اولین نفوذی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
یکی از اولین مصداقهایی که از نفوذ در هر کشوری به ذهن متبادر میشود، بحث نفوذ از طریق جاسوسان است. قدمت جاسوسی از یک دولت شاید به قدمت وجود خود دولت برمیگردد و از هزاران سال قبل جاسوس و جاسوسی در بین
یکی از اولین مصداقهایی که از نفوذ در هر کشوری به ذهن متبادر میشود، بحث نفوذ از طریق جاسوسان است. قدمت جاسوسی از یک دولت شاید به قدمت وجود خود دولت برمیگردد و از هزاران سال قبل جاسوس و جاسوسی در بین کشورها وجود داشته است. پس از انقلاب اسلامی نیز دشمنان نظام اسلامی به دنبال جاسوسی از سازمانها و مردم بودند و یکی از اولین جاسوسهایی که در کشور دستگیر شد، محمدرضا سعادتی ، از اعضای بلندپایه سازمان مجاهدین خلق(منافقین)، بود. وی در آن زمان متهم به جاسوسی برای شوروی شد و برای این اتهام خود به زندان افتاد. ادامه این ماجرای جالب را با هم مرور میکنیم.
محمدرضا سعادتی
*سعادتی که بود؟
محمدرضا سعادتی فرزند سید علی به سال ۱۳۲۳ در شیراز و در خانوادهای روحانی و کمبضاعت به دنیا آمد. پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه در سال ۱۳۴۱ با رتبه دوم و بورسیه دولتی در دانشکده فنی دانشگاه تهران پذیرفته شد و در سال ۱۳۴۵ در رشته مهندسی برق فارغ التحصیل شد و به سربازی رفت و به عنوان سپاه ترویج آبادانی و مسکن در ایلام مشغول کار گردید.
پس از پایان خدمت وظیفه در سال ۱۳۴۷ وارد کارخانه ذوب آهن اصفهان شد و سال بعد به دایره مهندسی ستاد نیروی هوایی منتقل شد و دو سال و نیم در آن مرکز به کار پرداخت. همزمان با کمک برادران جلال زاده، شرکتی تحت عنوان نولکو را به ثبت رساندند و از طریق جلالزاده با مهدی رضایی آشنا شد و به عنوان سمپات به همکاری با سازمان مجاهدین خلق پرداخت.
هر چند که پیش از آن در دوره دانشجویی با ناصر صادق آشنا شد و مدتی هم در برق منطقهای شیراز همکارش بود، اما سعادتی در بازجویی عضویت خود را در تشکیلات مجاهدین مرتبط به مهدی رضایی (با نام مستعار بهروز همایونفر) میداند. سعادتی همچنین در بازجویی علت گرایش خود به مبارزه علیه رژیم پهلوی را، اعدام ۲ تن از دوستان مارکسیستش به نامهاي اسماعیل معین عراقی و محمد هادی فاضلی میداند که در گروه سیاهکل فعالیت داشتهاند.
بر اساس نظریه موجود در پرونده سعادتی، حضور وی در ذوب آهن اصفهان زمینهای برای ارتباط وی با کارشناسان شوروی گردیده بود و از آن تاریخ توسط سرویس اطلاعاتی نشان شده بود.
سعادتی از جمله کسانی است که از ضربه شهریور ۱۳۵۰ ساواک به سازمان مجاهدین در امان ماند، اما در اردیبهشت ۱۳۵۱ در پی دستگیری مهدی رضایی ، سعادتی به همراه همسرش ناهید جلالزاده دستگیر شدند. سعادتی به حبس ابد محکوم شد و در زندان به کمون مسعود رجوی پیوست و به سید سیکو مشهور شد.
سعادتی در زندان، تاریخ معاصر تدریس مینمود که از جمله شاگردان او میتوان به بهزاد نبوی اشاره كرد. هر چند بهزاد نبوی بیشتر شاگردی شعاعیان دیگر چهره مشهور به روس گرایی را نموده است.
