چرا به سوى قتلگاه رفت؟
نويسنده:سید ابراهیم حسینی
منبع:مجله پرسمان
آيا امام حسين‏(علیه السلام) مى‏دانست شهيد مى‏شود؟ اگر چنين است، چرا با پاى خويش به سوى قتلگاه رفت؟
بر اساس احاديث و روايات شيعى، امامان عليهم‏السلام از علم غيب موهبتى از سوى خداوند بهره‏مندند. خداوند متعال مى‏فرمايد: عالِم الغيب فلا يُظهِر على غيبه احداً الاّ مَن ارتضى مِن رسول.1
اين آيه نشان مى‏دهد كه علم غيب اختصاص به خداوند دارد و كسى جز خدا آن را نمى‏داند؛ اما ممكن است پيامبر با رضايت پروردگار متعال، بداند و نيز ممكن است ديگر انسان‏ها از سوى خدا و يا به تعليم پيامبران، از آن آگاهى يابند.
علامه طباطبايى - صاحب تفسير الميزان - در اين باره مى‏گويد: «سيدالشهدا(علیه السلام) - به عقيده شيعه اماميه - سومين جانشين از جانشينان پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و صاحب ولايت كليه مى‏باشد. علم امام‏(علیه السلام) به اعيان خارجيه و حوادث و وقايع - طبق آن‏چه از ادله نقليه و براهين عقليه بر مى‏آيد - دو قسم است؛
قسم اول: امام‏(علیه السلام) در هر شرايطى - به اذن خداوندى - به حقايق جهان هستى آگاه است؛ اعم از آنها كه تحت حس قرار دارند يا آنها كه از دايره حس بيرون مى‏باشند؛ مانند موجودات آسمانى و حوادث گذشته و وقايع آينده.
قسم دوم: علم عادى است كه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نيز امام‏(علیه السلام) مانند ساير افراد، از آن برخوردارند و در مجراى اختيار و بر اساس علم عادى است و آن‏چه را شايسته مى‏بيند، انجام مى‏دهد».2
بايد توجه كرد كه علم قطعى امام به حوادث تغييرناپذير، مستلزم جبر نيست؛ همان طور كه علم خداوند به افعال انسان، مستلزم جبر نيست؛ زيرا مشيّت خداوندى به افعال اختيارى انسانى، از راه اراده و اختيار تعلق گرفته است؛ يعنى خداوند علم دارد كه انسان با اختيار و اراده خود كدام كارها را انجام مى‏دهد.
درباره امام حسين‏(علیه السلام) نيز به نقل متواتر ثابت است كه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام على‏(علیه السلام) از شهادت سيدالشهدا (علیه السلام) خبر داده بودند و اين اخبار، در معتبرترين كتاب‏هاى تاريخ و حديث ضبط شده است. صحابه، همسران، خويشاوندان و نزديكان پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اين اخبار را بلاواسطه و يا با واسطه شنيده بودند.
همچنين وقتى امام حسين‏(علیه السلام) عازم هجرت از مدينه به مكه معظمه شد و هنگامى كه در مكه تصميم به سفر عراق گرفت، اعيان و رجال اسلام در بيم و تشويش افتاده و سخت نگران شدند.
زيرا به طور يقين مى‏دانستند بر طبق اخبار پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت در انتظار حسين‏(علیه السلام) است.
امام حسين (علیه السلام) به طور مكرر از قتل خود خبر مى‏داد؛ اما از خلع يزيد و تصرف ممالك اسلامى و تشكيل حكومت به كسى خبر نداد؛ هر چند همه را موظف و مكلف مى‏دانست كه با آن حضرت همكارى كنند و از بيعت با يزيد و اطاعت او امتناع ورزند و بر ضد او شورش و انقلاب برپا نمايند؛ البته آن حضرت مى‏دانست كه چنين قيامى برپا نخواهد شد و خودش با جمعى قليل بايد قيام كنند و كشته شوند. از اين رو، شهادت خود را به مردم اعلام مى‏كرد. گاهى در پاسخ كسانى كه از آن حضرت مى‏خواستند سفر نكند و به عراق نرود، مى‏فرمود: «من رسول خدا را در خواب ديدم و در آن خواب به كارى مأمور شدم كه اگر آن كار را انجام دهم، سزاوارتر است».3
در كشف الغمّه از حضرت زين‏العابدين (علیه السلام) نقل شده كه فرمود: «به هر منزل فرود آمديم و بار بستيم، پدرم از شهادت يحيى بن زكريا سخن مى‏گفت و از آن جمله روزى فرمود: از خوارى دنيا نزد بارى‏تعالى اين است كه سر مطهر يحيى را بريدند و به هديه، نزد زن زانيه‏اى از بنى‏اسرائيل بردند».4
بنابر آن‏چه گفته شد، مدارك و مصادر معتبر تاريخى دلالت دارند كه امام حسين‏(علیه السلام) از شهادت خود و به دست نيامدن پيروزى نظامى، علم و آگاهى داشت و قيام آن حضرت، اعلان بطلان حكومت يزيد، احياى دين، رفع شبهات و انحرافات فكرى و نجات اسلام از ضربات كشنده حكومت يزيد بود. هنر امام حسين‏(علیه السلام) در اين بود كه «حقانيت» خود را با پاسخ به دعوت كوفيان، با تدبير و «عقلانيت» پيش برد؛ به گونه‏اى كه بر همگان اتمام حجت شد و نهضت خود را با «مظلوميت» آميخته كرد تا چهره ظالمان هر چه منفورتر در طول تاريخ باقى بماند و قابل محو شدن و كم رنگ شدن نباشد. از اين رو، اين رنگ الهى، تنها با «شهادت و اسارت» جاودانه ماند.