اشارات مستقيم به ولايت حضرت علي(ع) در خطبه غدير
اشارات مستقيم به ولايت حضرت علي(ع) در خطبه غدير
منبع:روزنامه رسالت – شماره 6328
اشاره:
غدير صحنه علنى و آشکار منصوب کردن حضرت على عليهالسلام و امامان پس از او به دستور خداوند است به همراه اعلام رسمى پيامبر اسلام براى رفع هرگونه شک و شبهه و بلاتکليفى در هدايت مسلمين تا روز قيامت و در حضور چندين هزار نفر.
در اين گفتار ابتدا در مقدمهاى به اثبات اسناد و مدارک تاريخى موجود و همچنين هدف اصلى ايراد خطبه (انتصاب على عليهالسلام به عنوان امام بعد از پيامبر) اشاره شد سپس عباراتى که نام حضرت آشکارا در خطبه ذکر شده است. براساس کتاب “احتجاج” تاليف احمدبن على طبرسى (523-548 هـ.ق) با ترجمه آورده شده است.
مقدمه:
واقعه غدير، يکى از وقايع مهم تاريخى اسلام است که از نظر نقلى اثبات شده و از نظر عقلى هم نه تنها قابل پيشبينى بوده، بلکه جز اين نيز انتظار نمىرفت زيرا براى حفظ و صيانت شريعتى چون دين اسلام که پيامبر خاتم آن را آغاز نموده، بايد جانشينانى صالح انتخاب مىشدند تا در طول تاريخ اين فرهنگ عظيم بماند و دستخوش تغيير نگردد.
اسناد و مدارک موجود و بىشمار، صحت اين واقعه را تائيد مىکنند، از ميان راويان حديث 110 نفر از صحابه، 84 نفر از تابعين و 360 نفر از علما از قرن دوم تا حال حاضر اعم از شيعه و سنى آن را نقل کردهاند (علامه امينى، الغدير، ج 1، صص (151-15)
نگاهى اجمالى به جدول شماره يک نشان مىدهد که حديث غدير مستند و متواتر است(1)، متن خطبه روز غدير به طورکامل و مفصل در کتابهاى معتبر شيعه به چاپ رسيده است. روايات اين کتابها به سه طريق منتهى مىشود:
1- به روايت امام باقر عليهالسلام در سه کتاب “روضه الواعظين” تاليف شيخ ابن فتال نيشابورى (160 هـ.ق) “الاحتجاج” تاليف شيخ طبرسي، “548 هـ.ق” و “اليقين” تاليف سيدبن طاووس (693 هـ.ق.)
2- به روايت زيد بن ارقم (55 هـ( در سه کتاب “العدد القويه” تاليف شيخ على بن يوسف حلى (726 هــ.ق) “التحصين” تاليف سيدبن طاوس و “الصراط المستقيم” تاليف شيخ على بن يونس بياضى (877 هـ.ق.) “نهجالايمان” تاليف شيخ حسين بن جبور به نقل از کتاب (الولايه) تاليف مورخ معروف جرير طبرى روايت شده است.
3- به روايت حديفه بن اليمان (36 هـ.ق) در چهارکتاب “الاقبال” تاليف سيدبن طاووس (1104 هـ.ق) به نقل از کتاب “النشروالطي” و کتاب “اثباهالهداه” تاليف حرعاملى (1121 هـ.ق) و “بحارالانوار” تاليف علامه مجلسى و “کشف المهم” تاليف سيد بحرانى و همين طور ساير علماى متاخر که همگى براى حفظ و رساندن پيام اصلى خطبه تلاش افتخارآميزى داشتند. (انصاري، محمدباقر، اسرار غدير، صص 92 و 93)
به دلايل مختلفى از جمله طولانى بودن خطبه، سماعى بودن آن و عدم امکان حفظ کامل و همچنين شرايطى چون تقيه و امثال آن اکثر راويان فقط بخشى از آن را نقل کردهاند. اما از آنچه که از روايات به دست ما رسيده است به وضوح معلوم است که محور سخن در اين خطبه، ولايت حضرت على عليهالسلام و امامان پس از او، با نگاهى به متن خطبه درمىيابيم که در موارد طرح شده در خطبه پيرامون اين مسائل است:
1- مواردى که به عنوان مقدمه و تمهيد براى موضوع اصلى است مانند صفات خداوند و اسماء بارىتعالي، مقام و جايگاه ويژه پيامبر، فضايل اميرالمومنين.
2- مواردى که صريح و آشکار پيرامون ولايت و امامت اميرالمومنين است.
3- مواردى درباره شئون امامت، حد ولايت، شيعيان اهلبيت و دشمنان آنها، ولايت ائمه و حکومت حضرت مهدي، بيعت با حضرت على و معصومين و سفارش به قرآن و تفسير آن.
نام على عليهالسلام در خطبه غدير
در اين پژوهش باتوجه به متن خطبه غدير که در کتاب احتجاج (شيخ طبرسي: ج 1، صص 84-71) آمده، تمام عباراتى که مستقيما اشاره به ولايت و فضايل على عليهالسلام دارد آورده شده است:
1- ان جبرئيل هبط الى مرارا ثلاثا يامرونى عن السلام ربى – و هوالسلام، ان اقوم فى هذا المشهد فاعلم کل ابيض و اسود. ان على بن ابىطالب اخى وصى و خليفتى و الامام من بعد الذى محله منى محل هارون من موسى الا انه لانبى بعدى و هو وليکم بعدالله و رسوله.
در اين قسمت از خطبه، پيامبر دليل توقف خود را در غدير خم بيان مىکند و آن دليل نزول آيه (يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک و ان لم تفعل بلغت رسالته و الله يعصمک من الناس، ان الله لايهدى القوم الکافرين (سوره مائده: آيه 67) است.
