جوان یعنی جهان
جوان یعنی جهان
منبع:مجله پرسمان
واژه جوان در لغت تداعىكننده توانايى، بالندگى، اقتدار، سلامتى، شادابى، سرور، سرزندگى، حركت، فعاليت، جنب و جوش، خروش، جوشش، صداقت و احساسات و قطارى از اين واژههاى زنده است. شايد بد نباشد بدانيم در دنياى واژهها سه دسته داريم كه فرصت جوانى2 را تعريف مىكنند:
- الف) واژههاى زنده و بالنده؛ مثل جوان، بهار، آب، روان، توفيق، رشد، پيروزى، عزت، افتخار، محبت، محبوبيت، مقبوليت، مشروعيت، احترام، حركت، شادابى و بالندگى.
- ب) واژههاى خنثا كه در حقيقت نحوه استفاده از آنها، به آنها معنا مىدهد و تلخى يا بالندگىشان را ترسيم مىكند؛ مانند: روز، شب، ماشين، چوب، لباس.
- ج) واژههاى تلخ و گزنده؛ چون پيرى، خستگى، بيابان، شكست، ذلت، طرد، بىاحترامى، سكون، سياهى، غم، اندوه، ركود، پوچى، بىانگيزهگى، سربار، بيكار و بيمار.
مىرسد و خود در دل اين واژهها تجسم مىيابد.
از طرف ديگر، چنانچه فردى همواره با واژههاى تلخ و گزنده و بازدارنده سر و كار داشته باشد و باور كند كه زندگى بيابانى است ذلت بار كه او در سياهى آن غم مىكارد و اندوه درو مىكند، رو به مرزهاى پوچى پير مىشود و در يك طرد بزرگ از تمام توفيقات به يك بيمار تمام عيار تبديل مىشود، كم كم و بعد از گذشت مدتى از زمان همان مىشود كه مىانديشد؛ چرا كه به قول روانشناس معاصر شاگتى گواين: «تو همانى كه مىانديشى.»3
حال اگر با انديشههاى مثبت و واژگان زنده سر و كار داريم، بالنده مىشويم. و اگر با افكار پوچ و تلخ و واژگان گزنده سر و كار داشته باشيم، پژمرده مىشويم.
جوانى در حقيقت دورانى از عمر است كه از فرصتها و توانها آكنده مىنمايد؛ يعنى اوج توانمندىهاى انسان در اين سنين مىگذرد. شايد در مقام تشبيه بتوان اين دوران را در قالب تمثيلات زير پررنگتر مطرح كرد:
از منظر و نگرش طبيعى، جوان يعنى راس قله زندگى.
از منظر زيبايى و زيبايىشناسى، جوان يعنى گلستان و دوران شكوفهدهى زندگى.
از وجه تمثيل به دريا، جوان يعنى موج و برخاستن.
از وجه تشبيه به فرود و فراز، جوانى يعنى دوره اوجگيرى.
از منظر گاه هوش و توان و استعداد، جوانى يعنى دوران بالاترين كشفها و شدنها.
از منظرگاه حركت و روانشدن، جوانى يعنى بالاترين سرعت و وصول به اهداف.
و از زاويه توانايى جسمى، جوانى يعنى سلامتى و شادابى.
موارد فوق و موارد مشابه همگى در حقيقت دنياى جوانى را به عنوان دنياى فرصتها به ما معرفى مىكند. از اين رو، حضرت رسول(ص)، پيامبر رحمت و محبت، مىفرمايد: «عليكم بالشباب لانّهم ارق افئدة؛4 بر شما باد به جوانان [و توجه بيشتر به آنها] زيرا احساسات رقيق و قلبهاى حساس دارند.
جامعه ايرانى در طول تاريخ و در بعد ارزشها و مبانى فكرى و علمى و عقيدتى نشان داده است كه بهترين، سالمترين و فداكارترين جوانان را تربيت و به دنيا عرضه داشته است.
