نظرخواهي دکترين مهدويت
نظرخواهي دکترين مهدويت
سؤالات نظرخواهي درباره دکترين مهدويت
بيوگرافي:
حجتالاسلام والمسلمين دكتر نجف لكزايي دانش آموختة حوزة علميه قم و استاديار علوم سياسي موسسة آموزش عالي باقر العلوم?، سردبير فصلنامة علوم سياسي و رئيس پژوهشكدة علوم و انديشة سياسي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي است.دکتر بهرام اخوان کاظمي، دکتراي علوم سياسي (گرايش انديشههاي سياسي) از دانشگاه تهران (1377) و کارشناس ارشد رشته معارف اسلامي و علوم سياسي دانشگاه امام صادق? (1370) ميباشد که از سال 1379 تا کنون استاد يار دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه شيراز ميباشد. نامبرده علاوه بر مسئوليتهاي اجرايي در اين دانشکده داراي سوابق مديريت پژوهشي در دانشگاه امام صادق، پژوهشکده مطالعات راهبردي، سازمان تبليغات، صدا و سيما، استانداري تهران و... بوده است و علاوه بر عضويت در هيأت تحريريه مجلات علمي مختلف، تأليف هفت عنوان تأليف (دو مورد زير چاپ) و نگارش بيش از شصت مقاله علمي تخصصي و شرکت و ارائه مقاله در بيش از سي و پنج همايش علمي را در کارنامه خويش دارد.
حجتالاسلام والمسلمين رحيم کارگر، کارشناس ارشد علوم سياسي و دانشآموخته حوزه علميه قم است. وي نويسنده و پژوهشگر و از اساتيد مرکز تخصصي مهدويت ميباشد.
مقالات و کتابهايي چند به قلم ايشان منتشر شده است؛ از جمله: کتاب آينده جهان (دولت و سياست در انديشة مهدويت)، مقالة انتظار و انقلاب، مقالة جهاني شدن و حکومت جهاني حضرت مهدي? و... .
1. تعريف لغوي و اصطلاحي دکترين چيست و چه کاربردي دارد؟
حجتالاسلام دکتر نجف لکزايي:
از واژه دكترين Doctrine ميتوان با عناويني از قبيل آموزه، سياست، مكتب، آيين و اصول و قواعد پذيرفته شده توسط يك فرد، گروه و يا ملت ياد کرد. هر نظام فكري، خط مشي و فلسفهاي كه مبناي عمل قرار گيرد، ميتواند دكترين تلقي شود. از اين منظر ميتوان از "دكترين مهدويت" ياد کرد، چنانكه كاربرد عبارات ديگري نظيرآموزة مهدويت،آيين مهدويت، نظام فكري مهدوي و مكتب سياسي، فكري مهدوي نيز صحيح است. ولي توجه به اين نكته ضروري است كه صرف به كار بردن واژة دكترين با مفهوم مهدويت تفاوتي در وضع ما ايجاد نميكند. آنچه مهم است اين است كه واقعاً انديشة مهدويت را به سطح دكترين ارتقا داده، آن را در قالب دكترين مطرح كنيم. در اين صورت لوازمي بايد مد نظر قرار گيرد. وضعيت فعلي انديشة مهدويت، آسيبشناسي وضعيت فعلي و آسيب زدايي از چهرة آن، شناسايي فرصتها و تهديدهاي پيش روي انديشة مهدويت در سطح جهاني، نقاط قوّت و ضعف مكاتب فكري جهاني، ترسيم ابعاد متنوع و مختلف انديشة مهدويت؛ به ويژه در حوزة فرهنگ، سياست و اقتصاد و ارائة آن در قالبهاي مشخص عيني و عملياتي، ضمن آموزش و تبليغ اين انديشه در ميان اقشار، سنين و مخاطبان مختلف در نواحي جغرافيايي متنوع و با استفاده از ابزارهاي هنري و رسانهاي متنوع. پس بهطور خلاصه دكترين، انديشه، مكتب، قواعد و نظريهاي است كه براي عمل و تحقق پيگيري شود.دکتر بهرام اخوان کاظمي:
در زبان لاتين، واژه Doctrina به معناي دکترين، آموزش و علم است، کلمه Doctrine با تلفظ، املا و معاني مشابه نيز به زبانهايي مانند انگليسي و فرانسوي راه يافته است. به عنوان نمونه، اين اصطلاح در سال 1160م. به معناي علم و دانستن وارد زبان فرانسه شده و ريشه آن در اين زبان از کلمه docere به معناي آموزش دادن است. دکترين در زبان فارسي با اصطلاح "آموزه" ترجمه شده، هر چند در لغت نامههاي عمومي به معناي اصول ـ عقيده، مجموعه عقايد پيروان يک مکتب، پيشنهادها ترجمه گشته است. يا در فرهنگهاي لغت خارجي، براي آن، مترادفهاي مانند دگم (نکات و اصول ترديد ناپذير)، تئوري، افکار، سيستم، تز، مذهب و فلسفه ذکر شده است اما شايد بتوان اجمالاً چند تعريف زير را براي دکترين ارائه نمود که در واقع بيانگر کاربرد آن نيز ميباشد:1. مجموعهاي از مفاهيم که با تأکيد بر صدق خود، مدعي است در عرصههاي عملي و کنشهاي حيات بشري، تفسيرهاي لازم را ارائه داده و الگوهاي ضروري براي هدايت و ادارة حيات مزبور در اين قلمرو را عرضه ميکند.
2. مجموعه آراء، عقايد، ساز و کارها و راهکارها و آموزشهايي است که تفسيرهاي راهبردي از حوزههاي اساسي حيات بشر در عرصههاي نظري و عملي، براي بهزيستي و مديريت بهينه حيات فردي و جمعي بشر ارائه ميدهد.
مجموعه افکار و عقايد يک مکتب ادبي يا فلسفي يا اصول ترديدناپذير (يا دٌگمهاي) يک مذهب ميباشد. دکترينها ميتوانند در عرصههاي مختلف مذهبي، فلسفي، اخلاقي، هنري، ادبي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي و... ارائه شوند.
حجتالاسلام رحيم کارگر:
دکترين (Doctrine)، در فرهنگنامههاي لغات و اصطلاحات سياسي به معاني "آيين، اصول عقيده، نظريه، تعليم، مکتب، اصلِ سياسي، نظريه، آموزه، اصول (عقايد) تعليمات، تعاليم و..." به کار رفته است. در فرهنگنامههاي لغت فارسي نيز به معاني "نظريه، انديشه، فکر، آموزه، مسلک، عقيده، رأي، آيين، انديشه و..." آمده است.يک. دکترين در اصطلاح، کاربردها و مفاهيم گسترده و متنوعي دارد؛ ولي مهمترين کاربرد آن در مباحث سياسي و روابط بين الملل است. بر اين اساس دکترين، به "بيان دقيق اصول و نظريات و معتقدات سياسي يک شخصيت سياسي" يا "طرز تفکّر و خط مشي دولتمردان در امور سياسي" گفته ميشود. دکترينهاي رؤساي جمهور آمريکا، از مشهورترين آموزهها و نظريات ارائه شده در عرصة بينالملل است که تأثيرات زيادي بر تحولات سياسي داشته است؛ مانند: دکترين مونرو (1823)، دکترين ترومن (1947)، دکترين آيزنهاور (1957)، دکترين نيکسون (1969)، دکترين کارتر (1980)، دکترين ريگان و... . بر اين اساس دکترين معمولاً به مجموعة اقدامات و خط مشي سياسي يک دولتمرد ـ که ممکن است مشابه دولتمردان قبل و بعد از او باشد ـ اطلاق نميشود؛ بلکه بخشي از اقدامات و سياستهاي او را ـ که جنبة ابتکاري داشته و آثار مهمي به جاي ميگذارد ـ دکترين وي مينامند.
دو. در معناي عامتر و گسترده، دکترين، "مجموعهاي از نظام فکري، مبتني بر اصول خاص" است.
دکترين به مجموعة عقايد و افکار و نظريات پيروان يک نگرش و گرايش خاص حقوقي، سياسي و ادبي يا فلسفي يا علمي نيز گفته شده است. در دکترين، اصول اعتقادات قطعي و تصوّرات ذهني محکمي جاي دارد. گاهي نظام فکري و مذهبي خاصي را دکترين آن نظام فکري و مذهبي نام دادهاند؛ مثل، دکترين بقاي روح و پارهاي از دکترينهاي حقوقي، سياسي و اقتصادي (مثل دکترين صدور انقلاب و...).
