معرفی و بررسی كتاب عصر زندگی
معرفی و بررسی كتاب عصر زندگی
منبع:انتظار
آنچه در ذیل میآید، معرفی و نقد و بررسی این كتاب و بیان شایستگیها و كاستیهای آن است . امید است این كار، گامی هر چند كوچك، در مسیر بالندگی كتابهای مهدویت و آگاهی افزونتر رهروان این راه باشد .
گزارشی كوتاه از كتاب
مساله بشریت، پس از سرخوردگیها، مساله آینده است و این آینده است، كه با هر تفسیری ارائه گردد و با هر نظریهای توام آید، برای انسان وظایفی رقم میزند و ناخودآگاه بر عهده او میگذارد . طبق ترسیم و تبیینی كه اسلام - به ویژه مكتب تشیع - در پاسخ به سرخوردگیها و ناامیدیها، ارائه میدهد، آیندهای روشن، زیبا و ساحلی زندگیزا در انتظار بشر است; بشری كه در میان یاس و سرخوردگی و ظلم و ستم، هنوز طعم حیات و زندگی را نچشیده است . و این بشارت، بیانگر حكومتحضرت مهدی (عج) است كه روح افزا، حیات بخش و «عصر زندگی» است . این دوران و اقدامات و برنامههای آن حضرت، دارای ویژگیهایی است كه جناب آقای محمد حكیمی، با هدف تبیین بخشی از آن در كتاب «عصر زندگی» (در 310 صفحه و بیستبخش) بدانها پرداخته است . مطالعه این كتاب ارزشمند، به عموم مردم به ویژه قشر تحصیلكرده و فرهیخته - توصیه میشود (1) . آنچه در كتاب آمده، به شرح ذیل است:بخش اول: عدالت اجتماعی
بشر از ظلم و ستم و تبعیضها به ستوه آمده و «عدالت» از مهمترین رسالتهای منجی عالم بشریت است كه در روایات مورد تاكید فراوان میباشد . در این بخش، به معانی عدل و قسط پرداخته و به نمونههایی از شیوههای اجرای عدالت الهی در حكومتحضرت مهدی (عج) اشاره شده است . هم چنین اثرات آن در تمام ابعاد زندگی مورد بررسی قرار گرفته و تاكید شده كه اصل عدالت در ریز و درشت مسائل، عملی میشود و حتی در درون خانهها، قانون عدل حاكم میگردد . در آن دوران، نخست از كارگزاران و دستاندركاران و همه مجریان امر، خواسته میشود كه به موازین عدالت پایبند باشند و بدان عمل كنند . راهیابی و نفوذ عدالت در درون روح افراد و برقراری عدل و تعادل اخلاقی و تربیتی در میان توده مردم، از ابعاد مهم و زیربنایی در ساختن جامعه عادلانه است كه در آن روزگار روی میدهد .بخش دوم: در سایه شمشیر
برقراری عدالت اجتماعی، بدون كارشكنیهای بزرگ و مخاطرهآمیز و ویرانگر انجام نخواهد یافت . بنابراین، راهی جز زدودن موانع نیست; لذا قیام امام زمان (عج) به ناچار با جهاد و مبارزه همراه است . آری، از شمشیر امام عصر (عج)، برای خون آشامان پست، درندگان متمدن و ابرقدرتان نا انسان، خون و مرگ و برای انسانیت درد كشیده خرد شده، رحمت و حیات میبارد . گفتنی است، اسلام جنگ را نه به عنوان هدف و آرمان; بلكه به عنوان راه و وسیله برای تحقق هدف پذیرفته است .بخش سوم: تدارك جنگ و تربیت جنگاوران
پس از ذكر لزوم جنگ در بخش پیشین، در این بخش به چگونگی تربیت جنگاوران و تعداد یاران امام زمان (عج) پرداخته شده است; چرا كه راه دستیابی به عدل، جنگ و پیكار با مخالفان و معاندان لجوج است و این مهم بدون تدارك و تربیت افراد مبارز ممكن نمینماید . بنابراین دستیاران اصلی قیام و انقلاب، در دوران پیش از ظهور، به هدایت عام و خاص حضرت مهدی (عج) تربیت میشوند .بخش چهارم: قاطعیت
یكی از ویژگیهای امام عصر (عج) و حكومت ایشان، قاطعیت و سازش ناپذیری است . آن حضرت توبه ریاكارانه را نمیپذیرد; از هیچ مقام و قدرتی نمیهراسد; بدون هیچ ملاحظهای تبهكاران را كیفر میكند و صالحان زاهد و ساده زیست و بیآلایش را در مصادر امور میگمارد .بخش پنجم: تصحیح انحرافهای فكری و توجیهی
یكی از برنامههای امام زمان (عج)، از بین بردن همه تحریفها و نشان دادن چهره واقعی اسلام به جهانیان است . از این رو، نویسنده پس از ذكر مبارزه با دشمنان عنود در بخشهای گذشته، در این بخش به پیكار با كجفهمیها و كج اندیشان پرداخته و ستیز امام عصر (عج) با عاملان تحریفها و بدعتها را، مطرح كرده است .بخش ششم: وحدت عقیدتی
از نظر نویسنده، اختلاف در مبانی جهانبینی، موجب ناسازگاری انسان در محیط اجتماعی است . از این رو در دوران حكومت عدل مهدوی (عج)، جهانبینی واحدی بر جهان حاكم میگردد و راه و روش و برنامهها یكی گشته و یكپارچگی واقعی در عقیده و مرام پدید میآید .بخش هفتم: رفاه اقتصادی و معیشتی
پس از استقرار حكومت جهانی امام زمان (عج)، اقتصاد شكوفا شده، بشریتبه طور كامل به رفاه اقتصادی و بینیازی دست مییابد .در سایه حاكمیت قرآنی، محمدی و علوی امام مهدی (عج) و با اجرای اصل عدالت اجتماعی - كه سیره انكارناپذیر آن امام بزرگ است - ، تمام نابسامانیها، سامان مییابد و نیازها برآورده میگردد . رفاه اقتصادی و آسایش معیشتی بر تمام بخشها و زوایای زندگی بشر پرتو میافكند . بدیهی است این همه، با امور ذیل تحقق مییابد: 1 . برقراری عدالت اجتماعی،
2 . اجرای اصل مساوات،
3 . عمران و آبادی زمین،
4 . پیشرفت فنون،
5 . بارانهای مفید و پیاپی،
6 . برنامهریزی درست و از یك نقطه،
7 . بهرهبرداری از معادن و منابع زیر زمینی،
8 . بازپسگیری ثروتهای غصب شده،
9 . استفاده از همه اموال، (2)
10 . كنترل و نظارت دقیق مركزی .