جوان ممتاز
جوان ممتاز داراى سه بعد مهم است:- الف) مشورت مىكند.
- ب) تأمل مىكند.
- ج) با دقت انتخاب مىكند.
و به همين خاطر است كه توماس كارلايل مىنويسد: «آدمى كه نمىداند به كجا مىرود نسبت به هر بادى كه مىوزد موافق است.»6
جوانى و يادگيرى
«آنگاه كه از يادگيرى بازمانيد، به رشد خود پايان دادهايد.»7در دنياى امروز بحث آموزش مادامالعمر8 مطرح است و اين امر بايد براى جوانان عزيز يك باور و اساس قانونى به شمار رود. امروزه ياد گرفتن بيش از همه دورانهاى گذشته اهميت دارد. در گذشته اگر انسان به دانشهاى محدودى مسلط بود كفايت مىكرد؛ ولى در دنياى متلاطم و متحول امروز آموزش مداوم بسيار ضرورت دارد.
امروزه تنها مهارتهاى ارزشمند فرد مىتواند ضامن ادامه موفقيت و رشدش باشد. كسانى كه پيوسته مىآموزند و دانش و مهارت خود را افزايش مىدهند، بر ارزش اجتماعى خود مىافزايند. امروزه سه چيز در زندگى ما گريزناپذير است:
- 1- فرصتهاى محدود
- 2- توانهاى نامحدود
- 3- دگرگونىهاى معدود
- 1- علاوه بر سختكوشى (پشتكار) هوشمندانهتر كار كنيم.
- 2- موفقيتها به مرور حاصل مىشوند و چيزى كه ارزش انجام شدن دارد، لازم نيست در همان گام نخست يكباره كامل گردد.
- 3- آنچه انگيزه آفرين است به انسان انگيزه مىدهد.
- 4- هرگز، هرگز، هرگز به رغم فراوانى ناكامىها و شكستها از پاى ننشينيد. >
- 5- نبايد در مراحل تجربه اندوزى و يادگيرى انديشههاى خوب را زندانى كنيد. بكوشيد آنها را محقق سازيد. >
- 6- كار، تحصيل و تلاش و يافتن را تجربه كنيد و همواره خود را غافلگير كنيد؛ چون در اوج تلاش محو فعاليت هستيد و در صورت توفيق به غافلگيرى خويش مىرسيد.
- 7- كار و فعاليت و يادگيرى را بسيار جدى بگيريد؛ ولى با خود نرم باشيد.
- 8- سعى كنيد بزرگ بينديشيد، بزرگ عمل كنيد و بزرگ باشيد تا كارهاى بزرگ را رقم بزنيد.
- 9- دوران جوانى دوران كاركرد خوب است و كاركرد خوب پيامد هدفگذارى خوب است.
- 10- همواره آدمهاى فعال و توانمند انسانهاى متفاوتى هستند؛ چون انگيزههاى متفاوتى دارند.
- 11- اگر در جستجوى كمال نباشيم، به برترى نمىرسيم.
- 12- همواره از درون خود بپرسيد چگونه مىتوانم بهتر ظاهر شوم. اين مسأله شما را به كاوش درون گسيل مىكند و معجزه اينجا روى مىدهد زيرا كشف و شهود را خواهيد ديد.
جوان و برنامه
امروزه مشاهده افرادى كه هميشه خوشحال و خوشبين و موفق هستند، ما را به تعجب و غبطه وا مىدارد. به راستى علت چيست؟ چگونه در دل برخى از انسانها به رغم سختى و مشكلات ظاهرى، روح سبز انسانيت شكوفا مىشود؟ حقيقت آن است كه بسيارى از مردم، به دليل برنامههاى ناقص يا غلط، همواره سرگردان يا غمگين هستند. آنها بدون اين كه بخواهند، ياد گرفتهاند كه فقط ناراحت و ناراضى باشند و احساس شكست كنند و در واقع زندگى را بدون برنامهريزى بگذرانند.برنامهريزى در حقيقت به معناى پيشبينى عمليات با توجه به امكانات است تا براى رسيدن به اهداف از پيش تعيين شده، موفقيت را رقم بزنيم. نكته حائز اهميت در برنامهريزى خصوصاً در دوران جوانى دقت و ظرافت و گزينش فرصتها است. از اين رو، «دقت و ظرافت در برنامهريزى، از وسيله و امكانات مهمتر است.»