پيامبر مىفرمايند: جبرئيل سه بار بر من نازل شد و از جانب خداوند به من سلام رساند – او سلام است - و مرا مامور کرد که در اين محل بمانم و به تمام مردم اعلام کنم که على بن ابىطالب برادر، قيم و جانشين و پيشواى بعد از من است که نسبت او به من مانند نسبت هارون به موسى است. با اين تفاوت که بعد از من پيامبرى نيست و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است.
2 و 3 - پيامبر در طول خطبه 2 بار اين جمله را بيان مىفرمايند:
(يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک فى على (سوره مائده: آيه 67)
(يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک فى حق على (همان)
که اى پيامبر آنچه که درباره على به تو نازل شده ابلاغ کن.
4- على بن ابىطالب الذى امام الصلاه و اتى الزکاه و هو راکع يريدالله عزوجل فى کل حال.
پيامبر با اين کلام مىخواهند بگويند که آيه تبليغ تنها آيهاى نيست که درباره حضرت على نازل شده است بلکه آيه رکوع نيز در شان اوست “انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنوا يقيمون الصلاه و يوتون الزکاه و هم راکعون” (سوره مائده / آيه 55)
و مىفرمايند على بن ابى طالب همان کسى است که نماز به پا داشت و در حال رکوع زکات پرداخته و در هر حالتى (رضايت) خداوند عزوجل را مىخواهد.
5- ان الله عزوجل هو مولاکم و الهکم ثم دونه رسوله و نبيه المخاطب لکم ثم من بعدى على وليکم و امامکن بامرالله ربکم ثم الامامه من ذريتى من ولده الى يوم تلقون الله و رسوله.
اشاره پيامبر در اين عبارت به اين نکته است که نه تنها امام امت حضرت على است بلکه ادامه شجره پاک ولايت در فرزندان وى ادامه مىيابد ايشان مىفرمايند: خداوند عزوجل تنها صاحب اختيار و معبود شماست و بعد از خداوند پيامبرش و هم اکنون پيامبرش شما را مخاطب قرار داده و مىگويد که بعد از من، به دستور خداوند على اختيار و امام شماست و بعد از او امامت در نسل من و از فرزندان اوست تا زمانى که خدا و پيامبرش را ملاقات کنيد. (منظور روز قيامت است)
6- مامن علم الاو قد احصاه الله فى و کل علم علمت فقد احصيته فى امام المتقين و مامن علم الاوقد علمته عليا و هو امام المبين.
در اين قسمت پيامبر به يکى از فضايل حضرت على اشاره مىکند و آن مرتبه علمى اوست و اشاره به آيه دوازدهم سوره يس است که مى فرمايد: “کل شى احصيناه فى امام مبين” و پيامبر در اين باره مىفرمايند: فقط خداوند است که هر علمى را مىداند و آن را در من جمع کرده است و هر علمى را که من آموختهام در امام متقين جمع نمودهاند و هيچ علمى نيست جز اين که من آن را به على آموزش دادهام زيرا امام مبين است که در آيه مذکور به آن اشاره شده است.
7- فضلوا عليا فانه افضل الناس بعدى من ذکر و انثى ما انزل الله الرزاق و بقى الخلق.
در ادامه پيامبر به مردم يادآورى مىکنند که حضرت على تنها هادى حق است، اولين کسى که به پيامبر ايمان آورد و در شب ليله المبيت در بستر پيامبر خوابيد و از همه مهمتر منصوب از جانب خداوند است و مى فرمايد: اى مردم، على را بر ديگران ترجيح دهيد زيرا او بعد از من برترين مردم است چه مرد و زن، مادامى که خداوند روزى مىدهد و خلق باقى است.
8- ملعون معلون، مغضوب من رد على قولى هذا و لم يوافقه الا ان جيرئيل خبرنى عن الله تعالى بذلک و يقول من عادى عليا و لم يتوله فعليه لعنتى و غضبي.
پيامبر درباره پيمانشکنان، مخالفان و شکاکان مىفرمايند: هرکس اين سخن مرا رد کند يا موافق آن نباشد مورد لعن و غضب است. بدانيد که جبرئيل ازجانب خداوند اين خبر را برايم آورده است و مىگويد: هرکس با على دشمنى کند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد.
9- من کنت مولاه فهذا على مولاه.
و در اينجا اوج خطبه و پيام اصلى آن است که هرکس من صاحب اختيار اويم پس همين شخص يعنى على صاحب اختيار و ولى اوست.
10- هو على بن ابىطالب اخى و وصيى و موالاته من الله عزوجل انزلها علي.
سپس حضرت با تاکيد بر معرفى و شناساندن حضرت على مىفرمايند: او على بن ابىطالب برادر من و قيم من است که از طرف خداوند عزوجل ابلاغ ولايتش بر من نازل شده است.
11- ان عليا و الطيبين من ولدى هم الثقل الاصغر و القران الثقل الاکبر.
و سپس مىفرمايند: على و فرزندان او که فرزندان از نسل من هستند ثقل اصغر و قرآن ثقل اکبر است اين جمله تاکيدى است بر حديث ثقلين که پيامبر بارها و بارها پيش از اين آن را فرموده بودند و بازهم تاکيد مىفرمايند که اين دو از هم جدا نمىشوند و حکومت حقيقى اسلامى فقط به دست پرتوان آنان است.
12- هذا على و وصى و اعى علمى و خليفتى فى امتى على منم آمن بي.
در اين قسمت پيامبر دست حضرت على را بلند کرده و او را به مردم نشان مىدهند و مىفرمايند: اين على است که وصي، جامع علم و جانشين من در ميان امتم مىباشد همان امتى که به من ايمان دارند.
13- اللهم انک انزلت الايه فى ذلک و نصبک اياه لهذا اليوم.
پيامبر گرامى دليل نزول آيه اکمال را بيان مىکند. “اليوم اکملت لکم دينکم واتممت عليکم نعمتى و رضيت لکم الاسلام دينا” (سوره مائده:آيه 3) و مىفرمايد خدايا تو براى روشن شدن اين مطلب و منصوب شدن على دراين روز آيهاى را درباره او نازل کردي.
14- هذا على انصرکم لى و احقکم بى و اقربکم الى واعزکم علي.
