دو علامت حتمی دیگر (3)
2- خروج یمانی
احادیث فراوانی به حتمی بودن خروج یمانی دلالت میکند. از آن جمله:- حدیث عمر بن حنظله که متن کامل آن را نقل کردیم و سندش را بررسی نمودیم.(1)
- مرحوم کلینی با سند صحیح از امام صادق (علیهالسلام) روایت کرده که فرمود: پیش از قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پنج نشانه است: بانگ آسمانی، سفیانی، خسف، قتل نفس زکیه و یمانی. راوی پرسید: اگر پیش از آنکه این نشانهها رخ دهد، یکی از اهل بیت شما خروج کند، آیا ما نیز همراه او خروج کنیم؟ فرمود: نه.(2)
در این حدیث اگرچه لفظ حتمی نیامده، ولی اینکه امام(علیهالسلام) راوی را نهی کرده از اینکه پیش از تحقق این نشانهها خروج کند، علامت حتمی بودن آن نشانهها میباشد.
مرحوم کلینی این حدیث را با پنج واسطه از امام صادق(علیهالسلام) روایت کرده که همة آنها از نظر اهل رجال مورد وثوق میباشند.(3) علامه مجلسی پس از نقل حدیث آن را حسن در حدّ صحیح دانسته و از شهید ثانی نقل کرده که او نیز بر صحّت آن گواهی داده است.(4)
- امام صادق(علیهالسلام) در حدیث دیگری علائم حتمی را برشمرده و در ضمن آن فرموده: والیمانی من المحتوم؛ یمانی نیز از علائم حتمی است.(5)
- در محضر امام صادق(علیهالسلام) از خروج سفیانی گفتگو شد، امام(علیهالسلام) فرمود: أنّی یخرج ذلک؟ و لمّا یخرج کاسر عینیه بصنعاء؛ چگونه ممکن است او خروج کرده باشد، در حالیکه هنوز در همکوبندة دیدگانش از صنعا خروج نکرده است؟(6)
این حدیث سندش قوی نیست. ولی به روشنی دلالت میکند که خروج یمانی حتمی است. زیرا بدون یمانی، سفیانی در کار نیست.
پس از بیان حتمی بودن خروج یمانی، به شماری از ویژگیهای او اشاره میکنیم.
محل خروج: در احادیث فروانی تصریح شده که یمانی از یمن خروج میکند. از جمله فضل بن شاذان با سند صحیح از امام صادق(علیهالسلام) روایت کرده که در ضمن یک حدیث بسیار طولانی فرمود: و خروج السفیانی من الشام، والیمانی من الیمن؛ سفیانی از شام و یمانی از یمن خروج میکند.(7)
فضل بن شاذان این حدیث را فقط با دو واسطه از امام صادق(علیهالسلام) روایت کرده که آنها هر دو مورد وثوق هستند.(8) شیخ صدوق نیز همین فراز را در ضمن حدیثی طولانی با سلسله اسنادش از امام باقر(علیهالسلام) روایت کرده است. (9) نعیم بن حماد نیز با سلسله اسناد خود در ضمن یک حدیث طولانی از امام باقر(علیهالسلام) روایت کرده که فرمود: ثم یصیر الیهم منصور الیمانی من صنعاء بجنوده، و له فورة شدیدة؛ سپس یمانی پیروز با لشکریانش از صنعا با یک جنب و جوش خاصی به سوی آنها حرکت میکند.(10)
زمان خروج: خروج یمانی از نشانههای حتمی و در آستانه ظهور میباشد. همانگونه که کسی نمیتواند برای ظهور وقت تعیین کند، برای خروج یمانی و سفیانی نیز هرگز کسی نمیتواند وقت تعیین کند. آنچه مسلم است این که خروج یمانی مقارن با خروج سفیانی است. چنانکه در احادیث فراوان به آن تصریح شده است:
- فضل بن شاذان با سند صحیح از امام صادق(علیهالسلام) روایت میکند که در ضمن یک حدیث طولانی فرمودند: قد یکون خروجه و خروج الیمانی من الیمن مع الرایات البیض فی یوم واحد و شهر واحد و سنة واحدة؛ خروج سفیانی با خروج یمانی از یمن با پرچمهای سفید در یک روز، در یک ماه و در یک سال رخ خواهد داد.(11)
فضلبن شاذان این حدیث را با سه واسطه از امام صادق(علیهالسلام) روایت کرده که هرسه در اوج وثاقت میباشند.(12) در نتیجه از بالاترین سطح صحت برخوردار میباشند.
- از امام صادق(علیهالسلام) روایت شده که فرمود: الیمانی والسّفیانی کَفَرَسی رهان؛ یمانی و سفیانی همانند دو اسب مسابقه به دنبال یکدیگر فرا میرسند.(13)
- محمدبن مسلم گوید: یخرج قبل السفیانی مصری و یمانی؛ پیش از سفیانی مصری ویمانی خروج میکنند.(14)
در این حدیث اگر چه به نام معصوم تصریح نشده، ولی بیگمان محمد بن مسلم آن را از غیر معصوم نقل نمیکند. از این حدیث استفاده میشود که اگر چه سپاه سفیانی و سپاه یمانی همانند دو است مسابقه وارد کوفه میشوند، ولی خروج یمانی پیش از خروج سفیانی خواهد بود.