برنامهريزى همواره به داشتن سه افق و ديد نيازمند است؛ يعنى:
افق دور كه همان دور انديشى است؛
افق روشن كه همان آگاهى و روشن بينى است؛
و افق باز كه همان دورى از تك بعدى است.
اين افقها مستلزم آگاهى و نگاه جست و جو گرانه است نه منفعل و پذيراى محض بودن. از اين رو، بايد نگاهى جستوجوگر به گذشته، نظرى عميق به حال و تعمقى ژرف در اطراف و نگاهى بس دورانديش به آينده داشته باشيم. برنامهريزى، آينده را به زمان حال مىآورد. از اين رو، مىتوانيد كار را با آگاهى بيشتر در آينده رقم بزنيد.
امام على(ع) در اهميت برنامهريزى پيش از انجام كار مىفرمايد: «كسى كه بدون آگاهى به عمل مىپردازد، همچون كسى است كه از بيراهه مىرود؛ و چنين شخصى هر چه جلوتر مىرود، از سر منزل مقصود خويش بيشتر فاصله مىگيرد؛ و كسى كه از روى آگاهى و [برنامه] حركت كند، مانند رونده راه آشكار است.»9
گفتنى است كه پس از گذشت چهارده قرن از شخص ماندگار اميرمؤمنان(ع)، در غرب نيز همين مطلب مطرح است و«اچسون و گال» مىنويسند: «اگر مطمئن نيستيد به كجا مىرويد، خطر رسيدن به جاى ديگر را با خود همراه داريد.»10
جوان نيز بايد اين گونه باشد تا فرصتهاى موجود تلف نشوند و فرد بتواند با اثر بخشى و توانايى و كارآيى به اهداف زيبنده و جايگاه شايسته نائل شود. يكى از متفكران مديريت «گرى دسلر» مىنويسد: «هر كارى كه مشكلتر است، برنامهريزى آن واجبتر مىنمايد.»11 «هر چيز كه به فكر آيد، قابل برنامهريزى است.»12
امام على(ع) خطاب به مالك اشتر مىفرمايد: «اى مالك، كارها را چنان بر روزها تقسيم كن كه روزانه مطابق برنامه، انجام وظيفه شود و امور بر اثر عدم انضباط و ترتيب، مختل و آشفته نماند.13
«جوانى يعنى فرصت موفقيتها و انديشهها»
تنها چيزى كه موفقيتها و افكار عالى ما را محدود مىسازد، تفكرى است كه به ما مىگويد «نمىتوانى موفق شوى». مىتوان هرگونه انديشيد؛ ولى بايد دانست: «آن كه مىگويد مىتوانم، مىتواند وآن كه مىگويد نمىتوانم، نمىتواند».وقتى كسى مىگويد: «فكر مىكنم هميشه يك بازنده خواهم بود»، يادگيرى و تلاش را كنار مىگذارد، موقعيتها را از دست مىدهد، تا دير وقت كار نمىكند و تلاش مضاعف به خرج نمىدهد و همواره مىگويد «بى فايده» است. و ناگفته پيدا است كه پيشگويىاش درست از كار در مىآيد و موفق نمىشود؛ چون به خود تلقين مىكند. تلقين منفى دشمن موفقيتها است؛ همان گونه كه تلقين مثبت عامل پيروزىها و موفقيتها به شمار مىآيد. وقتى كسى به خود مىگويد: «من موفق خواهم شد» و اضافه مىكند به هر قيمتى اين كار را خواهم كرد، تا هر وقت لازم باشد كار مىكنم، تا آن جا كه بتوانم ياد مىگيرم تا جايى كه نياز باشد تغيير مىكنم. بى ترديد موفق مىشود. چون افكار، باور، اعتقاد و حركتش مبناى درونى دارد؛ او در افكار بالنده و فرازين به سر مىبرد. و حتى شكست را حقيقت و قسمتى از حركت به شمار مىآورد. پس انسان در هر شرايط جسمى و روحى تمام موفقيتها يا شكستهاى خود را مديون افكار خويش است.
