نویسندگان: دکتر ابوالقاسم قوام (1)
سهیلا یوسفی (2)





 

چکیده:

افراسیاب تورانی، نماینده‌ی نیروهای اهریمنی و تجلّی‌گر دیو خشک‌سالی در شاهنامه است. کارکرد ویژه‌ی او در شاهنامه و پیوند ذاتی‌اش با آب، که از نامش هویداست، هماهنگی‌های بسیاری با شخصیت افراسیاب و خویشکاری دوگانه و متضاد او همچون کارکرد دوگانه‌ی آب دارد. اگرچه چهره‌ی ویران‌گر افراسیاب بر همگان آشکارتر است، اما نشانه‌هایی از وجه سازنده‌ی شخصیت او که با بخش باروری آب هماهنگ است در شاهنامه و دیگر متون نیز دیده می‌شود. آن‌چه در این جستار بدان می‌پردازیم بررسی ارتباط میان عوامل مرتبط با مرگ افراسیاب، به عنوان سمبل دیو خشک سالی است و به ویژه پویند افراسیاب را با کشنده‌اش، کیخسرو، عنصر اهورایی و نماد ایزد باران‌آور و صورت نابودی او از طریق ارتباط این دو شخصیت با آب و کارکرد دوگانه‌ی آن مورد بررسی قرار داده‌ایم.

افراسیاب

افراسیاب فرمانروای نامدار تورانی با نام "فرنگرس ین" frangrasyan در اوستا و نام‌های frasiyav, frasiyak, frangarsyak در فارسی میانه، در آغاز خدای جنگ میان تورانیان بوده که بعدها برای احیای نوعی غرور ملی وی را موجودیتی بشری بخشیده، بزرگترین شاه تورانی کرده اند ( رضی: ذیل افراسیاب ).
معنای معروف نام افراسیاب به نوشته یوستی کسی است که به هراس می‌اندازد. افراسیاب اغلب با صفت مئیریه در متون آمده که به معنی مجرم و سزاوار مرگ است. افراسیاب تورانی دشمن همیشگی ایرانیان در شاهنامه بازتابی از پلیدی‌ها و تجلی خصمانه‌ی اهریمن است. همانندی‌های میان او با ضحاک و پیش‌تر از آن با اژی‌دهاک آن چنان است که وی را گونه‌ی انسانی اهریمن و داستانش را در شاهنامه، حماسی شده‌ی داستان اسطوره‌ای اژدهاک افسانه‌ای دانسته‌اند. افراسیاب تجسمی آشکار و دوباره از اهریمن و ضحاک است که از نیروی افسون و جادو برخوردار است (3)، در زیرزمین هنگی دارد آهنین، در ژرفای دریای چیچست پنهان می‌شود و مطابق شواهد اوستایی چون برای دست یافتن به فرّ آریایی سه بار به درون دریای فراخکرت می‌جهد، هر بار دریا و خلیجی پدید می‌آید. افراسیاب تکرار کننده‌ی کار اهریمنی اژی‌دهاک و ضحاک است، که موجودیت پلید و دشمنی همیشگی‌اش را با آفرینش هرمزد هویدا می‌سازد. همان طور که اهریمن و ضحاک مرد نخستین و گاو یکتا آفریده و نیز جمشید و گاو برمایون را می‌کشند، افراسیاب نیز سیاوش و اغریرث را که نمونه‌های دیگری از انسان نخستین و شکل تغییر یافته‌ای از گاو "اوک داد" است و بنا به روایات دینی گوپت شاه نامیده می‌شود، کشته است ( سرکاراتی، 1378: 108-84 ).
