گردآورنده: موسسه فرهنگي هنري قدر ولايت




 
من از آقايان تشكر مي‌كنم كه در اين موقع حساس، همه احساس مسؤوليت كرديد. تا اين‌جا كه مسائل رسيده است، رمز رسيدنش تا اين‌جا، وحدت همه جانبه ملّت بود. اقشار ملّت هم با هم رسيدگي پيدا كردند، و از مركز تا دورافتاده‌ترين قصبات و دهات اينجا، تهران و ساير شهرها تا آخرين قصبات، تا آخرين دهات، هم صدا بودند. من در پاريس كه بودم يك نفري كه آشنا بود آمد گفت كه من رفتم به دهات جاپلق و بختياري و آن حدود كمره آن حدود؛ و بعضي از قرا را اسم برد، يعني قلعه‌اي را اسم برد كه اين قلعه در نزديك يك كوه واقع است و هيچ هم اطرافش‌ [آبادي] نيست و من آنجا را ديده‌ام. گفت من در آن قلعه رفتم ديدم كه در آن قلعه حرفها همان است كه در مركز هست و همان [شعارها] آن شخص گفت كه در دهات اينجاها كه رفتم، صبح كه مي شد، آن آقاي دِه جلو مي‌افتاد و دهاتيها دنبال او راهپيمايي مي‌كردند، [تظاهرات] مي‌كردند. رمز اين پيروزي، اين وحدت كلمه است و اين وحدت كلمه را خدا ايجاد كرد. يعني من نمي‌توانم تصور كنم كه بشر بتواند يك ملّت سي و چند ميليوني را در مدت كوتاهي اين طور همزبان بكند، هم قلب بكند كه بچّه دو- سه ساله زبان باز مي‌كند و همين مسائل را مي گويد، آن پيرمرد هشتادساله هم همين را مي‌گويد. زن و مرد و بچّه و صغير و كبير همه يك روال حركت كردند. اين جز اراده الهي نمي‌شود باشد. و من هم از اوّل اين معنا را چون احساس كرده بودم، اميدوار شده بودم به اين نهضت؛ نهضتي كه ملت به خواست خدا وحدت پيدا كرده است پيروز خواهد شد. رمز پيروزي همين وحدت كلمه بود و ما بايد همين را حفظ كنيم. يعني هركس در هر مقامي كه هست، من كه يك طلبه هستم، آقايان كه از علماي اعلام هستند، شما كه از روشنفكران و متفكرين هستيد، همه ما الآن مسؤول هستيم براي آتيه اين كشور (1).
شما ببينيد در اين بُرهه از زمان كه تقريباً يكي دو سال بعدش نيست؛ البته اولش از خرداد بود، خرداد 42 بود و بعدش يك فترتي حاصل شد، و از يك سال و نيم- دو سال پيش از اين شروع شد، اين اجتماعي كه الآن ملت ما كرده- كه من اعتقادم اين است كه هيچ دستي نمي‌تواند اين طور وحدت كلمه درست كند الّا دست خدا- خدا اين كار را كرد، اين وحدت كلمه‌اي كه بين همه اقشار پيدا شد. ماها همه كه از هم دور بوديم، بدبين بوديم بعضمان آن وقت؛ حالا در تمام جاهاي ايران شما هرجا برويد... من در پاريس كه بودم يكي از آشنايان من آمد آنجا گفت كه من رفتم در قلعه حسن فلك- قلعه حسن فلك را من مي دانم كجاست؛ اين نزديك كمره است و نزديك يك كوهي است. يك قلعه‌اي است شايد ده خانوار در آن باشد؛ اين طرف و آن طرفش هم آن وقتها كه من ديدم هيچي نبود- من رفتم آن جا. گفت در آنجا آن حرفهايي كه در مركز بود آنجا هم بود! در يك قلعه دورافتاده! و او مي‌گفت كه در دهات بختياري و- عرض مي‌كنم- آن جاها، كمره و آن طرفها، در دهات آنجا هر روز صبح كه مي‌شود، آخوند ده جلو مي افتد، همه مردم دنبالش راهپيمايي مي‌كنند. اين معنا را نمي‌تواند يك نفر آدم درست كند. نمي‌تواند يك عده آدم درست كند. اين معنا را خدا درست كرد. و لهذا من از اوّل كه ديدم يك همچو وحدتي پيدا شده است، يك همچو چيزي كه دست كسي نمي‌تواند باشد، بايد يك غيب در كار باشد، من اميدوار شدم. و لهذا هيچ وقت من هيچ سستي در كارم نبود براي اينكه من اميد داشتم كه خدا اين كار را انجام مي‌دهد. از اوّل هم مي‌گفتم او بايد برود؛ چاره ندارد. رفت! اين طور هم شد به راحتي (2).