نمونه تأثير افكار
هلن كلر: اجازه نداد كه نابينايى و ناشنوايىاش مانع از آن شود كه زندگى خود را وقف انسانهاى بد اقبالتر از خويش كند. پس تلاش كرد، آموخت و در سطوح بالاى آموزش مدرك گرفت و تمام عمر در خدمت افراد به ظاهر ناتوان به سر برد.توماس اديسون: در دوران كودكى از مدرسه اخراج شد، در دوران نوجوانى شكستهاى فراوان داشت و در جوانى پدرش به او مىگفت: اگر كلهات را بشكافيم به جاى مغز تكهاى گچ پيدا خواهيم كرد؛ ولى در اوج جوانى چنان تلاش كرد كه امروزه از مشاهير صنعت شمرده مىشود و بيش از 200 اختراع به نام او ثبت شده است.
جوان و مشكلات
جوانان پيوسته با موقعيتهاى بزرگى مواجه مىشوند كه زيركانه خود را در قالب مشكلات لاينحل از آنها پنهان مىكنند. اين انديشه گاه و بى گاه به ذهن همه خطور مىكند كه «چه خوب مىشد اگر هيچ مشكلى وجود نمىداشت!»اساساً انسانها براى حل مسائل و مشكلات و يافتن راههاى تازه جهت حل مسائل آفريده شدهاند و به نظر من:
«زندگى از جهتى مسأله بزرگى است كه آدمى براى حل كردن آن آفريده شده است.»
مشكلات بخشى از ميراث جهانند كه ما را براى رهايى از خود به سوى يادگيرى و تجربه مىرانند. ويژگى منحصر به فرد بودن انسان تلاش پيگير آدمى جهت تجربه اندوزى است، شما مىتوانيد از هيچ، چيزى بسازيد. حيوانات بر عكس انسان نمىتوانند اين گونه در صحنه حيات ظاهر شوند. انسان بودن يعنى تحمل مشكلات و همچنين عشق ورزيدن، خنديدن، گريستن، تلاش، برخاستن، به زمين خوردن و دوباره برخاستن.
از زاويه و ديدگاه كسى كه مثبت فكر مىكند، يك مشكل صرفاً موقعيتى تازه براى ياد گرفتن است. انسان از دوران كودكى با اين انديشه بزرگ مىشود. حتى نوزادان و بچهها هم با همين فلسفه زندگى مىكنند. كودك ده ماهه هر چيزى را مثل يك مبارزه مىبيند، در آوردن صداهاى تازه، يادگيرى برداشتن اشيا، مبارزه خوردن، پرتاب اشيا و لذت پرتاب آنچه كه مىخورد. زندگى براى انسان يك سفر سحرآميز توأم با اكتشاف است. بچهها وقتى بزرگتر مىشوند، با هيجانات و احساسات بى پروا و زيبا، خود را به دامان زندگى مىاندازند؛ مسابقه دوچرخهسوارى، دو، بالاى نردبان رفتن و پريدن و از درخت بالا رفتن و... نمودهاى اين احساسات زيبا است.
