شهرهاي شيعه نشين در ايران
نويسنده:مختار اصلاني
منبع:سايت انديشه قم
ايرانيان در زمان خليفه دوم اسلام را پذيرفتند و پس از مدتي گرايش خاصي از آن را (اسلام شيعي) پسنديدند. يعني ايرانيان روح اسلام و محتواي اسلام را نزد خاندان رسالت يافتند، چراكه فقط خاندان رسالت بودند كه پاسخگوي پرسش‎ها و نيازهاي واقعي ايرانيان بودند. پذيرش تشيع به وسيله ايرانيان، پيامد عواملي از قبيل سازگاري باورها و اعتقادات ايرانيان با مذهب تشيع،‌ فعاليت علويان و شيعيان در محدوده جغرافيايي ايرانيان و ... بود. از آنجا كه ايرانيان استعداد پذيرش آموزه هاي شيعي را داشتند، مذهب تشيع به تدريج گسترش يافت و در شهرها و مناطق مختلف در قرون مختلف به رسميت شناخته شد كه ما در اين جا به شهرها و مناطق شيعه نشين از قرن اول بطور خلاصه مي‎پردازيم.

شهرهاي شيعه نشين از قرن اول تا قرن سوم:

يكي از شهرهاي مهم شيعه ايران در قرن اول شهر قم مي‎باشد كه آن را بايد نخستين شهر در حوزه اي دانست كه به نام ايران شناخته مي‎شود، زيرا پيشينه تشيع آن به ربع آخر قرن اول هجري باز مي‎گردد، درست در حالي كه ايران آن زمان هنوز گرفتار كشمكش بين پذيرش اسلام و باقي ماندن بر دين آباء و اجدادي خود بود، قم با سكونت اعراب در آن مشي مذهبي خود را هم برگزيد.[1] مهمترين خاندان عرب مقيم قم، طايفه اشعريون بوده‎اند كه شمار آنها به شش هزار تن مي‎رسيده است. در طول تاريخ اعتقاد اين طايفه به تشيع و روحيه ضد اموي آنها به ثبت رسيده است. [2]
در ميان نخستين ساكنان عرب قم شمار زيادي به عنوان صحابي ائمه ـ عليهم السّلام ـ در كتب رجالي شيعه، شناسانده شده اند،‌ شاهد مهم بر پيوند مردمان اين شهر با امامان، روايات بي شماري است كه در فضيلت قم و اهالي آن در كتب حديث نقل شده است. اين روايات، به اندازه اي است كه مي‎تواند به راحتي اهميت اين شهر را در نگاه امامان نشان دهد. اهميت قم به اندازه اي بود كه وقتي فاطمه بنت موسي بن جعفر ـ سلام الله عليها ـ در سال 201 هجري عازم خراسان بود دستور داد كه او را به قم برسانند و وقتي وفات كرد در همين شهر دفن گرديد و اين مقبره مورد زيارت خاص و عام بوده است. تشيع يكپارچه مردمان قم در تمامي ممالك امري شناخته شده بود و دليل عمده اش اين كه هيچ شهري در آن زمان وجود نداشت كه اينچنين به طور كامل بر تشيع امامي باشد. در طول تاريخ بسياري از علماي مشهور شيعه از اين شهر بوده و يا در آن نشو و نماي علمي يافته اند و امروزه يكي از قطب هاي علمي و مذهبي جهان تشيع همين شهر مي‎باشد.

منطقه جبل

اصولاً درمنطقه جبل كه محدوده اي از قصر شيرين و همدان گرفته تا اصفهان و از آنجا تا ري را شامل مي‎شد شيعيان فراوان بودند. در شهرهاي قزوين،‌ فارس و اصفهان نيز در اين قرون شيعيان فرواني زندگي مي‎كردند و بعضي از آنها با ائمه ـ عليهم السلام ـ در ارتباط بودند.

شهر ري

در اوج گرايش مردمان مناطق قم و آوه و شهرهاي ديگر ايران به تشيع شهر ري روحيه ضد شيعي داشتند[3]اما در اواخر قرن دوم هجري آنچه به عنوان تشيع اصيل در ري پديد آمد، ارتباط برخي از مردم و ساكنان ري با امامان شيعه بود. و نخستين روايتي كه از اين گونه تماس ها سخن گفته، درباره ارتباط يكي از شيعيان ري با امام كاظم ـ عليه السلام ـ است. در ميان اصحاب امام كاظم و امام رضا ـ عليهما السلام ـ تني چند وجود دارند كه ملقب به رازي هستند، اين افراد يا اهل ري بودند و يا چندي را در ري گذرانيده اند.[4]
آمدن حضرت عبدالعظيم به ري هم نشانه وجود تشيع در اين شهر بوده و خود زمينه اي براي رشد تشيع شده است. بعد از رحلت آن بزرگوار، مزارش براي شيعيان مركزيتي يافته و در جذب شيعيان آن نواحي به سوي ري مؤثر بوده است.
يكي از مهمترين دلايل ارتباط امامان ـ عليهم السّلام ـ با شيعيان ري و نيز كثرت شيعيان، وجود يكي از وكلاي حضرت صاحب الامر ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ در ري مي‎باشد. اين شخص ابوالحسن محمد بن جعفر «اسدي» است.[5]
تشيع در ري با ورود و حاكميت احمد بن حسن مادراني آشكار شد و اين شخص شيعيان را مورد اكرام قرار داده و به خود نزديك ساخت و تشيع بطور چشم گيري در ري گسترش يافت كه تا الان هم ادامه دارد.[6]

