لزوم تفكيك علائم حتمي ظهور از غيرحتمي - قسمت دوم
لزوم تفكيك علائم حتمي ظهور از غيرحتمي - قسمت دوم
برجستهترين كارشناس مهدوي در عصر حاضر و توانمندترين تلاشگر عرصة مهدويت حضرت آيتالله حاج شيخ لطفالله صافي گلپايگاني –مد ظله العالي- در كتاب ماندگار و پربار منتخب الاثر در پايان بحث مفصل خود پيرامون دجّال مينويسد: آيا شناخت نشانههاي ظهور از جمله خروج دجال واجب است تا به هنگام وقوع دانسته شود، و حق از باطل و سره از ناسره شناخته گردد؟ ظاهر اين است كه واجب است تا انسان در معرض گمراه شدن نباشد و از باب دفع ضرر محتمل.
ميتوان گفت: منظور از بيان علائم ظهور آن است كه هر كس بخواهد از خطر ضلالت در امان باشد، آنها را فرابگيرد تا كسي را در برابر خداوند حجّت نباشد. كه مقتضاي آن وجوب فراگيري علائم ظهور و معذور نبودن احدي در ندانستن آنها ميباشد.(1)
بازشناسي علائم حتمي
شيخ صدوق با سند صحيح از امام صادق(عليهالسلام) روايت كرده كه فرمود: قبل قيام القائم خمس علامات محتومات: اليماني و السفياني و الصحة و قتل النفس الزّكيه والخسف بالبيداء؛ پيش از قيام قائم(عجل الله تعالي فرجه الشريف) پنج نشانه حتمي است. يماني، سفياني، بانگ آسماني، قتل نفس زكيه و خسف سرزمين بيدا.(2)شيخ صدوق اين حديث را با پنج واسطه از امام صادق(عليهالسلام) روايت كرده كه همة آنها مورد وثوق و اعتماد هستند.(3)
در مورد شمارش علائم حتمي به همين حديث بسنده ميكنيم كه سند صحيح و متن گويايي دارد. و اينك بررسي يكايك نشانههاي حتمي به ترتيب تسلسل زماني آنها.
1- خروج سفياني
از نظر زماني اولين نشانه از نشانههاي حتمي كه پيش از ديگر نشانهها تحقق مييابد و فرارسيدن انفجار نور و سپري شدن شب ديجور غيبت را نويد ميدهد؛ خروج سفياني است.خوشبختانه خروج سفياني در روايات اسلامي بسيار دقيق، روشن و شفاف بيان شده كه هرگز قابل انطباق با هيچ فرد ديگري نميباشد. جالبتر اينكه علاوه بر روايات كلي علائم پنجگانه در احاديث فراواني به طور استقلالي بر حتمي بودن آن تصريح و تأكيد شده، كه به چند نمونه از آنها اشاره ميكنيم:
حميري با دو واسطه از امام رضا(عليهالسلام) روايت كرده كه فرمود: ان امر القائم حتم من الله، وامر السفياني حتم من الله، و لايكون قائم الا بسفياني؛ قيام قائم از سوي خدا حتمي است،خروج سفياني نيز از سوي خدا حتمي است، بدون سفياني هرگز قائمي نخواهد بود.(4)
اين حديث را حميري (ابوالعباس، عبدالله بن جعفر حميري) كه از رجال برجسته شيعه در عهد غيبت صغري بود، با دو واسطه از امام رضا(عليهالسلام) روايت كرده و در كتاب خود قرب الاسناد الي الرضا(عليهالسلام) ثبت نموده است. اين كتاب از حوادث روزگار جان به در برده و تا زمان ما باقي مانده است.
حميري از نظر علماي رجال در اوج وثاقت است.(5) دو واسطة او نيز كاملاً مورد وثوق ميباشند،(6) و در نتيجه روايت صحيحه است.
شيخ صدوق با سلسله اسنادش از ابوحمزه ثمالي روايت كرده كه گفت: محضر امام صادق(عليهالسلام) عرض كردم كه پدر بزرگوارتان امام باقر (عليهالسلام) فرمود: انّ خروج السّفياني من الامر المحتوم، بيگمان خروج سفياني از امور حتمي است.