روي موازين مادّي، روي موازين عادي بايد با يك يورش، ما از بين رفته باشيم. بايد همه ما يك لقمه آنها باشيم! لكن قدرت ايمان، پشتيباني خداي تبارك و تعالي، اتكال به وليّ عصر- سلام‌الله عليه- شما را پيروز كرد. برادران من! از ياد نبريد اين رمز پيروزي را. اين وحدت كلمه‌اي كه در تمام اقشار ايران پيدا شد معجزه بود. كسي نمي‌تواند اين را ايجاد كند؛ اين معجزه بود. اين امر الهي بود. اين وحي الهي بود نه كار بشر. رمز پيروزي شما اول ايمان ثابت؛ و بعد وحدت كلمه. اين دو مطلب را حفظ كنيد. ايمان خودتان را قوي كنيد. (3)
شما گمان مي‌كنيد كه اين رعبي كه خدا در دل اينها انداخته است، به واسطه تفنگ ماست؟ به واسطه قدرت ماست؟ اين يك رعبي است كه در صدر اسلام هم خداي تبارك و تعالي پيغمبر اسلام را با همين رعب كه به دل دشمنانش مي‌انداخت پيروز مي‌كرد و الّا آنها هم در مقابل دشمنانشان ساز و برگي نداشتند. اينكه يكدفعه وقتي الله‌اكبر گفته مي‌شود فوجها فرار مي‌كنند، سنگرها را خالي مي‌كنند، در همين اخير كه اطلاع دادند اين بود كه به مجرد اينكه اينها حمله كردند و صداي الله‌اكبر را بلند كردند، آنها فرار كردند. در خرمشهر هم همين شد. جاهاي ديگر هم همين. بناءً عليه ما بايد اين نعمت خدا را حفظ كنيم و اين رحمتي كه خداي تبارك و تعالي به ما عنايت كند، كوشش كنيم كه اين رحمت ادامه پيدا كند. و كوشش اين است كه اولاً الهي بشويم، در راه خدا خدمت بكنيم، خودمان را فرمانبر از خدا بدانيم و خودمان را از او و به سوي او بدانيم. و دنبال همين معنا آن وقت آن مسأله دوم كه وحدت و انسجام است حاصل مي‌شود؛ براي اينكه تفرقه از شيطان است و وحدت كلمه و اتحاد از رحمان است. وقتي كه شما الهي شديد، رحماني شديد، توجه به خدا داشتيد، دنبال او ديگر تفرقه حاصل نمي‌شود، اختلاف حاصل نمي‌شود. و بحمدالله امروز مابين همه قواي مسلح يك انسجام بزرگ هست و اميدوارم كه همه توجه داشته باشيد كه اين انسجام را حفظ بكنيد. (4)
الآن ما مشكلاتمان زياد است لكن همه بايد دست به هم بدهيم تا حل مشكله بكنيم. من نمي‌توانم، روحانيت هم نمي‌تواند، دولت هم نمي‌تواند، هيچ قشري از اقشار نمي‌تواند لكن يدُ اللهِ معَ الجماعة؛ خداي تبارك و تعالي با جماعت است. جماعتْ‌روي هم وقتي كه اتفاق بر يك امري كردند، خداي تبارك و تعالي پشتيبان آنهاست. و ما حس كرديم اين مطلب را، ذوق كرديم اين مطلب را، كه اين جماعت ايران كه با هم شدند خدا پشتيبان آنها بود، و الآن هم هست. كاري نكنيد كه عنايت خدا- خداي نخواسته- كم بشود؛ كاري نكنيد كه براي وليّ عصر ايجاد نگراني بكنيد. تفرقه نداشته باشيد با هم؛ با هم تفرقه‌اندازي نكنيد، با هم باشيد همه؛ همه با هم جمهوري اسلام، جمهوري اسلامي؛ همه با هم. (5)
