گی دو موپاسان در ایران
چکیده
گی دو موپاسان از نوولنویسان فرانسه در قرن نوزدهم بود. (1) نوولهای او، نسبت به سایر نوولنویسها، از نظر مضمون، روانی و طرز بیان، نوپردازی و در نوولنویسی بود و در نتیجه تحول چشمگیری را در انواع ادبی به دنبال داشت. استقبال خوانندگان، بهویژه در ایران، ترجمههای متعددی را از آثار او موجب شد و ظاهراً این ترجمهها تحولات جالبی را در ادبیات معاصر ما به همراه داشته است. این امر، بهخصوص سهم مترجمان ما در این زمینه، که به تأثیروتأثر میپردازد، بررسی خواهد شد.واژههای کلیدی: ادبیات فرانسه، قرن نوزدهم، گی دو موپاسان، ترجمه، تأثیروتأثر.
مقدمه
تاریخ ادبی فرانسه در قرن نوزدهم غنیترین سبکهای ادبی را بهوجود آورده است، اما در گرماگرم ناتورالیسم، گی دوموپاسان در انواع ادبی تحولی چشمگیر را موجب میشود و به نوول جان تازهای میدهد، تا آنجا که وقتی صحبت از نوول میشود، بیهیچ تأملی نام او بر زبان آورده میشود. موپاسان از داستاننویسانی است که خیلی زود در ایران شناخته شد و مترجمان بزرگی به ترجمهی آثار او دل بستند. رمانهای او نیز همزمان با نوولهای او ترجمه شده و ظاهراً او را میتوان از معدود نویسندگان غربی دانست که سبک داستاننویسی او بر ادبیات فارسی معاصر تأثیر گذاشته است. به همین روی در نظر داریم که در این مقاله به بررسی سهم مترجمان فارسی در ترجمهی آثار او و نیز به فرایند تأثیر او بر ادبیات کشورمان بپردازیم.بحث و بررسی
هرچند که قرن نوزدهم، در فرانسه، قرن تاریخ نامیده شده است، لیکن تاریخ ادبی آن شاهد نویسندگانی بوده که بارزترین مکتبهای ادبی و انواع ادبی را بهوجود آوردهاند. ناتورالیسم و نوولنویسی، که در اواخر همان قرن شاهد تحولات عمده و تأثیرگذار بود، نویسندگان مختص خود را داشتند، بهویژه نوولنویسی که بیشتر در گِرد شخصیت ادبی یک فرد بود که آثار زیادی در همین زمینه پدید آورد، آثاری که بیشبهه نامش را در ادبیات جهان پایدار نمود.گی دوموپاسان(2) در تاریخ 5 اوت 1850 در شاتو دومیرومنیل(3)، در نزدیکی دییپ(4) فرانسه متولد شد و در تاریخ 6 ژوئیه 1893 در پاریس درگذشت. در طول کودکیاش، که در جوی آزاد در نرماندی(5) میگذرد، با دهقانان منطقهی کو(6) مأنوس میشود و اغلب ناظر غرایز خشن، رفتار و آدابورسوم آنها است، بهطوری که تأثیر آنها در بیش از یکچهارم آثارش نمایان است (برونل، ج4، ص244؛ تراویک، ج1، ص 510). وقتیکه به سیزده سالگی میرسد، مادرش با رفتن او به مدرسه رضایت میدهد (لویی فورستیه، ص 1299)، اما در مؤسسهی مذهبی ایوتو(7) در مجاورت روآن(8) بود، که نشانههایی از خردگرایی را از خود بروز میدهد، نشانههایی که با اصول و انضباط حاکم بر آن مؤسسه در تضاد بود. از این روی برای ادامهی تحصیل به دبیرستانی در همان شهر میرود و سرانجام موفق به دریافت دیپلم متوسطه میشود.
دو نویسندهی همولایتی اهل نرماندی در حرفهی نویسندگی او تأثیر عمیقی گذاشتند، بهطوریکه خود او به هنگام سخن دربارهی رمان، گفته بود (همان، ص 712): «دو نفر با تعلیمات ساده و روششان همیشه به من نیروی تلاش در انجام کار دادهاند»: «لویی بوییه(9) و گوستاو فلوبر(10)».
اولین کارش را در سال 1873 بهعنوان کارمند بخش مدیریت مستعمرات در وزارت دریاداری (همان، ص 1350) آغاز میکند و این کار و نیز مطالعهی مجموعهی اشعار بوییه که فلوبر با عنوان آخرین ترانهها (1872) منتشر میکرد و در آن مؤلف به غیربومیمآبی و نیز به بعضی اشکال شعری ادبیات شرقی توسل جسته بود، نظر او را به شرق و بهخصوص به شمال آفریقا معطوف میکند. فلوبر، که سهم زیادی در حرفهی نویسندگی موپاسان داشت، میگفت که او در انواعی که شهرت والایی دارند، مثل تئاتر و شعر، خود را آزموده است. به همین روی متوجه نوشتن داستان کوتاه میشود. که مرگ پروسپر مریمه(11) در سال 1870 باعث بهوجود آمدن خلاء در آن شده بود و او نیز با توجه به آن، شکاف بین خوانندگان پیجوی ادبیات و مردمی را که به دنبال سرگرمی بودند پر کرد (پریستلی، ص 285).
