که نمیتوانست وارد دانشگاه شود و تحصیلات عالیه را به انجام رساند از همان آغاز کوشید از راه نگارش معاش خود را تحصیل کند و لذا روزنامه نگار و رساله نویس شد و این کار را تقریباً تا شصت سالگی ادامه داد. آثار عمدهی داستانی خود را، که با رابینسن کروزوئه در 1719 آغاز میشوند، در بخش آخر عمر نگاشت، و چون وانمود میکرد که آنچه مینویسد خاطرات یا اعترافات اشخاص است لذا ناچار شیوهای مبتنی بر واقع بینی اتخاذ کرد و بدین ترتیب به خلق رئالیسم در داستان نویسی مساعدت کرد. جز رابینسن کروزوئه، کارش را یا منتقدان و رمان نویسانی که ارادتی به وی دارند فزون از حد ارج مینهند و یا در مقام چیزی که از لحاظ دید محدود و از نظر بافت درشتتر از آن است که امروزه رغبت انگیز باشد به سویی مینهند.دوما، الکساندر داوی دو لاپایهتری: Dumas, Alexandre Davy de La Pailleterie
رمان نویس و نمایشنامه نویس فرانسوی، در سال 1802 در «ویلر کوتره (122)» زاده شد و در 1870 در «پوی (123)» نزدیک «دیپ (124)» مرد. پدرش ژنرالی انقلابی بود و رگ سیاه پوستی داشت. در سال 1823 به پاریس رفت و به خدمت دوک دورلئان درآمد. برای تحصیل معاش به نوشتن روی برد و از سال 1829، که در عرصهی تئاتر موفقیتی یافت، تا سال 1860 نمایشنامههای بسیار نگاشت. وی که سخت شیفتهی جمهوریت بود از انقلاب 1848 پشتیبانی کرد؛ در 1851 به ارادهی خود جلای وطن کرد؛ در 1860 در راه استقلال ایتالیا، در صفوف همرزمان گاریبالدی جنگید و پس از چهار سال زندگی در ناپل به فرانسه بازگشت و گرانبار از قرض از جهان رفت. از رمانهایی که نگاشت رمان مشهور سه تفنگدار در 1844 و آنکه بیست و دو جلد خاطرات در فواصل بین سالهای 1852 و 1854 انتشار یافت. دوما اگر نویسندهای واقعاً بزرگ نباشد شخصیتی است به راستی عظیم که رمانهای تاریخیاش میلیونها نفر را سرگرم و برخی از داوران گرانقدر آثار داستانی را خرسند داشته است.رابله، فرانسوا: Rabelais, Francois
نویسندهی فرانسوی، در حوالی سال 1490 در اطراف شینون واقع در ایالت تورن زاده شد و در 1553 یا 1554 در پاریس مرد. پدرش حقوقدانی مرفه الحال بود؛ وی خود در سلک راهبان طریقهی فرانسیسکن درآمد. لیکن بعدها به عنوان یک روحانی دنیا دار حرفهی پزشکی را برگزید. در بیمارستان لیون کار میکرد که پانتاگروئل (125) (1532) و گارگانتوا (126) را (1534) منتشر ساخت و این هر دو را سوربن مردود و محکوم شناخت. در 1537 درجهی دکتری خود را از «مون پلیه» گرفت و با حامیان خویش: «ژان وگیوم دوبلی (127)»، بین سالهای 1534 و 1549 چندین بار از ایتالیا دیدار کرد. چون «کتاب سوم»ش در 1546 محکوم و مردود شمرده شد برای فرار از مجازات به «متز» گریخت. چندی بعد در حوالی پاریس گویا در صومعهای که خود در آن در کسوت روحانیون خدمت میکرد مَأوی گزید. رابله یکی از غولهای ادب اروپا است، وی نابغهای نغزگو و لطیفه پرداز و انساندوستی بزرگ بود، و عمق خردش با شوخ طبعی وافرش پهلو میزند، وی سرچشمهای است که جویبارهای ادب پس از آن جاری گشت، و خود از مواهب بزرگی است که فرانسه به جهان ما ارزانی داشته است.راسکین، جان: Ruskin, John
نویسندهی انگلیسی، در سال 1819 زاده شد و در سال 1900 در «برانت وود (128)» واقع در «کانیستین (129)» مرد. پدرش تاجر شراب، و مردی ثروتمند بود؛ و وی خود تحصیلاتش را در آکسکفورد به پایان برد و سپس به خارجه رفت. پس از اشعاری که در اکسفورد سرود نخستین مجلد نقاشان مدرن را در 1843 با نام مستعار منتشر کرد. وی در تمام مدت عمر جز از هنر و نقد هنری سخن نگفت و ننوشت. آخرین مجلد نقاشان مدرن را در 1860 منتشر کرد و در همان سال نامزد کرسی «هنرهای زیبا» در آکسفورد گردید. بعدها حوزهی مورد علاقهاش وسعت و دامنهای بیشتر گرفت و اقتصاد سیاسی و فلسفهی اجتماع را شامل گشت، و به عنوان فیلسوف اجتماعی است، نه در مقام منتقد هنری، که طی هشتاد و پنج سال اخیر خوانندهی بیشمار و نفوذ بسیار داشته است. سبک ممتازش، با جملات فخیم و بلند خود، مارسل پروست را که از آن تقلید کرد شیفتهی خود ساخت.راسین، ژان: Racine, Jean
دراماتیست و شاعر فرانسوی در سال 1639 در «لافرته میلون (130)» زاده شد و در 1699 در پاریس مرد. در خردی یتیم ماند، و مادر بزرگش که زنی سخت مذهبی بود وی را بار آورد. تحصیلاتش در «بووه (131)» و زیر نظر ژانسنیستهای پرت رویال بود. در نظر بود کشیش شود لیکن پس از چکامههای موفقی که در سالیان 1660 و 63 منتشر کرد در زمینهی تئاتر به نگارش پرداخت و نخستین نمایشنامهی خود را توسط مولیر در 1664 به اجرا درآورد. سپس از مولیر برید و اجرای همهی نمایشنامههای خویش را به گروه «هتل دوبورگونی (132)» سپرد. پس از مدتی کا در تئاتر که سخت قرین موفقیت بود در 1677 صحنهی تئاتر را ترک گفت و وقایع نگار دربار شد اما چندی بعد در سالهای 1689 و 1691 دو نمایشنامهی مذهبی برای مدرسهی دخترانهی «مادام دومنتنون (133)» در سن سیر، نگاشت راسین اگر چه به عنوان یک دراماتیست سخت مورد پسند و ستایش بود شخصاً محبوبیت چندانی نداشت و در مواردی چند متهم به فساد شخصیت نیز بود، با این همه مدتهاست در مقام استاد عالیقدر تراژدی نئوکلاسیک فرانسه از موقعیتی استوار برخوردار است.رامبو، ژان آرتور: Rimbaud, Jean Arthur
شاعر فرانسوی، در سال 1854 در «شارل ویل (134)» زاده شد و در 1891 در مارسی مرد. پدرش سروان ارتش بود، و زن و فرزند خویش را رها کرد؛ رامبو در خردی علیه پرورش خویش طغیان کرد، و سرانجام در 1871 به پاریس گریخت و با «ورلن» دوست شد و با وی به بلژیک و لندن سفر کرد. در بروکسل ضمن نزاعی با ورلن، زخم برداشت؛ سه ماه پس از آن در 1873 فصلی در دوزخ (135) را منتشر کرد، و از ادبیات دست کشید. پس از سالیانی چند که در دربدری و کارهای مختلف به سرآمد سرانجام در حبشه مأوی گزید و در آنجا به قاچاق اسلحه و تجارت غلام و خرید و فروش قهوه اشتغال ورزید. بر اثر قطع عضو، در سی و هفت سالگی مرد. وی که اعجوبهای، و چهرهای شیطانی و غریب بود در حدود پنجاه، سال پیشتر، بیشتر آنچه را که اینک از ویژگیهای ادبیات نوینش میدانند در آثار خویش منعکس ساخت.رنسار، پیردو: Ronsard, Pierre de
شاعر فرانسوی، در حوالی سال 1524 در «مانوار دولا پواسونیر (136)» نزدیک «واندوم (137)» زاده شد و در 1585 در «سن کوسم (138)» مرد. در نظر بود برای خدمت در نظام و مشاغل سیاسی تعلیم بیند لیکن در ده سالگی به خدمت «دوفن (139)» درآمد. در سنین هیجده بر اثر بیماری قسمتی از شنوایی خود را از دست داد، چندی بعد مجدداً به ادبیات روی آورد. مطالعاتی که در آثار فضلای یونان و شعرای روم، نظیر پترارک، کرد در اثرش به نام چکامهها که در سالهای 1550 و 1552 و نیز عشقها که در سالیان 1552 و 1553 منتشر شد مؤثر افتاد. تا سال 1560 در مقام راهبر «پله ئیاد» پا گرفته و به عنوان یک سیمای مهم ادب جا افتاده بود. اشعارش پس از این دوره عبارتند از خطابهها (1560-1570) و سوناتهایی برای هلن (1578). طی بخش آخر قرن هفدهم و در سرتاسر قرن هیجدهم تقریباً در بوتهی فراموشی بود لیکن رمانتیکها از نو وی را کشف کردند، و اینک شاعر غزلسرای بزرگ فرانسهاش میدانند.روسو، ژان - ژاک: Rousseau, Jean-Jaques
نویسنده و فیلسوف فرانسوی، در سال 1712 در ژنو زاده شد و در 1778 در حوالی پاریس مرد. وی فرزند یک ساعتسار فرانسوی بود که خانوادهاش از پیروان کالون بودند، مادرش به هنگام زادن وی مرد، و دشواریهای سالیان نخستین زندگی برتلون خوی و خصالش افزود. پس از سالها سرگردانی و تلاش و تقلا سرانجام جایزهی مقاله نویسی سال 1750 آکادمی «دیژون (140)» را ربود، و همین در دم وی را به شهرت رساند. تاریخ نگارش آثار مهمش به همین زمان باز میگردد. دو کتاب را در 1762 منتشر کرد و این هر دو محکوم و مردود شناخته شدند و نویسنده ناچار به سویس گریخت؛ در اینجا به نگارش اعترافات پرداخت. در 1765 به انگلستان رفت، و اندکی بعد به پاریس بازگشت، در حالی که اینک در پنجهی جنون ترس از تعقیب و آزاری که سالیان آخر عمرش را تیره و تار کرده بود رنج میبرد. خوب یا بد، نفوذ روسو هم بر ادبیات و هم بر فلسفهی سیاست چنان بود که هر چه در آن باره گفته شود اغراق نیست. نهضت رمانتیک نشأتش همه از او بود.رولان، رومن: Rolland , Romain
نویسندهی فرانسوی در سال 1866 در «کلامسی (141)» زاده شد و در 1944 در «وزه لی (142)» مرد. وی تبار بورژوایی داشت، و در دانشگاه سوربن استاد تاریخ هنر بود. رمان عظیم ژان کریستف که بین سالهای 1904 و 1912 در دفترهای دو هفتگی پگی (143) به چاپ رسید از بهترین آثار او است. در آغاز جنگ جهانی اول در سویس میزیست و در همانجا اعلامیههایی چند در دفاع از صلح منتشر کرد. در 1915 جایزهی نوبل به وی اعطا شد و پس از جنگ به عنوان یک انقلابی و انساندوست آوازهی بلند یافت. وی بیشتر مردی بود صاحب اندیشه و نظر تا یک نویسندهی واقعاً آفریننده، اگرچه بخشهای نخستین ژان کریستف تهی از قطعات دل انگیز نیست.ریچاردسن، ساموئل: Richardson, Samuel
رمان نویس انگلیسی، در سال 1689 در «در بی شایر» زاده شد و در 1761 در لندن مرد. وی مطبعه داری موفق بود، پس از کناره گیری از کار از او خواستند «دفتری محتوی چند نامه به سبک معمولی برای استفادهی خوانندگان روستا» فراهم کند. این پیشنهاد، اندیشهی نگارش داستان در قالب نامه را، که شیوهای است غیر واقع و اما به او امکان میداد به اشخاص داستان مجال دهد احوالات و افکار خویش را به تفصیل تشریح کنند، به وی القاء کرد. پس از پاملا، یا تقوای مأجور در سال 1748 شاهکار خویش کلاریسا و پس از آن شرح حال سرچارلز گراندیسن را به سال 1754 انتشار داد که گرچه کاری عظیم بود توفیق چندانی نیافت. موفقیت ریچاردسن، هم در داخل و هم در خارج کشور، در تاریخ ادب بیمانند بود. رقت احساس و عفت آمیخته به خودبینی و محیط داستانی رقیق و مرطوب و اشارهی ناآگاهانهاش بر سادیسم و مازوخیسم، سخت موافق و پسند ذوق زمان که وی را به عنوان بزرگترین رمان نویس خویش پذیرفت، آمد. این گمان چندان دوام نکرد لیکن تأثیرش بر آثار داستانی به مدتی قریب به صد سال دوام یافت.ریلکه، راینرماریا: Rilke, Rainer Maria
شاعر آلمانی، در سال 1875 در پراک زاده شد و در سال 1926 در «والمون (144)» نزدیک «مونترو (145)» مرد. از اوایل سالهای بیست عمر در اروپا به سیاحت پرداخت و به طور عمده بین مونیخ و برلن و پاریس و رم و بالاخره سویس سرگردان بود. نخستین اشعارش، در قالب سرودهای تودهای مردم آلمان در 1894 منتشر شد و متعاقب آن اشعار دیگری را در همان مایه انتشار داد، تا سرانجام «تصوف» جایگزین عقاید کاتولیکی و خاستگاه اشعاری چون داستانهایی دربارهی خدای مهربان (1900-1904) و کتاب تأثرات (1902) گردید. برخی از بهترین آثارش در سالیان بین 1903 و 1912، آنگاه که سخت تحت تأثیر زندگی و هنر معاصر فرانسه بود نگارش یافت و نتیجهی آن تأثیر دو دفتر اشعار نو (1907-1908) و قطعاتی چند به نثر بود. در اشعار بعدی وی میتوان از مراثی قصر دوئینو (1911-22) و غزلهایی برای ارفه (1922) نام برد. وی یکی از شاعران گرانمایهی این قرن اروپاست و شخصیت غریبش موضوع بررسیها و مطالعات بسیار بوده است.زولا، امیل ادوارد شارل آنتوان: Zola, Emile Édouard Charles Antoine
رمان نویس فرانسوی، در سال 1840 در پاریس زاده شد و در 1902 در همانجا مرد. پدرش مهندس بود؛ و خود در «اکس آن پرووانس (146)» بار آمد و از دوستان «سزان» بود. در 1858 به پاریس بازگشت و پس از اتمام تحصیلات با کتابفروشی «هاشت» کار کرد، و روزنامه نگار و منتقد آثار هنری شد، و در این مقام سخت هواخواه و مدافع «مانه» و امپرسیونیستها بود. نخستین موفقیتش در عرصهی ادب قصههایی برای نینون بود که در سال 1864 منتشر شد، و متعاقب آن چندین رمان و داستان کوتاه و نوشتههای انتقادی خاصه مجموعهای رمانی تحت عنوان له روگون ماگار و دو مجموعهی دیگر تحت عنوان سه شهر (1894-98) و چهار انجیل (1899-1902) در نتیجهی دفاع مجدانهاش از دریفوس و انتشار جزوهی من متهم میکنم در 1898 از فرانسه تبعید شد و سالیانی چند را در انگلستان گذراند. زولا در مقام پیشوای آنچه میتوان «ناتورالیسم مستند» در آثار داستانیش خواند در زمان حیات خود از حیثیت و اعتباری عظیم برخوردار و یکی از نفوذهای جهانی بود. از آن به بعد نقد، یا خود وی را از نظر دور داشته و یا کارش را واجد ارزش چندانی ندانسته است. کارش یکدست نیست و گاه بسیار بد و نفرتبار است، اما بهترین رمانهایش آثاری نیرومند و فراموش ناشدنیاند.زوه وو، ایتالو: Svevo, Italo
