معرفی و بررسی كتاب عصر زندگی
نويسنده:محمد حكیمی / محمد صابر جعفری
منبع:انتظار
مطالعه و نقد و بررسی كتاب‏هایی كه در مقوله مهدویت‏به رشته نگارش درآمده، از جمله مواد درسی «مركز تخصصی مهدویت‏» است . همایش برترین‏های «مهدویت‏» در دهه هفتاد، فرصتی بود كه كتاب‏های این مقوله، در گروه‏های مختلف مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد . كتاب «عصر زندگی‏» به دلیل كسب رتبه چهارم كتاب‏های برگزیده این دهه، در رشته پژوهشی - تحلیلی در میان 117 عنوان، انگیزه‏ای ایجاد كرد كه آن را به طور جدی مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم .
آنچه در ذیل می‏آید، معرفی و نقد و بررسی این كتاب و بیان شایستگی‏ها و كاستی‏های آن است . امید است این كار، گامی هر چند كوچك، در مسیر بالندگی كتاب‏های مهدویت و آگاهی افزون‏تر رهروان این راه باشد .

گزارشی كوتاه از كتاب

مساله بشریت، پس از سرخوردگی‏ها، مساله آینده است و این آینده است، كه با هر تفسیری ارائه گردد و با هر نظریه‏ای توام آید، برای انسان وظایفی رقم می‏زند و ناخودآگاه بر عهده او می‏گذارد . طبق ترسیم و تبیینی كه اسلام - به ویژه مكتب تشیع - در پاسخ به سرخوردگی‏ها و ناامیدی‏ها، ارائه می‏دهد، آینده‏ای روشن، زیبا و ساحلی زندگی‏زا در انتظار بشر است; بشری كه در میان یاس و سرخوردگی و ظلم و ستم، هنوز طعم حیات و زندگی را نچشیده است . و این بشارت، بیانگر حكومت‏حضرت مهدی (عج) است كه روح افزا، حیات بخش و «عصر زندگی‏» است . این دوران و اقدامات و برنامه‏های آن حضرت، دارای ویژگی‏هایی است كه جناب آقای محمد حكیمی، با هدف تبیین بخشی از آن در كتاب «عصر زندگی‏» (در 310 صفحه و بیست‏بخش) بدان‏ها پرداخته است . مطالعه این كتاب ارزشمند، به عموم مردم به ویژه قشر تحصیل‏كرده و فرهیخته - توصیه می‏شود (1) . آنچه در كتاب آمده، به شرح ذیل است:

بخش اول: عدالت اجتماعی

بشر از ظلم و ستم و تبعیض‏ها به ستوه آمده و «عدالت‏» از مهم‏ترین رسالت‏های منجی عالم بشریت است كه در روایات مورد تاكید فراوان می‏باشد . در این بخش، به معانی عدل و قسط پرداخته و به نمونه‏هایی از شیوه‏های اجرای عدالت الهی در حكومت‏حضرت مهدی (عج) اشاره شده است . هم چنین اثرات آن در تمام ابعاد زندگی مورد بررسی قرار گرفته و تاكید شده كه اصل عدالت در ریز و درشت مسائل، عملی می‏شود و حتی در درون خانه‏ها، قانون عدل حاكم می‏گردد . در آن دوران، نخست از كارگزاران و دست‏اندركاران و همه مجریان امر، خواسته می‏شود كه به موازین عدالت پایبند باشند و بدان عمل كنند . راه‏یابی و نفوذ عدالت در درون روح افراد و برقراری عدل و تعادل اخلاقی و تربیتی در میان توده مردم، از ابعاد مهم و زیربنایی در ساختن جامعه عادلانه است كه در آن روزگار روی می‏دهد .

بخش دوم: در سایه شمشیر

برقراری عدالت اجتماعی، بدون كارشكنی‏های بزرگ و مخاطره‏آمیز و ویرانگر انجام نخواهد یافت . بنابراین، راهی جز زدودن موانع نیست; لذا قیام امام زمان (عج) به ناچار با جهاد و مبارزه همراه است . آری، از شمشیر امام عصر (عج)، برای خون آشامان پست، درندگان متمدن و ابرقدرتان نا انسان، خون و مرگ و برای انسانیت درد كشیده خرد شده، رحمت و حیات می‏بارد . گفتنی است، اسلام جنگ را نه به عنوان هدف و آرمان; بلكه به عنوان راه و وسیله برای تحقق هدف پذیرفته است .

بخش سوم: تدارك جنگ و تربیت جنگاوران

پس از ذكر لزوم جنگ در بخش پیشین، در این بخش به چگونگی تربیت جنگاوران و تعداد یاران امام زمان (عج) پرداخته شده است; چرا كه راه دستیابی به عدل، جنگ و پیكار با مخالفان و معاندان لجوج است و این مهم بدون تدارك و تربیت افراد مبارز ممكن نمی‏نماید . بنابراین دستیاران اصلی قیام و انقلاب، در دوران پیش از ظهور، به هدایت عام و خاص حضرت مهدی (عج) تربیت می‏شوند .

بخش چهارم: قاطعیت

یكی از ویژگی‏های امام عصر (عج) و حكومت ایشان، قاطعیت و سازش ناپذیری است . آن حضرت توبه ریاكارانه را نمی‏پذیرد; از هیچ مقام و قدرتی نمی‏هراسد; بدون هیچ ملاحظه‏ای تبه‏كاران را كیفر می‏كند و صالحان زاهد و ساده زیست و بی‏آلایش را در مصادر امور می‏گمارد .

بخش پنجم: تصحیح انحراف‏های فكری و توجیهی

یكی از برنامه‏های امام زمان (عج)، از بین بردن همه تحریف‏ها و نشان دادن چهره واقعی اسلام به جهانیان است . از این رو، نویسنده پس از ذكر مبارزه با دشمنان عنود در بخش‏های گذشته، در این بخش به پیكار با كج‏فهمی‏ها و كج اندیشان پرداخته و ستیز امام عصر (عج) با عاملان تحریف‏ها و بدعت‏ها را، مطرح كرده است .

بخش ششم: وحدت عقیدتی

از نظر نویسنده، اختلاف در مبانی جهان‏بینی، موجب ناسازگاری انسان در محیط اجتماعی است . از این رو در دوران حكومت عدل مهدوی (عج)، جهان‏بینی واحدی بر جهان حاكم می‏گردد و راه و روش و برنامه‏ها یكی گشته و یكپارچگی واقعی در عقیده و مرام پدید می‏آید .

