نویسندگان:
دکتر سیدرضا صالحی امیری
دکتر اسماعیل کاووسی





 

در راستای شناسایی و توصیف علل و عوامل فقدان پویایی فرهنگی کشور، در این مقاله نخست به معرفی فرهنگ پویا پرداخته و تفاوت آن با فرهنگ ایستا تشریح می‌گردد، سپس ضمن تأکید بر این مهم که فرهنگ برای تداوم حیات نیازمند حرکت و سرعت می‌باشد به تعریف انجماد و انسداد فرهنگی پرداخته و پویایی فرهنگی و تغییرات مدبرانه به عنوان راهکارهای مناسب برای مواجهه با چالش‌های ناشی از فقدان مدیریت معرفی می‌گردند. در خاتمه نیز علل فقدان پویایی فرهنگی کشور، در چهار محور عمده به شرح ذیل توصیف می‌گردند:
1- ناکارآمدی سازمان‌ها و نهادهای فرهنگی در 20 مورد؛ نیمی مربوط به آسیب‌های خط مشی گذاری (کلان) و نیم دیگر مربوط به آسیب‌های مدیریت سازمان‌های فرهنگی (خرد).
2- ناکارآمدی‌های ساختار آموزشی در دو بخش؛ یکی مربوط به نظام آموزش و پرورش و دیگری مربوط به نظام آموزش عالی (دانشگاه‌ها).
3- ناکارآمدی نخبگان به عنوان سومین عامل فقدان پویایی فرهنگی؛ تأثیر نقش نظریه پردازی نخبگان در توسعه و پیشرفت کشورها.
4- در خاتمه نیز سیاست زدگی در مدیریت کشور به عنوان آخرین عامل در ایجاد انجماد و انسداد فرهنگی توصیف می‌گردد.

مقدمه

مقام معظم رهبری در خصوص مهندسی فرهنگی فرموده‌اند: «یکی از وظایف اصلی مهندسی فرهنگی یافتن همان نقاط ضعفی است که وجود دارد. اشکالات کار کجاست؟ نواقص کار باید در بخش مهندسی فرهنگی مشخص گردد. شما باید بیایید این فرهنگ اصیلی که همگی ما به آن اعتقاد داریم و می‌خواهیم آن را پیاده کنیم، در کجا و کدام زمین ایجاد شود که ضعیف نباشد و اگر ضعیف بود، آنجا تقویت شود. نقاط ضعف‌های زیادی هم در بحث‌های فرهنگی ما وجود دارد که باید آن را پیدا کنیم. این بخش همان اطاق فکری است که باید مهندسی فرهنگی را کمک کند و خود مهندسی فرهنگی باید آن تفاوت را ایجاد نماید. آسیب شناسی خود به خود مدیریت نمی‌شود. ما فکر می‌کنیم وظیفه اصلی شورای عالی انقلاب فرهنگی این است که هم در آسیب شناسی و هم مدیریت توسط این نهاد انجام شود. ما در جامعه‌ی کاملاً پویایی زندگی می‌کنیم، جامعه‌ای که کاملاً در معرض فرهنگ‌های دیگر است. هیچ جامعه‌ای نمی‌تواند امروز دیوارهای خودش را آن قدر بلند کند که تأثیری از دیگران نگیرد» (محمدیان، 1385: 8).
به طور کلی فرهنگ در امتداد نیازهای جامعه بشری شکل می‌گیرد و تنها فرهنگ پویا (1) است که توان مقابله با چالش‌های جدید را دارد و از آنها نمی‌هراسد. فرهنگ پویا نیز در صورت نیاز با وام گرفتن از فرهنگ‌های دیگر آنچه را که در این زمینه لازم است می‌گیرد، بومی می‌کند و به غنای حیطه خود می‌افزاید. برعکس فرهنگ ایستا (2) از ترس در را به روی خود می‌بندد و از درون متلاشی می‌شود. اما باید بین پویایی فرهنگی و خودباختگی فرهنگی تفاوت قائل شد. پویایی فرهنگی به معنای پذیرفتن اختیاری عناصری از فرهنگ‌های غیربومی است که به غنای فرهنگی جامعه کمک می‌کند. پذیرفتن بی‌قید و شرط فرهنگ بیگانه و تلاش برای غربی سازی فرهنگی باعث بحران‌های عمیق اجتماعی و اقتصادی خواهد شد که بسیاری از جوامع توسعه نیافته با آن روبرو هستند.
به طور کلی پویایی فرهنگی در امتداد نیازهای جامعه صورت می‌گیرد. بیشتر اوقات مهاجرت (چه به صورت موقت و چه دائمی) نیز برای دستیابی به فرهنگ غنی‌تر، پیشرفته‌تر و تلاش برای فراگیری آن صورت می‌گیرد. باز بودن افق اندیشه‌ها به روی فرهنگ‌های دیگر باعث شکوفایی علمی و توسعه اقتصادی و فرهنگی می‌شود و بستن درها به روی علم، اندیشه و تبادلات فرهنگی، باعث رکود جوامع می‌شود (امجد، 1382: 129).
اصولاً فرهنگ برای تداوم حیات خود نیازمند حرکت و سرعت می‌باشد و ایستایی باعث میرایی فرهنگ خواهد شد. فرهنگ باید زایش داشته باشد تا بتواند همیشه زنده بماند. نباید فراموش کنیم که پویایی معمولاً در محیط سبز می‌روید نه در محیط کویری، لذا لازم است بسترهای لازم برای پویایی به وجود آید در غیر این صورت با خشکی مواجه خواهیم شد. ایستایی باعث میرایی و پویایی باعث حیات می‌شود و لذا هر فرهنگ برای پویا بودن باید با شرایط اجتماعی جامعه انطباق داشته باشد.
پر واضح است که آسیب شناسی می‌تواند به عنوان پیش زمینه مهندسی فرهنگی مطرح گردد. ما تا زمانی که علل فقدان پویایی فرهنگی را نشناسیم، قطعاً نخواهیم توانست به مهندسی فرهنگی بپردازیم. لذا در این مقاله با طرح این علل به دنبال ایجاد زمینه جهت ورود در بحث مهندسی فرهنگی خواهیم بود.

