مترجم: مهرداد وحدتی





 

هر اندازه موقعیت صنعت فرهنگ مستحکم‌تر باشد، به همان نسبت سریع‌تر می‌تواند به نیازهای مصرف کننده پاسخ گوید و به تولید، کنترل و تنظیم این نیازها بپردازد و حتی سرگرمی را از مصرف کننده دریغ دارد؛ این نوع پیشرفت فرهنگی هیچ حدی ندارد. (1)

دو تن از معروف‌ترین نمایندگان مکتب فلسفی فرانکفورت یعنی ماکس هورکهایمر و تئودور دبلیو آدورنو در اواسط دهه‌ی 1940 با این عبارت انتقادآمیز و عمدتاً با استفاده از نمونه‌ی آمریکای شمالی به توصیف آنچه ویژگی بنیادین فرهنگ نوین نام نهادند پرداختند. به نظر این دو، امروزه ویژگی شاخص فرهنگ در اهمیت بعد صنعتی، قوت تأثیر سیاسی و اقتصادی، و نیز این واقعیت است که اگر چه فرهنگ در آغاز از چند کشور صنعتی انگشت شمار سرچشمه می‌گیرد، زان پس در سراسر جهان پراکنده می‌شود. این دو در دیالکتیک روشنگری چنین استدلال کردند که روشهای اقناع مورد استفاده در صنایع فرهنگی همه جا و تحت نظام‌های سیاسی آزادمنش یا استبدادی، شباهتی بنیادین دارند.
از جنگ جهانی دوم بدینسو پیوسته بر اهمیت صنایع فرهنگی افزوده شده است. بخشهای نوینی از فعالیت مثل تلویزیون و فن آوری ناشی از آن، دانش رایانه، ضبط ویدیویی، تکنیک‌های پخش و امثال آنها ظهور کرده است. قدرت این صنایع و اهمیت بین المللی آنها روز به روز بیشتر احساس می‌شود و بدین ترتیب، آنچه به گونه‌ای اساسی مطرح است، آینده‌ی فرهنگ در سراسر جهان است.
امروزه در پهنه‌ی گیتی و با توجه به چشم اندازهای درازمدت، روشهای بیان و تکامل محتوای فرهنگی و نقش آن به طرزی فزاینده از راه صنعتی شدن نظامهای تولید و توزیع پیامدهای فرهنگی، اعم از تولید محصولات فرهنگی یا ارائه‌ی خدمات، تعیین خواهد شد. طی چهل سال گذشته بیش از هر زمان دیگر، وضع بدین منوال بوده است.
تقریباً تا اواسط قرن نوزدهم همه‌ی فرهنگهای جهان، اعم از فرهنگ عامه یا فرهنگ نخبگان، عمدتاً بازتابی از یک رشته نمادهای متعلق به جوامع و مذاهب بود که بارزترین ویژگی شیوه‌ی تولید آنها، اولویت تولید منحصر به فرد، به تعداد محدود و تداوم تکنیک‌های کار بود. این نکته را هنوز هم می‌توان در بعضی نقاط جهان که انقلاب صنعتی را تجربه نکرده یا کم‌تر تجربه کرده‌اند، مشاهده کرد. توسعه‌ی جوامع صنعتی ابتدا در اروپا و سپس در بقیه‌ی نقاط جهان، نوآوریهای صنعتی پی در پی، بویژه در زمینه‌ی ارتباطات، و از همه مهم‌تر سلطه‌ی ملاحظات اقتصادی از هنگام ظهور سرمایه داری، سبب تحولی بنیادی در تولید و ارسال انواع بیان فرهنگی شده است. از این دیدگاه، ظهور علم الکترونیک و تلویزیون موجب جهش کمّی بزرگی شد و سبب گردید تا آن دسته از پیامهای فرهنگی که قابل تبدیل به کالا، بویژه کالاهای ارزشمندِ قابل فروش نیستند، یا این امکان وجود ندارد که در وسایل کم و بیش پیچیده‌ی اعمال فشار بر افکار عمومی مورد استفاده قرار گیرند، به مرور اهمیت خود را از دست بدهند و در حاشیه قرار گیرند.