بخش هفتم: رفاه اقتصادی و معیشتی

پس از استقرار حكومت جهانی امام زمان (عج)، اقتصاد شكوفا شده، بشریت‏به طور كامل به رفاه اقتصادی و بی‏نیازی دست می‏یابد .
در سایه حاكمیت قرآنی، محمدی و علوی امام مهدی (عج) و با اجرای اصل عدالت اجتماعی - كه سیره انكارناپذیر آن امام بزرگ است - ، تمام نابسامانی‏ها، سامان می‏یابد و نیازها برآورده می‏گردد . رفاه اقتصادی و آسایش معیشتی بر تمام بخش‏ها و زوایای زندگی بشر پرتو می‏افكند . بدیهی است این همه، با امور ذیل تحقق می‏یابد: 1 . برقراری عدالت اجتماعی،
2 . اجرای اصل مساوات،
3 . عمران و آبادی زمین،
4 . پیشرفت فنون،
5 . باران‏های مفید و پیاپی،
6 . برنامه‏ریزی درست و از یك نقطه،
7 . بهره‏برداری از معادن و منابع زیر زمینی،
8 . بازپس‏گیری ثروت‏های غصب شده،
9 . استفاده از همه اموال، (2)
10 . كنترل و نظارت دقیق مركزی .

بخش هشتم: مساوات

از مهم‏ترین اقدامات حضرت، اجرای مساوات در تمام شؤون زندگی بشر است; یعنی: مساوات در نظام تكوین و آفرینش; در برابر قانون; در بهره‏برداری از موهبت‏های طبیعی; در تقسیم بیت المال و مطرح بودن مساوات به عنوان نوعی مسؤولیت اجتماعی .

بخش نهم: حاكمیت فراگیر جهانی

در این بخش، نویسنده با بررسی روایات مربوط به حكومت امام زمان (عج)، به اثبات فراگیر و جهانی بودن حكومت آن حضرت (عج) پرداخته و نوشته است كه بر سر راه چنین آرمانی عظیم، دو مانع بزرگ وجود دارد: 1 . عوامل سلطه و استكبار جهانی،
2 . عقب ماندگی فرهنگی و نبود تربیت درست انسانی . این دو عامل، در آن دوران و به دست‏با كفایت امام مهدی (عج) ریشه كن خواهد شد .

بخش دهم: حكومت مستضعفان

در جامعه و نظامی كه امام مهدی (عج) بنیان می‏نهد، زمام همه امور در دست مستضعفان است . آنان حكم می‏رانند و به اداره جامعه می‏پردازند . آری، حاكمیت مستضعفان، از شاخه‏های اصلی اجرای عدالت مطلق است .

بخش یازدهم: آیین و روش جدید

از آن جایی كه پیش از ظهور، بیشتر احكام تعطیل یا تحریف شده است، با اجرای برنامه‏های واقعی اسلام از سوی حضرت ولی عصر (عج)، مردم می‏پندارند كه آن حضرت آیین و روش جدیدی آورده است .

بخش دوازدهم: رشد عقلی و تكامل علم

در سایه آموزه‏های امام زمان (عج)، عقل بشر به تكامل می‏رسد و علومی بی‏سابقه تحصیل می‏كند . آن حضرت از حقایق گسترده و جهانی، پرده بر می‏دارد و شناخت‏های ناب و خالص را به ارمغان می‏آورد . با توجه به روایات، دانش‏ها و شناخت‏های بشری، پیش از دوران تكامل علم و عقل، نسبت‏به دوران ظهور، بسیار ناچیز محسوب می‏شود .

بخش سیزدهم: امنیت اجتماعی

نویسنده در این بخش، به یكی دیگر از اقدامات آن حضرت (امنیت اجتماعی و نقش آن در جوامع) اشاره كرده، می‏نویسد: امام مهدی (عج) پدید آورنده امنیتی است كه بشریت در تمام دوران تاریخ خود، مانند آن را ندیده است . همه معیارها و ضوابط غیر انسانی و نادرست را كنار زده و علل و عوامل دلهره، نگرانی، و ترس را نابود می‏كند . در نتیجه دارالسلام و جامعه‏ای امن و زندگی آرام و آسوده‏ای كه نمونه زندگی در بهشت جاوید است، نصیب انسان می‏گردد .

بخش چهاردهم: رشد تربیت انسانی

از برنامه‏های امام عصر (عج)، به كمال رسانیدن انسان از نظر روحی و اخلاقی است . توضیح این مطلب و راه كارهای آن در این بخش بیان شده است .

بخش پانزدهم: اصول بیعت

از اقدامات حضرت مهدی (عج) اخذ بیعت و بستن عهد و پیمان با یاران است . این پیمان و بیعت‏بر اصول ذیل مبتنی است: 1 . احترام به ارزش انسان،
2 . احترام به حقوق انسان‏ها،
3 . دادگری و عدالت گستری،
4 . دوری از هرگونه مال اندوزی،
5 . دوری از ظلم،
6 . ساده زیستی،
7 . ایثار،
8 . پذیرش زندگی دشوار و خاكی . خود آن حضرت نیز - كه تجسم حق و عدل و منزه از گناه و ترك اولی است - با آنان عهد می‏بندد كه به این اصول عمل كند .
بخش شانزدهم: وضع معابد
حضرت مهدی (عج) در دوران حكومت‏خویش، مساجد و معابدی كه مدنظر اسلام نباشد، ویران ساخته، از هرگونه تجمل و اشرافی‏گری در مساجد جلوگیری می‏كند .

بخش هفدهم: سامان‏یابی زندگی

نویسنده در این بخش، به اصلاحات آن حضرت، در مقابل انحرافات جامعه اسلامی - كه در دوران پیش از ظهور رخ داده - می‏پردازد و انحرافات ذیل را مطرح و مورد بحث قرار می‏دهد: 1 . انحراف در معیارها برای شناخت‏حق،
2 . گسیختن روابط انسانی و روابط خانوادگی،
3 . انگیزه‏های غیر انسانی و روابط سود جویانه و استثماری،
4 . حاكمیت معیارهای سرمایه داری (نظیر پول پرستی، مستی‏ثروت، ثروت‏اندوزی، رباخواری و) ... ،
5 . تضییع عبادت،
6 . جدایی و تفرقه،
7 . كنار گذاشتن اصول و چنگ زدن به فروع .