در همین سال بین فرانسه و پروس جنگ شدیدی درمیگیرد. موپاسان هم جزو سربازهای بسیج شده وارد کارزار میشود و تا ماه نوامبر سال بعد به این مهم میپردازد. هزیمت ارتش فرانسه و اشغال این کشور، تأثیر زیادی بر او میگذارند: بهطوری که بعضی از بهترین نوولهایش آکنده از تأثیر این جنگ است؛ لکن به هیچوجه حس انتقامجویی در آنها پرورانده نشده است (فورستیه، ص 1583). به کمک فلوبر وارد وزارت آموزشوپرورش میشود و مهمتر از آن توسط وی با امیل زولا(12) و گروه ناتورالیستها آشنا میشود و حتی جلسات کافهی تراپ(13) به ابتکار او ترتیب مییابند؛ جلساتی که منتهی به نشستهای شبانه گروه مِدان(14) میشود. در یکی از همین نشستها زولا پیشنهاد میکند که هریک از اعضای گروه شش نفری داستان کوتاهی را با مضمون جنگ 1870 به نگارش درآورد و زمانی که مجموعهی شبنشینیهای مِدان (1880) منتشر میشود، نه فقط همگان بهوجود یک گروه ادبی خلاق واقف میگردند، بلکه به هنر موپاسان در نوشتن داستان کوتاه هم پی میبرند؛ چونکه تپلی وی در این مجموعه بهترین داستان کوتاه شناخته میشود.
موپاسان، که در سی سالگی بهعنوان نویسنده و بهطور اخص بهعنوان نویسنده داستان کوتاه شناخته میشود، تا مدت ده سال بیوقفه و با انرژی زایدالوصفی به نوشتن میپردازد و بیش از سیصد داستان کوتاه، شش رمان و تعداد متنابهی مقاله و مقدمه و نمایشنامه ارائه میکند. در طی این مدت کار شاقی را که به خود تحمیل کرده بود، باعث مشکلات روحی و جسمی زیادی برای او میشود؛ بهطوری که کمکم به طرف انواع مسکنها و نیز وسایل تسکینبخش قویتر، که بالاخره باعث اعتیاد او به اِتِر میشود، روی میآورد. ازآنجاییکه تأمین مالی شده بود، چونکه آثارش درآمد بسیار خوبی برای او به بار آورده بودند، تفریحات گوناگون و افراط در آن کمکم تأثیر منفی بر قوای دماغی او وارد میکنند. ترس از پیری و سپس جنون هم تأثیر منفی خود را آشکار میکنند و او ارادهی عمل خود را از دست داده و سرانجام در چهلوسه سالگی فوت میکند.
در اواخر سال 1891 موپاسان یادداشت معنیداری به شکل سوم شخص تنظیم و برای یکی از وکلایش ارسال میکند. در بخشی از این یادداشت مینویسد (همان، ص 1681): «آقای گی دوموپاسان اولین نویسندهی فرانسوی است که ذوق ملی را در کشور برای قصه و داستان کوتاه بهوجود آورده است. او تمامی نوشتههایش را که شامل یک مجموعهی بیستویک جلدی است، ابتدا در روزنامهها و سپس بهصورت کتاب، منتشر کرده است.»
او اذعان میدارد که از طریق قصه و داستان کوتاه، توانسته است جایگاهی در ادبیات فرانسه در سطح ملی داشته باشد. در واقع اهم کارنامهی او مربوط به همین قسم از انواع ادبی است. پس از تعریفی که مِریمه از داستان کوتاه ارائه نموده و آن را داستانی فاقد عناصر شگفتانگیز، توصیف کرد، موپاسان مقام ادبی داستان کوتاه را به اوجش رساند و خود را در همین زمینه شناساند. ایجاز کلام، روند سریع داستان ازهمان ابتدا و سادگی آن از مختصات سبک او میباشد. داستان کوتاه محکوم به مرگ، که مجتبی مینوی آن را از انگلیسی به فارسی ترجمه کرده است، نمونهی بارزی از این نوع سبک و سیاق است (داستانها و قصهها، ص 238). ازطرف دیگر، رنه ولک، که میگفت فلوبر از لحاظ نظری و عملی موفق نشده بود تا رئالیسم و زیباپرستی را با هم ترکیب کند، معتقد بود که موپاسان «از طرف اقتباس و در سطحی نازلتر و به زبان کشاکش درونی» به این ترکیب دست یافته بود. (ج(1) 4، ص 26 و 27).سوای فلوبر و بوییه، موپاسان از بالزاک (فورستیه، ص 133) هم متأثر بود و به آثار هوگو (15) (همان، ص 1685)، بودلر(16) (همان، ص 1453)، رمبو(17) (همان ص 1514) هم علاقه داشت و حتی در نوشتن رمان خود، به قوت مرگ، متأثر از تحلیلهای روانشناختی پل بورژه(18) بود. لکن توجه خاصی به کتاب آرتور شوپنهاور(19) افکار و قطعات، که در سال 1879 توسط بوردو(20) ترجمه و منتشر شده بود (همان، ص 1515)، از خود نشان داد و در آثارش مضمونهای ازدواج (همان، ص 1267)، دنیا، خدا (همان، ص 1283)، درد و رنج (همان، ص 1290)، فقرِ زندگی، عشق (همان، ص 1458)، مردم و بنیانهای اخلاقی (همان، ص 1466)، سرنوشت کهتر زن (همان، ص 1515) عشوهگری و طنازی یا تسلط و تملک زن بر مردم از طریق خدعه (همان، ص 1580 و 1640) را با مطالعهی همین اثر شوپنهاور، در آثارش وارد کرد و در تمامی این موارد عملاً همفکر با وی به موضعگیری پرداخت.