رمان نویس ایتالیایی، در 1861 در تریست زاده شد و در 1928 در «موتادی لیونتزا (147)» مرد. کارهای اولیهاش از آن جمله یک زندگی (1893) و سه نیلیتا (148) (1898) مورد اعتنای چندانی واقع نشد؛ شهرت بعدی وی به عنوان نویسنده به طور عمده به سبب نفوذ و اعتباری بود که دوستش جیمز جویس، سالیان بعد بر منتقدان فرانسوی اعمال کرد. (زوه وو انگلیسی را از جویس آموخت). وقایع داستانهایش همه در تریست میگذرد؛ از جمله کارهای بعدتر از وجدان زنون منتشر به سال 1923 است. شیوهی ذهنی و طعن و طنز آمیخته به شک و تردیدش هنوز چنانکه باید شناخته نیامده است.ژید، آندره پل گیوم: Gide, Andre Paul Guillaume
نویسندهی فرانسوی، در سال 1869 در پاریس زاده شد و در 1951 در همانجا مرد. والدینش پرتستان بودند: پدر از مردم «میدی (149)» و مادر از اهالی نرماندی بود. چون والدینش پرتستان بودند در محیط اخلاقی و مذهبی خشکی پرورش یافت. در سالهای 1893-94 از تونس دیدار کرد. در 1895 در الجزیره با اسکاروایلد ملاقات کرد. وی این تماس با جهان عرب را در اثر خویش به نام مائدههای زمینی (1897) باز میگوید. در سالهای 1945-26 از کنگوی فرانسه دیدار کرد و در دو سیاحتنامهی خویش به نامهای سفر به کنگو منتشر به سال 1927 و بازگشت از چاد منتشر به سال 1928 بر دستگاه استعماری آن دو سرزمین میتازد. گرایشی که در سالهای سی نسبت به کمونیسم داشت با دیداری که در 1936 از اتحاد شوروی کرد از بین رفت. وی نویسندهای بود بارور و در زمینههای مختلف طبع آزمود. آثارش شامل چندین رمان و نمایشنامه و نقد و زندگینامه است - که از میان آنها مشهورتر از همه سمفونی پاستورال (1919) و سکه سازان (1926) است. خاطرات و دفترچهی وقایع روزانهاش نیز جالب و دل انگیزند، اما نظر و رأی منتقدان فرانسوی هر چه باشد وی را نمیتوان نویسندهای بزرگ به شمار آورد.سروانتس ساودرا، میگوئل دو: Cervantes Saavedra, Miguel de
رمان نویس و دراماتیست و شاعر اسپانیایی در 1547 در «آلکالا ده انارس (150)» زاده شد و در 1616 در مادرید مرد. تحصیلاتش در مادرید بود و در کسوت نظامیان در ایتالیا خدمت کرد و در «لپانتو (151)» زخم برداشت و در 1575 در راه به وطن اسیر مغربیان شد. پس از پنج سال اسارت به اسپانیا بازگشت. برای خرید ملزومات به جهت تدارک «آرمادا» در داخل کشور سفر بسیار کرد. با مقامات کشوری و کلیسایی هر دو درآویخت، و به زندان افتاد. زندگیش سخت و پر مشقت بود. رمان شبانی وی به نام گالاتئا در 1585 منتشر شد، متعاقب آن نمایشنامهها و اشعار و نیز رمانهای عبرت آمیزی را انتشار داد که بعدها مورد تقلید و تأسی بسیاری از نویسندگان خارج از اسپانیا واقع شدند. بخش نخستین دن کیشوت در 1605 منتشر گشت و چنان موفقیت آمیز بود که بخشهای دروغینی که به عنوان متمم آن انتشار یافت سروانتس را ناگزیر ساخت بخش دوم آن را در 1615 منتشر کند. اینک از حامیانی متشخص و ممتاز بهره مند بود و لذا سالیان آخر عمر را در رفاه بیشتری به سرآورد. دن کیشوت شاهکاری بزرگ و از بسیاری لحاظ در قلمرو آثار داستانی همچنان بی بدیل است، زیرا در مقامهای مختلف میتواند مطالعه شود و به یکسان لذت بخش باشد. در عین حال هم رمانس است و هم هجو، هم رئالیسم و هم اساطیر، و یکی از فرح بخشترین و مؤثرترین و حکمت آمیزترین داستانهایی است که تاکنون نگاشته شدهاند. دن کیشوت و سانچوپانتزای سروانتس بزرگترین دهش اسپانیا به جهان مردم غربند.سویفت، جوناتان: Swift, Jonathan
طنزنویس و شاعر و رساله نویس انگلیسی، در سال 1667 در دوبلین زاده شد و در 1745 در همانجا مرد. تبار انگیسی داشت و پس از کودکی آلوده به فقر مفرط وارد «ترینیتی کالج» دوبلین شد و در 1689 منشی «سرویلیام تمپل (152)» گردید. پس از سالیانی چند به ایرلند بازگشت و به خدمت کلیسا درآمد و سرپرستی کلیسای بخشی در حوالی بلفاست به وی واگذار شد. در همانجا نخستین آثار هجایی خویش: داستان خمره و نبرد کتابها را نگاشت. بعدها دیدارهایی از لندن کرد و به درک دوستی عمدهی نویسندگان محافظه کار نایل آمد لیکن در 1710 به «توری»ها پیوست و به ویژه در اثر خویش به نام رفتار متحدان از مؤثرترین مبلغان ایشان گردید. در 1713، در منتهای تلخکامی، مقام اسقفی مورد انتظار از او دریغ شد، و به ریاست صومعهی سنت پاتریک منصو گشت، و وی با درد و اندوه به از او دریغ شد، و به ریاست صومعهی سنت پاتریک منصوب گشت، و وی با درد و اندوه به ایرلند بازگشت و گوشه گرفت. سالیان آخر عمرش آمیخته به ناشادکامی بسیار بود. در یادداشتهای خطاب به استلا روی سخن با «استرجانسن (153)» است که بدو عشق میورزید و شاید با وی ازدواج تیز کرد،؛ اگرچه هرگز با هم نزیستند. شاهکارش، سفرهای گالیور، را در 1726 انتشار داد. این نیز یکی از شوخیهای تاریخ ادب است که دو بخش نخستین این طنز کوبنده که همهی نسل بشر را به زیر ضربه میگیرد و نمونه و نشانی عظیم از مردم گریزی است مورد التفات کودکان واقع شود. سویفت یکی از نیرومندترین متفکران زمان بود؛ نثرش بسیار روان و زلال و محکم است، و سفرهای گالیور صرفنظر از بخش آخر خود که خشونت و شدتش حدی به جنون دارد. هجوی شگفت و پایا و پایدار است.سینگ، جان میلینگتن: Synge, John Millington
دراماتیست و شاعر ایرلندی، در سال 1871 در «رتفارنهام (154)» واقع در حوالی دوبلین زاده شد و در 1909 در دوبلین مرد. وی تبار انگلیسی و ایرلندی داشت و از مردم «ویکلو (155)» بود و در 1892 از «ترینیتی کالج» دوبلین فارغ التحصیل شد. در آلمان و فرانسه سیاحت کرد، ادبیات فرانسه را در پاریس مطالعه کرد و در همانجا منشی «دوژوبن ویل (156) شد و با و.ب. یبتس دیدار کرد. پس از بازگشت به ایرلند عمدهی اوقات خویش را در «اران (157)» به سر آورد و در آنجا و نیز در «ویکلو» و «کری (158)» بود که بیشتر مواد و مصالح مورد نیاز آثار خویش را فراهم آورد. نخستین نمایشنامهاش به نام در پناه درهی تنگ در 1903 در تئاتر «آبی (159)» بر صحنه آمد و از آن پس تا 1910 نمایشنامههای دیگرش از آن جمله سواران به سوی دریا (1904) و دیر در اندوه (160) که در سال مرگش نگارش یافت در همان تئاتر به اجرا درآمد. وی را دراماتیست بلند پایهی ایرلند میدانند. بهترین نمایشنامهاش پسرک بازیگوش غرب، این کمدی غنی وپر از طنز و طعن، یکی از شاهکارهای دراماتیک قرن است.شاتوبریان، فرانسوا رنه، ویکونت دو: Chateaubriand, Francois René, Vicomte de
در سال 1768 در کاخ آبائی خود، «شاتو دو کومبورگ (161)»، واقع در «سن مالو (162)»، زاده شد و در 1848 در پاریس مرد. وی در هنگ مقیم «ناوار (163)» خدمت کرد و در 1791 از امریکا دیدار کرد و سپس جلای وطن کرد و سالیانی چند در لندن و بروکسل زیست؛ در 1800 به فرانسه بازگشت. پس از اینکه با نگارش مقالاتی دربارهی انقلاب منتشر به سال 1797 به شهرت رسید و به کاتولیسیسم گروید و با نگارش نبوغ مسیحیت منتشر به سال 1804 بلند آوازه گردید و در همان سال با ناپلئون به ستیز برخاست. پس از سالیانی چند که در خانه یا خارج کشور به سرآمد در بازگشت سلطنت به نمایندگی مجلس اعیان برگزیده شد و رهبر جناح سلطنت طلبان گردید. بین سالهای 1821 و 1828 در مقام سفارت در لندن و برلن و رم، و در 1823 وزیر امور خارجه بود، در سال 1830 از سیاست کناره گرفت. «خاطرات پس از مرگ» ش از 1848 تا 1850 در مجلهی لاپرس (164) منتشر شد. این خاطرات پرمایه را اینک شاهکاری به شمار میآورند. زیرا کارهای اولیهاش بسیاری از گسترش و جاذبهی رمانتیک خویش را از دست دادهاند، اما این حقیقت که این آثار یک نسل پیش از آغاز نهضت رمانتیک در فرانسه انتشار یافت وی را به صورت سیمایی بس منتقذ جلوه گر ساخت.شاو، جورج برنارد: Shaw, George Bernard
دراماتیست، رمان نویس و مبلغ ایرلندی، در سال 1856 در دوبلین زاده شد و در 1950 در «ایت سنت لارنس (165)» مرد. تحصیلاتش در «وزلی کالج (166)» دوبلین بود، و پس آموزشی که در موسیقی و نقاشی دید در 1876 به لندن رفت. پس از نه سال مزدوری و نگارش رمانهای ناموفق به عنوان منتقد موسیقی و درام و ناقد کتب و مبلغ سوسیالیسم شهرتی یافت و «انجمن فابیان (167)» را در 1884 بنیاد نهاد. نمایشنامههای بسیارش از 1910 به بعد مرتباً در انگلستان و آلمان و امریکا به اجرا درآمدند و طی سالیان پس از آن بر صحنهی همهی تماشاخانههای جهان پدیدار گشتند. در 1925 به دریافت جایزهی ادبیات نوبل نایل آمد. وی ثروت خویش را برای تحقیق دربارهی ابداع «الفبای نوین» به ارث گذاشت. اینک به عنوان یک سیمای فلسفی جهانی اندک اندک رنگ میبازد، لیکن در مقام استاد کمدی نویس عصر همچنان باقی است.شریدن، ریچارد برینسلی: Sheridan, Richard Brinsley
دراماتیست و خطیب ایرلندی، در سال 1751 در دوبلین زاده شد و در 1816 در لندن مرد. تحصیلاتش در دوبلین و «هارو» بود، و درس حقوق خواند. روزهای اوایل عمرش در «باث (168)» گذشت، در سال 1774، یعنی سالی که ازدواج کرد، به لندن رفت. سال پس از آن رقیبان را با موفقیت منتشر کرد و در سال 1776 از سهامداران «دروری لین تئاتر (169)» گردید و از 1776 تا 1809 مدیر آن بود. مکتبی برای فضاحت را در 1777 منتشر کرد. در 1780 از استافورد به نمایندگی پارلمان برگزیده شد و در 1782 به وزارت کشور و در 1799 به عضویت هیئت رایزنان سلطنتی و خزانه داری و بحریه رسید. علاوه بر کمدیهای مشهوری که نگاشت به سبب سخنرانیهایی که در زمینهی امور ایرلند و نیز در اتهام و تعقیب «وارن هستینگز (170)» ایراد کرد آوازهای بلند یافت. کمدیهای شریدن اگرچه در مراتب عالی هنری جای ندارند روح و لطف و جاذبهی خویش را حفظ کردهاند و همچنان با موفقیت نمایش داده میشوند.شکسپیر، ویلیام: Shakespeare, William
دراماتیست و شاعر انگلیسی، در سال 1564 در «استرانفورد اپان اون (171)» زاده شد و در 1616 در همانجا مرد. دربارهی اوایل زندگیش اطلاعات چندانی در دست نیست، هر چند محتمل است که در ایامی که هنوز جوان بوده با تئاتر به نحوی پیوند داشته است. وی هنرپیشه بود، اگرچه هیچ گاه نقشهای عمده را بازی نمیکرد، اما بعد چون شهرتش به عنوان دراماتیست بالا گرفت «سهامدار» یعنی یکی از اعضای دستگاه مدیریت شد. نمایشنامههای اولیهاش در سالهای 1592 و 1593 به اجرا درآمدند، و در 1593 ونوس و آدونیس در فهرست نمایشنامههای «استی شتزر کامپنی (172)» ثبت شد، و لوکرس سال پس از آن در همین سال یعنی سال 1594 به گروه «لرد چمبرلن (173)» پیوست؛ در سال 1597 «نیوبلیس (174)» را در «استرانفورد» خرید لیکن همچنان در لندن، که تئاتر «گلوب (175)» در 1599 در آن بنا شد، میزیست. باری، ده سال پس از آن گروهش به تئاتر «بلاک فرایرز (176)» دست یافت. سوناتها را در 1609 منتشر کرد و اندکی پس از آن در استرانفورد عزلت گزید. نبوغ و آوازهی جهانی و جاودانی شکسپیر بی نیاز از توصیف مینماید، لیکن به ملاحظهی کتابهای بیشماری که اسناد نگارش این نمایشنامهها را به وی رد میکنند ذکر این نکته خالی از فایده نیست که شواهد حقیقی - جدا از رموز و مضامین خیالی و خیال انگیز - آری، شواهد و آثار موجود در خود نمایشنامهها همه مشعر براینند که اولاً همه اثر یک آفرینندهاند و ثانیاً اینکه چنین کسی به شکسپیر با آن سابقهی معلوم به مراتب نزدیکتر است تا به یک اشرافزادهی انگلیسی عهد الیزابت، که هرگز نمیتوانسته است به چنین تجارب اجتماعی وسیعی که صاحب این نمایشنامهها به وضوح با آنها آشنا بوده است دست یابد، و اشاراتی که در همان عصر به وی شده، هر چند به شماره اندک است، خود مقنع و متقاعد کننده است. ساختن و پرداختن استادانهی نمایشنامهها نیز خود معرف نویسندهای است که از نزدیک با تئاتر آشنا است - چنانکه شکسپیر بود - و این ادعائی است که هیچ یک از نویسندگان بدلی نمایشنامهها نتوانند کرد. بالاخره، در این که آدمی نسبتاً درس خوانده، از طبقهی متوسط مدارج کمال بپیماید و در این کار به استادی رسد نکتهای غریب نیست، چه این طبقه است، نه طبقهی اشراف، که بیشتر استادان ادب را به ما ارزانی داشته است.شلی، پرسی بیش: Shelly, Percy Bysshe
