شخصیتپردازی كافكا در داستان گزارشی برای یك آكادمی
میمونی تربیت شده به نام پتر سرخه، شخصیت اصلی «گزارشی برای یك آكادمی» است. از گزارش او به اعضای فرهنگستان پیداست كه او را پنج سال پیش شكار و پس از آن تربیت كردهاند. میمون هنگام انتقال با كشتی به اروپا در
نویسنده: بهروز حاجیمحمدی
میمونی تربیت شده به نام پتر سرخه، شخصیت اصلی «گزارشی برای یك آكادمی» (1) است. از گزارش او به اعضای فرهنگستان پیداست كه او را پنج سال پیش شكار و پس از آن تربیت كردهاند. میمون هنگام انتقال با كشتی به اروپا در مییابد كه حتی در صورت فرار نمیتواند به موطن بازگردد. او با دقت در حركات و اعمال خدمه كشتی، رفتارهای انسانی را میآموزد. نهایتاً نیز دو راه در پیش رو دارد: رفتن به باغ وحش یا نمایش روی صحنه. برای گریز از محبسِ باغ وحش، راه دوم را انتخاب میكند و میپذیرد در واریتههای گوناگون به نمایش گذاشته شود.
این داستان را میتوان در مجموعه داستانهایی دستهبندی كرد كه حیوانات، شخصیت اصلی آنند. داستان «شغالها و عربها» نیز چنین است. با این تفاوت كه میمون گزارشگر، به رغم شغالهای مذكور، به فرهنگِ مسلط تن داده و تمكین میكند. در واقع او سرشت خود را ترك میگوید و در واریتهها برنامه اجرا میكند. موفقیت پتر سرخه به گونهای است كه در حال حاضر برای ارائه گزارش به اعضای فرهنگستان از او دعوت شده است. با وجود این، او به خوبی میداند به تماشایش گذاشتهاند و به همین دلیل احساس انزجار میكند. او برای پذیرش جهان جدید و معیارهای شگفتانگیزش تلاش می كند. پتر سرخه صرفاً از محیط خود تقلید نمیكند، بلكه در جذب ارزشهای فرهنگ مسلط از جان و دل مایه میگذارد. درواقع او، برخلاف كا. در رمان قصر، با واقعیت مقابله نمیكند و برای تطابق با واقعیت تلاش میكند. پتر سرخه برای رهایی از قفس به تربیت انسانی تن میدهد و با چشمپوشی از سرشت اصلی خود، انسانوار در مجامع حضور مییابد.
در مسخ، گرگور سامسا ناگهان با این واقعیت مواجه می شود كه به حشرهای بدل شده است. او هیچ گزینه یا حق انتخابی پیش رو ندارد. در این داستان نیز میمون با این واقعیت روبروست كه آزادیاش را از دست داده است و دیگر نمیتواند به عنوان میمون زندگی كند. او، برخلاف میل باطنیاش، با استحاله به آن چیزی كه نیست، و با فاصلهگیری از آزادی طبیعی خود، به یك شبه آزادی میرسد: «تكرار میكنم: تقلید از انسانها مجذوبم نمیكرد؛ تقلید میكردم چون به دنبال راه دررو بودم، و نه به دلیلی دیگر.»
پتر سرخه به صور گوناگون به مفهوم آزادی میپردازد. نوع نگرش او به آزادی و تمایز آن با «راه دررو» دلمشغولی او را به این دو مقوله نشان میدهد. از نظر او آزادی فقط به معنای در قفس نبودن است، و نه آزادی بیحد و حصر. میگوید: «خیر، آزادی نمیخواستم. فقط راهِ دررو؛ به راست، به چپ، به هرجا كه باشد؛ تقاضای دیگری نداشتم... تقاضا ناچیز بود. فقط به این صورت، با دستهای بالاگرفته، چسبیده به دیوارهای چوبی [قفس]، بیحركت ماندن، نباشد.» در جایی دیگر در توضیحی برای تمایز این دو حیطه میگوید:
ترسم از این است كه دقیقاً متوجه نشوید مرادم از راه دررو چیست. من این كلمه را در عادیترین و كاملترین مفهومش به كار میبرم. به عمد نمیگویم آزادی. منظورم آن احساس بزرگ آزادی برای حركت در هر سمت ممكن نیست. میمون كه بودم شاید میشناختمش، و انسانهایی را هم دیدهام كه آرزویش را دارند. اما من آزادی نمیخواستم، نه آن وقت و نه امروز در ضمن بگویم: با آزادی، انسانها مكرر در مكرر خود را فریب میدهند... من بارها قبل از به صحنه آمدنم این یا آن زوج هنرمند را دیدهام كه در آن بالا، نزدیك سقف، بندبازی میكردند. تاب میخوردند، كش و قوس میرفتند، در هوا میپریدند، در دست هم جولان میخوردند، یكی موهای دیگری را به دندان میگرفت. و من فكر میكردم: «این را هم میگویند آزادی بشری؛ حركتهایی كه تسلط محض میخواهد». تا چه حد به مسخرهات گرفته اند ای طبیعت مقدس! اگر میمونها به تماشای چنین منظرهای نشسته بودند، هیچ بنایی یارای مقاومت در برابر قهقههشان را نمیداشت.پتر سرخه ضمن رد آزادی حاكم بر جنگل (و برخی از جوامع انسانی)، تلقی خاص انسان از مقولهی آزادی را نیز به سخره میگیرد. تحلیل منطقی آزادی و تمسخر یكی از مصادیق آن در جوامع انسانی (حركات بندبازان در سیرك)، آن هم از منظر یك میمون، واقعاً شگفتانگیز است.
آیا «گزارشی برای یك آكادمی» داستانی در مورد قابلیت تغییر انسان در شرایط محیطی و اجتماعی متفاوت است؟ آیا این قطعه، داستانی كوتاه، در مورد خلق معنایی برای زندگی است؟ تكگویی شخصیت اصلی با این جملات به پایان میرسد: «این را هم بگویم كه قضاوت هیچ انسانی را نمیخواهم، فقط می خواهم یافتههایم را به گوش مردم برسانم، فقط گزارش میدهم، و به شما هم، اعضای محترم و عالیرتبه آكادمی، فقط گزارش دادم.» ظاهراً قضاوت مخاطبان او از این نظر اهمیتی ندارد كه او و آنان به دو جهان ادراكی متفاوت تعلق دارند. خواننده این اثر نیز به عنوان مخاطب غیرمستقیم پتر سرخه، در بخشهای عمده داستان، بر تحلیل پدیدهها و محیط از منظر او صحه میگذارد. گویا خواننده نیز حق را به او میدهد، آنجا كه در تفسیر و معنای نگاه میمون مادهای، با اطمینان یك روانشناس دقیق و تجربی میگوید: «این را تنها من تشخیص میدهم.»
پینوشتها:
1.A Report to an Academy: در پزشك دهكده، چند داستان كوچك.
منبع مقاله :حاجیمحمدی، بهروز، (1393)، شخصیتهای اصلی در آثار كافكا، تهران: انتشارات ققنوس، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}