ندبه های دلتنگی
ندبه های دلتنگی
منبع:ديدار آشنا
نویسنده: رضا بابایی
«هیچ شمعی نیست که به امید سپیدة ظهور، تا صبح فرج، در شبستان انتظار نسوزد. با تو از کدام دلتنگی خود بگویم؟ از تلخی فراق، یا سختی طعنههایی که میشنویم و دلخسته از آن میگذریم؟» این کتاب، شاخه گلی احساسی است که به آستان پربرکت مولا صاحبالزمان عجل الله تعالی فرجه تقدیم شده است، دل گویههایی آراسته به ادب و نظم. مؤلف در چهارده فراز عاشقانه، از دلتنگیهای قلب خستة خود با منجی چهاردهم سخن میگوید و حدیث روزهای تاریک و بدون خورشید را تکرار میکند. «ای همة آرزوهایم! من اگر مشتی گناه و شقاوتم، دلم را چه میکنی؟ با چشمهایم که یک دریا گریستهاند، چه میکنی؟ به ندبههای من که در هر صبح غیبت، از آسمان دل-تنگیهایم فرود میآیند، چگونه نگاه خواهی کرد .
«هیچ شمعی نیست که به امید سپیدة ظهور، تا صبح فرج، در شبستان انتظار نسوزد. با تو از کدام دلتنگی خود بگویم؟ از تلخی فراق، یا سختی طعنههایی که میشنویم و دلخسته از آن میگذریم؟» این کتاب، شاخه گلی احساسی است که به آستان پربرکت مولا صاحبالزمان عجل الله تعالی فرجه تقدیم شده است، دل گویههایی آراسته به ادب و نظم. مؤلف در چهارده فراز عاشقانه، از دلتنگیهای قلب خستة خود با منجی چهاردهم سخن میگوید و حدیث روزهای تاریک و بدون خورشید را تکرار میکند. «ای همة آرزوهایم! من اگر مشتی گناه و شقاوتم، دلم را چه میکنی؟ با چشمهایم که یک دریا گریستهاند، چه میکنی؟ به ندبههای من که در هر صبح غیبت، از آسمان دل-تنگیهایم فرود میآیند، چگونه نگاه خواهی کرد .
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}