گاه به دلايلى اين مبارزان كوچك و شجاع به بزرگسالان يا جوانانى منفعل و پيرو كه انجام كوچكترين كارها برايشان به منزله مبارزه با هيولايى شكستناپذير است، تبديل مىشوند؛ چرا؟ شايد جواب اوليه آن اين باشد كه تمرين و مبارزه با مشكلات را ادامه ندادهاند و مشكل را معضل لاينحل تصور كردهاند. در حالى كه مشكل يك فرصت است. نبايد فراموش كنيم كه مشكلات دامنه ذهن ما را وسعت مىبخشند. به قول هوراس: «بدبختى، نبوغ را نمايان مىسازد و خوشبختى آن را مىپوشاند.»14
جوان و اشتباهات
مردى هميشه تأسف مىخورد كه چرا هيچگاه خداوند با او صحبت نكرده است. روزى از دوستى پرسيد: «چرا خداى بزرگ عالم هيچ وقت از آن پيامهايى كه براى ديگران مىفرستد، براى من نفرستاده است؟ آن دوست در پاسخ گفت: «اما خداوند كه با تو ارتباط برقرار كرده است... خداوند از طريق اشتباهاتت با تو در رابطه است.»15اشتباهات بازخورد اعمال مايند. اشتباهاتى كه برندگان مرتكب مىشوند به مراتب بيش از بازندگان است؛ و به اين خاطر است كه برندهاند؛ زيرا آنها با تلاش و تداوم بيشتر توانستهاند بازخوردهاى بيشتر دريافت كنند. اشكال كار بازندگان در اين است كه اشتباه را رويدادى بزرگ و نابخشودنى تلقى مىكنند و جنبه مثبت آن را در نظر نمىگيرند.
شكستها و پيروزىها
معمولاً اشتباهات به نوعى شكست منتهى مىشوند و همان طور كه قبلاً نيز اشاره شد، انسان توانمند شكست را قسمتى از زندگى و بخشى از پيروزى مىداند. ما معمولاً از شكستهاى خود بيش از پيروزىهايمان درس مىگيريم؛ زيرا وقتى بازنده مىشويم به فكر و تأمل و تجزيه وتحليل و سازماندهى مجدّد مىپردازيم و طرحها و تاكتيكهاى تازه بنا مىكنيم، اما وقتى برنده مىشويم فقط جشن مىگيريم چيز تازهاى نمىآموزيم؛ و اين خود دليل ديگرى براى گرامى داشتن اشتباهات است. زندگى توماس اديسون در اين زمينه سندى معتبر است. روزى از او پرسيدند: «از اين كه بارها و بارها در تلاش براى ساختن لامپ برق با شكست رو به رو شدى، چه احساسى داشتى؟»اديسون پاسخ داد: «من هيچ وقت شكست نخوردم و احساس شكست را نيز به خود تلقين نكردم. بلكه من با موفقيت توانستم هزاران طريقه نساختن لامپ برق را كشف كنم!»
اين نگرش مثبت به اشتباه، اديسيون را قادر به ارائه خدمتى به جهانيان كرد كه او را از اين حيث در طول تاريخ بى رقيب ساخته است.
جوان و ريسكپذيرى
رسيدن به هر هدفى هميشه مستلزم قبول خطر است. فردى ممكن است بگويد: «نه، من ريسك نمىكنم من جانب احتياط را رها نمىكنم». اين فرد نمىفهمد تا احتياط افراطى را كنار نگذارد به هدف نمىرسد. احتياط معقول هميشه مطلوب است؛ ولى احتياط مفرط و ترس مضاعف انسان را به اهداف موعود نمىرساند. اهداف هميشه بر سر جاى خود هستند و بر اين كره خاكى خداوند قانونى حاكم است كه رسيدن به پاداش را به بهاى قبول خطر تضمين مىكند. جز اين راه، راه ديگرى وجود ندارد.دوران جوانى يعنى رسيدن به يك انسان كامل و يك انسان كامل بودن، بسيار ارزشمند است. انسانهايى كه شهامت پرداخت بهاى اهداف و عشق را دارند، بسيار انگشت شمارند. انسان هدفدار و عاشق كسى است كه تمام انديشه امنيت را رها كرده، بى پروا به روى هر خطرى آغوش مىگشايد. پس بايد زندگى را همچون معشوقى در آغوش گرفت.
