سرانجام مستضعفان

نويسنده:ولي‌الله باقري
منبع:ماهنامه موعود

سرنوشت مستضعفان در طول تاريخ، فراز و نشيب‌هاي فراوان و پيچيدگي‌هاي ويژه‌اي داشته؛ پيكاري سخت و مبارزه‌اي پي‌گير كه همواره آنان را با محيط اطراف درگير كرده است. در اين ميان، سردمداران زر و زور و تزوير و مستكبران خودپرست به گونه‌هاي مختلف آنان را برنمي‌تابيدند و مي‌كوشيدند تا آنان را همواره زيرسلطه خود داشته باشند. در طول اين كشمكش‌ها، قدرت‌طلبان و سودجويان كه خوي استكباري در وجودشان رشيه دوانيده است، از هر روشي بهره برده‌اند و حتي اگر منافع خويش را در زندگي آنان مي‌يافتند، آنان را نمي‌كشتند و چنانچه مصلحت خويش را در مرگشان مي‌ديدند، بي‌محابا بر زندگي‌شان دست تطاول مي‌يازيدند و خيمه‌هاي تجاوز و عيش و نوش خود را بر فراز استخوان‌هاي خرد شدة آنان بنا مي‌كردند كه تاريخ از اين سرگذشت‌هاي اندوه‌بار، فراوان به ياد دارد.
كشتار و غارت آشكار و پنهان، حق‌كشي‌ها و زشتي‌هاي بي‌امان و پليدي‌ها و پلشتي‌هايي كه از سوي استكبار در طول سال‌ها به وقوع پيوسته و نفرتي كه در دل انسان‌هاي آزادانديش و وارسته نسبت به آنان هست، سند زندة رشدنايافتگي آنان به شمار مي‌رود. در مقابل، مظلوميّت و حقّانيت و راستي و درستي وصف‌ناپذيري كه از جبهه حقّ در سينة تاريخ به يادگار مانده، نيكوترين سرانجامي است كه مستضعفان به آن رسيده‌اند.
هنگامي كه نبرد قهرمانانه شماري اندك با قلب‌هاي سرشار از عشق به حقيقت را در صحراي كربلا در برابر انبوه عظيم سپاه شب‌پرستان كينه‌توز و بي‌هويت به نظاره مي‌نشينيم، مفهوم تاريكي و روشنايي، خوبي و بدي، حقّ و باطل و مستضعف و مستكبر را با روشني هرچه بيشتر ادراك مي‌كنيم.
از داستان‌هاي زندگاني پيام‌آوران الهي و رهبران آسماني و امامان و مصلحان و عالمان نيك سيرت و همه فرهيختگان و محرومان و مظلومان تاريخ كه براي دست‌يابي به آرمان‌ها و اهداف مقدس و فطرت خداجوي بشري كوشيده و در اين راه رنج‌هاي بسياري به جان خريده‌اند، مي‌توان پندهاي فراواني آموخت و در زندگي به عنوان سرمشق از آن بهره‌مند شد. آنان كه هرگاه به پيروزي دست يافتند، زمينه‌هاي بندگي مردم را در برابر خدا فراهم آوردند و خود، پيشاپيش آنان در برابر خدا به خاك افتادند و هرگز درصدد هماوردي با آفريدگار جهان و زيرپا نهادن قوانين و فرمان‌هاي او برنيامدند. آن‌گاه نيز كه كارشان به شكست ظاهري انجاميد، هيچ‌گاه سرخورده نشدند و احساس شكست نكردند، بلكه شكست و پيروزي در نظر آنان به گونه‌اي ديگر جلوه كرد؛ زيرا در ديدگاه ژرف آنان، گام نهادن در مسير كمال و پيشرفت به سوي هدف ترسيم شده از سوي خالق هستي، پيروزي است، هرچند به ظاهر كشته يا مجروح شوند. در مقابل، چنانچه يك گام از آرمان‌هاي بلند خود عقب مي‌افتادند، احساس شكست مي‌كردند؛ گرچه به لحاظ ظاهري به پيشرفت‌هايي هم دست يافته باشند.
براين اساس، از ديدگاه ژرف بين آنان، قيام و قسط، انجام وظيفه، كوشش در راه خدا و خدمت به جامعه و مبارزه با مظاهر استكبار و استضعاف، سرانجامي نيكو دارد و اين مهم، هر نتيجه‌اي را كه در پي داشته باشد، ارزشمند است.
ولي از ديدگاه كلّي، سير تدريجي نظام هستي به سوي پيروزي و موفقيّت مطلق مستضعفان است. سرانجام، آنان بر قلّه‌هاي پيروزي تكيه خواهند زد و جور و ستم و استثمار و بهره‌كشي‌ها را از پهناي هستي خواهند زدود و خود، وارثان زمين خواهند شد. آنان زميني را كه پر از جور و ستم شده بود، از عدل و داد سرشار خواهند كرد؛ زيرا خداوند چنين اراده كرده است كه پيشوايي و سروري جهان از آن مستضعفان باشد و آنان وارثان زمين شوند.1