بخش هشتم: مساوات
از مهمترین اقدامات حضرت، اجرای مساوات در تمام شؤون زندگی بشر است; یعنی: مساوات در نظام تكوین و آفرینش; در برابر قانون; در بهرهبرداری از موهبتهای طبیعی; در تقسیم بیت المال و مطرح بودن مساوات به عنوان نوعی مسؤولیت اجتماعی .بخش نهم: حاكمیت فراگیر جهانی
در این بخش، نویسنده با بررسی روایات مربوط به حكومت امام زمان (عج)، به اثبات فراگیر و جهانی بودن حكومت آن حضرت (عج) پرداخته و نوشته است كه بر سر راه چنین آرمانی عظیم، دو مانع بزرگ وجود دارد: 1 . عوامل سلطه و استكبار جهانی،2 . عقب ماندگی فرهنگی و نبود تربیت درست انسانی . این دو عامل، در آن دوران و به دستبا كفایت امام مهدی (عج) ریشه كن خواهد شد .
بخش دهم: حكومت مستضعفان
در جامعه و نظامی كه امام مهدی (عج) بنیان مینهد، زمام همه امور در دست مستضعفان است . آنان حكم میرانند و به اداره جامعه میپردازند . آری، حاكمیت مستضعفان، از شاخههای اصلی اجرای عدالت مطلق است .بخش یازدهم: آیین و روش جدید
از آن جایی كه پیش از ظهور، بیشتر احكام تعطیل یا تحریف شده است، با اجرای برنامههای واقعی اسلام از سوی حضرت ولی عصر (عج)، مردم میپندارند كه آن حضرت آیین و روش جدیدی آورده است .بخش دوازدهم: رشد عقلی و تكامل علم
در سایه آموزههای امام زمان (عج)، عقل بشر به تكامل میرسد و علومی بیسابقه تحصیل میكند . آن حضرت از حقایق گسترده و جهانی، پرده بر میدارد و شناختهای ناب و خالص را به ارمغان میآورد . با توجه به روایات، دانشها و شناختهای بشری، پیش از دوران تكامل علم و عقل، نسبتبه دوران ظهور، بسیار ناچیز محسوب میشود .بخش سیزدهم: امنیت اجتماعی
نویسنده در این بخش، به یكی دیگر از اقدامات آن حضرت (امنیت اجتماعی و نقش آن در جوامع) اشاره كرده، مینویسد: امام مهدی (عج) پدید آورنده امنیتی است كه بشریت در تمام دوران تاریخ خود، مانند آن را ندیده است . همه معیارها و ضوابط غیر انسانی و نادرست را كنار زده و علل و عوامل دلهره، نگرانی، و ترس را نابود میكند . در نتیجه دارالسلام و جامعهای امن و زندگی آرام و آسودهای كه نمونه زندگی در بهشت جاوید است، نصیب انسان میگردد .بخش چهاردهم: رشد تربیت انسانی
از برنامههای امام عصر (عج)، به كمال رسانیدن انسان از نظر روحی و اخلاقی است . توضیح این مطلب و راه كارهای آن در این بخش بیان شده است .بخش پانزدهم: اصول بیعت
از اقدامات حضرت مهدی (عج) اخذ بیعت و بستن عهد و پیمان با یاران است . این پیمان و بیعتبر اصول ذیل مبتنی است: 1 . احترام به ارزش انسان،2 . احترام به حقوق انسانها،
3 . دادگری و عدالت گستری،
4 . دوری از هرگونه مال اندوزی،
5 . دوری از ظلم،
6 . ساده زیستی،
7 . ایثار،
8 . پذیرش زندگی دشوار و خاكی . خود آن حضرت نیز - كه تجسم حق و عدل و منزه از گناه و ترك اولی است - با آنان عهد میبندد كه به این اصول عمل كند .
بخش شانزدهم: وضع معابد
حضرت مهدی (عج) در دوران حكومتخویش، مساجد و معابدی كه مدنظر اسلام نباشد، ویران ساخته، از هرگونه تجمل و اشرافیگری در مساجد جلوگیری میكند .
بخش هفدهم: سامانیابی زندگی
نویسنده در این بخش، به اصلاحات آن حضرت، در مقابل انحرافات جامعه اسلامی - كه در دوران پیش از ظهور رخ داده - میپردازد و انحرافات ذیل را مطرح و مورد بحث قرار میدهد: 1 . انحراف در معیارها برای شناختحق،2 . گسیختن روابط انسانی و روابط خانوادگی،
3 . انگیزههای غیر انسانی و روابط سود جویانه و استثماری،
4 . حاكمیت معیارهای سرمایه داری (نظیر پول پرستی، مستیثروت، ثروتاندوزی، رباخواری و) ... ،
5 . تضییع عبادت،
6 . جدایی و تفرقه،
7 . كنار گذاشتن اصول و چنگ زدن به فروع .
بخش هجدهم: انتظار
امید به «تداوم حیات» ، به زندگی كنونی معنا و مفهوم میبخشد و پویایی و نیروی لازم برای ادامه آن را تامین میكند . از این رو ماهیت زندگی با انتظار پیوندی ناگسستنی دارد .جامعه منتظر، با انتظاری راستین و صادقانه، دست كم میتواند در حوزه خود، مشكلات و نابسامانیهای مردمی را بر طرف كند و خواستهها و آرمانهای امام موعود را، در محیط خویش تحقق بخشد .