ظهور روزنامه‌های دارای شمارگان بالا، عکاسی، سینما، صفحات گرامافون و در پی آن دیگر انواع ضبط صوت (مثل کاست)، رادیو و بویژه تلویزیون و فن آوری ویدیویی منشعب از آن، و اخیراً استفاده از دانش رایانه که به سرعت در حال توسعه و تکامل است موجب شده است که در آن واحد با پیامهای متفاوت جدید، روابط نوینی میان «ارسال کننده» و «دریافت کننده» و موازنه‌ی نوین اجتماعی - اقتصادی و اجتماعی - فرهنگی میان ارسال کنندگان پیامدهای فرهنگی که قدرت را اعم از سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی در دست دارند با توده‌های وسیع استفاده کننده از صنایع فرهنگی، چه از نظر بازده اقتصادی کوتاه مدت (مردم به منزله‌ی بازار مصرف) و چه به صورت اهرم کنترل سیاسی - اجتماعی (مردم به منزله‌ی افکار عمومی)، برقرار شود.
آنچه درباره‌ی کشورهای صنعتی صدق می‌کند در کشورهای در حال توسعه مصداق بیشتری می‌یابد. گسترش لگام گسیخته‌ی صنایع فرهنگی در کشورهای در حال توسعه، اساساً نه به معنای توسعه‌ی فعالیتهای داخلی به شکل متناسب با نیازهای شناخته شده‌ی کشور، بلکه به صورت انتشار انبوه و افسارگسیخته‌ی پیامهایی است که در اکثر موارد، سنخیتی با اوضاع محلّی ندارند؛ بدان علت که یا با هویت فرهنگی این کشورها در چالش است (مثل کشورهایی که هنوز فرهنگ دوران پیشاصنعتی دارند) و یا دسترسی مردم آنها بویژه جوانان به آن پیامها منوط به آموزش مناسب مرحله به مرحله است؛ یعنی لازم است که جوانان و مردم به طور اعم با ابداعات کاملاً نوینی که به وسیله‌ی صنایع فرهنگی، بویژه رسانه‌های گروهی پخش می‌شود، آشنا شوند.
در هر حال، هدف اگر انجام پژوهشی دارای اعتبار عملی و سودمند از لحاظ تبیین راهبردهای مناسب باشد، پرداختن صرف به جنبه‌های منفی صنایع فرهنگی نادرست و به دور از واقع بینی است. بر کسی پوشیده نیست که سیاستهای سنتی فرهنگی و حتی در سطح وسیع‌تر، انواع سیاستهای آموزشی، تا حدودی موجب سهولت دستیابی به محصولات فکری و ارزشهای فرهنگی شده است.
ولی بیش از هر چیز، پیشرفت در شیوه‌های ارتباطات، دامنه‌ی پیامدهای فرهنگی را که در دسترس بشر قرار می‌گیرند به میزانی غیرقابل تصور، گسترش داده است. این پیشرفت همچنین موجب کاهش شدید هزینه‌ها در مقایسه با استانداردهای تولید غیرصنعتی گشته و از این طریق باعث فراوانی محصولات فرهنگی و، دست کم در کشورهای ثروتمند، موجب دسترسی تقریباً تمامی افراد جامعه به آنها شده است.
از این گذشته، امکانات دستیابی به محصولات صنایع فرهنگی تنها به محصولات "مهذّب" (2) که در آن صورت از نظر دموکراسی فرهنگی نتایجی مشکوک به دست می‌آمد، منحصر نمی‌گردد. هر جا که برخی از شرایط مساعد اقتصادی و سیاسی موجود باشد، صنایع فرهنگی می‌توانند موجب تغییر شکل استفاده از حرفه‌های هنری و خلاقیت به طور اعم گردند، تماس میان هنرمندان آفرینشگر و مردم را افزایش دهند و از همه بالاتر، انگیزه‌ی تازه‌ای برای کار آموزش در داخل و خارج مدرسه شوند و مشارکت مؤثر همگان را در بیان فرهنگی خود به مقدار زیاد تقویت کنند.
در اینجا می‌توان به ذکر چند مثال خاص پرداخت: نقش کتاب و پخش برنامه‌های آموزشی از رادیو و تلویزیون، که حتی کار سوادآموزی جوانان در کشورهای در حال توسعه را نیز شامل می‌شود؛ تجدید حیات زبانهای محلی مناطق فرهنگی کم وسعت بویژه در کشورهای کوچک؛ تجربیات اخیر یا جاری نظامهای دو سویه در چند کشور بویژه در آمریکای شمالی؛ تقویت زندگی محلی با استفاده از شیوه‌های دیداری و شنیداری؛ یا تأمین ارتباط مناطق روستایی در چندین کشور آمریکایی.
