طراحى آينده
نويسنده:حسین خنیفر
منبع:مجله پرسمان

زندگى شما تنها زمانى بهتر مى‏شود كه خودتان بهتر شويد،1 بهتر فكر كنيد و به افق دور، روشن‏بينانه بنگريد، اين افق را آينده مى‏نامند. آينده را مى‏توان به زمان حال آورد و آن را در ظرف حال مجال رشد داد تا در طول زمان، شاهد رقم خوردن آن باشيم.

به منظور طراحى آينده، برنامه‏ريزى آينده لازم است و براى برنامه‏ريزى آينده، نگرش‏هاى زيادى وجود دارد. يكى از پيش‏گامان افكار نو و راهبردى در آمريكا، به نام راس آكوف‏2 در اين مورد چهار نگرش را مطرح مى‏سازد.3
1. نگرش انعكاسى؛4 يعنى برنامه‏ريزى براساس تجارب، تصاوير و نتايج گذشته 2. نگرش غيرفعال؛5 همسو شدن باجريان 3. نگرش انطباقى؛6 آماده شدن براى آينده 4. نگرش؛ شيوه طراحى‏7 طراحى براى آينده و عملى ساختن آن

طراحى انعكاسى آينده؛ اين نگرش بيشتر در ميان افرادى اتفاق مى‏افتد كه اغلب از آينده وحشت دارند كه غالباً به اميد رجعت«گذشته‏هاى طلايى» است و گاهى آينده را نيز با احساسى غريب جست‏وجو مى‏كنند.
اين دسته افراد روى برنامه‏هاى وضعيت موجود پافشارى مى‏كنند از تغييرات كلى تا حد امكان اجتناب مى‏ورزند.

برنامه‏ريزى غير فعال؛ اين مفهوم، شامل افرادى است كه به دليل سردرگمى، نياز به برنامه را احساس نمى‏كنند و حساب‏گرى را ناديده مى‏گيرند؛ از اين رو به سراغ خطرپذيرى هم نمى‏روند.

در روش انطباقى كه نسبت به دو روش فوق بهتر است، فرد به اين صورت عمل مى‏كند كه در آغاز سعى مى‏كند دريابد كه آينده، چه چيزى را براى او ذخيره كرده، سپس براى آن آماده مى‏شود.

برنامه‏ريزى به سبك طراحى آينده، در حقيقت تصميم‏گيرى و تصميم سازى است. فردى كه نگرش او مطابق طراحى آينده شكل مى‏گيرد، در حقيقت او بررسى مى‏كند كه چه چيز مى‏خواهد انجام پذيرد و سپس آن چه را كه بايد به وقوع بپيوند، پشت سر هم عملى مى‏سازد.

مى‏توان گفت در روش طراحى آينده، زاويه ديد در سطحى وسيع رشد مى‏يابد و همكارى بالا مى‏رود. جان اسكولى مى‏نويسد:
بهترين راه براى پيش‏بينى آينده، اين است كه آن را اختراع كنيد. شما آن چه را كه مى‏خواهيد انجام شود، بايد در ذهن خود تصور كنيد؛ سپس براى اجراى آن اقدام و آن را به واقعيت تبديل كنيد.

طراحى دقيق آينده، شما را قادر مى‏سازد تا آينده‏اى داشته باشيد كه در صورت عدم طراحى آن، اصلاً وجود نمى‏داشت؛ يعنى به جايى مى‏رسيد كه درك خواهيد كرد شايد آينده‏اى هم رقم مى‏خورد؛ اما اينها بااين طراحى است كه اين آينده زيبا رقم خورده است.
تاتو مى‏گويد:9
بگذار كه ضمير تو آزادانه و به سادگى سرگردان شود. و سپس لذت كشف و طراحى آينده شهود را تجربه كن.

