مقدمهای بر ضرورتهای طراحی و توسعه مدیریت فرهنگی
مقوله فرهنگ و مدیریت فرهنگی یکی از موضوعاتی است که امروزه توجه بسیاری از صاحب نظران و دست اندرکاران مدیریت را به خود جلب نموده است؛ به گونهای که هر روزه شاهد راه اندازی رشتههای دانشگاهی با این عنوان در
نویسندگان:
سیدرضا صالحی امیری
اسماعیل کاووسی
سیدرضا صالحی امیری
اسماعیل کاووسی
چکیده
مقوله فرهنگ و مدیریت فرهنگی یکی از موضوعاتی است که امروزه توجه بسیاری از صاحب نظران و دست اندرکاران مدیریت را به خود جلب نموده است؛ به گونهای که هر روزه شاهد راه اندازی رشتههای دانشگاهی با این عنوان در اقصی نقاط دنیا و کشور عزیزمان ایران هستیم. با توجه به اینکه هم مدیران اجرایی دست اندرکار اداره امور فرهنگی و هم اساتید محترم دانشگاه که در این حوزه به مطالعه و تحقیق میپردازند، هر دو متفق القول هستند که متأسفانه نسبت به فرهنگ و مدیریت فرهنگی در کشور توجه لازم صورت نپذیرفته است، در این مقاله به موضوع ضرورتهای توجه به فرهنگ پرداخته میشود.تأثیر فرهنگ در شکل گیری حوادث بزرگ اجتماعی در دنیا، نقش فرهنگ در شکل گیری و استمرار انقلاب مبارک اسلامی، اهمیت فرهنگ از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله) و مقام معظم رهبری، عصر جهانی شدن و لزوم توجه جدی به آن، تهاجم فرهنگی و ضرورت ایفای نفش فعال، ضرورت رویکرد مهندسی در کنترل پدیدههای فرهنگی، لزوم وحدت حوزه و دانشگاه در مقوله فرهنگ، مدیریت فرهنگی، تنوع فرهنگی، گستردگی موضوعات فرهنگی و نقش فرهنگ در ایجاد توسعه، از ضرورتهایی میباشد که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. در پایان نیز با توجه به ضرورتهای طرح شده، راهبردهایی جهت طراحی، گسترش، تعمیق و توسعه فرهنگ ارائه گردیده است.
مقدمه
کمتر مفهومی در حوزه علوم اجتماعی به اندازه مفهوم فرهنگ در معرض تفسیرها و تعبیرهای گوناگون بوده است. از این رو میتوان گفت که مفهوم فرهنگ نه تنها دشواریهای زیاد به بار آورده، بلکه به سبب تنوع و وسعت معنا، ایجاد وحدت نظر بر سر گسترهی موضوعی آن میسر نشده است. با این حال در هر دوره کوششهای تازهای برای طرح دوباره مفهوم فرهنگ و مسائل مرتبط آن به کار بسته شده است. حتی برخی از نظریه پردازان بر این باور بودهاند که میتوانند حوزه مسائل فرهنگی را در چارچوب رشتهای دانشگاهی و علمی مهار کنند و به نظم کشند (چنگیز پهلوان، 1378: 40).امروزه مدیران اجرایی که دست اندرکار اداره امور فرهنگی میباشند و دانشگاهیانی که در این حوزه به مطالعه و تحقیق میپردازند، هر دو در ارتباط با اداره امور فرهنگی مشکلاتی را مطرح میکنند و هر یک از زاویهی دید خود مسائل را تعریف مینمایند. متأسفانه در کشور ما در خصوص موضوعاتی مثل بهداشت، صنعت و اقتصاد به تربیت افراد نخبه و متخصص پرداخته میشود، در حالی که در حوزههای فرهنگی که بر همه شئون زندگی انسان تأثیرگذار است، نسبت به تربیت نخبه و متخصص کمتر توجه میشود (بنیانیان، 1385).
ما برای تربیت مدیران فرهنگی برنامه ریزی مناسب نداریم و از طرف دیگر در همان حدی هم که برنامه داریم، برنامهها را پیاده نمیکنیم، زیرا ما اعتقادی به تخصص نداریم و در رابطه با فرهنگ هم این گمان را داریم که میتوانیم اداره امور آن را به هر کسی بسپاریم. در ابتدا باید این اعتقاد در ما حاصل شود که دنیای امروز، دنیای عمل، شناخت، پیدا کردن راه و وسایل مورد نیاز آن است و این مسئله از یک طرف به شیوه و دستورالعمل نیاز دارد و از طرف دیگر به اعمال و پیاده کردن در مدارس و دانشگاهها و سپس در سطح جامعه، زیرا مسائل فرهنگی در همه جا، از دورافتادهترین روستاها تا بزرگترین شهرها حضور دارد و جامعه نیازمند به حضور فرهنگ است. این بدان جهت است که رشد فرهنگی به معنای رشد ذوق انسانها و معادل بهتر فکر کردن و بهتر زندگی کردن است (توسلی، 1381).