سراب امریکا در قرن نوزدهم همچنان بسیار شدید است، لکن این آرزو در عصر موپاسان تشدید میشود. همانطور که در یک زندگی، عمویم ژول و پیروژان به آن اشاره شده است، در اواخر قرن نوزدهم امریکا واقعاً روح و فکر اروپاییان را مسحور خود کرده بود. امریکا در فاصلهی سالهای 1880 تا 1914 بیستودو میلیون مهاجر را پذیرفته بود، تا آنجا که آپولینر(21) هم چند قطعه از اشعار زون (ناحیه) را که در ابتدای الکلها آورده، به آن اختصاص داده است. اما از دید موپاسان مهاجرت کرده معرف وضعیت بدون راهحل و بدون امید است. در پندار او مهاجران مظاهر بنبستیاند که آگهانه گرفتار آن شدهاند (فورستیه، ص 1311 و 1557).
سعید نفیسی، که در رمانهایش تحتتأثیر نویسندگان فرانسوی قرار داشت، در رمان معروف خود نیمه راه بهشت (1329ش)، بهشت موعود را امریکا میدانست که سرسپردگان و آزمندان ایران در «نیمه راه» آن جان میسپارند (آرینپور، از نیما تا روزگار ما، ص 270).
مضمون پول که در اغلب رمانهای قرن نوزدهم، بهویژه در آثار بالزاک، دیده میشود، در رمان بلآمیموپاسان در ابتدا و انتهای آن مطرح شده است و به همراه آن زن هم وارد ماجرا شده است. بین پول و زن، صعود و ترقی مردی که از سلامت کامل برخوردار است و اهمیتی نمیدهد که با مشکلات پیچیده جامعهی عصر خود دستوپنجه نرم کند، دیده میشود.
یکی از نخستین رمانهای ایرانی که مضمون زن و ثروت را دارد، رمان تفریحات شب (1309 ش/ 1930) اثر محمد مسعود است (آرینپور، همان، ص 309) که تا مدتهای مدید رمانهای دیگر را تحتتأثیر قرار داده بود.
در همین ایام نگارش بلآمی، وزنه سیاسی یک روزنامه بزرگ، حتی نفوذش در معاملات بسیار قابل توجه بود. بالزاک فایدهی ادبی را که میشد از آن کسب نمود پیشبینی کرده بود. او در مقدمهی آرزوهای بر باد رفته خود در سال 1839 میگفت: «چگونه در ایامی که هر فرد در جستجوی موضوعات نو است، هیچ قلمی جرئت نمیکند که در باب عادات کاملاً مضحک مطبوعات، تنها عادات واقعی و اصیل قرن ما، به ممارست بپردازد.» اما موپاسان یک روزنامهنگار است و به دنبال موفقیت تپلی تبدیل به وقایعنگاری میشود که همه به دنبالش هستند و او با نشریاتی همچون ژیل بلاس، گلوآ و بعدها فیگارو همکاری میکند و به همین روی محفل روزنامهنگاران، وقایعنگاران و نویسندگان حوادث متفرقه را بهخوبی میشناسد. او میداند که یک نشریهی روزانه چگونه شکل میگیرد و چطور منتشر میگردد. به همین خاطر با تسلط تمام موضوع روزنامهنگاری را به همراه موضوعات جاهطلبی و دنیای پاریسی وارد بلآمی میکند (فورستیه، ص 133). لکن همانطور که معلوم است این موضوع را او با استادی از بالزاک اقتباس کرده است (همان، ص 1335)، که در این زمینه پیشگام بوده است.
مونت اوریول تنها رمان موپاسان است که به یک فضای جغرافیایی و اجتماعی ارجاع شده است (همان، ص 1435). موضوع سوءاستفاده مالی از بیماران مستقر در ایستگاههای آب گرم، خیلی زود توجه زولا را به خود جلب کرده بود (همان، ص 1440) و حتی آلفونس دوده(22) در رمان ناباب (نواب) (1877) خود آن را بهطرز ضمنی آورده بود (همان، ص 1431 و 1440). موپاسان در مونت اوریول دربارهی آبهای به اصطلاح معجزهآسایی که معالج بیماریهای خونیاند و باعث طول عمر انسانی میشوند به صحبت پرداخته بود و آن را نوعی حقهبازی (شارلاتانیسم) پزشکی عنوان کرده بود. او برای معالجه سه بار به منطقهی شاتلگییون(23) رفته و شاهد تبدیل آن به یک ایستگاه آب گرم بود (همان، ص 1433). لکن این کار در ضمن نوعی رقابت با ایستگاه مشابه شهرِ باد (24) در آلمان بود که پس از جنگ 1870، فرانسویان دیگر رغبت نمیکردند که به آنجا بروند، آسوده خیال و با شوق زیاد به ایستگاههای آب گرم فرانسوی هجوم میبردند و همین امر هم عملاً نوعی شارلاتانیسم را بهوجود آورده بود (همان، ص 1433).