بهزاد نبوی
سعادتی در ۲۲ آبان ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد و ۲۳ بهمن، زمانی که سازمان طی اطلاعیه ای علنی اعلام وجود كرد، در جمع کادر مرکزی ۱۵ نفره آن قرار گرفت. همچنین به عضویت هیئت مدیره شرکت نولکو بازگشت که شرکتی برای پوشش فعالیتهای سازمان بود. وي در کنار این امور، طبق اقدامی برنامهریزی شده به فعالیت در دادستانی انقلاب تهران نیز پرداخت. (1)
مسعود حقگو از اعضای قدیمی سازمان مجاهدین در گفتوگویی با خسرو تهرانی اظهار داشته است: سعادتی نزدیکترین شخص به مسعود رجوی بوده است. وقتی تهرانی تأکـید کـرد کـه او شـاید از مـوسی خیابانی هم به رجوی نزدیکتر بوده باشد، حقگو ضمن تأیید این مطلب، گفت: من احتمال قریب به یقین میدانم که در زندان از اواخر سال 54 به بعد، سعادتی نفر دوم سازمان محسوب میشد. (2)
*کشف ارتباط سیکو و فیسینکو
در این دوره بود که با مأموران شوروی ارتباط گرفت اما خیلی زود لو رفت و هنگام در اختیار گذاشتن پرونده سر لشکر مقربی به ولادیمیر فنسینکو (دبیر اول سفارت شوروی) در شرکت نولکو در ۶/۲/۱۳۵۸ دستگیر شد. مقربی یکی از نظامیان عالی رتبه ارتش شاهنشاهی بود که مدت ۲۵ سال برای شورویها جاسوسی میکرد و در پاییز سال ۱۳۵۵ توسط اداره کل ضد جاسوسی (اداره کل هشتم) ساواک دستگیر شد و به سرعت محاکمه و اعدام گردید. دستگیری و اعدام سریع او در طی این سالها برای مأمورین شوروی سؤال برانگیز بود که چطور مقربی لو رفت و چه اطلاعاتی در اختیار اداره کل ضد جاسوسی قرار داد.
عباس امیر انتظام در خاطرات خود گفته است:
«... در یکی از روزهای اسفند ۱۳۵۷ منشی من اطلاع داد که شخصی میخواهد به ملاقات من بیاید و یک مسئله امنیتی را درمیان بگذارد. پس از توافق من مردی درحدود ۵۰ سال با قدی متوسط با لباس رسمی و کراوات به اطاقم آمد. من صندلی طرف راست خودم را به او تعارف کردم. پس از نشستن به من گفت که کارمند و عضو اداره ضدجاسوسی ساواک است. طبق خبر او قرار است در ساعت ۵ بعد از ظهر امروز یکی از دیپلماتهای سفارت شوروی به دیدن یک ایرانی در ساختمانی در میدان ۲۵ شهریور [7 تیر فعلی] برود و چیزهایی را دراختیار فرد ایرانی قرار دهد؛ ضمناً گفت که طرف ایرانی عبدالعلی نامیده میشود. این فردآمده بود تا کسب تکلیف کند.
مطالب را بلافاصله به اطلاع نخست وزیر رساندم. ایشان دستور داد که آن شـخص مسـئله را تعقیب کند، ولی آقای بازرگان از شنیدن نام عبدالعلی که نام یکی از فرزندانش بود، ناراحت شده بود. کارمند اداره ضدجاسوسی ساواک به کارش ادامه داد و روز بعد گزارش کارش را به من داد که به اطلاع نخست وزیررساندم … بعدها وی گفت که عبدالعـلی را دسـتگیر کردهاند و نام واقعی این فرد محمدرضا سعادتی است که با دستگاههای عکاسی مخصوص جاسوسی که از دیپلمات روسی دریافت کرده، دستگیر شـده است. ( نکته جالب درباره امیرانتظام این است که خود وی بعدها به جرم جاسوسی برای آمریکا محاکمه و به زندان محکوم شد )
عباس امیرانتظام
البته ابراهیم یزدی عامل گزارش اولیه را دکتر چمران معرفی نموده است اما آنچه مسلم است شناسایی اولیه وي توسط دولت موقت انجام گرفته است.