من در پاريس كه بودم و مي‌شنيدم كه تمام مردم بلاد- از آن اقصا بلاد تا مركز، از دهات كوچك تا شهرستانهاي بزرگ- همه با هم متحد شدند و همه يك كلمه مي‌گويند و آن اينكه سلسله پهلوي نه و جمهوري اسلامي آري. من آنجا اين طور فهميدم كه اين دست، دست غيب است؛ انسان نمي‌تواند اين وحدت را تحصيل كند. انسانها شعاع فعاليتشان محدود است، ممكن است يك شهر را يا يك استان را، به وحدت كلمه برساند، ممكن است كه يك گروه از مردم را وحدت كلمه درشان ايجاد كند، لكن يك كشور سي و چند ميليوني با اختلاف گروهها، با اختلاف آمال و آرزوها، با اختلاف فهم و شعور آنها، همه با هم مجتمع شدند و همه با هم دست به هم دادند و يك مطلب را خواستند. اين نيست الّا اينكه دستِ غيبي در كار است: خداي تبارك و تعالي به وسيله امام زمان- سلام الله عليه- [اين تحول را در مردم پديد آورد]. از آن وقت يأس در من هيچ وقت نبوده است؛ از آن وقت بسيار اميدوارشدم كه اين مطلب به پيروزي خواهد رسيد. البته اين معنا كه پيروزي به اين سهلي و به اين زودي نصيب بشود، [فكر نمي‌كردم] يك ملتي كه هيچ ندارد در مقابل يك قدرت شيطاني؛ مثل امريكا و انگلستان به صراحت و شوروي هم پشتيباني داشتند، همه قواي شيطاني دست به هم داده بودند در مقابل يك مشتْ ملّت. لكن اينجا قواي رحماني در كار بود. با خداي تبارك و تعالي هيچ كس نمي‌تواند ستيزه كند. اينجا دستِ غيب الهي بود و تا اين دست هست و تا اين عنايت الهي هست شما پيروزيد. (6)
پيشبرد براي اين بود كه اسلام را مي‌خواستند؛ نه جمعيت، نه شخص، هيچ كس، دخالت در اين امر نداشت؛ خدا بود قدرت، قدرت الهي بود. اين قدرت الهي را، اين عنايت الهي را، حفظ كنيد. تا حالا شما را قدرت الهي رسانده است به اينكه آزاد شديد؛ استقلال پيدا كرديد هيچ يك از ممالك در مملكت شما نمي‌تواند تصرف كند. اين ايمان بود، اين قدرت الهي بود، اين وديعه الهي را حفظ كنيد. مادامي كه اين وديعه حفظ شده است، أنتم الأعلون. اگر خداي نخواسته اين وديعه را ما از دست بدهيم، دنبالش سستي است و ضعف است؛ حزن است؛ اندوه است؛ شكست است. بخواهيد كه پيروز بشويد رمز پيروزي را بايد حفظ كنيد. رمز پيروزي ايمان بود. آن وحدت كلمه را ايمان آورد. ايمان، وحدت كلمه آورد كه سرتاسر يك مملكت، همه با هم، همه با هم، فرياد زدند و يك مطلب خواستند. اجتماع كردند از مركز تا هرجا شعاع مملكت است، رفت صدا و همه فرياد زدند جمهوري اسلامي، اسلام. شهادت را براي خودشان فوز دانستند. آنهايي كه فرار مي‌كردند از همه چيز، حمله كردند بر تانكها و توپها، غلبه كردند بر لشكر شيطان، بر طاغوت. اين رمز را حفظ كنيد، اين نهضت را حفظ كنيد، اين وحدت كلمه را حفظ كنيد؛ همه قشرها با هم باشيد. روحاني با دانشگاهي باشد، دانشگاهي با روحاني باشد، همه با بازاري باشند، همه با دهقان باشند، همه با اداري باشند، همه با كارمندان باشند؛ همه با هم. از حالا به بعد ما احتياجمان به وحدت كلمه بيشتر است. (7)