مضمون کشتن انسان نخستین توسط اهریمن بر طبق اساطیر آفرینش ایرانی یکی از مضمون‌های رایج مربوط به اژدها و اژدر اوژنی (4) است و معمولاً به این صورت تکرار می‌شود که اژدها نابود کننده مردم و چهارپایان است. افراسیاب نیز به عنوان اهریمن گونه‌ای اژدهاست. در شاهنامه آمدها است که هنگام فرمانروایی افراسیاب:
زمین گشت بی‌مردم و چارپای *** جهانی مر او را سپردند جای
اهریمن پدر خویش را می‌کشد و افراسیاب نیز به روایتی قاتل پدرش پشنگ است. اهریمن نابود کننده‌ی آفریده‌های اهورایی و ضحاک دشمن جهان استومند است و افراسیاب هم مرگ و ویرانی و خشک‌سالی را به بار می‌آورد. « افزون که در اسطوره‌های مردمی مربوط به کسان و رویدادهای شاهنامه مادر افراسیاب دختر جادوگر است ». برخی محققان داستان افراسیاب را یک روایت حماسی - تاریخی شده اسطوره پهلوان اژدهاکش دانسته که با داستان فریدون و اژدهاک همسانی‌های فراوان دارد و خویشکاری او را در شاهنامه خویشکاری یک اژدها می‌دانند ( سرکاراتی به نقل از آیدنلو، 1388: 90 ). داستان افراسیاب و شکست نهایی او در کنار روایاتی چون فریدون و ضحاک، گرشاسپ و اژدها... به عنوان صورت‌های مختلف بن مایه خشک‌سالی ناشی از چیرگی اژدها و سپس رهایی آنها بر اثر پیروزی پهلوان بر آن پتیاره است ولی در داستان حماسی، آن دیو یا اژدها... به عنوان صورت‌های مختلف بن مایه خشک‌سالی ناشی از چیرگی اژدها و سپس رهایی آنها بر اثر پیروزی هپلوان بر آن پتیاره است ولی در داستان حماسی، آن دیو یا اژدها به دلیل تغییرات و جابه‌جایی اساطیر به شکل پادشاهی بیگانه و ستمگر درمی‌آید، مانند ضحاک و افراسیاب. البته افراسیاب در شاهنامه برخلاف دگرگونی سرشت اساطیری ضحاک از اژدهایی سه سر به انسان مار دوش و نیز آب و باران و ابر که بر طبق بن مایه مذکور به دخترانی ( ارنواز و شهرنواز ) تبدیل می‌شوند و به دست ضحاک گرفتار می‌گردند، همان ویژگی اساطیری باز داشتن باران و رغم تغییر ماهیت را حفظ می‌کند: بررسی روایات مختلف حماسی - اساطیری ایران و حتی برخی نمونه‌های تطبیقی نشان می‌دهد که اژدهایان و دیوان موجوداتی دو زیست هستند و می‌توانند هم در خشکی و هم در آب زندگی کنند. افراسیاب هم که به نوعی اژدهاست و خصلت‌های آن را دارد از ویژگی دو زیستی بهره‌مند است و به راحتی در ژرفای آب باقی می‌ماند و بعدها در اثر فقدان فرّ این توانایی را از دست می‌دهد. در یشت 19 کرده و 8 آمده است که افراسیاب چندین بار برهنه شده و در دریاچه "وئورکشه" شناور می‌شود. در متن‌های دیگر هم به این مطلب اشاره شده:
حتی اتی اذربیجان، فاستتر فی غدیر هناک یعرف ببئر خاسف ( تاریخ طبری ج 1، 1352: 515 ).
بپیچید وزو خویشتن درکشید *** به دریای چیچست شد ناپدید
( فردوسی 4: 2271 )
از متون کهن چنین برمی‌آید که تنها دارنده‌ی فرّ کیانی می‌تواند در آب بماند بی‌آنکه آسیبی بدو رسد و چون افراسیاب هنگام گریز از کی‌خسرو و فرّ خویش را در پی کشتن سیاوش و اغریرث از دست داده بود توانایی ماندن به مدت طولانی در زیر آب هم از او سلب گردیده بود و اژدها بودنش نیز این امکان را به او نمی‌داد: در اسطوره‌های ایرانی اژدها هماورد اصلی پهلوان است. اژدها مظهر خشکی است و پهلوان مظهر آب و برکت. اژدها زندانی کننده آب‌ها یا آورنده‌ی آب‌های ویرانگر است. اژدها خود آب است، ولی آبی که با آشوب نخستین مربوط است. اژدها مظهر آب‌های بی‌بند و سست نخستین است. سیلاب است؛ سیل‌های عظیمی که می‌آیند و همه جا را ویران می‌کنند. به احتمال داستان‌های رستم و افراسیاب جنگ با باد خشکی‌آور است که سرانجام با مرگ دیو خشکی‌آور در پایان فصل تابستان، باران‌ها و آب‌ها فراز می‌آیند. افراسیاب رودها را می‌خشکاند و با مرگ او رودها از نو جاری می‌شوند. افراسیاب خشکی‌آور است و رستم مظهر باروری و آب آوری: ( بهار، 1376: 309 ).