چگونگی دستگیری این جاسوس بلندپايه، همچون مقربی همچنان برای شوروی به صورت یک معما باقی مانده بود تا به جای حل معمای قبلی معمای دیگری نیز بر آن افزوده شود. این خلأ اطلاعاتی باقی بود تا آنکه سازمان مجاهدین انقلاب در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۳۵۸ برخی اسناد و خلاصه گزارش مأموریت سعادتی و بخشی از اظهارات وی در بازجویی را منتشر کرد. در اسنادی که انتشار یافت نوع ارتباطات سعادتی با واسطه اطلاعاتی سازمان جاسوسی شوروی و اسناد تحویل شده و درخواستهای سعادتی از وی فاش گردید. (3)
*فیسینکو کیست؟
پس از پيروزي انقلاب، به دستور مستقيم كميته مركزي حزب كمونيست اتحاد جماهیر شوروي، ايستگاه K.G.B در تهران موفق شد در روز ۱۴ فوریه ۱۹۷۹ مطابق با ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ مستقیماً با مرکز رهبری دو سازمان مجاهدین خلق و فداییان خلق تماس بگیرد. مسئوليت اين ارتباط به عهده ولاديمير فيسنكو افسر شاخه اطلاعات سياسي ايستگاه (مستقر در سفارت شوروي در تهران)، گذارده شد. وي به زبان فارسي، تسلط كامل داشت و با موهاي مشکی و چشمان قهوهاي، شباهت فراوانی به ایرانیها داشت.
ولادیمیر کیتوویچ فیسینکو دبیر اول سفارت شوروی و عضو K.G.B در رستف روسیه به دنیا آمد. او دانشجوی انستیتوی زبانهای شرقی یک دانشگاه ایالتی مسکو بود که به فراگیری زبان فارسی و انگلیسی پرداخت. سـپس بورسیه دانشگاه تهران را دریافت کرد. فیسینکو به تاریخ نیز علاقه مند بود و یک مقاله در مورد نفت ایران نوشت. در سال ۱۹۶۴ با نینا نیکولا پونا پکلانیک که دانشجوی گروه عربی در همان انستیتو بود، ازدواج کرد. همسرش که دختر یک مقام نظامی عضو هیئت مدیره K.G.B بـود بـه هـمراه فـیسینکو بـه ایـران آمـد و مـنشی سفارت شوروی در تهران شد. (4)
*گزارش دستگیری سعادتی
قسمتهایی از گزارش چگونگی دستگیری و بازپرسی انقلاب اسلامی و دادستانی انقلاب به شرح ذیل است: ضمن مراقبت از اتومبیل سیاسی شوروی در مورخه ۵/۲/۵۸ مشاهده گردید که یک نفر مرد روسی از اتومبیل پیاده [شد] و درخیابان دیبا منشعب ازخیابان روزولت وارد شرکت نولکو -که یک مؤسسه صنعتی است- گردید. در بررسی بعدی مشخص شد که مرد روسـی بـه نـام ولادیمیر فیسنکو؛ دبیراول سفارت شوروی میباشد و مرد تماسگیرنده یکی از رهبران سازمان مجاهدین خلق است ... چون معلوم بود که رهبر مجاهدین در ساعت ۰۰/۱۷ مورخه ۶/۲/۵۸ و یا ۷/۲/۵۸ (در قـرار ملاقات یدکی) با افسر اطلاعاتی شوروی -جهت مبادله اسناد و مدارک- ملاقات مینماید، لذا بررسیهای لازم به عمل آمد و طی طرحی مأمورین سپاه پاسداران انقلاب هدایت شدند که ۵ دقیقه قبل از شروع ملاقات مأمورین به شرکت وارد [شوند] و مرد تماسگیرنده و مدارک را ضبط نمایند. ... پس ازدستگیری مرد تماس گیرنده فیسنکو جهت ورود به شرکت نولکو مراجعه نمود ولی توسط مأمورین به او تکلیف شد که از شرکت خارج شود و فیسنکو بعد از خروج از شرکت، سوار اتومبیلی که توسط سه نفر مأمور شوروی هدایت میشد گردید و منطقه را ترک نمود. در بازرسی بدنی از مردتماس گیرنده مشخّص شد که مسلح به اسلحه کمری میباشد و نیز در جستجوی مقدماتی از وسایل شرکت یادداشتی که حاکی از همکاری ایـن شـخص بـا سرویس اطلاعات شوروی میباشد، به دست آمد.