جوان و تعهد
جوانى دوران تعهد وتلاش متعهدانه است. جوان انسانى مسؤوليتپذير است كه با عنايت به صدق و پاكىاش هميشه سرفراز ميدانها است. در قبول مسؤوليتها بايد نخستين قدم را خود ما برداريم. اگر جوانيم، بايد حركت كنيم. تا وقتى كه در حاشيه ايستادهايم و براى هجوم به سمت اهداف و مرزهاى موفقيت آمادگى نداريم، گويا جهان در برابر ما با اين نگرش ايستاده است: «خوب، مثل اين كه آنقدرها درباره اين مسأله جدى نيست و متعهدانه جلو نيامده است. هر وقت آن را جدى گرفت، به او كمك خواهيم كرد.»از همان لحظهاى كه با قاطعيت مىگوييم: «من به هر قيمتى اين كار را خواهم كرد، كم و بيش گام اول را به سوى همان «نبوغ و قدرت لايتناهى» برداشتهايم. هر كسى كه در زندگى موفق مىشود، متعهدانه تصميم به موفق شدن گرفته است.
كوهنوردى كه قله اورست را فتح كرد، يقيناً به خود گفته است كه «فتحش مىكنم». براى وصول به اهداف بايد جدى باشيم. زندگى گاندى شاهدى بر اين حقيقت است كه حتى يك فرد كاملاً در بند و اسير در پشت ميلههاى زندان استعمار نيز مىتواند مسير تاريخ يك ملت را تغيير دهد. ديزرائيلى مىنويسد: «هيچ چيز قادر به متوقف ساختن اراده انسانى كه حتى زندگى خود را در گرو پيشبرد هدفش مىگذارد، نيست.»16
مردم نيز همواره دنبال كسى هستند كه تعهد و استقامتش را تحسين كنند.
جوان و تلاش
جوان پر تلاش درياى واقعى است؛ او بايد با خود زمزمه كند:دريايم و نيست باكم از توفان
دريا همه عمر خوابش آشفته است17
براى شاد زيستن و جهان ماندن و جهانى شدن و پا به عرصه جاودانگى گذاشتن و جاودانه شدن حرف اول و آخر تلاش است. در زندگى بسيارى از بزرگان، نوابغ، دانشمندان سخنوران ومحققان مقوله تلاش و كوشش فوق طاقت بشرى جارى است. البته چون اهداف بلندى در سر مىپروانند، همواره از آن لذت مىبرند.
پيشرفت در هر زمينهاى با تلاش ميسر است. ما به تلاش نياز دارم؛ زيرا طبيعت ما آن را «طلب» مىكند؛ زيرا تلاش، امتياز و اشتياق انسان براى يادگيرى، خودآزمايى، آزمايش و تجربه است. اشتباه اغلب مردم اين جا است كه تنها براى رسيدن به اهداف نهايى كار مىكنند ونه براى لذت از كار كردن؛ و به همين خاطر است كه وقتى به اهداف مورد نظر خود نمىرسند، دچار يأس و افسردگى مىشوند.