نمادشناسی آب به طرز شگفتی قابلیت دوگانه‌ی همراهی آن را با شخصیت‌های متناقض و مرتبط با روایت پهلوان اژدر اوژن یعنی دیو خشک‌سالی و خدای باران‌آور نشان می‌دهد. آب راز خلقت، زنجیره‌ی زایش و مرگ، تطهیر و رستگاری است. نماد باروری، زایش و نشانگر نامحدود بودن امکانات است؛ در برگیرنده‌ی تمام نیروهای بالقوه و بدون شکل، جرثومه‌ی اجرام تمامی نویدهای پیشرفت و همچنین تمامی تهدیدهای فروپاشی است. گاه می‌توان آب را چون بسیاری دیگر از نمادها بربسته‌ی دو زمینه‌ی کاملاً متضاد نگریست که از هیچ یک از آن‌ها نمی‌توان چشم پوشید. آب سرچشمه‌ی زندگی و مرگ است، خلاق است و نابودگر ( فرهنگ نمادها، ذیل آب ).
مهم‌ترین ویژگی افراسیاب خصلت نابودکنندگی و ضدیت با سازندگی و آبادانی اوست. در منابع بسیاری از دشمنی افراسیاب با باروری آب سخن رفته است:
افراسیاب در سال‌های تسلط خود بر ایران رودها، چشمه‌ها و قنوات را نابود ساخت، کاریزها انباشت و چشمه‌های آب کرد تا قحطی عظیم پدید‌ آید ( ابن بلخی، 1363: 38؛ اصفهانی، 1346: 34 ). در سال‌های حکومت او آب فرو رفت و درختان مثمر بی‌ثمر گشتند ( طبری ج 2، 1352: 367 ). او به پر کردن رودخانه‌ها پرداخت گویند دیگر بار بر مردمان و حیوانات باران نبارید ( مقدسیج 3، 1374: 126 و 127 ). آب‌ها همه خشک شد و پنج سال ببود تا قحط برایشان افتاد و آن قحط 12 سال ببود ( بلعمی، 1341: 521 ).
در منابع پهلوی مانند بندهش ایرانی و گزیده‌های زادسپرم افراسیاب با حمله به ایران آب و باران را از زمین دور می‌کند و بر پایه بندهش هندی و مینوی‌خرد، رودها و دریاچه‌ها را پایمال و خشک می‌سازد.
در شاهنامه آمده است:
ز باران هوا خشک شد هفت سال *** دگرگونه شد بخت و برگشت حال
( فردوسی 3: 198 )
چون افراسیاب از قلمرو شعر به تاریخ می‌رسد از او چنین یاد می‌شود: « افراسیاب در سال‌های تسلط خود شهرها و قلعه‌ها و رودها و چشمه‌ها و قنوات را نابود ساخت و در سال پنجم تسلط وی مردم دچار قحط شدند و تا آخر روزگار وی همچنان بودند به هنگام فرمانروایی او آب‌ها خشک و امارت‌ها از سکنه خالی شدند و کشتزارها تباه شد » ( اصفهانی، 1346: 34 ). همراهی افراسیاب با بی‌بارانی و قطحی در منابع مختلف تداعی کننده و یادآور "اپوش" دیو خشکسالی و بی‌بارانی در اوستا و متون پهلوی است. اپوش دیو خشکی و رقیب تشتر فرشته‌ی باران و به معنی خشک کننده است که در نزدیکی اقیانوس سه روز با تشتر نبرد می‌کند. مفهوم خشک‌سالی و دشمنی با آب که مظهر شخصیت افراسیاب است در نام او نیز تجلی یافته است.
نام ترکیبی افراسیاب را می‌توان به دو صورت متفاوت تجزیه کرد که با شخصیت نسبتاً دوگانه‌ی او در شاهنامه و متون کهن برابر است. افراسیاب متشکل از دو جزء « ا » و « فراسیاب » استکه گاه به شکل « فراسیات » هم در متون به کار رفته است. چنانچه این صورت از تجزیه‌ی نام افراسیاب را بپذیریم، می‌توان جزء اول آن را به عنوان پیشوند منفی‌ساز اوستایی و به معنای « نه » در نظر گرفت و بخش دوم آن هم به معنی « حباب روی آب » در فرهنگ‌ها آمده است ( نفیسی )، که در مجموع مفهوم انکار و ضدیت با آب را القا می‌کند و می‌تواند بیانگر خصلت خشک کنندگی و دشمنی افراسیاب با آب به شمار‌آید. این برداشت با چهره عمومی افراسیاب هم تطابق و هم خوانی دارد. پذیرش پیوند آشکار میان اپوش و افراسیاب روشن کننده‌ی ارتباط محکمی میان کشته شدن سیاوش، که نمونه‌ای از ایزدان گیاهی است به فرمان افراسیاب، و ویژگی خشکی‌آوری اوست.