در گزارشهای منتشره از بازجوییها آمده است که وی ضمن اعتراف به همکاری با سازمان جاسوسی شوروی در ایران و تحویل اسناد محرمانه، به اخـذ وسـایل وامکـانات فـنّی آموزشی و الکترونیک و عملیاتی ازسازمان جاسوسی شوروی اذعان نموده بود. او در آخرین ملاقات نیز فهرستی از ما یحتاج سازمان را تهیه نموده بود که در زمان دستگیری به دست ماموران افتاد. (5)
*واکنشها به دستگیری سعادتی
با افشای دستگیری سعادتی توسط سازمان مجاهدین انقلاب و به نتیجه نرسیدن لابیهای محرمانه، سازمان مجاهدین خلق از ۲۵ خرداد ۵۸ تا ۹ تیرماه آن سال بیش از ۷ اطلاعیه در حمایت از وي صادر نمود. در ادامه جوسازیها در مسیر رسیدگی به این پرونده، در تیرماه ۵۸ اطلاعیه ای با امضای ۴۲ تن از شاعران و نویسندگان چپگرا از جمله احمد شاملو، سیمین بهبهانی، گلی ترقی و… منتشر شد و در حالی که خود سعادتی و سازمان ارتباط با شوروی را پذیرفته بودند، او را «گروگان آزادی در چنبر تهمتها و افتراهای مرموز» خواندند و از این «عضو سازمان مترقی! مجاهدین خلق» به سالک طریق عشق ياد كرده و خواهان آزادی او شدند.
همزمان جمعیت حقوقدانان نیز که در کنترل نیروهای مارکسیست مشرب بود، با ارسال نامه ای به وزیر دادگستری نسبت به شکنجه سعادتي گلایه کرده و در سناریوی جدیدی او را نه خائن بلکه نگهدارنده اسرار و اسنادی از روابط پشت پرده سازمانهای جاسوسی غرب برای سازمان معرفی نمودند.
سعادتی خود نیز در نامه ای به دادستان کل، خواستار حضور نمایندهای از سازمانش شد اما به رغم اشتراک این پیشنهاد از سوی گروههای مختلف، سازمان نماینده خود را به دادگاه وی نفرستاد تا از پیگیری قضایی و بررسی ماهوی موضوع امتناع نماید.
در پی اعتراض مردم به مواضع سازمان در ۱۷ تیرماه در مشهد، اولین تیراندازی اعضاء سازمان به سوی مردم انجام شد که اگرچه تلفاتی نداشت اما نشان از آغاز رو در رو قرار گرفتن سازمان با نظام و ملت داشت؛ امری که در ۳۰ خرداد ۶۰ به اوج خود رسید. (6)
*سرانجام سعادتی چه شد؟
پس از بازجوییهای متعدد روابط عمومی دادسرای انقلاب اسلامی مرکز روز ۲۴ آبان ۵۹ اعلام کرد: « بدین وسیله به اطلاع مردم مسلمان و مبارز میرساند پرونده اتهامی آقای سیدمحمدرضا سعادتی عضو کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران به اتهام داشتن رابطه با جاسوس شوروی در دادگاه ویژه انقلاب اسلامی مرکز تحت رسیدگی قرار گرفت و متهم به ۱۰ سال زندان محکوم شد. » (7)
برنامهریزی سازمان با انفجار 7 تیر تکمیل شد که در آن، آیت الله دکتر بهشتی و 72 تن از یاران نظام و انقلاب به خاک و خون کشیده شدند. همزمان با این اقدام که توسط رابطین سازمان پیشتر به اطلاع اعضای زندانی آن رسیده بود، برنامهریزی شورش در داخل زندان توسط سعادتی صورت گرفت و پس اعلام خبر انفجار حزب جمهوری اسلامی، تعدادی از هواداران و اعضاء مجاهدین در زندان با شنیدن این خبر شروع به خواندن سرود و پایکوبی کردند و جو زندان را ملتهب کرده و به هم ریختند.
آیت الله گیلانی و شهید لاجوردی آنها را به محوطه زندان اوین آوردند و به صحبت و نصیحت آنها پرداختند که در این مرحله افجهای طبق برنامهریزی قبلی و با هدایت سعادتی از موقعیت خود در میان نگهبانان زندان سوء استفاده کرده و اسلحهای را از نگهبانی گرفته و به سوی محوطه خیز برمیدارد تا آقایان گیلانی و لاجوردی را ترور کند.
