نویسنده: دکتر رضا منصوری




 

«... و بیشتر مردم عامه برآنند که باطلِ ممتنع را دوست بدارند، چون اخبار دیو و پری و غول بیابان، که احمقی هنگامه‌ای سازد و گروهی چون او گرد آیند.»
ابوالفضل بیهقی
این هم هنگامه‌ای دیگر: «دانش آموز نابغه‌ی تبریزی فرمول شکاف هسته‌ی اتم هیدروژن را کشف کرد.» این غیر از آن دانش آموز تبریزی است که سال گذشته «فرمول اتم» را کشف کرد، (1) و رسانه‌های ما از آن هنگامه‌ای ساختند؛ و نیز غیر از هنگامه‌ای است که تخیل آن دانش آموز رقمی، یعنی گرفتنِ «جایزه‌ی بین المللی نجوم»، در رسانه‌ها برپا کرد. در این آخرین هنگامه، که به تشویق «مربی تربیتی دبیرستان» و با ادعای تأیید دانشگاهیان تبریز برپا شده، قرار است بزودی تمام برق کشور ما تأمین شود!
راستی چرا پژواک این ادعاهای بی معنی در جامعه‌ی ما این چنین پرطنین است؟ چرا جامعه‌ی ما علم، علوم جدید، را جدی نمی‌گیرد؟ دانشگاهیان و متخصصان ما گاهی این پدیده را به سادگی به عللی مانند «عقب ماندگی فرهنگی» یا «بی سوادی جامعه» منسوب می‌کنند. اما مگر می‌شود از پدیده‌ای با این اهمیت به سادگی گذشت؟ خاصه آنکه بعضی از متخصصان و دانشگاهیان ما خود نیز گاهی با این پدیده‌ها همنوایی می‌کنند؛ وگرنه چگونه دانشگاه‌ها، که پای آنها هم در این قضایا به میان کشیده می‌شود، می‌توانند در قبال «کشف فرمول اتم» یا «کشف فرمول شکاف هسته‌ی اتم هیدروژن» ساکت بمانند؛ و یا چطور دانشگاهی می‌تواند کتابی چاپ کند اندر «خواص هِرَم» تألیف استاد ممتازش و آراسته به تقریظ یک مرکز تحقیقاتی‌اش، آن هم در سال 1373 بعد از هجرت! همه‌ی اینها نشان می‌دهد که با پدیده‌ی اجتماعی بسیار ریشه داری مواجه هستیم که جامعه‌ی ما را از رشد علمی، چه رسد به همگامی با جوامع پسامدرن، باز می‌دارد.
از ابوالحسن خرقانی نقل است که «... و از علم چندانی بس بود که بدانی که او ترا چه فرموده است. » (2) گفتارهایی از این دست در نوشته‌های بزرگان گذشته‌مان کم نیست. البته ممکن است معنی «علم» در کلام عرفا با آنچه ما امروز از این لفظ اراده می‌کنیم فرق داشته باشد، اما تعبیر بدیهی این گفته‌ها در اذهان عوام می‌تواند بس بودن علم باشد و کافی بودن شناخت «او» در معنایی خاص. شاید ریشه‌ی بی توجهی جامعه‌ی ما به علمِ روز را بتوان در همین جا جست و جو کرد. به نظر می‌رسد برای مردم ما، پس از شناخت ظاهری «او»، دیگر تفاوتی نمی‌کند که «فرمول شکاف اتم هیدروژن» کشف علمی باشد یا تخیل. در چنین احوالی دیگر نقشی برای علم و جایی برای علم جویی و خلاقیت نمی‌ماند. باری، یافتن ریشه‌های این پدیده برای مواجهه با آن ضروری است.