1- ضرورتهای توجه به فرهنگ و مدیریت فرهنگی
بررسی اهمیت توجه به فرهنگ و ساماندهی فرهنگی از زوایای مختلفی قابل بررسی است که در اینجا به سه نکته از آن اشاره مینماییم: «تأثیر فرهنگ در شکل گیری حوادث بزرگ اجتماعی در سطح دنیا»؛ «تأثیر فرهنگ در شکل گیری و استمرار انقلاب مبارک اسلامی» و «اهمیت فرهنگ از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله) و مقام معظم رهبری».1- در یک نگاه تاریخی، اگر به تحولات مهم گذشته (حداقل چند قرن اخیر) بنگریم، خواهیم یافت که فرهنگ مهمترین نقش را در تحولات تاریخی برعهده داشته است، تحولی که در غرب پس از رنسانس اتفاق افتاد، تحولی فرهنگی بود و میتوان آن را حاصله غلبه فرهنگ عقل گرایی بر حاکمیت مسیحیت آن زمان دانست؛ نازیسم که منشأ اصلی تحقق جنگهای جهانی اول و دوم بود، حاصل غلبه فرهنگ نژادپرستی بر قشر وسیعی بود که تلاش مینمودند حاکمیت خود را بر سایر کشورها با تجاوز نظامی تحقق بخشند؛ سوسیالیسم مبتنی بر فرهنگ خداستیزی و ماده محوری شکل گرفت و برای مدت نه چندان طولانی سایه شوم خود را بر حدود نیمی از جهان افکند و آنچه باعث فروپاشی آن گردید هم چیزی جز بن بست فرهنگی نبود.
2- انقلاب مبارک جمهوری اسلامی بیش از هر چیز، رویکردی فرهنگی بود؛ هرچند که در ظاهر، انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم ستم شاهی جلوه گر گردید. مردم پس از بازیافت اسلام ناب محمدی (رحمه الله) و زنده شدن دغدغههای دینی- که رژیم استبدادی سعی در کتمان و حتی ایجاد انحراف در آن را داشت- به رهبری مردم فرزانه، قیام نموده و پیروز گشتند. آنچه انگیزه اصلی حرکت عموم مردم و رهبری انقلاب بود نه در دست گرفتن حکومت بود و نه تأمین معیشت مردم؛ هدف اصلی، احیای اندیشه دینی و اقامه ارزشهای اسلامی و انسانی در جهانی بود که ارزشهای اصیل روز به روز در آن رنگ میباخت.
3- با مراجعه به کلام روشنگرانه رهبران انقلاب اسلامی (که برجستهترین صاحب نظر در مهندسی اجتماعی محسوب میشوند) نیز میتوان به اهمیت، بلکه به محوریت و اولویت فرهنگ پی برد.
امام خمینی (رحمه الله) فرمودهاند: «اگر انحرافی در فرهنگ کشور رخ دهد، به سر کشور آن خواهد آمد که در طول ستم شاهی و خصوصاً پنجاه سال سیاه بر سر کشور آمده است. » هرچند مردم و مسئولین به «صراط مستقیم الهی انسان پای بند» باشند. «و آن را تعقیب» کنند. و یا میفرمودند: «ساده اندیشی که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکان پذیر است».
مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنهای، نیز به کرات در فرمایشات خود بر این نکته تأکید فرمودند که: «مسئله فرهنگی را باید مسئله اول این کشور به حساب آورد.» «عامل فرهنگی، تضمین کننده آینده است.»
علم و اقتصاد، پول و ثروت، منابع زیرزمینی برای تأمین و تضمین آینده بشریت تعیین کننده نیست و ضعف عامل فرهنگی همواره سبب سقوط و زوال تمدنها بوده است» (علیرضا پیروزمند، 1381). در کنار موارد سه گانه ذکر شده، از دلایل مهم دیگری که باعث توجه هرچه بیشتر به فرهنگ و اهمیت مدیریت فرهنگی میگردد، میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
4- عصر جهانی شدن فرهنگ و لزوم توجه جدی به آن در مدیریت فرهنگی. برخی از اندیشمندان معتقدند: امروزه شدت و سرعت فرآیند جهانی شدن، دنیا را به مکان شگفت انگیزی تبدیل کرده است که در آن، هم فرآیندهای هم گرایی و هم روندهای واگرایی در حال تحقق یافتن هستند. گسترش ارتباطات متقابل فرهنگی نیز منجر به تعامل و تبادل فرهنگی پایداری میشود که هم باعث «تجانس فرهنگی» و هم باعث «آشفتگی فرهنگی» میگردد؛ آنتونی گیدنز، جامعه شناس معاصر، چنین نگاهی به پدیده جهانی شدن فرهنگ دارد.
امروزه سه دیدگاه درباره جهانی شدن فرهنگ وجود دارد:
عدهای معتقدند که گسترش روزافزون رسانههای گروهی، انقلاب الکترونیک و ... در ترویج «همگرایی و تجانس فرهنگی» نقش به سزایی بر عهده دارند و جهان را هم بستر و متحد میسازد. در مقابل این دیدگاه، عدهای از صاحب نظران استقرار یک فرهنگ جهانی و متجانس را یک دیدگاه ساده لوحانه و بیش از حد خوش بینانه توصیف میکنند و عصر حاضر را عصر بینظمی بزرگ جهانی میپندارند.