همچنين "مجموع عقايدي است که در باب توجيه و بيان تفسير قواعدي (مثلاً سياسي)، از طرف علماي فن اظهار شده است".
سه. دکترين گاهي، با يک بار منفي به کار ميرود و در اين صورت اصول معتقدات معمولاً خشک و بيتحرک يک گروه سياسي را بيان ميکند. معناي ديگر اين واژه در شکل صفت آن، به کار گرفته ميشود و در اين صورت جنبة طنز نيشدار دارد؛ براي مثال ميگويند: رفتار و گفتار فلان شخصيت سياسي، "دکترينر" است و اين بدان معنا است که شيوة برخورد او در سياست، مدرسي و معلموار است!! (به کسي که حافظ يا مبلّغ يک نگرش و بينش خاص است، دکترينر نيز گويند).
چهار. با توجه به مطالب پيش گفته، ميتوان دکترين را در دو مفهوم متمايز به کار برد:
الف. "نظريه و تعاليم علمي، فلسفي، سياسي، مذهبي و مجموعهاي از نظامهاي فکري است که بر پايه اصول معيني مبتني باشد".
ب. "تنظيم اصولي که بر طبق آن دولتها (به وسيلة رئيس دولت)، مشي خود را ـ به ويژه در روابط بينالملل ـ تعيين ميکنند".
تعريف دوم کاربرد شايعتر و فزونتري نسبت به گزارة اوّل دارد؛ امّا آنچه در اين پژوهش مورد نظر است، تعريف نخستين از دکترين است.
2. تفاوت دکترين با مفاهيمي چون ايدئولوژي، مکتب، نظام و گفتمان چيست؟ کدام يک از اين تعابير بهتر ميتواند انديشه مهدويت را بيان نمايد؟
حجتالاسلام دکتر نجف لکزايي:
دكترين از خاصيت انعطاف و ابهام برخوردار است. انعطاف به اين معنا كه به لحاظ كاربرد، هم در ابعاد فراخ و گسترده به كار ميرود و هم در ابعاد ريز و عملياتي، به طور مثال، وقتي از دكترين ترومن، دكترين كارتر و يا دكترين نيكسون صحبت ميكنيم در واقع از يكآموزه و خط مشي مشخص در قبال رويدادهاي مشخصي صحبت ميكنيم. اما وقتي از دكترين مهدويت سخن ميگوييم از يك آموزة فراگير و گسترده صحبت ميكنيم. البته در علوم سياسي نوعاً كاربردهاي دكترين كاربردهاي عملياتي، مشخص و جزئي است كه بيانگر يك خط مشي و نظريه مشخص و تعريف شده است. از اين منظر ميتوان گفت دكترين مهدويت در ميان آموزههاي اسلامي و يا در ميان نظريههاي نجات و پايان تاريخ و آينده پژوهشي يك آموزه و نظرية مشخص و روشن است. اصطلاح "مكتب، ايدئولوژي و نظام" عمدتاً گستردهتر از اصطلاح دكترين است، اما اصطلاح "گفتمان" مشترك لفظي است در ميان برداشتهاي مختلف، اگر گفتمان مهدويت بگوييم و منظورمان يك بستة فكري با هسته مركزي و دالهاي پيراموني باشد مترادف و هم عرض با دكترين ميشود و به هر حال در اين معنا نسبت به بكارگيري آن اشكالي نميبينيم. از اصطلاحات نظام و مكتب هم ميتوان براي بحث مهدويت استفاده کرد ولي كاربرد ايدئولوژي براي آن پسنديده نيست؛ زيرا در فضاي بين المللي عمدتاً معناي ماركسيستي از آن به ذهنها متبادر ميشود؛ يعني آگاهي كاذب.اين كه كدام تعبير مناسبتر است با مفهوم مهدويت بكار رود، بستگي به هدف ما دارد. اگر انديشة مهدويت را بخواهيم ناظر به عمل تعريف كنيم، "دكترين مهدويت" مناسبتر است و اگر بخواهيم اين انديشه را تبيين كنيم و حدود و ثغور آن را روشن نماييم، تعابير "گفتمان و مكتب" مناسبتر به نظر ميرسد.
دکتر بهرام اخوان کاظمي:
ابتدا تذکر اين نکته لازم است که يکي از مشکلات مباحث و اصطلاحات علوم انساني، فقدان تعاريف قطعي و اجماعي از واژهها، مفاهيم و مصطلحات است تا جائيکه به عنوان مثال گاهي براي يک اصطلاح مانند "قدرت"، قريب يکصد و پنجاه تعريف ذکر شده است. علاوه بر اين عدم تيقّن در معاني واژهها، اين تعاريف در برخي و يا حتي بسياري از بخشهاي خود داراي همپوشي و ترادف معنايي هستند به همين خاطر در تفکيک تفاوت معنايي اصطلاح دکترين با مفاهيمي مانند ايدئولوژي، مکتب، نظام و گفتمان ممکن است با مشکلات و همپوشيهاي معنايي روبرو شويم ولي در هر صورت بطور قطع ميتوان اذعان کرد که دکترين، با وجود برخي شباهتها به معناي اين مفاهيم نيست. در بين اين مفاهيم، ايدئولوژي معاني بسيار گستردهتري را در بر ميگيرد و حتي در تعاريف متعددي، ايدئولوژي را شامل دکترين و اعم از آن دانستهاند و رابطه بين عموم و خصوص من وجه را بين آنها قايل شدهاند مثلاً در تعريف ايدئولوژي گفتهاند:1. مجموعهاي از آراء، اعتقادات و دکترينهاي خاص که مربوط به يک دوره، يک جامعه يا يک طبقه اجتماعي است.
2. سامانهاي (سيستمي) از آراء، فلسفههاي مربوط به جهان و زندگي است.
البته در برخي تعاريف ديگر، ايدئولوژي را زير مجموعه و محتواي دکترينها محسوب نمودهاند همچنانکه گفتهاند؛ ايدئولوژي مجموعة سامانمند و سيستميکي از آراء است که يک دکترين را ميسازد. برخي ديگر از تعابير درباره ايدئولوژي بدين شرح است:
1. فلسفه سياسي و اجتماعي و سيستمي از انديشهها است که داراي طرحي آرماني از جامعه بوده و هم ميخواهد جهان را توضيح دهد و هم آن را دگرگون سازد و اين دگرگون سازي را از هواداران خود طلب ميکند.
2. به تعبير مارکس، ايدئولوژي "آگاهي دروغين" و دستهايي از باورهاي غيرواقعي است که بيان کننده خواستها و سودهاي يکي از طبقات اجتماعي است و تصويري نادرست از جهان و امور را به ذهن متبادر ميکند. از طريق اين آگاهيهاي دروغين و باورهاي کذب، هم مردم خود را ميفريبند و هم توسط طبقات غالب و مستثمر فريب داده ميشوند.
3. ايدئولوژي مجموعه تجليات ذهني است که همراه با ايجاد پيوند ميان افراد پديدار ميشود و از راه تحريک حواس به وسيله واقعيت خارجي در آگاهي انسان شکل ميگيرد.
4. ايدئولوژي حالاتي از آگاهي است که با عمل سياسي پيوند دارد و تقريباً به آن صور از آگاهي اطلاق ميشود که به شکل واژهها يا گفتار (discours، discus) درآمده باشد. اگرچه ايدئولوژي اصولاً و صرفاً گفتار نيست بلکه هستهايي است غيرکلامي که حالت وجودي آن کلامي است لذا گفته ميشود که ايدئولوژي گفتاري است مبتني بر عمل سياسي.