شاعر انگلیسی، در سال 1792 در حوالی «هورشام (177)» واقع در «ساسکس» زاده شد و در 1822 در خلیج «اسپنسیا (178)» غرق شد. قسمتی از تحصیلاتش در «ایتن» بود، سپس به آکسفورد رفت، لیکن در 1811 به سبب نشر لزوم الحاد از آنجا اخراج شد. در همان سال با معشوقهی خویش، «هارت وستبروک (179)»، از خانه و کسان خویش گریخت. کوین مب را در 1813 منتشر کرد و در سال بعد با ماری، دختر «ویلیام گادوین (180)» که در 1816 وی را به زنی گرفت، انگلستان را ترک گفت. بیشتر بقیهی عمر را در ایتالیا گذراند پرومتهی از بند رسته را در 1820 انتشار داد، و در همان سال در «پیزا» مقیم شد و بیشتر اشعار تغزلی خود را در همانجا نگاشت. در قایقی بادبانی از «لگهورن (181)» باز میگشت که غرق شد. جسدش ر «ویاره گیو (182)» از آب گرفته و در ساحل در حضور لیهانت و بایرون سوزانده شد. خاکسترش در گورستان پرتستانهای رم، در جوار مزار کیتس، دوستی که یادش را در ادونی ایس گرامی داشته بود دفن شد. شلی یکی از بزرگترین شاعران نمایندهی جوانی سرکش و مافوق رمانتیک است. شعرش یکدست نبود، اغلب ملال آور، و پرسوز و گداز، و سست و بی مایه است، لیکن در اوج غنایی خویش واجد زیبایی و لطفی است که به شعر هیچ شاعر دیگری مانند نیست.شیللر، یوهان کریستف فریدریخ: Schiller, Johann Christoph Friedrich
دراماتیست آلمانی، در سال 1759 در «مارباخ (183)» زاده شد و در 1805 در «وایمار (184)» مرد. وی به عوض ورود به خدمت کلیسا، که از ابتدا در نظر بود، ناگزیر شد در مدرسهی نظام «دوک ورتمبرگ (185)» داخل شود (1773-1780) دی راوبر (186) را در 1781 و در ایامی که در اشتوتگارت پزشک هنگ بود منتشر کرد. این عمل موجب ناخشنودی دوک گردید، سال پس از آن به مانهایم گریخت. زمستانی را در «بوارباخ (187)» به نگارش کاباله اوندلیب (188) به سر برد. سپس در 1783 در مقام نمایشنامه نویس حقوق بگیر به مانهایم باز آمد. در 1785 به لایپزیک رفت، دن کارلوس را در 1787 تمام کرد و پس آنگاه به وایمار رفت. و در 1789 کرسی استادی تاریخ را در دانشگاه «ینا (189)» اشغال کرد. در 1791 پس از دریافت اعانهای دولتی به سبب بیماری، به مطالعهی فلسفهی کانت پرداخت و آثار فلسفی چندی منتشر کرد. دوستیاش با گوته در 1794 آغاز شد و نگارش درامهای تاریخی اش پس از آن بود. شیللر که شخصیتی است شریف و آزاده و غیرتمند اگر هم در قلمرو درام جهانی استادی مسلم نباشد دراماتیستی است بلند پایه و با شهرت و حیثیتی پایا.فرانس، آناتول (نام اصلی وی ژاک - اناتول تیبو بود):
France, Anatole (Jacques-Anatole Thibault)نویسندهی فرانسوی، در 1844 در پاریس زاده شد و در 1924 در «سن سورلوار (190)» مرد. پدرش کتابفروش بود، و خود با انتشار مجموعهای شعر تحت عنوان اشعار زرین (1873) و برخی نقدهای امپرسیونیستی و رمان و داستان کوتاه از آن جمله ژوکاست و گربهی نزار (1879) و خیانت سیلوستر بونار (1881) در یک زندگی دراز ادبی گام نهاد. وی طی چهار مجلد رمان کنایه آمیز تاریخ معاصر (1896-1901) در حالی که متأثر از عوامل سیاسی بسیاری مانند قضیهی دریفوس بود درصدد برآمد که جامعهی جدید را تحلیل کند. اما نیرومندترین کارش داستانی طنزآمیز است که در سالهای پیش از 1914 نگاشت. پس از مرگش شهرتش در فرانسه سخت مورد حمله و کارش مورد بی اعتنایی واقع شد، لیکن با این همه در محدودهی محدودیتهای خویش یکی از استادان ادب است.
فلوبر، گوستاو: Flaubert, Gustave
رمان نویس فرانسوی، در سال 1821 در «روئن (191)» زاده شد و در 1880 در «کرواسه (192)» مرد. وی فرزند یک جراح بود، و از 1840 تا 1843 در رشتهی حقوق به تحصیل اشتغال داشت اما چون ضعف مزاج مانع از فعالیت در این حرفه بود با مادرش در کرواسه ماندگار شد مادام بوواری را در سالهای 1856-1867 منتشر کرد، و اگرچه نخستین رمان خود به نام آموزش عاطفی را سالها پیش نگاشته بود هم آن را تا سال 1869 انتشار نداد. پس از تحقیق و تتبع بسیار و دیداری از تونس در سال 1858، سالامبو را در 1862 و وسوسهی سن آنتوان را که در 1845 آغاز کرده بود در 1874 منتشر کرد و دو نمایشنامه را نیز در همین سال و سه قصه را در 1877 انتشار داد. لیکن آخرین رمانش بووار وپکوشه ناتمام ماند. اهمیت و تأثیر و نفوذش در مقام یک رمان نویس جای بحث و انکار نیست لیکن در درجهی قدرتش هنوز گفتگو است.فیتز جرالد، فرانسیس اسکات کی: Fitzgerald, Francis Scott Key
رمان نویس و داستان نویس امریکایی، در سال 1896 در «سنت پل (193)» واقع در ایالت مینه سوتا زاده شد و در 1940 در هالیود واقع در کالیفرنیا مرد. تحصیلاتش در «پرینستن» بود؛ در جوانی وارد خدمت نظام شد اما چنانکه امید داشت هرگز در خارج از کشور خدمت نکرد. نخستین رمانش به نام این سوی بهشت در 1920 منتشر شد و پس از آن رمانهای دیگرش که به وصف «عهد جاز» اختصاص داشتند و معروفترینشان گتسبی بزرگ منتشره به سال 1925 بود در آسمان ادب درخشیدن گرفتند. از رمانهای دیگر وی میتوان از شب لطیف است و آخرین تایکون یاد کرد، که ناتمام ماند. شهرتش اینک از زمانی که خود زنده بود به مراتب بیشتر است. وی رمان نویسی بسیار با ذوق و قریحه بود.فیلدینگ، هنری: Fielding, Henry
نمایشنامه نویس و رساله نویس و رمان نویس انگلیسی، در 1707 در حوالی «گلاستن بری (194)» زاده شد و در 1754 در لیسبون مرد. در «ایتن (195)» درس خواند و سپس در رشتهی حقوق به تحصیل پرداخت، لیکن به تئاتر روی برد و در فاصلهی بین سالهای 1730 و 1735 یک نمایشنامهی هجائی و چندین هزل و کمدی نگاشت. «قانون نشر آثار» مصوب سال 1735، که نمایشنامه هجوآمیز وی به نام پاسکین تصویب آن را تسریع کرد به موفقیت وی در عرصهی تئاتر پایان داد و به ناچار به حقوق روی برد، و در 1748 امین صلح شد. نخستین رمانش به نام جوزف اندروز در سال 1742 انتشار یافت، و پس از آن رمانهای دیگرش: سرگذشت تام جونز 1749 و آملیا (1752) منتشر شدند، چون ضعف مزاج موجب سفرش به لیسبون شد گزارش سفر به لیسبون را نگاشت، که پس از مرگش در سال 1755 انتشار یافت. فیلدینگ ضعفها و محدودیتهای خویش را دارد لیکن اگر منتقدان جوان انگلیسی وی را نادیده میانگارند سبب این است که آثارش را نخواندهاند. اما چنانکه شمارهی بسیاری از نویسندگان پرمایه گفتهاند وی نویسندهای است بزرگ، که پای هوش و خردی مردانه و نیرومند را به ساحت داستانهای خویش کشید.کارلایل، تامس: Carlyle, Thomas
نویسندهی اسکاتلندی، در سال 1795 در «اکل فکان (196)» زاده شد و در 1881 در «چلسی» مرد. تحصیلاتش در دانشگاه «ادینبرو» بود؛ در «کیرکالدی (197)» ریاضیات تدریس میکرد. سالهای بین 1818 و 1822 را در «ادینبرو» و با مطالعهی ادبیات آلمان و نگارش و تدریس به سر آورد و اثر خویش به نام زندگی شیللر را در 1825 انتشار داد. از 1828 تا 1834 در «دمفریس شایر (198)» زیست، سپس به لندن رفت و تا پایان عمر در آنجا ماند. در 1836 سارتور رسارتوس (199) را نخست در «فریزرز ماگازین» منتشر کرد، که موفقیت چندانی نیافت، سپس به صورت کتاب در نیویورک و بعدها در لندن. گفتارهایش دربارهی قهرمانان و قهرمان پرستی در 1841 انتشار یافت. آثار عدیدهی وی شامل تاریخ و شرح احوال و نقد ادبی و سیاست و جامعه شناسی است. کارلایل اینک خواه در مقام فیلسوف یا به عنوان مورخ دیگر از اعتبار و حیثیت روزگار خویش بهره مند نیست؛ اما شگفت شاعری است نثرنویس، با بینش و فرانگری پیامبرانه.کافکا، فرانتس: Kafak, Franz
نویسندهی آلمانی در 1883 در پراگ زاده شد و در 1924 در «کیرلینگ (200)» واقع در حوالی وین مرد. وی مبتلا به بیماری سل بود و چندین بار در آسایشگاه مسلولین بستری گردید. شمارهای چند از داستانهای کوتاهش در زمان حیاتش منتشر شد لیکن کارهای عمدهاش از آن جمله دو رمان معروفش:» محاکمه (1925) و قصر پس از مرگش انتشار یافت. وی استاد رمانهای عجیب و بسیار سمبولیکی است که در مقامها و مراتب مختلف قابل تعبیرند، تأثیر کافکا در آثار داستانی جدید شگرف است.کالکستن، ویلیام: Caxton, William
مطبعه دار و مترجم انگلیسی، در سال 1422 در «کنت» زاده شد و در 1491 مرد. ابتدا شاگرد حریر فروشی بود، سپس خود در «بروژ (201)» (بلژیک) مستقلاً به کار پرداخت و در 1453 به عضویت شرکت حریرفروشان پذیرفته شد. وی تا حوالی سال 1469- که به خدمت دوشس مارگرت، دوشس برگندی درآمد رئیس شرکت «انگلیش نیشن (202) بود. فن چاپ را در 1471-1472 در «کلن» فراگرفت و در بازگشت به «بروژ» مطبعهای تأسیس کرد و به چاپ ترجمههایی که خود از آثار فرانسوی کرده بود پرداخت. نخستین کتاب از این ترجمهها در سال 1474 منتشر شد. سپس در انگلستان اقامت گزید، نخستین کتابی که در این کشور به چاپ رسید در سال 1477 بود. از این لحظه تا دم مرگ سخت سرگرم چاپ و نگارش کتاب بود، و کتابهای زیاد چاپ کرد. بهتر است وی را نه به عنوان مطبعه دار یا مترجم بلکه چنان چیزی توصیف کرد که امروزه ناشرش میخوانیم. او نخستین ناشر انگلیسی بود، و اگر بهترین ناشر نبوده باشد بدترین ناشر هم نبود.کالدرن دولابارکا، پدرو: Calderón de la Barca, Pedro
دراماتیست و شاعر اسپانیایی، در سال 1600 در مادرید زاده شد و در 1681 در همانجا مرد. پس از اینکه تحصیلات خویش را در «آلکالا (203)» و «سالامانکا (204)» به پایان رساند به نگارش درام آغاز کرد و بخش عمدهی نمایشنامههای خود را در فاصلهی بین سالهای 1628 و 1640 نگاشت. سالهای 1640-41 را در خدمت نظام بسر آورد و در 1651 به کسوت روحانیان درآمد و از نگارش برای تئاتر مردم پسند دست کشید لیکن نگارش درامهای مذهبی به نام اوتوس (205) و نمایشنامههای مخصوص برای دربار را همچنان ادامه داد. طی قرن هیجدهم نامی از او در خارج از اسپانیا به گوش نمیرسید اما نهضت رمانتیک وی را از نو کشف کرد و اینک عموم را عقیده بر این است که بزرگترین دراماتیست اسپانیاست.کالریج، ساموئل تیلر: Coleridge, Samuel Taylor
شاعر و منتقد و فیلسوف و خطیب انگلیسی، در سال 1772 در «آتری سنت مری (206)» واقع در «دون (207)» بدنیا آمد و در 1843 در «های گیت (208)» لندن مرد. پس از طی تحصیلات خویش در «کرایستزهاسپیتال (209)» کمبریج و دورهای مسخره و کوتاه در «لایت دراگونز (210)» سرانجام در «ندراستووی (211)» در همسایگی دوست صمیمی خود ویلیام وردزورث سکنی گزید، و در همین جا بزرگترین اشعار خویش دریانورد فرتوت و کریستابل و قوبلای قاآن را سرود و در سرودن سرودهای غنایی با وردزورث همکاری کرد. بعدها به بیقراری گرایید و مدتی روزنامه نگار و سخنران، و حتی یک وقتی منشی حکمران «مالت» بود. در زندگی زناشویی نابختیار بود، و رنجوری ضعف مزاج وی را به سوی اعتیاد به مواد مخدر راند. کالریج در شعر از رمانتیکهای بزرگ است و در نقد خود که بر اسلوب معینی استوار نیست بیشتر آن از گفتارها و یادداشتهایی گرفته شده بینشی شگرف دارد و در جلوههایی از فروغ الهام آمیز خویش دقیقترین منتقد عصر رمانتیک است. نفوذش از جهات و جوانب عدیده بسیار زیاد بود.کروچه، بنه دتو: Croce, Benedetto
فیلسوف ایتالیایی در سال 1866 در «پسکاسرولی (212)» سزاده شد و در 1952 در ناپل مرد. تحصیلاتش در ناپل بود، اما پس از اینکه والدینش را در زمین لرزه از دست داد سه سال از عمر را در رم به سر برد؛ در آنجا در سخنرانیهای فلسفی «لابریولا (213)» شرکت جست؛ در 1886 به ناپل بازگشت. در سال 1903 دو ماهنامهی ادبی و تاریخی و فلسفی لاکریتیکا (214) را بنیاد گذارد و کار سر دبیری آن را خود بر عهده گرفت. کارهای فلسفی عمده اش از آن جمله چهار مجلد لافیلوزوفیا دل اسپریتو (215) طی ده سال پس از آن انتشار یافت. در 1910 به نمایندگی سنا رسید و از 1920 تا 1921 وزیر فرهنگ بود. وی آزادیخواهی ریشه دار بود و چون موسولینی به قدرت رسید از زندگی اجتماعی کنار رفت، لیکن پس از جنگ، با همکاری در تشکیل دولت بدان باز آمد. تئوری «استتیک» ش هر چند هیچ گاه وسیعاً اقبال نیافت بر کار نقد بسیار، و طی سالهای بیست بر رویهم به شیوهای رهایی بخش، مؤثر افتاد.کنراد، جوزف (نام حقیقی وی تئودور ژوزف کنراد کورزنیفسکی بود):
Conrad, Joseph (Teodor Jozef Konrad Korzeniowski(در سال 1857 در «موهیلو (216)» واقع در لهستان زاده شد و در سال 1924 در «بیشاپس بورن (217)» واقع در کنت مرد. وی یکی از آرزوهای ایام خردی خویش یعنی آرزوی وصول به دریا را تحقق بخشید و سرانجام ناخدا و تبعهی انگلیس شد، و بر زبان انگلیسی احاطه یافت و در 1889 در این زبان نوشتن آغاز کرد، لیکن با این همه نخستین رمانش به نام حماقت آلمایر (218) تا 1895 منتشر نگشت. وی به ویژه در کارهایی که پیش از 1914 به سرانجام رساند رمان نویسی است برجسته با دید و برخورد و شیوه و سبکی بکر و بدیع.