در میان اسطوره‌های آسیای غربی که در مجموع ایران را هم شامل می‌شود، یک درونمایه‌ی اصلی داستان‌های خشک‌سالی وجود دارد به این صورت که خدای باران‌آور به جنگ دیو خشک‌سالی می‌رود. بار اول شکست می‌خورد بار دوم به یاری همه خدایان و آدم‌ها که به دعا و نذر و نیاز می‌پردازند بر دیو خشک‌سالی فایق می‌شود ( بهار، 1376: 263 ). میان الگوی داستانی دیو خشک‌سالی با داستان افراسیاب هماهنگی‌های زیادی دیده می‌شود. از سویی افراسیاب که در شاهنامه گونه‌ای اهریمن و نماد دیو خشک‌سالی است، تمام شخصیت‌های نبرد کننده با او مانند رستم، سیاوش و کی‌خسرو نماد خدایان باران‌آور و باروری هستند و از سوی دیگر میان افراسیاب به عنوان نماد و سمبل دیو خشک‌سالی با آیین‌های آب بازی و جشن تیرگان هماهنگی‌های بسیاری می‌توان برقرار ساخت.
تیرگان یا تیرماسیزّه شو tirma-sizze-su بازمانده‌ی یکی از اعیاد باستانی ایرانیان است، که از دوره‌ی هند و ایرانی به پاس بزرگ‌داشت تیشتریه tistrya ایزد باران برگزار می‌شود. گردیزی در زین‌الاخبار آورده که « تیرگان سیزدهم ماه تیر موافق ماه است... و چنین گویند که مردمان اندرین روز از حصار افراسیاب برستند و هر کس به سر کار خویش شدند و هم اندرین ایام گندم با میوه بپزند و بخورند و گویند اندر آن وقت همه گندم پختند و خوردند که آرد نتوانستند کرد زیرا که همه اندر حصار بودند » ( گردیزی به نقل از اسماعیل‌پور، 1372: 152 و 153 ). تیرماسیزه شو از قدیم در روز 13 تیر ماه طبری برگزار می‌شود و هنور هم در شب سیزدهم آبان ماه برگزار می‌شود. تشتر اختر - ایزدی است رخشان و فرهمند، که هر سال در موسم معینی تن خود را به روشنی سرشته در پیکر اسب سپید زرین گوش زرین یالی با دیوی به نام اپ اوشه که به صورت اسب سیاه داغدار کل تصور شده است می‌ستیزد و پس از پیروزی بر او به دریای فراخکرت فرومی‌رود؛ کرانه‌های دریا و میانه دریا را به جوشش درمی‌آورد و آب‌ها را به هر سو روانه می‌کند که به کشتزارها و چراگاه‌های سرتاسر جهان استومند سرازیر می‌شوند. اینکه «دیو اپ اوشه » گونه‌ای از اژدهای کیهانی بازدارنده آب‌هاست از معنای نامش معلوم می‌شود که صورت کهن آن apa-vrta ست و بازدانده‌ی آب‌ها یا آب بندان معنی دارد ( سرکاراتی، 1378: 238 ). به چنین ارتباطی در نام افراسیاب پیش ازین اشاره کردیم. تیرگان با مسأله خشکی و آب مربوط است و به نوعی ماجرای جادوی آب است. « یکی از انواع جادوها این است که عملی را که از طبیعت انجام آن را می‌خواهند خود آنرا انجام می‌دهند تا طبیعت به انجام آن تشویق شود ». در تیرگان رسم چنین بود که مردم به آب بازی می‌پرداختند با یکدیگر شوخی می‌کردند و در سراسر روز یکدیگر را در آب فرومی‌بردند. تیرگان هنوز هم در میان ارمنی‌های « کژمون » برگزار می‌شود مردم آب به هم می‌پاشند این آب پاشیدن به نوعی جادوست و در اول تابستانی است که دیگر آب نیست ( بهار، 1376: 277 و 278 ).