در مجموع، جامعه‌ی ما در تمام سطوحش، اگر ضد علم نباشد، نسبت به علم بی تفاوت است، و گاهی آن را فقط تحمل می‌کند. این واقعیت را بپذیریم؛ سپس به عنوان دانشگاهیان دلسوزی که غم پیشرفت کشورمان را داریم، و از تسلط علمی، نظامی، اقتصادی، و فرهنگی بیگانگان بیمناکیم، برای تغییر این وضعیت چاره اندیشی کنیم. جامعه‌ی ما- دولت، ملت و تک تک افراد- آمادگی سرمایه گذاری در راه علم را ندارد. اگر گاهی این آمادگی دیده می‌شود، صرفاً برای تدارک ساختمانی است تا فرزندانمان بتوانند در آن مدرکی بگیرند و به مراکز قدرت اقتصادی نزدیک شوند، نه برای تأسیس مرکزی برای پژوهش و تفکر. جامعه‌ی ما آمادگی جدی گرفتن علم، روش‌ها و نتایج آن را ندارد. گواه این مدعا تلقی رسانه‌های ما از این پدیده‌هاست؛ گفتار بعضی مسئولان دانشگاهی در توجیه سیطره‌ی کمیت و فدا شدن کیفیت است؛ رفتار بعضی مسئولان دانشگاهی در اداره‌ی همین نوع دانشگاه‌هاست؛ و بسیاری پدیده‌های دیگر مانند اعطای جایزه به دانشجویان برای تألیف یا ترجمه‌ی کتب دانشگاهی است! جامعه‌ی ما هنوز در مقابل علم و فناوری پیشرفته‌ی دنیا در بهت است و نمی‌تواند بپذیرد که این پیشرفت در گرو قرن‌های متمادی تفکر، رنج، زحمت، و تحول فرهنگی بعضی جوامع بوده است، و نمی‌توان با خواندن یک «وِرد» یکباره همه چیز را متحول کرد؛ شاید به همین دلیل مردم ما در انتظار کسی هستند که «وردی» بخواند! جادوگری که یکشبه ره صد ساله بپیماید و گوی سبقت از تمام دانشمندان دنیا برباید!
چاره‌ی این درد چیست؟ روی سخن ما با دانشگاهیان، به خصوص با جوانان متخصصی است که در داخل کشور آموزش دیده‌اند، واقعیات را بهتر درک می‌کنند، و برای کمک به تحول جامعه آماده‌ترند. وظیفه‌ی ما ترویج علم و ترویج تفکر علمی است. کاری که دنیای پیشرفته دویست سال قبل انجام داد، و متفکران آن با تأسی به افکار نیوتونی، عصر روشنگری را بنا گذاشتند. تمام قشرهای کشور ما نیاز به آموزش دارند. از این نهراسیم که کار در شأن ما نیست یا از اینکه مسخره‌ی همکاران دیگر خواهیم شد.‌هایزنبرگ سال‌ها در خانه‌های علم و فرهنگ، که برای عامه‌ی مردم ساخته شده بود، تدریس می‌کرد و انگیزه‌اش تنها اعتقاد به اهمیت ترویج علم در میان عموم مردم آلمان بود. 165 سال پیش فاراده در انگلستان مبنایی گذاشت برای یک رشته سخنرانی‌های علمی همگانی که تاکنون هم ادامه یافته است و هر سال به مناسبت عید کریسمس از رادیو بی بی سی پخش می‌شود. (3)
علم تنها اهرمی است که می‌تواند ما را از قعر عقب ماندگی به درآورد، فرهنگ ما را زایا کند، و از تهاجم مصون بدارد. در ترویج آن بکوشیم، تا مردم ما دریابند که علم فرمول دارد، اما فرمول وِرد نیست.

پی‌نوشت‌ها:

1. عنوان خبری که همراه با عکس در روزنامه‌ی اطلاعات مورخ 73/9/24، صفحه‌ی 8، چاپ شده است.
2. مجتبی مینویی، احوال و اقوال ابوالحسن خرقانی، کتابخانه طهوری، 1372، صفحه‌ی 77.
3. نیچر، نوامبر 1994، 372، 305.

منبع مقاله :
مجله‌ی فیزیک، 1373، شماره‌ی 3، صفحه‌ی 62،