من اين موعظه خداي تبارك و تعالي به لسان قرآن را دارم به شما مي‌رسانم. اين موعظه به ما مي‌فهماند به اينكه بايد وحدت كلمه داشته باشيم؛ وجهه ما يك چيز باشد: الله، انْ تَقُوموا لِله، قيام‌لله. ديگر نمي‌تواند كه يك كسي يك طرف برود، يك كسي يك طرف ديگر. اگر ديديد كه در يك قيامي دسته دسته و حزب شد و حزبْ حزب و جبهه جبهه شد، بدانيد خدا در كار نيست. اگر همه با هم متوجه به يك نقطه [باشند] ... دعوت به وحدت كلمه است، به وحدت عقيده است. وحدت عقيده وحدت كلمه مي‌آورد، وحدت عمل مي‌آورد. انّما اِعظُكُم بواحدَة؛ يك موعظه فقط، فقط يك موعظه. توي اين موعظه همه چيز هست. شما اين يك موعظه را گوش كنيد، عمل كنيد، همه چيز شما در اين يك موعظه هست. موعظه خداست، آن هم فقط يك موعظه. همه چيزهايي كه شما تصور بكنيد توي اين يك كلمه [هست]. اين كه قرآن معجزه است براي اين چيزهاست كه سه تا چهار تا كلمه تمام حيثيات بشر را اداره مي‌كند. اِعظُكُم بِواحِدةٍ إنْ تَقُومُوالله مَثْني و فُرادي. قيام اگر قيامِ‌لِله شد، همه چيز متمركز مي‌شود در همان الوهيت. و اين قيام شما چون يك بويي از الوهيت مي‌داد، تا اينجا رسيده است كه قدرتهاي بشري را زير پا گذاشت يعني مشت غلبه كرد بر تانك، مشت غلبه كرد بر توپ، توپها و تانكهايي كه در ايران آورده بودند و متمركز كرده بودند و اينها، مشتهاي جوانها و پيرها و زنهاي ما در مقابلش ايستاد و گفت كه ديگر اثر ندارد. چرا اثر ندارد؟ براي اين‌كه لِله است. مگر با خدا مي‌شود معارضه كرد؟ مگر مقابله مي‌شود با خدا كرد؟ اين كارْ خدايي است، لِلّه است، براي خداست. همه اين دعواهايي كه اينها داشتند پيچيد و كنار گذاشت. (8)
تا اراده خداي تبارك و تعالي نباشد براي بشر امكان ندارد كه به يك همچو وحدت كلمه‌اي برسد. شما مي‌دانيد، شما كه در ايران بوديد بهتر مي‌دانيد كه در سرتاسر ايران، از آن دهات تا مركز، همه يكدل و يكصدا اين خاندان را طرد كردند. بچه‌هايي كه تازه زبان درآوردند با جوانها و پيرمردها همه هم صدا شدند. دست خدا با جماعت است. برادرهاي من، اين وحدت كلمه را حفظ كنيد. رمز پيروزي شما وحدت كلمه است. اختلاف را كنار بگذاريد. (9)
رمز پيروزي شما برادرها و جوانهاي عزيز يكي اتّكال به خداي تبارك و تعالي، اعتماد به رحمت خدا، به عنايات خداي تبارك و تعالي كه اين در رأس همه امور است. و يكي هم پيروي از دستورات خداي تبارك و تعالي در اينكه با هم يك باشيد. در روايت از حضرت رسول آمده است كه: شماها، همه مسلمين، همه مؤمنين يَدٌ عَلي مَنْ سِواهُ، همه يك دست‌اند. حتي تعبير دو تا دست هم نفرموده‌اند، كأنّه همه يكي هستند. بايد اجتماع شما و وحدت شما به آنجا برسد كه يك باشيد؛ بين خودتان و برادرهاي خودتان جدايي نبينيد، و اين دستوري است، دستور اسلامي. و برادر هستيد شما، چندين برادر با هم يك. و اين اسباب اين مي‌شود كه هيچ قدرتي نتواند به شما چيره بشود. و بحمدالله امروز ايران، تمام مردم، زن و مرد و كوچك و بزرگ همه با هم هستند. (10)