1- از انجماد تا انسداد فرهنگی

عدم تولید و بازتولید فرهنگی، نشانگر انجماد فرهنگی است و اگر این روند ادامه یابد به عقیمی و نازایی فرهنگی منجر می‌گردد که همانا انسداد فرهنگی نامیده می‌شود. فرهنگ‌ها برای آنکه به انسداد دچار نگردند، باید به مثابه نظام طبیعت تغییر و تنوع فصلی داشته باشند. همان گونه که تغییر در فصول و حیات طبیعت، گردش طبیعی حیات بشری را تضمین می‌کند، باید حیات فرهنگی نیز دایماً در حال تغییر و تحول باشد.
ما در عصر جهانی شدن ناگزیر هستیم که با فرهنگ‌های دیگر تعامل داشته باشیم. فرهنگ اگر گردش را قبول نکند و بر روی سنت‌ها باقی بماند منزوی می‌شود. از آنجایی که فرهنگ در بستر زمان حرکت می‌کند و حیات خود را تضمین می‌نماید، لذا توقف زمان در نظام طبیعت به معنی میرایی است و بنابراین فرهنگ باید مانند عقربه ساعت حرکت کند. ارزش‌ها و هنجارها نیز در بستر حرکت‌های فرهنگی دستخوش تحول و تغییر می‌شود، این تحول نه تنها تهدید نیست، بلکه طبیعت فرهنگ می‌باشد. همان گونه که امروز نظام نوین آموزشی و تکنولوژی آموزشی نظیر اینترنت جایگزین آموزش‌های سنتی (مکتب خانه) شده است، فرهنگ نیز در بستر زمان دچار تحول، نوآوری و نوگرایی شده است.
ذکر این نکته نیز لازم است که تفاوت ذائقه‌ی فرهنگی اقشار جامعه نه تنها تهدید نیست، بلکه در بسیاری از موارد فرصت تلقی می‌شود. در اینجا مقاومت و مواجهه فرهنگی مطرح می‌شود. از آنجایی که فرهنگ حرکت می‌کند با فرهنگ‌های متفاوتی برخورد خواهد کرد، چگونگی تحول در مواجهه با فرهنگ‌های مختلف به ظرفیت فرهنگی برمی‌گردد. هر فرهنگی که از قدرت هاضمه ضعیف‌تری برخوردار باشد، به ناچار در برخورد با فرهنگ‌های دیگر مغلوب می‌گردد. به طور مثال فرهنگ ایرانی به علت بالا بودن قدرت هاضمه در مواجهه با فرهنگ اسلامی و غربی آن را جذب کرد و نوعی ادغام فرهنگی میان فرهنگ ملی، اسلامی و غربی (مدرن) به وجود آورد.
بنابراین اگر مدیریت صحیح و کارآمد در تغییر و تحولات فرهنگی اعمال گردد، این تغییرات و تحولات با کمترین چالش و بحران همراه خواهد بود. برعکس نظام‌هایی که تغییرات بدون تدبیر انجام می‌شود با بحران مواجه خواهد شد. عمده چالش‌های امروز ایران ناشی از فقدان مدیریت کارآمد، پویا و مؤثر در عرصه تحولات فرهنگی است.

2- ناکارآمدی سازمان‌ها و نهادهای فرهنگی (3)

نخستین عاملی که به عنوان مانع در راه شکل گیری پویایی فرهنگ کشور مطرح می‌شود، مربوط به ناکارآمدی‌های سازمان فرهنگی می‌باشد. این ناکارآمدی در دو سطح کلان (خط مشی گذاری فرهنگی) و خرد (مدیریت سازمان‌های فرهنگی) در نمودار شماره (1) به تصویر کشیده شده است:

نمودار شماره (1) آسیب‌های سازمان‌ها و نهادهای فرهنگی

3- ناکارآمدی ساختار آموزشی

پیشرفت فرهنگی به این معناست که انسان‌ها تا چه اندازه توانسته‌اند برای ارضای نیازهای شان درست بیاندیشند و ابزار مناسب ابداع کنند. در واقع، این به معنای پیشرفت فکری است؛ یعنی هرچه جامعه و اعضایش قدرت تفکر و علم بیشتری داشته باشند، بهتر می‌توانند به اهدافشان دست یابند. بنابراین پیشرفت فرهنگی- صرف نظر از تمسک به سنت یا تجدد- با پیشرفت فکری مترادف است و آن نیز به نوبه خود بدان معنی است که شخص تا چه اندازه می‌تواند در زنجیره روابط ملی پیش رود و تعداد بیشتری از عوامل و روابط بین آنها را کشف کند. بدین ترتیب از آنجا که جامعه بشری رو به توسعه کمی و افزایش پیچیدگی روابط اجتماعی دارد، قدرت تفکر انسان‌ها نیز در حال گسترش فزاینده است، در نتیجه برداشت‌ها و ادراک آنها از ادیان و مکاتب فکری خود می‌تواند به نسبت تفکر، پیشرفت، تکامل و تغییر شکل یابد، به همین دلیل و با توجه به ضرورت کنشگری در نیل به فرآیند پیشرفت فرهنگی است که دانشمندان مکتب فرانکفورت در دهه‌های اخیر به این نتیجه رسیده‌اند که همواره به طور مستمر باید ارزش‌های جامعه را دانشمندان و متفکران آن [که عمدتاً در مراکز علمی و دانشگاهی فعالند] مجدداً ارزیابی کنند و ارزش‌ها و هنجارهای مربوط به آن را تکامل دهند تا امکان رشد جامعه‌ای پویا فراهم شود (رفیع پور، 1378: 319).
نظام آموزش رسمی هر کشور مظهر خرده نظام اجتماعی و فرهنگی آن جامعه است. نظام آموزش رسمی با مجموعه‌ای از نقش‌های فرهنگی نسبتاً مشخص، کارگزار جامعه پذیری رسمی جامعه است.
طبق این تعریف نظام ارتباطات جمعی نیز به عنوان کارگزار فرهنگی جامعه با مجموعه‌ای از نقش‌ها می‌تواند نوعی خرده نظام اجتماعی- فرهنگی خاص محسوب شود. اسملسر، آموزش را جزیی از نوسازی می‌داند و معتقد است گسترش آموزش رسمی از یک طرف ناشی از نیازهای صنعتی است که دانش‌ها و مهارت‌های با کم و کیف بالاتری را طلب می‌کند و از طرف دیگر منبعث از نیازمندی‌های حق رأی عموم در یک جامعه در حال دموکراتیزه شدن که شهروند مسئول و مطلع را طلب می‌کند (چلبی، 1375: 197).
توسعه پایدار از جمله اهداف والایی است که در تاریخ معاصر ایران همواره تلاش‌هایی برای نیل بدان صورت گرفته است. ناکامی و عدم موفقیت در دستیابی به توسعه واقعی و پایدار در ایران از بی‌توجهی به عامل توسعه؛ یعنی انسان ناشی می‌شود. انسان علت فاعلی توسعه و علت غایی آن است. اما برای تحقق توسعه ملی درونزا و پایدار، انسان علاوه بر سلامتی جسمی، روانی و اجتماعی به دو مقوله دیگر نیاز مبرم دارد:
1- تعهد اخلاقی برای مشارکت و همکاری اجتماعی در جهت تحقق جامعه‌ای قانونمند و مبتنی بر ارزش‌های والای انسانی مثل گفتگو، تفاهم، دیگرپذیری، انسان دوستی، عدالت خواهی و ...
2- دانایی و فن آوری، تولید دانش فنی و کاربردی، نوآوری، روزآمد و کارآمدکردن علم، فن و هنر با هدف پاسخگویی به نیازهای متنوع، جانشین پذیر و پایان ناپذیر (عطارزاده 1382؛ 258).
با توجه به آنکه ساختار آموزشی کشور تقریباً توسط دو وزارتخانه آموزش و پرورش و علوم، تحقیقات و فن آوری اداره می‌شود، در ادامه به صورت جداگانه به آسیب شناسی هر یک از این بخش‌ها پرداخته می‌شود:

1- 3- آسیب شناسی نظام آموزش و پرورش در ایران

ایران گذرگاهی میان آسیا، آفریقا و اروپاست و در طول قرون، انسان‌ها، اندیشه‌ها و کالاهای بسیاری از آن گذشته، تأثیراتی بر این سرزمین گذارده و از فرهنگ آن تأثیر پذیرفته‌اند. تمدن‌های هندی، بودایی و چینی در ایران با تمدن‌های سامی برخورد کرده و از راه جنوب نیز تمدن‌های آفریقایی در تماس با سرزمین ما بوده‌اند. اما برخورد ایران با تمدن غرب بعد از برخورد ایران با اسلام مهم‌ترین پدیده‌ی فرهنگی تاریخ ایران است.
در تداوم تحول ساختار آموزشی کشور، از سال 1305 (دوران حکومت پهلوی اول) نوعی نوسازی آمرانه در ایران آغاز شد و دولت در این زمینه، نقش اساسی و تعیین کننده داشت. در این سال‌ها، دولت نظام اداری و آموزشی را بر اساس الگوهای غربی متحول ساخت و گسیل دانشجو به اروپا و تحصیل آنان به خرج دولت به عنوان اقدامی نخستین در این عرصه انجام شد.
هرچند رویداد انقلاب اسلامی ایران در سال 1375 در اعتراض به روند نامطلوب آموزشی کشور و در راستای جبران ضعف‌ها و ناکارآمدی‌های آن در نیل به توسعه و پیشرفت صورت گرفت و نویدبخش تحولات ژرفی در عرصه آموزش کشور شد، اما به دلیل تحت الشعاع قرار گرفتن امور دیگر و فقدان مطالعات جدی و برنامه ریزی شده در این زمینه، دستیابی به یک نظام آموزشی کارآمد تا مقطع حاضر هنوز تحقیق نیافته است (عطارزاده، 1382: 263).
آموزش، به خصوص اشکال عمومی آن، محصول جریان‌های فرهنگی مختلفی است که به ویژه در دهه‌های اخیر تحول قابل ملاحظه‌ای یافته است. به طور کلی شناخت جریان‌های فوق و تحلیل ویژگی‌های آن و نیز ارزیابی نقاط مثبت و منفی آنها، تسریع در اصلاح و توسعه ساختار و کارکردهای آموزش رسمی (در مقاطع مختلف و دوران) را موجب می‌گردد (موسوی، 1382: 24).
بنابراین ملاحظه می‌گردد فرهنگ، آموزش و تعلیم و تربیت ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند؛ به گونه‌ای که توجه همزمان به این سه مقوله می‌تواند بستر اساسی برای توسعه آموزشی هر جامعه‌ای را فراهم نماید.
به طور کلی چالش‌های نظام آموزش و پرورش در ایران (4) را می‌توان در قالب 13 بند ذیل صورت بندی نمود (فانی، 1385) که در نمودار شماره (2) به تصویر کشیده شده است.

