نویسندگان: بیورن رَمبرگ و کریستین گسدال
ترجمه‌ی: مهدی محمّدی



 

ریکور، که هم وامدار روانکاوی است و هم مرهون سنت نشانه‌شناسی فرانسوی، بر آن است تا نشان دهد که هیچ شکاف پرنشدنی‌ای بین هرمنوتیک انتقادی و هرمنوتیک هستی‌شناختی وجود ندارد. اگرچه تفاوت‌های میان این دو واقعی است، ریکور راه سومی پیش پا می‌گذارد که هدفش یکپارچه کردن پذیرفتنی‌ترین جنبه‌های این دو است. او با هابرماس و آپل همداستان است که کنش هرمنوتیکی همواره باید با تأمل انتقادی همراه شود، اما گمان نمی‌کند که این امر مستلزم پشت سر گذاشتن میدان سنت و متون تاریخی است. از این رو، ریکور تأکید می‌ورزد بر این‌که چگونه متن خود می‌تواند فضایی از امکان‌های وجودی و سیاسی بگشاید. این قدرت پویا و زایای متن، تصور واقعیت به صورت شبکه‌ی ثابت و انعطاف‌ناپذیری از الگوهای موثق تفسیر را سست می‌کند.
ژاک دریدا نیز از بستر نظریه‌ی پساساختارگرایانه وارد حوزه‌ی هرمنوتیک می‌شود. او هم مانند آپل مدعی است که خوانش گادامر از هایدگر اشتباه است. اما در حالی که آپل می‌ترسد فقدان سنجه‌ای شبه‌استعلایی برای اعتبار منجر به وضعیتی شود که در آن سنت جهان‌نما حجیت و اعتباری بیش از حد در برابر سوژه‌ی داوری‌کننده و برخوردار از تأمل نقادانه بیابد، نگرانی دریدا این است که گادامر درون سنتی مانده است که از زمان افلاطون تا امروز حقیقت، لوگوس و عقلانیت را در پرتو مابعدالطبیعه‌ی حضور فهمیده است. تفاوت نگاه دریدا و گادامر -تفسیرشان از هایدگر و همچنین نظریه‌های عامشان در باب حقیقت و معنا- در نشست مشهوری که در سال 1981 بین دو فیلسوف در پاریس برگزار شد آشکارا از پرده بیرون افتاد.
در آنجا دریدا تصورِ پیوستگیِ مدام گشاینده‌ی فهم را زیر سؤال برد. وی تأکید کرد که معنا فقط بر پایه‌ی خواست گفتگو بنا نشده است. به وجهی بنیادی‌تر از آن، معنا با غیاب ممکن می‌شود، با روابط یک واژه با واژه‌های دیگر در درون شبکه‌ی همواره فرّار ساختارها که زبان در نهایت چیزی جز آن نیست. ارتباط ما با گفتار دیگران، یا با متون گذشته، از نوع احترام متقابل یا میان‌کنش نیست، بلکه رابطه‌ای است که در آن باید با بدفهمی و پراکنش (1) مبارزه کنیم و بدانیم که تمرکز بر عمومیت در زبان چیزی جز توهمی مضر به بار نخواهد آورد. اخلاق هرمنوتیک، که عبارت است از بازشناسی حقانیت ممکنِ دیدگاه دیگری، سرپوش می‌گذارد بر نحوه‌ای که دیگری از من می‌گریزد، نحوه‌ای که من همواره از بازشناسیِ تو با تمام تفاوتِ مقومش بازمی‌ماند.
در مقابل، گادامر استدلال می‌کند که موضع دریدا -یعنی پس زدن هرگونه پیوستار معنا، جهت‌گیری به سوی حقیقت، و همرسانی راستین- بالقوه بی‌تفاوتی‌ای در خود دارد و این‌که تمرکز بر انفصال و پراکندگی یادآور آن نوع اندیشه‌ورزی است که او در بخش نخست حقیقت و روش آن را تحت عنوان آگاهی زیبایی‌شناختی به نقد می‌کشد. اصطلاح Bildung از دید گادامر دقیقاً با تأکید بر این‌که چگونه سوژه می‌تواند در برخوردهای گفتگویی با دیگران از خود فراتر رود، به جنبه‌ای اخلاقی از هرمنوتیک راه می‌دهد، به هرمنوتیکی که می‌تواند به انسان‌باوری‌ای سیاسی، و نه زیبایی‌شناختی، یاری برساند.

پی‌نوشت‌:

1- dissemination.

منبع مقاله :
رَمبرگ بیورن، گسدال کریستین؛ (1393)، هرمنوتیک، ترجمه‌ی مهدی محمدی، تهران: نشر ققنوس، چاپ اول