زندگی را در تبلوری رنگارنگ مییابم
زندگی را در تبلوری رنگارنگ مییابم
منبع:مجله پرسمان
پروفسور آنه ماری شیمل بیگمان یكی از اسلام شناسان مغرب زمین در قرن حاضر است . شیمل به مدد ذهن فعال و علاقه فراوانی كه به مشرق زمین دارد، تتبعات فراوانی در زمینه اسلام و فرهنگ مشرق زمین انجام داده است . آنچه در ادامه میآید سخنرانی خانم شیمل در مركز اسلامی هامبورگ است كه طی آن به چگونگی علاقهمندی گوته به اسلام پرداخته است . گوته یكی از بزرگان ادبیات و فرهنگ غرب است كه علاقهمندی وی به اسلام و فرهنگ شرق یكی از وقایع نادر در جهان ادب به شمار میرود . گوته، برخلاف مستشرقان كه شرق را موضوع مطالعه قرار دادهاند، آن را طرف گفت و گو میداند و فاصله میان شرق و غرب را ناشی از عدم شناخت متقابل قلمداد میكند . سخنان شیمل درباره رابطه گوته و اسلام بسیار جالب توجه مینماید . در این جا گزیدهای از سخنان این اسلام شناس شهیر كه بهمن ماه سال گذشته رخ در نقاب خاك كشید، تقدیم میگردد . شاید به خاطر آورید كه حدود یك سال و نیم پیش گروهی از مسلمانان وایمار درباره مسلمان بودن گوته فتوایی صادر كردند . در این فتوا عنوان شده بود، البته كاملا مشخص نیست گوته چه گفته است، اما از منظر روحی وی مسلمان بود و باید مسلمان شناخته شود . فتوای مذكور پژوهشهای فراوانی را در میان گوتهپژوهان موجب شد و خانم كاتارینا ممسن (2) ، به عنوان یكی از پژوهشگران دیوان شرقی، این موضوع را مورد بررسی قرار داد . قضاوت در این زمینه ساده نیست . از این رو، نخستباید برای روشن شدن مطلب به این موضوع بپردازیم كه روزگار گوته چه شرایطی داشت و وی برای فهم اسلام چه امكاناتی در اختیار داشته است؟
دنیای غرب سالهای سال با دنیای اسلام در ارتباط بوده است . برای نخستین بار قرآن در سال 1143 میلادی به زبان لاتینی در اسپانیا ترجمه شد و چهار صد سال بعد به همت لوتر در بازل انتشار یافت . موضوعات ارزشمند دیگری نیز از دنیای اسلام به دنیای غرب انتقال یافته است . ریاضیات و اعداد حساب نجوم و طب . همان گونه كه میدانید آثار ابن سینا تا قرن هفدهم نیز در پزشكی اروپا مورد استفاده قرار میگرفت و نیز موارد بسیار دیگری كه در زندگی امروز ما وارد شدهاند و از آن انفكاك ناپذیرند . متاسفانه برخورد غرب با اسلام نقاط منفی نیز داشته است . در قرون سیزدهم و چهاردهم سعی شد از اسلام تصویری بدبینانه ارائه گردد . این تصویر دشمن گونه با تصرف وین توسط عثمانیها در سال 1529 شدت یافت . در همین دوره تلاشهای دیگری نیز برای شناخت و تعامل با مشرق زمین آغاز شد . سیاحان، بازرگانان و اطبای مغرب زمین راهی بلاد مشرق گشتند و ارمغان سفر آنان سفرنامههایی بود كه مشرق زمین را با فرهنگی اعجابانگیز تصویر میكرد . اگر بخش دوم دیوان شرقی گوته را بخوانید، در مییابید كه گوته تا چه اندازه آشناییاش با شرق را به این سفرنامهها مدیون است . (3) یكی از این سفرنامهها را آدام اولئاریوس، سفیر شلسویك هلشتاین در ایران، به رشته تحریر درآورده است . اولئاریوس، علاوه بر آن، كتاب گلستان سعدی را نیز برای اولین بار به زبان آلمانی ترجمه كرد كه در سال 1654 در اختیار آلمانی زبانها قرار گرفته است . ترجمه گلستان شخصیتبزرگ آلمانی گوتفرید هردر (4) را تحت تاثیر قرار داده به گونهای كه در توصیف این اثر مینویسد: گلستان زیباترین غنچهای است كه میتواند در بوستان یك پادشاه بروید .