اندیشمندان گروه سوم بر این باورند که در فرآیند جهانی شدن فرهنگ، یک سامانه بین المللی غالب با استفاده از رسانههای مختلف، ایده جهانی شدن را بازتولید مینمایند که از آن به عنوان «امپریالیسم رسانهها» یاد میشود. به همین ترتیب ما شاهد برتری یک فرهنگ و سیطره آن بر دیگر فرهنگها هستیم (حیدری، جام جم: 1381). بنابراین از آنجا که روند جهانی شدن در عرصه فرهنگ روند در حال گسترش، روبه رشد و امری برگشت ناپذیر دارد، بهتر است جوامع در حال توسعه مراقب باشند و ضمن حفظ و تقویت فرهنگ ملی و بومی خود به صورت فعال و آگاهانه در فرآیند جهانی شدن فرهنگ شرکت نمایند.
5- تهاجم فرهنگی و ضرورت ایفای نقش فعال. امروزه به دلیل گسترش وسایل ارتباط جمعی- که امکان تهاجم فرهنگی را به شدت و سرعت فراهم کرده است- فرهنگها در هم تنیده شده و هر فرهنگی هم زمان در مکانهای مختلفی حضور پیدا کرده است. ذوقهای فرهنگی، تحول و تغییرات فراوانی پیدا کرده، سلیقهها به صورت جدید درآمده و صنعت گرایی نیز کمک کرده است تا این جریان فرهنگی به صورت گسترده و متراکم در دنیا توسعه پیدا کند. مسئله مدیریت فرهنگی هم به همین نسبت پیچیده شده است. در توسعه فرهنگ، ابتدا باید هدفها مشخص گردند، همچنین کسانی که میخواهند این هدفها را دنبال کنند، دارای دیدگاههای روشنی در خصوص این مسائل باشند و به صورت آگاهانه عملکرد خود را دنبال کنند. متأسفانه در ایران ما بیشتر به صورت ناآگاهانه با مسئله فرهنگ برخورد میکنیم (توسلی، 1381).
سؤالی که در این جا مطرح میشود این است که چه کنیم تا تهاجمات فرهنگی غرب نتواند بر فرهنگ ما آسیبی وارد سازد؟ چه کنیم تا نقشه استعمارگران در تهاجم فرهنگی نقش برآب شود؟ در جواب این پرسش باید گفت: بایستی قدرت دفاعی خود را آن قدر قوی کنیم که فرهنگ مهاجم غرب نتواند در آن نفوذ کند. قرآن بیان شیوایی دارد: «عَلَیْكُمْ أَنفُسَكُمْ لاَ یَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ» (1).
مراقب خود باشید، هنگامی که شما هدایت یافتید، (یعنی فرهنگ دینی در شما قوی گردید.) گمراهی کسانی که گمراه شدهاند (فرهنگ گمراه و گمراه کننده غرب) به شما ضرر نمیرساند.
برای کسب چنین قدرت دفاعی فرهنگی، از سه راه باید وارد شد:
1- اعتقادات توحیدی، جهان بینی قرآنی از مبدأ تا معاد و اخلاق اسلامی را در جامعه تبلیغ کنیم و شکوک را برطرف سازیم تا جامعه اسلامی از لحاظ اعتقاد و عمل دینی قوی گردیده، فرهنگ اعتقادی و عملی اسلامی بارور گردد، بتواند در برابر تهاجم فرهنگی تا حد زیادی نفوذناپذیر شود.
2- باید با همه عواملی که اساس عقیده، اخلاق و تربیت اسلامی را متزلزل میسازد و نمیگذارند که نهال تبلیغ و ارشاد فرهنگی به ثمر برسد و زمینه گرایش به فرهنگ غرب را ولو در درازمدت مساعد و فراهم میکنند مقابله شود.
3- باید عوامل مستقیم فساد و یاوران فرهنگ غرب، در صورتی که استعداد پذیرش حقایق را نداشته باشند و نتوانند از ثمرات راه اول بهره گیرند و خود را اصلاح کنند، شدیداً برخورد شود (بنی صادقی، 1384).
6- ضرورت وجود رویکرد مهندسی در کنترل پدیدههای فرهنگی. چنانچه بتوان دخالت در نظام فرهنگی جامعه را مبتنی بر رویکرد مهندسی (سنجیدگی علمی و اراده آگاهانه) متصور بود، در آن صورت میتوان دغدغه مزبور را به ارادهای حرکت آفرین و آینده پردازانه مبدل ساخت.
مهندس، نگرش جامع دارد و سعی میکند کلیه عناصر دخیل در مصنوع خود را از لحاظ کارکرد و به ویژه تعامل با یکدیگر مورد شناسایی قرار دهد، لذا تلقی فراگیر از مفهوم فرهنگ، توجه به کلیه عوامل درون آن و چگونگی تعامل میان آنها شرط لازم برای توفیق مهندس فرهنگی جامعه است.
