زندگی نامه اسپینوزا
برگردان: حسن امیری آراء
بنتو (در زبان عبری: باروخ؛ در زبان لاتین: بندیکتوس: هر سهی این نامها به معنای «مبارک» (1) است) اسپینوزا در سال1632 در شهر آمستردام به دنیا آمد. او فرزند میانی خانوادهای سرشناس در سطح متوسط در جامعه پرتغالی-یهودی آمستردام بود. در دوران کودکی، بدون شک یکی از دانش آموزان ممتاز مدرسهی تلمودی و توراتی جماعت یهود بود. او در امور فکری پراستعداد بود، و این امر ممکن نبود از نظر عالمان جماعت یهودی دور بماند. احتمالاً اسپینوزا، در حین گذراندن تحصیلاتش، آماده میشد تا به کسوت عالمان یهودی درآید. اما او هرگز تحصیلاتش را تا سطوح بالاتر، که شامل مطالعات عالی در زمینهی تلمود بود، ادامه نداد. در هفده سالگی مجبور شد تحصیلات رسمیاش را رها کند تا به خانوادهاش در اداره امور تجارت واردات یاری دهد.
در 27 ژوئیهی سال 1656 علیه اسپینوزا اقامه دعوا شد و او به herem [حرم] یا تکفیر (2) محکوم گشت، و این سختترین حکمی بود که جامعه سفاردی (3) آمستردام صادر کرد؛ این حکم هیچگاه فسخ نشد. برای ما مسلم نیست که «رفتارهای بیشرمانه» و «الحاد شنیعی» که به اسپینوزا نسبت داده شد چه بوده است، اما به آسانی میتوان حدسی قریب به یقین زد. بدون شک او به دلیل بیان همان اندیشههایی احضار شده بود که اندکی بعد در رسالههای فلسفیاش منتشر میشد. در این آثار، اسپینوزا نامیراییِ نفس را انکار میکند؛ تصور خدای صاحب مشیت - یعنی خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب - را قویاً رد میکند؛ مدعی میشود که شریعت نه لفظاً از جانب خدا نازل شده و نه دیگر برای یهودیان الزام آور است. آیا ممکن است معمایی در خصوص این پرسش باقی مانده باشد که چرا یکی از دلیرترین و رادیکالترین متفکران تاریخ از جانب یک جامعهی یهودی سنتی مجازات شده است؟
ظاهراً اسپینوزا در نهایت از این که بهانهای برای رخت بربستن از جامعهی یهودی و ترک دین یهود داشت، خرسند بود؛ او اکنون از قید ایمان و التزام دینیاش رها شده بود. ظرف چند سال، شهر آمستردام را به کلی ترک گفت. اسپینوزا در زمان آغاز مکاتباتی که امروزه از او در دست است، یعنی سال 1661، در راینسبورگ (4) واقع در نزدیکی لیدن (5) زندگی میکرده است. او در ایام اقامت در راینسبورگ، سرگرم نگارش رساله دربارهی اصلاح فاهمه (6) بود که رسالهای در باب روش فلسفی است، همچنین مشغول نوشتن رساله مختصر در باب خداوند، انسان و بهروزی او (7) بود که کوششى ابتدایی اما نیمه تمام برای ترسیم دیدگاههای متافیزیکی، معرفت شناختی و اخلاقیِ اوست. تفسیر نقادانهی او از کتاب اصول فلسفهی (8) دکارت، تنها اثری که در طول حیات اسپینوزا به نام خودش منتشر شد، در سال 1663، پس از آنکه به شهر ووربورگ (9) در حوالیِ لاهه (10) نقل مکان کرد، انتشار یافت. در آن زمان او همچنین سرگرم نگارش شاهکار فلسفیاش بود، اثری که سرانجام اخلاق (11) نام گرفت. با این حال، وقتی دریافت که اصول مدارا در هلند از ناحیهی نیروهای ارتجاعی مورد تهدید است، رسالهی اخلاق را کنار گذاشت تا رسالهی الهیاتی - سیاسی (12) «رسواگر» (13) خود را تکمیل کند. این رساله در سال1670 با نام مستعار منتشر شد و نگرانی بسیار برانگیخت. هنگامی که اسپینوزا در سال 1677 در لاهه وفات یافت، هنوز مشغول نگارش رسالهی سیاسی (14) خود بود؛ طولی نکشید که این اثر به همراه دیگر نوشتههای منتشر نشدهاش، از جمله مجملی از دستور زبان عبری، (15) توسط دوستان او انتشار یافت.