بخش هجدهم: انتظار

امید به «تداوم حیات‏» ، به زندگی كنونی معنا و مفهوم می‏بخشد و پویایی و نیروی لازم برای ادامه آن را تامین می‏كند . از این رو ماهیت زندگی با انتظار پیوندی ناگسستنی دارد .
جامعه منتظر، با انتظاری راستین و صادقانه، دست كم می‏تواند در حوزه خود، مشكلات و نابسامانی‏های مردمی را بر طرف كند و خواسته‏ها و آرمان‏های امام موعود را، در محیط خویش تحقق بخشد .
آنچه در این بخش، مورد بررسی قرار گرفته مفهوم صحیح انتظار، اثر و ویژگی‏های آن، وظایف منتظران و اموری دیگر، (مانند انتظار و رافت امام) است كه در پاره‏ای از روایات، مهربانی و احساس لطیف و عمیق امام همچون برادر یا مادری مهربان نسبت‏به فرزندان خردسال دانسته شده و امام مهربان‏تر و رحیم‏تر از خود افراد به آنان و در شادی‏ها و تلخی‏های زندگی، شریك آنان معرفی شده است .

بخش نوزدهم: سیره عملی و روش شخصی امام عصر (عج)

امام مهدی (عج)، مانند همه پیامبران و رهبران راستین و شایسته الهی، بسیار ساده زیست است . با آسایش و تن آسایی، هیچ آشنایی ندارد . و در سطح پایین‏ترین طبقات; بلكه دشوارتر از آنان زندگی می‏كند . او تجلی دوباره زندگی پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام و دیگر امامان علیهم السلام است .

بخش بیستم: تداوم راه پیامبر صلی الله علیه و آله

راه و روش امام مهدی (عج)، راه و روش پیامبران است; اما از آن جا كه شكل نهایی جامعه‏های ترسیم شده در ادیان و اسلام، تحقق نیافته و به عینیت ملموس در نیامده است; نوید پدید آمدن آنها در آینده داده شده است .
روش‏ها و اقدام‏ها و برنامه‏های امام موعود، از امیدآفرین‏ترین بخش‏های تعالیم اسلام است كه از فرجام خوش تاریخ و سرانجام دلپذیر و آرمانی زندگی انسان، سخن گفته و مژده آن را داده است .
نویسنده در این بخش، با اشاره به مفهوم «بقیة الله‏» و «ذخیرة الله‏» ، امام زمان (عج) را تنها یادگار همه پیامبران و اولیاء; وارث معارف و تعالیم آنان; مجری سازش‏ناپذیر آن و عینیت‏بخش اصول و آرمان‏ها و تعالیم آنها معرفی كرده است .

نقد و بررسی

نویسنده، در میان موضوعات مطرح درباره حضرت مهدی (عج)، موضوعی را برگزیده كه كار آمد، به روز، عطش‏آفرین و تا حدی دارای سخنی تازه در مسائل اجتماعی و سیاسی عصر حاضر است . آنچه كتاب در تمام بخش‏ها به آن می‏پردازد، «عدالت اجتماعی‏» است; موضوعی كه جهان تشنه آن است چرا كه جهان تشنه عدالت است و عدالت تشنه مهدی (عج .)
مطالبی كه در این كتاب مطرح شده، تا حد زیادی كاربردی است و مخاطب را به تامل وا می‏دارد . تنوع مباحث‏بر اهمیت كتاب می‏افزاید، خصوصا این كه این امور با ارائه مطالب آماری و علمی روز (در پانوشت كتاب) ذكر شده است .
سعی نویسنده بر آن بوده كه مسائل را با نگاه روز بنگرد و احساس تشنگی را از همان آغاز - ولو با عنوان كتاب «عصر زندگی‏» - به خواننده متذكر شود . او كوشیده مباحث را به صورتی تحلیلی با كمك گرفتن از آیات و روایات فراوان و تبیین و تفسیر آنها، ارائه دهد; به گونه‏ای كه در هر موضوع، بستر طرح آیات و روایات فراهم گشته، آن گاه با ذكر و تحلیل آن، موضوع برای مخاطب روشن می‏شود .
مؤلف با استفاده از حدود سیصد نمونه از آیات و روایات در كتاب حدود سیصد صفحه‏ای خویش، خواننده را به سخن امروزی داشتن آیات و روایات و تامل در آنها فرا خوانده است .
«عصر زندگی‏» می‏كوشد با تحلیل‏های نسبتا مناسب، در بخش‏های متفاوت كتاب، به بعضی از بیماری‏ها و آفات اخلاقی یا اجتماعی بشر و مشكلات و آسیب‏های جریانات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... پیش از ظهور بپردازد و علت پیدایش آن را ذكر و راه برطرف شدن آنها را نیز توضیح دهد . از این‏رو نمونه‏های ذیل رخ می‏نماید:
1 . آثار اجتماعی دروغ، كینه‏توزی، آزمندی، مال اندوزی و ... و چگونگی از بین رفتن‏آنها در عصر زندگی;
2 . مصلحت زدگی و تاثیرپذیری از تبلیغات دشمنان داخلی و خارجی و چگونگی‏محو آن در حكومت امام عصر (عج .)
3 . هشدار درباره جریان‏هایی كه پس از هر انقلاب پدید می‏آیند و نحوه مقابله‏حضرت مهدی (عج) با آنان;
4 . هشدار درباره آسیب‏های یك انقلاب; (نظیر كسانی كه پس از انقلاب، وظیفه ومسؤولیت را به عنوان پست‏بنگرند) ;
5 . بی‏عدالتی و چگونگی راه‏یابی و نفوذ عدالت در درون روح افراد و برقراری عدل و تعادل اخلاقی و تربیتی در میان توده‏ها و ... گویا عصر ظهور بادوره پیش ازظهور مقایسه می‏شود . هشدار از سویی و الگو از سوی دیگر .
از موارد مثبت دیگر، این است كه نویسنده، جریان مبارزات، و سختی‏ها و شیرینی‏های دوران پس از ظهور و حكومت‏حضرت مهدی (عج) را امری خارق العاده و دور از دسترس قلمداد نكرده; بلكه به طبیعی بودن مشكلات و مسائلی كه در مقابل هر انقلاب و حكومتی - مخصوصا انقلاب و حكومت دینی - قد علم می‏كند، پرداخته است; یعنی، حضرت مهدی (عج) نیز، مانند همه پیامبران و امامان علیهم السلام، درگیر مشكلات و مسائلی خواهد بود و حكومت ایشان نیز روالی طبیعی داشته و بر مجرای واقعیت است . گرچه امدادهای غیبی نیز نفی‏ناشدنی است . مؤلف این مسائل را در مطالبی نسبتا مرتبط مطرح می‏كند و با اشاره‏ای تطبیقی به حكومت پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام ، خوانندگان را با نوع حكومت امام زمان (عج)، آشنا می‏سازد .
وی مشكل اساسی بشر را، یاس و سرخوردگی و «عصر زندگی‏» را امیدی فرا روی بشر می‏داند و در این میان مساله «انتظار» ، را بسیار خوب مطرح كرده است و منتظر را به فضای انتظار كشانده، احساس صمیمانه‏ای بین او و امامش برقرار ساخته است .
نویسنده به دنبال گشودن دریچه امید به فردای باطراوت برای بشریت گرفتار یاس و سرخوردگی است كه با ظهور مهدی موعود (عج) تحقق خواهدیافت و برای این كار، مطالب ارزشمند و وزینی ارائه می‏دهد; لكن این كتاب - به رغم نقاط مثبت و ویژگی‏های مطلوب و ارزشمند - از برخی جهات مورد كم توجهی واقع شده است . اگر جهات زیر مورد توجه بیشتر مؤلف محترم و اندیشمند قرار می‏گرفت، و كاستی‏های موجود در آن برطرف می‏گردید، بر قدر و وزانت آن افزوده می‏شد: 1 . حقیقت زندگی،
2 . تحلیل‏های یك‏سویه، ناقص و ناصواب،
3 . وحدت عقیدتی،
4 . روحانیت،
5 . مالكیت،
6 . مهربانی،
7 . عدم تبویب مناسب،
8 . عدم بررسی سندی روایات و استفاده از روایات غیر معتبر،
9 . استفاده از منابع غیر مرجع،
10 . عدم دقت در نقل،
11 . اشتباهات در ترجمه،
12 . اشتباهات در اعراب،
13 . اشكال‏های ویرایشی و نبود یك فهرست جامع (آیات، روایات و .) ... (3)

