کثرت خدایان در عرب جاهلی
در کثرت تعداد بت ها [اصنام] و انصاب در عصر جاهلی تردیدی نیست؛ اما بسیار دشوار است که بتوان در مورد تعداد این خدایان سنگی و میزان شیوع آن ها در میان قبایل مختلف نظر داد. زیرا اطلاعات موجود طرح معینی از خدایان
نویسنده: محمود سلیم الحوت
ترجمه و تحقیق: منیژه عبداللهی و حسین کیانی
ترجمه و تحقیق: منیژه عبداللهی و حسین کیانی
در کثرت تعداد بت ها [اصنام] و انصاب در عصر جاهلی تردیدی نیست؛ اما بسیار دشوار است که بتوان در مورد تعداد این خدایان سنگی و میزان شیوع آن ها در میان قبایل مختلف نظر داد. زیرا اطلاعات موجود طرح معینی از خدایان و تعداد آن ها و میزان شیوع آن ها ترسیم نمی کند. «جارم» می گوید: «هر قبیله بیش از یک بت داشته است و تعداد زیادی از آن ها در کعبه بوده است». و نیز می گوید: «امکان ندارد بتوانیم همه ی بت های جاهلی را برشماریم و کثرت آن ها از شمارش بیرون است (1)».
جارم در کتاب خود به کتاب های سیره و احادیث و آثار ادبی و تفاسیر پیشین استناد می کند، بنابراین سخن او به طور کلی عبارت است از انعکاس صدای آلوسی در کتاب «احول العرب» و از نظر قول و انشاء هیچ تفاوتی با آن ندارد، اگرچه سودمندی هر دو کتاب از نظر گردآوری مطالب درباره ی بت ها و برشمردن آن ها آشکار است.
اما شیخو این کثرت بت ها را مطلق و بی شمار نمی داند و در کتاب خود النصرانیه و آدابها بین العرب فی الجاهلیه می گوید:
اگر به اصنام و بت هایی که یعقوبی آن ها را ذکر کرده است، اسماء سایر خدایان و بت هایی که در معجم ها و تواریخ و شروح آمده اضافه شود، این تعداد به حدود سی صنم بالغ می شود؛ و این کجا و آن چه که ابن اسحاق و ابن هشام گفته اند که در کعبه تعداد بت ها مطابق روزهای سال، 360 بوده است، کجا؟ (2)
«نولدکه» خود را به شمارش تعداد بت های جاهلی مقید نمی کند و تنها به این نکته اعتراف می کند که شمردن تعداد این خدایان فهرستی طولانی خواهد داشت (3) و هم چنین «لامنس» می گوید: «تعداد آن ها کم نبوده است (4)» او همچنین می گوید:
تعداد زیادی سنگ تا مدّت زمان طولانی در آستانه ی کعبه و یا در محوطه ی اطراف آن قرار داشت، با این حال تعداد آن ها به عدد بزرگ 360 که مطابق روایت ها، نبی اکرم آن ها را در روز فتح سرنگون کرد، نمی رسد(5).
و «جرجی زیدان» می گوید: «اگر همه ی بت های عرب را جمع کنیم تعداد آن ها بالغ بر صد عدد می شود(6)».
در این بحث ضرورت دارد که پژوهشگر میان دو نوع سنگ هایی که مورد پرستش واقع می شده اند، تفاوت قایل شود: نوع نخست بت های بدوی، و دوم بت های شهری بوده اند که مطابق با هر کدام، پرستندگان آن ها یا اهل بادیه بوده اند یا در شهر سکنی داشته اند. هم چنین باید میان خدایان قبیله ای با خدایان خانگی، تفاوت گذاشت.
ابن کلبی می گوید:
وقتی کسی مسافرت می کرد و در منزلی از منازل راه فرود می آمد، چهار سنگ برمی گزید و بهترین آن ها را پروردگار فرض می کرد و سه تای دیگر را اجاق پایه ی دیگش می کرد و وقتی آن محل را ترک می کرد، آن سنگ ها را همان جا می گذاشت و در منزل دیگر همان عمل را تکرار می کرد (7).
و دیگری می گوید:
ما در جاهلیت سنگی را عبادت می کردیم و به ناگاه صدای منادی را می شنیدیم که ندا می داد: «ای کاروانیان پروردگار شما نابود شد، پس دیگری را بخواهید». پس ما همه ی راه های دشوار و آسان را می پیمودیم و هم چنان که آن را طلب می کردیم، ناگهان صدای منادی را می شنیدیم که ندا می داد: «ما پروردگار شما یا شبیه به آن را یافتیم». و آن سنگی بود که ما بر آن شتران را نحر می کردیم (8).