مهندس فرهنگ هم به بهبود مستمر مصنوع خود و مهندسی آن توجه دارد و هم به تغییرات پاردایماتیک؛ لذا سعی بر آن دارد چنانچه تحولات محیطی اقتضا نماید، در مختصات اساسی سیستم و نیز در روش مهندسی آن به صورت خلاق و سنجیده، دگرگونیهای اساسی اعمال نماید. بنابراین هیچ معماریِ از پیش شناخته شدهای را به صورت جزمی، اساس کار خود قرار نمیدهد.
مهندس فرهنگ بر این باور است که شیوه آموزش و پرورش ما میتواند برخلاف آن چه تحولات آتی اقتضا میکند، فرهنگ خودخواهی، فرصت طلبی، تک روی، پنهان کاری و توجه به سودآوری کوتاه مدت را از اعماق شخصیت افراد بزداید (نوآم چامسکی. 1385).
برنامه ریزی فرهنگی، ملاک تصمیم گیریهای اجرایی فرهنگی است. لکن خود برنامه فرهنگی تصمیمی کلان محسوب میشود که سؤال از ملاک تنظیم و انتخاب آن باید پاسخی معقول و مشروع بیابد. به چه دلیل اولویتهای فرهنگی درست تشخیص داده شده است؟ به چه دلیل تخصیصهای فرهنگی درست انجام پذیرفته است؟ اصلاً تخصیصهای فرهنگی کداماند؟ آیا فرهنگ جزئی از اجزای جامعه را تشکیل میدهد یا هر فعالیت و موضوع اجتماعی دارای بعد و تأثیر فرهنگی است؟ تحولات و تغییرات فرهنگی چگونه و با چه معیارهایی قابل شناسایی هستند؟ فرهنگ به عنوان یک وصف اجتماعی در پویایی جامعه چه نقشی دارد؟ چه تعامل و جایگاهی نسبت به مؤلفههای هم عرض خود دارد؟ مؤلفههای هم عرض فرهنگ چیست؟ سیاست و اقتصاد است یا امر چهارم و پنجمی هم میتوان یافت؟ در یک کلام میتوان گفت مدل فرهنگی روشی است که بر مبنایی مشخص به برنامه ریز فرهنگی قابلیت ارزیابی، امکان تصمیم گیری و قدرت کنترل و بهینه تصمیم میدهد؛ به عبارت دیگر، در نسبت بین مبنا و هدف، کارکردهای فرهنگی را در هر زمان مشخص میسازد (علیرضا پیروزمند، 1381).
7- ضرورت توجه هم زمان حوزه و دانشگاه به مدیریت فرهنگی. وحدت حوزه و دانشگاه همواره مورد عنایت و تأکید امام راحل (رحمه الله) و مقام معظم رهبری قرار گرفته است. بدین معنا که لازم است هر دو گروه از علم، ایمان، آگاهی و تعهد اسلامی برخوردار باشند. حوزه خود را از علوم روز و زبان روز بینیاز احساس نکند و به فرموده امام صادق (علیه السلام) عالم به زمان باشد تا از تهاجم هوا و هوس مصون بماند و دیگران را هم برهاند؛ دانشگاه نیز تنها بر علوم پایه و تجربه تکیه نداشته باشد و فرهنگ معارف دینی و قرآنی در دانشگاهها جایگاهی رفیعتر از علوم پایه و تجربی بیابد، به طوری که اخلاق و تربیت اسلامی بر محیط دانشگاه و زندگی استادان و دانشجویان حاکم شود تا کارآیی علوم پایه و تجربی جهتی سالم یابد و سنگری پایدار در مقابل تهاجم فرهنگ غربی گردد. اگر در دانشگاههای ما چنین روحیه فرهنگی حاکم نشود، تنها بر علم و صنعت در محدوده علوم تجربی بپردازیم و دانشجویان و استادان ما خود و برنامههایشان را از اخلاق و معارف قرآنی به صورت جدی بینیاز احساس کنند، هرگز نخواهند توانست قدرت دفاعی- فرهنگی جامعه را در مقابل یورش فرهنگ بیگانه بالا ببرند و احیاناً خود نیز مبلغ فرهنگ غرب میشوند.
نکته دیگری که در این رابطه باید گفته شود، آگاهانه و محققانه عمل نمودن در قبال فرهنگ بیگانه است. ما باید به اصل و محتوای این فلسفهها و مکتبهای انحرافی احاطه کافی داشته باشیم و بدانیم چه میگویند و چه میخواهند تا در مقابل، تأثیرات مثبت بگذاریم؛ نه این که هر کسی یک مطالعه سطحی از فلان نظریه دارد، خود را شایسته قلم فرسایی بداند. متأسفانه در سالهای اخیر شاهد تأثیر منفی برخی از نوشتههای بیمایه در مقابله با نظریه پردازان منحرف بودهایم (بنی صادقی، 1384).