پيامبر بعد از اشاره به تکامل دين توسط على عليهالسلام و اينکه اگر کسى به او اقتدا نکند در دنيا و آخرت اعمالش را از بين برده و عذاب وى تخفيف نمىيابد ادامه مىدهند که: اى مردم بدانيد که يارى کننده شما سزوارترينتان و نزديکتر وعزيزترين شما نسبت به من است که همين على است زيرا او همان کسى است که هرکجا در قرآن آيهاى دررضايت خداوند از بندگان و يا مدحى از مومنان مطرح باشد اولين خطاب نسبت به حضرت على است. (منظور سوره هل اتى است)
15- ذريه کل نبيء من صلبه و ذريتى من صلب علي.
پيامبر براى رفع هرگونه شک و ترديد مىفرمايند که: نسل هر پيامبرى از صلب خود اوست ولى نسل من از صلب على است.
16- الا وانه لا ايبغض عليا الا شقي.
باز هم هشدار پيامبر مىفرمايند: بدانيد که فقط شخص شقى و بدبخت با على دشمنى مىکند.
17- ولايو الى عليا الا تقى و لامومن مخلص.
و فقط شخص با تقوا و مومن با اخلاص است که ولايت على را قبول مىکند.
18- و فى علي- والله- نزلت سوره العصر.
و به خدا قسم که سوره والعصر فقط درباره على نازل شده است.
19- والعصر ان الانسان لفى خسر الا على الذى آمن ورضى بالحق و الصبر.
قسم به عصر که تمام انسانها در زيان هستند مگر علي، چرا که او ايمان آورد و به حق و صبر راضى است.
20- بالله ما عنى بهذه الايه الا قوما من اصحابى اعرفهم باسمائهم و انسابهم و قدامرت بالصفح عنهم فليعمل کل امريء على مايجد لعلى فى قلبه الحب و البغض.
حضرت در توضيح و شرح آيه 47 سوره نساء (آمنوا بالله و رسوله و النور الذى انزل معه من قبل ان نطمس وجوها ننردها على ادبارها اونلعنهم کما لعنا اصحاب السبت) مىفرمايند که: به خدا قسم منظور از اين آيه فقط گروهى از اصحاب من هستند که آنها را با نام و نسبشان مىشناسم اما مامور شدهام که پردهپوشى کنم. (آنها را ببخشم) پس هرکس علاقه يا نفرتى که در دلش نسبت به حضرت على مىيابد بايد به آن عمل نمايد.
21- النور من الله عزوجل مسلوک فى تم فى على بن ابيطالب ثم فى النسل منه الى القائم المهدى الذى تاخذ بحق الله و بکل حق هو لنا.
دراين بخش منظور از النور در آيه مذکور را توضيح مىدهند و مىفرمايند: نور از جانب خداوند عزوجل در من نهاده شده، سپس در على بن ابيطالب و سپس در نسل او تا مهدى قائم که حق خداوند و هر حقى که براى ما باشد مىگيرد.
22- الا و ان عليا هو الموصوف بالصبر و الشکرثم من بعده ولدى من صلبه.
پيامبر بعد از توصيه به صبر و شکيبايى همراه با سپاس از خداوند مىفرمايند: بدانيد و آگاه باشيد که فقط على متصف به صفت صبر و شکر است و سپس بعد از او فرزندان من که از نسل اويند.
23- ان الله قدامرنى ونهانى و قدامرت عليا و نهيته فعلم الامر و النهى لديه فاسمعوا لامره تسلموا واطيعوا تهتدوا و انتهوا لنهيه ترشدوا.
در اين قسمت پيامبر بعد از توصيف حکومت پيشوايان ظلم و اشاره به عاقب نافرجام آنان مىفرمايند:خداوند، امر به معروف و نهى از منکر (معروفات و مناهي) را به من آموخت و من نيز آنان را به على آموختم پس علم امر و نهى نزد اوست پس امر او را گوش دهيد تا سلامت بمانيد و او را اطاعت کنيد تا هدايت شويد و نهى او را قبول کنيد تا به راه درست راهنمايى شويد.
24- الا و انى نذير و على البشير.
25- الا و انى منذر و على هاد.
26- انى بنى و على وصي.
27- الا و انى رسول و على الامام الوصى من بعدى و الائمه من بعده ولده.
در اينجا پيامبر با توجه به آيات 11-8 سوره ملک (کلما القى فيها فوج سالهم خزنتها الم باتکم نذير قالوا بلى قدجاء نانذير فکذبنا و قلنا ما نزل الله من شيء ان انتم الا فى ضلال مبين) تاکيد مىکنند و مىفرمايند: آگاه باشيد که من همان بيم دهنده، هدايت کننده به سوى بهشت و وصى من بعد از من است و بعد از او پيشواياني، از فرزندان او شما را از ضلالت و گمراهى نجات خواهند داد.
28- انى قد بينت لکم و افهمتکم و هذا على يفهمکم بعدي.
پيامبر مىفرمايند: من، قضيه را براى شما روشن کردم و موضوع را به شما فهماندم و بعد از من اين على است که به شما مىفهماند.
29- الا و انى بابعت الله و على قد بايعنى و انا آخذکم بالبيعته له عن الله عزوجل.
پيامبر بعد از اعلام بيعت خود با حضرت على با استناد به آيه 10 سوره فتح (ان الذين يبايعونک انما يبايعون الله، يدالله فوق ايديهم فمن نکث فانما نيکث على نفسه، و من اوفى بما عاهدعليه الله فسيوتيه اجرا عظيما.)
مىفرمايند: بدانيد که من با خدا بيعت کردهام و على با من بيعت کرده است و من ا زجانب خداوند براى او از شما بيعت مىگيرم.
30- اقيموا الصلوه و آتوا الزکاه امرالله عزوجل فان طال عليکم الامه فقصرتم او لقيتم فعلى وليکم مبين لکم، الذى نصبه الله عزوجل لکم بعدى امين خلقه انه منى و انا منه.