و «ابورجاء عطاردی» گفته است:
ما در جاهلیت اگر سنگی را نمی یافتیم، به تندی مقداری خاک جمع می کردیم و گوسفندی را می آوردیم و بر آن خاک، شیر آن را می دوشیدیم، سپس در اطراف آن طواف می کردیم (9).
هم چنین روایت و داستان هایی وجود دارد که نشان می دهد:
همه ی اهالی مکّه صنمی در خانه داشته اند که آن را عبادت می کرده اند و هنگامی که یکی از آن خانواده عزم سفر می کرده است، آخرین کارش آن بوده که بت را مسح کند و وقتی از سفر باز می گشت، نیز نخستین کار آن بود که بت را مسح کند (10).
از سخنان «ابن هشام» دریافته می شود که: «اشراف در خانه هایشان بت هایی را به عنوان خدا گرامی می داشته اند و آن ها را پاکیزه نگه می داشتند(11)».
این گونه سخنان و حکایت های شبیه به آن دلیل دیگری ست که محققان را به این اشتباه بیندازد که تعداد بت های عرب خیلی زیاد بوده است. آیا ضرورت دارد که نه تنها هر شریف و رییسی در قبیله دیگر یک بت داشته باشد، بلکه در هر خانه ای بت پرستیده شود که نسبت به بت رییس دیگر و بت سایر همسایگان از ویژگی های متفاوتی برخوردار باشد؟ آیا در حالی که قبیله یا طایفه بتی ویژه ی خود، به عنوان مثال عزّی یا هبل داشت که عبادت می شد و آداب و آیینی ویژه داشت، اجازه داده می شد که افراد قبیله اشکال و رموز دیگری را به جای بت اصلی خود می پرستیدند؟ «لامنس» نظر «ولهاوزن» را که در کتاب «بقایای بت های عربی (12) ذکر شده، نمی پذیرد و وجود این خدایان خانگی را باور نمی کند و فقط افسانه های معروفی را که در سیر و سایر منابع آمده است معتبر می داند و اطلاعاتی عرضه می کند که صحت گفته های ذکر شده مربوط به کثرت خدایان را به شک آمیخته می کند، و این عقیده را دامن می زند که وجود این نوع خدایان [خانگی] را نفی می کند. از او می خوانیم:
حقیقت آن است که از جمله حقوق اشراف و رؤسای قبایل نه تمیلک بت های خانگی، بلکه محافظت از خانه یا سنگی بوده است که به عنوان بت پرستیده می شد و آن ها از آن بت نه در خانه و خیمه ی خود بلکه در خیمه ی ویژه ای که متعلق به قبیله بوده است، محافظت می کردند و این خیمه در کنار چادر یا خیمه ی رییس طایفه برپا می شده است(13).
و سپس ادامه می دهد:
نتیجه ی دیگری که به دست می آید آن است که در یک قبیله که از یک ریشه و نسل بوده اند، تنها یک خانه یا یک خیمه [برای بت ها] وجود داشت و به همین دلیل از بیهوده است که از خدایان خانگی یا از پرستش انفرادی سخن بگوییم. عرب جاهلی به جز عبادت کلی نوع دیگری از عبادت را نمی شناخت و آن نیز اجرای شعایری بود که کل قبیله آن را در مکان و زمان هایی خاص و با مظاهری اندک برپا می داشت که برای آن که همان اندک نیز برای به پایان رساندن صبر او کافی بود و اگر از تاثیرات سوء بعضی نیروهای غیربشری بیم ناک می شد، به تمائم [ادعیه و حرزها] پناه می بردو این گونه دعاها و حرزها در نظر وی کارسازتر و برتر از تمثال ها و بت های نهان در خانه ها و خیمه هایش بود. (14)
بنابر آن چه که پیش از این گفته شد، ما بر آن نیستیم که نظر لامنس را به همین گونه و با همین نقایص بپذیریم و تنها به مجرد این سخن که قوم عرب «قلیل الجلد القتوی» (در تقوی و دین داری چندان پابرجا و استوار نبود)، است و یا بر اساس این گمان که روایت های رایج درباره ی این خدایان مشکوک به نظر می رسد، نمی توانیم وجود بت های خانگی را کاملاً مردود بدانیم.
شاید بت های زیادی که از آن ها سخن به میان می آید، مجرد تمثیل هایی باشد که صحرانشینان و شهرنشینان از آن ها بیش تر به عنوان سرگرمی بهره می بردند تا به عنوان رموزی که برای خدایی معین وضع شده است. «ارزقی» از یکی از آن ها روایت می کند که گفت: «پیش از این بت هایی می دیدم که به دور آن ها طواف داده می شد، و [سپس] بدوی ها آن ها را می خریدند و به خانه های خود می بردند (15)».
و در همان منبع می خوانیم: «ابوتجاره در مکّه بت می ساخت و می فروخت و در قبیله ی قریش در مکّه کسی نبود که در خانه اش بتی نباشد (16)».