امروزه حتى بهترين فيلم‏سازان و كارگردانان ماهر و فاخر هنر هفتم نيز در ارائه فيلم آينده خود طراحى كامل آن را در ذهن مى‏آورند. به اذعان يكى از اين بزرگان، وى قبل از كليد زدن فيلم خود با همه نقش‏ها تعامل دارد، زندگى مى‏كند، بررسى مى‏كند و ديالوگ‏هايشان را در حالات احساسى، قاطعيت، ناراحتى، خوشحالى و سرور و... بررسى و جرح و تعديل مى‏كند. بازنويسى‏هاى چندباره و مجدد فيلم‏نامه‏ها، همه و همه ناشى از بازنگرى اثرى است كه قرار است در آينده ساخته شود.

طراحى آينده بدين معناست كه شما به جاى اين كه منتظر باشيد آينده شما را پيدا كند، شما را قادر مى‏سازد تا آينده جديد را براى خويش رقم بزنيد.

يادگيرى، واژه زيبايى است و امروزه از آن به عنوان «مادام العمر» ياد مى‏شود؛ يعنى يادگيرى براى تمام طول عمر10 و استدلال اين است كه براى موفقيت در شكل دهى آينده خويش، شما بايد بنيادى را پايه‏ريزى كنيد كه به خوبى و به طور مؤثر و پيوسته در حال يادگيرى باشند.

«جان نايسبيت»11 در پايان هزاره دوم مى‏نويسد:
در دنيايى كه پيوسته در حال تغيير است، هيچ موضوعى و يا هيچ گروه از موضوعاتى كه بتواند شما را در پيش بينى آينده كمك كند، وجود ندارد. مگر آينده را در زمان حال به تصوير بكشيد؛ لذا مهم‏ترين مهارت براى ا يمن ماندن از تغييرات، كهنگى و واپس روى، اين است كه چگونه آموختن را بياموزيد.

«اوشو»نيز در اين باره مى‏نويسد:12
خِرد از مشاهده‏گرى مى‏آيد و نه تنها به مطالعه، بلكه با هشيارى حاصل مى‏گردد؛ لذا انسان هشيار به راحتى مى‏تواند آينده را در ظرف حال ببيند.
نگاه انسان بايد به شكوه بى‏نهايتى كه زندگى نامه دارد، باز باشد و آن گاه خِرد فرا مى‏رسد.
خرد انسان، آينه است كه بازتاب مى‏كند.

آينده آمدنى است و خلاقيت ايجاد كردنى؛ اما كافى است كه انسان بخواهد. تمام وجود انسان به اين بسته است كه او توانايى رقم زدن بزرگ‏ترين تغييرات را دارد؛ ولى در يك كلمه خلاصه مى‏شود؛ اگر بخواهد.

تفكر خلاق مستلزم برنامه‏ريزى دقيق و دورانديشانه است. ما چند گونه تفكر داريم؛
الف) وقتى تنها يك راه حل صحيح وجود دارد، تفكر همسو مورد نياز است.
ب) اگر مقصود توليد يك ايده براى كاهش خسارات است، تفكر غير همسو يا خلاقانه مورد نياز است.
جالب اين كه هر انسانى تا حدى خلاق است؛ اما فضاى مورد نياز خلاقيت را بايد آفريد.

راهكارهاى زيادى براى طراحى آينده وجود دارد؛ يكى اين است كه تا آن جا كه ممكن است، با ديگران مشورت كنيد و شكارچى ايده‏ها باشيد.

انسان‏هاى پر از ايده، يك پديده هستند. دور و بر ما انسان‏هاى پر مايه و پر از ايده فراوانند؛ بايد آن‏ها را كشف كنيم. آدمها سه دسته‏اند:
1 )رها شده و بى‏هدف.
2 )سازگار و تلاش‏گر.
3 )بالنده و ايده‏مند.
فرد سوم فرد شايسته‏اى است؛ گرچه از افراد تلاش‏گر هم مى‏توان ايده گرفت و حتى نوع اول نيز مايه عبرت است. انسان رها شده، يعنى در تخريب خود تسليم است.