مضمون مونت اوریول بعداً به شکل نسبتاً مشابهی توسط ژول رومن(25) در کمدی کنوک با پیروزی علم پزشکی که توسط مرحوم محمد قاضی به فارسی نیز ترجمه شده است، ارائه شده بود.
در غرب و شرق از آثار موپاسان بهصورت گستردهای استقبال بهعمل آمد، اما درحالیکه در غرب این استقبال به همراه ملاحظات انتقادی و بررسی آثار او انجام میگرفت، در شرق این امر بیشترین شکل تأثیر و تقلید از ترجمههای مستقیم و غیرمستقیم را پیدا کرد.
نویسندهی روسی ایوان تورگنیف(26)، که در ابتدای حرفهی نویسندگی موپاسان در فرانسه به سر میبرد و با ناتورالیستهای جوان هم از نزدیک آشنا بود، یکی از نخستین کسانی بود که ذوق و استعداد موپاسان جوان را متذکر شد (میرسکی، ج1، ص 277). لئو تولستوی(27) که مقدمهای برای گزیدهای از داستانهای موپاسان به زبان روسی نوشت (1894) و معتقد بود که بلآمی وی پس از بینوایان ویکتور هوگو بهترین رمان میباشد (ولک، (2)4، ص 71)، برای نوشتن داستان فرانسوآز خود از یکی از نوشتههای موپاسان اقتباس نمود (میرسکی، ج2، ص 41) والتر پیتر،(28) نویسندهی انگلیسی، در نوشتهی معروف خود دربارهی سبک (1889) از مقدمهای که موپاسان برای نامههای فلوبر به ژرژ ساند (1884) نوشته بود، استفاده کرد (ولک، (2)4، ص 206). بهعلاوه ویلیام دینهاولز(29) امریکایی، که معتقد بود رماننویسان دو دستهاند، راستگو و دروغگو، میگفت که موپاسان جزو رماننویسان راستگو بوده است (همان، (1)4، ص 272).
اما در شرق. محمد تیمور، نوولنویسی مصری، که تحصیلاتش را در لیون و پاریس به اتمام رسانده بود، پس از بازگشت به مصر، همّ خود را وقف درام و رماننویسی به زبان عربی نمود و با الهام از موپاسان فن نوولنویسی را در کشور خود در قالبی آرمانی و از روی کمال پایهریزی کرد؛ لکن در سال 1921 و در 29 سالگی درگذشت (عبدالجلیل، ص 297). از آنجاییکه در این ایام مصریها و حتی سوریها و لبنانیها در ترجمهی آثار نویسندگان فرانسوی در شرق پیشگام بودند، احتمال اینکه ابتدا ایرانیان از طریق این ترجمهها با موپاسان آشنا شده باشند و سپس به ترجمه مستقیم آثار وی پرداخته باشند زیاد است؛ چونکه این ترجمهها که تقریباً در دهه 1920 تا 1930 در ایران شروع شد، تاریخ چاپ ترجمه را ندارند. اما آنچه که جالب است همانا سعی و کوشش مترجمان بزرگ فرانسهزبان و انگلیسیزبان است که از همین ایام پیوسته کوشیده بودند که به ترجمهی داستانهای کوتاه او بپردازند.
ظاهراً قدیمیترین مترجم موپاسان در ایران نویسندهی رمانهای تاریخی محمدحسن بدیع بود که داستان جوان بوالهوس یا داش مشدی پاریس را در سال 1338 ه.ق (1919) ترجمه کرد (آرینپور، از صبا تا نیما، ج2، ص 354؛ کتابشناسی رمان، ج2، ص 760) سعید نفیسی (خاطرات سیاسی، ص 384). که بدیع را میشناخت و از ترجمههای فرانسهاش هم اطلاع داشت، لقب او را نصرهالوزاره نوشته است، علیرضا پویان ربانی نیز، که مؤلف چندین اثر ادبی بود، ترجمهای از همان کتاب را تحتعنوان جوان بوالهوس (1298ش) منتشر کرد. شکی نیست که از همان ایام عنوان مأنوس و بومی شدهی آن نوعی مقبولیت را برای موپاسان در بین خوانندگان ما موجب گردید وحتی باعث شد که دیگر آثار او بهتدریج ترجمه شده و خوانندگانی برای خود داشته باشد. مضاف بر آن، تقریباً در همین ایامِ ترجمهی بدیع است که جمالزاده نیز در دیباچهی یکی بود و یکی نبود خود از «کلمات عوامانه مشدیها»، که آنها را معادل «آرگو»ی فرانسویها میدانست، صحبت بهعمل آورده، و «مُشتی» از آنها را بهعنوان ضمیمه در آخر همین کتاب خود ارائه میکند. یکی دیگر از قدیمیترین مترجمان آثار موپاسان، عطاءالله شهابپور، مترجم آثار آلفونس دوده بود که دست انتقام، عاقبت یکصد مسائل و مادر وحشی را ترجمه کرد. تقریباً در همین ایام ابوتراب شایگان، مترجم ژول ورن(30) و امیل زولا، دیوانه را به همراه گدا در سال 1317ش ترجمه و در تهران به چاپ رساند.