مسئله امروز ما این است که میخواهیم به طور ارادی و ارشادی فرهنگ را در جامعه خود و در گروههای مختلف اجتماعی اعمال کنیم و آن را گسترش دهیم، اما چه طرح، برنامه و استراتژیای برای این مسئله درنظر گرفتهایم؟ تا استراتژیای وجود نداشته باشد و افرادی در میان نباشند که از این استراتژی درک درستی داشته باشند و بتوانند آن را در سطح مدیریت عملیاتی کنند، هیچ تحولی رخ نخواهد داد. بنابراین اگر بخواهیم مدیریت صحیح فرهنگی داشته باشیم و از بحران خارج شویم، نخست لازم است کسانی که مدعی اصلاح و ارتقای فرهنگ هستند، چهارچوبهای اساسی فرهنگ و سطح فرهنگی جامعه را در گروههای مختلف تعریف کنند و بشناسند. این مهم، نیاز به دورههای خاص و مطالعات گستردهای دارد. تولیدات فرهنگی ما تا حدود زیادی تولیدات سنتی ما، زندگی ما، شخصیت ما و برخوردهای ماست و بقیه آن، صنعت فرهنگ میباشد که میراث عصر مدرن برای ماست. در هر دو زمینه، ما نتوانستهایم پاسخ فرهنگی مناسبی به جوانان، زنان و قشرهای مختلف فرهیختگان بدهیم و حتی فرهیختگان ما هم سرگردان هستند (توسلی، 1381).
بنابراین، با توجه به فرهنگ ملی و مذهبیمان ضرورت دارد حوزهی علمیه نقش مؤثر خود را در زمینه فرهنگ دینی ایفا نموده و دانشگاه نیز با توجه به نظریات نوین مدیریت فرهنگی، نسبت به شناسایی آنها و بومی سازی آن بر اساس نظریات علمای حوزه و با همفکری و همراهی آنها اقدامات مؤثری را به انجام رسانند.
8- تنوع فرهنگی و ضرورت تحول مدیریت فرهنگی. اکنون در جامعه ما نهادهای فرهنگی، رادیو و تلویزیون، ارشاد، باشگاهها و ... دچار سرگردانی هستند. ما در یک جامعه در حال تحول، در حال گذار و پرجوش و خروش، که در معرض طوفانهای داخلی و خارجی است، زندگی میکنیم. زنان، جوانان و هر کدام از افراد، مسائل فرهنگی متفاوتی دارند که نه تنها این مسائل مهم است، بلکه چگونگی تبدیل اینها به موجودات فرهنگی خلاق، با ذوق و پرانرژی نیز اهمیت دارد.
بنابراین تنوع فرهنگی ما ایجاب میکند که تحول مدیریت فرهنگی را بپذیریم و ببینیم که طبق بررسی و مطالعه دقیق در هر سطح و چهارچوبی که مورد نیاز ما است، به چه چیزهایی نیاز داریم. در حال حاضر یک سلسله کلیات مثل کتاب و آزادی نشر داریم، ولی بحث آزادی در فرهنگ، مسئله بسیار مهمی است و نباید یک فرهنگ اجباری و تحمیلی داشته باشیم. فرهنگ را باید افراد هضم کنند و تجلیات آن را نشان دهند. فرهنگ را نمیتوان به صورت بیرونی تحمیل کرد. زمانی که فرهنگ تحمیلی شد، باید دید که عاقبت آن به کجا میانجامد، مشخص است که اعوجاج فرهنگی به وجود میآید، گروههای مختلف اجتماعی به سمت انحراف و لج بازی کشیده میشوند و حیات خاصی پیدا میکنند (توسلی، 1381). شناسایی عوامل فرهنگ ساز و طبقه بندی و نظام دادن به آنها چگونه ممکن است؟ از کجا تشخیص دهیم که درس زیست شناسی که در دانشگاه یا قبل از آن تدریس میشود، از عوامل فرهنگ ساز است یا خیر؟ واردات کالاهای تجملاتی و پر زرق و برق از عوامل فرهنگ سازند یا خیر؟ دهها و صدها سؤال از این قبیل، و مهمتر آن که از کجا تشخیص دهیم برای هر یک از عواملی که بدان دست مییابیم چه حسابی باید بازنمود و چه ارتباطی بین او با سایر عوامل برقرار کرد. آن چه ملاک انتخاب عوامل معینی به عنوان عوامل فرهنگ ساز جامعه میباشد، تأثیری است که هر عامل اجتماعی تأثیر آن بر رشد تولید ناخالص ملی کشور، یا به عبارت منطقیتر تأثیر آن در قدرت عملکرد عینی جامعه محاسبه میگردد، در فرهنگ نیز باید مجموعه آثار یا اوصافی که نمودار وضعیت فرهنگی جامعه هستند، برگزیده شوند. مثلاً عواملی که مبدأ پذیرش اخلاق، افکار یا رفتار خاصی در جامعه هستند، عامل فرهنگی قلمداد شود. آنچه باعث شکل گیری تقوا، ایثار، صبر، شجاعت، سخاوت و ... یا باعث رسوخ توحید، امامت، ولایت، باور نسبت به آخرت و ... میشود و یا آن چه باعث انضباط اجتماعی، امر به معروف و نهی از منکر عدم اسراف و قناعت و ... میشود، به واسطه تأثیر اخلاقی، فکری و رفتاری آن عامل فرهنگی محسوب شود. بنابراین اوصافی که یک عامل خارجی بر جا میگذارد، ملاک فرهنگی بودن یا نبودن آن است (پیروزمند، 1381).