عمر كوتاه است و انسان موجودى است كه آرزوها، خواسته‏ها وايده‏هاى فراوانى دارد و زمانى مى‏تواند شاهد تحقق آنها باشد كه به حركت درآيد.
فراوانند افرادى كه باموتورهاى خاموش دور و بر ما هستند. ما بايد از آن‏ها عبرت بگيريم؛ فاعتبروا يا اولى الابصار.

امروز صحبت از شانزده اصل راهبردى در طراحى آينده است كه به ترتيب عبارتند از:
1 )چشم‏انداز و بصيرت.
2 )هدف.
3 )معيار.
4 )جهت‏يابى.
5 )حركت و ريسك.
6 )نوآورى.
7)كيفيت بخشى.
8 )تحليل مستمر.
9 )بررسى فرايندى.
10 )اصلاح.
11 )تغيير.
12 )اوج‏گيرى.
13 )بازخور و مداوم.
14 )حركت مجدد.
15 )اثر بخشى و كارايى.
16 )بهره‏ورى.

در توضيحات موارد ياد شده مى‏توان گفت كه آدمى با چشم انداز14 و بصيرت دقيق مى‏تواند آينده را به زمان حال متصل كند. انسان بدون افق و چشم انداز، مانند فرودگاه بدون برج مراقبت است.

هدف نيز از اصول مهم طراحى آينده است. انسان بى‏هدف، را هر اتوبوسى با خود خواهد برد.15 انسان بى‏هدف، به قول «ميگر» خطر رسيدن به جاهاى ديگر را به همراه دارد.

معيار يا شاخص، بسيار مهم است. ما حتى در رفتارمان نياز به معيار يا شاخص داريم. بعضى افراد، رفتارشان معيار است و عملكردشان معيار. در زيارت‏نامه اميرالمؤمنين‏عليه‏السلام مى‏خوانيم: «السلام عليك يا ميزان الاعمال؛ سلام بر تو اى ترازوى عمل.»

جهت‏يابى و حركت بسيار مهم است. طراحى آينده بدون جهت‏يابى، حركت در ميدان مين حوادث است؛ گرچه در حركت، اصل ريسك‏16پذيرى هم جريان دارد.

آنتونى گيد تر17 در كتاب تجدد و تشخص مى‏نويسد:
اگر قرار باشد زندگى شما تحول بهترى پيدا كند، لزوماً بايد پذيراى حوادث غير مترقبه باشيد. بايد از شيار كهنه خود خارج شويد، بامردمان تازه سروكار پيدا كنيد، آرا و انديشه‏هاى تازه‏اى را بكاويد و در راه‏هاى ناشناخته به پيش رويد.

به تعبيرى ديگر، خطر كردن به قصد تعالى خويشتن، مستلزم گام زدن در ميان سرزمين‏هايى ناشناخته است كه زبانى متفاوت دارند. تا همه چيزهاى اطمينان بخش و امنيت‏ساز را رها نكنيم، هرگز نخواهيم توانست آينده‏اى را رقم بزنيم.

نوآورى، كيفيت بخشى و تحليل مستمر، سه قاعده مهم حركت به افق‏هاى دور، باز و روشن مى‏باشند. انسان‏هاى نوآور پيچيده نيستند؛ بلكه پيچيده مى‏انديشند؛ چرا؟
چون دنبال كيفيت بهتر هستند و از يك قاعده پيروى مى‏كنند و آن تحليل مستمر است.
7
اوشو در كتاب راز مى‏نويسد:
شخصيت انسان ساخته خود انسان است و معرفت، امرى الهى است. انسان آگاه و با شخصيت، بامعرفت خويش زندگى مى‏كند و معرفت او، شخصيت اوست .
روان شناسان مى‏نويسند:
انسان اگر احساس شخصيت بالا و والا داشته باشد، همان گونه مى‏شود. آدمى اگر احساس شخصيت ضعيفى داشته باشد، همان گونه ظاهر مى‏شود و اگر احساس افراطى بى‏شخصيتى داشته باشد، مساوى عدم است.