کاظم افجهای به دلیل فعالیت در سازمان مجاهدین خلق و ضدیت با جمهوری اسلامی دستگیر و در زندان به سر میبرد که شهید کچویی با او به بحث نشسته بود و او نیز وانمود میکرد که معقول شده است و توانسته بود تا حدی اعتماد مسئولین و نگهبانان زندان را جلب نماید. به دنبال خیز افجهای برای ترور، شهید کچویی متوجه رفتار وی میگردد و به سوی او میرود که با شلیک افجهای به شهادت میرسد و او فرار کرده و از آنجا که به ورودیها و خروجیهای زندان آشنا بوده است، خود را به پشت بام ساختمان اداره زندانها (دادستانی) رسانده و از آنجا خودش را پرتاب میکند که در اثر سقوط کشته میشود.
افجهای در کنار مسعود رجوی
همزمان با ترور شهید کچویی در هشتم تیرماه، بر خلاف تحلیل سازمان که گمان میکردند با انفجار حزب جمهوری اسلامی، نیروهای حزباللهی مرعوب میشوند و عناصر آنها فرصت کودتا مییابند و عناصر زندانی نیز با این شورش آزاد میگردند، فضا علیه منافقین تشدید شد و مردم در خیابانها به راهپیمایی و عزاداری پرداختند. در همین روز بود که همزمان با شورش سعادتی از داخل زندان چندین ماشین اسلحه غیر مجاز که توسط اعضای سازمان در خیابانهای تهران تردد می نمودند، شناسایی شد.
شهید محمد کچویی
با شکست این طرح و کشته شدن کاظم افجهای، مهدی آسمانتاب به برنامهریزی قبلی برای ترور مسئولین دادستانی و طرح آشوب در زندان اقرار میکند و با توجه به اقاریر سعادتی و دیگر اسناد بدست آمده، نقش سعادتی در این ترور از سوی دادگاه قطعیت مییابد و در مردادماه 60 به اعدام محکوم میشود. (8)
محمدرضا سعادتی
محمدرضا سعادتی فرزند سید علی به سال ۱۳۲۳ در شیراز و در خانوادهای روحانی و کمبضاعت به دنیا آمد. پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه در سال ۱۳۴۱ با رتبه دوم و بورسیه دولتی در دانشکده فنی دانشگاه تهران پذیرفته شد و در سال ۱۳۴۵ در رشته مهندسی برق فارغ التحصیل شد و به سربازی رفت و به عنوان سپاه ترویج آبادانی و مسکن در ایلام مشغول کار گردید.
پس از پایان خدمت وظیفه در سال ۱۳۴۷ وارد کارخانه ذوب آهن اصفهان شد و سال بعد به دایره مهندسی ستاد نیروی هوایی منتقل شد و دو سال و نیم در آن مرکز به کار پرداخت. همزمان با کمک برادران جلال زاده، شرکتی تحت عنوان نولکو را به ثبت رساندند و از طریق جلالزاده با مهدی رضایی آشنا شد و به عنوان سمپات به همکاری با سازمان مجاهدین خلق پرداخت.
هر چند که پیش از آن در دوره دانشجویی با ناصر صادق آشنا شد و مدتی هم در برق منطقهای شیراز همکارش بود، اما سعادتی در بازجویی عضویت خود را در تشکیلات مجاهدین مرتبط به مهدی رضایی (با نام مستعار بهروز همایونفر) میداند. سعادتی همچنین در بازجویی علت گرایش خود به مبارزه علیه رژیم پهلوی را، اعدام ۲ تن از دوستان مارکسیستش به نامهاي اسماعیل معین عراقی و محمد هادی فاضلی میداند که در گروه سیاهکل فعالیت داشتهاند.
بر اساس نظریه موجود در پرونده سعادتی، حضور وی در ذوب آهن اصفهان زمینهای برای ارتباط وی با کارشناسان شوروی گردیده بود و از آن تاریخ توسط سرویس اطلاعاتی نشان شده بود.
سعادتی از جمله کسانی است که از ضربه شهریور ۱۳۵۰ ساواک به سازمان مجاهدین در امان ماند، اما در اردیبهشت ۱۳۵۱ در پی دستگیری مهدی رضایی ، سعادتی به همراه همسرش ناهید جلالزاده دستگیر شدند. سعادتی به حبس ابد محکوم شد و در زندان به کمون مسعود رجوی پیوست و به سید سیکو مشهور شد.