نکته‌ی دیگر این که اگر سینما را که برای مردم سراسر جهان، هنر مهمی است و تا حدود زیاد زاده‌ی نظامهای صنعتی است (که ابتدا در اروپا و سپس در امریکا شکل گرفت) نادیده بگیریم، واقعیت فرهنگ قرن بیستم را نشناخته‌ایم. این نکته را نیز نباید فراموش کرد که برخی از «رمانهای» (3) بزرگ قرن نوزدهم فرانسه، انگلستان و روسیه به صورت پاورقی و با استفاده از شیوه‌ی تازه‌ای منتشر شدند که سردبیران روزنامه‌های آن زمان به منظور بهره برداری از اختراع ماشینهای چاپ روتاری، که موجب افزایش شدید قدرت چاپ آنها شده بود، ابداع کرده بودند (این اولین نمونه‌ی مورد تأیید تاریخ از صنعتی شدن نظام تولید است که یک گونه فرهنگی به وجود آورده است).
این سخن بدان معناست که نمی‌توان به مطالعه‌ی صرفاً انتقادآمیز از صنایع فرهنگی پرداخت؛ بویژه آن که هدف از بحث، توسعه‌ی فرهنگی بر مبنای شرایط مادی حاکم بر نظام تولید کالاهای فرهنگی بسیار متداول باشد. به طور کلی می‌توان گفت که مطالعه‌ی روشها و شیوه‌های تولید در این رشته، مثل رشته‌های دیگر، همراه با تحقیق و مطالعه‌ی گستره‌ی فرهنگی نظام آموزشی، راهبردهای مربوط به محیط، نقش اجتماعی آفرینندگی [هنری] و تأثیر فرهنگی پیشرفتهای علمی و فنی، از ملاحظات عمده‌ی موجود در تمامی مسائل توسعه‌ی فرهنگی است. نحوه‌ی ابداع، انتخاب، شکل دادن، تولید، توزیع و گسترش محصولات فرهنگی چگونه است؟ موقعیت آنها در مقایسه با گونه‌های دیگرِ ارتباط فرهنگی چیست؟ رابطه‌ی میان ارزشهای نمادین و اقتصادی پیامهای فرهنگی که به روش صنعتی تولید می‌شود کدام است؟ اگر قرار باشد که صنایع فرهنگی مورد مطالعه‌ی علمی قرار گیرند باید چنین پرسشهایی مطرح گردد.
به هر حال، تعیین خط مشی‌هائی (4) برای پاسخگویی به چالشهای جهانی ناشی از توسعه‌ی سریع انواع محصولات صنعتی و رشد فزاینده‌ی آنها، در سطح جهانی نوعی مطالعه را طلب می‌کند که صرفاً حالت توصیفی نداشته باشد. چگونه می‌توان قدرت صنایع فرهنگی را مهار کرد و در خدمت توسعه‌ی فرهنگی قرار داد و به طور کلی موجب تسریع متقابل پیشرفت فرهنگها و فرآیند جهانگیر شدن [صنایع فرهنگی] در حال حاضر شد؛ و در عین حال، هویت فرهنگی ملتها را حفظ کرد و وسایل کنترل پیشرفت فرهنگی را در اختیارشان قرار داد؟ آیا توسعه‌ی فعالیتهای محلی و واحدهای کوچک تولیدی می‌تواند اثرات همسان کننده‌ی فرهنگی ناشی از رسانه‌های گروهی را خنثی کند؟ با توجه به نیازهای حیاتی‌تر اقتصادی در کشورهای در حال توسعه، امکان تنظیم کدام راهبردهای مؤثر در سطح کاملاً ملی وجود دارد؟ اگر قرار باشد که راهبردهای فوق متناسب با ابعاد مشکلات باشند، آیا بهتر نیست که تلاش به منظور یافتن آنها از طریق بین المللی صورت گیرد؟ اگر بخواهیم اطلاعات واقعاً دقیق‌تری از صنایع مرتبط با آثار اندیشه در گرایشهای فرهنگی جهان به طور اعم به دست آوریم و چشم انداز آنها در آینده را به طور موقت ترسیم کنیم، طرح این پرسشها جزء ضروریات هر نوع مطالعه‌ی کامل جهت آمادگی برای اقدام خواهد بود.
ده سال پیش یونسکو ضمن دست برداشتن از این نظریه که فرهنگ چیزی خود جوش و غیر مشروط است، درصدد برآمد تا توجهی در خور، به مطالعه و نقد ماهیت، دامنه و تأثیر فرهنگ انبوه که همگی مسائلی کاملاً مرتبط با مسائل ناشی از صنایع فرهنگی هستند، نشان دهد.