و سپس بعد از بيان مطالبى پيرامون حج مىفرمايند: نماز به پا داريد و زکات بپردازيد همان طور که خداوند عزوجل به شما فرمان داده است و اگر زمان طويلى بر شما گذشت و کوتاهى نموديد يا فراموش کرديد على صاحب اختيار شماست و براى شما بيان مىکند. او که خداوند عزوجل بعد از من او را بهعنوان امين بر خلقش منصوب کرده، از من است و من از اويم.
31- امرت ان اخذ البيعته منکم و الصفقته لکم بقبول ماجئت به عن الله عزوجل فى على اميرالمومنين و الاوصياء من بعده.
و مىفرمايند: من مامورم تا از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم تا شما آنچه را که از طرف خداوند عزوجل درباره على بهعنوان اميرمومنان و جانشينان بعد از او آوردهام قبول کنيد.
32- قدامرنى الله عزوجل ان آخذ من السنتکم الاقرار بما عقدت لعلى اميرالمومنين.
به دليل تعداد زياد حاضران و عدم امکان مصافحه با تک تک افراد پيامبر مىفرمايند:
اى مردم خداوند عزوجل به من امر کرده است که از زبان شما اقرار بگيرم و اين اقرار درباره آن چيزى است که من براى على بهعنوان اميرالمومنين منعقد نمودم.
در پايان خطبه همه يکصدا به صورت رسمى وعلنى جملاتى را بعد از پيامبر تکرار مىکنند در ضمن اين پيمان 8 بار بهطور واضح و آشکار نام حضرت على برده مىشود که جهت اختصار فقط عبارت مربوط به ذکر نام آورده شده است.
33- انا سامعون مطيعون راضون منقادون على ذلک قفلوبنا و انفسنا و السنتنا فى امر على و امر ولده من صلبه من الائمه.
34- نطيع الله ونطيعک و عليا اميرالمومنين و ولده الائمه الذين ذکرتم من ذريتک من صلبه بعد الحسن و الحسين.
35- انهما الامامان بعد ابيها على و انا ابوهما قبله.
36- قولوا: اطعنا الله بذلک و اياک و عليا و الحسن والحسين
37- فاتقوا الله و بايعوا عليا اميرالمومنين و الحسن و الحسين و الائمه کلمه طيبه باقيه.
38- قولوا الذى قلت لکم و سلموا على على بامره المومنين.
39- ان فضائل على بن ابيطالب عندالله عزوجل و قد انزلها فى القرآن اکثر من ان احصيها فى مقام واحد فمن انباکم بها و عرفها فصدقوه.
40- من يطع الله و رسوله و عليا و الائمه الذين ذکرتم فقد فاز فوزا عظيما.
پس همگى چنين گفتند که:
33- ما سخن تو را شنيديم و اطاعت مىکنيم و به آن راضى هستيم و درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندى يعنى امر امامت امامان على اميرالمومين و امامانى که از صلب او به دنيا مىآيند، با قلب و جان و زبانمان سرتسليم فرود مىآوريم.
34- ما از خدا، تو و على بهعنوان اميرالمومنين و همچنين فرزندانش يعنى پيشوايانى که بعد از او و از نسل تو و فرزندان اويند يعنى حسن و حسين که آنها را ذکر کردى اطاعت مىکنيم.
35- آن دو پيشوايان بعد از پدرشان على هستند و من هم قبل او پدر آنها هستم.
36- پس بگوييد: ما از خداوند، تو و على و حسن و حسين در امر ولايت اطاعت کرديم.
37- پس خدا را بپرستيد و با على بهعنوان اميرمومنان بيعت کنيد و همينطور با حسن و حسين و پيشوايان بعد از او که در آنها کلمه پاک امامت باقى مىماند.
38- بگوييد و تکرار کنيد و به على بهعنوان اميرمومنان سلام کنيد.
39- فضائل على بن ابيطالب نزد خداوند که در قرآن آن را نازل کرده بيش از آن است که همه را در يک مجلس بشمارم، پس هر کس درباره آنها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت او را تصديق کنيد.
40- هرکس خدا و رسولش و على و امامانى را که ذکر کردم اطاعت کند به رستگارى بزرگى دست يافته است با توجه به اين خطبه معلوم مىشود که خلافت حضرت على مانند شيخين نبوده که فقط جلوس در مکان پيامبر باشد بلکه تمام شئوناتى که بايد يک خليفه داشته باشد فقط در حضرت على و فرزندان او تحقق يافته که بهطور اختصار به آن اشاره مىشود.
1) اولين مرد مسلمان است.
2) اولين عابد خداوند است.
3) اولين نمازگزار است.
4) دفاع کننده از رسول خدا (ليله المبيت) است.
5) يارىکننده دين خداست.
6) خدا و رسول خدا از او راضى هستند.
7) هيچ آيه رضايتى در قرآن نيست که براى غير او نازل شده باشد.
8) لقب اميرالمومنين خاص اوست.
9) او عزيزترين مردم نزد پيامبر است.
10) او نزديکترين مردم به پيامبر است.
11) او از پيامبر و پيامبر از اوست.
12) سوره هل اتى درباره او نازل شده است.
13) سوره والعصر درباره او نازل شده است.
14) پيروى از او رستگارى ابدى است.
15) او دربردارنده علم است.
16) بشارتدهنده و هدايتکننده است.
17) انتخاب شده از طرف خدا و رسول خداست.
18) او ثقل اصغر است.
(والسلام من اتبع الهدي)
غدير صحنه علنى و آشکار منصوب کردن حضرت على عليهالسلام و امامان پس از او به دستور خداوند است به همراه اعلام رسمى پيامبر اسلام براى رفع هرگونه شک و شبهه و بلاتکليفى در هدايت مسلمين تا روز قيامت و در حضور چندين هزار نفر.