آلبویه، که ظاهراً اسم مستعار «معاصر» را نیز برای خود انتخاب کرده بود، داستانهای کوتاه انتقام، سرباز کوچک، سنجاق و فروشی را بدون تاریخ در تهران چاپ و منتشر کرد. در همین ایام سالهای بینام طوفان روح، از اسداللهاشتری اصفهانی، گرگ، از الف. راسخی، قیمت اعدام، از سلطان احمد امیر سلیمانی، مترجم آثار ولتر(31)، گردش، از محسن صبا، مترجم آثار آلفونس دوده، والترشنافس، از احمد بیرشک، که مترجم دوده نیز بود، داستاننویسی و رماننویسی موپاسان را هم به فارسی ترجمه کرده بود (سخن، 1352، شمارهی 1 و 2. ر.ک: میرصادقی، ص 584)، بابا میلون، از موسی بروخیم، سرگذشت یک دختر روستایی (تهران، 1330) ابتدا از مترجمی بینام و سپس با ترجمهی جهانگیر افکاری، مترجم آثار استاندال(32)، آناتول فرانس(33) و ولتر و دلهای شکسته از ش.ش. در تهران منتشر میشوند.
مرحوم پرویزناتل خانلری، که در اوان جوانی و حرفهی ادبی خودش به ترجمه هم میپرداخت و آثاری را نیز از ژوزف بدیه(34) و هانری بردو(35) ترجمه کرده بود، از موپاسان آخرین دیدار، اعتراف، پدرکش، در یکی از شبهای بهار و مست را در تهران بدون تاریخ چاپ و منتشر میکند. گریگور یقیکیان، از یاران میرزا کوچکخان جنگلی و از پیشکسوتان نمایشنامهنویسی در ایران، در هنگام سفر، از موپاسان را ترجمه میکند، ترجمهای که در فهرستهای فارسی منتشر شده نیامده است (آژند، نمایشنامهنویسی در ایران، ص 192). اصغر فرمانفرمایی قاجار، مترجم آثار ژان برولر(36)، معرف به ورکور(37)، هانری بردو و آندره موروآ(38)، اولین مجموعه بزرگ از آثار موپاسان را تحتعنوان بهترین قصهها و داستانهای کوتاه (تهران، 1346)، که 27 قصه و داستان را در برداشت، منتشر میکند که البته قبلاً بعضی از آنها در یک مجموعهی 6 عنوانی و بدون تاریخ منتشر شده بود و بعضی از آنها نیز در کتاب هفته ارائه شده بود. معروفترین آنها عبارت بودند از آقای پاران، عمویم ژول، گردنبند، گلوله پیه، ننه جنگلی و مادام باپتیست.
یکی دیگر از مترجمان قدیمی و باسابقهی فرانسه زبان، احمد شهیدی، که در حوالی سالهای 1314 ش چندین ترجمه از الکساندر دوما(ی) پسر(39) و ژول ورن را ارائه نموده بود. وی گردنبند الماس و سپس در سال 1317 مادر گناهکار را ترجمه کرد. حسین شهیدزاده در سال 1328 و در دو چاپ متفاوت، که دومی مزین به تصویر هم بود، رُک کوچک یا شکنجهی وجدان را ترجمه کرد. شجاعالدین شفا، که نامش پیوسته با ترجمهی آثار شاتوبریان قرین است، لکن ترجمههای زیادی نیز از دیگر نویسندگان فرانسوی ارائه نموده است، هورلا را در سال 1333 ش در مجموعهی جامهی ارغوانی ترجمه و منتشر نمود. این اثر موپاسان بهترین نوشتهاش در ردهی آثار فانتاستیک (وهمانگیز) میباشد. در کنار ترجمههای بینام همین سالها، ترجمهای نیز از مترجم آثار عربی، محمدعلی شیرازی، با نام دلباختهی زیبا (تهران، 1334) منتشر شد. لکن همین اثر با عنوان درست زیبایی بیهوده توسط هوشنگ مستوفی نیز ترجمه شد.از مجموعههای موفق ترجمهی آثار موپاسان، که یادآور مجموعهی فرمانفرمایی قاجار است، داستانهای منتخب، ترجمهی مشترک حبیبالله صحیحی، مترجم آثار ژول ورن و فریده قرچهداغی میباشد (تهران، 1337)، پری اباصلتی مجموعهای از آثار موپاسان را با عنوان دوئل و چند داستان دیگر ترجمه و منتشر کرد (تهران، 1334). در همین سال و سپس در سالهای بعد هوشنگ مستوفی مجموعهای از داستانهای کوتاه را منتشر نمود که گاه یک و یا چند اثر موپاسان را نیز در آن درج میکرد. مرحوم محمد قاضی در سال 1340 چندین داستان کوتاه از موپاسان را در کتاب هفته، که مختص نوشتههای کوتاه بود، منتشر میکند و سپس مجموعه آنها را که به 8 عنوان میرسید، با نام مرده ریگ و چند داستان دیگر (تهران، 1346) و سپس بعدها با یک عنوان، بیشتر آنها را با نام تپلی منتشر میکند.