بررسى فرايندى نيز از ويژگى يك طرح حرفه‏اى آينده است. از اين‏رو او از اصلاح‏19 غافل نمى‏شود؛ چرا كه مقدمه تغيير،20اصلاح است و گاهى در مرحله اصلاح، مسئله حل مى‏شود.
آورده‏اند كه:
شخصى راه را بر خواجه بوسعيد ابى الخير ببست و گفت:
- يا شيخ! يار تو در راه افتاده است.
- شيخ گفت: خداى را شكر.
- فرد با پرخاش گفت: چرا خداى را شكر مى‏گويى؟
- شيخ گفت: شكر از آن جهت كه يار من از راه نيفاده است؛ چون در راه افتاده را مى‏توان دوباره بلند كرد تا راه را ادامه دهد؛ اما از راه افتاده، نياز به وقت زيادترى دارد. اين يكى با اصلاح درست مى‏شود و آن ديگرى را گاهى نمى‏توان به راه آورد و تغيير داد.

اوج‏گيرى، يعنى پرواز.
اصلاً انسان براى پريدن آفريده شده است؛ بدون بال و نه براى چريدن،
جويدن
و در جاى خويش دفن شدن.
انسان را خداى آفريد تا به اعلى عليين برسد.
واى بر او، اگر توقف و ركود كند!
واى بر او، اگر بشكند!
واى بر او، اگر به قهقرا رود و حركت را بالعكس كند؛ زيرا اسفل سافلين در انتظار اوست.
تمام اوج‏هاى زمين خاكستر پاى انسان است.
او برتر از اين جهان است؛ اما اگر بخواهد.
او سَرتر از اين جهان است؛ اما اگر بسازد.
چه چيز را؟
آينده را.
چگونه؟
با طراحى، اميد، حركت و پرواز و در يك كلمه با اوج و نه اين كه اسير هر موج شود.

انسان خالق فرصت‏هاست و مى‏تواند با تلاش مداوم خود، تضادها، اضداد، بحران‏ها و چالش‏ها را درنوردد.
هر قدر گستره زندگى آدمى در پرتو تضادها و تعارض‏ها فعليت يابد، قدرت و پختگى انسان براى مواجهه با اين تضادها بيشتر مى‏شود.

حركت مجدد، بعد از بررسى خردورزانه و انديش‏مندانه عنصر ذاتى آدمى است. انسان موجودى صرفاً عزيز يا صرفاً عقيم و بى‏خاصيت نيست؛ حركت و بازيافت فرصت‏ها انسان را رزمنده مى‏كند در كارزارى پايان‏ناپذير پيش‏رو دارد.

اثر بخشى و كارايى، مساوى بهره‏ورى است و اين واژه‏ها، يعنى فراز رفتن. هنگامى كه به انتهاى آن چه كه بايد اوج بگيرى و برسى، رسيدى، در ابتداى آن چه بايد احساس كنى، خواهى بود و اين پرواز ديگرى است.

امروزه يكى از مهم‏ترين نگرش‏ها در فرازجويى و فراز روى، رعايت اصل چهار بعدى است كه به صورت ساده و روان، يعنى:
بعد اول: داشتن زمينه، يعنى خواستن.
بعد دوم: حركت با چشم باز، يعنى برخواستن.
بعد سوم: اصلاح و تحليل مداوم، يعنى دريافتن.
بعد چهارم: اوج در فوج و عدم قناعت در تكامل خويشتن، يعنى دل‏باختن و عشق به تحول و رشد؛
دلباخته هر چيزى غير از توقف و ركود و دلباخته هر زيبايى و تكامل.

در مرحله دل‏باختگى است كه بسيارى از آموزه‏ها مثل پنجره‏هاى حقيقت رخ مى‏نمايانند و رؤياها محقق مى‏شوند؛ دنيا حقير مى‏شود و انسان بسى بزرگ و افكارش بسى سترگ.