سعادتی در زندان، تاریخ معاصر تدریس مینمود که از جمله شاگردان او میتوان به بهزاد نبوی اشاره كرد. هر چند بهزاد نبوی بیشتر شاگردی شعاعیان دیگر چهره مشهور به روس گرایی را نموده است.
بهزاد نبوی
مسعود حقگو از اعضای قدیمی سازمان مجاهدین در گفتوگویی با خسرو تهرانی اظهار داشته است: سعادتی نزدیکترین شخص به مسعود رجوی بوده است. وقتی تهرانی تأکـید کـرد کـه او شـاید از مـوسی خیابانی هم به رجوی نزدیکتر بوده باشد، حقگو ضمن تأیید این مطلب، گفت: من احتمال قریب به یقین میدانم که در زندان از اواخر سال 54 به بعد، سعادتی نفر دوم سازمان محسوب میشد. (2)
*کشف ارتباط سیکو و فیسینکو
در این دوره بود که با مأموران شوروی ارتباط گرفت اما خیلی زود لو رفت و هنگام در اختیار گذاشتن پرونده سر لشکر مقربی به ولادیمیر فنسینکو (دبیر اول سفارت شوروی) در شرکت نولکو در ۶/۲/۱۳۵۸ دستگیر شد. مقربی یکی از نظامیان عالی رتبه ارتش شاهنشاهی بود که مدت ۲۵ سال برای شورویها جاسوسی میکرد و در پاییز سال ۱۳۵۵ توسط اداره کل ضد جاسوسی (اداره کل هشتم) ساواک دستگیر شد و به سرعت محاکمه و اعدام گردید. دستگیری و اعدام سریع او در طی این سالها برای مأمورین شوروی سؤال برانگیز بود که چطور مقربی لو رفت و چه اطلاعاتی در اختیار اداره کل ضد جاسوسی قرار داد.
عباس امیر انتظام در خاطرات خود گفته است:
«... در یکی از روزهای اسفند ۱۳۵۷ منشی من اطلاع داد که شخصی میخواهد به ملاقات من بیاید و یک مسئله امنیتی را درمیان بگذارد. پس از توافق من مردی درحدود ۵۰ سال با قدی متوسط با لباس رسمی و کراوات به اطاقم آمد. من صندلی طرف راست خودم را به او تعارف کردم. پس از نشستن به من گفت که کارمند و عضو اداره ضدجاسوسی ساواک است. طبق خبر او قرار است در ساعت ۵ بعد از ظهر امروز یکی از دیپلماتهای سفارت شوروی به دیدن یک ایرانی در ساختمانی در میدان ۲۵ شهریور [7 تیر فعلی] برود و چیزهایی را دراختیار فرد ایرانی قرار دهد؛ ضمناً گفت که طرف ایرانی عبدالعلی نامیده میشود. این فردآمده بود تا کسب تکلیف کند.
مطالب را بلافاصله به اطلاع نخست وزیر رساندم. ایشان دستور داد که آن شـخص مسـئله را تعقیب کند، ولی آقای بازرگان از شنیدن نام عبدالعلی که نام یکی از فرزندانش بود، ناراحت شده بود. کارمند اداره ضدجاسوسی ساواک به کارش ادامه داد و روز بعد گزارش کارش را به من داد که به اطلاع نخست وزیررساندم … بعدها وی گفت که عبدالعـلی را دسـتگیر کردهاند و نام واقعی این فرد محمدرضا سعادتی است که با دستگاههای عکاسی مخصوص جاسوسی که از دیپلمات روسی دریافت کرده، دستگیر شـده است. ( نکته جالب درباره امیرانتظام این است که خود وی بعدها به جرم جاسوسی برای آمریکا محاکمه و به زندان محکوم شد )
عباس امیرانتظام
چگونگی دستگیری این جاسوس بلندپايه، همچون مقربی همچنان برای شوروی به صورت یک معما باقی مانده بود تا به جای حل معمای قبلی معمای دیگری نیز بر آن افزوده شود. این خلأ اطلاعاتی باقی بود تا آنکه سازمان مجاهدین انقلاب در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۳۵۸ برخی اسناد و خلاصه گزارش مأموریت سعادتی و بخشی از اظهارات وی در بازجویی را منتشر کرد. در اسنادی که انتشار یافت نوع ارتباطات سعادتی با واسطه اطلاعاتی سازمان جاسوسی شوروی و اسناد تحویل شده و درخواستهای سعادتی از وی فاش گردید. (3)
*فیسینکو کیست؟
پس از پيروزي انقلاب، به دستور مستقيم كميته مركزي حزب كمونيست اتحاد جماهیر شوروي، ايستگاه K.G.B در تهران موفق شد در روز ۱۴ فوریه ۱۹۷۹ مطابق با ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ مستقیماً با مرکز رهبری دو سازمان مجاهدین خلق و فداییان خلق تماس بگیرد. مسئوليت اين ارتباط به عهده ولاديمير فيسنكو افسر شاخه اطلاعات سياسي ايستگاه (مستقر در سفارت شوروي در تهران)، گذارده شد. وي به زبان فارسي، تسلط كامل داشت و با موهاي مشکی و چشمان قهوهاي، شباهت فراوانی به ایرانیها داشت.