آنچه در این بخش، مورد بررسی قرار گرفته مفهوم صحیح انتظار، اثر و ویژگیهای آن، وظایف منتظران و اموری دیگر، (مانند انتظار و رافت امام) است كه در پارهای از روایات، مهربانی و احساس لطیف و عمیق امام همچون برادر یا مادری مهربان نسبتبه فرزندان خردسال دانسته شده و امام مهربانتر و رحیمتر از خود افراد به آنان و در شادیها و تلخیهای زندگی، شریك آنان معرفی شده است .
بخش نوزدهم: سیره عملی و روش شخصی امام عصر (عج)
امام مهدی (عج)، مانند همه پیامبران و رهبران راستین و شایسته الهی، بسیار ساده زیست است . با آسایش و تن آسایی، هیچ آشنایی ندارد . و در سطح پایینترین طبقات; بلكه دشوارتر از آنان زندگی میكند . او تجلی دوباره زندگی پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام و دیگر امامان علیهم السلام است .بخش بیستم: تداوم راه پیامبر صلی الله علیه و آله
راه و روش امام مهدی (عج)، راه و روش پیامبران است; اما از آن جا كه شكل نهایی جامعههای ترسیم شده در ادیان و اسلام، تحقق نیافته و به عینیت ملموس در نیامده است; نوید پدید آمدن آنها در آینده داده شده است .روشها و اقدامها و برنامههای امام موعود، از امیدآفرینترین بخشهای تعالیم اسلام است كه از فرجام خوش تاریخ و سرانجام دلپذیر و آرمانی زندگی انسان، سخن گفته و مژده آن را داده است .
نویسنده در این بخش، با اشاره به مفهوم «بقیة الله» و «ذخیرة الله» ، امام زمان (عج) را تنها یادگار همه پیامبران و اولیاء; وارث معارف و تعالیم آنان; مجری سازشناپذیر آن و عینیتبخش اصول و آرمانها و تعالیم آنها معرفی كرده است .
نقد و بررسی
نویسنده، در میان موضوعات مطرح درباره حضرت مهدی (عج)، موضوعی را برگزیده كه كار آمد، به روز، عطشآفرین و تا حدی دارای سخنی تازه در مسائل اجتماعی و سیاسی عصر حاضر است . آنچه كتاب در تمام بخشها به آن میپردازد، «عدالت اجتماعی» است; موضوعی كه جهان تشنه آن است چرا كه جهان تشنه عدالت است و عدالت تشنه مهدی (عج .)مطالبی كه در این كتاب مطرح شده، تا حد زیادی كاربردی است و مخاطب را به تامل وا میدارد . تنوع مباحثبر اهمیت كتاب میافزاید، خصوصا این كه این امور با ارائه مطالب آماری و علمی روز (در پانوشت كتاب) ذكر شده است .
سعی نویسنده بر آن بوده كه مسائل را با نگاه روز بنگرد و احساس تشنگی را از همان آغاز - ولو با عنوان كتاب «عصر زندگی» - به خواننده متذكر شود . او كوشیده مباحث را به صورتی تحلیلی با كمك گرفتن از آیات و روایات فراوان و تبیین و تفسیر آنها، ارائه دهد; به گونهای كه در هر موضوع، بستر طرح آیات و روایات فراهم گشته، آن گاه با ذكر و تحلیل آن، موضوع برای مخاطب روشن میشود .
مؤلف با استفاده از حدود سیصد نمونه از آیات و روایات در كتاب حدود سیصد صفحهای خویش، خواننده را به سخن امروزی داشتن آیات و روایات و تامل در آنها فرا خوانده است .
«عصر زندگی» میكوشد با تحلیلهای نسبتا مناسب، در بخشهای متفاوت كتاب، به بعضی از بیماریها و آفات اخلاقی یا اجتماعی بشر و مشكلات و آسیبهای جریانات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... پیش از ظهور بپردازد و علت پیدایش آن را ذكر و راه برطرف شدن آنها را نیز توضیح دهد . از اینرو نمونههای ذیل رخ مینماید:
1 . آثار اجتماعی دروغ، كینهتوزی، آزمندی، مال اندوزی و ... و چگونگی از بین رفتنآنها در عصر زندگی;
2 . مصلحت زدگی و تاثیرپذیری از تبلیغات دشمنان داخلی و خارجی و چگونگیمحو آن در حكومت امام عصر (عج .)
3 . هشدار درباره جریانهایی كه پس از هر انقلاب پدید میآیند و نحوه مقابلهحضرت مهدی (عج) با آنان;
4 . هشدار درباره آسیبهای یك انقلاب; (نظیر كسانی كه پس از انقلاب، وظیفه ومسؤولیت را به عنوان پستبنگرند) ;
5 . بیعدالتی و چگونگی راهیابی و نفوذ عدالت در درون روح افراد و برقراری عدل و تعادل اخلاقی و تربیتی در میان تودهها و ... گویا عصر ظهور بادوره پیش ازظهور مقایسه میشود . هشدار از سویی و الگو از سوی دیگر .
از موارد مثبت دیگر، این است كه نویسنده، جریان مبارزات، و سختیها و شیرینیهای دوران پس از ظهور و حكومتحضرت مهدی (عج) را امری خارق العاده و دور از دسترس قلمداد نكرده; بلكه به طبیعی بودن مشكلات و مسائلی كه در مقابل هر انقلاب و حكومتی - مخصوصا انقلاب و حكومت دینی - قد علم میكند، پرداخته است; یعنی، حضرت مهدی (عج) نیز، مانند همه پیامبران و امامان علیهم السلام، درگیر مشكلات و مسائلی خواهد بود و حكومت ایشان نیز روالی طبیعی داشته و بر مجرای واقعیت است . گرچه امدادهای غیبی نیز نفیناشدنی است . مؤلف این مسائل را در مطالبی نسبتا مرتبط مطرح میكند و با اشارهای تطبیقی به حكومت پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام ، خوانندگان را با نوع حكومت امام زمان (عج)، آشنا میسازد .