1 . حقیقت زندگی

«عصر زندگی‏» چیست؟ آیا به راستی عصر زندگی، عصری است كه در عدالت اجتماعی و رفاه اقتصادی و ... خلاصه شود؟ آیا گمشده‏های انسان همین‏ها است؟ در حالی كه برای به دست آوردن آنها لزوما نیازی به امام نیست و چه بسا بتوان در آینده به آن رسید و این كه تاكنون نرسیده‏ایم، دلیل بر این نیست كه از این پس هم نمی‏توان رسید . به راستی اگر كشوری در قلمرو خویش توانست‏به همه اینها برسد، آیا دیگر دغدغه‏ای ندارد و امام معصومی نمی‏خواهد؟
مؤلف، اشاره‏وار، عصر زندگی را عصر شكوفایی و به فعلیت رسیدن استعدادهای انسان می‏داند; اما اگر خواننده بخواهد تلقی ایشان را از این شكوفایی دریابد به سادگی پی می‏برد كه آن چه از سوی ایشان به عنوان جلوه‏های این شكوفایی طرح شده است، رفاه و عدالت است و امنیت و ... و اگر مساله تربیت انسانی نیز طرح شده، در برابر آن بحث‏های مفصل و طولانی، واقعا به هیچ بیشتر شباهت دارد لیكن براساس معارف بلند اسلامی، عصر زندگی، عصر رویش انسان و جهت عالی یافتن استعدادهای آدمی است «و هیئ لنا من امرنا رشدا» (4) عصر زندگی، زمان برداشتن تمامی غل‏ها و زنجیرها از دست و پای آدمی است . «و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی كانت علیهم‏» . (5)
عصر زندگی، عصر حكومت فراگیر معصوم و دوران حضور و درك رهبری است كه می‏خواهد آدمی را تا قرب خدا پیش برد . قلمرو حكومت او، نه دنیا، كه هستی است و اهداف حكومتش نه رفاه و آزادی و امنیت، كه عبودیت انسان‏ها است . طرح این اهداف كوتاه، به عنوان اهداف نهایی برای انسانی كه به شهادت استعدادهای عظیمش، بزرگ‏تر از هستی است، از سوی صالح پیامبر (2500 سال قبل از پیامبر اسلام) مورد بازخواست قرار گرفته است . «اتتركون فیما هیهنا آمنین فی جنات و عیون و زروع و نخل طلعها هضیم و تنحتون من الجبال بیوتا فارهین‏» ; آیا شما تصور می‏كنید همیشه در نهایت امنیت در نعمتهایی كه اینجاست می‏باشید در این باغ‏ها و چشمه‏ها - در این زراعتها و نخلهایی كه میوه‏هایش شیرین و رسیده است و از كوه‏ها خانه‏هایی می‏تراشید و در آن به عیش و نوش می‏پردازید .» . (6)
البته اینها به عنوان اهداف میانی و بستری برای رشد انسان، در مقاطعی مطرح است; اما هرگز به عنوان هدف نهایی نیست .
بنابراین، عصر زندگی را در اهدافی چون عدالت اجتماعی خلاصه كردن و جامعه آرمانی شیعه را در حد رفاه پایین آوردن، از مهم‏ترین اشكالات كتاب است . البته یكی از زمینه‏های تحقق هدف كلی، ایجاد حكومت‏حقه و عدالت اجتماعی است; اما همین حكومت‏حقه و عدالت اجتماعی، زمینه ساز رشد و فلاح و رویش انسان است . علامت این كه رفاه لزوما موجب رشد نیست، جامعه‏ی صدر اسلام است كه در میان فشارها و گرسنگی‏ها، آدم‏های بزرگی را پرورش داد و در مقابل، جوامع امروزی چون سوئیس و سوئد و ... است كه با وجود آن همه رفاه و نبودن بسیاری از مشكلات، باز به رشد انسانیت نرسیده است; به تعبیر حضرت علی علیه السلام: «بین نثلیه و معتلفه، همواره بین دستشویی و آشپزخانه‏» (7) [می‏چرخند . ]
نشانه این پوچی و نرسیدن به انسانیت، آمار خودكشی همان جوامع [سوییس و] . . . است و كمی تامل در كمك‏های پی در پی آنان [به ویژه سوییس] به رژیم خون‏آشام و غاصب اسرائیل و حمایت از جنایت‏های او، بهترین گواه ماست .
با این توضیح تفسیر روایت «بالمهدی ... یخرج الذل الرق من اعناقكم; به دست مهدی، بندهای بردگی از گردن شما گشوده می‏شود» . به بردگی ظاهری و استثمار كارگران و ... و جامعه‏ی صنعتی و آن را هدف انبیاء شمردن، غفلت از برترین بندگی هاست كه قرآن، بسیار، آن را نكوهش می‏كند یعنی برده نفس و عادات و تقلیدها و تعصب‏ها بودن، آری، پیامبران آمده‏اند تا انسان را از این بندها برهانند .
عصر زندگی، دوران آشنایی انسان با استعدادهای عظیم و سرشار خود است . این عصر، انسان را برتر از دنیا و حتی بهشت می‏داند و برای رسیدن به این مقصد بلند و تا قرب خدا، اضطرار به حجت و امام معصوم علیه السلام پیدا می‏كند . از این رو با او پیمان می‏بندد و بیعت می‏كند و با تمامی عاملان فساد، درگیر می‏شود چرا كه بایستی خارها و سنگ‏های راه را از میان برداشت .
عصر زندگی از نگاه دین، خیلی فراتر از آن چیزی است كه در این جا گفته شده است .