در کنفرانس‌های منطقه‌ای راجع به سیاستهای فرهنگی، که در پی کنفرانس سال 1970 و نیز برای بررسی جنبه‌های قضایی، اداری و مالی سیاستهای فرهنگی برپا شدند، در سال 1972 در هلسینکی راجع به اروپا، در سال 1973 در جاکارتا برای آسیا، در سال 1975 درآکرا برای قاره‌ی آفریقا، در سال 1978 در بوگوتا برای کشورهای آمریکای لاتین و منطقه‌ی کارائیب و همچنین در کنفرانس‌های منطقه‌ای راجع به سیاستهای ارتباطات در سن خوزه (کاستاریکا، 1967) کوالالامپور (مالزی، 1976) و یوآندا (جمهوری متحد کامرون، 1980) برگزار شد، یونسکو در مطالعات خود راجع به بعد فرهنگی توسعه، علاقه‌ای ماندگار نسبت به دو جنبه‌ی اساسی فرهنگ نشان داد.
اولاً بین توسعه فرهنگی، رشد اقتصادی و پیشرفت فنی از لحاظ کاربرد فن آوری در رسانه‌های گروهی رابطه‌ای وجود دارد؛ ثانیاً افزایش آگاهی قطعی و فزاینده از این واقعیت که کارهای [هنری] منعکس کننده‌ی ارزشهای فرهنگی هر جامعه، نتیجه‌ی یک فرآیند تولید منطقی خاص هستند که اگر قرار باشد تأثیر آن بر محتوای این آثار و ارزشهایی که منتقل می‌سازند سنجیده شود، بایستی مورد شناسایی قرار گیرد.
بدین لحاظ مدیر کل یونسکو، در سخنرانی پایانی خود در کنفرانس راجع به سیاستهای فرهنگی در آمریکای لاتین و منطقه کارائیب (بوگوتا، 1378) فرهنگ و ارتباطات را بسیار مرتبط به هم دانست و رابطه‌ی میان آنها را نمایان ساخت. وی اظهار داشت:

رسانه‌های گروهی که به صورت یکی از [عوامل] اساسی گسترش فرهنگ درآمده‌اند پیامهایی را پخش می‌کنند که از لحاظ فرهنگی خنثی نیست. آنها افکار، عقاید، ارزشها و به طور خلاصه جهان بینی استفاده کنندگان از رسانه‌های گروهی را منعکس می‌سازند. وقتی که رسانه‌های گروهی چونان مجرایی برای انتقال نظام ارزشها و روشهای زندگی که برای مردم یک منطقه بیگانه است مورد استفاده قرار گیرند، به ناچار موجب امحای ارزشهای آن مردم شده، از این طریق، هر چند ناخواسته، به صورت ابزار بیزاری فرهنگی در خواهند آمد...
بدون شک آنچه اهمیت دارد، درک این حقیقت و یافتن راههای پاسداری از هویت فرهنگی ملل، بدون لطمه زدن به ادامه‌ی مبادلات ضروری میان مناطق فرهنگی متفاوت و غنای متقابل فرهنگهاست که ضرورت بسیار دارد. زیرا آنچه برای زندگی و توسعه‌ی هر فرهنگ اهمیت دارد این است که از افراط، که آن نیز به نوبه‌ی خود زیان آور است، جلوگیری شود.

بدین ترتیب اتکای متقابل جوامع متفاوت انسانی و اهمیت فراوان سیاستهای فرهنگی و ارتباطات برای توسعه‌ی داخلی، به جالب‌ترین شکل خود، در مسائل ناشی از صنایع فرهنگی مطرح می‌گردد. به همین علت در پیش نویس برنامه و بودجه‌ی سال 83-1981 یونسکو، که در بیست و یکمین نشست کنفرانس عمومی یونسکو، به سال 1980 در بلگرد برگزار شد، مورد بررسی و تصویب قرار گرفت. سازمان ادامه و گسترش برنامه‌ی خود درباره‌ی صنایع فرهنگی را به منظور بیان واضح‌تر مشکلات و بخشهای بحرانی، بویژه از آن رو که بر تصمیم گیرندگان تأثیر می‌گذارد، هدف خود قرار داد.
به نظر می‌رسد که مسائلِ نیازمند مطالعه‌ی خاص به تأثیر پیامهای فرهنگی و کالاهایی که به طریق صنعتی تولید، پخش و ذخیره می‌شوند (بویژه در زمینه‌ی دید و شنودی) مربوط می‌شود.
پیامهای زیادی که توسط صنایع فرهنگی بر گیرنده‌ها نازل می‌شود نه تنها از نظر محتوا (که کاری بیش از «جهانگیر کردن» برخی جهان بینی‌ها نمی‌کند)، بلکه از لحاظ تأثیری که بر سیر جدالیِ (دیالکتیک) دسترسیِ ملل دریافت کننده به برخی خدمات و کالاهای فرهنگی می‌گذارد، باعث خنثی سازی و جلوگیری فزاینده از تمایلات داخلی نسبت به مشارکت فعالانه در طراحی برنامه‌ها می‌گردد.