در اين گفتار ابتدا در مقدمهاى به اثبات اسناد و مدارک تاريخى موجود و همچنين هدف اصلى ايراد خطبه (انتصاب على عليهالسلام به عنوان امام بعد از پيامبر) اشاره شد سپس عباراتى که نام حضرت آشکارا در خطبه ذکر شده است. براساس کتاب “احتجاج” تاليف احمدبن على طبرسى (523-548 هـ.ق) با ترجمه آورده شده است.
مقدمه:
واقعه غدير، يکى از وقايع مهم تاريخى اسلام است که از نظر نقلى اثبات شده و از نظر عقلى هم نه تنها قابل پيشبينى بوده، بلکه جز اين نيز انتظار نمىرفت زيرا براى حفظ و صيانت شريعتى چون دين اسلام که پيامبر خاتم آن را آغاز نموده، بايد جانشينانى صالح انتخاب مىشدند تا در طول تاريخ اين فرهنگ عظيم بماند و دستخوش تغيير نگردد.
اسناد و مدارک موجود و بىشمار، صحت اين واقعه را تائيد مىکنند، از ميان راويان حديث 110 نفر از صحابه، 84 نفر از تابعين و 360 نفر از علما از قرن دوم تا حال حاضر اعم از شيعه و سنى آن را نقل کردهاند (علامه امينى، الغدير، ج 1، صص (151-15)
نگاهى اجمالى به جدول شماره يک نشان مىدهد که حديث غدير مستند و متواتر است(1)، متن خطبه روز غدير به طورکامل و مفصل در کتابهاى معتبر شيعه به چاپ رسيده است. روايات اين کتابها به سه طريق منتهى مىشود:
1- به روايت امام باقر عليهالسلام در سه کتاب “روضه الواعظين” تاليف شيخ ابن فتال نيشابورى (160 هـ.ق) “الاحتجاج” تاليف شيخ طبرسي، “548 هـ.ق” و “اليقين” تاليف سيدبن طاووس (693 هـ.ق.)
2- به روايت زيد بن ارقم (55 هـ( در سه کتاب “العدد القويه” تاليف شيخ على بن يوسف حلى (726 هــ.ق) “التحصين” تاليف سيدبن طاوس و “الصراط المستقيم” تاليف شيخ على بن يونس بياضى (877 هـ.ق.) “نهجالايمان” تاليف شيخ حسين بن جبور به نقل از کتاب (الولايه) تاليف مورخ معروف جرير طبرى روايت شده است.
3- به روايت حديفه بن اليمان (36 هـ.ق) در چهارکتاب “الاقبال” تاليف سيدبن طاووس (1104 هـ.ق) به نقل از کتاب “النشروالطي” و کتاب “اثباهالهداه” تاليف حرعاملى (1121 هـ.ق) و “بحارالانوار” تاليف علامه مجلسى و “کشف المهم” تاليف سيد بحرانى و همين طور ساير علماى متاخر که همگى براى حفظ و رساندن پيام اصلى خطبه تلاش افتخارآميزى داشتند. (انصاري، محمدباقر، اسرار غدير، صص 92 و 93)
به دلايل مختلفى از جمله طولانى بودن خطبه، سماعى بودن آن و عدم امکان حفظ کامل و همچنين شرايطى چون تقيه و امثال آن اکثر راويان فقط بخشى از آن را نقل کردهاند. اما از آنچه که از روايات به دست ما رسيده است به وضوح معلوم است که محور سخن در اين خطبه، ولايت حضرت على عليهالسلام و امامان پس از او، با نگاهى به متن خطبه درمىيابيم که در موارد طرح شده در خطبه پيرامون اين مسائل است:
1- مواردى که به عنوان مقدمه و تمهيد براى موضوع اصلى است مانند صفات خداوند و اسماء بارىتعالي، مقام و جايگاه ويژه پيامبر، فضايل اميرالمومنين.
2- مواردى که صريح و آشکار پيرامون ولايت و امامت اميرالمومنين است.
3- مواردى درباره شئون امامت، حد ولايت، شيعيان اهلبيت و دشمنان آنها، ولايت ائمه و حکومت حضرت مهدي، بيعت با حضرت على و معصومين و سفارش به قرآن و تفسير آن.
نام على عليهالسلام در خطبه غدير
در اين پژوهش باتوجه به متن خطبه غدير که در کتاب احتجاج (شيخ طبرسي: ج 1، صص 84-71) آمده، تمام عباراتى که مستقيما اشاره به ولايت و فضايل على عليهالسلام دارد آورده شده است:
1- ان جبرئيل هبط الى مرارا ثلاثا يامرونى عن السلام ربى – و هوالسلام، ان اقوم فى هذا المشهد فاعلم کل ابيض و اسود. ان على بن ابىطالب اخى وصى و خليفتى و الامام من بعد الذى محله منى محل هارون من موسى الا انه لانبى بعدى و هو وليکم بعدالله و رسوله.
در اين قسمت از خطبه، پيامبر دليل توقف خود را در غدير خم بيان مىکند و آن دليل نزول آيه (يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک و ان لم تفعل بلغت رسالته و الله يعصمک من الناس، ان الله لايهدى القوم الکافرين (سوره مائده: آيه 67) است.
پيامبر مىفرمايند: جبرئيل سه بار بر من نازل شد و از جانب خداوند به من سلام رساند – او سلام است - و مرا مامور کرد که در اين محل بمانم و به تمام مردم اعلام کنم که على بن ابىطالب برادر، قيم و جانشين و پيشواى بعد از من است که نسبت او به من مانند نسبت هارون به موسى است. با اين تفاوت که بعد از من پيامبرى نيست و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است.
2 و 3 - پيامبر در طول خطبه 2 بار اين جمله را بيان مىفرمايند:
(يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک فى على (سوره مائده: آيه 67)
(يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک فى حق على (همان)
که اى پيامبر آنچه که درباره على به تو نازل شده ابلاغ کن.
4- على بن ابىطالب الذى امام الصلاه و اتى الزکاه و هو راکع يريدالله عزوجل فى کل حال.