وی مشكل اساسی بشر را، یاس و سرخوردگی و «عصر زندگی» را امیدی فرا روی بشر میداند و در این میان مساله «انتظار» ، را بسیار خوب مطرح كرده است و منتظر را به فضای انتظار كشانده، احساس صمیمانهای بین او و امامش برقرار ساخته است .
نویسنده به دنبال گشودن دریچه امید به فردای باطراوت برای بشریت گرفتار یاس و سرخوردگی است كه با ظهور مهدی موعود (عج) تحقق خواهدیافت و برای این كار، مطالب ارزشمند و وزینی ارائه میدهد; لكن این كتاب - به رغم نقاط مثبت و ویژگیهای مطلوب و ارزشمند - از برخی جهات مورد كم توجهی واقع شده است . اگر جهات زیر مورد توجه بیشتر مؤلف محترم و اندیشمند قرار میگرفت، و كاستیهای موجود در آن برطرف میگردید، بر قدر و وزانت آن افزوده میشد: 1 . حقیقت زندگی،
2 . تحلیلهای یكسویه، ناقص و ناصواب،
3 . وحدت عقیدتی،
4 . روحانیت،
5 . مالكیت،
6 . مهربانی،
7 . عدم تبویب مناسب،
8 . عدم بررسی سندی روایات و استفاده از روایات غیر معتبر،
9 . استفاده از منابع غیر مرجع،
10 . عدم دقت در نقل،
11 . اشتباهات در ترجمه،
12 . اشتباهات در اعراب،
13 . اشكالهای ویرایشی و نبود یك فهرست جامع (آیات، روایات و .) ... (3)
1 . حقیقت زندگی
«عصر زندگی» چیست؟ آیا به راستی عصر زندگی، عصری است كه در عدالت اجتماعی و رفاه اقتصادی و ... خلاصه شود؟ آیا گمشدههای انسان همینها است؟ در حالی كه برای به دست آوردن آنها لزوما نیازی به امام نیست و چه بسا بتوان در آینده به آن رسید و این كه تاكنون نرسیدهایم، دلیل بر این نیست كه از این پس هم نمیتوان رسید . به راستی اگر كشوری در قلمرو خویش توانستبه همه اینها برسد، آیا دیگر دغدغهای ندارد و امام معصومی نمیخواهد؟مؤلف، اشارهوار، عصر زندگی را عصر شكوفایی و به فعلیت رسیدن استعدادهای انسان میداند; اما اگر خواننده بخواهد تلقی ایشان را از این شكوفایی دریابد به سادگی پی میبرد كه آن چه از سوی ایشان به عنوان جلوههای این شكوفایی طرح شده است، رفاه و عدالت است و امنیت و ... و اگر مساله تربیت انسانی نیز طرح شده، در برابر آن بحثهای مفصل و طولانی، واقعا به هیچ بیشتر شباهت دارد لیكن براساس معارف بلند اسلامی، عصر زندگی، عصر رویش انسان و جهت عالی یافتن استعدادهای آدمی است «و هیئ لنا من امرنا رشدا» (4) عصر زندگی، زمان برداشتن تمامی غلها و زنجیرها از دست و پای آدمی است . «و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی كانت علیهم» . (5)
عصر زندگی، عصر حكومت فراگیر معصوم و دوران حضور و درك رهبری است كه میخواهد آدمی را تا قرب خدا پیش برد . قلمرو حكومت او، نه دنیا، كه هستی است و اهداف حكومتش نه رفاه و آزادی و امنیت، كه عبودیت انسانها است . طرح این اهداف كوتاه، به عنوان اهداف نهایی برای انسانی كه به شهادت استعدادهای عظیمش، بزرگتر از هستی است، از سوی صالح پیامبر (2500 سال قبل از پیامبر اسلام) مورد بازخواست قرار گرفته است . «اتتركون فیما هیهنا آمنین فی جنات و عیون و زروع و نخل طلعها هضیم و تنحتون من الجبال بیوتا فارهین» ; آیا شما تصور میكنید همیشه در نهایت امنیت در نعمتهایی كه اینجاست میباشید در این باغها و چشمهها - در این زراعتها و نخلهایی كه میوههایش شیرین و رسیده است و از كوهها خانههایی میتراشید و در آن به عیش و نوش میپردازید .» . (6)
البته اینها به عنوان اهداف میانی و بستری برای رشد انسان، در مقاطعی مطرح است; اما هرگز به عنوان هدف نهایی نیست .
بنابراین، عصر زندگی را در اهدافی چون عدالت اجتماعی خلاصه كردن و جامعه آرمانی شیعه را در حد رفاه پایین آوردن، از مهمترین اشكالات كتاب است . البته یكی از زمینههای تحقق هدف كلی، ایجاد حكومتحقه و عدالت اجتماعی است; اما همین حكومتحقه و عدالت اجتماعی، زمینه ساز رشد و فلاح و رویش انسان است . علامت این كه رفاه لزوما موجب رشد نیست، جامعهی صدر اسلام است كه در میان فشارها و گرسنگیها، آدمهای بزرگی را پرورش داد و در مقابل، جوامع امروزی چون سوئیس و سوئد و ... است كه با وجود آن همه رفاه و نبودن بسیاری از مشكلات، باز به رشد انسانیت نرسیده است; به تعبیر حضرت علی علیه السلام: «بین نثلیه و معتلفه، همواره بین دستشویی و آشپزخانه» (7) [میچرخند . ]
نشانه این پوچی و نرسیدن به انسانیت، آمار خودكشی همان جوامع [سوییس و] . . . است و كمی تامل در كمكهای پی در پی آنان [به ویژه سوییس] به رژیم خونآشام و غاصب اسرائیل و حمایت از جنایتهای او، بهترین گواه ماست .