نمودار شماره (2)- مسئله شناسی نظام آموزش و پرورش در ایران

2- 3- مشکلات موجود در نظام آموزش عالی کشور

در دهه گذشته نظام‌های آموزش عالی تحت تأثیر سه عامل تغییرات فرهنگی- اجتماعی، تغییرات تکنولوژیکی و حرکت به سوی جهانی شدن اقتصاد قرار داشته است.
این تغییرات موجب گردیده نظام‌های یادشده بیش از پیش به جنبه‌های کارایی و اثربخشی فعالیت‌های خود حساس شوند، هرچند همه نظام‌های آموزش عالی به اندازه کافی به این سه جنبه توجه نکرده‌اند. این امر به ویژه درباره نظام آموزش عالی در کشورهای جهان سوم مشهودتر است. نظام‌های آموزش عالی باید به نیازهای جاری و آینده جامعه پاسخگو باشند و از این رو هدف غایی آموزشی دانشگاه آماده کردن افراد برای رفتار معقول در اجتماع است. اما ساختار و ویژگی‌های خاص نظام آموزشی کشور ما، به ویژه در بخش عالی، مانع تحقق اهداف فوق شده است. مطالعات نشان می‌دهد که عدم انطباق تعلیم و تربیت با اهداف سایر نهادهای جامعه باعث گسست بین نهاد آموزش و پرورش و نهادهای دیگر به ویژه صنعت و اقتصاد شده است (عطارزاده، 1382: 272).
بیگانگی نظام آموزشی از کلیت جامعه و نیازها و آرمان‌های آن در بسیاری از کشورهای جهان سوم، ناشی از شکافی است که عملاً بین نهادهای آموزشی از یک سو و زمینه‌های بنیادی فرهنگی و اجتماعی و ارزشی آن جامعه از سوی دیگر وجود دارد. حتی کندی و رکود در انحطاط این نهادها نیز به فلسفه اجتماعی حیات در جامعه و آنچه که تحصیل کنندگان در جستجوی آن هستند، باز می‌گردد.
بدیهی است که این اصول فرهنگی ممکن است خود در هر مرحله‌ای از حیات، نیاز به تحرک و پویایی داشته باشند و آن هم تنها از طریق فرآیند طولانی آموزش و تحقیق حاصل می‌گردد. اما مسئله اصلی پیوندی است که باید میان نظام آموزشی در هر جامعه با کلیت و اساس فرهنگی و زمینه‌های تاریخی و حتی جغرافیایی آن برقرار شود (موسوی، 1382: 37).

1- 2- 3- کمیت گرایی به جای کیفیت گرایی

اغلب کشورهای جهان سوم بر این باورند و یا می‌خواهند باشند که رمز اصلی توسعه ملی گسترش سریع کمی فرصت‌های آموزشی است؛ در حالی که هرچه آموزش با کیفیت‌تر باشد، توسعه ملی سریع‌تر صورت خواهد بود؛ تجربه پیشرفت علمی- فرهنگی غرب نیز گواه بر این مدعا است. آنان به اصل فهمیدن و روابط علی تأکید زیادی دارند. متأسفانه نظام آموزشی در ایران افرادی را تربیت می‌کند که اطلاعات و فرمول‌های زیادی در حافظه دارند، ولی کمتر قادر به حل مسئله‌ای در زندگی هستند. در چنین نظامی، خروجی سیستم (تعداد فارغ التحصیلان) به طور مداوم افزایش کمی پیدا می‌کند، اما بازخورد کیفی مطلوب در کار نیست (عطارزاده، همان: 275).