پینوشتها:
1. Blessed
2. Excommunication
3. Sephardic: شاخهای از قوم یهود. - م.
4. Rijnsburg
5. Leiden
6. Treatise on the Emendation of the Intellect
7. Short Treatise on God, Man and His Well-Being
8. Principles of Philosophy
9. Voorburg
10. Hague
11. Ethics
12. Theological-Political Treatise
13. Scandalous
14. Political Treatise
15. a Compendium to Hebrew Grammar
نادلر، استیون؛ (1393)، باروخ اسپینوزا، ترجمهی حسن امیری آرا، تهران: نشر ققنوس، چاپ اول
زندگی نامه اسپینوزا
برگردان: حسن امیری آراء
بنتو (در زبان عبری: باروخ؛ در زبان لاتین: بندیکتوس: هر سهی این نامها به معنای «مبارک» (1) است) اسپینوزا در سال1632 در شهر آمستردام به دنیا آمد. او فرزند میانی خانوادهای سرشناس در سطح متوسط در جامعه پرتغالی-یهودی آمستردام بود. در دوران کودکی، بدون شک یکی از دانش آموزان ممتاز مدرسهی تلمودی و توراتی جماعت یهود بود. او در امور فکری پراستعداد بود، و این امر ممکن نبود از نظر عالمان جماعت یهودی دور بماند. احتمالاً اسپینوزا، در حین گذراندن تحصیلاتش، آماده میشد تا به کسوت عالمان یهودی درآید. اما او هرگز تحصیلاتش را تا سطوح بالاتر، که شامل مطالعات عالی در زمینهی تلمود بود، ادامه نداد. در هفده سالگی مجبور شد تحصیلات رسمیاش را رها کند تا به خانوادهاش در اداره امور تجارت واردات یاری دهد.
در 27 ژوئیهی سال 1656 علیه اسپینوزا اقامه دعوا شد و او به herem [حرم] یا تکفیر (2) محکوم گشت، و این سختترین حکمی بود که جامعه سفاردی (3) آمستردام صادر کرد؛ این حکم هیچگاه فسخ نشد. برای ما مسلم نیست که «رفتارهای بیشرمانه» و «الحاد شنیعی» که به اسپینوزا نسبت داده شد چه بوده است، اما به آسانی میتوان حدسی قریب به یقین زد. بدون شک او به دلیل بیان همان اندیشههایی احضار شده بود که اندکی بعد در رسالههای فلسفیاش منتشر میشد. در این آثار، اسپینوزا نامیراییِ نفس را انکار میکند؛ تصور خدای صاحب مشیت - یعنی خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب - را قویاً رد میکند؛ مدعی میشود که شریعت نه لفظاً از جانب خدا نازل شده و نه دیگر برای یهودیان الزام آور است. آیا ممکن است معمایی در خصوص این پرسش باقی مانده باشد که چرا یکی از دلیرترین و رادیکالترین متفکران تاریخ از جانب یک جامعهی یهودی سنتی مجازات شده است؟
ظاهراً اسپینوزا در نهایت از این که بهانهای برای رخت بربستن از جامعهی یهودی و ترک دین یهود داشت، خرسند بود؛ او اکنون از قید ایمان و التزام دینیاش رها شده بود. ظرف چند سال، شهر آمستردام را به کلی ترک گفت. اسپینوزا در زمان آغاز مکاتباتی که امروزه از او در دست است، یعنی سال 1661، در راینسبورگ (4) واقع در نزدیکی لیدن (5) زندگی میکرده است. او در ایام اقامت در راینسبورگ، سرگرم نگارش رساله دربارهی اصلاح فاهمه (6) بود که رسالهای در باب روش فلسفی است، همچنین مشغول نوشتن رساله مختصر در باب خداوند، انسان و بهروزی او (7) بود که کوششى ابتدایی اما نیمه تمام برای ترسیم دیدگاههای متافیزیکی، معرفت شناختی و اخلاقیِ اوست. تفسیر نقادانهی او از کتاب اصول فلسفهی (8) دکارت، تنها اثری که در طول حیات اسپینوزا به نام خودش منتشر شد، در سال 1663، پس از آنکه به شهر ووربورگ (9) در حوالیِ لاهه (10) نقل مکان کرد، انتشار یافت. در آن زمان او همچنین سرگرم نگارش شاهکار فلسفیاش بود، اثری که سرانجام اخلاق (11) نام گرفت. با این حال، وقتی دریافت که اصول مدارا در هلند از ناحیهی نیروهای ارتجاعی مورد تهدید است، رسالهی اخلاق را کنار گذاشت تا رسالهی الهیاتی - سیاسی (12) «رسواگر» (13) خود را تکمیل کند. این رساله در سال1670 با نام مستعار منتشر شد و نگرانی بسیار برانگیخت. هنگامی که اسپینوزا در سال 1677 در لاهه وفات یافت، هنوز مشغول نگارش رسالهی سیاسی (14) خود بود؛ طولی نکشید که این اثر به همراه دیگر نوشتههای منتشر نشدهاش، از جمله مجملی از دستور زبان عبری، (15) توسط دوستان او انتشار یافت.
پینوشتها:
1. Blessed
2. Excommunication
3. Sephardic: شاخهای از قوم یهود. - م.
4. Rijnsburg
5. Leiden
6. Treatise on the Emendation of the Intellect
7. Short Treatise on God, Man and His Well-Being
8. Principles of Philosophy
9. Voorburg
10. Hague
11. Ethics
12. Theological-Political Treatise
13. Scandalous
14. Political Treatise
15. a Compendium to Hebrew Grammar
نادلر، استیون؛ (1393)، باروخ اسپینوزا، ترجمهی حسن امیری آرا، تهران: نشر ققنوس، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}