این نوع سبک ترجمه و انتشار بعدها و حتی بعد از انقلاب تا روزگار ما همچنان تداوم پیدا کرده است. در مجموعههایی که محمود پورشالچی، حمید عنایت، نصرالله فلسفی، مجتبی مینوی، صفدر تقیزاده و محمدعلی صفریان، محمد بهفروزی، شهرام پورانفر، حسن نامدار، مهران بردبار، محمدتقی دانیا، هوشنگ رکنی، قاسم صُنعوی، محسن سلیمانی، اسماعیل فصیح، حسنمسعود انصاری منتشر نمودهاند از آثار موپاسان گاه برای نخستین بار و گاه نیز به صورت ترجمههای مکرر ارائه شده است. مجلهی کتاب هفته، که بهترین معرف داستان کوتاه در ایران بود، ترجمههایی را نیز از ژاله پیامی، احمد بهاری و فریدون کیانی منتشر میکند و حتی مجلهی نگین هم ترجمهای از کامران فانی را منتشر میکند. فهرستهایی که تاکنون منتشر شده است به وصف این ترجمههای پراکنده، که در نشریات ادواری درج شدهاند، پرداختهاند.
از ترجمههایی که نسبتاً جدید بوده و گاهی نیز شکل ترجمهی مجدد را دارند، بایستی از خانه تلیه، ترجمهی بدرالدین مدنی (تهران، 1356)، اشراف، ترجمهی منیر (تهران، 1362)، دوشیزه هاریت، ترجمهی محمدعلی یزدانبخش (تهران، 1370)، مسافرخانه، ترجمهی مصطفی طهورینژاد (تهران، 1371)، مادموازل فی فی، ترجمهی کوتوال انتقامی(تهران، 1372) و هورلا، ترجمهی شیریندخت دقیقان (تهران، 1373) نام برد.
در کنار قصهها و داستانهای کوتاه موپاسان، رمانهای وی نیز توسط مترجمان باسابقه و بنام به فارسی ترجمه شده است؛ رمانهایی که به هنگام صحبت از مضمونهای آثار این مؤلف از آنها صحبت کردهایم.
رمان پیر و ژان، بار اول بهطور خلاصه توسط حسن فرامرزی، مترجم آثار آناتول فرانس منتشر شد (تهران، 1328) و بار دیگر بدون ذکر نام مترجم (تهران، 1330). مونت اوریول تحتعنوان لبخند بخت توسط کریم کشاورز، مترجم آثار ادمون آبو(40) و ژرژ سیمنون (41)، منتشر شد (تهران، 1341). حسن پویان، مترجم آثار سیمون دو بووآر(42) و سیمنون، و ابوذر صداقت، مترجم آثار سیمنون، اوژن لو روآ(43)، آندره موروآ، فرانسوا موریاک(44) و ویکتور هوگو(45)، بالاتفاق یک زندگی را ترجمه کردهاند (تهران، 1334). و بل آمی، که محمد قاضی معادل خوشگل پسر (رک: تپلی، ص3) را برای آن ارائه کرده بود، با همان عنوان اصلی علیاصغر سروش به فارسی ترجمه شده است (تهران، 1347).
این ترجمهها، که از دهه 1300 تا سالهای 1373 به بعد تداوم داشته است، هم معرف جالب بودن شخصیت ادبی موپاسان است و هم نشانگر استقبالی که خوانندگان ایرانی در طول این سالها از آثار او بهعمل میآوردند؛ مضاف بر اینکه ترجمههای مجدد داستانهای کوتاه و یا ترجمههایی که بهصورت گوناگون وارد مجموعههای داستانی شدهاند این مقبولیت را تا به امروز استمرار بخشیدهاند. تقریباً همزمان با ترجمهی آثار موپاسان بعضی از مترجمان فارسی وی به ترجمهی آثار آلفونس دوده، که نوولنویس هم بوده، پرداختند؛ لکن ترجمهی آثار کوتاه ادگار آلن پو(46)، که تقریباً در حوالی 1328 آغاز شد، با سی سال تأخیر نسبت به موپاسان انجام گرفت. بنابراین منطقی خواهد بود که از تأثیر داستانهای کوتاه موپاسان و دوده در دهه 1320 صحبت شود تا از موپاسان و پو (آژند، ادبیات نوین ایران، ص 103).