کن گرو، ویلیام: Congreve, William
دراماتیست انگلیسی، در سال 1670 در «باردسی (219)» واقع در یرکشایر زاه شد و در 1729 در لندن مرد. تحصیلاتش در «ترینیتی کالج» دوبلین و در رشتهی حقوق بود، با این وصف به نوشتن برای تئاتر پرداخت. وی یک تراژدی به نام عروس سوگوار و نیز کمدیهایی را نگاشت که شناختهتر از دیگر آثار اویند، و موفقتر از همه عشق به خاطر عشق (1695) بود. از شاهکارش به نام راه و رسم جهان (1700) حسن استقبال نشد، و پس از آن بسیار کم نوشت. وی همه کمدیهای خود را در سنین بیست عمر نگاشت. و این خود شاید نقص و آشفتگی ساختمانشان را توجیه کند، لیکن به توضیح شیوهی عالی کار نویسنده که در سرتاسر دوران بازگشت سلطنت و کمدی قرن هیجدهم زیباترین سبک و شیوه بود مساعدت نمیکند.کورنی، پیر: Corneille, Pierre
دراماتیست فرانسوی، در سال 1606 در «روئن (220)» زاده شد و در 1684 در پاریس مرد. وی از خاندان اهل قضا و از مردم نرماندی بود و خود تحت نظر یسوعیان تعلیم یافت؛ تحصیلات خویش را در رشتهی حقوق به پایان رساند و امین صلح شد. نخستین نمایشنامهی خود را در 1630 به اجرا گذاشت و کمدیها و تراژدیهای بسیار معروف خویش از آن جمله سید را که بارها نقد و ارزیابی شده است طی پانزده سال پس از آن نگاشت. در 1652 چون موفقیت خویش را در سراشیبی زوال مییافت از تئاتر کناره گرفت و در 1659 با اثر تجربی خویش به نام قطعات ماشین به سوی آن باز آمد. رقابت ناموفقش با «راسین» و فقر و تنگدستی و مرگ پسر، سالیان آخر عمرش را تار و ابرناک ساخت. آثار نمایشی وی هر چند ممکن است بی روح و از لحاظ آکسیون فاقد قوهی ابتکار باشند با این همه پراند از لحظات بزرگ و ابیات بلند، و کورنی در قلمرو درام اساساً شاعر است. اگر کارش در خارج از فرانسه از وسعت اجرا برخوردار نبوده خود در ساحت مهر و پسند هم میهنانش هماره جایی مطمئن داشته است.کولت، سیدونی - گابریل Colette, Sidoni - Gabrielle
در سال 1873 در «سن سوور آن پوزای (221)» زاده شد و در 1954 در پاریس مرد. کودکیش در «بورگنی» گذشت، که الهامبخش سلسله داستانهای او تحت عنوان کلودین بود که در فاصلهی سالهای 1900 تا 1903 به نام شوهرش «وی یی (222)» انتشار یافتند. از سال 1906 که از شوهرش جدا شد در عین حال که نوشتن را ادامه میداد از راه رقص در تالار موسیقی و تقلید و لودهگری امرار معاش میکرد. در 1913 با «هانری دو ژوونل (223)» ازدواج کرد، از آن پس در مقام یکی از اعضای پای بر جای جامعهی پاریس، در برخی از کتابهای خویش از آن جمله سلسله رمانهای به نام شری سخت موفق بود و در 1935 به عضویت آکادمی سلطنتی بلژیک درآمد و ده سال بعد به عضویت آکادمی گنکور نایل شد. نبوغ بسیار زنانهاش نوعی آثار داستانی بی شباهت به سایر آثار داستانی را پدید آورد که بر دل مینشیند.کیپلینگ، جوزف رودیارد: Kipling, Joseph Rudyard
شاعر و رمان نویس و نویسندهی داستانهای کوتاه از مردم انگلیس، در سال 1865 در بمبئی زاده شد و در 1936 در لندن مرد. دوران خردیش در هند گذشت لیکن تحصیلاتش در انگلستان بود؛ در 1882 به هند بازگشت و روزنامه نگار شد. اشعار نخستین و داستانهای اولیهاش دربارهی انگلیسیان مقیم هند که در اواخر سالهای 1880 و اوایل سالیان 1890 و مقارن ظهور امپریالیسم جدید آن دوران منتشر شد موفقیت و شهرتی عظیم یافت. پس از سالیانی چند در امریکا به سر برد - و ناگفته نماند که زنش امریکایی بود - سرانجام در انگستان مأوی گزید لیکن زمستانهای بسیاری را در افریقا گذراند. پس از کتابهای جنگل و کیم، که به ظن قوی شاهکار اوست، دیگر دربارهی هند که نخبهی آثارش از برکت وجود آن بود مطالب چندانی ننگاشت. کیپلینگ در بدترین وجه خویش صنعتگری است قابل و در بهترین صورت خود نابغهای است عالیقدر، اگرچه از اواسط عمر به بعد هنرمندی که در وجودش مأوی داشت هر دم فرصت جلوه و جولان کمتری مییافت.کیتس، جان: Keats, John
شاعر انگلیسی، در سال 1795 در لندن زاده شد و در 1821 در رم مرد. پدرش کاروانسرادار بود و از طریق کرایه دادن اسب به مردم زندگی میکرد. در «انفیلد (224)» به مدرسه رفت، مدیر مدرسهاش «کاودن کلارک (225)» بود. وی نزد جراح و داروگری به کارآموزی رفت و به تحصیل طب پرداخت و در 1816 در بیمارستنان «گای (226)» زخم بند شد. سال پس از آن نخستین دفتر شعر خود را منتشر کرد، و اگرچه با موفقیت قرین نبود بر آن شد که جراحی را به خاطر ادبیات رها کند. اندیمیون (1817) در کواترلی ریویو (227) و بلاک وودزماگازین (228) سخت مورد حمله واقع شد. بیشتر اشعار بلندش را بین سالهای 1818 و 1820 سرود و در دفتری تحت عنوان لامیا و اشعار دیگر در 1820 انتشار داد. از چندی پیش از آن بیمار و مبتلا به سل بود و چه بسا که عشق نابجا و نامعقولش به «فانی براون (229)» که شایستهی آن نبود، بر وخامت این وضع افزود. باری، به امید بازیافتن سلامت با دوستش «سه ورن (230)» با کشتی به ایتالیا رفت و در آنجا از جهان رفت و در گورستان پرتستانهای رم دفن شد. کیتس حتی با این کوته عمری شاعری بزرگ بود و اگر عمری دراز مییافت شاید که از بزرگترین شعرا میبود. نامههایش شواهد بیشتری از قدرت ذهن و بینش ژرف وی را به دست میدهند.کی یر کگور، سورن ابی: Kierkegaard, SØren Aabye
فیلسوف و مقاله نویس دانمارکی در سال 1813 در کپنهاگ زاده شد و در 1855 در همان شهر مرد. وی در محیط مذهبی بیمارگونهای پرورش یافت و علیرغم تمایل و خواست پدر در کپنهاگ به تحصیل فلسفه و زیبایی شناسی پرداخت لیکن سرانجام در علوم الهی صاحب عنوان و درجه شد. آثار عمدهی فلسفی وی که طی سالیان 1843 و 1846 با نام مستعار انتشار یافت از جملهی نوشتههای اولیهی او است و طی همین دوران، نخستین مجلد از گفتارهای تهذیب کنندهاش منتشر شد. نزاعی با مجلهی «کورسارن (231)» در سال 1846 و ناراحتیهای ناشیه از آن وی را به جانب درک و برداشتی عمیقتر از مسیحیت رهنمون گشت و به حمله بر حکمای الهی برانگیخت. نیرویی که صرف این کار یعنی تاختن بر مسیحیت رسمی شد مرگش را تسریع کرد. کی یرکگور برای کسانی که طبیعتی چون وی دارند و چون او خویشتن را در پنجهی گناه مییابند جاذبهای خاص دارد و نیروی این جاذبه چندان که در روزگار ما است در زمان خود وی نبود.گالزورثی، جان: Galsworthy, John
رمان نویس و نمایشنامه نویس انگلیسی، در سال 1867 در «کینگستن هیل (232)» واقع در «ساری (233)» زاده شد و در 1933 در «هامپستد (234)» مرد. وی که تحصیلات خویش را در «هارو (235)» و آکسفورد به پایان برده بود در حالی که سخت متأثر از تورگنیف بود نوشتن آغاز کرد، و در رمانهایی که بعدها تحت عنوان فورسایت ساگا تجدید طبع شدند علیه قشر فوقانی طبقهی متوسط که خود از آن برخاسته بود شورید. وی چندین نمایشنامهی ناتورالیستی دربارهی موضوعهای موضعی نگاشت و در کار داستان و درام، هر دو، صنعتگری قابل و با درک و احساس، لیکن بر روی هم کم قدرتر از برخی نویسندگان انگلیسی همعصر خویش بود، اگرچه به خلاف ایشان به دریافت جایزهی نوبل نایل آمده بود.گئورگه، اشتفان: George, Stefan
شاعر آلمانی، در سال 1868 در «بودسهایم (236)» زاده شد و در 1933 در «لوکارتو (237)» مرد. استعداد شگرفی که در فراگرفتن زبان داشت و سفرهای بسیاری که کرد به وی امکان داد ذهن و فکری را که مستعد جذب سنتهای فرهنگی اروپا بود بسط دهد: ترجمهها و اقتباسهای متعددش گواه بر این مدعا است. علاوه بر اشعار و نوشتههای منثوری که انتشار داد کوشید از طریق مجله بلاترفوردی کونشت (238) (1892-1919) زبان آلمانی را اصلاح کند، در حالی که در مقام حکیم و پیامبر و بنیادگذار یک مکتب فکری، در سالهای بین 1914 و 1933 ر حیات فکری ملت آلمان نفوذی مهم بود. اشعار بس لطیفش از سنت «غزل» و عاشقانههای آلمان پیروی میکند، هر چند کیفیت ممتازی را که ویژهی خود اوست با آن در میآمیزد.گلد اسمیث، اولیور: Goldsmith, Oliver
شاعر و نمایشنامه نویس و رمان نویس و مقاله نویس از مردم ایرلند، در سال 1728در «آردناگو (239) واقع در ایالت «روسن کامن (240)» زاده شد و در 1774 در لندن مرد. مراحل نخستین تحصیلاتش در دوبلین گذشت وپس از آن در «ادینبرو» و «لیدن (241)» به تحصیل طب پرداخت و سرانجام در لندن اقامت گزید. وی یکی از اعضای «انجمن ادبی جانسن» بود که در 1763 تأسیس یافت، و تاریخ آغاز شهرتش به عنوان یک ادیب به حوالی همان ایام میکشد. رمان خویش به نام کشیش ویکفیلد را در 1766 و کمدی مشهورش را تحت عنوان تمکین میکند تا سوار شود در 1773 انتشار داد. وی شهرت خویش را در عرصههای مختلف ادب، و در طی عمری بالنسبه کوتاه، به انساندوستی بی پیرایه و گرم و لطف و جاذبه و شیوهی نگارش خویش مدیون است.گلدونی، کارلو: Goldoni, Carlo
دراماتیست و شاعر و نثرنویس و سرایندهی اشعار اپرایی، از مردم ایتالیا، در سال 1707 در ونیز زاده شد و در 1793 در پاریس مرد. در ونیز و «پیزا» به امور حقوقی اشتغال داشت و از 1740 تا 1744 کنسول ایتالیا در ژن بود. وی نزدیک به 250 نمایشنامه به زبانهای ایتالیایی و ونیزی و فرانسه نگاشت. نخست برای گروهی از هنرپیشگان ونیزی نمایشنامههایی نوشت و سپس از سال 1748 تا 1762 در مقام دراماتیست حرفهای به کار اشتغال ورزید. در 1762 ونیز را به عزم فرانسه ترک گفت. در آنجا در سالهای 1762 تا 1764 راهبر «کمدی ایتالین» بود، پس از آن معلم ایتالیایی «شهزاده خانمهای» درباری شد. انقلاب فرانسه وی را با تنگدستی آشنا کرد، و سالیان آخر عمرش روزگاری خوش نبود. گلدونی یکی از بهترین دراماتیستهای قرن هیجدهم، و در ابداعات تئاتریِ بکر و مفرح خاطر، استادی مسلم بود. بهترین کمدیهایش هنوز بر صحنهاند.گوتنبرگ، یوهان: Gutenberg, Yohann