اين تعابير بيانگر آن است که با وجود پارهاي شباهتها، اما ايدئولوژي به معناي دکترين نيست و در عين حال نيز تعبيري مناسب براي بيان انديشه مهدويت نميباشد زيرا اساساً از حيث ارزشي، ايدئولوژي نه درست است و نه نادرست، بلکه فقط ميتواند موفق يا ناموفق، منسجم يا نامنسجم باشد. ايدئولوژي را فقط ميتوان براساس عدم کارايي و عدم انسجام آن نقد کرد. ضمن آنکه امروزه از اصطلاح ايدئولوژي، نسبتاً براي تبيين و نامگذاري مجموعه افکار نظامهاي فکري بسته، قشري، دگماتيک و جزم انديش و مانند آن استفاده مينمايند و واژه ايدئولوژي را غيرارزشي و فقط عملگرايانه ميدانند همچنانکه "ژان بشلر" در کتاب "ايدئولوژي چيست؟" پنج کارکرد ايدئولوژي را شامل، صفآرايي يا جبههگيري، توجيه گري، پردهپوشي (که نوعي حيلهگري سياسي براي فريب ديگران است)، موضعگيري، دريافت يا ادراک ميداند، ايدئولوژي از اين منظر، ابزار دست عمل سياسي است که مخصوصاً در کارکرد "دريافت يا ادراک"، عمل سياسي را ساده کرده و تمامي جامعه را در خود جاي ميدهد و رو به آينده دارد.
اما درباره "مکتب" (School, Ecole) و تفاوت آن با دکترين بايد گفت که به نظر ميرسد مکتب، بسيار عامتر از اصطلاح دکترين و حتي ايدئولوژي باشد زيرا يک مکتب ميتواند دکترينها، ايدئولوژيها و گفتمانهاي بسياري را در خود جاي دهد. مکتب در حقيقت معرف حوزهايي است که بر بنياني خاص بنا شده و روشها، آموزشها و تعاليم و پيروان ويژه خود را داراست ولي اساس اين آموزشها و تعاليم و راهکارها چه در حوزههاي نظري و عملي، بر محوري واحد و اسلوبي وِيژه پيريزي شده است.
اما اصطلاح دکترين با اصطلاح "نظام" (order-ordre) نيز ميتواند مشابهتهايي داشته باشد هر چند اين دو مترادف نيستند. در تعريف "نظام" گفته شده که جامعه هر زمان راه
حلهايي را براي حل مشکل توزيع کالاهاي کمياب (قدرت، ثروت، منزلت و...) و انتخاب نهادها و ارزشها ارائه ميدهد اين راه حلها ممکن است موفق يا ناموفق بوده و با هم هماهنگ يا ناهماهنگ باشند ولي مجموع چنين راه حلهايي را ميتوان "نظام" ناميد. هر نظام ميتواند واجد و در برگيرنده دکترينهاي واحد و يا متعددي باشد همچنانکه يک دکترين نيز ميتواند، سرانجام خود را معطوف به طراحي يک نظام سياسي، اجتماعي، فکري و... کند.
همچنين گفتمان (discus) معمولاً چه از لحاظ پيچيدگي معنايي و چه از لحاظ سطح کمي و کيفي، اعم از دکترين نيست بلکه معمولاً يک دکترين ميتواند از گفتمانهاي متعدد استفاده کند زيرا گفتمان به معناي گفتگوي متقابل، تبادل آراء، محاوره براساس استدلال است.
اما به نظر ميرسد که هيچ يک از اين اصطلاحات و تعابير نميتواند به درستي و کمال بيانگر انديشه مهدويت باشد و بهتر است براي اين منظور از تعابير اسلامي و قرآني و نه اصطلاح غربي مانند دکترين استفاده شود. شايد استفاده از تعابيري مانند حيات طيبه مهدوي يا حيات طيبه در عصر مهدوي، نظام يا حکومت جهاني حضرت مهدي، نهضت يا قيام يا اصلاح جهاني حضرت مهدي مناسبتر باشد. بهرهگيري از اصطلاح غربي دکترين، علاوه بر عدم کفايت معنايي اين واژه، نوعي "تجددگرايي بيانيِ موزون" و اسم گذاري تحميلي زمانه را به ذهن متبادر ميکند و در عين حال، انديشه سترگ مهدوي را به سطوحي نازل تقليل ميدهد همچنانکه امروزه براي تبيين راهبرد فلان سياست يا انديشمند و رئيس جمهور از اصطلاح دکترين ياد ميکنند مانند دکترين مونروئد، آيزنهاور، نيکسون، برژنيسکي، برژنف، و موازنه قوا و... .
همچنين با توجه به خنثي بودن مفهوم ايدئولوژي و گستردگي کاربردهاي منفي آن، استفاده از اين اصطلاح نيز فاقد توجيه است. اما در مورد مکتب بايد گفت که اگرچه اين واژه فاقد بار منفي است و حتي براي تبيين اديان الهي هم از آن ا ستفاده ميشود ولي چون حضرت مهدي به ارمغان آورنده مکتب و دين جديدي نيست و در حقيقت مکتب نبوي و علوي را تکميل و آنها را به سرانجام و مقصود نهايي ميرساند و در واقع احياگر اسلام است و نميتوان از انديشه مهدوي، تحت عنوان "مکتب" ياد کرد و يا دست کم اين، عنوان مناسبي نيست، زيرا حضرت، مجدِّد مذهب و بزرگ مصلح و احياگر اسلامي است و نه واضع مکتب جديد. و ايشان با زدودن خرافهها و حشو و زوائد از اسلام، غربت و مهجوريت را از اسلام نبوي و علوي ميزدايد و حيات آن را تجديد ميکند.
اصطلاحات نظام و گفتمان نيز فاقد رسايي لازم در بيان انديشه مهدويت است زيرا هرچند در بين کليه اين اصطلاحات، کلمه "نظام" از سزاواري بيشتري در اين زمينه برخوردار است و ميتوان با افزودن کلمه قرآني "طيبه"، با کلمات "نظام طيبه مهدوي" از حکومت جهاني و انديشه مهدوي هم ياد نمود.
حجتالاسلام رحيم کارگر:
ايدئولوژي از زبان فرانسه، مرکب از idée به معناي تصور و شناخت و Logie به معناي شناخت است. اين کلمه، از مفاهيم دشوار علوم اجتماعي است که زياد هم به کار ميرود. مفهومي است که خواه در بحثهاي علمي و خواه در گفت و گوي روزمره، معاني فرعي بيشماري دارد. نخستين بار دوتراس فرانسوي اين اصطلاح را وضع کرد.
در ادبيات سياسي، ايدئولوژي از نظر لغوي به مفهوم عقيده يا نظر سياسي تعريف شده است و برخي آن را به مجموعهاي از انديشهها دربارة زندگي، جامعه و يا حکومت اطلاق ميکنند که با گذشت زمان بر اثر کثرت استعمال، به صورت اعتقاد مسلم و وجه مشخص گروه يا حزبي خاص در ميآيد. به بيان دقيقتر "ايدئولوژي عبارت است از نظام فکري و عقيدتي که قابل اعمال بر واقعيتهاي خارجي است".
از ديدگاه اندروهي وود: "يک ايدئولوژي، کما بيش مجموعهاي از عقايد است که شالودهاي را براي عمل سياسي سازمند (يا براي يک نوع اقدام سياسي سازمان يافته) فراهم ميکند".
ايدئولوژي شامل شناخت مجموعهاي از انديشههاي سياسي، حقوقي، اقتصادي، فلسفي، ديني و اخلاقي است؛ مانند ايدئولوژي اسلام، ايدئولوژي مسيحيت، ايدئولوژي مارکسيسم و... (هرچند به نظر برخي کاربرد آن در اسلام نادرست و اشتباه است).
از ديدگاه دکتر آراستهخو: "تفاوت "دکترين" با ايدئولوژي" در اين است ـ که دکترين مجموعة عقايدي است که توسط فرد يا گروهي ابراز ميشود؛ ولي ايدئولوژي مجموعة عقايد توأم با عمل است. دکترين ضمانت اجرا ندارد؛ ولي در آرا و عقايد اثر ميگذارد. در دکترين اصول اعتقادي با تصويرات ذهني ميآميزد". (اين تفاوت در صورتي است که دکترين را به معناي برنامهها و خط مشي يک سياستمدار نگيريم).