به عنوان مثال، برنامه‌های تلویزیونی‌ای که هر ساعت آن به قیمت چند صد دلار در کشورهای خارجی خریداری می‌شود و از همان آغاز کار می‌توان روی مقبولیت و موفقیت تجاری آنها حساب کرد، پیوسته تلویزیون محلی را به خودداری از پذیرش مخاطرات تولید در داخل کشور، که هزینه‌ی بیشتر و امکان پذیرش کمتری دارد، فرامی‌خواند.
نتیجه آن که مردم بیشتر به برنامه‌های دارای منشأ خارجی دسترسی پیدا می‌کنند و بدین لحاظ، مشارکت در تولید پیامها در سطح ملی روز به روز کمتر می‌شود.
به منظور روشن ساختن برخی از این مشکلات و قراردادن اطلاعات و اسناد جزئی‌تر در اختیار جامعه‌ی بین المللی جهت تسهیل تصمیم گیری، یونسکو مطالعات وسیعی را برعهده گرفته است که از جمله‌ی آنها گردآوری [اطلاعات] و مطالعه درباره‌ی سازمان صنایع فرهنگی و راهبردهای آنها، اثرات سودمند یا زیانبار تولید انبوه و توزیع برخی محصولات فرهنگی بر فرهنگهای ملی، منطقه‌ای و بویژه روستایی؛ انتظارات گروههای اجتماعی گوناگون بویژه جوانان، زنان و سالخوردگان از صنایع فرهنگی؛ اثرات اجتماعی - فرهنگی ابداعات فنی بر استفاده‌ی افراد از اوقات فراغت خود و اَشکال جدید سپری ساختن اوقات فراغت و جهانگردی؛ ارزشیابی تجربیات دست اول در استفاده از وسایل دید و شنودی (5) کم حجم توسط جوامع محلی و راهها و وسایل تشویق این گونه تجربیات. همچنین مطالعاتی درباره‌ی تأثیر جهانگیر شدن کالاهای صنعتی در کشورهای در حال توسعه صورت می‌گیرد. و کلام آخر آن که رابطه‌ی میان هنرمندان آفرینشگر (6)، روشنفکران و کسانی که به طور حرفه‌ای به استخدام رسانه‌های گروهی یا صنایع فرهنگی درآمده‌اند از یک طرف، و صنایع فرهنگی از طرف دیگر، در سمپوزیومی بین المللی مورد بحث قرار خواهد گرفت؛ در همین حال، نمایندگان صنایع فرهنگی و سازمانهای آنها در جلسات خود، از اهمیت نقش هنرمندان آفریننده‌ی اثر، روشنفکران و هنرمندان در طراحی و تولید پیامدهای فرهنگی مطلع خواهند شد.
اما سهم یونسکو در این فرآیند تفکر در مورد مسئله‌ی صنایع فرهنگی، به برنامه‌های مطالعاتی راجع به فرهنگ محدود نمی‌شود. واحد جریان آزادانه‌ی اطلاعات و سیاستهای ارتباطی تصمیم گرفته است که در همین مدت، به مطالعه‌ی ویژگیهای اصلی جریان بین المللی اطلاعات در حال حاضر - جریانهای اصلی، ماهیت، سازوکار، اشکال گوناگون، اثرات و دامنه‌ی نفوذ پیامهای ارسالی - بپردازد. همچنین تأثیر تبلیغات که در مطالعه‌ی شرایط اقتصادی مؤثر بر رسانه‌های گروهی عاملی تعیین کننده است، و بویژه تأثیر آن بر روی محتوای پیامها و مدیریت رسانه‌های ملی تحت مطالعه قرار دارد و توجهی خاص به اشکال اتکای متقابل بین صنعت تبلیغات و برخی صنایع ارتباطات و شرایط خاصی که سازمانهای اطلاع رسانی در آن فعالیت می‌کنند به عمل آمده است. همچنین مطالعات علمی جامعی در مورد تمرکز تولید صنعتی پیامها بر روی مطبوعات، رادیو، تلویزیون و سینما و اثرات این امر بر توزیع برنامه‌ها در حال انجام است.