9- گستردگی موضوعات فرهنگی. در جهان امروز که نقش و نیروی اجتماعی فرهنگ نسبت به گذشته به مراتب افزودهتر شده است، ضرورت ایجاب میکند که هماهنگی و همسویی بیشتر میان صاحب نظران، کارشناسان و برنامه ریزان هر کشور ایجاد شود تا بتوانند نیازهای فرهنگی خویش را در رهگذر حیات و حرکت اجتماعی بازشناخته و از تظاهرات و تمایلات کاذب یا گذرا تفکیک کنند، همچنین قدرت پاسخگویی به این نیازها و بهره گیری از آنها را در جهت رشد و کمال معنوی و مادی افزایش دهند. کلام و پیام بزرگ مرد جمهوری اسلامی ایران این است: «فرهنگ مبدأ همه خوشبختیها و بدبختیهای یک ملت است. راه اصلاح یک مملکت، فرهنگ آن مملکت است، اصلاح باید از فرهنگ شروع شود». (اصول سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی ایران)
در خصوص رابطه دیپلماسی و فرهنگ سه دیدگاه اصلی وجود دارد:
1- دیدگاهی که به فرهنگ نگرش کاملاً ابزاری دارد. از دیدگاه صاحب نظران آن، فرهنگ اصالت ندارد و ابزار دیپلماسی است. آنان معتقدند که اصل اقتصاد است و فرهنگ جنبه ابزاری دارد.
2- دیدگاه دوم برعکس دیدگاه اول است. طرفداران این رأی معتقدند که نظام حکومتی ایران نظامی ایدئولوژیک است. از نظر آنان فرهنگ و ایدئولوژی به معنی دین است و مهمترین کار نمایندگان فرهنگی، تبلیغ ایدئولوژی حاکم در ایران است؛ حتی اگر منافع ملی، امنیت و منافع اقتصادی به خطر بیفتد.
3- اما نگرش سومی هم در جامعه وجود دارد که نیازمند تأمل بیشتری است. در این نگرش فرهنگ به عنوان عرصه اصلی و تجلی ماهیت وجودی انسان تلقی میشود و فعالیت فرهنگی، به جریان انداختن نظام معنایی و معرفتی در دنیای امروز است (سلیمی، 1385).
موضوع دیگری که در خصوص گستردگی مسائل فرهنگی لازم به ذکر میباشد، دستگاههای متولی امور فرهنگی در کشور است. این دستگاهها با توجه به تنوع فراوان از نقطه نظر هدف و شرح وظایف به دو دسته تقسیم گردیدند:
1- دستگاههایی که مأموریت و هدف آنها در ارتباط مستقیم با امور فرهنگی است.
2- دستگاههایی که اهداف اصلی آنها به طور غیرمستقیم با امور فرهنگی ارتباط دارد.
اینها دستگاههایی هستند که با قشر وسیعی در ارتباط بوده و فرهنگ عمومی را به نحو گستردهای تحت تأثیر قرار میدهند، همچنین نوع فعالیت و گستردگی آنها امکان انطباق با هر یک از اصول سیاست فرهنگی را فراهم ساخته است.
بر اساس اصل (50)، 1- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 2- وزارت آموزش و پرورش، 3- وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری، 4- وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، 5- وزارت امور خارجه، 6- سازمان صدا و سیما و 7- سازمان تربیت بدنی به طور اخص مجریان سیاست فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران میباشند.
تبصره الف) دستگاههای مزبور موظفاند هر شش ماه یک بار گزارش عملکرد خود را در اجرای سیاستهای فرهنگی به دبیرخانه عالی شورای انقلاب تسلیم نمایند.
تبصره ب) سازمان برنامه و بودجه و سایر دستگاههایی که اجرای سیاست به نحوی با آنها ارتباط پیدا میکند یا منوط به پشتیبانی آنها است، موظف به همکاری و ایجاد تسهیلات لازم برای تحقق سیاست فرهنگی نظام میباشند.
تبصره ج) مراکز و دستگاههای فرهنگی و تبلیغاتی که به نحوی از بودجه دولتی و امکانات عمومی استفاده میکنند، موظف به انجام فعالیتهای فرهنگی خود در چارچوب سیاست فرهنگی کشور هستند. لذا مراکز فرهنگی کشور عبارتند از:
1- هفت وزارتخانه و سازمان فوق الذکر
2- سی دستگاه و مرکز فرهنگی دیگر که بر اساس تبصرههای (ب) و (ج) از بودجه عمومی دولت و امکانات دولتی بهره میبرند و مکلف به همکاری و ارائه تسهیلات جهت تحقق سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران میباشند.
از سویی شاخصهای بخش فرهنگ به علت ارتباط گسترده این بخش با سایر بخشها (سیاست و اقتصاد) و همچنین با توجه به ماهیت فعالیتهای فرهنگی از تنوع خاصی برخوردارند.
شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسه 530 مورخ 1382/9/25 در اجرای بند الف ماده 162 قانون برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور، به پیشنهاد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شاخصهای فرهنگی کشور را به قرار ذیل تعیین کرد:
کتاب، مطبوعات، موسیقی، سینما و سایر فعالیتهای هنری، ورزش، رادیو و تلویزیون، خبرگزاری سایر رسانههای صوتی، تصویری، امور مذهبی، مبادلات فرهنگی و وسایل ارتباطی (سیدآبادی، 1384: 58- 53).
10- فرهنگ و نقش آن در توسعه. امروزه علمای توسعه بیش از هر زمان دیگری به این باور دست یافتهاند که تا فرهنگ جامعهای موافق با توسعه نباشد، پیشرفت و توسعه آن جامعه میسر نخواهد بود؛ زیرا انسانها به منزلهی عاملان محوری توسعه یابد برای عمل خود تمایل داشته باشند. این تمایل که با انتخاب همراه است و در عمل پس از انتخاب به منصهی ظهور میرسد، باید شرایط ایجاد در انسانها را داشته باشد. تمایلهای افراد نیز از طریق ارزشها و باورهایشان ایجاد میشود. با وجود این، ممکن است این تمایلها در انتخاب عملاً با محدودیتهایی که برای فرد وجود دارد، مواجه شوند و در نهایت تمایلات، ارزشها و امکانات مختلف فرد و جامعه، فرد را به انتخاب در عمل وادار کند و این انتخاب عملی فرد است که میتواند در جهت توسعهی جامعه یا برخلاف آن باشد.
به طور کلی، عمل فرد متکی به ارزشها، اعتقادات و باورهای او و نیز امکانات فرد و جامعه از جهات مختلف علمی، هنری و نیز مادی است. بر این اساس میتوان گفت فرهنگ مبدایی است که اعمال انسانها و به تبع آن مسیر تکاملی جامعه از آن نشأت میگیرد. به همین حضرت امام خمینی (رحمه الله) میفرمایند:
«... اگر فرهنگ درست بشود، یک مملکت اصلاح میشود».
به همین دلیل ضرورت تحول فرهنگی مسلم میشود؛ زیرا اگر بخواهیم جامعهای پیشرفت کند و به سوی تعالی حرکت کند، باید زمینههای آن در مجریان این پیشرفت و حرکت ایجاد شود و گفتیم که این زمینهها چیزی جز فرهنگ نیست. بنابراین ضرورت تحول فرهنگی برای دست یابی به توسعه نمایان میشود (عزتی، 1376: 72).
امام خمینی (رحمه الله) در جای دیگر میفرمایند:
«ما عیب کارمان این است که از مسائل غربی وقتی میآوریم این جا، در این جا یک نیمه غربی درست میشود و ناقص و بعد هم برای مملکت ما مناسب نیست».
امام تأکید دارند که نمیتوانیم مقررات نظام غربی را در کشوری که دارای اصول و پایههای فرهنگی متفاوتی است بنا کنیم، زیرا این مقررات و به طور اساسی این نظام با فرهنگ و نظام اجتماعی خودی بیگانه است و حتی اگر در نظام اسلامی نیز نباشیم، ولی جامعهای متفاوت داشته باشیم و از فرهنگ و ویژگیهای اجتماعی متفاوتی برخوردار باشیم، باز هم نمیتوانیم انتظار عملکرد مطلوبی از تلفیق مقررات بیگانه و نظام خودی داشته باشیم.
به این ترتیب میتوان گفت: از دیدگاه حضرت امام (رحمه الله)، نظام اسلامی دارای پیکرهای واحد است و هنگامی میتوان از آن انتظار عملکردی هماهنگ و مناسب برای پیشرفت و توسعه داشت که مجموعه نظام، به صورت منسجم و هماهنگ با مقررات اسلام منطبق باشد. افراد با ایمان نیز در چنین نظام هماهنگی میتوانند عملکردی مطابق با انتظار داشته باشند، لذا اثر ایمان به خدا و اعتقادات مترتب بر آن، تنها در یک نظام اسلامی و هماهنگ، به طور دقیق به منصهی ظهور خواهد پیوست (عزتی، همان: 98).