«رابطه اروپا و مشرق زمین در قرن هجدهم»
قرن هجدهم و جنبش روشنگری تحولات تازهای را موجب شد كه یكی از ثمرات آن آشنایی اروپاییان با زبان عربی و دیگر زبانهای شرقی بود . از سوی دیگر، افسانههای هزار و یك شب به زبانهای اروپایی ترجمه شد . این اثر بعدها الهام بخش هنرمندان غرب در آثارشان گردید و حتی تاثیر آن را میتوان در هنر معماری نیز مشاهده كرد . از سوی دیگر، انگلیسیها در سال 1757 به اولین پیروزیشان در بنگال دستیافتند و متصرفات خود را در هندوستان گسترش دادند . كمپانی هند شرقی مركز «فورت ویلیام» را برای پژوهش زبانهای شرقی در كلكته گسترش داد . این مؤسسه در شناخت ما از مشرق زمین بسیار موثر بود; چرا كه ترجمه بسیاری از آثار فارسی و عربی را بدان مدیون هستیم .گوته كه دوران دانشجویی خود را در اشتراسبورگ میگذراند، از افكار هردر بسیار متاثر شد; چرا كه هردر برای اولین بار او را متوجه مشرق زمین ساختند . در سال 1772 گوته بر آن میشود، در تقابل با درام ولتر (5) ، نمایشنامهای تنظیم كند . البته متاسفانه از این اثر تنها دو بخش باقی مانده است .
اما باید این دو بخش را در آغاز فعالیت كاری گوته از جمله ارزشمندترین آثار وی به شمار آورد . گوته در آن روزگار 23 سال داشته و متاثر از شخصیت عظیم پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است . بدین سبب، قطعهای بسیار زیبا سروده كه ما آن را امروزه «نغمه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)» مینامیم . این قطعه حالتی دیالوگ گونه دارد كه گفت و گویی است میان حضرت علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه (علیها سلام) . گوته در این قطعه زیبا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به رودی تشبیه میكند كه سرچشمهای بسیار كوچك دارد اما در مسیر راه خود همه چشمهها و رودها را با خود همراه میسازد تا چون اقیانوسی بزرگ به سوی خداوند رهسپار گردد . ارائه چنین تصویری از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بسیار شگفتانگیز مینماید . البته اقبال لاهوری نیز این شعر را به فارسی ترجمه كرده است; اما گوته و اقبال هیچ كدام نمیدانستند كه محدث بزرگ شیعی شیخ كلینی در قرن دهم میلادی و پیش از آنها چنین تشبیهی را به كار برده است . در واقع گوته، بدون آن كه این مطالب را در جایی خوانده باشد، همان مطالبی را بیان میكند كه یك مسلمان به آن معتقد است .
بخش دوم نمایشنامه گوته به آیه 78 از سوره ششم قرآن باز میگردد كه حضرت ابراهیم با مشاهده پرستندگان ماه و خورشید و ستارگان میفرماید: انی لا احب الافلین:
ای قلب عاشق
خویش را به سوی آفریدگارت روانهساز
اینك ای پروردگار من
تو را میپرستم
تویی كه همگان را دوست داری
و آنان را عاشقی
تویی كه خورشید و ماه و ستارگان را آفریدی
و زمین را و آسمان را و هستی را
كاملا روشن است كه گوته مفهوم این نیایش را به زیباترین شكل از قرآن برداشت و از زبان حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان كرده است . شاید در این جا این پرسش مطرح گردد كه گوته چگونه به چنین دانشی درباره قرآن دستیافته است؟
گوته از سال 1772 به بعد نزدیك به چهل سال از این موضع دور بود تا این كه در سال 1814 به شكلی مجدانه به تتبع در این زمینه پرداخت . علت این گرایش مشتاقانه در دوره پایانی عمر گوته چه بود؟
یكی از این عوامل روزگار ناآرام مغرب زمین در آن دوره بود كه با جنگهای بناپارت در اروپا مقارن گشته بود به گونهای كه گوته نیز خود در آغاز دیوان شرقی به این نكته اشارت دارد و آرزو میكند به شرق بگریزد و به سرزمینی كه به تعبیر او تنها ستارگان برفرازش باشند . (6)
یكی دیگر از عوامل گرایش گوته به شرق در این دوره، آثار شرقشناس شهیر اتریشی یوزف فرژایر فن هامر پورگشتال و به ویژه ترجمه او از دیوان حافظ است . پورگشتال كه در سال 1774 به دنیا آمده و به شرقشناسی پرداخته بود، با زبانهای عربی و فارسی و تركی آشنایی داشت و مجله «مخزن الكنوز الشرقیه» (7) را كه نخستین مجله شرقشناسی اروپا به شمار میرود، منتشر میساخت . هامر در سال 1814 ترجمه كاملی از دیوان حافظ به زبان آلمانی ارائه كرد . از این رو هجرت تازه گوته به شرق در این سال به وقوع پیوست . از آن پس گوته كوشید در خلال ماهها و سالها اثری بیافریند كه در سایر ملل نظیر آن را كمتر میتوان مشاهده كرد .