ارتباط نزدیک و شباهت‌های بسیار میان آیین‌های مربوط به تیرگان با آنچه برای افراسیاب پیش می‌آید خود گویای پیوند جشن تیرگان با افراسیاب است. مهرداد بهار در نقد فیلمی که پیرامون آیین‌های خاص برخی نقاط کشور من جمله خراسان و کهگیلویه و بویراحمد تهیه شده بود در تبیین آیین‌های مربوط به خشک‌سالی آن، می‌گوید: « ... مشکل دیگری که در فیلم مطرح شده باید دیو خشکی باشدکه بر سر چوب است و می‌آید و شکل وحشتناکی هم دارد آن دیو خشکی است و این‌که دیو خشکی را غرفش می‌کردند توی آب خیلی جالب بود. توی آب چشمه او را غرق می‌کنند و پس از غرق اوست که امکان بارندگی می‌تواند پدیدآید با مرگ دیو خشکی در وجود الهه یا خدای آب او را می‌کشند تا آمدن باران میسر شود » ( بهار، 1376: 327 ). و این همان اتفاقی است که برای افراسیاب می‌کافتد. کار اهریمنی افراسیاب که با هجوم بر آب و فرو رفتن او سه بار در دریای وروکش برای یافتن فرّه آغاز شده، با پایان او و پنهان ماندنش در آب تکمیل می‌شود.
صورت دیگری نیز بر تحلیل نام افراسیاب که نمایاننده‌ی وجه دوم شخصیت اوست در فرهنگ‌ها وجود دارد: « افراس » بر وزن کرباس خیمه و قنات را گویند و ترکیب « افراس آب » در کتب فرهنگ لغت به معنی سواران آب است که همان حباب باشد ( برهان ). این برداشت از نام افراسیاب بازتابنده‌ی ذات آب‌گونه‌ی اوست و با بخش آب باروری و حفر کاریزها و قنات‌ها در شخصیت افراسیاب ارتباط دارد. اگرچه افراسیاب همواره با قحطی و خشک‌سالی در شاهنامه همراه است، اما از آن رو که تفکر حاکم بر شاهنامه در هیچ امری جزم‌اندیشانه و خشک‌اندیش نبوده و نیز به دلیل دوگانگی و آمیزش خوبی و بدی در تمامی بخش‌های حماسه ملی از جمله شخصیت‌های آن، افراسیاب هم برغم سرشت اهریمنی خود و نشانه‌های آن در شعر فردوسی، موجودی صرفاً دد منش و دیو کردار نیست. ازین رو در کنار ویژگی‌های بیدادگرانه از خصلت‌های مثبت و نیک هم بهره‌مند است که سابقه آن به اوستا و متون پهلوی می‌رسد. وی در زامیاد یشت به دلیل کشتن زنگیاب دروغگو صاحب فرّ می‌شود و در بندهش ایرانی فردی با نام زین گاو مردی تازیی را که در زمان گرفتاری کاووس در هاماوران بر ایران تسلط می‌یابد - به خواهش ایرانیان می‌کشد ( آیدنلو، 1388: 112 ). در شاهنامه نیز افراسیاب به فرّه‌مند بودن خویش اشاره می‌کند:
مرا دانش ایزدی هست و فرّ *** همم چون سروشان یکی بر، دو پر
( فردوسی 1190/246/4 )
اما هنگامی که برادرش اغریرث را می‌کشد فرّ و بهروزی از او جدا می‌شود. دوران پادشاهی افراسیاب با همه تلخی سودهایی هم برای ایران داشت زیرا او جوی‌ها کرد، در فن هدایت آب و احداث کاریزها مهارت بسزایی داشت. آب هزار چشمه و آب رودخانه هلمند و هفت رود دیگر را که قابل کشتی‌رانی بودند به دریاچه کیانسه kayansi سرازیر کرد و مردمان را در کنار آن سکونت داد ( یاحقی، 1369: ذیل افراسیاب؛ رضی: افراسیاب؛ قلی‌زاده: ذیل افراسیاب ).
آنچه بر توجه بدان تأکید داریم این است که افراسیاب، همواره دو قابلیت همراهی و ضدیّت با آب را در خود دارد چنانکه در آبان یشت نیز به این دو ویژگی متضاد در افراسیاب به طور ضمنی اشاره شده است. آبان یشت از افراسیاب در کنار دیگر هماوران که به پیشگاه آناهیتا، ایزد بانوی آب‌ها، پیشکش می‌فرستند نام می‌برد و به بیان غیر مستقیم اظهار می‌دارد که آناهیتا تنها خواست نیایشگران واقعی و راستین خود را برآورده می‌سازد. و این چیزی است که هم بیانگر دو جلوه‌ی آب آوری و ضدیّت با آب در شخصیت و ذات افراسیاب است که از تحلیل و شکافتن نام او هم به دست می‌آید وهم با دوگانگی ذاتی آب مطابقت تام و تمام دارد.