2- نتیجه گیری
امروزه اهمیت فرهنگ بر هیچ صاحب نظری پوشیده نیست و کشورها برای پیشرفت و تعالی ناگزیر از آن میباشند که به این مقوله توجه ویژهای مبذول دارند. بسیاری از مدیران اجرایی که دست اندرکار اداره امور فرهنگی در کشورمان میباشند و نیز دانشگاهیانی که متولی انجام تحقیقات و مطالعات در این حوزه بوده و مسئولیت تربیت نیروهای کاردان بر عهده آنها میباشد، معتقدند که موضوع مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی در کشور مورد توجه قرار نگرفته و همین امر باعث گردیده است که هر فردی علی رغم نداشتن تجربه و تخصص در این حوزه ادعای مدیریت آن را بنماید. در این مقاله نخست به بیان ضرورتهای توجه به فرهنگ اشاره گردیده است. نگاهی به تحولات تاریخی و نقش پررنگ فرهنگ در شکل گیری این تحولات، فرهنگی بودن انقلاب اسلامی، جهانی شدن فرهنگ، تهاجم فرهنگی، اهمیت مهندسی فرهنگ، وحدت و توجه هم زمان حوزه و دانشگاه در این خصوص، تنوع فرهنگی، گستردگی موضوعات فرهنگی و نقش فرهنگ در ایجاد توسعه از ضرورتهایی بوده که در این مقاله مطرح شده و مورد بررسی قرار گرفته است. البته جهت جلوگیری از اطاله کلام به همین موارد ده گانه بسنده نموده؛ چرا که ضرورتهای دیگری از قبیل سوگیری مبانی نظری علوم بر مقوله فرهنگ، تنوع قومی و فرهنگی در کشورمان ایران، فرهنگ و نقش و کارکردهای آن در نظام آموزشی، اهمیت اقتصاد فرهنگی، تأکید چشم انداز 20 ساله نظام، برنامه چهارم توسعه و سیاستهای کلان مربوط به اصل 44 قانون اساسی در زمینه خصوصی سازی میتواند از موارد مهمی باشد که در این حوزه به تعمق بیشتری نیاز دارد. به هر حال به نظر میرسد از یک سو کوتاهی مدیران اجرایی و دانشگاهیان و از سوی دیگر مدیران ارشد نظام در خصوص اهمیت دادن به فرهنگ و مدیریت فرهنگی، علت عدم باور آنها به نقش به سزای فرهنگ در مسیر توسعه انسانها میباشد. در این مقاله سعی گردیده است با ذکر ضرورتهایی در خصوص فرهنگ، توجه مدیران و صاحب نظران را به این مقوله جلب نموده تا ابتدا اراده در این عزیزان شکل بگیرد، سپس هر یک به نوبه و به سهم خود در راستی عملی کردن اهداف مورد نظر جهت تقویت فرهنگ و مدیریت فرهنگی در کشور گام بردارند.بدیهی است زمانی میتوان از راهبردهای زیر جهت گسترش و توسعه فرهنگ بهره برداری نمود که باور اساسی در ما شکل بگیرد.
2- تقویت و گسترش رشتههای مدیریت فرهنگی و هنری در دانشگاههای آزاد، دولتی و حوزه علمیه.
3- دعوت از مدیران تجربی موفق در امور فرهنگی و هنری، در دانشگاهها و استفاده مفید از تجارب آنها.
4- برقراری ارتباط پویا میان دانشگاه به عنوان متولی تربیت مدیران فرهنگی و صنعت به عنوان بازار کار.
5- اعتقاد راسخ به این مطلب که اقتصاد فرهنگ میتواند یکی از مهمترین دغدغههای مدیران عالی ما در حوزه فرهنگ و هنر باشد.
6- در اولویت قرار دادن واگذاری پروژههای تحقیقات فرهنگی به تحصیل کردگان حوزه فرهنگ و هنر.
7- برگزاری همایشها، سمینارها و نشستهای علمی پیرامون اهمیت فرهنگ و مهندسی فرهنگی در سطح کشور.
8- اولویت دادن به استخدامِ دارندگان مدارک دانشگاهی فرهنگی و هنری در سازمانهای فرهنگی و هنری.
9- انجام مطالعات دینی و تطبیقی در حوزه فرهنگ و هنر و بررسی مبانی نظری توسط علمای حوزه و مدرسین دانشگاهها.
پینوشتها:
1. سوره مائده
فهرست منابع1. سلیمی، حسین، چشم انداز ارتباطات فرهنگی، شماره 2، 1385.
2. پهلوان، چنگیز، فرهنگ شناسی، تهران: انتشارات پیام امروز، 1378.
3. حیدری، علیرضا، جهانی شدن فرهنگ، جام جم، تهران: 1381.
4. پیروزمند، علیرضا، «مبانی برنامه ریزی فرهنگی»، فصلنامه فرهنگ عمومی، شماره 33، تهران، زمستان 1381.
5. عزتی، مرتضی، فرهنگ توسعه از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله)، تهران: نشر مرکز پژوهشهای بنیادی وزارت ارشاد، 1376.
6. توسلی، غلام عباس، «بحران مدیریت فرهنگی»، گفت و گو با مردم سالاری، 1381.
7. سیدآبادی، ملوک، بررسی تطبیقی عملکرد فرهنگی دو دوره ریاست جمهوریهاشمی و خاتمی، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت فرهنگی، واحد علوم تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی، 1384.
8. چامسکی، نوآم، «رویکرد مهندسی در کنترل پدیدههای اجتماعی»، تدبیر، شماره 154، 1385.
9. بنی صادقی، راههای مقابله با تهاجم فرهنگی غرب، 1384.
10. http://www.sourehcinema.com/News/Newsviewer.aspx?News1d= 138503040...2006/07/18.
11. http://www.imi.ir/tadbir/tadbir-154/article-154/articler heafasp.
منبع مقاله :
صالحی امیری، سیدرضا، کاووسی، اسماعیل؛ (1391)، فرهنگ و مدیریت سازمانهای فرهنگی، تهران: مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک، چاپ دوم.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}