ترجمههای ادبی که از قرن نوزدهم در خصوص ادبیات فرانسه شروع شده بود. در ربع اول قرن بعد تأثیر خود را نشان دادند؛ چونکه از همین ایام نسیم رمانتیک بر ادبیات فارسی وزیدن گرفت (بالایی، پیدایش، ص 200) و داستانسرایی در دو محور رمانهای تاریخی و رمانهای اجتماعی قرار گرفت (همان، ص 347 و 348) و بدینسان تحول عمدهای را در انواع ادبی ما بهوجود آورد. ترجمهی آثار بزرگ از ادبیات فرانسه کمکم جای خود را به ادبیاتی که فاقد کیفیت بود داد؛ لیکن ظاهراً این ادبیات که در کشور مبدأ نیز جایگاهی نداشت و اکنون نیز ندارد، خوانندگانی در ایران داشت، بهطوری که جهانگیر جلیلی نویسندهی رمان خاطرهانگیز من هم گریه کرده ام (1313/ 1934)، از زبان شخصیت اصلی داستان به انتقاد از ترجمهی کتابهای موریس لوبلان(47) و میشل زواکو(48)، که هنوز هم ترجمه میشود، پرداخت (آرینپور، از نیما تا روزگار ما، ص 314). بهویژه اینکه مترجم مؤلف اولی، نصرالله فلسفی بود که قبل از این تاریخ، آثار مهمی همچون سرگذشت ورتر (تهران، 1305) از گوته و بیچارگان (تهران، 1305) از هوگو را ترجمه کرده بود و مترجم مؤلف دومی حسینقلی مستعان. لکن آنچه که مسلم است این ترجمهها اغلب بهصورت پاورقی هم منتشر میشدند و نثر آنها، که به فهم عمومی و به زبانی ساده بود، کمکم تأثیر خود را بر نثر فارسی نشان داد (سیاح، ص 260؛ آرینپور، همان، ج1، ص 260).
قدر مسلم این است که تحول عمده در انواع ادبی رخ داد و البته تا حدود زیادی موجد آن جمالزاده بود که در سال 1921 در مجموعهی یکی بود و یکی نبود و ضمن صحبت از رمان و اهمیت آن برای جامعه ایرانی، شش داستان کوتاه ارائه نمود که مضمون همهی آنها در رابطه با ایران بود؛ درحالیکه در این تاریخ مؤلف سالها بود که در خارج از کشور به سر میبرد، لکن از همان ابتدای همکاری با مطبوعات تأثیر آثار دوده، برناردن دوسن پیر(49)، گوبینو(50) و سایر نویسندگان فرانسوی که بعضی از آنها از معاصرانش نیز بودند، بر او محرز بود (کویی پرس، ص 138، 217 و 143). او در گفتهها و نوشتههایش وجه تمایزی بین رمان و داستانکوتاه قائل نشد و عباراتی همچون «رمان»، «قصه» و «حکایت» را به تناوب به کار برد، اما این به معنای آن نبود که او مفهوم انواع ادبی را نمیدانست (همان، ص 170)، چونکه اگر چنین بود او میتوانست به راحتی در مقدمههای بعدی همان اثر به جبران امر بپردازد. او همش را مصروف معرفی رمان کرد که اکثریت مطلق نویسندگان به آن میپرداختند، درحالیکه داستان کوتاه چنین جایگاهی را در ادبیات نداشت و هنوز به اهمیت رمان نیست.
لکن صادق هدایت با مجموعهی زنده به گور (تهران، 1930/1309) نه فقط به ارائه داستان کوتاه به معنای اخص کلمه میپردازد، بلکه مضمونهای فرانسوی را با سبک و سیاق موپاسان در دو داستان کوتاه این مجموعه، اسیرا فرانسوی و مادلن ارائه میکند. اولین داستان کوتاه با مضمون جنگ فرانسه و آلمان است و زندانی فرانسوی از بوشها (آلمانیها) با تنفر یاد میکند و مخاطب داستان را به فکر رفتار بد و خشن آنها میاندازد. دومی که مضمونی رمانتیکگونه دارد، از همان ابتدا با عناصر رئالیستی همچون آواز شورانگیز قایقرانان ولگا شروع میشود و سپس با صحبت از کازینو، پلاژ و نیز صحبت از پلاژ خاطرهانگیز تروویل(51) و بندر لوهاور(52) تداوم مییابد؛ مناطقی که نه فقط در آثار موپاسان به کرات آمده بلکه محلهایی بودهاند که او دورهی طفولیت خود را در آن مناطق گذرانده بود؛ از جمله پلاژ زیبای اترتا(53) [این محل ونیزکو، به کرات در جان ریکتی، گی دوموپاسان (ص 8 و 9) ذکر شدهاند]، واقع در نزدیکی کو، که هدایت چند ماه قبل از نوشتن از نوول خود را در آن محل بهسر برده بود و از همان جا نامهای برای برادرش ارسال کرده بود (آرینپور، از نیما تا روزگار ما، ص 377).
نتیجه گیری
آنچه که مسلم است، داستانهای کوتاه موپاسان بهطور اخص در آثار هدایت و چند تن دیگر از قصهپردازان، همچون محمد حجازی، تأثیر داشته است؛ لکن مضامین نوشتههای او به شکل گستردهتری بر نویسندگان ما تأثیر داشته و تحولی را در تاریخ ادبیات ما در قرن بیستم از نظر قصهنویسی و رماننویسی موجب گشته است. افزون بر آن، مترجمان بزرگ و نیز آنانی که فقط چند داستان کوتاه او را ترجمه کردهاند ودر نتیجه تداوم شناخت آثار او را موجب گشتهاند، به سهم خود در شناساندن ادبیات فرانسه در کشور ما کمک مؤثری کردهاند و حتی نخستین کارنامه را در ارتباط با ادبیات تطبیقی فراهم آوردهاند.منابع تحقیق:
1- Goyet, Florence, La nouvelle, 1870-1925. Paris, PUF, 1993.