مطبعه دار آلمانی، در حوالی سال 1398 در شهر «ماینس (242)» زاده شد. مینماید که در سال 1468 در همان شهر از جهان رفته باشد. وی در 1438 با «دریتسن (243)» و «هیلمان (244)» و بعد با «یوهان فوست (245)» شریک شد. تصور میرود در همین دوران به چاپهایی از کتاب مقدس به زبان لاتینی و کتابهای کوچکتر منجمله یک گاه شمار در 1447 و کتاب دوناتوس (246) دست یازیده باشد (یحتمل در 1451 ؟) اما این کار از نظر بازرگانی مقرون به سود و صرفه و موفقیت آمیز نبود. پس از جدایی از فوست از فعالیت وی اطلاعات چندانی در دست نیست. مینیماید که درماینس مانده و به امر چاپ اشتغال داشته، اگرچه شاید بعدها به «الت ویل (247)» نقل مکان کرده باشد. باری، اگر کتاب را در نظر ما ارزش و اهمیتی باشد باید با حقشناسی و محبت از گوتنبرگ یاد کنیم و به وی بیندیشیم.گوته، یوهان ولفگانگ فن Goethe, Johann Wolfgang von
شاعر و ادیب آلمانی، در سال 1749 در فرانکفورت کنار ماین زاده شد و در 1832 در «وایمار» مرد. پدرش مشیر دربار بود، تحصیلات مقدماتیش به طور خصوصی، و در مراحل بعد در لایپزیگ و استراسبورگ گذشت. و از 1771 تا 1775 را در فرانکفورت به وکالت در عدلیه روزگار گذراند. کارهای اولیهی خویش را بیشتر به نفوذ «هردر (248)» مدیون است که نخستین بار در 1770 با وی دیدار کرد. گوتس فن برلیخینگن را در 1773 و ورتر مشهور را در 1774 منتشر کرد. در 1775 در وایمار سکنی گزید و از آن هنگام به بعد تا دیدارش از ایتالیا 1786-1788 وظایف حکومتی و علائق علمی مجال چندانی برای نگارش برایش باقی نگذاشت. در حوالی سال 1800 پیشوای ادب آلمان بود و از جمله آثار مشهوری که از این زمان تاگاه مرگ آفرید فاوست بود، که کامل کرده بود. گفتگوی با اکرمان شرح عالی و جالبی از روزگار اواخر عمر او است. وی که با موفقیت در بسیاری از زمینهها طبع آزمود و نویسندهای خلاق بود اهمیتش در مقام سیمای منتفذی که نه فقط نمایندهی ادب آلمان بلکه معرف ادب اروپاست از این نیز در میگذرد. توان گفت که وی خود بزرگترین آفرینش خویش است.گورکی، ماکسیم (نام حقیقی وی الکسی ماکسیموویچ پشکوف بود):
Gorky, Maxim (Alexey Maximovich Peshkov)نویسندهی روسی، در سال 1868 ر «نیژنی نووگرود (249)» زاده شد و در 1936 در لنین گراد مرد. در هفت سالگی یتیم ماند و در دوازده سالگی از کارفرمای خویش گریخت و راه آوارگی و خانه به دوشی را در پیش گرفت. از 1896 به بعد در اروپا و امریکا و همچنین در روسیه شهرتی بسزا یافت. وی مؤسسهای انتشاراتی تأسیس کرد، و در انقلاب 1905 شرکت جست، و سپس به ناچار از کشور گریخت. در سال 1913 به وطن باز آمد، در سال 1921 بار دیگر کشور را ترک کرد و هفت سال بعد در مقام یک چهرهی بزرگ فرهنگی به اتحاد شوروی بازگشت. مسئولیت اتخاذ «رئالیسم سوسیالیستی» که در 1934 در تمام زمینههای ادب اتحاد شوروی پذیرفته شد با او است. آثارش شامل رمانهای متعدد و شمارهی کثیری داستان کوتاه و نمایشنامه و کارهایی است که بازندگانی خود وی سروکار دارند. شاید که در آینده بیشتر به لطف همین خاطرات ایام نخستین عمر ونیز تصاویری که از سیماهای ادب پرداخت از او یاد کنند.
گوگول، نیکلای واسیلیویچ: Gogol, Nikolay Vasilyevich
نویسندهی روسی، در سال 1809 در «سوروچینتسی (250) واقع در اکراین زاده شد و در 1852 در مسکو مرد. برای کار به سن پطرزبورگ رفت لیکن زندگی کارمندی را عبث و دل آزار یافت. نخستین موفقیت ادبی وی با داستانهایی بود که به زندگی مردم اکراین میپرداخت و در سالهای 1831-1832 انتشار یافت. پس از آن میرگورود و آرابسکی را در سال 1835 و کمدی بازرس دولت را در سال پس از آن منتشر کرد. وی از رم دیدار کرد و بیشتر رمان خویش به نام نفوس مرده را که در سال 1842 انتشار یافت در همانجا نگاشت. در 1848 از فلسطین دیدار کرد، و سرانجام در مسکو سکنی گزید. وی دچار مالیخولیا بود، و در اواخر عمر دستخوش جنونی خفیف. نبوغش، نوعی اثر رمانتیک طنزآمیز و در عین حال کمیک و مضحک را آفرید که همهی آن از خود او است، و نفوس مردهاش شاهکاری است تقلید ناپذیر و بی مانند.لئوپاردی، جیاکومو، کنت: Leopardi, Giacomo, Count
شاعر ایتالیایی در سال 1789 در «رکاناتی (251)» زاده شد و در 1837 در ناپل مرد. وی فرزند اشرافزادهای دانشمند بود که خود بر تعلیم و تربیت فرزند نظارت میکرد. چندی برنیامد که علایمی از «پیشرسی» را بروز داد. در نتیجهی کار بسیار چشمش آزار و مهرههای پشتش صدمه دید. بدبینیای که از خصوصیات بارز و خطوط مشخصهی نوشتههای او است مینماید که از دورانی از نابینایی، در 1819 نشأت یافته باشد. علاوه بر اثر مشهورش به نام کانتی (252) آثار عمدهی دیگری از آن جمله اپرته مورالی (253) (1827) و زیبالدونه دی پنسیه ری (254) را نیز نگاشت. بر رغم بدبینی مفرطش آثارش طی بخش عمده قرن نوزدهم، در خارج از ایتالیا خواننده و ستاینده فراوان داشت.لرمانتوف، میخائیل یوریه ویچ: Lermontov, mikhail Yuryevich
شاعر و رمان نویس روس، در 1814 در مسکو زاده شد و در 1841 در «پیاتی گورسک (255)» مرد. پدرش صاحب منصب نظام بود، و خود در جوار جدهی مادری، در «ترخانی (256)» و مسکو پرورش یافت. در 1840 وارد دانشگاه مسکو شد. لیکن در سال بعد به مدرسه نظام سن پطرزبورگ رفت و پس از آن با درجهی افسری در یکی از هنگهای گارد به خدمت اشتغال ورزید. به مناسبت قطعه شعری که در سال 1837 تحت عنوان دربارهی مرگ پوشکین سرود محترمانه به یکی از هنگهای عادی در قفقاز تبعید شد اما چندی بعد اجازهی بازگشت یافت. طی چهار سال آخر عمر کوتاه خویش به عنوان شاعر شهرت و محبوبیت بسیار یافت و در همین اندک، آثار عمدهی خویش از آن جمله قهرمان دوران را نگاشت. دوئلی با پسر سفیر فرانسه در 1840 منتهی به تبعید مجددش به قفقاز گردید، و در همانجا خود در دوئلی دیگر جان باخت. لرمانتوف نوعی بایرون روسی بود، دیر کرده - هر چند از لحاظ احساس رمانتیکتر و اصیلتر از او. وی مواهب و استعدادهای سرشار داشت و اگر عمری مییافت و این استعدادها را به کمال میرساند بیگمان نویسندهای بزرگ میبود. قهرمان دوران که خود نمونهی روسی اصیل و جامعی را ارائه میکند، بر خوانندگان و بعدها بر نویسندگان روسی تأثیری قابل ملاحظه داشت.لسینگ، گت هلد افرایم: Lessing, Gotthold Ephraim
منتقد و دراماتیست آلمانی، در 1729 در «کامنتس (257)» زاده شد و در 1781 در «برونسویک (258)» مرد. پدرش از روحانیون پرتستان بود و وی خود در «مایسن (259)» به مدرسه و سپس در لایپزیگ به دانشگاه رفت. در 1749 در برلن روزنامه نگار شد و طی ده سال پس از آن به واسطهی نمایشنامهها و نقدهایی که نگاشت شهرت یافت. از 1760 تا 1765 که در «بریسلاو (260)» منشی ژنرال «تاوینتزین (261)» بود اوقات فراغت خویش را به مطالعهی ادبیات یونان و روم میگذراند؛ نتیجهی این مطالعات لااوکون (262) بود که در سال 1766 منتشر شد. در 1767 منتقد «تئاترهامبورگ» شد و در 1770 در «ولفن بوتل (263)» کتابدار بود. درام منظوم و مشهور ناتان خردمند را در 1779 نگاشت. وی بر تئاتر و ادب آلمان تأثیری مساعد و آزادیبخش داشت و یکی از جذابترین سیماهای عصر خویش بود.لوساژ، آلن رنه: Lesage, Alain René
رمان نویس و دراماتیست فرانسوی، در سال 1668 در «سارزو» (موربیان (264)) زاده شد و در 1747 در بولونی مرد. خانوادهاش از طبقهی متوسط بود، و وی خود مدتی، بی آنکه واقعهای یکنواختی زندگیش را بر هم زند، در پاریس زیست و شمارهی زیادی از نمایشنامهها و رمانهای خود را در همانجا نگاشت. وی با ترجمهی آثار اسپانیایی آغاز به کار کرد و تورکاه، یا سرمایه دا را در 1709 نگاشت. چون «کمدی فرانسز» از اجرای بیشتر نمایشنامههایش سرباز زد نزدیک به صد نمایشنامهی مضحک و مسخره را برای تئاترهای کوچکی که در نمایشگاهها نمایش ترتیب میدادند نوشت. نخستین رمان موفقش به نام شیطان لنگ (1707) و نیز بیشتر آثار بعدیش متأثر از ادبیات اسپانیا است. ژیل بلاس دوسانتیان مشهور را در 1715 انتشار داد. لوساژ عمق رمان نویسان بزرگ را ندارد، با این همه ژیل بلاس نمونهی عالی رمانهای «پیکارسک» است و هنوز میتواند لذت بخش باشد.ماریو، پیرکارله دو شانبلن دو: Marivaux, Pierre Carlet de Chamblain de
رمان نویس و نمایشنامه نویس فرانسوی، در سال 1688 در پاریس زاده شد و در 1763 در همانجا مرد. وی که پسر یک بانکدار ثروتمند بود به منظور سرگرمی به نوشتن آغاز کرد لیکن در 1722 که ثروتش را از دست داد ناگزیر از تحصیل معاش گردید، و در فاصلهی آن ایام و سال 1739 چندین کمدی موفق نگاشت از آن جمله بازی عشق و تصادف (1730). وی دو رمان نگاشت: زندگی ماریان (1731-1741) و دهگان نوخاسته (1735-1736). و در 1743 به عضویت آکادمی فرانسه درآمد. نه نمایشنامهها و نه آثار داستانی وی هیچ یک از طرازآثار عالی نیست لیکن هر دو را خاصهای بسیار شخصی و افسون و لطف و ظرافتی است که در آن روزگار چیزی نو و استثنایی بود.