با این حال اگرچه این گفته ها که بر کثرت تعداد بت ها و تمثال ها دلالت دارد، نمی تواند دلیلی بر اختلاف و تنوع زیاد خدایانی باشد که این تمثال ها رمزی از آن ها محسوب می شده اند.
جارم در کتاب خود به کتاب های سیره و احادیث و آثار ادبی و تفاسیر پیشین استناد می کند، بنابراین سخن او به طور کلی عبارت است از انعکاس صدای آلوسی در کتاب «احول العرب» و از نظر قول و انشاء هیچ تفاوتی با آن ندارد، اگرچه سودمندی هر دو کتاب از نظر گردآوری مطالب درباره ی بت ها و برشمردن آن ها آشکار است.
اما شیخو این کثرت بت ها را مطلق و بی شمار نمی داند و در کتاب خود النصرانیه و آدابها بین العرب فی الجاهلیه می گوید:
اگر به اصنام و بت هایی که یعقوبی آن ها را ذکر کرده است، اسماء سایر خدایان و بت هایی که در معجم ها و تواریخ و شروح آمده اضافه شود، این تعداد به حدود سی صنم بالغ می شود؛ و این کجا و آن چه که ابن اسحاق و ابن هشام گفته اند که در کعبه تعداد بت ها مطابق روزهای سال، 360 بوده است، کجا؟ (2)
«نولدکه» خود را به شمارش تعداد بت های جاهلی مقید نمی کند و تنها به این نکته اعتراف می کند که شمردن تعداد این خدایان فهرستی طولانی خواهد داشت (3) و هم چنین «لامنس» می گوید: «تعداد آن ها کم نبوده است (4)» او همچنین می گوید:
تعداد زیادی سنگ تا مدّت زمان طولانی در آستانه ی کعبه و یا در محوطه ی اطراف آن قرار داشت، با این حال تعداد آن ها به عدد بزرگ 360 که مطابق روایت ها، نبی اکرم آن ها را در روز فتح سرنگون کرد، نمی رسد(5).
و «جرجی زیدان» می گوید: «اگر همه ی بت های عرب را جمع کنیم تعداد آن ها بالغ بر صد عدد می شود(6)».
در این بحث ضرورت دارد که پژوهشگر میان دو نوع سنگ هایی که مورد پرستش واقع می شده اند، تفاوت قایل شود: نوع نخست بت های بدوی، و دوم بت های شهری بوده اند که مطابق با هر کدام، پرستندگان آن ها یا اهل بادیه بوده اند یا در شهر سکنی داشته اند. هم چنین باید میان خدایان قبیله ای با خدایان خانگی، تفاوت گذاشت.
ابن کلبی می گوید:
وقتی کسی مسافرت می کرد و در منزلی از منازل راه فرود می آمد، چهار سنگ برمی گزید و بهترین آن ها را پروردگار فرض می کرد و سه تای دیگر را اجاق پایه ی دیگش می کرد و وقتی آن محل را ترک می کرد، آن سنگ ها را همان جا می گذاشت و در منزل دیگر همان عمل را تکرار می کرد (7).
و دیگری می گوید:
ما در جاهلیت سنگی را عبادت می کردیم و به ناگاه صدای منادی را می شنیدیم که ندا می داد: «ای کاروانیان پروردگار شما نابود شد، پس دیگری را بخواهید». پس ما همه ی راه های دشوار و آسان را می پیمودیم و هم چنان که آن را طلب می کردیم، ناگهان صدای منادی را می شنیدیم که ندا می داد: «ما پروردگار شما یا شبیه به آن را یافتیم». و آن سنگی بود که ما بر آن شتران را نحر می کردیم (8).
و «ابورجاء عطاردی» گفته است:
ما در جاهلیت اگر سنگی را نمی یافتیم، به تندی مقداری خاک جمع می کردیم و گوسفندی را می آوردیم و بر آن خاک، شیر آن را می دوشیدیم، سپس در اطراف آن طواف می کردیم (9).
هم چنین روایت و داستان هایی وجود دارد که نشان می دهد:
همه ی اهالی مکّه صنمی در خانه داشته اند که آن را عبادت می کرده اند و هنگامی که یکی از آن خانواده عزم سفر می کرده است، آخرین کارش آن بوده که بت را مسح کند و وقتی از سفر باز می گشت، نیز نخستین کار آن بود که بت را مسح کند (10).
از سخنان «ابن هشام» دریافته می شود که: «اشراف در خانه هایشان بت هایی را به عنوان خدا گرامی می داشته اند و آن ها را پاکیزه نگه می داشتند(11)».