ولادیمیر کیتوویچ فیسینکو دبیر اول سفارت شوروی و عضو K.G.B در رستف روسیه به دنیا آمد. او دانشجوی انستیتوی زبانهای شرقی یک دانشگاه ایالتی مسکو بود که به فراگیری زبان فارسی و انگلیسی پرداخت. سـپس بورسیه دانشگاه تهران را دریافت کرد. فیسینکو به تاریخ نیز علاقه مند بود و یک مقاله در مورد نفت ایران نوشت. در سال ۱۹۶۴ با نینا نیکولا پونا پکلانیک که دانشجوی گروه عربی در همان انستیتو بود، ازدواج کرد. همسرش که دختر یک مقام نظامی عضو هیئت مدیره K.G.B بـود بـه هـمراه فـیسینکو بـه ایـران آمـد و مـنشی سفارت شوروی در تهران شد. (4)
*گزارش دستگیری سعادتی
قسمتهایی از گزارش چگونگی دستگیری و بازپرسی انقلاب اسلامی و دادستانی انقلاب به شرح ذیل است: ضمن مراقبت از اتومبیل سیاسی شوروی در مورخه ۵/۲/۵۸ مشاهده گردید که یک نفر مرد روسی از اتومبیل پیاده [شد] و درخیابان دیبا منشعب ازخیابان روزولت وارد شرکت نولکو -که یک مؤسسه صنعتی است- گردید. در بررسی بعدی مشخص شد که مرد روسـی بـه نـام ولادیمیر فیسنکو؛ دبیراول سفارت شوروی میباشد و مرد تماسگیرنده یکی از رهبران سازمان مجاهدین خلق است ... چون معلوم بود که رهبر مجاهدین در ساعت ۰۰/۱۷ مورخه ۶/۲/۵۸ و یا ۷/۲/۵۸ (در قـرار ملاقات یدکی) با افسر اطلاعاتی شوروی -جهت مبادله اسناد و مدارک- ملاقات مینماید، لذا بررسیهای لازم به عمل آمد و طی طرحی مأمورین سپاه پاسداران انقلاب هدایت شدند که ۵ دقیقه قبل از شروع ملاقات مأمورین به شرکت وارد [شوند] و مرد تماسگیرنده و مدارک را ضبط نمایند. ... پس ازدستگیری مرد تماس گیرنده فیسنکو جهت ورود به شرکت نولکو مراجعه نمود ولی توسط مأمورین به او تکلیف شد که از شرکت خارج شود و فیسنکو بعد از خروج از شرکت، سوار اتومبیلی که توسط سه نفر مأمور شوروی هدایت میشد گردید و منطقه را ترک نمود. در بازرسی بدنی از مردتماس گیرنده مشخّص شد که مسلح به اسلحه کمری میباشد و نیز در جستجوی مقدماتی از وسایل شرکت یادداشتی که حاکی از همکاری ایـن شـخص بـا سرویس اطلاعات شوروی میباشد، به دست آمد.
*واکنشها به دستگیری سعادتی
با افشای دستگیری سعادتی توسط سازمان مجاهدین انقلاب و به نتیجه نرسیدن لابیهای محرمانه، سازمان مجاهدین خلق از ۲۵ خرداد ۵۸ تا ۹ تیرماه آن سال بیش از ۷ اطلاعیه در حمایت از وي صادر نمود. در ادامه جوسازیها در مسیر رسیدگی به این پرونده، در تیرماه ۵۸ اطلاعیه ای با امضای ۴۲ تن از شاعران و نویسندگان چپگرا از جمله احمد شاملو، سیمین بهبهانی، گلی ترقی و… منتشر شد و در حالی که خود سعادتی و سازمان ارتباط با شوروی را پذیرفته بودند، او را «گروگان آزادی در چنبر تهمتها و افتراهای مرموز» خواندند و از این «عضو سازمان مترقی! مجاهدین خلق» به سالک طریق عشق ياد كرده و خواهان آزادی او شدند.