سنت‌الهي در تدبير جوامع

قوانين جامعه‌شناختي قرآن كريم، با عنوان «سنتّ‌هاي الهي در تدبير جوامع» قابل طرح است. واژه «سنّت» به مفهوم راه و رسم، روش و رفتار و شيوه‌اي است كه استمرار داشته باشد. قرآن، سنّت را هم به خدا و هم به انسان‌ها نسبت مي‌دهد. به همين دليل، تعبيرهايي مانند «سنّت الله»، «سنّتنا»، «سنّة الاوّلين» و «سنن الّذين من قبلكم» و... در قرآن به چشم مي‌خورد.
به طور كلي، سنّت الهي در يك تقسيم‌بندي به دو گونه‌اند:
1. سنّت‌هايي كه به زندگاني انسان در سراي ديگر و پاداش و كيفري كه در آن جهان از آن برخوردار خواهند بود، مربوط مي‌شود.
2. سنّت‌هايي كه به زندگي دنيايي و اين جهاني بشر مربوط است.
اين سنّت‌ها نيز برخي رفتارهاي فردي و برخي ديگر رفتارهاي اجتماعي يا هر دو مورد را در برمي‌گيرد، ولي چيزي كه ما در پي شناسايي آن هستيم، سنّت‌هاي الهي مربوط به زندگي دنيايي در بستر جوامع است كه از آن ميان، به سنّت الهي «پيروزي حق بر باطل» اشاره مي‌كنيم.

پيروزي حق بر باطل

نبرد و رويارويي حق و باطل، به سرآغاز هستي باز مي‌گردد. ابليس، به عنوان موجودي سركش و قانون‌ستيز در برابر فرمان الهي گردن فرازي كرد و آنرا نپذيرفت. به همين سبب از درگاه الهي رانده شد، ولي هرگز از كينه‌ورزي و عناد و مبارزه پي‌گير در برابر حق باز نايستاد.
اين امر به نماد تضادّ دو گونه انديشه و روش در تمام دوران‌ها تبديل شد. در طول زمان و در قالب‌هاي گوناگون، همواره موضع‌گيري‌ها و درگيري‌هايي ميان آنان صورت پذيرفته است. كشمكش‌هاي دامنه‌داري كه فرزندان آدم از آغاز آفرينش تا روز قيامت با آن روبه‌رو خواهند بود، ناشي از همين امر است. كشته شدن هابيليان به دست قابيليان و به آتش در افتادن ابراهيم‌ها به دست نمرودها و به حاشيه رانده شدن علويان به وسيله امويان، داستان غم‌انگيز اين مبارزات و رويارويي‌هاست.از سوي ديگر، تاريخ شاهد گوياي پيروزي‌هاي جبهه حق در دوران‌هاي مختلف است. پيروزي مستضعفان بني‌اسراييل در سرزمين مصر، غلبة مسلمانان در حجاز، دوران شكوفايي و بالندگي اسلام و پديد آمدن عدالت اجتماعي در عصر پيامبر اكرم(ص)، نمونه‌هايي از اين پيروزمندي‌هاست. ولي به طور كلي، يكي از سنّت‌هاي الهي، پيروزي حق بر باطل است. تحقّق اين امر گرچه به طول مي‌انجامد، ولي ارادة الهي و سنّت پروردگار بر آن تعلّق گرفته است.
در اين باره به چند آيه از قرآن كريم اشاره مي‌كنيم:
خدا مي‌خواست حق را با كلمات خود ثابت و كافران را ريشه كن كند تا حق را ثابت و باطل را نابود گرداند. هرچند بزهكاران خوش نداشته باشند.2
در آية ديگري مي‌فرمايد:
خدا باطل را محو و حقيقت را با كلمات خويش پابرجا مي‌كند.3
به دليل اينكه حق و باطل با يكديگر قابل جمع نيستند، آمدن حق، موجب از ميان رفتن باطل خواهد شد:
حق آمد و باطل نابود شد. آري، باطل همواره نابود شدني است.4
بلكه حق را بر باطل فرو مي‌افكنيم. پس آن را درهم مي‌شكند و به ناگاه آن نابود مي‌گردد.5
و در بيان ديگري، خطاب به پيامبر اسلام(ص) مي‌فرمايد:
بگو: بي‌گمان، پروردگارم حقيقت را القا مي‌كند. اوست داناي نهان‌ها. بگو: حق آمد و ديگر باطل از سر نمي‌گيرد و برنمي‌گردد.6
در كنار آيات يادشده، بخشي از آيات قرآن از پيروزي پيامبران و پيروان آنان سخن به ميان آورده است:
حزب خدا همان پيروزمندانند.7
يا:و ياري كردن مؤمنان بر ما واجب است.8
در حقيقت، ما فرستادگان خود و كساني را كه [به آنان] گرويدند، در زندگي دنيا و روزي كه گواهان برپا مي‌ايستند، به يقين، ياري مي‌كنيم.9
سپس فرستادگان خود و كساني كه گرويدند مي‌رهانيم؛ زيرا بر ما فريضه است كه مؤمنان را نجات دهيم.10
پيش‌تر به اثبات رسيد كه پيامبران، امامان، عالمان بيدار و مؤمنان حق جو و به طور كلي، هركس كه به گونه‌اي از حقوق خويش محروم شده و زمينة بالندگي و شكوفايي نيافته است، در شمار مستضعفان قرار دارند. اينان كه همواره در راستاي تحقّق آرمان‌هاي حق و نابودي باطل در تكاپويند و بخشي از آنان دست‌كم حق‌ستيز نبوده‌اند، مصداق‌هاي حق به شمار مي‌آيند و مشمول وعده‌هاي الهي مي‌شوند.