با این توضیح تفسیر روایت «بالمهدی ... یخرج الذل الرق من اعناقكم; به دست مهدی، بندهای بردگی از گردن شما گشوده میشود» . به بردگی ظاهری و استثمار كارگران و ... و جامعهی صنعتی و آن را هدف انبیاء شمردن، غفلت از برترین بندگی هاست كه قرآن، بسیار، آن را نكوهش میكند یعنی برده نفس و عادات و تقلیدها و تعصبها بودن، آری، پیامبران آمدهاند تا انسان را از این بندها برهانند .
عصر زندگی، دوران آشنایی انسان با استعدادهای عظیم و سرشار خود است . این عصر، انسان را برتر از دنیا و حتی بهشت میداند و برای رسیدن به این مقصد بلند و تا قرب خدا، اضطرار به حجت و امام معصوم علیه السلام پیدا میكند . از این رو با او پیمان میبندد و بیعت میكند و با تمامی عاملان فساد، درگیر میشود چرا كه بایستی خارها و سنگهای راه را از میان برداشت .
عصر زندگی از نگاه دین، خیلی فراتر از آن چیزی است كه در این جا گفته شده است .
2 . تحلیلهای یكسویه، ناقص و ناصواب
نویسنده محترم، در بخشهای مختلف وقتی به اثبات مدعای خود میپردازد، به پیامدهای بحث و سؤالاتی كه رخ مینماید توجهی ننموده و راهی برای حل آنها ارائه نمیدهد:1 . مساله یاس و سرخوردگی
در آغاز كتاب، مشكل امروزی بشر، یاس و سرخوردگی دانسته شده و با ترسیم آینده فرا روی خواننده، او را به آینده امیدوار ساخته است; لكن درباره زندگی امروز او كمتر سخنی ارائه شده است . گاهی برای خواننده چنین تداعی میشود، كه گویا نویسنده، تمام جریانات و حركات شیعه را پس از حكومت علوی تا مهدوی، تخطئه میكند . این مطلب، توان حركت و تلاش را میزداید و ناخودآگاه، یاس و ناامیدی را به جامعه ترزیق میكند .
2 . شمشیر، آخرین علاج
در بحثسیف و شمشیر، این مطلب به خوبی تبیین نمیشود كه شمشیر و خشونت زمانی است كه چارهای از آن نیست و پس از راهنماییهای زیاد و به عنوان آخرین راه حل است .
3 . برخورد با اغنیا
به نظر میرسد در این كتاب تمام اغنیا تخطئه شدهاند . البته ممكن است افراد زیادی تن به فساد داده باشند; اما باز كلی نگری ورد همه، تحلیلی یك سویه است .
4 . فقر و تساوی
در بحث فقراء و مساوات، این نكته مغفول میماند كه مساوات به معنای تساوی دراعطاء نیست . بلكه هر كسی به قدر شایستگیها و دسترنجخود، مزد میبرد .
5 . عسر و یسر
در مورد جریان قیام و مبارزات حضرت كه با سختیهایی همراه و تؤام است (ص 68 و) ... با این مطلب كه «سهل الله له كل عسر; خداوند هر امری را برایش آسان میسازد (ص 82)» . تحلیلی برای رفع ذهنیت تناقض موجود ارائه نشده است .
6 . سیره حضرت
از سویی سیره حضرت را مطابق سیره حضرت رسول صلی الله علیه و آله معرفی مینماید (ص 36) و از سوی دیگر، عدم آن را مطرح میسازد (ص 86) بدون ارائه هیچ تحلیل و راه جمعی .
7 . تخطئه بینه
در بحث قضاوت، روش قضاوت قبل از ظهور كه مبتنی بر بینه و ... است را تخطئه میكند [ همان روش رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام پیش از حضرت حجة (عج])
8 . قضاوت
بدون هیچ دلیلی، قضاوتی كه مبتنی بر شناختسیمای مجرمان و مختص به امام زمان علیه السلام است، را به تمام یاران عمومیت میبخشد .(صفحه 66)
9 . توحید و عدالت
از سویی دغدغه اصلی حضرت را عدالت میداند نه توحید، بدین استدلال كه مردم با توجه به هدایتهای پیامبران و ... مشكل توحیدی ندارند (ص 23) لیك از سویی دیگر اختلافات و انحرافات عمدهای در توحید، قایل بوده و آن را تحریف شدهای میداند كه به دستحضرت تصحیح میگردد (ص 97 .)
10 . رجعت
چون یاران حضرت مطرح میشود، اشارهای به رجعت نمیگردد .
3 . وحدت عقیدتی
در این كتاب، «وحدت عقیدتی و مرامی» زیاد مطرح شده و بخشی بدان اختصاص یافته است . لیكن این سخن مبتنی بر پیش فرضی است كه پیش فرض و نتیجه هر دو مخدوش است .پیش فرض این است كه: «اختلاف در مبانی جهانبینی، موجب ناسازگاری انسان در محیط اجتماعی است» . «تنوع و چندگانگی در مرامها و ایدئولوژیها، زمینهساز اختلافات و تضادها و برخوردهای دشوار در زیست اجتماعی است» . (8) نتیجه آن كه باید وحدت عقیدتی و مرامی حاكم شود و زمان ظهور، ظرف تحقق چنین امری است .(ایدئولوژیها یگانه میشوند). (9)
در پاسخ گفتنی است: اولا كلیت مقدمه و پیش فرض صحیح نیست; زیرا هرچند یكی از عوامل ناسازگاری، اختلافات جهان بینی است; اما این عامل، علت تامه نیست و بر این مطلب، نویسنده نیز معترف است كه «تنوع و چندگانگی زمینهساز است» ; اما گفتنی است، در همان زمینهسازی نیز، علت تامه و منحصره نیست . در واقع میان اختلاف در مبانی جهان بینی، تنوع و چندگانگی در ایدئولوژی و مرام با ناسازگاری محیط اجتماعی، ملازمه نیست . گرچه در بسیاری از موارد، چنین اختلافاتی به ناسازگاری میانجامد .