از آنجا که تعداد زیادی از نمایندگان شرکت کننده در آخرین نشست عمومی یونسکو بر اهمیت تحقیق راجع به صنایع فرهنگی تأکید کردند، ضرورت بنیادی مطالعه‌ی صنایع فرهنگی بویژه از نظر ارتباط جمعی و در ارتباط با مطالعه‌ی جاری مسائل اطلاع رسانی به طور دربست مورد پذیرش و موافقت کامل شرکت کنندگان قرار گرفت. این نمایندگان ضمن تبریک به دبیرخانه‌ی یونسکو به خاطر اقداماتی که در این زمینه به عمل آورده است نسبت به ادامه و تشدید این فعالیتها ابراز امیدواری کردند و این موضوع را در توسعه‌ی حمایت از فعالیتهای داخلی [کشورها] البته با توجه به نقش بزرگ صنایع فرهنگی در این مورد، بسیار مهم شمردند. نکته‌ی اخیر نیازمند توضیح است تا نتایج آن برای کشورهای صنعتی و کشورهای در حال توسعه محقق گردد. همچنین معلوم شد که مطالعه‌ی صنایع فرهنگی در ارتباط با رسانه‌های گروهی ضروری است. زیرا رسانه‌های گروهی نمایانگر یکی از مهم‌ترین جنبه‌های این گونه صنایع به طور اعم هستند.
لزوم جستجو برای یافتن روشهای متوازن مطالعه و ارزشیابی نقش صنایع فرهنگی در مذاکرات نشست عمومی یونسکو نیز مطرح شد. زیرا گرچه برخی از شرکت کنندگان اثرات احتمالاً نامساعد صنایع فرهنگی را مورد تأکید قرار دادند، عده‌ای دیگر برعکس، عقیده داشتند که این صنایع این امید و وسیله را ایجاد کرده‌اند که دموکراتیک شدن فرهنگ که آرزوی [بشر] بوده است، جامه‌ی عمل بپوشد. به همین شکل، در حالی که عده‌ای بر این باور بودند که ممکن است رسانه‌های گروهی موجب تهاجم به فرهنگها و روش زندگی در داخل کشورها شوند دیگران عقیده داشتند که این رسانه‌ها وسیله‌ای برای گفتگوی فرهنگی است که همگان آن را مبنای صلح می‌دانند. بنابراین، لازم است که هدف، توصیف شرایط لازم برای توسعه‌ی متوازن و کثرت گرای صنایع فرهنگی با توجه به نیازها و خصوصیات هر جامعه باشد. به هر حال، پاسخهای شایسته و در خور اندازه‌های این مسائل، تنها پس از شناخت بهتر این مشکلات یافت می‌شود و همکاری بین المللی در این مورد، نقش مهمی دارد.
به عنوان بخشی از این فرآیند تحقیق میان مدت، وسیع و متنوع، کمیته‌ای مرکب از کارشناسان توسط یونسکو با همکاری کمیسیون ملی یونسکوی کانادا از نهم تا سیزدهم ژوئن 1983 در مونرآل (کانادا) تشکیل جلسه داد تا در مورد جایگاه و نقش صنایع فرهنگی در توسعه‌ی فرهنگ جوامع مطالعه کند. تنها در این زمینه است که می‌توان ارزیابی کاملی از اظهارات و استدلالهای شرکت کنندگان، که از کشورهای بسیار متفاوت آمده و تجربیاتشان آنها را برای درک صحیح تنوع و پیچیدگی مشکلاتِ همراه با این کار آماده ساخته است، به عمل آورد.
کارشناسان قبل از هر چیز درصدد برآمدند تا با پذیرش شرح تاریخی مختصری از مفهوم صنایع فرهنگی به عنوان مبنای کار و تعریف تجربی و توصیف دامنه‌ی این صنایع، نکات زیر را روشن سازند: (الف) تأثیر روشهای سنتی گسترش فرهنگ بر مردم در مقایسه با تأثیر صنایع فرهنگی، (ب) اهمیت فرآیندهای تولید و فروش در هر یک از رسانه‌ها، و (ج) جایگاه صنایع فرهنگی از نظر خلاقیت، هویت و نفوذ فرهنگی هر کشور: راههای چاره در مورد کارکرد صنایع فرهنگی.
[موضوع] بعدی که پس از دستور کار همایش مزبور مورد توجه قرار گرفت، شیوه‌ی تولید و محتوای محصولات صنایع فرهنگی در مراحل گوناگون توزیع و تولید، همچون آفرینش محصول، تولید، توزیع، فروش و شبکه‌های ذخیره سازی و تلاش به منظور تعیین تأثیر روشن تولید بر محتوای محصول بود.