نويد پيروزي مستضعفان

قوانين حاكم بر نظام آفرينش و سنّت‌هايي كه بر تاريخ و جوامع حاكم است، همواره همة پديده‌ها از جمله انسان و جامعه انساني را به سوي رشد و كمال رهنمون مي‌شوند. مستضعفان مؤمن كه برترين رويكرد را دربارة اين قوانين برگزيده‌اند و نظام فكري، اعتقادي و عملي‌شان با سنّت‌هاي هستي هماهنگي دارد و پيوسته در تكاپوي رسيدن به هدف‌هاي بلندي هستند كه خداي سبحان براي انظام آفرينش ترسيم كرده است، اين استحقاق را دارند كه با بهره‌گيري از دستورها و سنت‌هاي الهي، مراحل رشد و تكامل را گذرانده و به قلّه سعادت برسند. در اين راستا قرآن كريم به آنان اين گونه بشارت مي‌دهد:
و مي‌خواهيم بركساني كه در زمين، فرودست شدند، منّت نهيم و آنان را پيشوايان مردم گردانيم و ايشان را وارث زمين كنيم و در آن سرزمين فرمانروايي‌شان دهيم.11
واژگان «نريد» [مي‌خواهيم] و «نمنّ» [منت نهيم] و «نجعل» [گردانيم] در [آيه در] قالب فعل مضارع و داراي معناي استمرار و به صورت يك قانون كلي و فراگير بيان شده‌اند، تا چنين پنداري پيش نيايد كه اين نويد پيروزي ويژة مستضعفان بني‌اسراييل [در سرزمين مصر است.12
و به يقين خدا به كسي كه دين او را ياري مي‌كند، ياري مي‌دهد.13
چنانچه خدا به كسي ياري رساند، پيروزي او قطعي است. پس در واقع، اين آية شريفه نويد پيروزي به مستضعفان است.
در آية ديگر مي‌خوانيم:
و اگر مؤمنيد، سستي مكنيد و غمگين مشويد كه شما برتريد.14
همچنين مي‌فرمايد:
خدا به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده‌اند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين خود قرار دهد؛ همان‌گونه كه كساني را كه پيش از آنان بودند، جانشين خود قرار داد.15
در شأن نزول اين آيه آمده است:
پيامبر و اصحابش در مكّه حدود ده سال، مردم را مخفيانه به سوي خدا فرامي‌خواندند، بدون اينكه دربارة مبارزة مسلّحانه سخني بگويند. تا اينكه فرمان الهي مبني بر هجرت مسلمانان به مدينه صادر گرديد. پس از هجرت و تشكيل نظام اسلامي، مسلمانان از سوي خدا به نبرد مسلّحانه با دشمنان مأمور شدند. به خاطر ترس از دشمن ناچار بودند در طول شبانه‌روز مسلّح باشند. اين موضوع براي مسلمانان سخت و طاقت‌فرسا بود. از اين‌رو، يكي از آنان نزد پيامبر آمده و پرسيد: يا رسول‌الله! آيا ما براي هميشه بايد در حالت وحشت به سر ببريم؟ آيا روزي فرا خواهد رسيد كه ما به امنيت رسيده و سلاح‌هاي خود را كنار بگذاريم.؟ پيامبر فرمود: اين وضعيت ديري نمي‌پايد و پس از مدت زماني شما آرامش و امنيّت خود را باز خواهيد يافت و اسلحه‌ها را از خويشتن دور خواهيد كرد.16
بنابراين، قرآن دربارة پيروزي نهايي مستضعفان بشارت‌هايي داده است، ولي اين نويدها به شرايطي وابسته است.