پيامبر با اين کلام مىخواهند بگويند که آيه تبليغ تنها آيهاى نيست که درباره حضرت على نازل شده است بلکه آيه رکوع نيز در شان اوست “انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنوا يقيمون الصلاه و يوتون الزکاه و هم راکعون” (سوره مائده / آيه 55)
و مىفرمايند على بن ابى طالب همان کسى است که نماز به پا داشت و در حال رکوع زکات پرداخته و در هر حالتى (رضايت) خداوند عزوجل را مىخواهد.
5- ان الله عزوجل هو مولاکم و الهکم ثم دونه رسوله و نبيه المخاطب لکم ثم من بعدى على وليکم و امامکن بامرالله ربکم ثم الامامه من ذريتى من ولده الى يوم تلقون الله و رسوله.
اشاره پيامبر در اين عبارت به اين نکته است که نه تنها امام امت حضرت على است بلکه ادامه شجره پاک ولايت در فرزندان وى ادامه مىيابد ايشان مىفرمايند: خداوند عزوجل تنها صاحب اختيار و معبود شماست و بعد از خداوند پيامبرش و هم اکنون پيامبرش شما را مخاطب قرار داده و مىگويد که بعد از من، به دستور خداوند على اختيار و امام شماست و بعد از او امامت در نسل من و از فرزندان اوست تا زمانى که خدا و پيامبرش را ملاقات کنيد. (منظور روز قيامت است)
6- مامن علم الاو قد احصاه الله فى و کل علم علمت فقد احصيته فى امام المتقين و مامن علم الاوقد علمته عليا و هو امام المبين.
در اين قسمت پيامبر به يکى از فضايل حضرت على اشاره مىکند و آن مرتبه علمى اوست و اشاره به آيه دوازدهم سوره يس است که مى فرمايد: “کل شى احصيناه فى امام مبين” و پيامبر در اين باره مىفرمايند: فقط خداوند است که هر علمى را مىداند و آن را در من جمع کرده است و هر علمى را که من آموختهام در امام متقين جمع نمودهاند و هيچ علمى نيست جز اين که من آن را به على آموزش دادهام زيرا امام مبين است که در آيه مذکور به آن اشاره شده است.
7- فضلوا عليا فانه افضل الناس بعدى من ذکر و انثى ما انزل الله الرزاق و بقى الخلق.
در ادامه پيامبر به مردم يادآورى مىکنند که حضرت على تنها هادى حق است، اولين کسى که به پيامبر ايمان آورد و در شب ليله المبيت در بستر پيامبر خوابيد و از همه مهمتر منصوب از جانب خداوند است و مى فرمايد: اى مردم، على را بر ديگران ترجيح دهيد زيرا او بعد از من برترين مردم است چه مرد و زن، مادامى که خداوند روزى مىدهد و خلق باقى است.
8- ملعون معلون، مغضوب من رد على قولى هذا و لم يوافقه الا ان جيرئيل خبرنى عن الله تعالى بذلک و يقول من عادى عليا و لم يتوله فعليه لعنتى و غضبي.
پيامبر درباره پيمانشکنان، مخالفان و شکاکان مىفرمايند: هرکس اين سخن مرا رد کند يا موافق آن نباشد مورد لعن و غضب است. بدانيد که جبرئيل ازجانب خداوند اين خبر را برايم آورده است و مىگويد: هرکس با على دشمنى کند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد.
9- من کنت مولاه فهذا على مولاه.
و در اينجا اوج خطبه و پيام اصلى آن است که هرکس من صاحب اختيار اويم پس همين شخص يعنى على صاحب اختيار و ولى اوست.
10- هو على بن ابىطالب اخى و وصيى و موالاته من الله عزوجل انزلها علي.
سپس حضرت با تاکيد بر معرفى و شناساندن حضرت على مىفرمايند: او على بن ابىطالب برادر من و قيم من است که از طرف خداوند عزوجل ابلاغ ولايتش بر من نازل شده است.
11- ان عليا و الطيبين من ولدى هم الثقل الاصغر و القران الثقل الاکبر.
و سپس مىفرمايند: على و فرزندان او که فرزندان از نسل من هستند ثقل اصغر و قرآن ثقل اکبر است اين جمله تاکيدى است بر حديث ثقلين که پيامبر بارها و بارها پيش از اين آن را فرموده بودند و بازهم تاکيد مىفرمايند که اين دو از هم جدا نمىشوند و حکومت حقيقى اسلامى فقط به دست پرتوان آنان است.
12- هذا على و وصى و اعى علمى و خليفتى فى امتى على منم آمن بي.
در اين قسمت پيامبر دست حضرت على را بلند کرده و او را به مردم نشان مىدهند و مىفرمايند: اين على است که وصي، جامع علم و جانشين من در ميان امتم مىباشد همان امتى که به من ايمان دارند.
13- اللهم انک انزلت الايه فى ذلک و نصبک اياه لهذا اليوم.
پيامبر گرامى دليل نزول آيه اکمال را بيان مىکند. “اليوم اکملت لکم دينکم واتممت عليکم نعمتى و رضيت لکم الاسلام دينا” (سوره مائده:آيه 3) و مىفرمايد خدايا تو براى روشن شدن اين مطلب و منصوب شدن على دراين روز آيهاى را درباره او نازل کردي.
14- هذا على انصرکم لى و احقکم بى و اقربکم الى واعزکم علي.
پيامبر بعد از اشاره به تکامل دين توسط على عليهالسلام و اينکه اگر کسى به او اقتدا نکند در دنيا و آخرت اعمالش را از بين برده و عذاب وى تخفيف نمىيابد ادامه مىدهند که: اى مردم بدانيد که يارى کننده شما سزوارترينتان و نزديکتر وعزيزترين شما نسبت به من است که همين على است زيرا او همان کسى است که هرکجا در قرآن آيهاى دررضايت خداوند از بندگان و يا مدحى از مومنان مطرح باشد اولين خطاب نسبت به حضرت على است. (منظور سوره هل اتى است)
15- ذريه کل نبيء من صلبه و ذريتى من صلب علي.