2 . تحلیل‏های یكسویه، ناقص و ناصواب

نویسنده محترم، در بخش‏های مختلف وقتی به اثبات مدعای خود می‏پردازد، به پیامدهای بحث و سؤالاتی كه رخ می‏نماید توجهی ننموده و راهی برای حل آن‏ها ارائه نمی‏دهد:
1 . مساله یاس و سرخوردگی
در آغاز كتاب، مشكل امروزی بشر، یاس و سرخوردگی دانسته شده و با ترسیم آینده فرا روی خواننده، او را به آینده امیدوار ساخته است; لكن درباره زندگی امروز او كمتر سخنی ارائه شده است . گاهی برای خواننده چنین تداعی می‏شود، كه گویا نویسنده، تمام جریانات و حركات شیعه را پس از حكومت علوی تا مهدوی، تخطئه می‏كند . این مطلب، توان حركت و تلاش را می‏زداید و ناخودآگاه، یاس و ناامیدی را به جامعه ترزیق می‏كند .
2 . شمشیر، آخرین علاج
در بحث‏سیف و شمشیر، این مطلب به خوبی تبیین نمی‏شود كه شمشیر و خشونت زمانی است كه چاره‏ای از آن نیست و پس از راهنمایی‏های زیاد و به عنوان آخرین راه حل است .
3 . برخورد با اغنیا
به نظر می‏رسد در این كتاب تمام اغنیا تخطئه شده‏اند . البته ممكن است افراد زیادی تن به فساد داده باشند; اما باز كلی نگری ورد همه، تحلیلی یك سویه است .
4 . فقر و تساوی
در بحث فقراء و مساوات، این نكته مغفول می‏ماند كه مساوات به معنای تساوی دراعطاء نیست . بلكه هر كسی به قدر شایستگی‏ها و دست‏رنج‏خود، مزد می‏برد .
5 . عسر و یسر
در مورد جریان قیام و مبارزات حضرت كه با سختی‏هایی همراه و تؤام است (ص 68 و) ... با این مطلب كه «سهل الله له كل عسر; خداوند هر امری را برایش آسان می‏سازد (ص 82)» . تحلیلی برای رفع ذهنیت تناقض موجود ارائه نشده است .
6 . سیره حضرت
از سویی سیره حضرت را مطابق سیره حضرت رسول صلی الله علیه و آله معرفی می‏نماید (ص 36) و از سوی دیگر، عدم آن را مطرح می‏سازد (ص 86) بدون ارائه هیچ تحلیل و راه جمعی .
7 . تخطئه بینه
در بحث قضاوت، روش قضاوت قبل از ظهور كه مبتنی بر بینه و ... است را تخطئه می‏كند [ همان روش رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام پیش از حضرت حجة (عج])
8 . قضاوت
بدون هیچ دلیلی، قضاوتی كه مبتنی بر شناخت‏سیمای مجرمان و مختص به امام زمان علیه السلام است، را به تمام یاران عمومیت می‏بخشد .(صفحه 66)
9 . توحید و عدالت
از سویی دغدغه اصلی حضرت را عدالت می‏داند نه توحید، بدین استدلال كه مردم با توجه به هدایت‏های پیامبران و ... مشكل توحیدی ندارند (ص 23) لیك از سویی دیگر اختلافات و انحرافات عمده‏ای در توحید، قایل بوده و آن را تحریف شده‏ای می‏داند كه به دست‏حضرت تصحیح می‏گردد (ص 97 .)
10 . رجعت
چون یاران حضرت مطرح می‏شود، اشاره‏ای به رجعت نمی‏گردد .

3 . وحدت عقیدتی

در این كتاب، «وحدت عقیدتی و مرامی‏» زیاد مطرح شده و بخشی بدان اختصاص یافته است . لیكن این سخن مبتنی بر پیش فرضی است كه پیش فرض و نتیجه هر دو مخدوش است .
پیش فرض این است كه: «اختلاف در مبانی جهان‏بینی، موجب ناسازگاری انسان در محیط اجتماعی است‏» . «تنوع و چندگانگی در مرام‏ها و ایدئولوژی‏ها، زمینه‏ساز اختلافات و تضادها و برخوردهای دشوار در زیست اجتماعی است‏» . (8) نتیجه آن كه باید وحدت عقیدتی و مرامی حاكم شود و زمان ظهور، ظرف تحقق چنین امری است .(ایدئولوژی‏ها یگانه می‏شوند). (9)
در پاسخ گفتنی است: اولا كلیت مقدمه و پیش فرض صحیح نیست; زیرا هرچند یكی از عوامل ناسازگاری، اختلافات جهان بینی است; اما این عامل، علت تامه نیست و بر این مطلب، نویسنده نیز معترف است كه «تنوع و چندگانگی زمینه‏ساز است‏» ; اما گفتنی است، در همان زمینه‏سازی نیز، علت تامه و منحصره نیست . در واقع میان اختلاف در مبانی جهان بینی، تنوع و چندگانگی در ایدئولوژی و مرام با ناسازگاری محیط اجتماعی، ملازمه نیست . گرچه در بسیاری از موارد، چنین اختلافاتی به ناسازگاری می‏انجامد .
دوم این كه نتیجه دچار اشكال و نقد جدی است . براساس چه دلیلی، می‏توان گفت كه تمام ایدئولوژی‏ها در عصر ظهور یگانه می‏شود (جدای از این كه ممكن است، راه حل اختلافات و تنازعات اجتماعی، صرفا وحدت عقیده نباشد .) آنچه مسلم است در آن عصر، نظام رسمی، دین، مذهب و اعتقاد حاكم، شیعه است; ولی این به معنای نفی ایدئولوژی‏ها و مكاتب دیگر نیست .
مؤید سخن ما، آیات قرآن است كه به صراحت، بقای یهود و مسیحیت را تا قیامت، اعلان می‏دارد: «فاغرینا بینهم العداوة والبغضاء الی یوم القیامه‏» . (10)
- سیره رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام نیز مؤید این است; زیرا در نظام اسلامی آن بزرگواران، یهودیان و مسیحیان، به عنوان اقلیت دینی (11) زندگی می‏كردند و دارای حقوق شهروندی بودند .(البته مشمول قوانین خاصی چون جزیه و ... بودند .)