2- Lagarde, A et Michard, L. La littérature française. Paris, Bordas-Laffond 1970, t.3.
3- Maupassant, Guy de, Romans, établie par Louis Forestier, Paris, Gallimard Bibl. de la Pléiade, 1987.
4- آرینپور، یحیی، از صبا تا نیما، ج3، تهران، جیبی، 1353، (دو جلد).
5- آژند، یعقوب، نمایشنامهنویسی در ایران، تهران، نشر نی، 1373.
6- بالایی، کریستف، پیدایش رمان فارسی، مترجمان مهوش قویمی-نسرین خطاط، انتشارات معین-انجمن ایرانشناسی فرانسه، 1377.
7- بالایی، کریستف و کویی پرس، میشل، سرچشمههای داستان کوتاه، ترجمه دکتر احمد کریمی حکاک، تهران، انتشارات معین، انجمن ایرانشناسی فرانسه، 1378.
8- برونل، پیر و دیگران، تاریخ ادبیات فرانسه، جلد چهارم، ترجمهی سید ضیاءالدین دهشیری، تهران، سمت، 1378.
9- پریستلی، جی-بی، سیری در ادبیات غرب، ترجمهی ابراهیم یونسی، چ3، تهران، امیرکبیر، 1372.
10- تراویک، باکنر، تاریخ ادبیات جهان، ترجمهی عربعلی رضایی، تهران، فرزان روز، 1373، ج1.
11- جمالزاده، سید محمدعلی، یکی بود و یکی نبود، چ7، تهران، معرفت، 1345.
12- درئون، موریس، گشتیهای شبانه و داستانهای دیگر از نویسندگان فرانسوی، ترجمهی قاسم صنعوی، تهران، 1352.
13- ریکتی، جان، گی دو موپاسان، ترجمه خشایار دیهیمی، تهران، انتشارات کهکشان، 1377، (نسل قلم).
14- سیاح، فاطمه، نقد و سیاحت، به کوشش محمد گلبن، تهران، توس، 1354.
15- عبدالجلیل، ج.م.، تاریخ ادبیات عرب، ترجمهی دکتر آ. آذرنوش، چ2، تهران، امیرکبیر، 1373.
16- کتابشناسی رمان و مجموعههای مترجم، زیر نظر مهدی افشار؛ پدیدآورنده: فاطمه کنارسری، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1377 (دو جلد).
17- مجتبی، مینوی، داستانها و قصهها، تهران، خوارزمی، 1349.
18- موپاسان، گی دو، تپلی و چند داستان کوتاه (ایران و جهان)، تهران، امیرکبیر، 1353، ج2.
19- مولوی، فرشته، کتابشناسی داستان کوتاه (ایران و جهان)، تهران، نیلوفر، 1371.
20- میرسکی، د.س.، تاریخ ادبیات روسیه، ترجمهی ابراهیم یونسی، تهران، امیرکبیر، 1353، ج2.
21- میرصادقی، جمال، ادبیاتداستانی، چ3، تهران، 1. علمی، 1376.
22- نفیسی، سعید، خاطرات سیاسی، ادبی، جوانی، به کوشش علیرضا اعتصام، تهران، نشر مرکز، 1381.
23- ولک، رنه، تاریخ نقد جدید، ترجمهی سعید ارباب شیروانی، تهران، نیلوفر، ج(1)4، 1377 و جلد (2)4، 1379.
24- هدایت، صادق، زنده به گور، چ7، تهران، کتابهای پرستو، 1344.
25- همو، ادبیان نوین ایران، ترجمه و تدوین، تهران، امیرکبیر، 1363.
26- همو، از نیما تا روزگار ما، تهران، زوار، 1374.
پینوشتها:
1- گی دوموپاسان در این ایران، پژوهش زبانهای خارجی، شمارهی 15، پاییز و زمستان 1382، صص 47-62.
2- Guy de Maupassant
3- Miromesnil
4- Dieppe
5- Normandie
6- Caux
7- Yvetot
8- Rouen
9- L. Bouilhet
10- G. Flaubert
11- P.Merimée
12- E. Zola
13- Trapp
14- Medan
15- Hugo
16- Baudelaire
17- Rimbaud
18- P.Bourget
19- A.Schopenhauer
20- Bourdeau
21- Apollinaire
22- A.Daudet
23- Chatelguyon
24- Bade
25- J.Romains
26- I.Tourgueniev
27- L.Tolstoi
28- W.Pater
29- W.D.Howells
30- J.Verne
31- Voltaire
32- Stendhal
33- A.France
34- J.Bédier
35- H.Bordeaux
36- J.Bruller
37- Vercors
38- A.Maurois
39- A.Dumas Fils
40- E.About
41- G.Simenon
42- S.de Beauvoir
43- E.Le Roy
44- F.Mauriac
45- V.Hugo
46- E.A.Poe
47- M.Leblanc
48- M.Zévaco
49- Bernardin de Saindt-Pierrre
50- Gobineau
51- Trouville
52- Le Havre
53- Etretat
پژوهش زبان های خارجی، شماره 15، پاییز و زمستان 1382، صص 47-62
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}