پيامبر براى رفع هرگونه شک و ترديد مىفرمايند که: نسل هر پيامبرى از صلب خود اوست ولى نسل من از صلب على است.
16- الا وانه لا ايبغض عليا الا شقي.
باز هم هشدار پيامبر مىفرمايند: بدانيد که فقط شخص شقى و بدبخت با على دشمنى مىکند.
17- ولايو الى عليا الا تقى و لامومن مخلص.
و فقط شخص با تقوا و مومن با اخلاص است که ولايت على را قبول مىکند.
18- و فى علي- والله- نزلت سوره العصر.
و به خدا قسم که سوره والعصر فقط درباره على نازل شده است.
19- والعصر ان الانسان لفى خسر الا على الذى آمن ورضى بالحق و الصبر.
قسم به عصر که تمام انسانها در زيان هستند مگر علي، چرا که او ايمان آورد و به حق و صبر راضى است.
20- بالله ما عنى بهذه الايه الا قوما من اصحابى اعرفهم باسمائهم و انسابهم و قدامرت بالصفح عنهم فليعمل کل امريء على مايجد لعلى فى قلبه الحب و البغض.
حضرت در توضيح و شرح آيه 47 سوره نساء (آمنوا بالله و رسوله و النور الذى انزل معه من قبل ان نطمس وجوها ننردها على ادبارها اونلعنهم کما لعنا اصحاب السبت) مىفرمايند که: به خدا قسم منظور از اين آيه فقط گروهى از اصحاب من هستند که آنها را با نام و نسبشان مىشناسم اما مامور شدهام که پردهپوشى کنم. (آنها را ببخشم) پس هرکس علاقه يا نفرتى که در دلش نسبت به حضرت على مىيابد بايد به آن عمل نمايد.
21- النور من الله عزوجل مسلوک فى تم فى على بن ابيطالب ثم فى النسل منه الى القائم المهدى الذى تاخذ بحق الله و بکل حق هو لنا.
دراين بخش منظور از النور در آيه مذکور را توضيح مىدهند و مىفرمايند: نور از جانب خداوند عزوجل در من نهاده شده، سپس در على بن ابيطالب و سپس در نسل او تا مهدى قائم که حق خداوند و هر حقى که براى ما باشد مىگيرد.
22- الا و ان عليا هو الموصوف بالصبر و الشکرثم من بعده ولدى من صلبه.
پيامبر بعد از توصيه به صبر و شکيبايى همراه با سپاس از خداوند مىفرمايند: بدانيد و آگاه باشيد که فقط على متصف به صفت صبر و شکر است و سپس بعد از او فرزندان من که از نسل اويند.
23- ان الله قدامرنى ونهانى و قدامرت عليا و نهيته فعلم الامر و النهى لديه فاسمعوا لامره تسلموا واطيعوا تهتدوا و انتهوا لنهيه ترشدوا.
در اين قسمت پيامبر بعد از توصيف حکومت پيشوايان ظلم و اشاره به عاقب نافرجام آنان مىفرمايند:خداوند، امر به معروف و نهى از منکر (معروفات و مناهي) را به من آموخت و من نيز آنان را به على آموختم پس علم امر و نهى نزد اوست پس امر او را گوش دهيد تا سلامت بمانيد و او را اطاعت کنيد تا هدايت شويد و نهى او را قبول کنيد تا به راه درست راهنمايى شويد.
24- الا و انى نذير و على البشير.
25- الا و انى منذر و على هاد.
26- انى بنى و على وصي.
27- الا و انى رسول و على الامام الوصى من بعدى و الائمه من بعده ولده.
در اينجا پيامبر با توجه به آيات 11-8 سوره ملک (کلما القى فيها فوج سالهم خزنتها الم باتکم نذير قالوا بلى قدجاء نانذير فکذبنا و قلنا ما نزل الله من شيء ان انتم الا فى ضلال مبين) تاکيد مىکنند و مىفرمايند: آگاه باشيد که من همان بيم دهنده، هدايت کننده به سوى بهشت و وصى من بعد از من است و بعد از او پيشواياني، از فرزندان او شما را از ضلالت و گمراهى نجات خواهند داد.
28- انى قد بينت لکم و افهمتکم و هذا على يفهمکم بعدي.
پيامبر مىفرمايند: من، قضيه را براى شما روشن کردم و موضوع را به شما فهماندم و بعد از من اين على است که به شما مىفهماند.
29- الا و انى بابعت الله و على قد بايعنى و انا آخذکم بالبيعته له عن الله عزوجل.
پيامبر بعد از اعلام بيعت خود با حضرت على با استناد به آيه 10 سوره فتح (ان الذين يبايعونک انما يبايعون الله، يدالله فوق ايديهم فمن نکث فانما نيکث على نفسه، و من اوفى بما عاهدعليه الله فسيوتيه اجرا عظيما.)
مىفرمايند: بدانيد که من با خدا بيعت کردهام و على با من بيعت کرده است و من ا زجانب خداوند براى او از شما بيعت مىگيرم.
30- اقيموا الصلوه و آتوا الزکاه امرالله عزوجل فان طال عليکم الامه فقصرتم او لقيتم فعلى وليکم مبين لکم، الذى نصبه الله عزوجل لکم بعدى امين خلقه انه منى و انا منه.
و سپس بعد از بيان مطالبى پيرامون حج مىفرمايند: نماز به پا داريد و زکات بپردازيد همان طور که خداوند عزوجل به شما فرمان داده است و اگر زمان طويلى بر شما گذشت و کوتاهى نموديد يا فراموش کرديد على صاحب اختيار شماست و براى شما بيان مىکند. او که خداوند عزوجل بعد از من او را بهعنوان امين بر خلقش منصوب کرده، از من است و من از اويم.
31- امرت ان اخذ البيعته منکم و الصفقته لکم بقبول ماجئت به عن الله عزوجل فى على اميرالمومنين و الاوصياء من بعده.