دوم این كه نتیجه دچار اشكال و نقد جدی است . براساس چه دلیلی، میتوان گفت كه تمام ایدئولوژیها در عصر ظهور یگانه میشود (جدای از این كه ممكن است، راه حل اختلافات و تنازعات اجتماعی، صرفا وحدت عقیده نباشد .) آنچه مسلم است در آن عصر، نظام رسمی، دین، مذهب و اعتقاد حاكم، شیعه است; ولی این به معنای نفی ایدئولوژیها و مكاتب دیگر نیست .
مؤید سخن ما، آیات قرآن است كه به صراحت، بقای یهود و مسیحیت را تا قیامت، اعلان میدارد: «فاغرینا بینهم العداوة والبغضاء الی یوم القیامه» . (10)
- سیره رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام نیز مؤید این است; زیرا در نظام اسلامی آن بزرگواران، یهودیان و مسیحیان، به عنوان اقلیت دینی (11) زندگی میكردند و دارای حقوق شهروندی بودند .(البته مشمول قوانین خاصی چون جزیه و ... بودند .)
4 . روحانیت
در مورد روحانیت هم، به خوبی تفكیك صورت نگرفته و سره از ناسره تمییز داده نشده است . در بحث از بدعتها و انحرافات، فراموش شده (12) كه، رسالت دین، بر دوش عالمان راستین بوده است و آنان همواره دین را از تحریف و گزند بدعت گذاران حفظ كردهاند . اهل بیت علیهم السلام، دیگران را به پیروی از عالمان و فقها، فرا خوانده و اطاعت آنان را اطاعتخویش و مخالفتبا آنان را مخالفتخود قلمداد كردهاند . آنان ناخدای این كشتی در این دریای پر تلاطماند و همواره در مقابل جریانات انحرافی - چه از ناحیه اندك عالم نمایان و چه دیگران - قد علم كرده و مال و جان و آبروها در كف ایثار نهادهاند .به نظر میرسد نایینیها، میرزای شیرازیها، مدرسها، خمینیها و ... فراموش شدهاند و یا آن قدر كم رنگ یا بی رنگ مطرح شدهاند كه گویا از یاد رفتهاند .
نویسنده، گاهی با عباراتی تند و به تعبیر خودش «در سایه شمشیر» ، انحرافات دین را در تفسیر عالمان دانسته، بدون ارائه هیچ مدركی، مشكلات را به سكوت آنان بر میگرداند (13) و مجاهدتها و مبارزات آنان را متذكر نمیشود .
در جایی دیگر، احكام رایج را همخوانی و همگام با فرادستان و نیز همه یا بیشتر متولیان احكام را ناخودآگاه به دنیازدگی و بیتقوایی متهم میكند . ایشان (14) آورده است: «احكام دین به سود طبقات مرفه و زیان محرومان و فرودستان توجیه میشود» .
در جای دیگر، بدون ارائه هیچ تحلیلی جامع و مانع، تفسیر، حدیث، فقه و مبانی دینشناسی رایج را تفسیر به رای مینمایاند . (15)
البته طبیعی است كه نویسنده محترم بفرماید: «در صفحاتی از كتاب (16) ، واژه عالم نمایان را نیز به كار برده است; ولی پاسخ این است كه این اشاره كوتاه، در میان آن هجومها و فریادها، به چشم نمیآید . از این رو شایسته بود آن بزرگوار به طور صریح، سره را از ناسره، حق را از باطل و روحانی را از روحانی نما جدا میكرد . گفتنی است، تعابیری هم كه در بعضی روایات، راجع به برخی علماء آمده، مطلق علماست، نه فقط علمای شیعی و یا فقط روحانیان .
5 . ضدیتبا سرمایه و مالكیت
نویسنده با اندك بهانهای، به سرمایهداری حمله كرده، با افراط در این مساله و استناد به برخی روایات (!)، مالكیتخصوصی را نیز مورد هجوم قرار میدهد (17) با آن كه، این سخن و برداشت، بس خطا و نادرست است .یكم: به صرف چند روایت - بر فرضی كه مؤید مدعای نویسنده باشد - نمیتوان آیات و روایاتی را كه دال بر مالكیت است، نادیده گرفت; مثلا:
«لاتاكلوا اموالكم بینكم بالباطل» . (18) «ولاتاكلوا اموالهم الی اموالكم» . (19) «و حرمة مال المسلم كحرمة دمه» . (20)
دوم: سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام، مبتنی بر پذیرش و احترام به مالكیتشخصی افراد بوده است .
سوم: بزرگان، عالمان و اندیشمندان شیعه و سنی آن را پذیرفتهاند; حتی فقیهان قاعده فقهی دارند كه از روایت مرسله نبوی «الناس مسلطون علی اموالهم» - كه با عمل اصحاب جبران شده - ، گرفته شده است (21) .
چهارم: مالكیتشخصی امری غریزی و فطری است; انسان خود را نسبتبه سترنجخویش سزاوارتر میداند; حتی در حیوانات نیز این روحیه حكمفرما است; زیرا هر حیوانی خود را به شكار خویش اولی میداند و مزاحمت دیگری را با چنگ و دندان دفع میكند . (22)
پنجم: تجربه بشری و پیامدهای نفی مالكیتخصوصی دلیل دیگری بر این امراست .
نفی مالكیتخصوصی، نتیجهای جز گسترش سستی، تنبلی، یاس و ناامیدی در مردم و كم كاری چیزی ندارد; به همین جهت كشورهای سوسیالیستی نتوانستهاند، اقتصاد شكوفایی بیابند .
پس روشن میشود كه مالكیتخصوصی در اسلام معتبر است; البته نه به معنای سرمایهداری كه در آن تنها مالكیتخصوصی اصل باشد . اسلام به مالكیت دولتی و عمومی نیز قائل است; اما نه به معنای سوسیالیستی كه مالكیت اشتراكی اصل عمومی باشد . مالكیت اسلام، مالكیتی مختلط است . (23)
گفتنی است كه آن چه در اسلام به نام «انفال» (مالكیت دولتی) و «اراضی مفتوحه عنوة» (سرزمینهایی كه با جنگ به دست آمده) و مالكیتهای عمومی، مطرح است كه در اختیار پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علیه السلام میباشد، به معنای این نیست كه اموال شخصی و خصوصی آنان محسوب شود; بلكه بدین جهت در اختیار آنان قرار دارد كه رهبری امت و جامعه را بر عهده دارند .