سپس تلاش شد تا [مواردی همچون] محیط تجاری‌ای که صنایع فرهنگی در آن فعالیت می‌کنند، سرمایه گذاری، سودآوری، درجه‌ی رقابت، بویژه تعیین آن مقدار از بازار که در کنترل دولت است، رابطه‌ی میان ملیت صاحب محصول و خود آن، گرایش به سوی تمرکز و جهانگیر شدن و نقش مالکیت دولتی، نیمه دولتی یا خصوصی و امثال آنها، توصیف گردد. عقیده بر این بود که این تحقیق موجب روشن شدن این مطلب خواهد شد که آیا صنایع فرهنگی بیشتر به نفع توسعه‌ی فرهنگهای ملی است یا فرهنگ چند ملیتی. این موضوع از طریق تحقیق ویژه‌ای درباره‌ی نقش شرکتهای چند ملیتی در تعیین چارچوب و تثبیت حدود تلاشهای فرهنگی در داخل هر کشور روشن خواهد شد؛ همچنین قاعدتاً باید بتوان تأثیر فن آوری بر توسعه‌ی فرهنگی جوامع را مورد سنجش قرار داد.
مسئله‌ی مهمی که در این نشست مورد مطالعه قرار گرفت، جایگاه هنرمندان، هنرمندان آفرینشگر و اجرا کنندگان که سنگ بنای صنایع فرهنگی را تشکیل می‌دهند و توانایی آفرینندگی یا اجرای آنها در تولید این صنایع، نقشی تعیین کننده دارد، بود. درخواست شد تا به موارد زیر توجه خاص به عمل آید:
الف) مشکلاتی که بین هنر (آفرینندگی و استعداد) و صنعت (تولید انبوه) و بین فرهنگ و تجارت وجود دارد.
ب) مشکلات ذاتی فرآیند آفرینندگی مشترک؛
ج) حمایت از هنرمندان، هنرمندان آفرینشگر و اجراکنندگان؛
د) تأثیر فن آوری بر آزادی و آفرینندگی این افراد.
نیاز به نگرش اقتصادی و جامعه شناسانه به منظور درک بهتر واقعیت رابطه میان هنرمندان و صنایع فرهنگی، ضمن به خاطر داشتن ویژگیهای هر یک مورد تأکید قرار گرفت.
در این مورد باید توجه داشت که چند ماه پس از برگزاری این نشست مهم کارشناسان، مجمع عمومی یونسکو در بیست و یکمین اجلاس خود که از بیست و سوم دسامبر تا بیست و هشتم اکتبر 1980 در بلگراد برگزار شد، به اتفاق آراء توصیه نامه راجع به جایگاه هنرمندان را که بخش اعظم آن مربوط به پاسدار از منافع هنری و حرفه‌ای هنرمندان آفریننده و اجراکننده در برابر نظامهای تولید صنایع فرهنگی است، مورد تصویب قرار داد.
بند ششم از بخش ششم توصیه نامه به قرار زیر است:

با پذیرش عام [این حقیقت] که قانون گذاری [در سطح] ملی و بین المللی راجع به جایگاه هنرمندان به اندازه‌ی پیشرفتهای عمومی و فن آوری، توسعه‌ی رسانه‌های گروهی، وسایل تکثیر مکانیکی آثار هنری و اجراها، آموزش مردم و نقش تعیین کننده‌ی صنایع فرهنگی پیشرفت نکرده است، از کشورهای عضو دعوت می‌شود که در مواقع لزوم، اقدامات زیر را به مورد اجرا گذارند:
الف) تضمین این که در هرگونه توزیع و بهره برداری تجاری از کار هنرمند، حق وی ادا شود و به او امکان داده شود تا اختیار کار خود را در برابر بهره برداری، تغییر یا توزیع غیر مجاز در دست داشته باشد.
ب) تا حد امکان، نظامی ایجاد شود که حق انحصاری مادی و معنوی هنرمند را از لحاظ هرگونه تبعیض در ارتباط با تکامل فنی وسایل جدید ارتباطی و تکثیر و صنایع فرهنگی تضمین کند؛ این سخن بویژه بدان معناست که حقوق اجراکنندگان از جمله هنرمندان سیرک و واریته و مجریان نمایشهای عروسکی به رسمیت شناخته شود.
بهتر است در انجام این کار مقررات موافقت نامه‌ی رم در اشاره به مشکلات ناشی از پیدایش ویدیو و شبکه‌های تلویزیون کابلی و توصیه‌های کمیته بین المللی کنوانسیون 1979 رم مورد توجه قرار گیرد.
ج) پرداخت غرامت بابت هرگونه تبعیضی که در نتیجه‌ی تکامل فنی وسایل جدید ارتباطی و صنایع فرهنگی از طریق برتری دادن، مثلاً تبلیغ جهت اشاعه‌ی آثار و ایجاد مشاغل، نسبت به هنرمندان روا داشته شود.