- امام رضا(علیهالسلام) میفرماید: خروج سفیانی، یمانی، مروانی و شعیببن صالح و دستی که ظاهر میشود و چنین و چنان میکند، پیش از این امر (ظهور حضرت) رخ میدهد.(15)
- امیرمؤمنان در یک حدیث بسیار طولانی، پس از تشریح نبردهای خونین کوفه میفرماید: ناگهان سپاه خراسانی و یمانی همانند دو اسب مسابقه به دنبال یکدیگر پدیدار میشوند.(16)
- امام باقر(علیهالسلام) در ضمن یک حدیث طولانی میفرماید: خروج سفیانی، یمانی و خراسانی در یک سال، یک ماه و یک روز خواهد بود.(17)
از جمعبندی احادیث یاد شده به این نتیجه میرسیم که خروج یمانی با خروج آشوبگران و فتنهجویانی چون سفیانی، مروانی و مصری، و اصلاح جویانی چون خراسانی و شعیببنصالح مقارن و همزمان خواهد بود.
پرچم یمانی: در احادیث فراوان پیرامون پرچم یمانی گفتگو شده و تصریح شده که در میان پرچمهایی که آنروز در اهتزاز خواهد بود، پرچمی هدایت یافتهتر از پرچم یمانی نیست.
- فضل بن شاذان با سند صحیح از امام صادق(علیهالسلام) روایت کرده که فرمود: خروج الثلاثة: الخراسانی والسفیانی و الیمانی فی سنة واحدة، فی شهر واحد، فی یوم واحد، فلیس فیها رایة باهدی من رایة الیمانی، تهدی الی الحق؛ خروج سه تن: خراسانی، سفیانی و یمانی در یکسال، یک ماه و در یک روز میباشد. در این میان پرچمی هدایت یافتهتر از پرچم یمانی نیست که به سوی حق هدایت میکند.(18)
این حدیث را فضلبن شاذان با سه واسطه روایت کرده که هر سه در حد اعلای وثاقت هستند.(19) در نتیجه حدیث صحیح و معتبر میباشد.
- در حدیث دیگری که تحت عنوان زمان خروج از طریق فضل بن شاذان با سند صحیح روایت کردیم، آمده بود: خروج یمانی از یمن با پرچمهای سفید.(20)
- امام باقر(علیهالسلام) نیز در حدیث مفصلی از خروج یمانی، خراسانی و سفیانی گفتگو نموده، از تقارن آنها سخن گفته و در پایان میفرماید: و لیس فی الرایات رایة اهدی من رایة الیمانی، هی رایة هدی، لانّه یدعو الی صاحبکم؛ در میان این پرچمها، پرچمی هدایت یافتهتر از پرچم یمانی نیست. آن پرچم هدایت است، زیرا او شما را به سوی صاحبتان فرا میخواند.(21)
آیین یمانی: از احادیث یاد شده به روشنی استفاده میشود که او تابع مذهب اهلبیت(علیهمالسلام) میباشد. از معصوم نیز مطلبی رسیده که آن را تأیید میکند. در فتنة ابومسلم خراسانی برخی او را محبّ اهل بیت میپنداشتند و او را با یمانی تطبیق میکردند. امام صادق(علیهالسلام) فرمود: لا، الیمانی یوالی علیاً و هذا یبرأ منه؛ نه، این طور نیست، یمانی از علی(علیهالسلام) پیروی میکند، در حالیکه او از آن حضرت بیزاری میجوید.(22)
نسب یمانی: در ضمن یک حدیث طولانی امام صادق(علیهالسلام) نشانههای ظهور را برشمرده، در پایان میافزاید: و خروج رجل من ولد عمی زید بالیمن، وانتهاب ستارة البیت؛ و خروج مردی از تبار عمویم زید در یمن و به یغما رفتن پرده کعبه.(23)
اگر منظور از این شخصی که از یمن خروج میکند، یمانی موعود باشد، حدیث تصریح مینماید به اینکه نسب او به جناب زیدبنعلیبن الحسین(علیهالسلام) میرسد.
اسم و لقب یمانی: در احادیث معصومین نام یمانی ذکر نشده، تنها سر نخی که داریم پیشگویی سطیح کاهن برای ذی یزن پادشاه یمن است که در شمار نشانههای ظهور میگوید: سپس نامآوری از یمن، از صنعا و عدن پدیدار شود که چون پنبه سفید باشد. نامش حسن یا حسین است. با خروج او فتنهها در هم شکند. آنگاه مهدی آن فرخندة مبارک، آن هادی هدایتگر، آن سید علوی ظاهر میشود. همگان از این عنایت الهی خشنود شوند، با نور او تاریکی رخت بر بندد.(24)
علیرغم توجه خاص محدثان و سیرهنویسان به پیشگوییهای سطیح کاهن ونقل آن در کتب،(25) سخنان او حجت شرعی نیست، لیکن تنها منبعی است که از نام یمانی و سیمای نورانی او سخن گفته است.