هركس هر حرفي بزند به گوش ما فرو نمي‌رود، هر شايعه‌اي درست بكنند، شايعه‌ها همه خنثي مي‌شود، هر دروغپردازي كه بكنند- تبليغاتي كه در خارج دارد مي‌شود و در هرجا- همه‌اش خنثي خواهد شد، براي اين‌كه، ما اين پايه را محكم كرديم كه ما براي خدا وحدت داريم. ما وحدتمان براي اين نيست كه خودمان به جايي برسيم يك كاري بكنيم. خدا فرموده وحدت داشته باشيد، براي او وحدت داريم و اين وحدت كه براي خداست، هر كيدي در مقابلش خنثي است. براي اينكه اين كيد، كيد با خداست، اين دشمني، دشمني با خداست. وقتي ما براي خدا اين كار را كرديم، كسي اگر مخالفت كند، مخالفت با خدا كرده است. چون ما براي او مي‌كنيم، آنها هم براي اين‌كه ما براي خدا مي‌كنيم دارند [دشمني] مي‌كنند. الان دشمني‌ها براي اين است كه ما براي اسلام داريم كار مي‌كنيم، والا ما چيزي نيستيم كه آنها مي‌بينند كه اسلام اگر چنانچه دامنه‌اش توسعه پيدا بكند، دامنه نفاق برچيده مي‌شود، دامنه كفر برچيده مي‌شود، همه اين چيزها از بين مي‌رود، قدرتها فلج مي‌شوند. (11)

راهبردهاي تصريحي:

1- عامل پيروزي‌هاي ملّت ايران در عرصه‌هاي مختلف، وحدتي بوده است كه خداوند در ميان اقشار مختلف ملّت برقرار كرده است.
2- وحدت ملّت ايران در حقيقت معجزه و امر الهي است و اين اميدواركننده است.
3- توجه به خدا و رحماني شدن، سبب وحدت كلمه و انسجام مي‌شود. توجه به شيطان موجب تفرقه است.
4- دسته دسته و حزب حزب شدن نشانه‌ي براي خدا نبودن است. ايمان به خدا موجب وحدت كلمه است.
5- در امر مهم وحدت بايد از خداوند استعانت جست.

نكات استنباطي:

1- تجلّي نصرت الهي، نزديك شدن دلها و وحدت كلمه‌اي است كه در بين ملّت در سراسر كشور به وجود آمده است.
2- اگر افراد و گروهها در تمام كارها خدايي شوند، آنگاه هيچ گاه اختلافي پيش نمي‌آيد.
3- تشكيل گروهها، جمعيتها و احزاب گوناگون يك نشانه از تفرقه و تشتّت است، مگر ايمان به خدا و عمل در راستاي وحدت هدف اصلي و عملي در آنها باشد.

پي‌نوشت‌ها:

1. صحيفه امام (ره)، ج6، صص 172 و 173.
2. صحيفه امام (ره)، ج6، صص 239 و 240.
3. صحيفه امام (ره)، ج6، ص 310.
4. صحيفه امام (ره)، ج17، صص 294 و 295.
5. صحيفه امام (ره)، ج6، ص 313.
6. صحيفه امام (ره)، ج7، صص 54 و 55.
7. صحيفه امام (ره)، ج8، صص 167و 168.
8. صحيفه امام (ره)، ج5، صص 511 و 512.
9. صحيفه امام (ره)، ج6، ص 21.
10. صحيفه حضرت امام (ره)، ج17، ص 222.
11. صحيفه حضرت امام (ره)، ج19، ص 208.

منبع مقاله:
گردآوري و تدوين: مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت، (1390)، سيره‌ي سياسي حضرت امام خميني(قدس‌سره)(10)، تهران: مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت، چاپ اول