4 . روحانیت

در مورد روحانیت هم، به خوبی تفكیك صورت نگرفته و سره از ناسره تمییز داده نشده است . در بحث از بدعت‏ها و انحرافات، فراموش شده (12) كه، رسالت دین، بر دوش عالمان راستین بوده است و آنان همواره دین را از تحریف و گزند بدعت گذاران حفظ كرده‏اند . اهل بیت علیهم السلام، دیگران را به پیروی از عالمان و فقها، فرا خوانده و اطاعت آنان را اطاعت‏خویش و مخالفت‏با آنان را مخالفت‏خود قلمداد كرده‏اند . آنان ناخدای این كشتی در این دریای پر تلاطم‏اند و همواره در مقابل جریانات انحرافی - چه از ناحیه اندك عالم نمایان و چه دیگران - قد علم كرده و مال و جان و آبروها در كف ایثار نهاده‏اند .
به نظر می‏رسد نایینی‏ها، میرزای شیرازی‏ها، مدرس‏ها، خمینی‏ها و ... فراموش شده‏اند و یا آن قدر كم رنگ یا بی رنگ مطرح شده‏اند كه گویا از یاد رفته‏اند .
نویسنده، گاهی با عباراتی تند و به تعبیر خودش «در سایه شمشیر» ، انحرافات دین را در تفسیر عالمان دانسته، بدون ارائه هیچ مدركی، مشكلات را به سكوت آنان بر می‏گرداند (13) و مجاهدت‏ها و مبارزات آنان را متذكر نمی‏شود .
در جایی دیگر، احكام رایج را همخوانی و همگام با فرادستان و نیز همه یا بیشتر متولیان احكام را ناخودآگاه به دنیازدگی و بی‏تقوایی متهم می‏كند . ایشان (14) آورده است: «احكام دین به سود طبقات مرفه و زیان محرومان و فرودستان توجیه می‏شود» .
در جای دیگر، بدون ارائه هیچ تحلیلی جامع و مانع، تفسیر، حدیث، فقه و مبانی دین‏شناسی رایج را تفسیر به رای می‏نمایاند . (15)
البته طبیعی است كه نویسنده محترم بفرماید: «در صفحاتی از كتاب (16) ، واژه عالم نمایان را نیز به كار برده است; ولی پاسخ این است كه این اشاره كوتاه، در میان آن هجوم‏ها و فریادها، به چشم نمی‏آید . از این رو شایسته بود آن بزرگوار به طور صریح، سره را از ناسره، حق را از باطل و روحانی را از روحانی نما جدا می‏كرد . گفتنی است، تعابیری هم كه در بعضی روایات، راجع به برخی علماء آمده، مطلق علماست، نه فقط علمای شیعی و یا فقط روحانیان .