البته ايدئولوژي، معاني و اشارات بسيار متنوعي داشته است؛ ولي در تعبير مسلّط خود، لزوماً معناي منفي داشته و هميشه با انديشههاي ديگران مأنوس بوده است و نه انديشة خودي. از نظر برخي ـ به ويژه مارکسيستها ـ ايدئولوژي معمولاً جهت توصيف جهانبيني مسلّط مورد استفاده قرار گرفته است. ايدئولوژي هنوز کاربردي تحقيرآميز دارد و به معناي دارا بودن نگرش محدود با تعصّب ارزشي و به شکل عامتر، به معناي توهم و پندار است. با توجه به اين موارد، ايدئولوژي نميتواند اصطلاح مناسبي براي تبيين آموزههاي "مهدويت" باشد! هر چند وجه عملگرايانة آن مناسب به اين انگاره است؛ در حالي که دکترين فاقد وجه عملگرايانه و ضمانت اجرا است.
مکتب، به آيين شناخت و نظام فکري، جهانبيني، مجموعة نظريات شايع شدة يک استاد، راهي که هر انسان براي خود ميگزيند و... گفته ميشود.
مکتب در اصطلاح عبارت است از: گروهي از متفکران، دانشمندان، هنرمندان، نويسندگان و جز آنها که از يک استاد آموزش گرفتهاند يا به علت همانندي روش، شيوه و اصول به همديگر، همبستگي پيدا کردهاند (مثل مکتب فرانکفورت،...).
مکتب سياسي (political school)، در اصل به نظرياتي که دربارة حکومت و شيوة ادارة جامعه وجود دارد، اطلاق ميشود. مکتب معناي گستردهتر و عامتري از دکترين دارد و يک مکتب ميتواند دکترينهاي مختلفي داشته باشد؛ به مثل در ليبراليسم ميتوان شاهد
دکترينهاي گوناگون سياسي، اقتصادي، اجتماعي و... بود که جهت تقويت بنيانهاي آن مکتب استفاده ميشود. حتي مکتب، علاوه بر دکترينها، داراي ايدئولوژي و نظريه وآموزههاي مختلفي است. مکتب اکثراً براي مجموع انديشهها و نظرات يک گروه هم فکر و هم مسلک استفاده ميشود؛ در حالي که دکترينها در دل اين مکتبها و نظريهها به وجود ميآيد.
((System
نظام (سيستم)، از واژه لاتين Systema و يوناني Sustema، به مفهوم مجموع، مجموعه و تجمع آمده است. نوعي کليت متشکل از اجزاي به هم پيوسته و نيز مجموعهاي از ارتباطها را نظام گويند. علاوه بر اين نظام اشاره به سازمان وتشکيلاتي دارد که با محيط در کنش و واکنش متقابل است؛ يعني، هم بر آن اثر گذاشته و هم از آن تأثير ميپذيرد.
در اين نوشتار مراد اين است که: "نظام (سيستم) مجموعة اصول هماهنگ و در هم تافتة يک کليت و طرز شکل و محتوا گيري ان است".
نظام (سيستم)، هم روش است، هم وضع و قرار ترتيبها و ترکيبهاي واقعيتهاي اجتماعي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي، زيستي، طبيعي و... .
يك نظام، ميتواند شامل دکترينها و آموزههاي هماهنگ و همپوشي باشد تا به يک مطلوب و هدف دست يازيده شود. اين آموزهها ميتوانند به عنوان اجزاي دروني (اما متعدد) يک نظام قرار گيرند.
(discourse)
مفهوم (گفتمان) پديدهاي است چند وجهي و چند معنايي مباحث گفتمان، رشتههاي متنوع علوم انساني و اجتماعي ـ از زبان شناسي، ادبيات، هنر، نقد نظريه ادبي، نقد و نظريه فرهنگي، يا اجتماعي گرفته تا فلسفه، سياست، روان شناسي، روان کاوي، زيبايي شناسي، جامعهشناسي، تاريخ، اقتصاد، حقوق و... را در بر ميگيرد.
گفتمان از دهه 1970 به بعد در اشکال و قالبهاي مختلفي سر بر آورد که مهمترين آنها، قالب يا شيوه "تحليل گفتماني" است که به مثابه ابزار روششناسي نوظهوري در عرصه علوم انساني و علوم اجتماعي سر بر آورد.
"گفتمان" عبارت است از: مجموعه مفاهيم به هم پيوسته که ناظر به دفاع و توليد يک حقيقت خاص هستند.
متأسفانه امروزه خلطي ميان نظريه "گفتمان" (discourse) وديالوگ و گفتگو (dialogue) صورت گرفته و از اين اصطلاح در معاني گفت و گو و هم انديشي استفاده ميشود!! در حالي که گفتمان يانظريات گفتمان، ناظر به توليد وتأسيس حقا يق وآموزههاي جديدي درعرصههاي مختلف اجتماع است (آن هم در شرايط و موقعيتهاي معين).
بر ايناساس دكترين نيز با گفتمان تفاوت دارد و ممکن است دکترينها و ايدئولوژيهاي چندي موجب يک يا دو گفتمان شوند. براي نمونه بحثها و نظريات ارئه شده در زمينه نزاع و درگيري فرهنگها و تمدنها باعث غلبه "گفتمان رويارويي تمدنها" درعرصه بينالملل شده است. انديشه مهدويت، آموزهاي فرا گير، جامع، کامل و چند جانبه است و تعابير ياد شده، تنها ميتوانند بيانگر بخشي از حقايق آن باشند و حتي کاربرد برخي از آنها (مانند ايدئولوژي که بار منفي معنايي دارد)، در مورد انديشه مهدويت، درست نيست. پس ميتوان از "گفتمان مهدويت" استفاده کرد؛ اما منظور از آن کليت انديشه مهدويت نيست؛ بلکه مراد آموزهها و مفاهيمي از اين انديشه است که در موقعيت و شرايط خاصي توليد و تبيين ميشود (مثل گفتمان عدالت، گفتمان معنويت و...).
همچنين ميتوان "نظام مهدوي" را بهکار برده؛ ولي مراد از آن، همه آموزهها و انگارههاي مهدوي نيست؛ بلکه مقصود يک سري اصول و آموزههاي هماهنگ و در هم تافتهاي است که دستيابي به هدفي را مد نظر قرار ميدهد. (مانند نظام سياسي، نظام اقتصادي و نظام اجتماعي مهدوي). در نهايت "انديشة مهدويت" ذيل مکتب اسلام قرار دارد و خود مکتب جديدي ارائه نميدهد. هر چند از نظر سياسي، ميتوان براي مهدويت مکتب جديدي (احياي آموزههاي اصيل ديني) تلقي کرد (ولي باز هم رساننده تمامي آموزههاي مهدويت نيست).
مکتب سياسي مهدوي، خود رويکردها، نظريهها و اهداف متمايزي دارد که بيشتر آنها را نميتوان در ساير مکاتب سياسي جستوجو کرد.
3. منظور از دکترين مهدويت چيست و از آن چه معنايي اراده ميشود؟
حجتالاسلام دکتر نجف لکزايي:
بهكارگيري اصطلاح "دكترين مهدويت" در وضعيت فعلي شيعيان و نظر به مفهوم "دكترين" بيشتر مجازي است تا حقيقي؛ زيرا چنانكه پيش از اين اشاره كردم، وقتي ميتوان از دكترين صحبت کرد كه بنيانهاي فكري و اصول و قواعد پذيرفته شده را به سياست و خط مشي تبديل كنيم. ما هنوز شناخت درستي از انديشة مهدويت به عمل نياوردهايم. شناختي كه نخبگان ما بر آن اتفاق نظر داشته باشند؛ بهويژه نخبگاني كه با زندگي عيني در تماس هستند. آموزة مهدويت وقتي لباس دكترين ميپوشد كه نخبگان فكري مستقر در جايگاههاي رهبري و كارگزاري شيعه به شناخت عملياتي از آن رسيده باشند و تحقق آن را سياست اصلي خود قرار دهند. اين امر باعث ميشود تا زمينه سازي براي تحقق اين ايده جدي گرفته شود.اگر به فرمايش خواجه نصير الدين طوسي، غيبت امام? به ما انسانها بر ميگردد، پس بايد بينديشيم كه اگر چكار كنيم مانع حضور بر طرف ميشود؟ اگر بگوييم: انتظار در مقياس جهاني براي ظهور لازم است. پرسش بعدي اين ميشود كه چگونه ميتوانيم زمينههاي اين انتظار را فراهم كنيم، آيا شيعيان امروزي در انديشه ادارة جهان هستند، آيا شيعيان ما توانايي ادارة جهان را دارند؟ نگاه ميكنيم به مناطقي كه اين شيعيان ساكن هستد. آيا اين مناطق و نواحي به درستي اداره ميشود؟ اگر نميشود، پس هنوز توانايي ادارة جهان وجود ندارد. امام زمان? حكومت جهاني تشكيل ميدهد. براي اين امر اعوان و انصار ميخواهد.