2- 2- 3- آموزش مداری

در ایران، به رغم طرح ایده‌هایی در زمینه توسعه و پیشرفت کشور، نظام آموزشی به جای توجه و اهتمام به نوآوری، خلاقیت و ترویج شیوه‌های عملی، بر حافظه و پرورش قوای ذهنی تأکید می‌کند، لذا کسانی که حافظه خوبی دارند، موفق‌تر از آنانی هستند که بهتر می‌اندیشند. بدین ترتیب، کسانی که فرمول‌های فیزیک، شیمی، معادلات ریاضی و راه حل آنها را حفظ می‌کنند، در امتحانات موفق‌تر هستند. یکی از دلایل مهم موفقیت دانش آموزان ایرانی در المپیادهای فیزیک و ریاضی در سال‌های اخیر در مقایسه با دانش آموزان کشورهایی که بیشترین اختراعات و نوآوری‌ها را انجام می‌دهند، (آمریکا، ژاپن، آلمان) در همین موضوع است. اگر قرار بود المپیادهای تجربی بر اساس نوآوری و خلاقیت برگزار شود، ایرانیان در رده‌های بسیار پایین‌تری قرار می‌گرفتند (رهیافت، ش 17: 149).
از وظایف دیگر اعضای هیئت علمی تألیف است. مجموعه مقالاتی که اعضای هیئت علمی به زبان فارسی و لاتین در سال 1370 تألیف کرده‌اند، 1903 مقاله می‌باشد که این خود نشان می‌دهد حدوداً از هر پنج نفر هیئت علمی، یک نفر موفق به تهیه مقاله‌ای شده و از هر 16 نفر فقط یک نفر توفیق تألیف یک کتاب در سال را یافته است (محسنی، 1378: 253).

3- 2- 3- گرایش اندک به انجام پژوهش

معمولاً سازمان‌هایی که بودجه‌های پژوهشی دارند، تعدادی شبه محقق هستند که بیشتر به تولید انبوه مجلدات صحافی شده می‌اندیشند و ابتدایی‌ترین و ضروری‌ترین اصول و قواعد روش تحقیق را در کار خود رعایت نمی‌کنند. آنها با این عدم دقت‌ها اعتبار علمی فعالیت‌های خود را زیر سئوال می‌برند و در برابر ایرادات علمی که بر کارشان صورت می‌گیرد، برآشفته می‌شوند و ادعا می‌کنند که ما به دنبال حل مسئله هستیم (خاکی، 1384: 34).
حال آنکه کشورهای پیشرفته جهان برای دستیابی به تکنولوژی برتر، بیش از دو درصد از تولید ناخالص ملی خود را صرف تحقیق و توسعه می‌کنند. همچنین کشورهای بزرگ صنعتی 96 درصد از هزینه‌های مربوط به تحقیق و توسعه جهان را به کار برده‌اند که خود دلیلی واضح برای شناخت راه‌های اصلی رشد و توسعه است. در کشورهای پیشرفته در برابر هر یک میلیون نفر، 2200 متخصص و در کشورهای در حال توسعه در برابر هر یک میلیون نفر، 118 متخصص وجود دارد. اعتبارات پژوهشی کشورهای پیشرفته به طور مرتب روندی افزایشی دارد (طبیبی، 1373: 35).
امروزه یکی از موضوعاتی که در امر پژوهش بایستی نسبت بدان توجه زیادی مبذول گردد، مقوله کارآفرینی است؛ متأسفانه دانشگاه‌های ما در این زمینه حرکت مناسب و مفیدی انجام نداده‌اند. امور پژوهشی و مطالعاتی باید منجر به شناخت مشکلات پیش روی توسعه کارآفرینی و محدودیت‌های موجود در اقتصاد و جامعه شود؛ لذا باید اقداماتی جهت شناخت موانع توسعه کارآفرینی، ویژگی‌های کارآفرینان مناطق مختلف و پیامدهای اقدامات آنان، راه‌های رفع مشکلات و محدودیت‌ها، روشن ساختن روش‌ها و برنامه‌های ترویجی و آموزشی صورت گیرد. پژوهش در کارآفرینی باید به صورت جدی و مستمر در موضوعات مختلف مربوطه پیگیری شود تا راهکارها تعیین گردند و برنامه ریزی لازم بر اساس این تحقیقات صورت گیرد (شاه حسینی، 1383: 128).
در نمودار شماره (3) پاره‌ای از مشکلات و ناکارآمدی‌های موجود در نظام دانشگاهی کشور به تصویر کشیده شده است:

نمودار شماره (3)- مسئله شناسی نظام دانشگاهی در ایران

4- ناکارآمدی نخبگان

همه ما نیک می‌دانیم که نظریه پردازی موتور محرکه رشد جوامع بوده است. اما با کمال تأسف باید قبول کنیم که جامعه ایران در چند دهه اخیر از فقدان نظریه پردازی در عرصه‌های مختلف رنج می‌برد و دیگر از ابوعلی سینا، امام محمد غزالی و نصر خبری نیست. برای نمونه مذهب پروتستان در اروپا و آیین‌های کنفوسیون و شینتو در کشورهای آسیایی به عنوان عامل تغییر در این دو بخش جهان معرفی شده‌اند و بیانگر ارتباط تنگاتنگ بین عوامل فرهنگی و توسعه هستند. به تعبیر ماکس وبر، سرمایه داری هنگامی توانست در اروپا شکل بگیرد که گسترش دیوانسالاری و عقلایی کردن با ادراکی مذهبی که به شکل پیوریتانیسم (5) جلوه گر شد، پیوند خورد. بدین ترتیب تفکر جدیدی جایگزین آیین خشک کاتولیک که زندگی مادی را فدای آخرت می‌کرد شد و این تفکر کار را اساس رستگاری روح و نزدیکی به خدا می‌دانست (وبر، 1958).
از آنجا که هدف آئین پروتستان دنیایی کردن مذهب و تعمیم معنویات در حوزه دنیا بود، از یک طرف به کشیشان که حامل فرهنگ بودند اجازه ازدواج می‌داد و از طرف دیگر، خلق ثروت را با ادامه زندگی زاهدانه و پرهیز از تجملات درهم می‌آمیخت (اینگلهارت، 1373: 66). آئین کنفوسیوسی نیز با تأکیدش بر یادگیری و اطاعت و ذن- بودیسم که تغییر را تقدیس می‌کند، زمینه پذیرش تکنولوژی غربی را فراهم آورد. بدین ترتیب ژاپنی‌ها با حفظ ارزش‌های فرهنگی خود توانستند هجوم نظامی و شکست خفت بار در مقابل غرب را همچون هدیه‌ای آسمانی تلقی کنند و از آن تخته پرشی برای توسعه اقتصادی بسازند (همان: 68). آنچه توسعه اقتصادی در کشورهای آسیایی مانند تایوان، کره جنوبی و ژاپن را امکان پذیر کرد، تلفیق تکنولوژی با فرهنگ‌های بومی این کشورها بود. آئین ذن- بودیسم ژاپنی که از آمیزش مذاهب کنفوسیوس و بودایی به وجود آمده بود، زمینه توسعه در این کشور را فراهم کرد. ذن- بودیسم ژاپنی بر خلاف آئین اصلی بودایی که نفس نفس و نداشتن و نخواستن را تجویز می‌کند، تکیه‌اش بر عواملی است که کار و خلاقیت را اساس قرار می‌دهد (امجد، 1382: 136).
فلاسفه و دانشمندان مسلمان نیز با آمیختن دستاوردهای علمی و فرهنگی کشورهای مسلمان و نیز آنچه از چین و یونان وام گرفته بودند، چارچوب علمی محکمی را برای گسترش دانش پی ریزی کردند. اروپای قرون وسطی از طریق دستیابی به متون عربی فلسفه ارسطو بود که به تطبیق آئین مسیحیت و اندیشه‌های ارسطو پرداخت و در حالی که اروپای دوران اسکولاستیک با تجربه گرایی مخالف بود، دانشمندان کشورهای اسلامی از روش‌های اندازه گیری، مشاهده و تجربه، بینش علمی جدیدی را پایه ریزی کردند (یونسکو، 1376: 24).
پس از پایان جنگ جهانی دوم، تعدادی از پژوهشگران آمریکایی با حمایت مالی دولت به تحقیق درباره علل عقب افتادگی جهان توسعه نیافته پرداختند. هدف این اندیشمندان پیدا کردن مدلی بود تا هم زمینه توسعه یافتگی در این کشورها را فراهم آورد و هم از غلطیدن آنها به سمت شوروی جلوگیری نماید. نتیجه پژوهش‌های انجام شده یک رهیافت تئوریک بود که به نوگرایی (6) مشهور است. به طور کلی این نظریه که از عقلانیت ماکس وبر (7)، سیستم اجتماعی تالکوت پارسونز (8) و تکامل اجتماعی هربرت اسپنسر (9) تأثیر فراوان پذیرفته بود، توسعه را امری جهانی می‌داند و معتقد به مرحله‌ای بدون توسعه در جامعه بشری است. تا پیش از روی کار آمدن نظریه پردازان نوگرایی، پژوهشگران غربی تمایل چندانی به شناخت مسائل جهان توسعه نیافته نداشتند، اما روی کار آمدن این پژوهشگران باعث شد کتاب‌ها و مقالات بی‌شماری توسط اشخاص نام آوری همچون گابریل آلموند (10)، لوشیان فای (11)، مریون لوی (12)، بینگهام پاول (13)، دیوید اپتر و ‌هانتینتگتون در این زمینه به رشته تحریر درآید. بسیاری از پژوهشگران و دولتمردان در جهان توسعه نیافته سعی کردند تا با نسخه برداری از پیشنهادات این نظریه پردازان به بازسازی جوامع خود بپردازند (امجد، 1382: 120).
به طور کلی ملاحظه نقش نخبگان در ایجاد توسعه در کلیه جوامع و در طول تاریخ چشمگیر بوده است. پس جا دارد جداگانه به آسیب شناسی ناکارآمدی نخبگان در جامعه ایران که به فقدان پویایی منجر گشته است، پرداخته شود.