5 . ضدیت‏با سرمایه و مالكیت

نویسنده با اندك بهانه‏ای، به سرمایه‏داری حمله كرده، با افراط در این مساله و استناد به برخی روایات (!)، مالكیت‏خصوصی را نیز مورد هجوم قرار می‏دهد (17) با آن كه، این سخن و برداشت، بس خطا و نادرست است .
یكم: به صرف چند روایت - بر فرضی كه مؤید مدعای نویسنده باشد - نمی‏توان آیات و روایاتی را كه دال بر مالكیت است، نادیده گرفت; مثلا:
«لاتاكلوا اموالكم بینكم بالباطل‏» . (18) «ولاتاكلوا اموالهم الی اموالكم‏» . (19) «و حرمة مال المسلم كحرمة دمه‏» . (20)
دوم: سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام، مبتنی بر پذیرش و احترام به مالكیت‏شخصی افراد بوده است .
سوم: بزرگان، عالمان و اندیشمندان شیعه و سنی آن را پذیرفته‏اند; حتی فقیهان قاعده فقهی دارند كه از روایت مرسله نبوی «الناس مسلطون علی اموالهم‏» - كه با عمل اصحاب جبران شده - ، گرفته شده است (21) .
چهارم: مالكیت‏شخصی امری غریزی و فطری است; انسان خود را نسبت‏به سترنج‏خویش سزاوارتر می‏داند; حتی در حیوانات نیز این روحیه حكم‏فرما است; زیرا هر حیوانی خود را به شكار خویش اولی می‏داند و مزاحمت دیگری را با چنگ و دندان دفع می‏كند . (22)
پنجم: تجربه بشری و پیامدهای نفی مالكیت‏خصوصی دلیل دیگری بر این امراست .
نفی مالكیت‏خصوصی، نتیجه‏ای جز گسترش سستی، تنبلی، یاس و ناامیدی در مردم و كم كاری چیزی ندارد; به همین جهت كشورهای سوسیالیستی نتوانسته‏اند، اقتصاد شكوفایی بیابند .
پس روشن می‏شود كه مالكیت‏خصوصی در اسلام معتبر است; البته نه به معنای سرمایه‏داری كه در آن تنها مالكیت‏خصوصی اصل باشد . اسلام به مالكیت دولتی و عمومی نیز قائل است; اما نه به معنای سوسیالیستی كه مالكیت اشتراكی اصل عمومی باشد . مالكیت اسلام، مالكیتی مختلط است . (23)
گفتنی است كه آن چه در اسلام به نام «انفال‏» (مالكیت دولتی) و «اراضی مفتوحه عنوة‏» (سرزمین‏هایی كه با جنگ به دست آمده) و مالكیت‏های عمومی، مطرح است كه در اختیار پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علیه السلام می‏باشد، به معنای این نیست كه اموال شخصی و خصوصی آنان محسوب شود; بلكه بدین جهت در اختیار آنان قرار دارد كه رهبری امت و جامعه را بر عهده دارند .
امام هادی علیه السلام در روایتی، اموالی را كه از پدر خود به ارث مانده است‏به دو نوع قسمت می‏كند و می‏فرماید: اموالی كه مربوط به شخص پدرم امام محمد تقی علیه السلام بوده است . این اموال باید میان وارثان امام تقسیم گردد; اما اموالی كه مربوط به امامت و رهبری است، از آن من است كه عهده دار مقام رهبری می‏باشم . (24) «ما كان لابی بسبب الامامة فهو لی و ما كان غیر ذلك فهو میراث علی كتاب الله و سنة نبیه‏» . (25)
امام صادق علیه السلام درباره «مفتوح العنوة‏» می‏فرماید: «این اموال متعلق به همه مسلمانان است . مسلمانان امروز و كسانی كه از این پس به امت اسلامی ملحق می‏شوند و هنوز به دنیا نیامده‏اند» . (26) قال علیه السلام: هو لمن المسلمین لمن هو الیوم و لجمیع یدخل فی الاسلام بعد الیوم و لمن لم‏یخلق بعد» . (27)
با این توضیحات، می‏توان گفت: مالكیتی كه در روایات برای پیامبر و ائمه مطرح شده، مالكیتی در طول مالكیت‏های دیگر است، نه در عرض آن‏ها و به معنای نفی مالكیت‏های دیگر .
قابل توجه است روایتی را كه مؤلف در كتاب مطرح می‏سازد، جدای از اشتباه در ترجمه فلیوطن كه به معنای آمادگی و تهیؤ است نه اطمینان، خوب مورد دقت واقع نشده است، به نظر می‏رسد، آنچه بایستی در زمان ظهور برای آن آماده بود تا تحویل امام شود «طسقها» ; یا مالیات اموال است نه خود اموال، یعنی مالیات اموال، اگر در قبل ظهور اختیاری بود (و كسی به زور آن را از فرد نمی‏گرفت)، بعد از ظهور این آمادگی باید باشد كه ممكن است، اخذ آن اجباری گردد و به زور آن را بگیرند .

6 . مهربانی

نویسنده محترم، گرچه در بعضی از بخش‏ها - به خصوص بخش 18 (انتظار) - به مهربانی حضرت ولی عصر (عج) و رفتار ایشان با مؤمنان كه اكثر افراد را تشكیل می‏دهند، پرداخته است; لكن در كنار مباحث قاطعیت، جنگ، شمشیر و ... . ; و شدت لازم و ضروری حضرت با دشمنان، مهربانی و رافت امام جای بحث‏بیشتری داشت . گفتنی است كه شمشیر و جنگ اهل بیت علیهم السلام، چون چاقوی جراحی، برگرفته از محبت آنان است:
طبیب دوار بطبه، قداحكم مراهمه واحمی (امضی) مواسمه یضع ذلك حیث الحاجة الیه من قلوب عمی و آذان صم و السنة بكم متتبع بدوائه مواضع الغفلة و مواطن الحیرة; (28) «او طبیبی است‏سیار كه با طب خویش، همواره به گردش می‏پردازد . مرهم‏هایش را به خوبی آماده ساخته است . حتی برای مواقع اضطرار و داغ كردن محل زخم‏ها، ابزارش را گداخته است [تا در آن جا كه مورد نیاز است قرار دهد] برای قلب‏های نابینا، گوش‏های كر و زبان‏های گنگ . با داروی خود، در جست و جوی بیماران فراموش شده و سرگردان است‏» .

7 . عدم تبویب مناسب

اگر تاخر بخش 18 (انتظار) از اقدامات حضرت، توجیه منطقی داشته باشد; ذكر بخش 15 (اصول بیعت) - كه در آغاز تشكیل حكومت و ابتدای قیام است - ، پس از ذكر بسیاری از اقدامات حكومتی، جای مناسبی ندارد . در هر حال ارائه مبنایی برای تبویب براساس سیر منطقی و عقلایی، اهمیت‏حوادث، سیر زمانی و یا ... لازم‏می‏نمود .
برخی از بخش‏ها نیز دارای نظم منطقی نبوده یا درهم مطرح شده است; مانند بخش اول كه بهتر بود بدین صورت مرتب می‏شد: تعریف، علل، آثار و ... .

8 . عدم بررسی سندی روایات

بررسی سندی روایات، در این كتاب كمتر مورد توجه واقع شده است . این گونه نوشته‏ها و استفاده از روایات، گاهی مشی اخباری‏ها را تداعی می‏كند و از نتایج آن، استفاده از اخبار ضعیف و یا جعلی و بی‏اساس است . به عنوان نمونه روایت ذیل (29) ، جدای از مشكل دلالی، به تصریح تمام ارباب رجال، غیر قابل اعتماد است: «عدة من اصحابنا عن احمد بن ابی عبدا ... بن ابیه عن ابی البختری رفعه قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله اللهم بارك لنا فی الخبز و لاتفرق بیننا و بینه، فلولا الخبز ما صلینا و لاصمنا و لاادینا فرائض ربنا ...»
ابوالبختری، به نقل نجاشی و كشی در كتاب «رجال‏» و شیخ در «فهرست‏» و علامه در «خلاصه‏» ، كذاب، قاضی عامی مذهب، ضعیف و از دروغ گوترین مردم است و هیچ یك از روایات او قابل اعتماد نیست .

9 . استفاده از منابع غیر مرجع

جدای از آن كه استنادات كتاب فقط به منابع شیعی است (گرچه برخی از تحلیل‏ها نیز مستند نیست) و از منابع اهل سنت هیچ استفاده نشده است; وفور منابع غیرمرجع و دست چندم در كتاب، جلوه‏ای خاص دارد .
البته گفتنی است توضیح ارجاعاتی هم كه داده شده، ناقص است . نام مؤلف كتاب و دیگر مواردی كه لازم است ذكر شود، نیامده است . برای تایید مطالب بالا، ذكر صفحات 27، 80، 123، 226، 252، 290 و ... كافی است .