امام صادق(عليهالسلام) فرمود: آري.(7)
اين حديث را شيخ صدوق با پنج واسطه از امام باقر(عليهالسلام) روايت كرده و مهر تأييد امام ششم را نيز دريافت نموده است. وي به تعبير نجاشي آبروي شيعه در عصر خود بود.(8) به دعاي حضرت بقيةالله –ارواحنالهالفداه- متولد شده(9) و به فرمان آن حضرت كتاب كمالالدين را تأليف كرده است.(10) آن پنج واسطه كه در سند حديث واقع شدهاند نيز همه مورد اعتماد و استناد هستند و علماي رجال بر وثاقت آنها تصريح نمودهاند.(11) در نتيجه اين حديث نيز صحيحه ميباشد.
نعماني با پنج واسطه از امام صادق(عليهالسلام) روايت كرده كه فرمود: السفياني من المحتوم و خروجه في رجب؛ سفياني از نشانههاي حتمي است و خروج وي در ماه رجب خواهد بود.(12)
ابوزينب محمدبن ابراهيم نعماني از شخصيتهاي برجستة قرن چهارم است، پيشتاز رجاليون او را به عنوان عظيمالقدر، شريفالمنزله، صحيحالعقيده و كثير الحديث ستوده است.(13)
وي اين حديث را در كتاب گرانسنگ خود با پنج واسطه روايت كرده كه همة آنها به تصريح علماي رجال مورد وثوق ميباشند.(14) در نتيجه اين حديث نيز صحيه ميباشد.
در اين سه حديث (كه هر سه از نظر سند صحيح بود) خروج سفياني از نشانههاي حتمي اعلام شده و در حديث سوم آمده است كه خروج او در ماه رجب خواهد بود. يادآوري اين نكته لازم است كه از جمعبندي احاديث مربوط به سفياني استفاده ميشود كه سفياني در ماه رجب خروج ميكند، حدود شش ماه ميجنگد، در اواخر محرم به قدرت ميرسد، و دقيقاً هشتماه بعد حضرت بقيةالله ظهور مينمايد. بدين ترتيب منظور از رجب، رجب سال قبل از ظهور ميباشد، نه رجب سال ظهور.
نام سفياني: مشهور آنست كه نام سفياني عثمان و نام پدرش عنبسة ميباشد.(15) و در برخي منابع نام پدرش عُيَينه آمده،(16) با توجه به اتحاد طريق به نظر ميرسد كه آن تصحيف شدة عنبسة باشد.
اسامي ديگري براي سفياني نقل شده كه از آن جمله حرببن عنبسة،(17) عنبسة بن مرة،(18) عنبسة بنهند،(19) عبداللهبنيزيد،(20) ابوعتبة، عروةبن محمد،(21) و معاويةبن عتبة است.(22) در حاليكه هيچيك از اسامي ياد شده سند قابل اعتماد و استنادي ندارد. تنها عثمانبن عنبسة از شهرت بيشتري برخوردار است.
القاب سفياني: مشهورترين لقب او سفياني است. او را از آن جهت سفياني مينامند كه از تبار ابوسفيان است. از ديگر القابش صخري منسوب به صخر پدر ابوسفيان است.(23)
اميرمؤمنان در يكي از خطبههاي خود از آشوبگري سخن گفته كه از او ضِلّيل(24) به معناي بسيار گمراه(25) تعبير نموده، برخي از شارحان نهجالبلاغه آن را اشاره به سفياني دانستهاند.(26)
نسب سفياني: از بنياميه در منطق وحي به عنوان (الشّجرة الملعونة)، درخت ملعونه(27) ياد شده و در احاديث فراوان تصريح شده است كه منظور از شجرة ملعونه بني اميه ميباشد.(28)در احاديث فراوان تصريح شده كه سفياني از تبار ابوسفيان،(29) از بطن هند جگر خواره (ابن آكلة الأكباد)،(30) از سوي پدر از بنياميه و از طرف مادر از قبيلة كلب است.(31)
امام صادق(عليهالسلام) به هنگام برشمردن كارنامة سياه آل ابي سفيان فرمود: و سفياني نيز با قائم(عجل الله تعالي فرجه الشريف) پيكار ميكند.(32)
اما در مورد اينكه او از نسل كدامين فرزند ابوسفيان ميباشد، به اختلاف سخن رفته است:
1- از تبار خالد بن يزيد بن ابيسفيان(33)؛
2- از نسل عتبة بن ابي سفيان (34)؛
3- از تبار يزيدبنمعاوية بن ابيسفيان(35)؛
4- از طرف پدر از نسل ابيسفيان و از طرف مادر از نسل يزيدبن معاويه. (36)
اوصاف جسمي: در احاديث فراوان از ويژگيهاي ظاهري سفياني به صراحت بيان شده و جاي هرگونه شك و ترديد از ميان رفته است.