در شماری از احادیث فتن و ملاحم از یمانی به عنوان امیر العُصَب یعنی فرمانده گروهان تعبیر شده(26) و در برخی دیگر تصریح شده که فرمانده گروهان یمنی و قرشی است، یعنی از اهل یمن و از تیرة قریش است.(27) و آن مؤیّد است با حدیث امام صادق(علیهالسلام) که او را از تبار زید شهید معرفی فرموده است.(28) و در حدیث دیگری آمده است که منظور از عصب؛ گروهان یمنیها میباشد.(29) و در برخی احادیث از او به عنوان منصور یعنی پیروز تعبیر شده است.(30) و در برخی از لشکریان یمانی ستایش شده که از او پیروی میکنند، تکسواران همدان و خولان پیشاپیش یمانی میآیند(31) و در میان رکن و مقام با آن حضرت بیعت میکنند.(32)
تقارن خروج یمانی با سید حسنی: در برخی از احادیث از تقارن خروج یمانی با جنبش سید حسنی گفتگو شده است.
کلینی با سند صحیح در ضمن حدیثی از امام صادق(علیهالسلام) روایت کرده که فرمود: و اَقبل الیمانی و تحرّک الحسنی و خرج صاحب هذا الامر؛ یمانی پیش بتازد، حسنی به جنبش درآید و صاحب این امر خروج فرماید.(33)
کلینی این حدیث را با چهار واسطه روایت کرده که هر چهار تن در اوج وثاقت هستند و حدیث صحیح میباشد.(34)
در احادیث فراوان از نبرد سخت یمانی با سفیانی سخن رفته، تصریح شده که چون دو اسب مسابقه آنها را دنبال کرده، تار و مار میکند،(35) و براساس روایت صحیح، سفیانی و پسرش به دست یمانی به هلاکت میرسند.(36)
در احادیث فتن و ملاحم، یمانی جایگاه بسیار رفیعی دارد که ما به جهت محدود بودن صفحات این نوشتار، به همین مقدار بسنده نموده و اضافه میکنیم که حضرت باقر(علیهالسلام) در مقام لزوم یاری رساندن به یمانی میفرماید: و اذا خرج الیمانی فانهض الیه، فانّ رایته رایة هدی، و لایحل لمسلم ان یلتوی علیه، فمن فعل ذلک فهو من اهل النّار، لانّه یدعوا الی الحقّ و الی صراط مستقیم؛ چون یمانی خروج کند به سویش بشتاب. زیرا پرچم او پرچم هدایت است. بر هیچ مسلمانی جایز نیست که بر او بتازد. زیرا او به سوی حق و به راه راست فرا میخواند.(37)
3- بانگ آسمانی
سومین نشانه از نشانههای حتی که مقارن ظهور رخ میدهد بانگ آسمانی است.در احادیث صحیح و مستندی که در بخش آغازین این نوشتار نقل کردیم و سند آنها را بررسی نمودیم، بانگ آسمانی به عنوان یکی از نشانههای حتمی بیان شده بود. در حدیث دیگری امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: النّداء من المحتوم؛ بانگ آسمانی از نشانههای حتمی است.(38)
همین تعبیر در حدیث دیگری نیز در کافی شریف آمده است.(39) در توقیع شریفی از ناحیة مقدسه آمده است: الا فمن ادّعی المشاهدة قبل خروج السّفیانی و الصّیحة فهو کاذب مفتر؛ آگاه باش که پیش از خروج سفیانی و بانگ آسمانی، هر کس ادعای مشاهده کند، دروغگو و افتراپرداز است.(40) توقیع شریف به حتمی بودن ندای آسمانی اشعار دارد. و سه حدیث مذکور نیازی به بررسی سندی ندارد، زیرا مضمون آنها با دو حدیث صحیح پیشین تأیید میشود.
بانگ آسمانی در قرآن کریم: در ذیل آیة شریفة: (واستمع یوم ینادی المنادی من مکان قریب، یوم یسمعون الصیحة بالحق، ذلک یوم الخروج)؛ گوش فرا ده هنگامی که منادی از جایگاه نزدیک ندا سر دهد، روزی که صیحه را به حق میشنوند،آن روز روز خروج است؛(41) امام صادق(علیهالسلام) فرمود: منادی با نام قائم و نام پدرش ندا سرمیدهد و منظور از صیحه در این آیه همان بانگ آسمانی است که آن روز، روز خروج قائم(علیهالسلام) است.(42) و در بیانی دیگر آمده است: صیحة القائم من السّماء؛ منظور از صیحه، بانگ آسمانی برای قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.(43)
امام رضا(علیهالسلام) در تفسیر (یوم الخروج) فرمود: ای خروج ولدی القائم المهدی؛ یعنی: خروج پسرم مهدی قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف).(44)
مرحوم فیض در تفسیر (من مکان قریب) میفرماید: صدای منادی آسمانی برای همگان به صورت یکسان و مساوی میرسد.(45) منظور ایشان از نظر شدت و ضعف است و گرنه برای هرکسی به زبان مادری خودش میرسد.(46)
در ذیل آیة شریفة: (ان نشأ ننزل علیهم من السّماء آیة فضلّت اعناقهم لها خاضعین)؛ اگر بخواهیم نشانهای از آسمان برای آنها فرو میفرستیم که گردنهایشان در برابر آن منقاد شود.(47) احادیث فراوان داریم که منظور از آیه (نشانه) در این آیة شریفه بانگ آسمانی است.