همان گونه كه میدانید دیوان شرقی گوته بخشهای مختلفی دارد: مغنی نامه، حافظ نامه، عشق نامه، ساقی نامه و ... . هر یك از این بخشها نیز موضوعی خاص را بررسی میكنند . اما نكتههای كه قابل تامل است، به نحوه برداشت گوته از اشعار حافظ باز میگردد . نحوه برداشت از اشعار حافظ در دنیای غرب دو گونه است: برخی چون پورگشتال معتقدند اشعار حافظ در توصیف عشق و شراب و ... مفاهیمی ظاهری دارند و از آنها نمیتوان مفهومی عرفانی استنباط كرد و برخی دیگر نیز كلام حافظ را كلامی نمادین میدانند . گوته كلید این موضوع را یافته است . گوته معتقد استبرای فهم حافظ باید شیوه بیانش را دریافت . او میگوید: كلام چون نقاب است; البته نقابی كه گاه چهره زیبای معشوق را میپوشاند و آن گاه كه حركت میكند چشمهای زیبای او از پس آن نمودار میشود; به دیگر سخن، واژه موجودی تكبعدی نیست كه فقط بتوان از یك منظر آن را مشاهده كرد . موجودی اسرارآمیز است كه بدان وسیله میتوان به حقیقتی متعالی دستیافت; و این گونه است كه در لسان عرب میگویند: «المجاز قنطره الحقیقه .»
گوته این موضوع را از میان اشعار حافظ دریافته است كه نشان از قریحه سرشار وی دارد . علاوه بر این گوته از پند نامه عطار نیشابوری نیز در سرودن برخی از اشعار متاثر گردیده و همچنین معاشیق متدوال در ادبیات فارسی را ذكر كرده است . برداشت گوته از سخن سعدی در آغاز گلستان «در هر نفسی كه فرو میرود ...» نیز بسیار جالب است:
خدای را سپاس گو وقتی تو را بساطت میدهد در هر نفسی كه میكشی
و نیز شكر گو آنگاه كه تو را میفشرد وقتی بازدم مینمایی
گوته شعر را به این شیوه بیان میكند كه نشان دهد زندگی دارای تضادهایی است كه جهتی یكسان ندارند و هر «دمی» در جهت عكس خود «باز دمی» را نیز به دنبال دارد . البته از نگاه اسلام شناسان نیز خداوند هم جمال دارد و هم جلال و این دو صفت هر دو از مظاهر قدرت الاهی هستند . اگر از منظر عرفا به این شعر بنگریم، این شعر ما را به یاد «قبض» و «بسط» میاندازد . گوته در بیان خود از واژههای فشرده شدن و بساطتیافتن استفاده كرده است تا بیان كند زندگی هم سنتز دارد و هم آنالیز و این دو باید همگام باشند .
گوته در شعری دیگر نیز برداشتی بسیار زیبا از مفاهیم عرفان اسلامی دارد:
راز را مگو جز به خردمندان
چر كه تو را به سخره میگیرند ...
و در ادامه میسراید:
بمیر و بشو
گوته، بی آن كه بداند، با برداشت از اشعار حافظ تصویر شمع و پروانه را در اشعار خود ارائه میدهد
«رسوای راز خلوتیان خواست كرد شمع
شكر خدا كه سر دلش در زبان گرفت»
و در واقع (مردن و شدن) به فنای فی الله در عرفان اسلامی اشاره دارد .