اين اعوان و انصار كجايند؟
هنوز اين امور تعريف شده نيستند. پس هنوز انديشة مهدويت را به دكترين تبديل نكردهايم. وقتي انديشه به دكترين تبديل ميشود كه قواعد عمل آن را نيز روشن كرده باشيم.
دکتر بهرام اخوان کاظمي:
اگرچه بنده با کاربرد واژه دکترين براي بيان انديشه مهدويت مخالف هستم ولي در هر حال، منظور کساني که دکترين مهدويت را به کار بردهاند اين است که دکترين؛ آموزههايي ويژه امام مهدي? است که تفسيري راهبردي از حوزههاي اساسي حيات بشري همچون انسانشناسي، سياست، اقتصاد، جامعه، حکومت، روابط بين الملل و... ارائه ميدهد و در حقيقت نوعي انديشه و سازکار آرماني و در عين حال قابل تحقق و جهانشمول براي نجات و بهزيستي حيات بشر بر مبناي احياء و تجديد اسلام نبوي و علوي است.حجتالاسلام رحيم کارگر:
با توجه به دو مفهوم متمايز دکترين ، کاربرد اين اصطلاح بايد با دقت و احتياط بيشتري همراه باشد. معناي مشهور و رايج دکترين "طرز تفکر و خط مشي دولتمردان در امور سياسي" است و معمولاً اين کلمه، يادآور دکترينهاي ارائه شده از سوي رؤساي جمهور آمريکا و برخي از دولتمردان ساير کشورها است. در اين صورت کاربرد آن براي بيان "انديشه جامع مهدويت"، نه تنها درست نيست؛ بلکه جايگاه والا و ارزش ويژه آنرا تنزل داده، آن را هم رديف، دکترينهاي عرصه روابط بين الملل قرار ميدهد. اما اگر "دکترين" را به عنوان "مجموعهاي از عقايد بگيريم که دستگاهي از نظريات ديني، فلسفي يا سياسي را تشکيلميدهد" و يا "نظريه و تعاليم علمي، فلسفي، سياسي، مذهبي و مجموعهاي از نظامهاي فکري بدانيم که بر پايه اصول معيّني مبتني باشد"؛ در اين صورت ميتوانيم "دکترين مهدويت" را بهکار بريم. در اين صورت مراد از آن، نظريه جامع و کامل براي تشکيل جامعهاي مطلوب و تفسيري راهبردي از حوزههاي مختلف زندگي انسان است.
طرح "دکترين مهدويت"، بسيار مناسب و در خور ستايش است؛ زيرا عموماً آموزههاي "مهدويت"، به طور محدود، محلي و دروني مطرح شده است و بايسته است اين آموزه والا به صورت جهاني و بينالمللي و براي محافل علمي و دانشگاهي نيز ارئه شود.
يکي از روشهاي طرح انديشه مهدويت، بيان مفاهيم و گزارههاي آن به زبان علمي است. البته اصطلاح "دکترين" فاقد توانايي لازم براي ارائه همه آموزههاي مهدوي است و بايد از اصطلاحات کاملتر و حتي اسلاميتر (نه غربي) استفاده کرد. با اين حال ميتوان بخش مهمي از معارف و آموزههاي وحياني مهدويت را در قالبهاي علمي و نظاممند، مطرح و از جنبههاي مختلف، آن را بررسي کرد و اصطلاح "دکترين" ميتواند براي اين منظور به کار رود. مهم اين است که از روشها و قالبهاي سنتي و محلي گذر کرده و به شيوهها و چهارچوبهاي علمي و منطقي نزديک شويم. بر اين اساس دکترين مهدويت بايد بتواند پاسخگوي گزينهها و خواستههاي زير باشد:
پيامد توجه به چهار انگاره ياد شده ،رسيدن انسان به کمال و تعالي مادي و معنوي است؛ امري که تا کنون محقّق نشده است.
4. دکترين مهدويت در تعاليم اسلامي از چه منزلت و موقعيتي برخوردار است؟
حجتالاسلام دکتر نجف لکزايي:
شيعه همانطور كه از مدينه نبوي و سياست علوي حركت، شور، شعور و نشاط ميگيرد و با الگوگيري از آن اسوهها زندگي خود را تنظيم ميكند، با تمسك به مدينه مهدوي از در گذشته ماندن مصونيت يافته، تحول و نو شدن و حركت مدام؛ يعني "شدن" را ميآموزد.
دکتر بهرام اخوان کاظمي:
همچنانکه در بسياري از مکاتب فکري و مذهبي جهان امروز، اعتقاد به مصلح جهاني، مدينه فاضله، همچنين موعود و منجيگرايي و هزارهگرايي وجود دارد، در تعاليم اسلامي و آراء بسياري از فرق آن هم، نظام فکري و اجرايي مهدويت، از منزلت و موقعيت ويژه و بالايي برخوردار است و اگرچه برخي از انديشمندان مانند ابن خلدون و پارهاي ديگر به آن شبهاتي نارسا وارد کردهاند ولي در گسترة فرق اسلامي، اين اعتقاد به استواري وجود دارد، البته بديهي است اختلافاتي هم در اين زمينه وجود داشته باشد که بيشتر اعتقادي و يا در مورد شخصيت منجي يعني حضرت مهدي? است. مثلاً درباره رجعت اختلافاتي وجود دارد و يا اينکه آيا مهدي? در آينده به دنيا خواهد آمد يا الان زنده و غايب است که برخي از فرق سني بر خلاف تشيع معتقد به تولد حضرت مهدي? در آينده هستند، همچنانکه زيديه (از فرق شيعي) با توجه به اينکه معتقدند که امام بايد قادر به جنگ و دفاع باشد لذا مهدي غايب را به امامت نميپذيرند همچنانکه امامي که کودک باشد را نيز امام نميشمارند. ولي در هر حال، اعتقاد به مهدويت، جزء ضروريترين اعتقادات اسلامي و به ويژه شيعي محسوب ميشود و خاتميّت و تکامل نهايي رسالت اسلام، منوط به ظهور مهدي موعود? بوده و خاتميت قطعي اين دين مبين با آن معنا مييابد.حجتالاسلام رحيم کارگر:
از چشم انداز هاي مختلفي ، مي توان به اين پرسش نگريست ، از جمله :بر اساس دين اسلام، "باور داشت مهدويت" امري ضروري و بايسته است و تحقّق تمامي اهداف و آرمانهاي اين دين ـ و بلکه همه خواستههاي اديان پيشين ـ و تشکيل جامعهاي آراسته از فضايل و کمالات و پيراسته از رذايل و نا راستيها، تنها در پرتو ظهور و قيام مهدي موعود? و تشکيل دولت جهاني، امکان پذير است.
اين ديدگاه مبتني بر آيات قرآن، روايات متواتر و صحيح نبوي، تفاسير مختلف و همسو با آموزههاي ساير اديان ابراهيمي است و مورد اتفاق تمام فرقههاي اسلامي قرار گرفته است. حتي در روايت نبوي، انکار آن مرادف با کفر شمرده شده است. پس اصل "انديشه مهدويت" مورد پذيرش همه مسلمين قرار گرفته است؛ اما ارائه آن به عنوان"دکترين" ـ از سوي تمامي اين فرقهها ـ با دشواريهايي روبهرو است.
فرقههاي مختلف مسلمين، درباره بخشي از معارف و آموزههاي "انديشه مهدويت"، تفاوتهايي دارند و با شدّت و ضعف و روشني و ابهام به آن مينگرند. اين تفاوت نگرش (به خصوص در مورد شخص مهدي موعود? و نيز عدم مراجعه به اهل بيت پيامبر? (براي تبيين بيشتر آموزههاي مهدوي)، باعث شده که اهل سنت ديدگاهي شفاف، روشن و همهجانبه در اين زمينه نداشته باشند و تنها به اصل آن و بعضي از ويژگيهاي دوران ظهور و علايم آخرالزمان بپردازند!! پس ارائه "دکترين مهدويت" بر اساس ديدگاه آنان دشوار به نظر ميرسد و با ابهامات و پراکندهگويي روبهرو است.