امیرمؤمنان(علیهالسلام) در تفسیر این آیة شریفه فرمود: هی آیة تخرج الفتاة من خدرها و توقظ النّائم، و تفزع الیقضان؛ آن نشانهای است که دوشیزگان را از سراپردهها بیرون میفرستد، خفتگان را بیدار میکند، و بیداران را به وحشت میاندازد.(48)
امام باقر(علیهالسلام) در تفسیر این آیه شریفه فرمود: منظور از آن، ندایی از آسمان به نام مردی با نام پدرش میباشد.(49) و در حدیث دیگری فرمود: دربارة قائم آل محمد –صلواتاللهعلیه- نازل شده که به نام او از آسمان ندا میشود.(50) و در حدیث دیگری در توضیح ندای آسمانی به نام صاحب این امر فرمود: به خدا سوگند که آن در کتاب خدا آشکار است، آن روز احدی در روی زمین نمیماند جز اینکه در برابر او سر فرود میآورد.(51)
امام صادق(علیهالسلام) نیز در همین رابطه فرمود: به خدا سوگند ندا از آسمان به نام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در کتاب خدا آشکار است.(52) و در حدیث دیگری فرمود: قائم قیام نمیکند جز هنگامی که منادی از آسمان بانگ برآورد که آن را دوشیزگان در سراپردهها میشنوند. همة اهل شرق و غرب میشنوند.(53)
از امام صادق(علیهالسلام) در تفسیر این آیه پرسیدند که آیا منظور همان بانگ آسمانی است؟ فرمود: آری، هنگامی که این نشانه رخ دهد، همة گردن فرازان و دشمنان خدا در برابر آن خاضع شوند.(54) و در حدیث دیگری فرمود: آن بانگ آسمانی است به نام صاحب این امر، تا گردنهایشان در برابر آن خاضع شود.(55) و در حدیث دیگری فرمود: پدرم میفرمود که بانگ آسمانی در قرآن در همین آیه است.(56)
امام رضا(علیهالسلام) در تفسیر همین آیه فرمود: او همان امامی است که منادی از آسمان بانگ میزند و به سوی او فرا میخواند، همة اهل زمین آن را میشنوند.(57)
محتوای بانگ آسمانی: در شماری از احادیث یاد شده آمده بود که منادی آسمانی با نام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نام پدر بزرگوارش ندا سرمیدهد و اهل زمین را به سوی او فرا میخواند. در احادیث فراوان توضیحات بیشتری در این رابطه آمده است که به تعدادی از آنها فقط اشاره میکنیم:
رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: منادی از آسمان بانگ برمیآورد که: انّ امیرکم فلان؛ امیر شما فلانی است.(58) و در حدیث دیگری فرمود: منادی از آسمان بانگ برآورد: هان ای مردمان، روزگار جباران سپری شد و بهترین فرد از امت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) زمام امور را به دست گرفت، پس در مکه به او بپیوندید.(59)
امیر مؤمنان(علیهالسلام) در این رابطه فرمود: امر مردم سامان نگیرد و برگرد یک محور گرد نیایند، تا هنگامی که منادی از آسمان بانگ برآورد: علیکم بفلان، و تطلع کف تشیر؛ به سوی فلانی بشتابید. آنگاه کف دستی در آسمان ظاهر شود و به سوی او اشاره کند.(60)
رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چون مهدی خروج کند، فرشتهای از بالای سرش بانگ برآورد: انّ هذا مهدی فاتّبعوه؛ به راستی این مهدی است، پس از او پیروی کنید.(61)
امام باقر (علیهالسلام) فرمود: امر ما از آفتاب آشکارتر است. سپس فرمود: منادی از آسمان ندا سر میدهد: فلانی پسر فلانی، امام است.(62)
سیفبنعمیر میگوید در نزد منصور دوانیقی بودم. به من گفت: ای سیفبنعمیر، به ناگزیر یک منادی خواهد بود که ینادی من السّماء باسم رجل من ولد علیبنابیطالب؛ بنام مردی از فرزندان علیبنابیطالب(علیهالسلام) از آسمان ندا سر میدهد. هنگامی که این ندا سر داده شود ما پیش از هر کسی به آن پاسخ میدهیم، زیرا این ندا در مورد یکی از پسر عموهای ماست. سیف پرسید: آیا از تبار حضرت فاطمهعلیهماالسلام است؟ گفت: آری. آنگاه منصور گفت: ای سیف، اگر نبود که من آن را از ابوجعفر امام باقر(علیهالسلام) شنیدهام، اگر همة اهل زمین گفتند، آن را نمیپذیرفتم، ولی چه کنم که او محمدباقر(علیهالسلام) است.(63)