همزمان جمعیت حقوقدانان نیز که در کنترل نیروهای مارکسیست مشرب بود، با ارسال نامه ای به وزیر دادگستری نسبت به شکنجه سعادتي گلایه کرده و در سناریوی جدیدی او را نه خائن بلکه نگهدارنده اسرار و اسنادی از روابط پشت پرده سازمانهای جاسوسی غرب برای سازمان معرفی نمودند.
سعادتی خود نیز در نامه ای به دادستان کل، خواستار حضور نمایندهای از سازمانش شد اما به رغم اشتراک این پیشنهاد از سوی گروههای مختلف، سازمان نماینده خود را به دادگاه وی نفرستاد تا از پیگیری قضایی و بررسی ماهوی موضوع امتناع نماید.
در پی اعتراض مردم به مواضع سازمان در ۱۷ تیرماه در مشهد، اولین تیراندازی اعضاء سازمان به سوی مردم انجام شد که اگرچه تلفاتی نداشت اما نشان از آغاز رو در رو قرار گرفتن سازمان با نظام و ملت داشت؛ امری که در ۳۰ خرداد ۶۰ به اوج خود رسید. (6)
*سرانجام سعادتی چه شد؟
پس از بازجوییهای متعدد روابط عمومی دادسرای انقلاب اسلامی مرکز روز ۲۴ آبان ۵۹ اعلام کرد: « بدین وسیله به اطلاع مردم مسلمان و مبارز میرساند پرونده اتهامی آقای سیدمحمدرضا سعادتی عضو کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران به اتهام داشتن رابطه با جاسوس شوروی در دادگاه ویژه انقلاب اسلامی مرکز تحت رسیدگی قرار گرفت و متهم به ۱۰ سال زندان محکوم شد. » (7)
برنامهریزی سازمان با انفجار 7 تیر تکمیل شد که در آن، آیت الله دکتر بهشتی و 72 تن از یاران نظام و انقلاب به خاک و خون کشیده شدند. همزمان با این اقدام که توسط رابطین سازمان پیشتر به اطلاع اعضای زندانی آن رسیده بود، برنامهریزی شورش در داخل زندان توسط سعادتی صورت گرفت و پس اعلام خبر انفجار حزب جمهوری اسلامی، تعدادی از هواداران و اعضاء مجاهدین در زندان با شنیدن این خبر شروع به خواندن سرود و پایکوبی کردند و جو زندان را ملتهب کرده و به هم ریختند.
کاظم افجهای به دلیل فعالیت در سازمان مجاهدین خلق و ضدیت با جمهوری اسلامی دستگیر و در زندان به سر میبرد که شهید کچویی با او به بحث نشسته بود و او نیز وانمود میکرد که معقول شده است و توانسته بود تا حدی اعتماد مسئولین و نگهبانان زندان را جلب نماید. به دنبال خیز افجهای برای ترور، شهید کچویی متوجه رفتار وی میگردد و به سوی او میرود که با شلیک افجهای به شهادت میرسد و او فرار کرده و از آنجا که به ورودیها و خروجیهای زندان آشنا بوده است، خود را به پشت بام ساختمان اداره زندانها (دادستانی) رسانده و از آنجا خودش را پرتاب میکند که در اثر سقوط کشته میشود.
افجهای در کنار مسعود رجوی
شهید محمد کچویی
پينوشتها:
1- http://www.rouzshomar.ir/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B3%D8%B9%D8%A7%D8%AF%D8%AA%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C%D9%86-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D9%88%D8%B3%DB%8C-%D8%AF/
2- سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، ج 2، ص423
3- http://www.tarikhirani.ir/fa/events/3/EventsDetail/441/
4- سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، ج 2، ص420.
5- همان، ص 425.
6- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940511000211
7- http://www.tarikhirani.ir/fa/events/3/EventsDetail/441/
8- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940511000211
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}