اما وضعيت در شيعه کاملاً متفاوت است و با توجه به احاديث فراوان اهل بيت?، انديشه مهدويت تا حدودي روشن و همه جانبه بيان شده است و ميتوان از انگارههاي مختلف اين اعتقاد استفاده کرد و تحت "دکترين مهدويت" به جامعه جهاني ارائه نمود. علاوه بر اين روايات و تفاسير، مباحث فلسفي و تجربي نيز براي تبيين هر چه بهتر آن بهکار گرفته ميشود که در پرسش بعدي به آن اشاره خواهد شد.
5. آيا دکترين مهدويت يک تئوري در فلسفه تاريخ يا فلسفه سياسي است يا منظور از آن يک اعتقاد کلامي است؟
حجتالاسلام دکتر نجف لکزايي:
دكترين مهدويت هم فلسفة تاريخ است، هم فلسفة سياسي و هم اعتقاد كلامي. بستگي دارد به زاوية نگرش و بينش ما و سطح فهم و فكر ما. در كلامي بودن آموزة مهدويت ترديدي نيست و همگان به آن اذعان دارند. اما چرا ميگويم فلسفة تاريخ است؛ زيرا آموزهاي است كه پرسشهاي اساسي فلسفة نظري تاريخ را به خوبي پاسخ ميدهد. پرسشهاي اساسي فلسفه تاريخ چيست؟ پرسش هايي از قبيل مبدأ تاريخ و هستي، مقصد تاريخ و هستي، و عامل محرك تاريخ.آموزة مهدويت در تعاليم اسلامي سطوح مختلفي دارد، آخرين سطح، كه سطح خرد آن است، انديشة كلامي است؛ يعني اعتقاد به ظهور امام دوازدهم حضرت بقية الله الاعظم?، اما مهدويت در سطح كلان عبارت است از آفرينش و هدايت هستي توسط خداوند متعال؛ خدايي كه در جهت هدايت بندگان، انبيا (سطح متوسط انديشة مهدويت و هدايت)، اوصيا (سطح خرد مهدويت و هدايت) و اوليا (نايبان تفكر مهدوي و هاديان امت در عصر غيبت) را مأموريت داده است. خدا آفرينندة هستي، نقطة آغاز هستي و محرك اصلي تاريخ و هستي است. انسان، موجود متحركي است كه به امر، فرمان و مشيّت آن خالق، دو مسير حق و باطل را در پيش گرفته است: ?انّا هديناه السبيل؛ امّا شاكراً و اما كفوراً.? هدايت الهي، كه از مسير نبي، وصيّ و وليّ در اختيار بشر قرار ميگيرد كمك كننده انسان است تا در مسير باطل قرار نگيرد. بنابراين، چون انديشه و آموزة مهدويت، نظام حق و باطل حاكم بر هستي و حركت انسان و نيز مبدأ و مقصد آن و محرك و متحرك آن را تعيين ميكند، يك فلسفة تاريخ جامع و مانع است. فلسفة شدني است كه هيچ فلسفة شدني با آن ياراي همآوردي ندارد. مشروط به اين كه آموزة مهدويت به دكترين تبديل شود و در اين صورت است كه ناگزيريم آن را به عنوان فلسفة تاريخ هم بفهميم.
اما چرا ميگويم فلسفة سياسي است؛ زيرا فلسفة سياسي، در بهترين تعبير، ميخواهد به پرسش ما در زمينة بهترين غايت و بهترين سامان سياسي براي رسيدن به خير پاسخ دهد. مهدويت هم بهترين نظام سياسي است و هم بهترين نظام براي رسيدن به بهترين خير و غايت. قانون مطلوب و عادلانه، ساختار مطلوب و عادلانه، كارگزاران عادل، رفتارهاي عادلانه و سرانجام نظام سياسي عادلانه تماماً در دكترين مهدويت وجود دارد و به اين ترتيب پرسشهاي جاودانة فلسفة سياسي كه پرسش از عدالت، قانون، قدرت، سعادت، امنيت، آزادي و فضيلت بوده است، تماماً با آموزه و انديشة مهدويت پاسخ داده ميشود.
دکتر بهرام اخوان کاظمي:
منحصر نمودن نهضت مهدويت به يک تئوري و فلسفه تاريخ يا فلسفه تاريخ، چيزي جز کوچک نمايي اين نهضت اصلاحيِ جهانشمول جامعه بشري نيست. يک تئوري يا نظريه در بهترين صورت خود حاکي از يک بررسي اثبات شده يا سازههاي تصوري و فرضيههاي ثابت شده دربارة ماهيت واقعي اشياء و رابطه علت و معلولي بين پديدهها است و در واقع سعي در تبيين شفاف روابط علّي بين پديدهها و متغيرها داشته و تلاش مينمايد قدرت پيشبيني و آيندهنگري داشته باشد بديهي است در صورت اثبات مکرر يک نظريه به يک قانون علمي ميرسيم که در واقع حاکي از اصول کلي از رابطه حتمي و قطعي و دائمي بين متغيرها است که از مشاهده حقايق يا فرايندهاي منطقي بدست ميآيد. اين در حالي است که انديشة مهدويت چه در حيطة نظري و چه در عرصه عملي، چيزي بسيار فراتر از يک يا چند نظريه غير تعميم يافتة محدودنگر و حتي فراتر از يک قانون علمي است بلکه در بردارندة بسياري از حقايق و واقعيتها و کشف بسياري از مجهولات عالم بشري و سپهر آفرينش است. البته با توجه به اينکه مباحث امامت در عرصه علم کلام مطرح ميشوند، انديشه مهدويت را ميتوان ـ آن هم نه از باب حصر ـ در زمرة اعتقادات کلامي بر شمرد. هر چند بسياري از حوزههاي علوم اسلامي نيز مشعر بر آن ميباشد.حجتالاسلام رحيم کارگر:
"دکترين مهدويت" ـ با توجه به تعريف پذيرفته شده- شامل و جامع اينها است(فراتر از هر سه گزينه ياد شده است)؛ يعني، ميتوان از آنها در جهت تبيين بهتر و کاملتر اين دکترين بهره جست و به تقويت بنيانهاي آن پرداخت. دکترين مهدويت، رويکَرد نوين و جامع به بحث پايان تاريخ و ظهور منجي موعود است که شامل نظريات ديني، فلسفي، سياسي و... ميشود. فلسفه تاريخ، عهدهدار تبيين هدف و سر منزل تاريخ، منزلگاهها و نيروي محرک تاريخ و کشف قوانين و نظامات حاکم بر اين حرکت است. فلسفه تاريخ با نگرش فلسفي و علمي به حرکت تاريخ (و با کمک وحي، فکر و تجربه)، ميتواند تحقق "دکترين مهدويت" را به صورتنظاممند در آينده به اثبات رساند.
بر اساس "فلسفه متعالي تاريخ"، جهان بالضرورة به سمت خدا در حرکت است (و هدف نيز تقرّب به خدا و تحقّق عبوديت کامل انسانها است). در اين سير بين حق و باطل و نيروهاي خدايي و شيطاني، همواره نزاع و در گيري وجود دارد و با ظهور مهدي موعود? در پايان تاريخ حق به پيروزي رسيده و بشر روي سعادت و خوشي را خواهد ديد.
"فلسفه سياسي" فعاليتي فکري و ذهني است با هدف پرداختن به مسائل و دشواريهاي اجتماعي و سياسي و حل و رفع آنها و کوششي است براي کشف حقايق زندگي سياسي. همچنين به ايده و انديشه هايي اطلاق ميشود که انديشمندان سياسي، در طول تاريخ در پاسخ به مشکلات و مسائل سياسي جامعه ارائه داده و ميدهند. به يقين "دکترين مهدويت"، نه فلسفه سياسي است و نه بخشي از آن، حتي"دکترين مهدويت" فراتر از اعتقاد کلامي است. پشتوانه اين انديشه بنيادين و ريشهدار آموزههاي گرانقدر وحياني، تجربيات گوناگون بشر و تفکرات و خردورزيهاي برخي از انديشمندان و عالمان است. پس فلسفه سياسي از معارف وحياني "مهدويت" بهره گرفته و به تجزيه و تحليل اين آموزه ميپردازد. انديشمندان سياسي ميتوانند براي پاسخ به مشکلات و کاستيهاي جوامع ـ بهخصوص در عصر حاضر ـ انديشه مهدويت را محور قرار داده و ايدهها و راهبردهاي جديدي ارائه دهند. الحاد، فساد،
بيعدالتي، جنگ، تبعيض و ظلم، دين ستيزي، معنويت گريزي، ناامني و... دشواريها و کاستيهاي زندگي بشري است؛ ولي تاکنون هيچ يک از انديشمندان و گروهها و مکاتب، نتوانستهاند طرحي جامع و کامل براي رفع اين مشکلات ارائه دهند!! بر اين اساس دکترين مهدويت، همان برنامه و تفسير راهبردي جامع و کامل براي تمامي مشکلات بشر است که در قسمتهاي واپسين به آن اشاره ميشود.