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: منادی از آسمان ندا میکند. فلانی امیر است. منادی دیگر بانگ برآورد: انّ علیا و شیعته هم الفائزون؛ به راستی علی و شیعیانش رستگارانند.(64)
امام هشتم حضرت رضا(علیهالسلام) در حدیثی نشانههای ظهور را برمیشمارد، از بانگ آسمانی و فراگیر بودن آن سخن میگوید و در پایان میفرماید: منادی آسمانی به سوی او فرا میخواند و میگوید: الا انّ حجة الله قد ظهر عند بیتالله فاتبعوه، فان الحق معه وفیه؛ آگاه باشید که حجت خدا در کنار خانه خدا ظهور کرد، از او پیروی کنید که حق با او و در نزد اوست.(65) و در حدیث دیگری فرمود: بدنی در قرص خورشید مشاهده میشود که میگوید: انّ الله بعث فلانا، فاسمعوا له و اطیعوا؛ خداوند فلانی را برانگیخت، به او گوش فرا دهید و از او پیروی کنید.(66)
امام باقر(علیهالسلام) در این رابطه فرمود: منادی ندا سر میدهد: انّ المهدی من آل محمد فلانبنفلان –باسمه واسم ابیه؛ به راستی مهدی از آلمحمد؛ فلانی پسر فلانی است، نام او و نام پدرش را میبرد.(67)
زبان پیام: در همایشهای بینالمللی سخنرانان سخنان خودرا به یکی از زبانهای رایج دنیا بیان میکنند و مترجمهای زبردست آن را همزمان به دیگر زبانها ترجمه میکنند و شرکتکنندگان از گوشیهای از پیش تنظیم شده، به زبانی که با آن آشنایی دارند استماع میکنند. بانگ آسمانی بدون نیاز به این ابزارها به قدرت پروردگار، برای هر فردی به زبان خودش القا میشود و هر کسی آن را با زبان خودش میشنود.
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: ینادی من السّماء باسم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ منادی از آسمان به نام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ندا سرمیدهد. زراره پرسید: آیا این ندا خصوصی است یا همگانی؟ فرمود: عامّ، یسمع کل قوم بلسانهم؛ همگانی است، هر قومی آن را با زبان خودشان میشنوند.(68) و در حدیث دیگری فرمود: یسمعه کل قوم بالسنتهم؛ هر قومی آن را با زبان خودشان میشنوند.(69)
در منابع عامه همین تعبیر آمده است.(70)
زمان پیام: از جمعبندی روایات بانگ آسمانی به این نتیجه میرسیم که در آستانه ظهور چندین بار ندای آسمانی شنیده میشود. ولی آن ندایی که جزء علائم حتمی است، ندای شب 23 رمضان میباشد. چنانکه در احادیث معصومینعلیهمالسلام به آن تصریح شده است.
امام باقر(علیهالسلام) در این رابطه فرمود: بانگ آسمانی جز در ماه رمضان نخواهد بود، زیرا رمضان ماه خداست و بانگ آسمانی در آن بانگ جبرئیل است. سپس فرمود: یکون الصوت فی شهر رمضان، فی لیلة جمعة، لیلة ثلاث و عشرین، فلاتشکّوا فی ذلک، واسمعوا و اطیعوا؛ ندا در ماه رمضان، در شب جمعه، در شب بیست و سوم خواهد بود. هرگز در آن شک نکنید، گوش فرا دهید و اطاعت کنید.(71)
امام صادق(علیهالسلام) نیز در این رابطه فرمود: الصیحة التی فی شهر رمضان، تکون لیلة الجمعة لثلاث و عشرین مضین من شهر رمضان؛ آن صیحهای که در ماه رمضان خواهد بود در شب جمعه، 23 شب گذشته از آن رخ خواهد داد.(72)
فضل بن شاذان با سند صحیح از امام صادق(علیهالسلام) روایت کرده که فرمود: ینادی باسم القائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی لیلة ثلاث و عشرین من شهر رمضان و یقوم فی یوم عاشورا؛ در شب 23 رمضان به نام قائم بانگ زده میشود و در روز عاشورا قیام میکند.(73) او همین مضمون را از امام رضا(علیهالسلام) نیز روایت کرده است.(74)
در احادیث فراوان از طریق عامه بانگ آسمانی در شب نیمه رمضان نقل شده است.(75) جز اینکه سند هیچکدام قوی نیست، ولی روایات شب بیست و سوم از سند قوی برخوردار هستند. مثلاً حدیث سوم را فضلبنشاذان به واسطه سه تن روایت کرده، که هر سه بسیار موثق و مورد اعتماد هستند.(76) در نتیجه روایت صحیح و متقن است.