ماکیاولی، نیکولو: Machiavelli Niccolo
مورخ و متفکر سیاسی از مردم ایتالیا، در سال 1459 در فلورانس زاده شد و در 1527 در همانجا مرد. آغاز فعالیت سیاسی وی از 1498 و در جمهوری فلورانس بود. طی ده سال پس از آن به مأموریتهای مهمی گسیل شد و در تشکیل و تجهیز نیروی نظامی غیرمنظم در دفاع از فلورانس مجاهدهی بسیار کرد. چون قدرت به خاندان مدیسی بازگشت از کار برکنار و زندانی شد و شکنجه دید، سپس در خانه خویش در «سان کاشیانو (265)» تحت نظر قرار گرفت و شهریار را در 1523 در همین احوال نگاشت. از 1519 تا 1527 که خاندان مدیسی از قدرت به زیر افتاد در خدمت ایشان بود، و وقایع سالانهی فلورانس را مینگاشت. چون جمهوری دگرباره مستقر گشت در او به چشم بدگمانی نگریستند و او که سخت سرخورده و تلخکام بود بیمار شد و مرد. شهرت و تأثیر عظیم ماکیاولی بیش از آنچه متعلق به ادبیات به مفهوم اخص باشد ناشی از فلسفهی سیاست است، اما اینک که صفت ساخته از نامش هنوز هم در همه جا به کار میرود دربارهی وسعت دامنهی نفوذ این هر دو تردید نمیتوان داشت.مالارمه، استفان: Mallarmé, Stephane
شاعر فرانسوی، در سال 1842 در پاریس زاده شد و در 1898 در «والون (266)» مرد. در سنین بیست به انگلستان رفت و پس از نه ماه اقامت در لندن به فرانسه بازگشت و نخست در دبیرستانهای ولایات و بعدها در پاریس به تدریس زبان انگلیسی پرداخت. در پاریس دو کوچهی «رم» از ادبا و هنرمندان پذیرایی میکرد. دو اثر خود به نام شعرها و نیز آلبوم شعر و نثر را در 1887 منتشر کرد و در 1894 در روستا عزلت گزید. توان گفت که وی از طریق والری، که مالارمه با دخترش ازدواج کرد، توسط بسیاری از شعرای سمبولیست دیگر ممالک، بزرگترین تأثیر را بر شعر نو داشته است.مان، توماس: Mann, Thomas
رمان نویس آلمانی، در سال 1875 در «لوبک (267)» زاده شد و در 1955 در زوریخ مرد. وی فرزند یک بازرگان «لوبکی» بود و نخستین رمان خویش به نام دی بودن بروکس (268) را در بیست و پنج سالگی منتشر کرد و با انتشار این اثر در محافل ادب محل و موقعی شایسته فراچنگ آورد. طی بیست و پنج سال پیش از انتشار رمان معروفش به نام در تساوبر برگ (269) به سال 1924 که وی را در اروپا به شهرت، و پنج سال پس از آن به جایزهی نوبل رساند، چندین رمان کوتاه منتشر کرد. از جمله رمانهای بعدی وی سلسله رمانهای نامجوی ژوزف و دکتر فاستوس را میتوان نام برد. وی بزرگترین رمان نویس آلمان و یکی از استادان بزرگ آثار داستانی قرن بیستم است.مانزونی، آله ساندرو: Manzoni, Alessandro
شاعر و رمان نویس ایتالیایی، در سال 1785 در میلان زاده شد و در 1873 در همانجا مرد. در 1805 با مادرش، که از پدرش جدا شده بود به پاریس رفت. در اینجا دوستی با «کلودفوریل (270)» وی را به حوزهی تأثیر جنبش رمانتیک کشید. در 1810 دگربار به کاتولیسیسم روم گروید، و از آن پس طی مدتی قریب به بیست و پنج سال، عقاید و آراء فلسفیاش در متابعت از حواس، اندک اندک به رمانتیسیسم گرایید. رمان تاریخی بزرگش نامزد شده را که نخست در 1827 نگاشته بود در 1840 در قالب نهایی خود انتشار داد. این رمان در مقام شاهکار ایتالیا در قلمرو آثار داستانی محل شایستهی خویش را یافته و محبوب هر ایتالیایی، و سخنش کلام سائر و نقل هر محفل و مجلسی است. این اثر از لحاظ ساختمان و شیوهی کار عاری از نقص نیست، لیکن با این همه رمانی است با وسعت و غنای عظیم و لبریز از انسانیت و انساندوستی گرم، علی الخصوص که مانزونی به خلاف دیگر نویسندگان رمانهای تاریخی، قهرمانان اصلی خویش را از میان روستاییان بر میگزیند و زندگی قرن هفدهم ایتالیا را از دیدگاه ایشان وصف میکند.مردیث، جورج: Meredith, George
رمان نویس و شاعر انگلیسی، در سال 1828 در «پرتسموث (271)» مزاده شد و در 1909 در «باکس هیل (272)» مرد. وی که تبار «ویلزی (273)» نیز داشت تحصیلات خویش را در «موراویا (274)» به پایان برد و پس از آن در نزد یکی از وکلای عدلیه کارآموز شد، لیکن دیری نگذشت که به ادبیات روی آورد. نوشتههای اولیهاش با موفقیت قرین نبود، و لذا ناگزیر شد به عنوان روزنامه نگار و نیز در مقام مصحح در نزد ناشری کار کند. لیکن در حوالی پایان عمر آوازهای بلند یافت. نخستین اشعارش در 1851 انتشار یافت، و عشق مدرن در 1862 و آخرین دفترش در 1909 منتشر شد. از میان رمانهای بسیاری که نگاشت شاهکارش، خودپرست است که در 1879 منتشر شد. آثار داستانی مردیث مدتها است دیگر باب نیست، اگرچه امروزه نیز میتوان از آنها لذت برد، اما کیفیت نوجویانهی شگرف عشق مدرن هم از لحاظ احساس و هم از نظر شیوهی کار از عنایت و ستایش بسیاری از سخن سنجان برخوردار بوده است.ملویل، هرمان: Melville, Herman
رمان نویس و شاعر و نویسندهی داستانهای کوتاه از مردم امریکا، در سال 1819 در نیویورک زاده شد و در 1891 در همانجا مرد. پیوندش با دریا و سفرهایش از آن جمله سفری که در هیجده سالگی به لیورپول کرد و نیز دیگر سفرهایش در دریاهای جنوب موضوعهایی را برای نگارش رمانهایی چند به دست داد. هنوز پای در سنین سی و دو ننهاده پنج رمان نگاشته و این آثار وی را بیش و کم به محیط شناسانده بود. رمان مشهور و سمبولیک وی به نام موبی دیک که در 1851 منتشر شد اقبال نیافت و ارمغان این ناکامی فقر و تنگدستی از برای نویسنده و خانوادهی وی بود. آثار بعدی وی شامل اشعار جنگهای داخلی وکلارل (1876) است که از سفر وی به فلسطین به سال 1856-57 الهام گرفت و نیز رمان بیلی بد که پس از مرگش انتشار یافت. وی که مدتها به کم گرفته میشد اینک بیم آن میرود که فزون از حد و مرتبهی خود جای گیرد، با این حال موبی دیک، بی تردید در نوع خود شاهکاری است.موپاسان، هانری رنه آلبرگی دو: Maupassant, Henri René Albert Guy de
رمان نویس و نویسندهی داستانهای کوتاه از مردم فرانسه، در سال 1850در «تورویل سورآرک (275)» زاده شد و در 1893 در پاریس مرد. یازده ساله بود که والدینش از هم جدا شدند. توسط مادرش با فلوبر که بر کارهای اولیهاش نظارت کرد آشنا شد. وارد خدمات دولتی شد و از 1872 تا 1880 که موفقیت تپلی به وی امکان تحصیل معاش از راه نوشتن را داد در خدمت دولت ماند. علاوه بر داستانهای کوتاه و رمانهایی چون پیر و ژان (1888) سه نمایشنامه نیز نوشت و اشعاری چند هم سرود و یکی از محبوبترین و پر درآمدترین نویسندگان زمان خود بود. اینک شهرت و آوازهاش و نیز ذوق و علاقه به جهت داستانهای خاصی که وی مینگاشت به میزان قابل ملاحظهای کاهش یافته است، با این حال کارش هنوز در داخل و خارج کشور خوانندگان سپاسگزار بسیار دارد.موسه، لویی - شارل- آلفره دو: Musset, Louis-Charles-Alfred de
شاعر و دراماتیست فرانسوی، در سال 1810 در پاریس زاده شد و در 1857 در همانجا مرد. والدینش مردمی با فرهنگ بودند و خود به زودی در گروه رمانتیکهای جوان «شارل نودیه (276)» طرف توجه واقع شد. نخستین اشعار خویش را در 1830 منتشر کرد؛ در همان سال نمایشنامهاش به نام شب ونیز با ناکامی قرین گشت و از آن پس نمایشنامههایی که نگاشت صرفاً برای انتشار در مجلهی روو ده دوموند (277)» بودند لیکن سرانجام در سال 1847 در کمدی فرانسز به اجرا درآمدند. مناسباتش با ژرژ ساند، اشعار رمانتیک شبها در سالهای 1835-37 و نیز اعتراف یک کودک قرن را در 1836 به دنبال داشت. موسه آخرین طفل سرخورده و پردهی پندار دریدهی نهضت رمانتیک در فرانسه بود: آری، فرانسه، آنجا که نمایشنامههایش - که بسیار بکر و سرشار از لطف و شوخ طبعی و احساس شاعرانهاند - قلمرو تئاترش را مسخر کرد.مولیر (نام حقیقی وی ژان باپتیست پوکلن بود):Molière (Jean-Baptiste Poquelin)
دراماتیست فرانسوی در سال 1622 در پاریس زاده شد و در 1673 در همانجا مرد. تحصیلاتش در پاریس و یحتمل در اورلئان، بود. سپس آنگاه به تئاتر جدید التأسیس «ایلوستر (278)»پیوست و در 1652 راهبر آن گردید. گروه هنری وی که از 1645 در شهرستانها و ولایات نمایش میداد در 1658 به پاریس بازگشت و مورد حمایت «دوک اورلئان» واقع شد. محل این گروه تا سال 1661 «پاله روایال (279)» بود، و چهار سال بعد تحت حمایت مستقیم شاه درآمد. نخستین موفقیت شخصی مولیر اثر هجوآمیز وی بود به نام متأدبان مضحک که در 1659 به روی صحنه آمد. در فاصلهی بین این ایام تا پایان عمر کمدیها، و نمایشنامههای مضحک و قطعات سرگرم کننده بسیاری را نگاشت و اجرا کرد که از همه مهمتر مکتب زنان (1662)، تارتوف، دون ژوان (1665)، مردم گریز (1666)، خسیس (1668)، بورژوای والاتبار، (1670)، زنان فضل فروش (1672) و بیمار خیالی (1673) بود. مرتبهی مولیر در مقام یکی از استادان جهان و کمدی نویسی بزرگ که هر چندگاه - چنانکه در دون ژوان و مردم گریز - از ژرفاهای روح پرده بر میگیرد به سهولت قابل تهدید نیست.مونتنی، میشل دو: Montaigne, Michel de
مقاله نویس فرانسوی، در سال 1533 در «شاتودومونتنی» واقع در «دوردونی (280)» زاده شد و در 1592 در همانجا مرد. تحصیلاتش در «کولژدوگی ین (281)» بوردو بود و پس از آن در رشتهی حقوق تحصیل کرد. وی سخت تحت تأثیر «لابواتی (282)» بود و از مرگش سخت متألم شد. در سال 1571 پس از آنکه وارث املاک پدر شد برای مطالعه و تأمل به مونتنی باز گشت. پس از انتشار دو مجلد از رسالات خویش در 1580، زندگی عادی را از سرگرفت و در آلمان و سویس و ایتالیا به سیاحت پرداخت. تجارب سیاسی وی در مقام شهردار «بوردو» (1581-1585) و به عنوان واسطهای بی نظیر بین گروههای پرتستان و کاتولیک فرانسه در جلد سوم رسالات منعکس است (1588). مونتنی را بنا بر شواهد و آثار بسیار میتوان یکی از استادان بزرگ و بکر و نوآور ادبیات مغرب زمین و نیز نفوذی غیرقابل تقویم شمرد. نویسندگان بزرگ بسیار در اشکال و قالبهای بی شمار، نکات مهم از او آموخته و اقتباس کردهاند.نیچه، فریدریخ ویلهلم: Nietzsche, Friedrich Wilhelm
فیلسوف و شاعر آلمانی در سال 1844 در «روکن (283)» زاده شد و در 1900 در وایمار مرد. وی فرزند کشیشی از پیروان لوتر بود. هنگامی که بیش از پنج سال نداشت پدرش از جهان رفت. تنی چند از زنان خویشاوند و غیرتمند به تربیتش همت گماشتند. تحصیلاتش در بن و لاپیزیگ بود. در سال 1869 استاد زبان یونانی دانشگاه بال شد در مقام سرباز خارج صف، در جنگ فرانسه و آلمان شرکت جست. طی این دوران سخت متأثر از شوپنهاور و ستایندهی پر شور واگنر بود. مقارن همین احوال تولد تراژدی را نگاشت. تغییر ناگهانی عقیده و احساسش نسبت به خدایانی که از برای خویش ساخته بود در آثار دوران بعدی وی خاصه اثر مشهورش به نام چنین گفت زرتشت که در سالهای 1883 و 1892 در چهار مجلد منتشر شد منعکس است. ناراحتی شدید عصی در 1889 منجر به بیماری دماغی دراز مدتی گردید که حدی به جنون داشت. وی هرگز نتوانست آخرین اثر خویش به نام اراده در برابر قدرت را به پایان برد. بر رغم این حقیقت که درخشندگی و نیروی کلامش به ندرت در ترجمه جلوه میکند آثارش در سرتاسر جهان غرب خواننده داشت و تأثیرش، که همیشه مساعد هم نبود، بر نویسندگان دوران بین سالیان 1890 و 1910 نیرومند بود. اگر ارزشها و داوریهایش اغلب سست و بی مایه است حملهی بی پروایش بر عصر، و تشخیص اینکه شتابان به جانب مصیبت پیش میرود هنوز خالی از گیرایی و تأثیر نیست.والری، پل: Valéry, Paul
شاعر و مقاله نویس و منتقد فرانسوی، در سال 1871 در «ست (284)» زاده شد و در 1945 در پاریس مرد. وی که در سنین بیست عمر به پاریس رفت تحت تأثیر مالارمه واقع شد، لیکن در بدو امر با دو اثر منثور خود به نام مقدمهای بر طرز کارلئونارد داوینچی (1895) و آقای تست (1906)، کسب شهرت کرد. پس از سالیانی چند که بی حاصلی گذشت در 1917 یا قطعهی شعر پارک جوان آوازهای بلند یافت، از پی این شعر در سال 1922 مجموعهای تحت عنوان زیباییها را منتشر کرد. پس از آن عمدهی آثارش از آن جمله اوپالینو (285) (1923) و پنج مجلد حاوی مقالاتی انتقادی، به نثر بود. وی شاعری است شکوهمند و نفوذش که همیشه هم خوب و مساعد نیست، در داخل و خارج قابل ملاحظه بوده است.وردزورث، ویلیام: Wordsworth, William
شاعر انگلیسی، در سال 1770 در «کاکرماوث (286)» زاده شد و در 1850 در «گراسمر (287)» مرد. پدرش وکیل دعاوی بود؛ دوران خردی او در ناحیهی روستایی «لیک دیستریکت (288)» گذشت؛ تحصیلاتش در ء«هاوکزهد (289)» و کمبریج بود. دیداری که در 1791 از فرانسه کرد وی را به جمهوریخواهی پر شور مبدل نمود اما بعدها زیاده رویهای انقلاب وی را پاک دلزده کرد. پس از یک چند که با خواهرش دوروثی (که مقدار بود مادام العمر مصاحبش باشد) در «دورست (290)» زیست به «الفاکسدن (291)» واقع در سامرست نقل مکان کرد و همسایهی کالریج شد. کالریج تصمیم وی را به شاعر شدن تأکید کرد و به اتفاق سرودهای غنایی را نگاشتند که نخستین بار در 1798 منتشر شد و چاپ دوم آن با سرآغاز مشهور در 1800 انتشار یافت. در 1799 در حالی که نگارش درآمد را که پس از مرگش درآمد، آغاز کرده بود با خواهرش به «لیک دیستریکت» باز آمد. در حدود سه سال بعد، دختر عموی خود «ماریهاچین سن (292)» را به همسری اختیار کرد. اشعار بعدی خود را در اوقاتی نگاشت که در «داوکانیج (293)» گراسمر زندگی محقرانهای داشت، لیکن بعدها، در حوالی «رایدال مانت (294)» رفاه بیشتری یافت. در 1843 ملک الشعرا شد. وردزورث اشعار عادی از الهام بسیار سرود، اما در قلیلی از قطعات مستقل و قطعاتی فخیم از منظومههایی چند نبوغ شاعرانه و سراپا بکر و نیرومندش به روشنی جلوه میکند.ورلن، پل: Verlaine, Paul