6. دکترين مهدويت در دنياي جديد چه نقشي دارد و چگونه ميتواند در کنار ديگر تئوريهاي جهاني نقش ايفا کند؟
حجتالاسلام دکتر نجف لکزايي:
دكترين مهدويت، به شرط تدوين مناسب و ارائة مناسب، پاسخگوي تشنگيهاي بشر امروز است. نگارنده اعتقاد دارد اگر اين محتواي زيبا در قالبهاي زيبا به بشر امروز ارائه شود،پاسخگوي مشكلات و بحرانهاي آن بوده و همين امر باعث ميشود تا انتظار براي ظهور در سطح جهاني محقق شود. يك بار مرور كنيم آموزههاي اساسي مهدويت را و از اين منظر ببينيم چه حكمي دارند؟ آموزة عدالت فراگير، امنيت فراگير، صلح فراگير، فضيلت، محو فقر و تنگدستي، محو ظلم و بي عدالتي، محو شكافهاي غير قابل تحمل اقتصادي، فرهنگي و سياسي، آزادي بشر از تمام زنجيرهايي كه بر فكر و جسم او بسته شده است، تأمين حقوق اساسي انسانها و... .
كدام يك از اين آموزهها براي بشر امروز جذابيّت ندارد و يا ناظر به مشكلات او نيست، مگر نه اين است كه انسان امروز از ساختار ظالمانه حاكم بر جهان تحت لواي شوراي امنيت سازمان ملل و حق وتو در رنج است، مگر نه اين است كه ما امروز شاهد ديكتاتوري جهاني هستيم، مگر نه اين كه ما امروز شاهد رشد فقر جنوبيها در برابر فربه شدن ناشي از غارت ثروت كشورهاي فقير در ميان كشورهاي توسعه يافته هستيم، مگر ما شاهد بي عدالتي، جنگ، فقر، ناامني و ظلم فراگير جهاني نيستيم؟
تبيين انديشة مهدويت براي بشر امروز لوازمي دارد؛ از جمله:
دکتر بهرام اخوان کاظمي:
در بسياري از اديان الهي و بشري و مکاتب فکري انواعي از منجيگرايي، هزارهگرايي، موعودگرايي و اعتقاد به ظهور مدينه فاضله و مصلح جهاني وجود دارد و حتي در دنياي جديد نيز اين اعتقادات با قوت و قدرت مطرح ميشوند همچنانکه دنياي غرب در بطن باورهاي مسيحي خود، به ظهور مجدد مسيح ايمان داشته و در مواعظ و توصيهها خود اين باور را به شدت تبليغ مينمايند لذا طرح انديشه مهدويت در فضاي موجود قرن بيست و يکم نه تنها استبعادي ندارد بلکه مخاطبان بسياري در جهان در انتظار چنين ايده و آرماني هستند و دوست دارند با زواياي مختلف اين انديشه بيشتر آشنا شوند بديهي است موج عظيم اسلام خواهي در جهان و گرايش روز افزون جهانيان به اين دين که حتي موجب هراس و وحشت سردمداران کليسا و دولتهاي غربي شده است در اين اقبال به انديشه مهدويت واجد نقش اساسي خواهد بود و بايد در اين زمينه با ابزارهاي کارآمد و نوين رسانهاي به تبليغ و تنوير لازم همت گماشت و بديهي است در دورهاي که در واقع پايان دورة ايدئولوژيها است و با سقوط مارکسيسم در ابتداي دهه 90 ميلادي و بحرانهاي متوالي و دامنگير ليبرال دموکراسي، انديشه جهانشمول مهدويت قابليت طرح و جلب مخاطبان جهاني خود را داشته و دارد.حجتالاسلام رحيم کارگر:
عصر حاضر شاهد بروز و ظهور تئوريهاي مختلف در عرصه سياست، اقتصاد، فرهنگ و... است. نظريه موج سوم (آلوين تافلر)، دهکده جهاني (جرج اورول)، برخورد تمدنها (ساموئل هانتينگتون)، پايان تاريخ و واپسين انسان (فوکوياما)، نظريات جهان شدن و جهاني سازي (رابرتسون، هابرماس، گيدنز و...)، نظريه عدالت (جان راولز)، يکجانبهگرايي (دکترين رؤساي جمهور آمريکا)، توازن قوا و... بخشي از اين نظريات جديد است. آنچه روشن است اينکه اين نظريات و تئوريها نتوانستهاند پاسخي درست به تمام خواستهها و نيازهاي انسانها (در ابعاد مختلف) داشته باشند؛ زيرا هر روز بر مشکلات و دشواريهاي جوامع افزوده ميشود و خود اين تئوريها نيز دچار تناقضات و کاستيهاي فراواني است. يک تئوري جامع و کامل نبايد بخشي باشد (تنها به بخشي از اجتماع بشري بپردازد)، بتواند عدالت را تأمين کند، دچار تناقض دروني نباشد و قابل تحقّق در عمل باشد. بيشتر اين تئوريها بخشي بوده و تأمين کننده عدالت براي همگان نيست وتحقّق عملي نيزنيافته است. گوناگوني آنها نيزشاهدي برنادرستيشان استو... .اما "دکترين مهدويت"، نه تنها بخشي نيست؛ بلکه براي اجتماع بشري، برنامهاي کامل، جامع و فراگير دارد و از مهمترين ايدههاي آن تحقق معنويت و عدالت است . تناقض دروني ندارد و امکان تحقق عملي آن ـ با به وجود آمدن زمينهها و شرايط آن ـ بسيار است. بر اين اساس پديده جهاني شدن و تحقّق بسياري از زمينههاي فرهنگي، اعتقادي و اقتصادي،
ميتواند نقش مهمي در فهم و پذيرش "دکترين مهدويت" و تحقّق جامعه موعود باشد.
علاوه بر اين منجي گرايي و موعود باوري نيز ، به طور گسترده در کشورها و اديان مختلف ـ با شدت و ضعف ـ مطرح شده و فرصت مناسبي براي ارائه "دکترين مهدويت" به وجود آورده است.
7. آيا دکترين مهدويت ميتواند بيش از عصر ظهور به پرسش انسانها و جوامع در حوزههاي متفاوت پاسخ دهد؟
حجتالاسلام دکتر نجف لکزايي:
در باب انديشة مهدويت هم همين است. در غير اين صورت بايد بگوييم انديشة غير مفيدي در منظومة فكري اسلام وارد شده است. البته بايد توجه داشته باشيم كه ظرفيت يك انديشه براي پاسخگويي به پرسشهاي ما يك چيز است و اين كه معتقدان به آن انديشه توان اين كار را دارند يا نه و اگر توانش را دارند، آيا تاكنون براي انجام آن اقدام مؤثري انجام دادهاند يا خير؟ بحث ديگري است. روشن است كه انديشة مهدويت در ميان معتقدان به آن دچار آسيبهاي فراواني است.البته روشن است كه شناخت پرسش ديگران، در مقياس و مستواي درست قدم اول براي پاسخگويي به آن است. دكترين مهدويت، همان دكترين اسلام است براي آينده بشر و اسلام پاسخگوي تمام انسانها در تمام اعصار و امصار است و چه زيبا گفته شده است كه:
اسلام به ذات خود ندارد عيبي هر عيب كه هست از مسلماني ماست
تنها راه، اقدام درست، صحيح و اصولي است. جلوي ضرر را از هر كجا بگيريم سود است.