بدین ترتیب روایات شب 23 رمضان در اوج صحت میباشند. در مقابل روایات شب نیمه رمضان فقط از طریق عامه رسیده و از نظر عامه نیز سند معتبری ندارد.(77)
گستره پیام: در روایات فراوان تأکید شده که همة اهل زمین آن را میشنوند.
امام باقر(علیهالسلام) در این رابطه فرمود: با نام قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آسمان ندا میشود، هیچ خفتهای نباشد جز اینکه بیدار شود...(78) و در حدیث دیگری فرمود: با نام قائم و نام پدرش ندا سر داده میشود، دوشیزگان این ندا را در سراپردهها میشنوند، پدران و برادران خود را به جنبش و خیزش تشویق میکنند.(79) و در نقلی فرمود: منادی از آسمان به نام مهدی ندا سر میدهد، هر کسی که در شرق یا غرب باشد آن را میشنود و هیچ خفتهای نباشد جز اینکه بیدار شود.(80)
امام صادق(علیهالسلام) در این رابطه میفرماید: از آنچه خداوند در آن روح آفریده، چیزی نمیماند جز اینکه آن ندا را میشوند.(81) امام رضا(علیهالسلام) پس از ستایش فراوان از حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) میفرماید: گویی با چشم خود میبینم در آن لحظهای که بیش از وقت دیگر کابوس نومیدی بر آنها سایه انداخته؛ ندایی سر داده میشود، آنانکه دور هستند همانند کسانی که نزدیک هستند میشنوند.(82)
وظیفة ما: در غالب احادیثی که محتوای پیام آسمانی را بیان کرده، تعبیر اسمعوا و اطیعوا دارد. یعنی گوش فرا دهید و اطاعت کنید و در برخی آمده است: هنگامی که منادی ندا سر داد به سویش بشتابید و خود را با شتاب به او برسانید. گویی با چشم خود میبینم که در میان رکن و مقام از مردم بیعت میگیرد.(83) و از پیامبر رحمت نقل کردیم که فرمود: منادی ندا سر میدهد: هان ای مردمان، دوران ستمگران به پایان رسید. بهترین فرد از امت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) قدرت را به دست گرفت. پس به سوی مکه بشتابید و به او بپیوندید.(84)
ادامه دارد.
پی نوشت ها:
1- این حدیث در زیر عنوان: بازشناسی علائم حتمی از شیخ صدوق نقل کردیم و صحت سندش را اثبات کردیم.
2- کلینی، الکافی، ج 8، ص 258، ح 483.
3- این پنج واسطه عبارتند از:
- محمدبن یحیی العطار، برای وثاقتش ر.ک: نجاشی، الرجال، ص 353، رقم 946.
- احمدبن محمدبن عیسی، برای وثاقتش ر.ک: شیخ طوسی، الرجال، ص 366.
- علی بن الحکم، برای وثاقتش ر.ک: شیخ طوسی، الرجال، ص 366
- علی بن الحکم، برای وقاقتش: ر.ک: شیخ طوسی، الفهرست، ص 151، رقم 376.
- ابوایوب خزاز – ابراهیم بن عیسی – برای وثاقتش ر.ک: نجاشی، الرجال، ص 20، رقم 25.
- عمربن حنظله، برای وثاقتش ر.ک: کلینی، الکافی، ج 3، ص 275.
4- علامة مجلسی، مرآة العقول، ج 26، ص 406.
5- نعمانی، الغیبة، ص 252، ب 14، ح 11.
6- همان، ص 277، ب 14، ح 60.
7- فضل بن شاذان، اثبات الرجعة: مختصر اثبات الرجعة، تراثنا، ش 15، ص 216، ح 18؛ میرلوحی، کفایة المهتدی، ص 280، ح 39؛ خاتون آبادی، کشف الحق، ص 182، ح 30.
8- آن دو واسطه عبارتند از:
- صفوان بن یحیی- برای وثاقتش ر.ک: نجاشی، الرجال، ص 197، رقم 524.
- محمد بن حمران، برای وثاقتش ر.ک: نجاشی، الرجال، ص 359، رقم 965.
9- شیخ صدوق، کمال الدین ، ج 1، ص 331، باب 32، ح 16.
10- نعیم بن حماد، الفتن، ص 231، ح 855.
11- فضل بن شاذان، مختصر اثبات الرجعة، تراثنا، ش 15، ص 215؛ میرلوحی، کفایة المهتدی، ص 262؛ خاتون آبادی، کشف الحق، ص 169.
12- این سه واسطه عبارتند از:
- محمد بن ابی عمیر، برای وثاقتش ر.ک: شیخ طوسی، الفهرست، ص 218، رقم 617.
- جمیل بن دراج، برای وثاقتش ر.ک: نجاشی، الرجال، ص 126، رقم 617.