1. شيخ صدوق با سند صحيح از امام صادق(عليهالسلام) روايت كرده كه فرموده: انّك لو رأيت السّفياني لرأيت أخبث الناس، أشقر، أحمر، أزرق؛ تو اگر سفياني را ببيني، پليدترين انسانها را ديدهاي. او بور، سرخروي، و زاغچشم است.(37)
شيخ صدوق اين حديث را با شش واسطه روايت كرده كه از منظر علماي رجال همة آنها ثقه ميباشند.(38)
2. اميرمؤمنان(عليهالسلام) به ديگر ويژگيهاي ظاهري او اشاره كرده ميفرمايد: يخرج ابن اكلة الأكباد من الوادي اليابس، و هو رجل ربعة، وحش الوجه، ضخم الهامة، بوجهه اثر الجدري، اذا رأيته خسبته اعور؛ پسر هند جگرخواره از وادي يابس خروج ميكند، او مردي ميان بالا، با چهرهاي وحشتناك، سرستبر و آبلهروي ميباشد. هنگامي كه او را ببيني او را يكچشم ميپنداري.(39)
3. از طريق عامه نيز از آن حضرت روايت شده كه فرمود: السّفياني من ولد خالدبن يزيد بن ابي سفيان، رجل ضخم الهامة، بوجهه اثر جدري، و بعينه نكتة بياض؛ سفياني از تبار خالد بن يزيدبن ابي سفيان است. او مردي سرستبر است كه در چهرهاش آثار آبله و در چشمش نقطة سفيدي هست.(40)
ديگر اوصاف سفياني: در احاديث پيشوايان علاوه بر اوصاف ظاهري، بر اوصاف روحي و رواني او نيز اشاره شده است:
1- امام صادق(عليهالسلام) در اين رابطه ميفرمايد: يقول: يا رب ثاري ثاري، ثم النّار. و قد بلغ من خبثه انّه يدفن ام ولد له وهي حيّة، مخافة ان تدلّ عليه؛ سفياني گويد:
خدايا انتقام، انتقام، سپس دوزخ. او به قدري خبيث است كه مادر بچهاش را زندهبگور ميكند، از ترس اينكه مخفيگاهش را نشان بدهد.(41)
در اين حديث كه قبلاً سندش را بررسي كرديم و صحت آن را اثبات نموديم، به سه ويژگي اخلاقي سفياني تأكيد شده: او پليدترين انسان روي زمين است. پركينهترين انسان است و همواره فرياد انتقام، انتقام سر ميدهد. سنگدلترين انسان است و بر احدي رحم نميكند، حتي همسرش را زنده به گور ميكند.