امام هادی علیه السلام در روایتی، اموالی را كه از پدر خود به ارث مانده استبه دو نوع قسمت میكند و میفرماید: اموالی كه مربوط به شخص پدرم امام محمد تقی علیه السلام بوده است . این اموال باید میان وارثان امام تقسیم گردد; اما اموالی كه مربوط به امامت و رهبری است، از آن من است كه عهده دار مقام رهبری میباشم . (24) «ما كان لابی بسبب الامامة فهو لی و ما كان غیر ذلك فهو میراث علی كتاب الله و سنة نبیه» . (25)
امام صادق علیه السلام درباره «مفتوح العنوة» میفرماید: «این اموال متعلق به همه مسلمانان است . مسلمانان امروز و كسانی كه از این پس به امت اسلامی ملحق میشوند و هنوز به دنیا نیامدهاند» . (26) قال علیه السلام: هو لمن المسلمین لمن هو الیوم و لجمیع یدخل فی الاسلام بعد الیوم و لمن لمیخلق بعد» . (27)
با این توضیحات، میتوان گفت: مالكیتی كه در روایات برای پیامبر و ائمه مطرح شده، مالكیتی در طول مالكیتهای دیگر است، نه در عرض آنها و به معنای نفی مالكیتهای دیگر .
قابل توجه است روایتی را كه مؤلف در كتاب مطرح میسازد، جدای از اشتباه در ترجمه فلیوطن كه به معنای آمادگی و تهیؤ است نه اطمینان، خوب مورد دقت واقع نشده است، به نظر میرسد، آنچه بایستی در زمان ظهور برای آن آماده بود تا تحویل امام شود «طسقها» ; یا مالیات اموال است نه خود اموال، یعنی مالیات اموال، اگر در قبل ظهور اختیاری بود (و كسی به زور آن را از فرد نمیگرفت)، بعد از ظهور این آمادگی باید باشد كه ممكن است، اخذ آن اجباری گردد و به زور آن را بگیرند .
6 . مهربانی
نویسنده محترم، گرچه در بعضی از بخشها - به خصوص بخش 18 (انتظار) - به مهربانی حضرت ولی عصر (عج) و رفتار ایشان با مؤمنان كه اكثر افراد را تشكیل میدهند، پرداخته است; لكن در كنار مباحث قاطعیت، جنگ، شمشیر و ... . ; و شدت لازم و ضروری حضرت با دشمنان، مهربانی و رافت امام جای بحثبیشتری داشت . گفتنی است كه شمشیر و جنگ اهل بیت علیهم السلام، چون چاقوی جراحی، برگرفته از محبت آنان است:طبیب دوار بطبه، قداحكم مراهمه واحمی (امضی) مواسمه یضع ذلك حیث الحاجة الیه من قلوب عمی و آذان صم و السنة بكم متتبع بدوائه مواضع الغفلة و مواطن الحیرة; (28) «او طبیبی استسیار كه با طب خویش، همواره به گردش میپردازد . مرهمهایش را به خوبی آماده ساخته است . حتی برای مواقع اضطرار و داغ كردن محل زخمها، ابزارش را گداخته است [تا در آن جا كه مورد نیاز است قرار دهد] برای قلبهای نابینا، گوشهای كر و زبانهای گنگ . با داروی خود، در جست و جوی بیماران فراموش شده و سرگردان است» .
7 . عدم تبویب مناسب
اگر تاخر بخش 18 (انتظار) از اقدامات حضرت، توجیه منطقی داشته باشد; ذكر بخش 15 (اصول بیعت) - كه در آغاز تشكیل حكومت و ابتدای قیام است - ، پس از ذكر بسیاری از اقدامات حكومتی، جای مناسبی ندارد . در هر حال ارائه مبنایی برای تبویب براساس سیر منطقی و عقلایی، اهمیتحوادث، سیر زمانی و یا ... لازممینمود .برخی از بخشها نیز دارای نظم منطقی نبوده یا درهم مطرح شده است; مانند بخش اول كه بهتر بود بدین صورت مرتب میشد: تعریف، علل، آثار و ... .
8 . عدم بررسی سندی روایات
بررسی سندی روایات، در این كتاب كمتر مورد توجه واقع شده است . این گونه نوشتهها و استفاده از روایات، گاهی مشی اخباریها را تداعی میكند و از نتایج آن، استفاده از اخبار ضعیف و یا جعلی و بیاساس است . به عنوان نمونه روایت ذیل (29) ، جدای از مشكل دلالی، به تصریح تمام ارباب رجال، غیر قابل اعتماد است: «عدة من اصحابنا عن احمد بن ابی عبدا ... بن ابیه عن ابی البختری رفعه قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله اللهم بارك لنا فی الخبز و لاتفرق بیننا و بینه، فلولا الخبز ما صلینا و لاصمنا و لاادینا فرائض ربنا ...»ابوالبختری، به نقل نجاشی و كشی در كتاب «رجال» و شیخ در «فهرست» و علامه در «خلاصه» ، كذاب، قاضی عامی مذهب، ضعیف و از دروغ گوترین مردم است و هیچ یك از روایات او قابل اعتماد نیست .
9 . استفاده از منابع غیر مرجع
جدای از آن كه استنادات كتاب فقط به منابع شیعی است (گرچه برخی از تحلیلها نیز مستند نیست) و از منابع اهل سنت هیچ استفاده نشده است; وفور منابع غیرمرجع و دست چندم در كتاب، جلوهای خاص دارد .البته گفتنی است توضیح ارجاعاتی هم كه داده شده، ناقص است . نام مؤلف كتاب و دیگر مواردی كه لازم است ذكر شود، نیامده است . برای تایید مطالب بالا، ذكر صفحات 27، 80، 123، 226، 252، 290 و ... كافی است .