نمونه‌هايي از پيروزي مستضعفان

يكي از سنت‌هاي الهي، پيروزي مستضعفان بر مستكبران است. قرآن كريم در آيات گوناگوني، نمونه‌هايي از پيروزي‌هاي مستضعفان و عوامل پديد آورنده آنها را بيان داشته است:
موسي به قوم خود گفت: از خدا ياري جوييد و پايداري ورزيد. كه زمين از آن خداست؛ آن‌را به هركس از بندگانش كه بخواهد، مي‌دهد و فرجام نيك براي پرهيزكاران است. و به آن گروهي كه پيوسته تضعيف مي‌شدند، بخش‌هاي باختر و خاوري زمين را ـ كه در آن بركت قرار داده بوديم ـ به ميراث عطا كرديم. و به پاس آنكه صبر كردند، وعده نيكوي پروردگارت به فرزندان اسراييل تحقّق يافت.17
سرانجام پس از درهم شكسته شدن قدرت فرعونيان، بني‌اسراييل كه ساليان درازي را در زير زنجير اسارت و بردگي به سر برده بودند، پيروز شدند و وارث سرزمين‌هاي پهناور آنان گشتند. از اين دو آيه برمي‌آيد كه رمز پيروزي آنان، ياري جستن از خدا و پايداري در راه هدف بوده است.
حضرت نوح و شمار پيروانش، سال‌ها كوشيدند و در راه هدف خويش رنج‌هاي طاقت‌فرسايي را به جان پذيرفتند و سرانجام به پيروزي نهايي دست يافتند:
و ما او و كساني را كه با وي در كشتي بودند، نجات داديم.18
و دربارة هود(ع) مي‌فرمايد:
پس او و كساني را كه با او بودند، رهانيديم.19
نيز در مورد حضرت لوط(ع) مي‌فرمايد:
پس او و خانواده‌اش را نجات داديم.20
همچنين دربارة صالح پيامبر(ع) آمده است:
پس چون فرمان ما رسيد، صالح و كساني را كه با او ايمان آورده بودند، رهانيديم.21
تعبير پيشين دربارة حضرت شعيب نيز وارد شده است.22
موارد بسياري از نمونه‌هاي پيروزي مستضعفان در قرآن23 آمده است كه آوردن يكايك آنها در اين مجال نمي‌گنجد.
پيامبر گرامي اسلام و ياران پاك‌باخته‌اش كه سال‌ها در زير شكنجه و آزار مشركان بودند، در اثر جان‌بازي و جهاد و مبارزه به پيروزي دست يافتند. قرآن در اين‌باره مي‌فرمايد:
چون هنگام فتح و پيروزي با ياري خداوند فرا رسد و در آن روز مردم را بنگري كه فوج فوج به دين خدا داخل مي‌شوند.24
در اين آية شريفه، واژگان «نصر» [پيروزي] و «فتح» در پي يكديگر آمده است. «نصر» به معناي ياري و كمك پروردگار به پيامبر و غلبه و پيروزي آن حضرت بر دشمنان است كه با فتح مكّه صورت پذيرفت و بيشتر دشمنان پيامبر از ميان رفتند. همچنين مراد از «فتح»، فتح مكّه است كه پيروزي بزرگي براي اسلام و مسلمانان بود. منظور از واژه «النّاس» نيز بت‌پرستان عرب مانند اهل مكّه و طائف و يمن و هوازن و همانندهاي ايشان هستند كه گروه گروه به دين حق گرويدند و در راه پيروزي مسضعفان تلاش‌ها كردند.25
افزون بر موارد ياد شده، نشانه‌هايي در آيات و روايات مبني بر تعلّق مشيّت الهي بر پيروزي نهايي مستضعفان وجود دارد كه در آينده بدان خواهيم پرداخت.