اگر به جيب تفكر فرو بري سر خويش گذشتههاي قضا را ادا تواني كرد
دکتر بهرام اخوان کاظمي:
در اينکه انديشه مهدويت در اساس و با توجه به ذخائر و منابع عظيم اسلامي، توانپاسخگويي به مطالبات روزافزون انساني را در حوزههاي متفاوت دارد شکي نيست اما بخش معتنابهي از اين توان به صورت بالقوه است و اين انديشه ميبايستي در حوزه نظري و عملي مورد بازکاوي و تفسيرهاي روزآمد قرار گيرد، هزاران حديث مورد تنوير و تفسيرهاي انتقادي قرار گيرد، شبهات عديدهاي که در اين زمينه وجود دارد پاسخ داده شود، احاديث ضعيف و ناموثق کنار گذاشته شود و با توجه به عرصههاي جديد حيات سياسي، اجتماعي و اقتصادي و... بشري و مقتضيات زماني و مکاني جديد، احاديث مربوط به عصر ظهور مورد بازنگري و مصداق يابي جديد قرار گيرد، خصوصاً ويژگيهاي حکومت جهاني مهدوي، مدت اين حکومت، وضعيت ساير اديان، اقوام و حقوق اقليتها، نوع حکومت، جايگاه جمهوري اسلامي در عصر ظهور و ما قبل آن، نوع برخورد حضرت با اعراب و فارسها، ميزان استفاده از زور يا بهرهگيري از اقناع و مجادله به نحو احسن، شناسايي شخصيتها و جريانهاي مثبت و منفي عصر ظهور و مصداقهاي معاصر مخالفين و هواداران حکومت مهدي?، مشخص گردند. به عنوان يک نمونه بايد ذکر شود در احاديث موثق سنوات حکومت حضرت، به طرق مختلف از حدود 10، 20، 70، 90 سال ذکر شده يا در برخي احاديث، هر سال حکومت حضرت مهدي? برابر ده سال زمان فعلي منظور شده است، يا اينکه سرانجام حضرت مهدي? آيا شهادت است يا فوت طبيعي؟ بيانها و احاديث بعضاً واضح نيست بديهي است از دلايل اصلي اين ابهامات اين بوده که ائمه بزرگوار اسلام در شرايط خفقان و استبداد نميتوانستند زواياي کاملي از حکومت جهاني موعود را مشخص سازند و يا به دليل حساسيت سياسي اين احاديث، تلاش براي کتمان سازي آنها توسط راويان، منجر به تضعيف و چندگويي روايات شده است.
همچنين بديهي است با توجه به طرح مسائل مستحدثه و تازه، تطبيق اين احاديث با موضوعات جديد کار سادهاي نيست و جا دارد حوزههاي فکري و حلقههاي مطالعاتي
گستردهايي به تأملورزي در اين زمينه بپردازند و علاوه بر ايجاد کرسيهاي علمي و تأسيس رشتههاي مرتبط با اين موضوعات در حوزهها و دانشگاهها، صدها کتاب و پاياننامه و تزهاي دکترا در اين قلمروها به رشته تحرير در آمده و مباحث از حالت صرف انشاء و ادبيات زيبا و يا نوستالژيک و يا همراه با مدح و ثناهاي فراوان، به گونهاي مستدل و واضح بيان شود و مواضع حکومت جهاني حضرت مهدي? و ويژگيهاي آن، تبيين و شفاف سازي گردد و البته با توجه به اينکه حکومت مهدوي ادامه و تتمة و تکملة رسالت نبوي و امامت علوي است اين تنوير نبايد منحصر به احاديث مربوط به زمان حضرت مهدي? گردد بلکه بايد نهضت احياء و تجديد حيات اسلامي مهدوي را نيز در عصر حاضر آغاز کرد و سعي نمود چه براي مسلمانان و چه ساير جهانيان، چهره واقعي و بشردوستانه و متعالي اسلام (و بويژه تشيع) آشکار گشته و مورد تبليغ قرار گيرد و شبهات، دروغپردازيها و اتهامات ناروا، و خرافهها و جهالتها و زنگارهاي منتسب و الصاق شده بدان ـ توسط معاندين و يا ناآگاهان ـ از آن زدوده شود. روشن است در چنين صورتي، توان اسلام و انديشه مهدويت براي پاسخگويي به مطالبات بشري پيش از پيش آشکارتر خواهد شد و رغبت آنها به اين حيات طيبه ـ که موعود قرآني است ـ روزافزونتر خواهد گرديد.
حجتالاسلام رحيم کارگر:
"دکترين مهدويت" به روشني ميتواند پاسخ گوي پرسش هاي بنيادين و اساس بشر باشد؛ به شرط اينکه به درستي و واقع گرايانه ارائه شود. بايد در اين دکترين، راهبرد اصلي، از راهبرد هاي فرعي تميز داده شده و هدف اساسي از ظهور منجي موعود مشخص گردد.به نظر مي رسد هدف بنيادين مهدي موعود?؛ رساندن بشر به کمال و رشد اخلاقي و احياي نفوس مرده است. بر ايناساس کار اصلي و مهمترين راهبرد او، تزکيه وتربيت انسانها، بالا بردن سطح دانش و خرد ورزي آنان و زنده کردن جامعه است. او جوامع مُرده را زنده، آگاه و دانا ميکند؛ آنان پس از دانايي و بينايي (بصيرت)، خود به سمت عدالت، امنيت، عبادت، عقلانيت و پيشرفت حرکت خواهند کرد. مهم ترين مشکل بشر عدم بصيرت و دانايي و تزکيه است!! اگر او مهدب و خردورز شود؛ ظلم و ستم نخواهد کرد ؛ فساد گري و انحراف نخواهد داشت؛ طغيان و معصيت نخواهد کرد ؛ طبيعت و حق ديگران را پايمال نخواهد کرد ؛ تشويش و نا امني نخواهد داشت و ... (اذا قام قائمنا وضع يده علي رؤوس العباد فجمع به عقولهم و اکمل به اخلاقهم) اين نخستين و اصلي ترين کار مهدي موعود? خواهد بود، آنگاه در سايه اين احياگري و کمالبخشي، به ديگر امور خواهد پرداخت. خود و ياران خاصش با تمام قدرت به اجراي عدالت، قسط، تأمين آسايش و امنيت، توسعه و پيشرفت همه جانبه ، تحقّق معنويت، عقلانيت و... مبادرت خواهند ورزيد و مردم نيز با دل و جان در خدمت او خواهند بود.
پس زمين آکنده از نور، عدل و داد و حکمت خواهد شد (يملا الارض عدلا و قسطا و نورا و برهانا). بر اين اساس ممکن است بشر در عصر حاضر علاوه بر سرخوردگيهاي فراوانش، پرسشها، خواستهها و نيازهاي گوناگوني داشته باشد که تنها در سايه تأمل ، ژرف کاوي و انديشه در روايات مربوط به مهدويت و آيات مربوط به پايان تاريخ و تفاسير آنها امکانپذير است. بر اين اساس مباحث فراواني در اين زمينه وجود دارد که نيازمند تعمّق و پژوهشهاي گسترده و علمي است؛ از قبيل: دولت مهدوي، ساختار و مهندسي اين دولت، خاستگاه و منشأ آن، نحوة تعامل و ارتباط با مردم جهان ، نوع حکومت ، وجود قواي مختلف ، عملکردهاي قضايي، سياسي، امنيتي، مديريتي، اقتصادي، عمراني و... بايسته است که پژوهشگران عرصه مهدويت ـ علاوه بر دقت و ژرف کاوي در اين زمينه ـ با مباحث جديد علوم انساني آشنا شده و با استفاده از روشهاي مناسب پژوهشي، کارهاي نو و ارجمند ارائه دهند.
نتيجه آنکه با شناخت نيازهاي واقع بشر و کاستيهاي جامعه انساني، بايد راهکار واقعي و مطابق با اين خواستها ارائه داد و از بخشينگري در اين رابطه پرهيز کرد. در اين صورت است که دکترين مهدويت، ميتوان پاسخگوي خواستها و مشکلات انسانها در تمامي دورانها و زمانها باشد (نه فقط عصر ظهور). مهم اين است که اهداف و برنامههاي بنيادين آن را شناسايي کنيم و آن را براي جامعة بشري ارائه دهيم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}