اين كه چه كسى باشيد و در چه موقعيتى قرار داشته باشيد، برعهده شخص شماست؛ پس شما چه نتيجه انتخاب‏ها، و تصميم‏گيرى خودتان هستيد.

در اين راه، هر اندازه مهارت‏هاى خويش را تقويت كنيد، مدت زمان وصول به اهداف كاهش مى‏يابد. يكى از مهارت‏هاى مهم، تمركز است.
بعضى كارها براى صحت و سرعت نيازمند تمرين تمركز است.

نبايد فراموش كنيد كه اين مسئله مهم نيست كه در گذشته چقدر اشتباه كرده‏ايد و از كدام وادى آمده‏ايد؛ مهم اين است كه به كجا مى‏رويد؛ گرچه گذشته، معدن تجارب است.

نبايد فراموش كنيد كه از امروز به بعد براى طراحى آينده در هر شبانه روز شما 24 ساعت وقت داريد و مى‏توانيد آن را هر طور بخواهيد، مصرف كنيد. به راستى اگر 18 ساعت مال شما باشد كه بخواهيد ورزش كنيد، تفريح كنيد، غذا بخوريد به كلاس برويد و...؛ اما 6 ساعت آن را براى رشد و بالندگى خرج كنيد كه هر هفته 42 ساعت مى‏شود.
آيا در هفته 42 ساعت وقت كيفى، كافى براى جهان شدن نيست؟

بارها گفتيم كه جوان، يعنى جهان و جوانى را تا مرز 40 سالگى معرفى مى‏كنند.
دانستن ارزش زمان، امرى واجب است.
توانستن در گرو دانستن است و دانستن را در اذهان مختلف مى‏توان ديد و قانون توانايى مى‏گويد:
هميشه براى انجام ضرورى‏ترين كارها، وقت كافى وجود دارد؛ مهم آن است كه آن را قدر بدانيم.

مهم‏تر از همه آن است كه براى طراحى آينده، بايد خودمان را تغيير دهيم. خداوند مى‏فرمايد: «ان الله لا يغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بانفسهم؛ خداوند هيچ قوم و ملتى را تغيير نمى‏دهد؛ مگر اين كه آنان خود را تغيير دهند».
بسيارى از عادت‏هايمان را بايد تغيير دهيم.
بسيارى از عادت‏هايمان را بايد ايجاد كنيم.
بسيارى از عادت‏هايمان را بايد تعديل كنيم.
آدمى همواره در حركت است؛ حتى اگر ساكن باشد و سكون انسان مرگ اوست.
انسان بدون آينده، غير پاينده است و بالنده نخواهد شد.
آدمى به جز آب روان، چيزى نيست‏
هر جا كه مكان گرفت، گنديده شود

پى‏نوشت:

1 )برايان تريسى، مديريت زمان، اشرف رحمانى، كورش طارمى، انتشارات راشين، تهران، 1381، ص‏34.
2) (1981) Russ Ackoff
3) wiley,1981 ,Creating the corpprate Future.New york ,Acoff.Russ
4) Reactive
5) Inactive
6) Preactive
7) Proactiove
8) Disicion taking & Disicio-making
9 ) لائو، تسه، تائوته چنيگ، ترجمه اميرحسين قائمى و ايوب كوشان، 1379.
10) Long Life Learning
11) Johin Naisbitt
12 )عبدالعظيم كريمى، يادداشت‏هاى ممنوعه، برداشت‏هاى وارونه، تهران: انتشارات جامعه‏نو، 1381.
13) warner book 1993 p.103 ,525 ways To be a better ,Giles Barrie & ron Coleman
14) Vision
15 )جعفر رحمانى، پرسمان 81عنوان مقاله
16) Risk
17 )آنتونى گيدنز، تجدد و تشخص، ترجمه ناصر موفقيان، ص‏116.
18 ) يادداشت‏هاى منوعه، برداشت‏هاى وارونه، ص‏69.
19) Re Forne
20) Change