آب در پیدایش کیهان دارای دو نمادگرایی پیچیده و متناقض است: آب فرو ریزنده و آسمانی و آب‌های نخستین... در این حالت نماد آب شبیه نماد خون می‌شود زیرا خون هم نمادی دوگانه است. منطبق با خصلت متضاد آب، رفتن و ماندن در آب و شستشوی با آن نیز، مفهومی دوگانه دارد. در شاهنامه آمده است که رستم در نبرد با اکوان دیو از او می‌خواهد تا او را به کوه بیاندازد تا در نهایت به آب انداخته شود و در این میان سخنی از دانای چینی نقل می‌کند:
چنین داد پاسخ که دانای چین *** یکی داستان زده است اندرین
که در آب هرکو برآورد هوش *** به مینو نبیند روانش سروش
به زاری بماند روانش بجای *** خرامش نباشد به دیگر سرای
( فردوسی، 292/3 )
برخی محققان این گفتار رستم را یادآور اندیشه و ندیدادی دانسته‌اند که معتقد است آب به خودی خود کشنده نیست بلکه در اثر نفوذ دیوان خاصیت کشندگی پیدا می‌کند. هرگاه انسانی در آب بیافتد دیو مرگ دست و پایش را می‌بندد، دیو باد بر او چیره می‌شود و آن گاه به وسیله‌ی درندگان دریده می‌گردد و به بهشت راه نمی‌یابد ( اکبری مفاخر، 252: 1384 ). با دانستن این نکته می‌توان احتمال این را داد که فرورفتن افراسیاب در آب پیش از مرگ به قصد ماندن، خبر از مرگ اهریمنی می‌دهد که هرگز سروش را نخواهد دید، چراکه اگر لابه و زاری گرسیوز نمی‌بود افراسیاب هرگز از مخفی گاه بدر نمی‌آمد و آنجا که الیاده می‌گوید:
« غسل آلودگی گناه را فرو می‌شوید و حضور شوم مردگان و آثار چنون را می‌زداید، اما فرورفتن در آب برابر با مرگ است. زیرا آنچه در آب می‌رود می‌میرد ولی آنچه سر از آب برمی‌آورد چون کودکی بی‌گناه و بی‌سرگذشت است که می‌تواند گیرنده وحی و الهام جدیدی باشد. » ( الیاده به نقل از زمردی، 1382: 455 ). مقصود فرورفتن در آب به قصد تطهیر و سربرآوردن از آن به نیت پاک شدن از آلودگی‌ها و پلیدی‌هاست و افراسیابی را که از بیم جان سر در آب می‌برد و از ناگزیری و به قصد تسلیم تن از ژرفای آب بدر می‌آورد شامل نمی‌شود.
نکته‌ی مهم در ماجرای مرگ افراسیاب وجود نمادهای مقدسی است که در از بین بردن اهریمن به طرز چشم‌گیری قابل شهود است. نبرد میان کی‌خسرو و افراسیاب نبردی مقدس است که بر پایه‌ی درگیری نیروهای اهورایی با اهریمنی استوار شده است. به روایت شاهنامه گرسیوز و جمعی از سران ترک به سپهداری گرسیوز به دست گودرز گرفتار آمدند تا اینکه روزی یکی از بزرگان به نام هوم که مردی صالح بود افراسیاب را یکه و تنها به چنگ آور و با شتاب گودرز را آگاه ساخت افراسیاب با سحر و جادو گریخت و در برکه‌ای مخفی شد و هوم جای او را نشان داد. گودرز گرسیوز را که بند کرده بود آنقدر شکنجه داد تا فریادش برآمد افراسیاب با شنیدن صدای برادر سر از آب به درآورد. گودرز کمند انداخته او را به دام افکند و هر دو دستش ببست و به خاصان سپرد. ( شاهنامه 4 ابیات 2220 تا 2400 )
حکایت مرگ افراسیاب در منابع مختلف نیز کم و بیش همانندی‌هایی با فرجام او در شاهنامه دارد:
1- هنگام محاصره سپاه افراسیاب شیده برادر افراسیاب کشته شد و افراسیاب هم به آذربایجان گریخت و در برکه‌ای به نام چاه خاسف نهان شد او را بگرفتند و پیش کی‌خسرو آوردند و در بند آهنین کردند، پسر گودرز سر او را برید ( طبری به نقل از صدیقیان: ذیل افراسیاب ).