د) حصول اطمینان از این که صنایع فرهنگی که از تغییرات فن آوارانه، از جمله سازمانهای رادیو و تلویزیون و تکثیر مکانیکی بهره مند می‌شوند، نقش خود را در تلاش به منظور تشویق انگیزش آفرینندگی هنری، به عنوان مثال از طریق تدارک فرصتهای جدید استخدام از راه تبلیغ و اشاعه‌ی آثار، پرداخت حقوق یا هر راه دیگری که برای هنرمندان منصفانه باشد، ایفا کنند.
ه‍) کمک به هنرمندان و سازمانهای هنری، در صورت وجود، جهت جبران اثرات تبعیض آمیز فن آوریهای جدید بر استخدام و امکانات شغلی.

به هر صنعت خاص بویژه صنعت کتاب توجه مفصل‌تر به عمل آمد. هدف روشن ساختن عواملی چون تشکیلات داخلی شرکتهای انتشاراتی، تمرکز نفوذ شرکتهای انتشاراتی و نفوذ خارجی در این رشته، روشهای گوناگون توزیع و انتشار، راهبردهای ناشران براساس بازار و نوع کارهایی که منتشر می‌کنند، بویژه از لحاظ توصیف محصولات و تثبیت قیمتها و تأثیر رسانه‌های گروهی بر تولید و مصرف کتاب بود.
در این مورد به این حقیقت توجه شد که با عنایت به کم دوامی اندکِ دیگر وسایل کمکی که معمولاً توسط صنایع فرهنگی مورد استفاده قرار می‌گیرد (فیلم، پلاستیک، نوارهای مغناطیسی و مانند آن) که در وضعیت فعلی، دوام آنها به مدت بیش از یک قرن تضمین نمی‌شود، کتاب از لحاظ دوام از هر وسیله‌ی دیگر انتقال دانش به نسلهای بعدی مطمئن‌تر است. این نتیجه گیری در ضمن، کم دوامی کلیه‌ی نظامهای تکثیر را که امروزه توسط صنایع فرهنگی مورد استفاده قرار می‌گیرد، مطرح می‌سازد.
از لحاظ تأثیر صنایع فرهنگی، و بر مبنای مطالعات مربوط به رفتار اجتماعی - فرهنگی جوانان و زنان در چند کشور، توجهی خاص به رشته‌ی دیداری و شنیداری شد. در اینجا تأثیر روشهای مورد استفاده در تلویزیون، رادیو و سینما بر ارزشهای سنتی، انتظارات گروههای گوناگون اجتماعی و فرهنگی، شامل گروههای سنی و مشکلات نمایش و آموزش و نفوذ صنایع فرهنگی (و علل آنها) از نظر همسان سازی (7) یا چیزهای دیگر، بر راهبردهای فردی و جمعی مورد توجه قرار گرفت.
آخرین موضوع مورد مطالعه، موضوعی که از لحاظ تعیین راهبردهای ملی برای صنایع فرهنگی اهمیت فراوان دارد، عبارت بود از راههای ممکن و گوناگون ایجاد تعادل میان مقامات دولتی و بخش خصوصی. راههای کمک دولت به صنایع فرهنگی چیست؟ کدام وسایل کمک در اختیار دولت است؟ اهداف و حدود فعالیت دولت در این رشته در مقام مقایسه با بخش خصوصی کدام است؟ آیا کشورها می‌توانند سیاستهای فرهنگی ملی‌ای را تنظیم و اجرا کنند که صنایع فرهنگی را قادر سازد تا همراه با ایفای نقش سازنده در ایجاد آفرینندگی فرهنگی در داخل کشور، توجه کافی به تماس میان فرهنگها و واقعیت صحنه‌ی بین المللی داشته باشند؟ آیا توافقهای بین المللی می‌تواند گسترش فرهنگ انبوهی (8) و همسان شده‌ی بین المللی را خنثی کند.
اینها پرسشهایی بود که مبنای مباحثات کارشناسان کمیته‌ای که در مونرآل تشکیل گردید و گزارشهایی که تسلیم آن شد، قرار گرفت.

پی‌نوشت‌ها:

1. M. Horhkheimer and T.W. Adorno, Dialectic of Enlightenment, New York, Herder & Herder, 1972, p.144.
2. sophisticated
3. novels
4. strategies
5. audio-visual equipment
6. creative artists
7. standardization
8. mass culture

منبع مقاله :
صنايع فرهنگي مانعي بر سر راه آينده‌ي فرهنگ، (1380) گردآوری یونسکو، ترجمه مهرداد وحدتي، تهران: مؤسسه‌ي پژوهشي نگاه معاصر، چاپ دوم