5- سیاست زدگی در مدیریت کشور

باید گفت وجود دولت‌های مقتدر در ایران- که امکانات وسیع اقتصادی در اختیارشان بوده- و توزیع ثروت از ناحیه حکومت، منجر به ظهور فرهنگ تقرب محوری برای بهره مندی از امکانات عمومی شد (مفتخری، 1382: 160).
جالب اینجاست به همان نسبتی که در ارکان و سازمان‌های دولتی بعضی از افراد برای بهره مندی از امکانات عمومی اقدام به فرصت طلبی و چاپلوسی و ... می‌نمایند، به همان نسبت هم در سوی دیگر یعنی در بین توده، سیاست گریزی و بی‌اعتمادی به وفور مشاهده می‌گردد.
تحقیر سیاست و مذموم شمردن آن از آثار بی‌اعتمادی سیاسی است. در بین توده ایرانی همواره بدبینی، بی‌میلی و کناره گیری از سیاست وجود داشته است و نسبت دادن صفاتی مذموم به «سیاست» تجلی دلزدگی همراه با ترس مردم ما از این حوزه زندگی اجتماعی بوده است. بی‌اعتمادی سیاسی خود از ناامیدی، یأس، فساد عمیق در همه ارکان حکومتی ناشی می‌شود و نتیجه آن تسلیم شدن در برابر شرایط موجود و اعتراف به ناتوانی در تغییر وضعیت است.
در چنین ساخت و بافتی تحرک اجتماعی بیشتر مرهون لطف و کرم یا خشم و غضب پادشاه بوده تا مبتنی بر ضابطه و قانون. در واقع نظام استبدادی به جای لیاقت سالاری، ارادت سالار است و برای ارتقای افراد، ملاک‌های انتسابی (نزدیکی به کانون قدرت) نقش مؤثرتری از ملاک‌های اکتسابی (توان و شایستگی فردی) ایفا می‌کنند. این امر در تاریخ ایران موجب شد که همه حتی وزیران نیز ابراز اطاعتی بنده وار و تملق آمیز نسبت به قدرت داشته باشند و هر کس که مقاصد آنها را تأمین می‌کرد، در خدمتش زانو می‌زدند. رواج نفاق و دورویی و افوق اخلاقی جامعه از دیگر نتایج این وضعیت بود (همان، 158).
یکی دیگر از مشکلاتی که همراه با سیاست زدگی در کشورها ایجاد می‌گردد، مربوط به تصمیم گیری و خط مشی گذاری است. اتکاء بیش از حد بر تجربیات شخصی و خود رأیی تصمیم گیرندگان، جنبه دیگری از اعمال نظر شخصی در تصمیم گیری است. در این گونه تصمیم گیری‌ها نظرات شخصی قضاوت‌های فردی و تعصب‌ها بر صحت تجربه‌های مکتسبه از سوی تصمیم گیرندگان، موجب می‌گردد قضاوت فردی ملاک اصلی تصمیم گیری‌ها شده و به نظرات و آراء دیگران و اطلاعات و آمار توجهی نشود. خودکامگی و خودرأیی تصمیم گیرندگان در چنین احوالی سبب اتخاذ تصمیمات یک بعدی می‌گردد، تصمیماتی که فاقد جامعیت بوده و بازتاب نظرات فردی می‌باشند. این مسئله و مشکل اغلب در جوامعی بروز می‌کند که خط مشی گذاران گروه خاص و عده معدودی باشند و سایر افراد را به جرگه تصمیم گیری‌های خود راه نمی‌دهند (الوانی، 1377: 168). نمودار شماره (4) پاره‌ای از نتایج و عواقبی را که سیاست گریزی در جامعه می‌تواند ایجاد نماید، به تصویر کشیده است:

نمودار شماره (4)- آثار و نتایج سیاست زدگی

6- نتیجه گیری

به طور کلی سیاست‌های آموزشی در هر جامعه‌ای، جزیی تفکیک ناپذیر از فرهنگ، آرمان‌ها، ارزش‌ها، اصول تربیتی و اخلاقی و ... برخاسته از آن جامعه می‌باشد. از نقطه نظر فلسفه‌ی آموزشی، مبانی و اصول آموزشی در هر جامعه‌ای، درصدد ورود جهان بینی، ارزش‌ها و قالب‌های تربیتی مطلوب جامعه آموزش رسمی کشور است.
این اصول فرهنگی در هر مرحله از حیات خود، ممکن است نیاز به تحرک و پویایی داشته باشد که آن هم تنها از طریق فرآیند طولانی آموزش و تحقیق حاصل می‌گردد. اما مسئله اصلی پیوندی است که باید نظام آموزشی هر جامعه با کلیت و اساس فرهنگی و زمینه‌های تاریخی و حتی جغرافیایی آن برقرار کند (موسوی، 1382: 37). بدین طریق فرهنگ در واقع از طریق آموزش حفظ گشته و محتوای آن منتقل می‌شود. جریان انتقال فرهنگ به عضو جدید جامعه، فرهنگ پذیری و یا فرهنگ آموزی نامیده می‌شود. به نظر ساپیر اشکال تعلیم و تربیت و تجارب و یادگیری، انسان را از حیوانات دیگر مشخص می‌کند و به خود امکان می‌دهد که از نخستین روزهای کودکی تا واپسین مراحل زندگی، آگاهانه یا ناخودآگاه، فرهنگ جامعه‌اش را در روندی متراکم فراگیرد (روح الامینی، 1376). به منظور تجدیدنظر در آموزش و به منظور انطباق آن با شرایط اجتماعی و فرهنگی و رفع تنگناهای ناشی از دور بودن واقعیاتی که نهاد آموزش را دربر می‌گیرد، برخی راه حل‌های کلی توصیه شده است. از جمله یونسکو معتقد است: «شیوه‌های انطباق سازمان و کارکرد آموزش با واقعیات اجتماعی و فرهنگی به چند اصل برمی‌گردد:
1- حفظ اساس آموزش سنتی و افزودن پاره‌ای اصلاحات مهم، با توجه به شرایط حاضر.
2- روی آوردن به دوره‌های آموزش عملی در مدارس ابتدایی به ازاء کنار گذاشتن موضوعات عمومی.
3- حفظ سطح بالایی از آموزش در دوره متوسطه و عالی
4- تجدیدنظر کلی در ماهیت آموزش به منظور تأمین مشاغل مورد نیاز در جامعه (پیام، 1365: 49)
از آنجایی که فرهنگ و توسعه دو روی یک سکه‌اند و اصولاً توسعه امری است فرهنگی و فرهنگ مجموعه‌ای از دستاوردهای مادی و معنوی جوامع بشری، لذا انسان‌ها در طول حیات اجتماعی خویش به تغییراتی در محیط پیرامون خود دست می‌زنند و با خلق دستاوردهای جدید مادی، محتوای جوامع خود را توسعه می‌بخشند؛ همچنین هرگاه جوامع در زمینه توسعه به موانعی برخوردند، برای کنار زدن این موانع از دستاوردهای دیگر جوامع استفاده می‌کنند (امجد، 1382: 138). با توجه به این مطلب که پویایی فرهنگی بر خلاف انجماد فرهنگی، زایش، تولید و بازتولید را به همراه داشته و درختی را می‌ماند که هر ساله بر میزان میوه‌هایش افزوده می‌گردد، جا دارد که در جهت حفظ و تداوم آن در جامعه اقداماتی صورت پذیرد تا پویایی جامعه را به ارمغان آورد. تأمل بر موارد چهارگانه‌ای که در مقاله مورد بررسی قرار گرفت، به خوبی نشانگر این مهم می‌باشند که چگونه می‌توان عملاً پویایی فرهنگی را در کشور ایجاد نمود تا در سایه آن به توسعه پایدار دست یافت.