2- امام باقر(عليهالسلام) در همين رابطه ميفرمايد: سفياني سرخ روي، بور و زاغ چشم است، او هرگز خداي را نپرستيده و هرگز وارد مكه و مدينه نشده است. او ميگويد: خدايا انتقام، وانگهي دوزخ، خدايا انتقام، سپس دوزخ.(42)
3- رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) در اين رابطه ميفرمايد: يخرج رجل يقال له: السفياني في عمق دمشق، و عامّة من يتبعه من كلب، فيقتل حتي يبقر بطون النساء و يقتل الصبيان؛ مردي از دل دمشق خروج كند كه به او سفياني گويند، همة پيروانش از تيرة كلب هستند، آنقدر كشتار كند كه حتي شكم زنان را ميشكافد و كودكان را از دم تيغ ميگذراند.(43)
حاكم نيشابوري پس از نقل حديث، بر صحت آن تأكيد نموده و گفته: اين حديث بر مبناي بخاري و مسلم صحيح است.(44)
4- اميرمؤمنان(عليهالسلام) در حديث ديگري دراين رابطه فرمود: ثم يبعث فيجمع الاطفال و يغلي الزيت لهم، فيقولون: ان كان آباؤنا عصوك فنحن ما ذنبنا؟! مأمورين را ميفرستد، كودكان را گرد ميآورد و ديگهاي زيتون را براي آنها ميجوشاند، آنها ميگويند: اگر پدران ما با شما مخالفت كردهاند پس تقصير ما چيست؟(45)
5- اميرمؤمنان(عليهالسلام) در حديث ديگري ميفرمايد: گروهي از اولاد رسول خدا به بلاد روم پناهنده ميشوند. سفياني كسي را به نزد پادشاه روم ميفرستد كه بندگانم را به من بازگردان. او نيز آنها را برميگرداند، پس آنها را در دمشق گردن ميزند.(46)
6- اميرمؤمنان(عليهالسلام) به هنگام شمارش كارنامة سياه سپاه سفياني ميفرمايد: 70000 نفر را در بغداد ميكشند و شكم 300 زن را ميشكافند!!(47)
7- در برخي از تفاسير عامه، در ذيل آية شريفة (و لو تري اذ فزعوا)(48) آوردهاند كه: سفياني لشكري را به بغداد ميفرسد، بيش از 3000 نفر را ميكشند و شكم بيش از 100 زن را ميشكافند.(49)
8- در برخي ديگر از احاديث عامه، از كشتهشدن 70000 نفر در عين التمر(50) و از تعدي به حريم 30000 تن در كوفه سخن رفته است.(51)
9- در برخي ديگر از منابع عامه آمده است: سفياني همة كساني را كه با او مخالفت ميكنند، از دم شمشير ميگذراند. آنها را با اره دو نيم ميكند و در ديگها ميجوشاند اين كار تا شش ماه ادامه مييابد.(52)
10- اميرمؤمنان(عليهالسلام) در ضمن يك حديث طولاني از ابعاد ديگري از جنايات سفياني پرده برداشته ميفرمايد: با 70000نفر به سوي عراق حركت ميكند. در كوفه، بصره و ديگر شهرها ميگردد، اركان اسلام را منهدم ميكند؛ دانشمندان را ميكشد، قرآنها را ميسوزاند، مساجد را ويران ميكند، محرمات را مباح كند، به نوازندگي فرمان ميدهد، كارهاي ناشايست را تجويز ميكند، از فرايض الهي جلوگيري مينمايد. از جور و ستم پروا نكند، هركس كه نامش محمد، علي، جعفر، حمزه، حسن، حسين، فاطمه، زينب، امكلثوم، خديجه و عاتكه باشد، به سبب دشمني با خاندان پيامبر از دم شمشير ميگذراند.(53)
اين بود اندكي از جناياتي كه براساس روايات فريقين، سفياني به هنگام سيطرهاش به شامات (سوريه، اردن و فلسطين) انجام ميدهد. همة اين احاديث از نظر سندي قوي نيستند، ليكن همة آنها مؤيّد آن حديث بسيار قوي و صحيحي است كه در آغاز اين بخش و سرآغاز بخش قبلي (اوصاف جسمي)، از طريق شيخ صدوق نقل كرديم و صحت سندش را اثبات نموديم. در آن حديث از نظر اوصاف ظاهري بر سرخ روي، زاغ چشم و بور بودنش تكيه شده و از نظر اخلاقي و رواني بر خباثت، پليدي، قساوت، سنگدلي و كينهتوزياش تأكيد شده است.
ادامه دارد.
پی نوشتها:
1- صافي گلپايگاني، منتخب الأثر، ج3، ص303.
2- شيخ صدوق،كمالالدين، ج2، ص 650، ب57، ج 7.
3- اسامي آن پنج واسطه و منبعي كه بر توثيق آنها تأكيد و تصريح نمودهاند:
- محمد بن حسن بن احمد بن وليد، ر.ك: نجاشي، الرجال، ص 383.
