ازدواج مرحله زيبايي از زندگي
نويسنده:پويا فخرآبادی
منبع:روزنامه كيهان
براي هر مرد و زني ازدواج به منزله آغاز دوباره زندگي است. هر دو افكار و آرزوهايي براي اين زندگي مشترك دارند و تمايل دارند كه نقش پررنگي در اين ميان داشته باشند و هريك نيز به شيوه خود عمل مي كنند.
خانواده و داشتن مسئوليت موهبتي الهي است و نقش زنان در اداره خانه از اهميت قابل توجهي برخوردار است.
به همين دليل ازدواج براي يك زن مفهوم خاصي دارد. به عبارت ديگر ازدواج براي يك زن بيشتر مفهوم احساسي دارد. براي وي ازدواج به معني استقلال و خارج شدن از محدوديت هايي است كه والدين برايش تعيين كرده بودند.
در عين حال او به لذت شيرين مادري نيز مي انجامد. پس او با فرزنددار شدن شخصيت خودرا به عنوان همسر و مادر تكميل مي كند.
لازم به ذكر است كه از نظر يك زن همسر به معني امنيت، حمايت، قدرت و فردي صميمي براي در ميان گذاشتن احساسات و افكار است.
بدين ترتيب شوهر كسي است كه با او مي توان هر آنچه را با ديگران حتي والدين و خواهر و برادر نمي توان تقسيم كرد در ميان گذاشت و به معني واقعي كلمه شريك شد.
از طرف ديگر شوهر كسي است كه پدر فرزندان اوست. پس نقش او در هماهنگ ساختن اين نقش ها بسيار است. به عبارت ديگر اكثر اين نقش ها براي زن از نقطه نظر احساسي حائز اهميت است.
بنابراين چنانچه زن متوجه شود كه همسرش مسائل و احساسات خود را با فرد ديگري در ميان مي گذارد احساس خوبي نخواهد داشت، زيرا از نظر زن همسر يعني همه چيز او و وي خواهان صميميت و صداقت با همسرش مي باشد و در بسياري موارد يك حس وابستگي نيز در او شكل خواهد گرفت.
اما اگر شوهر از اين امر طبيعي آگاه نباشد و سعي نكند به همسرش اطمينان خاطر دهد كه زندگي مشتركشان در اولويت است مشكلاتي براي زن ايجاد خواهد شد كه برخي از آنها عبارتند از:

زن اعتماد و وابستگي خود را از دست مي دهد

البته شايد اين احساس آشكار نباشد اما شدت آن به طور قطع كاهش مي يابد. زن در افكار و روحيات خود دچار استرس و تنش شده و به تدريج به انواع بيماري هاي جسمي و روحي هر چند خفيف دچار مي شود.

احساس امنيت خاطر او از بين مي رود

با توجه به اينكه اشاره اي داشتيم به اينكه از نظر زن شوهرش به معني امنيت است وقتي او وابسته به شوهر باشد اما احساس راحتي و آرامش خاطر نكند از نظر امنيت به ويژه امنيت مالي نيز احساس ناامني خواهد كرد.

احساس خواهد كرد شريك احساسي خود را از دست داده است

هر چقدر هم زن به والدين-خواهر و برادر ودوستان و آشنايان نزديك باشد وقتي احساس كند شوهرش از نظر روحي نزديك به او نيست احساساتي از قبيل خشم- تأسف و نارضايتي بر او مسلط شده و به روحيه او حمله مي كنند.

احساس اعتماد به نفس در او تضعيف مي شود

حتي اگر بسياري از افراد به او احترام بگذارند از آنجايي كه وقتي همسرش دور و بر اوست احساس اعتماد به نفس بيشتري مي كند با عدم اين حضور نيز اين احساس دچار ضعف مي شود پس احساس مي كند نياز به تأييد و تحسين را از جانب افراد ديگري دريافت كند كه همين امر موجب بسياري از دلسردي ها و دلزدگي ها از زندگي مشترك خواهد شد.

نگران ارتباطات خارج از منزل نيز نخواهد بود

وقتي زني از جانب همسرش احساس حمايت نكند ديگر ارتباطات خارج از منزل نيز برايش اهميت چنداني نخواهد داشت. به همين دليل در بسياري از موارد اين چنيني روابط عمومي او نيز دچار مشكل خواهد شد. چرا كه ديگر انرژي و وقت كافي براي تقويت و گسترش ارتباطات با ديگران را نخواهد داشت.
يادآوري مي كنيم كه زندگي مشترك به معني شراكت واقعي همه چيز از جمله روح طرفين است و با تحقق اين امر احساس شادابي در طرفين ايجاد مي شود. و درغير اين صورت به تدريج رابطه تخريب خواهد شد و اين موضوع براي خانم ها كه از حساسيت عاطفي بيشتري برخوردارند شدت بيشتري مي يابد.
وقتي زني احساس مي كند شوهرش به اندازه كافي با او صادق و صميمي نيست احساس جذابيت از جانب او نيز كاهش مي يابد و به تدريج سعي در دوري از همسرش دارد. و از آن جايي كه افكار و احساسات انسان ها موجي توليد مي كند كه دامنه آن از طرف مقابل را نيز تحت الشعاع قرار مي دهد اين موج به تدريج منفي شده و موجب دوري طرف مقابل از وي نيز مي شود.
اما اين فقط بخشي از مشكلات عاطفي ميان زوجين است در صورتي كه در پي آن مشكلات اجتماعي بسياري نيز ايجاد خواهد شد.
در چنين شرايطي چنانچه زن توانايي ترك و جدا شدن از همسر را داشته باشد اين كار را خواهد كرد اما چنانچه اين امكان وجود نداشته باشد به طور پيوسته در يك حالت تهاجمي و تدافعي به سر مي برد كه اين امر نه تنها امكان تجديد رابط و اصلاح آن را دشوار مي سازد بلكه به طور غير مستقيم بر روحيه فرزندان نيز تأثير خواهد گذاشت.
در بسياري از كشورها كه ازدواج ها از طريق والدين تنظيم و اداره مي شود شايد امكان صميميت روحي پس از ازدواج تأثير مضاعفي يابد. زيرا طرفين در آغاز زندگي مشترك امكان تأثير روحي بر يكديگر را پيدا مي كنند. پس بايد اين كار با آگاهي كافي انجام شود.
در غير اين صورت احساس راحتي و آرامش در خانواده ايجاد نخواهد شد.
طرفين منتظر خروج از منزل و راحتي بيشتر خواهند بود. خشونت و پرخاشگري افزايش مي يابد.
احساس محبت و عشق دروني طرفين سركوب مي شود. فرزندان به خوبي متوجه عدم رضايت والدين در زندگي شده و در مواردي احساس گناه مي كنند كه همين امر نيز مي تواند منشأ بسياري از كجروي ها شود.
در نهايت اين زوجين به ظاهر در كنار هم زندگي مي كنند اما به واقع از نظر عاطفي از يكديگر طلاق گرفته اند و عشق و گذشت نيز درچنين خانه اي جايي نخواهد داشت.پس بهتر است مراقب تأثير رفتار و كردار خود بر همسرمان باشيم تا شايد بتوانيم با كمي محبت و توجه احساس خوشبختي و امنيت را به خانواده خود هديه دهيم.