و مىفرمايند: من مامورم تا از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم تا شما آنچه را که از طرف خداوند عزوجل درباره على بهعنوان اميرمومنان و جانشينان بعد از او آوردهام قبول کنيد.
32- قدامرنى الله عزوجل ان آخذ من السنتکم الاقرار بما عقدت لعلى اميرالمومنين.
به دليل تعداد زياد حاضران و عدم امکان مصافحه با تک تک افراد پيامبر مىفرمايند:
اى مردم خداوند عزوجل به من امر کرده است که از زبان شما اقرار بگيرم و اين اقرار درباره آن چيزى است که من براى على بهعنوان اميرالمومنين منعقد نمودم.
در پايان خطبه همه يکصدا به صورت رسمى وعلنى جملاتى را بعد از پيامبر تکرار مىکنند در ضمن اين پيمان 8 بار بهطور واضح و آشکار نام حضرت على برده مىشود که جهت اختصار فقط عبارت مربوط به ذکر نام آورده شده است.
33- انا سامعون مطيعون راضون منقادون على ذلک قفلوبنا و انفسنا و السنتنا فى امر على و امر ولده من صلبه من الائمه.
34- نطيع الله ونطيعک و عليا اميرالمومنين و ولده الائمه الذين ذکرتم من ذريتک من صلبه بعد الحسن و الحسين.
35- انهما الامامان بعد ابيها على و انا ابوهما قبله.
36- قولوا: اطعنا الله بذلک و اياک و عليا و الحسن والحسين
37- فاتقوا الله و بايعوا عليا اميرالمومنين و الحسن و الحسين و الائمه کلمه طيبه باقيه.
38- قولوا الذى قلت لکم و سلموا على على بامره المومنين.
39- ان فضائل على بن ابيطالب عندالله عزوجل و قد انزلها فى القرآن اکثر من ان احصيها فى مقام واحد فمن انباکم بها و عرفها فصدقوه.
40- من يطع الله و رسوله و عليا و الائمه الذين ذکرتم فقد فاز فوزا عظيما.
پس همگى چنين گفتند که:
33- ما سخن تو را شنيديم و اطاعت مىکنيم و به آن راضى هستيم و درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندى يعنى امر امامت امامان على اميرالمومين و امامانى که از صلب او به دنيا مىآيند، با قلب و جان و زبانمان سرتسليم فرود مىآوريم.
34- ما از خدا، تو و على بهعنوان اميرالمومنين و همچنين فرزندانش يعنى پيشوايانى که بعد از او و از نسل تو و فرزندان اويند يعنى حسن و حسين که آنها را ذکر کردى اطاعت مىکنيم.
35- آن دو پيشوايان بعد از پدرشان على هستند و من هم قبل او پدر آنها هستم.
36- پس بگوييد: ما از خداوند، تو و على و حسن و حسين در امر ولايت اطاعت کرديم.
37- پس خدا را بپرستيد و با على بهعنوان اميرمومنان بيعت کنيد و همينطور با حسن و حسين و پيشوايان بعد از او که در آنها کلمه پاک امامت باقى مىماند.
38- بگوييد و تکرار کنيد و به على بهعنوان اميرمومنان سلام کنيد.
39- فضائل على بن ابيطالب نزد خداوند که در قرآن آن را نازل کرده بيش از آن است که همه را در يک مجلس بشمارم، پس هر کس درباره آنها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت او را تصديق کنيد.
40- هرکس خدا و رسولش و على و امامانى را که ذکر کردم اطاعت کند به رستگارى بزرگى دست يافته است با توجه به اين خطبه معلوم مىشود که خلافت حضرت على مانند شيخين نبوده که فقط جلوس در مکان پيامبر باشد بلکه تمام شئوناتى که بايد يک خليفه داشته باشد فقط در حضرت على و فرزندان او تحقق يافته که بهطور اختصار به آن اشاره مىشود.
1) اولين مرد مسلمان است.
2) اولين عابد خداوند است.
3) اولين نمازگزار است.
4) دفاع کننده از رسول خدا (ليله المبيت) است.
5) يارىکننده دين خداست.
6) خدا و رسول خدا از او راضى هستند.
7) هيچ آيه رضايتى در قرآن نيست که براى غير او نازل شده باشد.
8) لقب اميرالمومنين خاص اوست.
9) او عزيزترين مردم نزد پيامبر است.
10) او نزديکترين مردم به پيامبر است.
11) او از پيامبر و پيامبر از اوست.
12) سوره هل اتى درباره او نازل شده است.
13) سوره والعصر درباره او نازل شده است.
14) پيروى از او رستگارى ابدى است.
15) او دربردارنده علم است.
16) بشارتدهنده و هدايتکننده است.
17) انتخاب شده از طرف خدا و رسول خداست.
18) او ثقل اصغر است.
(والسلام من اتبع الهدي)
کتابنامه
قرآن کريم
1- اميني، عبدالحسين، الغدير، انتشارات حيدرى تهران، چاپ چهارم: (1396 هـ-.ق .1976م)
2- انصاري، محمدباقر، اسرار غدير، نشر مولود کعبه، قم، چاپ سوم:(1377 هـ-.ش)
3- طباطبايي، مصطفي، فرهنگ نوين، انتشارات اسلاميه، تهران: (1358 هـ-.ش)
4- طبرسي، احمدبن علي، الاحتجاج، انتشارات نعمان، نجف: (1386هـ-.ش .1966م)
5- قمي، شيخ عباسي، فيض الغدير، انتشارات راه حق، قم: (1365هـ-.ش)
6- قمي، شيخ عباسي، هديه الاحباب، انتشارات اميرکبير، تهران:(1363هـ-.ش)
پىنوشتها:
1- مرحوم شيخ عباس قمى نام 12 نفر از علماى اهلسنت را در کتاب فيضالغدير ذکر کرده است که معتقدند اين حديث متواتر است لازم به ذکر است کتاب مذکور خلاصه عبقات الانوار ميرحامد حسين پيرامون حديث غدير است. (قمي، فيضالغدير: 58-50)
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}