- زرارة بن اعین، برای وثاقتش ر.ک: نجاشی، الرجال، ص 175، رقم 463.
13- نعمانی، الغیبة، ص 305، ب 18، ح15؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص 661، م 35، ح 20.
14- شیخ طوسی، الغیبة، ص 447، ح 444؛ شیخ حر عاملی، اثباتالهداة، ج 3، ص 728، ح 58.
15- نعمانی، الغیبة، ص 253؛ شیخ حر، اثبات الهداة، ج3، ص 735.
16- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 274؛ هیئت تحریریه،
موسوعة احادیث امیرالمؤمنین، ج1، ص 318.
17- نعمانی، الغیبة، ص 255، ب 14، ح 13.
18- فضل بن شاذان، اثبات الرجعة –محظوط- مختصر اثبات الرجعة، تراثنا، ص216، ح 17، خاتونآبادی، کشفالحق، ص 173، ح 29.
19- این سه واسطه عبارتند از:
- محمد بن ابی عمیر، برای وثاقتش ر.ک: شیخ طوسی، الفهرست، ص 218، رقم 617.
- سیف بن عمیره، برای وثاقتش ر.ک: نجاشی، الرجال، ص 189، رقم 504، شیخ طوسی، الفهرست، ص 140، رقم 333؛ ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص 56، رقم 377؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج2، ص 470، رقم 3182.
- بکر بن محمد ازدی، برای وثاقتش ر.ک: نجاشی، الرجال، ص 108، رقم 273؛ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص 592، رقم 1107؛ علامه حلی، الرجال، (خلاصة الاقوال) ص 25.
20- فصل بن شاذان، اثبات الرجعة –محظوط- تراثنا، ش 15، ص 215، ح16، میرلوحی، کفایة المهتدی، ص 262؛ خاتون آبادی، کشف الحق، ص 169.
21- نعمانی، الغیبة، ص 255، ب 14، ح13.
22- شیخ طوسی، الأمالی، ص 661، م 35، ح 19؛ علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج47، ص 297؛ همو، ج52، ص 275، ح 170.
23- سید ابن طاووس، فلاح السائل، ص 171؛ علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج86، ص 62.
24- حافظ برسی، مشارق انوار الیقین، ص 247؛ علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج51، ص 163؛ کاظمی، بشارة الاسلام، ص 254.
25- ابونعیم، دلائل النبوة، ج1، ص 122، 125، 140، ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص 124-128، 158، 190-194.
26- نعیم بن حماد، الفتن، ج1، ص 401، ح 1208.
27- همان، ص 120، ح 283.
28- سید ابن طاووس، فلاح السائل، ص 171.
29- همو، التشریف بالمنن، ص 77، ب20، ح22.
30- نعیم بن حماد، الفتن، ص 231، و 300، ح 855 و 1153.
31- سید ابن طاووس، التشریف بالمنن، ص 295، ب 79، ح 417.
32- همان، ص 281، ب70، ح407.
33- کلینی، الکافی، ج8، ص189، ح285.
34- این چهار واسطه عبارتند از:
- محمد بن یحیی العطار، برای وثاقتش ر.ک: نجاشی، الرجال، ص 353، رقم 946.
- احمد بن محمد بن عیسی، برای وثاقتش ر.ک: شیخ طوسی، الرجال، ص 366.
- حسن بن محبوب، برای وثاقتش ر.ک: شیخ طوسی، الفهرست، ص 96، رقم 162.
- یعقوب سراج، برای وثاقتش ر.ک: نجاشی، الرجال، ص 451، رقم 1217.
35- نعمانی، الغیبة، ص 305؛ طبرسی، مجمع البیان، ج8، ص 622.
36- فضل بن شاذان، اثبات الرجعة –محظوط- مختصر اثبات الرجعة، تراثنا، ش 15، ص 215، ح 16؛ میرلوحی کفایة المهتدی، ص 262؛ خاتون آبادی، کشف الحق، ص 169.
37- نعمانی، الغیبة، ص 256، ب14، ح 13.
38- همان، ص 252، ح 11.
39- کلینی، الکافی، ج8، ص 258، ح 484.
40- شیخ صدوق، کمال الدین، ج2، ص 516؛ شیخ طوسی، الغیبة، ص 395؛ طبرسی، اعلام الوری، ج2، ص 260.
41- سورة ق (50)، آیة41-42.
42- قندوزی، ینابیع المودة، ج3، ص 251، ب71، ح 50.
43- علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج2، ص327؛ فیض کاشانی، الصافی، ج6، ص 543؛ بحرانی، البرهان، ج9، ص 204، همو، المحجة، ص 209.
44- قندوری، ینابیع المودة، ج3، ص 297، ب 78، ح8.
45- فیض کاشانی، الصافی، ج6، ص543.
46- شیخ صدوق، کمال الدین، ج2، ص 650.
47- سورة شعراء (26)، آیة 4.