پي‌نوشت‌ها:

٭ مستضعفان از ديدگاه اسلام، مركز پژوهش‌هاي اسلامي صدا و سيما، صص 184ـ 175.
1. سورة قصص(28)، آية 5 و 6.
2. ... و يريد الله أن يحقّ الحقّ بكلماته و يقطع دابر الكافرين٭ ليحقّ الحقّ و يبطل الباطل و لوكره المجرمون. سورة انفال(8)، آية 7 و 8.
3. يمح الله الباطل و يحقّ الحقّ بكلماته. سورة شورا(42)، آية 24.
4. جاء الحقّ و زهق الباطل إنّ الباطل كان زهوقاً. سورة اسرا(17)، آية 81.
5. بل نقذف بالحقّ علي الباطل فيدمغه فإذا هو زاهقٌ. سورة انبياء(21)، آية 18.
6. قل إنّما أعظكم بواحدةٍ أن تقوموا لله مثني و فرادي ثمّ تتفكّروا ما بصاحبكم من جنّة إن هو إلّا نذيرٌ لكم بين يدي عذابٍ شديدٍ. قل جاء الحقّ و ما يبدي الباطل و ما يعيد. سورة سباء(34)، آيات 46 و49.
7. فإنّ حزب الله هم الغالبون؛ سورة مائده(5)، آية 56.
8. وكان حقّاً علينا نصر المؤمنين. سورة روم(30)، آية 47.
9. إنّا لننصر رسلنا و الّذين آمنوا في الحياة الدّنيا و يوم يقوم الأشهاد. سورة غافر(23)، آية 51.
10. ثمّ ننجّي رسلنا و الّذين آمنوا كذلك حقّاً علينا ننج المؤمنين. سورة يونس(10)، آية 103.
11. و نريد أن نمنّ علي الّذين استضعفوا في الأرض و نجعلهم أئمّةً و نجعلهم الوارثين٭ و نمكّن لهم في الأرض. سورة قصص(28)، آية 5 و 6.
12. تفسير نمونه، ج 16، ص 15.
13. و لينصرنّ الله من ينصره؛ سورة حج(22)، آية 40.
14. ولا تهنوا و لاتحزنوا و أنتم الأعلون إن كنتم مؤمنين؛ سورة آل عمران(3)، آية 139.
15. وعد الله الّذين آمنوا منكم و عملو الصّالحات ليستخلفنّهم في الأرض كما استخلف الّذين من قبلهم. سورة نور(24)، آية 55.
16. سيّد قطب، في ظلال القرآن، ج4، ص 2539.
17. قال موسي لقومه استعينوا بالله و اصبروا إنّ الأرض لله يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتّقين٭ و أورثنا القوم الّذين كانوا يستضعفون مشارق الأرض و مغاربها الّتي باركنا فيها و تمّت كلمت ربّك الحسني علي بني‌إسرائيل بما صبروا و دمّرنا ماكان يصنع فرعون و قومه و ما كانوا يعرشون. سورة اعراف(7)، آية 128 و 137.
18. فأنجيناه و الّذين معه في الفلك؛ همان، آية 64.
19. فأنجيناه و الّذين معه؛ همان، آية 72.
20. فانجيناه اهله؛ همان، آية 83.
21. فلمّا جاء أمرنا نجّينا صالحاً و الّذين آمنوا معه؛ سورة هود(11)، آية 66.
22. ولمّا جاء امرنا نجّينا شعيبا و الّذين آمنوا معه. سورة هود(11)، آية 94.
23. نك: سوره‌هاي: يوسف(12)، آية 110؛ انبياء(21)، آية 9، 71، 74، 75، 88؛ شعراء(26)، آية 65، 119 و 170؛ نمل(27)، آية 53و57؛ عنكبوت (29)، آية 15، 24 و 32؛ صافات (37)، آية 76،114،116 و 134؛ فصّلت (41)، آية 18؛ قمر(54)، آية 18.
24. إذا جاء نصرالله و الفتح و رأيت النّاس يدخلون في دين الله أفواجا. سورة نصر(110)، آية 1و 2.
25. آلوسي، تفسير روح المعاني، ج 30، صص 255و 256.