شاعر فرانسوی، در سال 1844 در «متز (295)» زاده شد و در 1896 در پاریس مرد. خانوادهاش از طبقهی متوسط بود، و خود کارمند شهرداری پاریس شد. در 1866 به نگارش آغاز کرد، و اشعار کیوانی در همان سال و مجلس انس را در 1869 انتشار داد. بارمبو به بلژیک و انگلستان رفت و به خاطر مجروح ساختن وی، طی نزاعی، سالهای 1873 و 1875 را در محبس گذراند. اثر مشهورش به نام ماجراهای عشقی بی گفتار در سال 1874 انتشار یافت. مدتی در انگلستان و فرانسه مدیر مدرسه بود. سرانجام در برابر عیاشی و میخوارگی تسلیم و تهیدست و درمانده شد و سالیان آخر عمر را در بیمارستان بسر آورد، هر چند کار نگارش را تا به پایان ادامه داد. رگه و حالتی طبیعی از تغزل ناب در او بود که در شعر فرانسه سخت کمیاب است. کارش به ویژه طی سالهای 1890 بر شاعران انگلیسی و دیگر شعرای خارج از فرانسه به شدت تأثیر داشت.وگا کارپیو، لوپه فلیکس دو: Vega Carpio, Lope Félix de
دراماتیست و شاعر و رمان نویس اسپانیایی، در سال 1562 در مادرید زاده شد و در 1635 در همانجا مرد. یک چند در خدمت اسقف «آویلا (296)» بود، سپس به عنوان داوطلب در «ترسیرا (297)» و «آرمادا (298)» خدمت کرد، و چندی بعد منشی دوک آلبا شد و در 1595 به مادرید که چند سال پیشتر به جرم افترا از آن تبعید شده بود بازگشت. در 1605 به خدمت دوک «سسا (299)» رسید و در حمایت وی قرار گرفت و سال پس از آن به خدمت او درآمد. در این احوال به خاطر قالب نوی که از برای کار برگزیده بود مورد انتقاد واقع شد. در 1614 به کسوت روحانیان درآمد. علاوه بر نمایشنامههای متعددی که نگاشت در قلمرو شعر و داستان نیز نویسندهای پربار بود. یکی از بهترین کارهای او رمان لادوروتئا است که در سال 1632 منتشر کرد. شهرت لوپه دو وگا که نبوغ و تأثیر نفوذ سازندهاش بر تئاتر اسپانیا ورای شک و تردید است در خارج از اسپانیا که هیچ گاه آثارش زیاد به اجرا درنیامده در برابر شهرت بیشتر «کالدرن (300)» رنگ باخته و از نمود افتاده است.ولتر (نام حقیقی وی فرانسوا ماری آروئه بود): Voltaire (François-Marie Arouet)
نویسندهی فرانسوی، در سال 1694 در پاریس زاده شد و در 1778 در همانجا مرد.پدرش سردفتر اسناد رسمی بود، و خود زیر نظر یسوعیان بار آمد، درس حقوق خواند. نخستین تراژدی موفقش ادیپ در 1718 به اجرا درآمد، و متعاقب آن به محبس باستیل افتاد. چندی بعد برای بار دوم به محبس افتاد، و پس از آن سالیانی چند را در انگلستان به سر برد (1726-29)، و این اقامت سخت در وی مؤثر افتاد. پس از بازگشت به فرانسه شارل دوازدهم را در 1731 و نامههایی دربارهی انگلستان را در سالهای 1733-34 و نیز نمایشنامههایی چند نگاشت. با استفاده از نفوذ مادام «دوپمپادور (301)» در 1745 وقایع نگار دربار و ندیم خاص شاه شد. در 1746 به عضویت آکادمی فرانسه برگزیده شد. سالهای 1751 تا 1753 را به دعوت فردریک دوم پادشاه پروس در برلن به سر برد و پس آنگاه در حوالی ژنو سکنی گزید و در 1759 کاندید را نگاشت. سالهای پایان عمر را در کوبیدن ستم و بی عدالتی گذراند، و در 1778 آنگاه که آخرین نمایشنامهی خویش به نام ایرن را برای اجرا به پاریس میبرد به عنوان قهرمان مورد استقبال گرم مردم واقع شد. ولتر اگرچه در مقام شاعر و مورخ و دراماتیست نویسنده و متفکر در ردیفهای نخست جای ندارد سیمایی است شگرف که اروپای غربی قرن هیجدهم را در پنجهی نفوذ و سلطهی خویش داشت، و در مقام نفوذی آزادیبخش و مؤثر قدر و ارجی به سزا دارد.ولز، هربرت جورج: Wells, Herbert George
رمان نویس و متفکر انگلیسی، در سال 1866 در «براملی (302)» زاده شد و در 1946 در لندن مرد. در کودکی نزد پارچه فروشی به شاگردی رفت. مطالعهی بسیار کرد، و چندی بعد معلم شد، و در رشتهی علوم درجهی دانشگاهی گرفت و در 1895 با انتشار رمانس علمی خود به نام ماشین زمان به عنوان نویسنده شهرت یافت. متعاقب انتشار این اثر در 1898 جنگ جهانها و آثاری دیگر در همین مایه را منتشر کرد. باری، این فکر بسط و تکامل یافت و منتهی به نگارش آثار فرانگرانهای در زمینهی فلسفهی اجتماع گردید. آثاری مانند مدینهی فاضلهی نوین (1905). بین سالهای 1896 و 1927 چندین رمان نگاشت که از آن میان کیپس و آقای پولی و تونوبنگه شایان توجهاند. از آثار دیگر وی میتوان از تاریخ مختصر جهان (1920) و تجربهای در زمینهی نگارش شرح احوال خویشتن یاد کرد. پرورش و دید و برخوردش علمی، و طبیعت و نبوغ طبیعیاش ادبی بود، و این دوگانگی در او مایهی کششها و کوششها بود، با این همه بیگمان یکی از سیماهای جهانی زمان خود بود.ولف، تامس کلیتن: Wolfe, Thomas Clayton
رمان نویس امریکایی، در سال 1900 در «اشویل (303)» واقع در کارولینای شمالی زاده شد و در 1938 در بالتیمور واقع در «مری لند» مرد. تحصیلاتش در دانشگاههای «نورث کارولینا» و «هاروارد» بود. در همین جا، یعنی در هاروارد نمایشنامههایی نگاشت؛ سفرهایی به خارجه کرد، و سپس در دانشگاه نیویورک به تدریس زبان پرداخت. رمانهایش: فرشته به خانه بازآ، دربارهی رودخانه و زمان، صخره و کارتنه و دیگر نمیتوانی به خانه بازگردی همه حاوی مقادیری شرح حال خود نویسندهاند که در پوششی رقیق مستور گشتهاند، و از نظر ساختمان و شیوهی کار واجد نقایص بسیارند لیکن صحنههای خوب پرداختهشان از جنبش و روح و قوت عمق استثنایی برخوردارند.ولف، ویرجینیا (نام ایامی تجردش استیفن (304) بود): Woolf, Virginia
رمان نویس و مقاله نویس انگلیسی، در سال 1882 در لندن زاده شد و در 1941 در «ریورآوز (305)» خود را کشت. وی یکی از مهمترین اعضای گروه منتفذ «بلومزبری» بود، و پیش از آنکه هنر فردی و خاص خویش را به عنوان یک رمان نویس آشکار سازد، دو رمان نگاشته و چندین کتاب را نقد کرده بود؛ علاوه بر آن چند دفتر حاوی مقالات، و دو زندگینامه نگاشت. رمانهای لطیفش نمونههای عالی شیوهی «گفتگوی درونی و عمیقاً ذهنی با خود» در آثار داستانیاند.ویتمن، والت (ر): Whitman, Walt [er]
شاعر و روزنامه نگار امریکایی، در سال 1819 در «وست هیلز (306)» واقع در «لانگ آیلند» نیویورک زاده شد و در 1892 در «کامدن (307)» واقع در ایالت «نیوجرسی» مرد. تحصیلاتش در «بروکلین» بود؛ پیش از موعد مقرر مدرسه را ترک گفت و پادو مطبعه شد، یک چند در مدارس روستایی درس داد، و سرانجام در نیویورک روزنامه نگاری پیشه کرد. نخستین کار مهم ادبی وی دفتری حاوی دوازده قطعه شعر تحت عنوان برگهای علف در 1855 منتشر شد، بعدها چندین بار آن را مرور کرد و هر بار قطعاتی چند بدان افزود. طی جنگهای داخلی، آنگاه که در واشنگتن از مجروحین پرستاری میکرد، مرثیهی مشهور را در سوک لینکلن نگاشت. باری، به خدمت دستگاه دولت درآمد، لیکن در 1873 زمین گیر شد و از خدمت کناره گرفت و به کامدن بازگشت. ویتمن با همهی نقایص خویش، که شمارهشان اندک نیست، شاعری است بزرگ، و استادی اصیل و اساساً امریکایی.هاردی، تامس: Hardy, Thomas
شاعر و رمان نویس انگلیسی، در سال 1840 در «هایرباکهامپتن (308)» واقع در «دورست» زاده شد و در 1928 در «ماکس گیت (309)» نزدیک «دورچستر» مرد. وی که در محیط نسبتاً فقر آلودهای بار آمده بود تحصیلات خود را نخست در مدارس محل، و سپس در لندن به پایان برد - در اینجا شبها در کینگز کالج درس میخواند. از 1856 تا 1865 درس معماری خواند، نخست با یک معمار کلیسایی، و بعد تحت نظر «سرآرتر بلامفیلد (310)». سپس برندهی جایزهی انجمن سلطنتی معماران بریتانیا و اتحادیهی معماران گردید و نخستین مقالهی خویش را در چیمبرز جرنال (311)» انتشار داد. اشعار اولیهاش انتشار نیافت، لیکن در 1871 نخستین رمانش به نام چاره جویی نومیدانه منتشر گشت و پس از آن آثار دیگر بسیاری در فاصلهی بین این روزگار و سال 1897 انتشار یافت. از آن جمله تس آودوربرویلز (1891) و جود گمنام (1896). سپس باز به شعر روی آورد و دفترهای چندی را بین سالهای 1897 و 1917 منتشر کرد در حالی که شعر حماسی منثورش تحت عنوان مؤسسان در چندین بخش بین سالهای 1904 و 1908 انتشار یافت. اینک مدتی است باب شده است که هاردی شاعر را برهاردی رمان نویس رجحان نهند، لیکن بر رغم برخی نقایص آشکار، وی رمان نویسی است صاحب عمق و نیروی فوق العاده.هامس، کنوت: Hamsun, Knut
رمان نویس و شاعر و نمایشنامه نویس نروژی، در 1859 در «لوم (312)» زاده شد و در 1952 در «نورهلم (313)» مرد. وی تبار دهقانی داشت و در «هاماروی (314)» واقع در «نوردلند (315)» که از سه سالگی در آن زیسته بود بار آمد. پس از اشتغال به کارهای متعدد در سالهای 1880 به مدت چهار سال در امریکا ماند و نخستین بار در 1889 با نگارش مقالهی دت مدرن امریکاس اندسلیو (316) به جهان ادب راه یافت. سال پس از آن انتشار رمانش به نام سولت (317) که توجه عمدهای را به خود جلب کرد پایههای شهرتش را استوار ساخت. از پی این اثر آثار متعددی در رسید، شامل نمایشنامه و شعر و رمان که معروفترینشان مارکن گرود (318) است که در سال 1917 انتشار یافت، و در آن علیه آرمانهای ادبی رایج زمان سخت واکنش نشان میدهد. در زمان اشغال نروژ توسط نازیها، دست همکاری بدیشان داد. وی که رمان نویسی توانا و کارش حاوی قطعات وصفی فوق العادهای است سالیان بسیار از سیماهای بزرگ، و بر نویسندگان جوان نروژ سخت مؤثر بود. هاوثورن، ناثانیل: Hawthorne, Nathaniel
رمان نویس و نویسندهی داستانهای کوتاه از مردم امریکا، در سال 1804 در «سالم» واقع در ماساچوست زاده شد و در 1864 در پلیموت واقع در هامپشایر مرد. تحصیلاتش در «بودن کالج (319)» بود و در همانجا با «لانگ فلو» ملاقات کرد. دوازده سال از عمر را در سالم بسر برد و با انتشار قصههای بازگفته (1838) شهرتی به هم رساند. پس از مدتی کار در ادارهی گمرک بوستون و چندی اقامت در «بروک فارم (320)» و ازدواج و اقامت در کنکورد به حکمرانی بندر سالم رسید و رمان مشهور داغ ننگ را در همانجا نگاشت (1850). دو سال بعد، خانهی هفت شیروانی و بلایث دیل رمانس را منتشر کرد. وی در مقام کنسول امریکا، در خارج از کشور نیز بسر برد و محل وقوع وقایع آخرین رمان خویش به نام فون مرمرین را در رم قرار داد. پس از مدتها بی اعتنایی اینک هاوثورن را یکی از رمان نویسان بزرگ و نمایندهی رمان امریکا میدانند و کارش طی سالیان اخیر مورد نقد و سنجش بسیار بوده است. هاینه، هنریخ: Heine, Heinrich
شاعر آلمانی، در سال 1797 در «دوسلدرف» زاده شد و در 1856 در پاریس مرد. وی تبار یهودی داشت و زندگی را با تجارب آغاز کرد. بعدها دربن و برلن - که نخستین اشعارش در آن انتشار یافت - در رشتهی حقوق به تحصیل پرداخت. پس از انتشار ریسه بیلدر (321) (1826) که با موفقیت قرین بود خویشتن را پاک به خدمت نویسندگی گماشت. در سال 1831 در پاریس اقامت گزید و در آنجا در حصول تفاهم بین فرانسه و آلمان کوشش بسیار کرد. در سالیان آخر عمر زمینگیر شد. اشعار غنائیش سخت زیبا و دلپسند و نثر شوخ و گاه آمیخته به گستاخیاش را، حتی در مواردی که موضوع کار، امروزه ناچیز و بی اهمیت است، میتوان همچنان با حظ و رغبت خواند. هاینه استادی است بکر اما ریز نقش.هوفمان، ارنست تئودور ویلهلم (که بعدها به آماودس (322) تغییر یافت):
Hoffmann, Ernst Theodor Wilhelmنویسنده و موسیقیدان و کاریکاتوریست آلمانی، در سال 1776 در «کونیگسبرگ (323)» زاده شد و در 1822 در برلن مرد. محیط ناخوش خانواگی و طبیعتی مستعد اما سخت حساس وی را با دشواریهای فراوان مواجه ساخت. چندی در خدمت حکومت بود و مدتی در دستهی موسیقی کار کرد و سرانجام در عرصهی تئاتر «بامبرگ (324)» طراحی و آهنگسازی پیشه کرد (1808-1813)؛ وی از نخستین هواخواهان بتهوون بود. در 1816 اپرایش به نام اوندین (325) در برلن به اجرا درآمد، لیکن چون از توانایی و استعداد خویش در این عرصه خرسند نبود از چندی پیش به نوشتن روی برده و از 1814 به بعد سیمای ادب آلمان بود. اگر قصههای وی اینک بر صحنهی اپرا شناختهتر از عرصهی ادبند در این تردید نیست که وی در قلمرو داستانسرای بسیار مبدع و بکر و اصیل است و دست کم در خارج از آلمان سزاوار توجهی بیش از آنچه تاکنون دریافت داشته است.