- حسين بن حسن بن ابان، ر.ك: ابن داود، الرجال، ص270.
- حسين بن سعيد بن حماد بن مهران، ر.ك: شيخ طوسي، الفهرست، ص112.
- محمدبن ابي عمير، ر.ك: شيخ طوسي، الفهرست، ص 218.
- عمربن حنظله، كه امام صادق(عليهالسلام) بر صداقت او تصريح فرموده است. ر.ك: كليني، الكافي، ج3، ص275.
4- حميري، قرب الاسناد؛ ص 373، ح 1329.
5- شيخ طوسي، الفهرست، ص 167، رقم 439.
6- اين دو واسطه عبارتند از: احمد بن محمد بن عيسي اشعري، براي وثاقت او: ر.ك: شيخ طوسي، الرجال، ص 366. و عليبناسباط، براي وثاقت او: ر.ك: نجاشي، الرجال، ص 252، رقم 663.
7- شيخ صدوق، كمالالدين، ج 2، ص 652، ب 57، ح 14.
8- نجاشي، الرجال، ص 389، رقم 1049.
9- شيخ صدوق، كمالالدين، ج 2، ص 503، ب 45 ذيل ح 31.
10- همان، ج1، ص3.
11- اين پنج واسطه عبارتند از:
- محمد بن موسي بن متوكل، براي وثاقتش ر.ك: ابن داود، الرجال، ص 185؛ علامة حلي، الرجال، ص 149، رقم 58؛ سيد ابن طاووس، فلاح السائل، ص 158، فصل 19.
- عبدالله بن حميري، براي وثاقتش ر.ك: شيخ طوسي، الفهرست، ص 167، رقم 439.
- احمد بن محمد بن عيسي، براي وثاقتش ر.ك: شيخ طوسي، الرجال، ص 366.
- حسن بن محبوب براي وثاقتش ر.ك: شيخ طوسي، الفهرست، ص 96، رقم 162.
- ابوحمزة ثمالي، براي وثاقتش ر.ك: نجاشي، الرجال، ص 115، رقم 296.
12- نعماني، الغيبة، ص 300، ب 18، ح 1.
13- نجاشي، الرجال، ص 383، رقم 1043.
14- اين پنج واسطه عبارتند از:
- احمد بن محمد بن سعيد، مشهور به: ابن عقده، براي وثاقتش ر.ك: نجاشي، الرجال، ص 94، رقم 233.
- محمد بن فضل بن ابراهيم بن قيس بن رمانه، براي وثاقتش ر.ك: نجاشي، الرجال، ص 340، رقم 911.
-حسن بن علي بن فضال، براي وثاقتش ر.ك: شيخ طوسي، الفهرست، ص 97، رقم 164.
- ابواسحاق، ثعلبة بن ميمون، براي وثاقتش ر.ك: شيخ طوسي، اختيار معرفة رجال، ص 412، رقم 776.
- عيسي بن اعين، براي وثاقتش ر.ك: نجاشي، الرجال، ص296، رقم 803
15- شيخ صدوق، كمالالدين، ج2، ص 651؛ راوندي، الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1150؛ نيلي، منتخب الانوار المصيئة، ص 28؛ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 52؛ ص 205.
16- طبرسي، اعلام الوري، ج2، ص 282؛ شيخ حر عاملي، اثبات الهداة، ج3، ص 721.
17- سلمي، عقدالدرر، ص 91.
18- سيد ابن طاووس، التشريف بالمنن، ص 296، ح 417.
19- ابن منادي، الملاحم، ص77.
20- نعيم بن حماد، الفتن، ص 221، ب 29، ح 814.
21- مقدسي، فرائد فوائد الفكر، ص 305.
22- سفاريني، لوائح الانوار البهية، ج2، ص75.
23- نعيم بن حماد، الفتن، ص 276؛ سيوطي، الحاوي للفتاوي، ج2، ص 70.
24- سيد رضي، نهجالبلاغه، خطبة 101.
25- ابن منظور، لسانالعرب، ج8، ص81.
26- بحراني، شرح نهجالبلاغه، ج3، ص 11.