این گونه سخنان و حکایت های شبیه به آن دلیل دیگری ست که محققان را به این اشتباه بیندازد که تعداد بت های عرب خیلی زیاد بوده است. آیا ضرورت دارد که نه تنها هر شریف و رییسی در قبیله دیگر یک بت داشته باشد، بلکه در هر خانه ای بت پرستیده شود که نسبت به بت رییس دیگر و بت سایر همسایگان از ویژگی های متفاوتی برخوردار باشد؟ آیا در حالی که قبیله یا طایفه بتی ویژه ی خود، به عنوان مثال عزّی یا هبل داشت که عبادت می شد و آداب و آیینی ویژه داشت، اجازه داده می شد که افراد قبیله اشکال و رموز دیگری را به جای بت اصلی خود می پرستیدند؟ «لامنس» نظر «ولهاوزن» را که در کتاب «بقایای بت های عربی (12) ذکر شده، نمی پذیرد و وجود این خدایان خانگی را باور نمی کند و فقط افسانه های معروفی را که در سیر و سایر منابع آمده است معتبر می داند و اطلاعاتی عرضه می کند که صحت گفته های ذکر شده مربوط به کثرت خدایان را به شک آمیخته می کند، و این عقیده را دامن می زند که وجود این نوع خدایان [خانگی] را نفی می کند. از او می خوانیم:
حقیقت آن است که از جمله حقوق اشراف و رؤسای قبایل نه تمیلک بت های خانگی، بلکه محافظت از خانه یا سنگی بوده است که به عنوان بت پرستیده می شد و آن ها از آن بت نه در خانه و خیمه ی خود بلکه در خیمه ی ویژه ای که متعلق به قبیله بوده است، محافظت می کردند و این خیمه در کنار چادر یا خیمه ی رییس طایفه برپا می شده است(13).
و سپس ادامه می دهد:
نتیجه ی دیگری که به دست می آید آن است که در یک قبیله که از یک ریشه و نسل بوده اند، تنها یک خانه یا یک خیمه [برای بت ها] وجود داشت و به همین دلیل از بیهوده است که از خدایان خانگی یا از پرستش انفرادی سخن بگوییم. عرب جاهلی به جز عبادت کلی نوع دیگری از عبادت را نمی شناخت و آن نیز اجرای شعایری بود که کل قبیله آن را در مکان و زمان هایی خاص و با مظاهری اندک برپا می داشت که برای آن که همان اندک نیز برای به پایان رساندن صبر او کافی بود و اگر از تاثیرات سوء بعضی نیروهای غیربشری بیم ناک می شد، به تمائم [ادعیه و حرزها] پناه می بردو این گونه دعاها و حرزها در نظر وی کارسازتر و برتر از تمثال ها و بت های نهان در خانه ها و خیمه هایش بود. (14)
بنابر آن چه که پیش از این گفته شد، ما بر آن نیستیم که نظر لامنس را به همین گونه و با همین نقایص بپذیریم و تنها به مجرد این سخن که قوم عرب «قلیل الجلد القتوی» (در تقوی و دین داری چندان پابرجا و استوار نبود)، است و یا بر اساس این گمان که روایت های رایج درباره ی این خدایان مشکوک به نظر می رسد، نمی توانیم وجود بت های خانگی را کاملاً مردود بدانیم.
شاید بت های زیادی که از آن ها سخن به میان می آید، مجرد تمثیل هایی باشد که صحرانشینان و شهرنشینان از آن ها بیش تر به عنوان سرگرمی بهره می بردند تا به عنوان رموزی که برای خدایی معین وضع شده است. «ارزقی» از یکی از آن ها روایت می کند که گفت: «پیش از این بت هایی می دیدم که به دور آن ها طواف داده می شد، و [سپس] بدوی ها آن ها را می خریدند و به خانه های خود می بردند (15)».
و در همان منبع می خوانیم: «ابوتجاره در مکّه بت می ساخت و می فروخت و در قبیله ی قریش در مکّه کسی نبود که در خانه اش بتی نباشد (16)».
با این حال اگرچه این گفته ها که بر کثرت تعداد بت ها و تمثال ها دلالت دارد، نمی تواند دلیلی بر اختلاف و تنوع زیاد خدایانی باشد که این تمثال ها رمزی از آن ها محسوب می شده اند.
پی نوشت ها :
1. ادیان العرب فی الجاهلیه، ص 155.
2. ص 6.
3. Enc of Religious and Ethic، ج1، ص 659.
4. مجله المشرق 37، ص 223.
5. همان، ص 221.
6. انساب العرب القدما، ص 39.
7. کتاب الاصنام، ص 33.
8. الالوسی، بلوغ الارب فی معرفه احوال العرب، ج2، ص 211.
9. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج2، ص 188.
10. کتاب الاصنام، ص 33.
11. کتاب السیره، ص 303.
12. Reste Arabischen Heidentums
13. مجله المشرق، 1937، ج2، ص 218-220.
14. همان.
15. الأزرقی، اخبار مکّه: ص 78.
16. همان.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}