هوفمان اشتال، هوگوفن: Hofmannsthal, Hugo von
نمایشنامه نویس و شاعر و مقاله نویس اتریشی، در سال 1874 در «وین» زاده شد و در سال 1929 در «رودون (326)» مرد. وی تبار یهودی - ایتالیایی و آلمانی داشت و در سنین شانزده در مقام شاعر پا گرفت، و بسیاری از اشعار غنایی خویش را در حوالی همین ایام سرود. کارهای عدیدهی موفقیت آمیزش در قلمرو درام، و پیش از جنگ اول جهانی، داس گه رتته و نه دیگ (327) (1905) و یدرمان (328) (1911) را شامل است، در حالی که همکاریش باریچارد اشتراوس آثاری اپرائی نظیر در روزن کاوالیر (329) (1911) را به بار آورد. آثار سالیان اواخر عمرش چند مقالهی انتقادی است. وی که سالیان دراز چندان مورد اعتناء نبود اینک در مقام یکی از شاعران نمایندهی زمان، بلند آوازه است.هوگو، ویکتور - ماری: Hugo, Victor - Marie
شاعر و رمان نویس و نمایشنامه نویس فرانسوی، در سال 1802 در «بزانسون» زاده شد و در 1885 در پاریس مرد. وی فرزند یک امیر ارتش بود و در نظر بود خود به کسوت نظامیان درآید، لیکن در سنین هفده مجلهای ادبی تأسیس کرد و در هیجده سالگی نخستین دفتر شعر خویش و پس از آن در سالهای 1824 و 1826 دو دفتر دیگر را انتشار داد. نخستین نمایشنامهاش به نام کرومول، با مقدمهی مهمش در 1827 و نمایشنامهی دیگرش به نام ارنانی در 1830 منتشر گشت. چون در مقام پیشوایی ادب پا گرفت، و این مقام با انتشار نتردام دوپاری تحکیم شد، به نگارش نمایشنامههایی دست یازید که دامنهی موفقیتشان متفاوت بود. در 1835 از تئاتر کناره گرفت. بین سالهای 1829 و 1840 چندین دیوان مهم شعر نگاشت؛ از پی این روزگار دوران بی جنبشی ادبی در رسید که طی آن نقش سیاسی مهم و فزایندهای را ایفا کرد. پس از کودتای 1815 ناچار به فرار از کشور شد و سرانجام در «گرنسی (330)» اقامت گزید. طی ایام دوری از وطن اشعار حماسی بلندی سرود و سه رمان بینوایان (1862) و کارگران دریا (1866) و مردی که میخندد را (1869) نگاشت. از لحظهی بازگشتش به پاریس تا هنگام مرگ در مقام بزرگترین مرد عصر خویش مورد عزت و حرمت بود. آثار داستانی و نمایشنامههایش هیچ یک از طراز اول نیست، لیکن حتی آن عده از منتقدان فرانسوی که در عرصهی شعر از پی مدهای بس متفاوتی رفتهاند و میروند نمیتوانند بزرگی پایا و پایدارش را به عنوان شاعر انکار کنند.هولبرگ، لودویک، بارون هولبرگ: Holberg, Ludvig, Baron Holberg
نمایشنامه نویس و طنزنویس و مورخ و مقاله نویس دانمارکی، در سال 1684 در «برگن (331)» زاده شد و در 1754 در کپنهاگ مرد. پدرش از صاحب منصبان ارتش نروژ بود، اما وی خود در کپنهاگ درس خواند و در دانمارک ماندگار شد. به انگلستان و فرانسه و ایتالیا سفر کرد و با فکر اروپای آن روزگار خاصه با فلسفه و ادبیات فرانسه آشنا گشت: تا سال 1730 که کرسی استادی تاریخ دانشگاه کپنهاگ را اشغال کرد چندین کمدی نگاشته و قطعه شعر په در پارس (332) و آثار تاریخی چندی را عرضه داشته بود. برای نخستین تئاتر دانمارک سی و دو کمدی نگاشت، و چون ثروتش را وقف مدرسهای در «سورو (333)» کرد مقام بارونی یافت. هولبرگ اگرچه هرگز شهرت و معروفیت جهانی وسیعی نیافت در قلمرو تئاتر و ادب مردم شبه جزیره اسکاندیناوی سیمایی است بس مهم.هولدرلین، یوهان کریستین فریدریخ: Hölderlin, Johann Christian Friedrich
شاعر آلمانی، در 1770 در «لاوفن (334)» زاده شد و در سال 1843 در «توبینگن (335)» مرد. وی که تحصیلات خویش را در «توبینگراشتیفت (336)» به اتمام رسانده و برای کلیسا تربیت یافته بود از قبول منصب روحانی سرباز زد و به تدریس خصوصی اکتفا کرد. ماجرای عشق و عاشقیاش در فرانکفورت کنار ماین (337) (1796-98) بزرگترین تجربهی زندگی و الهام بخش شعر وی بود. جنونی که نخستین بار در 1802 رخ نموده بود در 1806، دو سال پس از انتصابش به مدیریت کتابخانهی هامبورگ، عود کرد. طی باقیماندهی عمر، نجاری از مردم توبینگن از وی مواظبت میکرد. هی پریون را در سالهای 1797-1799 انتشار داد، هر چند قطعاتی از آن در اوایل سالهای 1790 در نویه تالیا (338) ی شیللر آمده بود. چون سلامت عقلش از دست رفت دوستانش به انتشار دیگر آثارش همت گماشتند. وی متدرجاً به عنوان یکی از نازک خیالترین شعرای آلمان قبول عامه یافت، و در عصر ما نفوذش بر شعر آلمان محسوس بوده است.یبتس، ویلیام باتلر: Yeats, William Butler
شاعر و دراماتیست ایرلندی، در سال 1865 در دوبلین زاده شد و در 1939 در «روک برون (339)» مرد. پدرش که نقاشی از مردم دوبلین بود وی را به شعر گفتن تشویق کرد؛ پرورشش در «سلیگو (340)» و تحصیلاتش در لندن و دوبلین، در رشتهی هنر، بود. چندی در لندن به سر برد و در آنجا با همکاری «ارنست ریس (341)» رایمرز کلاب (342) را بنیاد نهاد. نخستین دفتر شعرش دربدریهای اویسین در 1889 منتشر شد و وی را به عنوان نفوذی مهم در ادبیات ایرلند مستقر ساخت. پس از بازگشت به ایرلند یکی از رهبران نهضت آزادی ایرلند شد و با لیدی گریگوری تئاتر «آبی» را بنیاد گذارد، و هم خود این تئاتر را اداره میکرد و برای آن نمایشنامه مینگاشت. در 1923 به دریافت جایزهی نوبل نایل آمد و از 1922 تا 1928 نمایندهی سنا در کشور آزاد ایرلند بود. وی یکی از چند شاعری است که کارشان با گذشت زمان عمق و قوت بیشتر مییابد، وی نه تنها بزرگترین شاعر ایرلند بلکه بی گمان بزرگترین شاعر انگلیسی گوی سرتاسر دورهی جدید است.پینوشتها:
1) North American Review
2) s-Hertogenbosch
3) Steyn
4) Moriae Encomium
5) Reggio Emilia
6) Mirasole
7) Estes
8) Ferrara
9) Ippolito
10) Isabelle d"Este
11) Mantua
12) Garfagnana
13) Orlando Furioso
14) Marie-Henri Beyle
15) Grenoble
16) Civitavecchia
17) Armance
18) Clonmel
19) Tipperary
20) Sutton
21) Coxwold
22) Uppsala
23) Edinburgh
24) Abbotsford
25) Selkirkshire
26) Waverley
27) Mary Ann Evans
28) Arbury Farm
29) Warwickshire
30) Westminster Review
31) Blackwood"s
32) Adam Bede
33) The Mill on the Floss
34) Silas Marner
35) Transcendental Club
36)The Dial
37) Odense
38) Slagelse
39) Improvisatoren
40) Bilbao
41) Salamanca
42) Primo de Rivera
43) Del Sentimiento trάgico de la vida
44) Niebla
45) El Cristo de Velazquez
46) Provincetown Players
47( Beyond the Horizon
48) Mourning Becomes Electra
49) The Iceman Cometh
50) Skien
51) Bergen
52) Norske
53) Tours
54) Vendôme
55) Le Mèdecin de Campagne
56) Comèdie Humaine
57) Aberdeen
58) Harrow
59) Hobhouse
60) Childe Harold"s Pilgrimage
61) Augusta Leigh
62) Alloway
63) Dumfries
64) Clermont - Ferrand
65) Jansenists
66) Port - Royal
67) Auteuil
68) Boulevard Hanssman
69) Cabourg
70) John Allan
71) Twickenham
72) Rape of the Lock
73) Tsarskoe Selo
74) Ruslan and Ludmila
75) Borris Godunov
76) هواخواه اصول سلطنت یا حق مشروع یا ارثی
77) Baron Heckeren - d"Anthes
78) Agrigento
79) Estes
80) Alphonso II
81) St. Anne
82) Mantua
83) Somersby
84) Aldworth
85) Haslemere
86) Louth Grammar School
87) Arthur Halla,
88) Orël
89) Bougival
90) Sovermennik
91) Mme. Viardot-Garcia
92) Yasnaya Polyana
93) Astapovo
94) Transcendental Club
95) The Dial
96) Chiswick
97) Charterhouse
98) Monkton Milnes
99) Fraser"s Magazine
100) Punch
101) Cornbill Magazine
102) Camden
103) Sejanus
104) Catiline
105) Volpone
106) The Alchemist
107) Rathgar
108) Sallins
109) Kildare
110) The Exiles
111) Chocurua
112) Taganrog
113) Badenweiler
114) Vremya
115) Grazhdanin
116) Langres
117) Terre Haute
118) Sister Carrie
119) Jennie Gerbardt
120) Cripplegate
121) Moorgate
122) Villers-Cotterets
123) Puys
124) Dieppe
125) Pantagruel
126) Gargantua
127) Jean and Cuillaume du Bellay
128) Brantwood
129) Coniston
130) La Ferté - Milon
131) Beauvais
132) Hôtel de Bourgogne
133) Mme.de Maintenon
134) Charleville
135) Une Saison en Enfer
136) Manoir de la Poissonnière
137) Vendôme
138) Saint-Cosme
139) Dauphin
140) Dijon
141) Clamecy
142) Vézelay
143) Peguy"s Cabiers de la Quinzaine
144) Val-Mont
145) Montreux
146) Aix-en-Provence
147) Motta di Livenza
148) Sanilitα
149) Midi
150) Alcalá de Henares
151) Lepanto
152) Sir William Temple
153) اشاره به داستان دیوجانس حکیم که در خمره رفته بود.
154) Esther Johnson
155) Rathfarnham
156) Wicklow
157) de Joubainville
158) Aran
159) Kerry
160) Abbey
161) Deirdre of the Sorrows
162) Château de Combourg
163) St. Malo
164) Navarre
165) La Presse
166) Ayot Saint Lawrence
167) Wesley College
168) Fabian Society
169) Bath
170) Drury Lane Theatre
171) Warren lHastings
172) Stratford-upon-Avon
173) Stationers Company
174) Lord Chamberlain"s
175) New Place
176) Globe
177) Blackfriars
178) Horsham
179) Spezia
180) Harriet Westbrook
181) William Godwin
182) Leghorn
183) Viareggio
184) Marbach
185) Weimar
186) Duke of Württemberg
187) Die Räubér
188) Bauerbach
189) Kabale und Liebe
190) Jena
191) Saint-sur-Loire
192) Rouen
193) Croisset
194) St.Paul
195) Glastonbury
196) Eton
197) Ecclefechan
198) Kirkcaldy
199) Dumfriesshire
200) Sartor Resartus
201) Kierling
202) Bruges
203) English Natíon company
204) Alcalá
205) Salamanca
206) autos
207) Ottery St. Mary
208) Devon
209) Highgate
210) Christ"s Hospital
211) Light Dragoons
212) Nether Stowey
213) Pescasseroli
214) Labriola
215) La Critica
216) La Filosofia del Spirito
217) Mohilow
218) Bishopsbourne
219) Almayer"s Folly
220) Bardsey
221) Rouen
222) Saint-Sauveur-en-Puysaye
223) Willy
224) Henri de Jouvenel
225) Enfield
226) Cowden Clarke
227) Guy
228) Quarterly Review
229) Blackwood"s Magazine
230) Fanny Brawne
231) Severn
232) Corsaren
233) Kingston Hill
234) Surrey
235) Hampstead
236) Harrow
237) Büdesheim
238) Locarno
239) Blätter für die Kunst
240) Ardnagow
241) Roscommon
242) Leiden
243) Mainz
244) Dritzen
245) Heilmann
246) Johann Fust
247) Donatus الیوس دوناتوس، نحوی رومی که در اواسط قرن چهارم میلادی شهرت فراوان داشت. وی معلم سن ژرمن مترجم کتاب مقدس به زبان لاتینی بود. -م.
248) Eltville
249) Herder
250) Nizhni Vovgorod
251) Sorochintsy
252) Recanati
253) Canti
254) Operette Morali
255) Zibaldone di pensieri
256) Pyatigorsk
257) Tarkhany
258) Kamenz
259) Brunswick
260) Meissen
261) Breslau
262) General
263) Tauentzien
264) Laokoön
265) Wolfenbüttel
266) Sarzeau (Morbihan)
267) San Casciano
268) Valvins
269) Lübeck
270) Die Buddenbrooks
271) Der Zauberberg
272) Claude Fauriel
273) Portsmouth
274) Boxhill
275) Welsh
276) Moravia
277) Tourville-Sur-Arques
278) Charles Nodier
279) Revue des Deux Mondes
280) Illustre
281) Palais Royal
282) Dordogne
283) Collège de Guyenne
284) La Boétie
285) Röcken
286) Gette
287) Eupalinos
288) Cockermouth
289) Grasmere
290) Lake District
291) Hawshead
292) Dorset
293) Alfoxden
294) Mary Hutchinson
295) Dove Cottage
296) Rydal Mount
297) Metz
298) Avila
299) Terceira
300) Armada
301) Sessa
302) Calderón
303) Mme. de Pompadour
304) Bromley
305) Asheville
306) Stephen
307) River Ouse
308) West Hills
309) Camden
310) Higher Bockhampton
311) Max Gate
312) Sir Arthur Blomfield
313) Chambers" Journal
314) Lom
315) NØrholm
316) HamarØy
317) Nordlánd
318) Det Moderne Amerikas Aandsliv
319) Sult
320) Markens Grode
321) Bowdoin Gollege
322) Brook Farm
323) Reisebilder
324) Amadeus
325) Königsberg
326) Bamberg
327) Undine
328) Rodaun
329) Das gerettete Venedig
330) Jedermann
331) Der Rosenkavalier
332) Guernsey
333) Bergeu
334) Peder Paars
335) SorØ
336) Lauffen
337) Tübingen
338) Tübinger Stift
339) Frankfurt-am-Main
340) Neue Thalia
341) Roquebrune
342) Sligo
343) Ernest Rhys
344) Rhymers Club
پریستلی، جان بوینتن؛ (1387)، سیری در ادبیات غرب، ترجمهی ابراهیم یونسی، تهران: نشر امیرکبیر، چاپ چهارم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}