گوته در بخش خلدنامه نیز به زنان بهشتی میپردازد و در آن تصویری زیبا از حضرت فاطمه (علیها سلام) ارائه میدهد . علاوه بر آن، در بخش «یادداشتها و مقالاتی برای فهم بهتر دیوان» مطالبی ارزنده درباره شرقشناسی، تاریخ مشرق زمین و ادبیات و مردمانش ارائه میدهد . برداشت او از شرق بسیار اعجابانگیز است و حتی اطلاعات او مطابق آن چیزی است كه امروزه ما پس از مطالعات فراوان به آن دستیافتهایم . گوته از پیامبرانی چون ابراهیم (علیه السلام) و عیسی (علیه السلام) و موسی (علیه السلام) یاد میكند; اما نقطه اشتراك آنها را در توحید میداند . اعتقاد به اصل توحید در مركز توجه گوته قرار دارد و به همین سبب است كه او ادیانی چو هندوییزم یا ادیان مصر باستان را رد میكند و درباره اسلام چنین میسراید:
اگر اسلام به معنای تسلیم شدن در برابر خدا باشد،
ما همه در اسلام به دنیا میآییم
و به اسلام میمیریم
این روشنترین بیان گوته درباره اسلام است . برداشت گوته از دین تسلیم بودن در برابر اراده مطلق خداوندی است و این مهمترین اصلی است كه یك انسان دین دار به آن معتقد است و همین اصل نیز گوته را مجذوب اسلام ساخته است . این اسلامی است كه گوته شناخته و در بخشهای مختلف دیوانش آن را تصویر كرده است كه راز آن نیز در وحدت و تسلیم متبلور است; یعنی وحدتی كه در تصاویری بینهایت متجلی گشته است .
گوته در فاوست میگوید:
زندگی را در تبلوری رنگارنگ مییابم .
اگر گوته را شخصیتی متاثر و شیفته اسلام بدانیم، قضاوتی ناصواب نداشتهایم .
و اینك با شعری از گوته كه از آیه شریفه «و لله المشرق و المغرب» متاثر است، این گفتار را پایان میدهیم:
شرق از آن خدا است
غرب از آن خدا است
سرزمینهای شمالی و جنوبی
در دستان لطیف او آرمیدهاند
زنان برگزیده
زنان را نباید از یاد برد
آنان كه وفادار بودند و پاك
لیك تنها چهار تن از آنان را
به یقین میدانیم كه به بهشت میروند .
نخست زلیخا (8) ، آن خورشید زمین
كه به یوسف عشق میورزید،
و اكنون بهشت از آن اوست،
به زینت مهر و وفا پرتو میافكند .
و سپس آن همیشه بخشنده
كه آن شفای والا را بزاد،
و در افسوس، در اندوهی تلخ
پسر را دید كه بر صلیب از دست رفت .
و سپس همسر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)
كه بهر همسرش رفاه و آسایش بساخت .
و به زمان زندگی،
خدا را پذیرفت، و ایمان را .
و سپس فاطمه ((علیها سلام)، آن پری
دخت پیغمبر، همسری پاك به كمال،
به زبان انگلیسی، والاترین روح
در پیكری چون طلای عسل (9) .
پینوشت:
1 . الفجر، سال شانزدهم، 10 سپتامبر 1999 م .
2 . خانم ممسن كه در حال حاضر استاد دانشگاه استانفرد كالیفرنیا است، كتابی با عنوان «گوته و اسلام» به رشته تحریر در آورده است .
3 . گوته در بخش دوم دیوان شرقی به سفرنامههای شاردن، اولئاریوس، ماركوپولو و ... اشاره میكند .
4 . گوتفرید هردر Gottfried Herder اندیشمند آلمانی است كه كتابهای فراوانی در زمینه ادبیات ملل و فرهنگ آنها نوشته است .
5 . ولتر نویسنده فرانسوی در نمایشنامهای به نام «محمد» به نقد كلیسا پرداخته است .
6 . اولین شعر دیوان شرقی گوته «هجرت» نام دارد و گوته عنوان آن را از هجرت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) اقتباس كرده است .
7 . نام آلمانی مجله مخزن الكنوز الشرقیه كه بالای آن آیه شریفه و لله المشرق و المغرب آمده بود، چنین است: . Fundgrubendes oriants
8 . در آموزههای دینی، آسیه همسر فرعون یكی از چهار زن برگزیده اهل بهشت است، نه زلیخا!
9 . شعر از: دیوان شرقی - غربی گوته، ترجمه كورش صفوی .
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}