پی‌نوشت‌ها:

1. Dynomic culture
2. Static culture
3. علاقمندان برای مطالعه بیشتر می‌توانند به مقاله «آسیب شناختی سازمان‌ها و نهادهای فرهنگی در ایران» نوشته دکتر صالحی امیری و دکتر اسماعیل کاووسی مراجعه نمایند.
4. علاقمندان برای مطالعه بیشتر می‌توانند به گزارش راهبردی شماره (11)، معاونت پژوهش‌های فرهنگی و اجتماعی مرکز مطالعات استراتژیک (مجمع تشخیص مصلحت نظام) با عنوان «مسئله شناسی نظام آموزش و پرورش در ایران مراجعه نمایند.
5. puritanism
6. Modernization
7. Max, Weber
8. Talcot parsons
9. Herbert spencer
10. Gabriel Almond
11. Lucian pye
12. Marion Levy
13. Bingham powll

منابع مقاله :
1. اینگلهارت، رونالد، تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی، ترجمه ریم وتر، تهران: انتشارات کهن، 1373.
2. مفتخری، حسین، توسعه فرهنگی و فرهنگ ایرانی- اسلامی (از منظر تاریخی)، مطالعه فرهنگی، جهاد دانشگاهی، تهران: 1382.
3. طبیبی، سیدجمال الدین، «نقش دانشگاه و پژوهش در توسعه ملی»، فصلنامه پژوهش و برنامه ریزی در آموزش عالی، شماره 8 و7، پاییز و زمستان 1373.
4. صالحی امیری، سیدرضا، کاووسی، اسماعیل، آسیب شناسی سازمان‌ها و نهادهای فرهنگی در ایران، نشر مرکز مطالعات استراتژیک، مجمع تشخیص مصلحت نظام، 1385.
5. موسوی، سیدیعقوب، «فرهنگ بستر اساسی توسعه آموزشی در جامعه»، مطالعه فرهنگی، مجموعه مقالات، نشر جهاد دانشگاهی، 1382.
6. الوانی، سیدمهدی، تصمیم گیری و تعیین خط مشی دولتی، چ پنجم، تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور، 1377.
7. شاه حسینی، علی، کارآفرینی، چاپ اول، تهران: نشر آییژ، زمستان 1383.
8. فانی، علی اصغر، مسئله شناسی نظام آموزش و پرورش در ایران، معاونت پژوهش‌های فرهنگی و اجتماعی، مرکز مطالعات استراتژیک، گزارش راهبردی، شماره (11)، 1385.
9. خاکی، غلامرضا، روش تحقیق با رویکردی به پایان برنامه نویسی، تهران: انتشارات بازتاب، 1384.
10. رفیع پور، فرامرز، آناتومی جامعه، تهران: شرکت سهامی انتشار، 1378.
11. روح الامینی، محمود، مردم شناسی فرهنگی، تهران: انتشارات سازمان، 1376.
12. امجد، محمد، تأثیر تعاملات فرهنگی بر روند تاریخی توسعه، مطالعه فرهنگی، مجموعه مقالات نشر جهاد دانشگاهی، 1382.
13. چلبی، مسعود، جامعه شناسی نظم، تهران: نشر نی، 1375.
14. عطارزاده، مجتبی، «ناکارآمدی دانشگاه در روند پیشرفت علمی- فرهنگی کشور»، مجموعه مقالات، نشر جهاد دانشگاهی، 1382.
15. محسنی، منوچهر، وضعیت تحقیقات فرهنگی- اجتماعی در ایران، تهران: نشر رسانش، 1378.
16. مجله پیام، شماره 149، انتشارات یونسکو در تهران: 1365.
17. محمدیان، حسین، «آسیب شناسی و مدیریت فرهنگ»، دو هفته نامه مهندسی فرهنگی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1385.
18. «نامه وارده»، فصلنامه رهیافت، شماره هفدهم، زمستان 1376.
19. یونسکو، فرهنگ فرهنگ و توسعه، رهیافت مردم شناختی توسعه، ترجمه فاضلی، تهران: نشر ارشاد، 1376.
20. Weber, max, the protestan Ethic and the sprit of capitalism, New York, Charles Scribnerssons, 1985.


منبع مقاله :
صالحی امیری، سیدرضا، کاووسی، اسماعیل؛ (1391)، فرهنگ و مدیریت سازمان‌های فرهنگی، تهران: مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک، چاپ دوم.