خراسان

يكي ديگر از مناطق شيعه نشين در طول قرن اول تا سوم، منطقه وسيع خراسان مي‎باشد. طاهر بن حسين، فرمانده نيروهاي مأمون عباسي در جنگ بر ضد برادرش محمد بود. گفته شده اين شخص و اصولاً طاهري ها داراي تمايلات شيعي بودند.[7]عواملي مثل حضور امام رضا ـ عليه السلام ـ و قيام محمد بن قاسم از نسل امام حسين ـ عليه السلام ـ و ... در گسترش تشيع در اين منطقه در قرون اوليه بسيار مؤثر بوده است.
شهر بيهق ازمنطقه خراسان، مركزي براي تشيع بوده و تشيع در آن، از زمان طاهريان رواج يافته است؛ همچنين قيد شده كه تشيع آن تشيع اثني عشري بوده است.[8]ياقوت مي‎نويسد كه بيشتر مردم سبزوار رافضي هستند.[9]مي توان گفت كه يكي از مهمترين دلائل نفوذ تشيع در بيهق مخصوصاً سبزوار مهاجرت هاي فراوان سادات از شهرهاي مختلف از جمله نيشابور و ري بدان ناحيه بوده است.[10]سبزوار در قرن هشتم مركز دولت شيعي سربداران بوده است. در نقطه اي دور دست در خراسان در حوالي سمرقند و كش، تشيع امامي از اواخر قرن سوم به بعد رو به توسعه نهاد.

سجستان

از جمله مناطقي كه نامي از آن در آثار شيعي آمده، سجستان است. اين نام از كرمان تا جنوب خراسان و از سواحل درياي عمان تا سيستان امروزي را شامل مي‎شود.[11]

طبرستان

از ميان مناطق شمالي، منطقه گيلان و ديلم بعد از مدت ها در مقابل مسلمانان در قرن سوم با پذيرفتن اسلام زيدي تسليم شدند. سادات علوي در برابر فشارهاي منصور و هادي و ديگر خلفاء به اين نواحي كوچ كردند كه يكي از نخستين اين كوچ ها به قيام يحيي بن عبدالله بن الحسن در ديلم منجر شد. در قرن سوم و در منطقه طبرستان دولتي شيعي به رهبري حسن بن زيد تشكيل شد، مناطق آمل،‌ ساري و حتي گيلان و ديلم جزء مناطقي بود كه در مدت 20 سال از طرف علويان اداره مي‎شد.[12]

شهرهاي شيعه نشين ايران در قرن چهارم و پنجم

قرن چهارم در حقيقت قرن گسترش تشيع مي‎باشد. در مناطقي از ايران در اين قرن شيعيان گسترش پيدا كردند كه به بعضي بصورت خلاصه اشاره مي‎شود:
مناطقي چون فارس كه در اين قرن يكي از مراكز عمده شيعه به حساب آمده است. يكي ديگر از شهرها اصفهان مي‎باشد كه با وجود تعصب سرسخت آنها نسبت به معاويه، نسبت به نفوذ تشيع در اين شهر در قرن چهارم گزارش هايي شده است. وجود قبر امام رضا ـ عليه السلام ـ از جهات بي شماري موجب گسترش تشيع در خراسان و سيستان در اين قرن مي‎باشد. در اين قرن گسترش تشيع در شهرهاي كرمان و خوزستان هم گزارش شده است. شهرهاي كاشان، آوه، ورامين، ساري، سبزوار از شهرهاي شيعه نشين در اين قرون بوده‎اند. از اين قرن به بعد يعني در قرن هاي ششم و هفتم، شهرهاي ري و خراسان و قم عمده مناطقي بودند كه تشيع در آنها بصورت چشم گيري گسترش و پيشرفت كرده و تشيع اصفهان هم در قرن هفتم چشم گير بوده است و نهايتاً با روي كار آمدن دولت مقتدر صفوي در قرن نهم مذهب شيعه به عنوان مذهب رسمي در ايران اعلام شد و به تدريج تمام مناطق ايران به اين مذهب گرايش پيدا كردند.

پی نوشت ها:

[1] . تاريخ قم، حسن قمي، چاپ مجلس، ص 27، ياقوت حموي، معجم البلدان، ج 4، ص 175.
[2] . همان، ص 240.
[3] . مقاتل الطالبين، صفحه 132.
[4] . رجال النجاشي، صفحه 109.
[5] . الغيبة، شيخ طوسي، صفحه 415.
[6] . معجم البلدان، ج3، صفحه 121.
[7] . ابن اثير، الكامل، ج 7، صفحه 132.
[8] . تاريخ نهضت هاي فكري ايرانيان، صفحه 231.
[9] . معجم البلدان، ج3، صفحه 538
[10] . تاريخ بيهق، صفحه 60.
[11] . تاريخ سيستان، صفحه 100.
[12] . التاجي، اخبار الائمة الزيديه، صفحه 21.