48- نعمانی، الغیبة، ص 251، ب14، ح8.
49- حلی، مختصر بصائر الدرجات، ص 459؛ استرآبادی، الرجعة، ص 161، بحرانی، البرهان، ج7، ص 215؛ همو، المحجة، ص160.
50- سید شرف الدین، تأویل الآیات الباهرة، ج1، ص 386، شیخ حر، اثبات الهداة، ج3، ص 563، بحرانی، حلیة الابرار، ج5، ص 293.
51- نعمانی، الغیبة، ص 260، بحرانی، همان، ص 291.
52- بحرانی، المحجه، ص 157؛ همو، حلیة الابرار، ج5، ص 295.
53- شیخ طوسی، الغیتة177؛ شیخ حر عاملی، اثبات الهداة ج3، ص 502؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص 285.
54- کلینی، الکافی، ج8، ص 258؛ بحرانی، حلیة الابرار، ج5، ص 289.
55- علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج2، ص 118؛ فیض کاشانی، الصافی، ج5، ص 316.
56- نعمانی، الغیبة، ص 261؛ بحرانی، البرهان، ج7، ص 212.
57- شیخ صدوق، کمال الدین، ج2، ص 372؛ خزاز، کفایة الأثر، ص 271، طبرسی، اعلام الوری، ج2، ص 241؛ حموینی، فرائدالسمطین، ج2، ص 337؛ قندوزی، ینابیع المودة، ج3، ص 297.
58- متقی هندی، البرهان، ص 71.
59- شیخ مفید، الاختصاص، ص 208، علامه مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص 304.
60- کامل سلیمان، روزگار رهایی، ج2، ص 867، ح 1331.
61- متقی هندی، البرهان، ص 72.
62- شیخ صدوق، کمال الدین، ج2، ص 650.
63- سلمی، عقد الدرر، ص 110.
64- نعمانی، الغیبة، ص 264، ح 28.
65- شیخ صدوق، کمالالدین، ج2، ص 372؛ خزاز، کفایة الأثر، ص 271، طبرسی، اعلام الوری، ج2، ص 241.
66- شیخ طوسی، الغیبة، ص 440، حلّی، مختصر بصائر الدرجات، ص 109؛ مسعودی، اثبات الوصیة، ص 227.
67- نعمانی، الغیبة، ص 264، ح 27.
68- شیخ صدوق، کمال الدین، ج2، ص 650، ب 57، ح8.
69- شیخ طوسی، الغیبة، ص 435، ح 425؛ طبرسی، اعلام الوری، ج2، ص 279.
70- متقی هندی، البرهان، ص 75، ح10.
71- نعمانی، الغیبة254؛ شیخ حر، اثباتالهداة، ج3، ص 735
72- شیخ صدوق، کمال الدین، ج2، ص 650، 652، ح 6 و 16.
73- فضل بن شاذان، اثبات الرجعة، محظوط؛ مختصر اثبات الرجعة، تراثنا،ش 15، ص 218، ح 20، میرلوحی، کفایة المهتدی، ص 286؛ خاتون آبادی، کشف الحق، ص 187، ح 32؛ شیخ حر، اثبات الهداة، ج3، ص 570؛ محدث نوری، کشف الاستار، ص 222.
74- فضل بن شاذان، همان؛ میرلوحی، همان، ص 277؛ خاتون آبادی، همان، ص 188؛ شیخ طوسی، الغیبة، ص 452؛ شیخ حر، همان، ص 514، ح 352.
75- نعیم بن حماد، الفتن، ص 185،ح 641؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج7، ص 310.
76- و آنها عبارتند از:
- احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، برای وثاقتش ر.ک: نجاشی، الرجال، ص 75، رقم 180؛ شیخ طوسی، الرجال، ص 366؛ همو، الفهرست، ص 61، رقم63.
- عاصم بن حُمَید، برای وثاقتش ر.ک: نجاشی، الرجال، ص 301، رقم، 821.
- محمد بن مسلم، برای وثاقتش ر.ک: نجاشی، الرجال، ص 323، رقم 882.
77- ر.ک: حاکم، مستدرک الصحیحین، ج4، ص 518؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج7، ص 310؛ ابوعبدالله ایمن، الفتن، ص 185، ذیل ح 641.
78- نعمانی، الغیبة، ص 254؛ متقی هندی، البرهان، ص 109.
79- همان
80- سلمی، عقد الدرر، ص 137.
81- نعمانی، الغیبة، ص 290، ب 16، ح6.
82- نعمانی، الغیبة، ص 181؛ خزاز، کفایةالاثر، ص 159؛ شیخ طوسی، الغیبة، ص 439؛ حلی، مختصر بصائر الدرجات، ص 478؛ قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج3، ص 1168، ح 65، شیخ حر، اثبات الهداة، ج3، ص 726، ح50.
83- نعمانی، الغیبة، ص 262، ب 14، ح 22.
84- شیخ مفید، الاختصاص، ص 208.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}