10 . عدم دقت در نقل

1 . در صفحات 47 و 114 روایتی ذكر می‏شود هر دو از بحار ج 52، ص 224 ولی تفاوت دارند در اولی «عبدا» است و در آخر روایت «حتی یملاالارض عدلا» و در روایت دوم «عبدا مسلما» - و در آخر «حتی یملا الارض قسطا و عدلا» است .
2 . صفحه 113: فی امتی المهدی ذكر نموده‏اند ارجاع به بحار، ج 51، ص 78 در حالی كه اصل روایت‏بحار یكون من امتی المهدی است (گرچه ترجمه روایت نیز نادرست است .)

11 . اشتباهات در ترجمه

نمونه:

صفحه / متن / نادرست / درست
35 / كما ملئت / پس از آن كه از ستم ... لبریز شده است / چنان‏كه از ستم ...
36 / كما ملئت پس از آن كه از ستم ... لبریز شده است / چنان‏كه از ستم ...
45-47 / فلا یترك عبدا ... برده‏ای نمی‏ماند ... / تذكر: اعراب و ترجمه‏ها ناسازگارند
60-61 / یكون الدین كله لله / دین همه، دین خدا گردد / همه دین برای خدا گردد
68 / ثم مسح جبهته / [ترجمه نشده است] / آنگاه دست‏خویش بر پیشانی كشید
74 / لیعدن احدكم / باید هر یك از شما ... اسلحه تهیه كند / باید هر یك از شما ... آماده باشد
86 / لا یستتیب احدا / توبه كسی را نمی‏پذیرد / از كسی تقاضای توبه نمی‏كند
95 / یحیی میت الكتاب / نشان می‏دهد زنده كردن كتاب و ... چیست / قوانین مرده كتاب و ... را زنده می‏كند
128 / فلیوطن / اطمینان داشته باشد / مهیا و آماده باشد
129 / كنتم تكنزون / گنج‏هایی است كه ذخیره كردند / گنج‏هایی است كه شما ذخیره می‏كردید
227 / مساجد مصوره / نقش نگار دارد (آینه‏كاری، كاشی‏كاری و تزئینات دارد) / نقش و نگار دارد [تذكر: مصادیق ذكر شده، استنباطی ناصحیح است]

12 . اشتباهات در اعراب

نمونه:

صفحه / نادرست / درست
47 / فلا یُترك عبدا الا ... / تذكر: اعراب از حیث فعل و فاعل، معلوم و مجهول و ... ناسازگار است .
68 / لا یُهریق / لا یَهریق
71 / یُعطی قُوّةُ / ... قُوّةَ
72 / مثلَ / مثلُ
73 / حتی یُتم اصحابُه / ... اصحابَه
73 / عشرةَ / عشرةُ
78 / یقوم القائِمِ / ... القائِمُ
78 / الاّ السّیفُ / الاّ السّیفَ
104 / غیرَهُم / غیرُهُم
112 / من الحقّ / من الحقّ
114 / حتی یملاُ / حتی یملاَ
121 / واتّقُوا / واتّقُوا
123 / تَخْرُجُ / تُخْرِجُ
144 / اهلِهِ / اهلُهُ
155 / یتواسَون / یتواسُون
156 / لمْ یعطَوا / لمْ یعطُوا
تذكر: ممكن است‏برخی از این اشكالات، اشتباهات چاپی باشد .

13 . اشكال‏های ویرایشی و نداشتن فهرست جامع (آیات، روایات و) ...

نبود یك فهرست جامع (آیات، روایات و) ... ، برای كتابی كه حدود 300 حدیث در آن مورد استفاده قرار گرفته است، از كمبودهای اساسی به شمار می‏رود . هم چنین اشكال‏های ویرایشی فراوانی در این كتاب به چشم می‏خورد، به خصوص واژه‏هایی كه جدا نویسی آن بدیهی است .
«ان ارید الا الاصلاح مااستطعت‏»

پی‏نوشت‏ها:

1. شایان ذكر است این كتاب كه چاپ اول آن سال 1371 بود، برای چهارمین بار، در سال 1380، توسط انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، به زیور طبع آراسته شد .
2. دراین‏باره توضیح و نقدی است كه بعدا خواهد آمد .
3. گفتنی است از ذكر مفصل‏نویسی‏های كتاب و تكرار برخی مطالب كه گاه برای خواننده ملال‏آور است، اغماض می‏كنیم .
4. كهف (18)، آیه 10 .
5. اعراف (7)، آیه 157 .
6. شعراء (26)، آیه 146- 149 .
7. نهج البلاغه، خطبه 2، فراز 11 .
8. ص 99 و 100 .
9. ص 201 .
10. مائده (5)، آیه 14 و با كمی تفاوت آیه 64 .
11. بدیهی است این سخن به معنای تایید پلورالیسم و تكثر گرایی یا قرائت‏های مختلف از دین نیست; چرا كه در اینجا، سخن از حقانیت همه نیست . بلكه سخن این است كه ممكن است دینی منسوخ هم باشد . اما در سایه حكومت اسلامی و شهروند جامعه اسلامی علوی و مهدوی باشد .
12. صفحه 90 .
13. ص 147 .
14. ص 239 .
15. ص 179 .
16. ص 93، 94، 96 ...
17. ص 128 .
18. نساء (4)، آیه 29 .
19. همان، آیه 2 .
20. مسند احمد .
21. مكارم شیرازی، ناصر; قواعد فقهیه، ج 2، ص 20 .
22. سبحانی، جعفر; سیمای اقتصاد اسلامی، ص 78- 79 .
23. صدر، محمدباقر، اقتصاد ما، ترجمه محمد كاظم موسوی، ص 356 .
24. سبحانی جعفر، سیمای اقتصاد اسلامی، ص 55- 56 .
25. وسائل‏الشیعة، ج 6، ص 374، باب 12 از ابواب انفال، ح 6 .
26. سیمای اقتصاد اسلامی، ص 55- 56 .
27. وسائل‏الشیعة، ج 17، ص 346، باب 18 از ابواب احیاء و موات .
28. وصف حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله از زبان حضرت علی علیه السلام; نهج البلاغه، خ 4، ص‏108، ترجمه محمد دشتی .
29. ر . ك: ص 233 .