27- سورة اسراء (17)، آية 60.
28- قرطبي، الجامع الاحكام القرآن، ج10، ص 283؛ بحراني، البرهان، ج6، ص 104-107.
29- شيخ صدوق، كمالالدين، ج2، ص 651؛ طبرسي، اعلام الوري، ج 2، ص 282؛ راوندي، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1150؛ شيخ حر عاملي، اثبات الهداة، ج3، ص721.
30- نعماني، الغيبة، ص 306؛ شيخ طوسي، الغيبة، ص 461؛ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 216؛ سلمي، عقدالدرر، ص 54؛ مقدسي، فرائد الفوائد الفكر، ص 299.
31- سيد ابن طاووس، التشريف بالمنن، ص 296، ب 79.
32- شيخ صدوق، معاني الاخبار، ص 346.
33- متقي هندي، البرهان، ص 113؛ همو، كنزالعمال، ج11، ص 284؛ سلمي، عقد الدرر، ص 72؛ سفاريني، لوائح الانوار البهيه، ج2، ص 75.
34- شيخ طوسي، الغيبة، ص 444؛ شيخ حر، اثبات الهداة، ج3، ص 727.
35- مقدسي، البدء و التاريخ، ج2، ص 177.
36- عبدالامير، الاسرار فيما كنّي و عرف به الاشرار، ج4، ص 288.
37- شيخ صدوق، كمالالدين، ج2، ص 651، ب 57، ح10.
38- اين شش واسطه عبارتند از:
- احمد بن زيادبن جعفر همداني، از مشايخ صدوق، براي وثاقش ر.ك: شيخ صدوق، كمال الدين، ج2، ص 369، ب 34، ذيل ح 6.
- علي بن ابراهيم، براي وثاقتش ر.ك: نجاشي، الرجال، ص 260، رقم 680.
- ابراهيم بن هاشم، براي وثاقتش ر.ك: سيد ابن طاووس، فلاح السائل، ص 158، فصل 16.
- محمد بن ابي عمير، براي وثاقتش ر.ك: شيخ طوسي، الفهرست، ص 218، رقم 617.
- حمادبن عيسي، براي وثاقتش ر.ك: همان، ص 115، رقم 240.
- عمر بن يزيد، براي وثاقتش ر.ك: همان، ص 184، رقم502.
39- شيخ طوسي، كمالالدين، ج2، ص 651؛ طبرسي، اعلام الوري، ج2، ص 282؛ نيلي، منتخب الانوار المضيئة، ص 28.
40- نعيم بن حماد، الفتن، ص 222؛ سلمي، عقد الدرر،ص 73؛ متقي هندي، البرهان، ص 113؛ همو، كنزالعمال، ج11، ص 284؛ سفاريني، لوائح الانوار البهية، ج2، ص 75؛ مقدسي، فرائد فوائد الفكر، ص 603.
41- شيخ صدوق، كمال الدين، ج 2، ص 651، ب 57، ح 10.
42- نعماني، الغيبة، ص 306، ب 19، ح 18.
43- سلمي، عقد الدرر، ص 73؛ متقي هندي، كنزالعمال، ج 14، ص 272: همو، البرهان، ص 113؛ سيوطي الدر المنثور، ج 5، ص 241؛ همو، الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 61؛ قنوجي، الاذاعة، ص 135.
44- حاكم، المستدرك للصحيحين، ج 4، ص 520.
45- سلمي، عقد الدرر، ص 93.
46- مقدسي، فرائد فوائد الكفر، ص 320.
47- سلمي، عقدالدرر، ص 92.
48- سورة سبأ (34)، آية 51.
49- طبري، جامع البيان، ج 22، ص 72: قرطبي، الجامع لاحكام القرآن، ج 14، ص 315.
50- نام شهري در نزديكي انبار در غرب كوفه، ر.ك: ياقوت، معجم البلدان، ج 3، ص 759.
51- سلمي، عقد الدرر، ص 77؛ مقدسي، فرائد فوائد الفكر، ص 310.
52- نعيم بن حماد، الفتن، ص 235، ب 33، ح 873.
53- مقدسي، فرائد فوائد الفكر، ص 320.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}