2- چون گودرز رسید افراسیاب با اعمال بقایای قوه‌ی سحر خود از چنگ هوم فرار کرد در برکه‌ای که از آب دریا تشکیل شده بود خود را مخفی ساخت... گودرز امر داد گرسیوز را آورده لخت کردند و آنقدر با شلاق او را مضروب ساختند که گوشتش از بدنش کنده شد و به فریاد و فغان پرداخته استغاثه می‌نمود افراسیاب به شنیدن صدای برادر خودداری نتوانست کرد و سر از آب بیرون آورد. کی‌خسرو که افراسیاب را خسته و درمانده و در لباس ژولیده دید خواست بدو رحم آورد ولی معجلاً بدو حمله‌ور گشته با شمشیرش بدو نیم کرد و آنگاه بدو گریست و اشک خود به آستین پاک نموده و امر داد او را با گرسیوز به خاک سپارند ( ثعالبی، 1372: 106 ).
3-... کسی به طلب او از پس او اندرشد و او به حوض اندررفت و خود را پنهان کرد پس او را بیافتند و پیش کی‌خسرو آوردند و او را بند کردند و سه روز بازداشت و روز چهارم... مردی برخاست نام او بی و سر افراسیاب را برید اندر طشتی همچنان که سر سیاوخش را بریده بودند ( بلعمی، 1341: 567 ).
4- کی‌خسرو افراسیاب را با برادش گرسیوز و جهن پسرش و بسیاری از خویشان او به آذر گشسب بکشت در حدّ حیس و ارّان و بعد از آن کفن بفرمود و ستودان ساخت آنجا ( مجمل، 1318: 462 ).
هماهنگی میان روایت‌های مرگ افراسیاب در متون مختلف گویای پیوند و ارتباطی است، که بین صورت نابودی افراسیاب و شخصیت او در متون کهن و نیز با کشنده‌اش، کی‌خسرو وجود دارد و از ریشه‌داری این امر خبر می‌دهد. مرگ افراسیاب به دست کسی جز کی‌خسرو ممکن نبوده زیرا افراسیاب نه تنها دیو خشک‌سالی که نماد بدی و نماینده‌ی اهریمن است و مرگ او تنها به دست کی‌خسرو، خدای باروری که نماد دینی و خویشکاریی اهورایی هم دارد ممکن است. از این‌روست که سیاوش نمی‌تواند در نبر با او پیروز میدان باشد. نیایش‌ها و نذرهایی که کی‌خسرو برای از میان بردن افراسیاب به پیشگاه آناهیتا تقدیم می‌دارد، از جمله عوامل مذهبی دیگر در مرگ افراسیاب است. در گوش یشت فقرات 21 تا 23 آمده است: « یل کشورهای ایران و آراینده‌ی پادشاهی، کی‌خسرو، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند از برای ناهید فردا کرد و از او درخواست که روبروی دریاچه‌ی ژرف و فراخ چیچست، افراسیاب بزهکار تورانی را بکشد برای کین پدرش سیاوش دلیر که به بیداد کشته شد و برای کین اغریرث دلیر... ». ( پورداود، 1377: 68 ) سروش، هوم، کی‌خسرو و حتی مکانی که خون افراسیاب در آن به زمین می‌ریزد همه و همه نشان‌هایی از تقدس دارند که در تضاد با سرشت اهریمنی افراسیاب هستند. به پیشنهاد کاوس و به همراه او کی‌خسرو ( پیش از کشتن افراسیاب ) به خان آذرگشسب می‌رسد تا در مقدس‌ترین پرستشگاه یزدان راهی برای پی بردن به هستی اهریمن بیاید. کی‌خسرو این آتشگاه را بر جای بتکده ساحل چیچست برآورده. جادو اینک درست به جایی پناه جسته که نیروی یزدانی نزدیک‌ترین رابطه را با پرستندگان خود به ویژه با کی‌خسرو دارد. حضور هوم نیز به عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار در مرگ افراسیاب قابل توجه است چرا که از جانبی میان هوم و بی‌مرگی پیوند برقرار است و از جانبی دیگر او به ویژه دشمن دیوان است.
در اوستا هوم « ایزد-گیاه » پسر اهورامزدا و دارای جانی درخشان و بی‌مرگ است تجلی این جهانی او گیاهی است که بر بلندی کوه‌ها و به ویژه بر قله البرز می‌روید و عصاره آن درمان بخش، سرچشمه‌ی سلامت و گزاینده‌ی مرگ است. در شاهنامه هم هوم عابدی است که به یاری ایزد سروش افراسیاب را که پنهان بود و به هیچ حال نمی‌یافتندش یافت و گرفت. هوم گیاه مقدس و ایزد اساطیر، پهلوان و مرد ایزدپرست حماسه است. و نیز همان‌گونه که در روایات دینی آمده است که « سرانجام اهریمن را بیرون از آسمان بکشند و سرش را ببرند » افراسیاب را نیز از بن دریای چیچست بیرون می‌کشند و به خنجر میانش را به دو نیم می‌کنند.