10 . عدم دقت در نقل
1 . در صفحات 47 و 114 روایتی ذكر میشود هر دو از بحار ج 52، ص 224 ولی تفاوت دارند در اولی «عبدا» است و در آخر روایت «حتی یملاالارض عدلا» و در روایت دوم «عبدا مسلما» - و در آخر «حتی یملا الارض قسطا و عدلا» است .2 . صفحه 113: فی امتی المهدی ذكر نمودهاند ارجاع به بحار، ج 51، ص 78 در حالی كه اصل روایتبحار یكون من امتی المهدی است (گرچه ترجمه روایت نیز نادرست است .)
11 . اشتباهات در ترجمه
نمونه:
صفحه / متن / نادرست / درست35 / كما ملئت / پس از آن كه از ستم ... لبریز شده است / چنانكه از ستم ...
36 / كما ملئت پس از آن كه از ستم ... لبریز شده است / چنانكه از ستم ...
45-47 / فلا یترك عبدا ... بردهای نمیماند ... / تذكر: اعراب و ترجمهها ناسازگارند
60-61 / یكون الدین كله لله / دین همه، دین خدا گردد / همه دین برای خدا گردد
68 / ثم مسح جبهته / [ترجمه نشده است] / آنگاه دستخویش بر پیشانی كشید
74 / لیعدن احدكم / باید هر یك از شما ... اسلحه تهیه كند / باید هر یك از شما ... آماده باشد
86 / لا یستتیب احدا / توبه كسی را نمیپذیرد / از كسی تقاضای توبه نمیكند
95 / یحیی میت الكتاب / نشان میدهد زنده كردن كتاب و ... چیست / قوانین مرده كتاب و ... را زنده میكند
128 / فلیوطن / اطمینان داشته باشد / مهیا و آماده باشد
129 / كنتم تكنزون / گنجهایی است كه ذخیره كردند / گنجهایی است كه شما ذخیره میكردید
227 / مساجد مصوره / نقش نگار دارد (آینهكاری، كاشیكاری و تزئینات دارد) / نقش و نگار دارد [تذكر: مصادیق ذكر شده، استنباطی ناصحیح است]
12 . اشتباهات در اعراب
نمونه:
صفحه / نادرست / درست47 / فلا یُترك عبدا الا ... / تذكر: اعراب از حیث فعل و فاعل، معلوم و مجهول و ... ناسازگار است .
68 / لا یُهریق / لا یَهریق
71 / یُعطی قُوّةُ / ... قُوّةَ
72 / مثلَ / مثلُ
73 / حتی یُتم اصحابُه / ... اصحابَه
73 / عشرةَ / عشرةُ
78 / یقوم القائِمِ / ... القائِمُ
78 / الاّ السّیفُ / الاّ السّیفَ
104 / غیرَهُم / غیرُهُم
112 / من الحقّ / من الحقّ
114 / حتی یملاُ / حتی یملاَ
121 / واتّقُوا / واتّقُوا
123 / تَخْرُجُ / تُخْرِجُ
144 / اهلِهِ / اهلُهُ
155 / یتواسَون / یتواسُون
156 / لمْ یعطَوا / لمْ یعطُوا
تذكر: ممكن استبرخی از این اشكالات، اشتباهات چاپی باشد .
13 . اشكالهای ویرایشی و نداشتن فهرست جامع (آیات، روایات و) ...
نبود یك فهرست جامع (آیات، روایات و) ... ، برای كتابی كه حدود 300 حدیث در آن مورد استفاده قرار گرفته است، از كمبودهای اساسی به شمار میرود . هم چنین اشكالهای ویرایشی فراوانی در این كتاب به چشم میخورد، به خصوص واژههایی كه جدا نویسی آن بدیهی است .«ان ارید الا الاصلاح مااستطعت»
پینوشتها:
1. شایان ذكر است این كتاب كه چاپ اول آن سال 1371 بود، برای چهارمین بار، در سال 1380، توسط انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، به زیور طبع آراسته شد .
2. دراینباره توضیح و نقدی است كه بعدا خواهد آمد .
3. گفتنی است از ذكر مفصلنویسیهای كتاب و تكرار برخی مطالب كه گاه برای خواننده ملالآور است، اغماض میكنیم .
4. كهف (18)، آیه 10 .
5. اعراف (7)، آیه 157 .
6. شعراء (26)، آیه 146- 149 .
7. نهج البلاغه، خطبه 2، فراز 11 .
8. ص 99 و 100 .
9. ص 201 .
10. مائده (5)، آیه 14 و با كمی تفاوت آیه 64 .
11. بدیهی است این سخن به معنای تایید پلورالیسم و تكثر گرایی یا قرائتهای مختلف از دین نیست; چرا كه در اینجا، سخن از حقانیت همه نیست . بلكه سخن این است كه ممكن است دینی منسوخ هم باشد . اما در سایه حكومت اسلامی و شهروند جامعه اسلامی علوی و مهدوی باشد .
12. صفحه 90 .
13. ص 147 .
14. ص 239 .
15. ص 179 .
16. ص 93، 94، 96 ...
17. ص 128 .
18. نساء (4)، آیه 29 .
19. همان، آیه 2 .
20. مسند احمد .
21. مكارم شیرازی، ناصر; قواعد فقهیه، ج 2، ص 20 .
22. سبحانی، جعفر; سیمای اقتصاد اسلامی، ص 78- 79 .
23. صدر، محمدباقر، اقتصاد ما، ترجمه محمد كاظم موسوی، ص 356 .
24. سبحانی جعفر، سیمای اقتصاد اسلامی، ص 55- 56 .
25. وسائلالشیعة، ج 6، ص 374، باب 12 از ابواب انفال، ح 6 .
26. سیمای اقتصاد اسلامی، ص 55- 56 .
27. وسائلالشیعة، ج 17، ص 346، باب 18 از ابواب احیاء و موات .
28. وصف حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله از زبان حضرت علی علیه السلام; نهج البلاغه، خ 4، ص108، ترجمه محمد دشتی .
29. ر . ك: ص 233 .
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}