نویسنده:خدامراد سلیمیان
منبع: درسنامه مهدویت1-ص174تا ص177
 
 
 
 
 
 
 
 
روایات دسته دوم
در بعضی از احادیث ـ بدون اشاره به سرگذشت آن بانوی بزرگوار ـ تنها به تربیت ایشان در بیت شریف حکیمه دختر امام جواد(علیه السلام) اشاره شده است.
محمد بن عبد الله طهوی، در بخشی از یک حکایت مفصل از زبان حکیمه نقل کرده است: «... آری، کنیزی داشتم که بدو نرجس می گفتند. برادرزاده ام به دیدارم آمد و به او نیک نظر کرد. بدو گفتم:‌ای آقای من! دوستش داری، او را به نزدت بفرستم؟ فرمود: نه عمه جان! اما از او در شگفتم! گفتم: شگفتی شما از چیست؟ فرمود: به زودی فرزندی از وی پدید آید که نزد خدای تعالی، گرامی است و خداوند به واسطه او زمین را از عدل و داد آکنده سازد؛ همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد. گفتم:‌ای آقای من! آیا او را به نزد شما بفرستم؟ فرمود: از پدرم در این باره کسب اجازه کن. گوید: جامه پوشیدم و به منزل امام هادی(علیه السلام) درآمدم. سلام کردم و نشستم. او خود آغاز سخن کرد و گفت:‌ای حکیمه! نرجس را نزد فرزندم ابی محمد بفرست. گوید: گفتم:‌ای آقای من ! بدین منظور خدمت شما رسیدم که در این باره اجازه بگیرم. فرمود:‌ای مبارکه! خدای تعالی دوست دارد که تو را در پاداش این کار شریک کند و بهره‌ای از خیر برای تو قرار دهد. حکیمه گوید: بی درنگ به منزل برگشتم و نرجس را آراستم و در اختیار ابومحمد قرار دادم و پیوند آنها را در منزل خود برقرار کردم. چند روزی نزد من بود؛ سپس به نزد پدرش رفت و او را نیز همراهش روانه کردم... .1
عموم روایات این دسته با احادیث دسته نخست منافاتی ندارد؛ زیرا می‌توان روایات مربوط به نرجس خاتون را پس از ورود او به خانه آن بانوی بزرگ دانست.
روایت دسته سوم
مسعودی در اثبات الوصیة پس از نقل روایت قبلی، افزوده است: نرجس خاتون علاوه بر اینکه در بیت شریف عمه امام عسکری(علیه السلام) تربیت یافته بود؛ در همان بیت شریف نیز به دنیا آمده بود:
؛2 «موثقین از بزرگان ما نقل کرده اند: یکی از خواهران امام هادی(علیه السلام) کنیزی داشت که در خانه او به دنیا آمده بود. آن بانو به تربیت او همت گماشت و او نرجس نامیده می‌شد. پس چون بزرگ شد و زمان شوهر دادنش فرا رسید؛ امام عسکری(علیه السلام) بدان خانه وارد شد و نگاهی از روی شگفتی به آن کنیز انداخت. پس عمه ایشان (حکیمه) گفت: می‌بینم به او توجه کردی؟! آن حضرت فرمود: نظر خاصی به او ندارم. اما از این در شگفتم آن مولود بزرگوار(موعود) از او به دنیا می‌آید. آن گاه به حکیمه امر فرمود با اجازه امام هادی(علیه السلام)، نرجس خاتون را به او بدهد و حکیمه نیز چنین کرد».
شیخ طوسی(ره) این روایت را ذکر کرده است؛ البته با این تفاوت که جمله «ولدت فی بیتها» را نقل نکرده است.3
در سه دسته روایت یاد شده، چند مطلب مورد اتفاق است:
الف. ایشان کنیز بوده است.
ب. او در خانه حکیمه خاتون دختر امام جواد(علیه السلام) بوده است.
ج. حکیمه در موضوع ازدواج امام عسکری(علیه السلام)، از این کنیز صحبت کرده است.
روایات دسته چهارم
در این دسته ـ بر خلاف روایات پیشین ـ سخن از کنیزی سیاه پوست به میان آمده است و عده‌ای نیز با تمسک به این روایات، خواسته اند دیدگاه مشهور را خدشه دار سازند. طرفداران این دیدگاه به روایت زیر از کناسی4 استناد کرده اند:
او می‌گوید: از امام باقر(علیه السلام) شنیدم که فرمود: ؛5 «همانا در صاحب این امر سنّتی از یوسف(علیه السلام) است و آن اینکه او فرزند کنیزی سیاه است. خداوند امرش را در یک شب اصلاح می‌فرماید».
علامه مجلسی با بیان اینکه این روایت، با بسیاری از روایات در باره مادر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مخالفت دارد؛6 راه حل را در این دانسته که مقصود از روایت، می تواند مادر با واسطه و یا مربی آن حضرت باشد.7
سرنوشت مادر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
در منابع معتبر هیچ گونه اشاره‏ای به سرگذشت مادر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از ولادت آن حضرت نشده است. البته سخنی که در این باره نقل شده این است که: «ابوعلی خزیزرانی، کنیزی داشت که او را به امام حسن عسکری(علیه السلام) اهدا کرد و چون جعفر کذّاب خانه امام را غارت نمود؛ وی از دست جعفر گریخت و با ابوعلی ازدواج کرد. ابوعلی می‏گوید: او گفته است در ولادت سید حاضر بود و مادر او صقیل نام داشت. امام حسن عسکری(علیه السلام) صقیل را از آنچه بر سر خاندانش می‏آید، آگاه کرد و او از امام درخواست کرد که از خدای تعالی بخواهد تا مرگ وی را پیش از آن برساند. او در حیات امام حسن عسکری(علیه السلام) در گذشت و بر سر قبر وی لوحی است که بر آن نوشته‏اند: این قبر مادر محمد است».8

پی نوشت ها:

1. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، باب42، ح2.
2. مسعودی، اثبات الوصیة، ص272.
3. محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص244.
4. قابل توجه این که این روایت در غیبت نعمانی از یزید کناسی و در کمال الدین و تمام النعمة از ضریس کناسی نقل شده است.
5. ر. ک: نعمانی، الغیبة، ص163؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص329، باب 32، ح12.
6. گفتنی است: روایات فراوانی از طرف مدعیان مهدویّت و طرفداران آنها در طول تاریخ این بحث مهم، جعل و به امامان معصوم(علیهم السلام) نسبت داده شده است.
7. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج51، ص219، باب13.
8. کمال‏الدین و تمام‏النعمة، ج 2، ص 431، ح 7.