کوتاه سخن آن چه از مجموع این گفتار درمی‌یابیم وجود نوعی هماهنگی و ارتباط میان عوامل تأثیرگذار در مرگ افراسیاب با زندگی‌اش و هم اثبات اساطیری و آسمانی بودن مبارزه‌ی کی‌خسرو با افراسیاب است چراکه در پیروزی کی‌خسرو بر افراسیاب عوامل ایزدی و وسایل آسمانی نقش عمده‌ای داشتند و به ناگهان تأیید آسمانی هوم مقدس را فراراه کی‌خسرو اهورایی قرار می‌دهد تا راز و طلسم ماجرای اهریمن برای همیشه گشوده شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. استادیار دانشگاه فردوسی
2. کارشناس ارشد دانشگاه فردوسی
3. برای اطلاعات بیش‌تر پیرامون هماهنگی‌های افراسیاب با اژی‌دهاک و ضحاک رک به: سایه‌های شکار شده، سرکاراتی: 80 به بعد.
4. پیرامون اژدر اوژنی رک به کتاب از اسطوره تا حماسه تألیف دکتر سجاد آیدنلو. انتشارات سخن. 1388. چ دوم.

کتابنامه :
- آیدنلو، سجاد. از اسطوره تا حماسه ( هفت گفتار در شاهنامه پژوهی ). 1388. سخن. تهران. چ دوم
- ابن بلخی. فارسنامه. گای لیسترانج و آلن نیکلسون. 1363. دنیای کتاب. تهران. چ دوم
- اسماعیل‌پور، ابوالقاسم. زیر آسمانه‌های نور. 1372. افکار. تهران. چ اول
- اکبری مفاخر، آرش. درآمدی بر اهریمن‌شناسی ایرانی. 1389. ترفند. تهران. چ اول
- بلعمی، محمد بن محمد. تاریخ بلعمی. تصحیح محمدتقی بهار. به کوشش محمد پروین گنابادی. 1341. اداره کل نگارش وزارت فرهنگ. تهران
- بهار، مهرداد. از اسطوره تا تاریخ. گردآوری ابوالقاسم اسماعیل‌پور. 1376. چشمه. تهران. چ اول
- ثعالبی، ابومنصور عبدالملک محمد بن نیشابوری. غرراخبار ملوک الفرس. 1963. کتابخانه اسدی. تهران
- حمزه اصفهانی، حمزه بن حسن. تاریخ پیامبران و شاهان [ سنی ملوک الارض و الانبیا ]. جعفر شعار. 1346. بنیاد فرهنگ ایران. تهران
- رضی، هاشم. دانشنامه ایران باستان 5 جلد. 1381. سخن. تهران
- زمردی، حمیرا. نقد تطبیقی ادیان و اساطیر در شاهنامه خمسه نظامی منطق الطیر. 1382. زوار. تهران. چ اول
- سرکاراتی، بهمن. سایه‌های شکار شده. 1378. طهوری. تهران.
- شوالیه، ژان و آلن گربران. فرهنگ نمادها. سودابه فضایلی. 1378. جیحون. بی‌جا. چ اول
- صدیقیان، مهین‌دخت و ابوطالب میرعابدینی. فرهنگ اساطیری حماسی ایران به روایات منابع بعد از اسلام 2 جلد. 1375. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. تهران. چ اول
- طبری، محمد بن جریر. تاریخ طبری. 1352. بنیاد فرهنگ ایران. تهران
- فردوسی، ابوالقاسم. شاهنامه. جلال خالقی مطلق. 1386. انتشارات مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. تهران. چ اول
- قلی‌زاده، خسرو. فرهنگ اساطیر ایرانی بر پایه متون پهلوی. 1387. مطالعات نشر کتاب پارسه. تهران
- مجمل التواریخ و القصص. تصحیح محمدتقی بهار. 1318. کلاله خاور. تهران
- المقدسی، محمد بن طاهر. آفرینش و تاریخ. محمدرضا شفیعی کدکنی. 1374. بنیاد فرهنگ ایران. تهران
- یاحقی، محمدجعفر. فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی. 1369. سروش. تهران. چ اول
- یشت‌ها. ابراهیم پورداود. 1377. اساطیر. اول

منبع مقاله :
مجموعه مقاله‌های شاهنامه و پژوهش‌های آیینی؛ (1392) به کوشش فرزاد قائمی، ویراسته‌ی سیما ارمی اول، مشهد، مؤسسه‌ی چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ نخست.