تلاش در اينجا به معناى زيادهخواهى، زيادهطلبى يا غرق شدن در هرج و مرج نامحدود نيازهاى تمام ناشدنى نيست. تلاش يعنى سعى در رقم زدن استارتها و مراحل موفقيت جهت رسيدن به اهداف ارزشمند. اگر ما به خاطر عشق به كار و مسؤوليت تلاش كنيم، ديگر مشكلى وجود نخواهد داشت. نتايج همواره فرا مىرسند؛ زيرا اين يك الزام است، يك «بايد» است، يك قانون است، اما اگر نتايج تأخير داشتند يا در آن زمانى كه شما انتظارشان را مىكشيديد از راه نرسيدند، اجازه ندهيد كه اين مسأله تمام هفته يا سال شما را خراب كند، نتايج هميشه از راه مىرسند. بياييد از همين لحظه تصميم بگيريم به خاطر عشق به كار كردن كار كنيم و اين مانند شاد بودن است يعنى يك تصميم است. به قول جيمز ام. بارى: «راز شاد زيستن، انجام دادن آنچه دوست مىداريم نيست. دوست داشتن آن چيزى است كه انجام مىدهيم.» نيوتن مىگويد: اگر من به جايى رسيدهام، بر اثر كار و كوشش است.18
نتيجه
ما انسانها حق انتخاب داريم و خداوند حكيم در قرآن كريم نيز اين حق را رسماً به ما داده است انتخابهاى درست، به جا، دقيق و ارزشمند حتى ما را از مقام فرشتگان بالا مىبرد و انتخابهاى فرودين و غلط و بىارزش ما را از حيوان هم پستتر مىسازد. انتخاب حق ما است، انتخاب ميان زندگى واقعى يا زيستن نباتى، انتخاب شغل يك ريسك است، عبور از خيابان هم يك ريسك است، شروع يك فعاليت علمى يا حرفه و شغل و يا زندگى مشترك نيز از اين مقوله است. پس بايد اين ريسكها يا انتخابها را در زندگى تجربه كنيم؛ البته اين ريسكها و انتخابها بايد معقول، مطلوب، دقيق و حسابشده باشد. و لفگانگ گوته، مستشرق حافظ دوست و فيلسوف آلمانى، مىنويسد: هر كارى را كه مىتونى انجام دهى يا رؤياى توانستنش را دارى... آغاز كن. در جسارت تو، نبوغ و قدرت و سحر مثبت نهفته است.ما نيز بر اين عقيدهايم كه: هر انسانى، خصوصاً در دوران پاكى و صداقت جوانى، با ايمان به سمت يك هدف معقول با توكل و قبول خطرات و ريسك و با لحاظ احتياط مطلوب حركت كند، دستان ناپيداى خداوند به سمت او خواهند آمد.
پىنوشتها:
1- تعبير زيباى آقاى احمد ناصرى از شعر بسيا شيواى حضرت مولى الموحدين اميرالمؤمنين على(ع) كه مىفرمايد: اتزعم انك جرم صغير و نيك انطوى العالم الاكبر.
2- .Young oportionity
3- شاگتى گواين، تو همانى كه مىانديشى، تهران: [بىنا]، سال 1378.
4- به نقل از يادداشتهاى روايى، حجةالاسلام شيخ احمد ناصرى، ص 18.
5و6.به نقل از دكتر رحمانى يادداشتهاى پراكنده، ص 22.
7- مديريت بر قلبها، كن بلانچارد، ترجمه دكتر عبدالرضا رضايىنژاد، ص 26 كه تعبير ذيل را بكار برده است:
8-.you stop growing Long life learning ,When you stop Learning
9- نهجالبلاغه، خطبه 154، ترجمه محمد دشتى.
10-...Thrid Techiques in the clinical supervision :A.Acheson Meredith Damien Gall .Keith
chapter h.p.112-1998
12 و11. مبانى مديريت، گرى دسلر، ج 1، ص 156.
13- نهجالبلاغه، نامه 53، ترجمه محمد دشتى.
14- راز شاد زيستن، اندرو متيوس، ترجمه وحيد افضلى راد، ص 102.
15- همان، ص 103.
16- همان، ص 110.
17- در كوچه باغهاى نيشاور، محمدرضا شفيعى كدكنى.
18- اختراع گامى به سوى تكامل، رضا ناظمى، ص 129.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}