نویسنده: فاطمه اکبری (1)





 

چکیده:

در داستان تمثیلی سوزن عیسی که در متون نظم و نثر بسیاری از قدما به چشم می‌خورد، عناصر نمادینی نهفته است که ریشه‌ای کهن در اساطیر مصر باستان و میترائیسم دارد. این اساطیر، به تدریج خود را در مسیحیت جای دادند و به گونه‌ای ادغام شدند که حقیقت او را در هاله‌ای از نمادها فروبردند. در این پژوهش، ضمن بررسی تحلیلی - تطبیقی نمادهای سوزن و خورشید، ارتباط آن‌ها نیز با یکدیگر تبیین می‌گردد.
این بررسی، ارتباط سوزن با ایزد خورشید مصریان و همین طور ارتباط میان دو اسطوره خورشید را مورد تحلیل قرار می‌دهد که با داستان مسیح نیز تنیده شده‌اند. گویی اسطوره خورشید یک بار در مصر و بار دیگر با همان شمایل، اما نامی متفاوت در آیین مهرپرستی تکرار می‌شود. این ارتباط چیزی نیست جز ارتباطی خود ساخته که به اعتقاد مسیحیان با یک تقدم زمانی که توسط شیطان ایجاد شده است.

مقدمه

در این مقاله به بررسی و نمایاندن خاستگاه نمادهای داستان مذکور پرداخته‌ایم. داستانی که مؤلف تفسیر سور آبادی، این چنین ذکر کرده است: « خدای تعالی او را به آسمان چهارم برد، چون آن‌جا رسید، امر آمد فریشتگان را بنگرید تا با وی از دنیا هیچ چیز هست، اگر نیست، وی را به آسمان هفتم آرید. نگاه کردند با وی سوزنی یافتند، در گریبان پلاس که چهل سال بود تا آن را پوشیده داشت... چون آن سوزن دیدند با وی، ندا آمد که عیسی را هم آن‌جا بدارید، بیت‌المعمور را مسکن وی کردند تا به قیامت... » ( تفسیر سور آبادی. ص 450 ). مطمئناً این داستان واقعیت خارجی ندارد و براساس ایدئولوژی‌هایی وابسته به باورهای اساطیری باستان شکل گرفته است. در ناسخ‌التواریخ میرزا محمدتقی سپهر، خطاب خداوند به عیسی، همانند خطاب خداوند به موسی در وادی طور است که به او می‌گوید: ‌ای عیسی زینت دنیا را از تن خود برون کن.
قرن‌های متمادی است که این داستان تخیلی وارد گشته و خود را جزیی از آن نموده است. اما تنها یک کتاب به طور خاص راجع به خاستگاه این داستان تألیف شده است. در کتاب « سوزن عیسی » تنها خاستگاه خورشید و آسمان چهارم با مسیح را در آوین میترا بیان نموده است اما، آن سوی این نماد، سوزن و کارکرد آن نیز هست که مورد توجه قرار نگرفته است.
باشد که از رهگذر این پژوهش، حقیقت پنهان شده‌ی چهره مسیح آشکار و سیمای اساطیری آیین‌های چند خدایی که آشکارا خود را بدیل او ساخته‌اند - همانند شتران گری که با قیر اندود کردن ظاهر عیب ناک خود را پوشانده‌اند - نمایان گردد.
در جست‌وجوی این موضوع، نگاهی به آیین میترائیسم می‌اندازیم و در پس آن، اسطوره خورشید آیین رازوری را با تطابق‌هایی که با مسیح داده‌اند، بررسی می‌کنیم. اما ره به این نقطه ختم نمی‌شود؛ از رم به مصر باستان پلی می‌زنیم. چرا که سوزن دجال چشم و اسطوره ایزد خورشید نیز، در این تصرف بی‌تقصیر نیستند.
واژه symbol در لغت به معنای نشانه، دال، نماد و رمز است. نماد، نشانه‌ای است که میان صورت و مفهوم آن، نه شباهت عینی است نه رابطه هم‌جواری یا ذاتی، بلکه رابطه‌ای ‌ست قراردادی. اصل این اصطلاح ریشه در ادبیات نشانه شناختی جهان باستان دارد. نماد از ارکان اساطیر کهن است و اساساً زبان اسطوره، نمادین است.
اسطوره (Myth) ماجرایی است مقدس که بیان‌گر یک حقیقت از دوران باستان است. اسطوره‌ها باورهایی هستند از مردمان باستان که فرهنگ و آیین آن‌ها را تشکیل می‌دادند، اما در طول تاریخ ادبیات را تغذیه نموده‌اند و بعد مذهبی و آیینی خود را ظاهراً از دست داده‌اند.

پیشینه و روش تحقیق

درباره‌ی موضوع خاصی که در این پژوهش مدّنظر بوده است، تنها کتاب و مقاله‌ای اثر میرجلال‌الدین کزازی با نام « سوزن عیسی » تألیف گشته است که تحقیقی در شناخت خاقانی است و رویکردی متفاوت با جستار حاضر دارد که با منظری از اسطوره شناسی تطبیقی، خاستگاه دینی و آیینی این روایت را باز می‌جوید؛ دیدگاهی که متأثر از دیدگاه جیمز فریزر در اثر ارزشمندش، شاخه‌ی زرین است که نظریاتش در رابطه با تطبیق آیین‌ها و اسطوره‌های مختلف جهان، در اسطوره‌شناسی معاصر بسیار تأثیرگذار بوده است.
در این مقاله به تطبیق و تحلیل اسطوره‌های موازی در فرهنگهای دور از هم درباره‌ی روایتی همگن پرداخته‌ایم. شباهات و تغییرات ایجاد شده از دل آیین‌های مهرپرستی استخراج می‌گردند و با مدد از یافته‌های محققان اسطوره‌شناس سرزمین‌ها ارتباط هر یک با این داستان نمایان می‌شود و هاله‌ی اساطیر مجازی از روی حقیقت مسیح برداشته می‌شود. سپس چگونگی بازتاب آن در ادبیات فارسی تبیین می‌گردد.
این‌که چرا جایگاه عیسی در این داستان و باورها، آسمان چهارم است ؟ چرا بین عیسی و خورشید پیوندی رازآمیز وجود دارد ؟ چرا سوزن باعث این توقف گشته است ؟ و اصولاً چرا بر این باورند که توقفی صورت گرفته است ؟ پاسخ تمام این چراها، در اساطیر و به خصوص اسطوره‌های مصری قابل دریافت می‌باشد.

بخش اول: اسطوره‌ی خورشید در کیش مهر

در داستان سوزن و عیسی، دو عنصر اسطوره‌ای قابل مشاهده است که هر کدام ارتباط پیچیده‌ای با یکدیگر دارند. علاوه بر این ارتباط نمادها، از گذشته‌های دور، همگان بر این اعتقاد بوده‌اند که عیسی با خورشید، پیوندی رازآمیز و دیرین دارد. به گونه‌ای که در بعضی عقاید با او یکی پنداشته می‌شود. این ارتباط ریشه در اساطیر دارد. یک عنصر طبیعی که همیشه در پیدایش باورهای اساطیری نخستین تمدن‌ها سلطه حیاتی داشت، خورشید بود. از این عنصر، مضمون اصلی آیین‌های باستان سرچشمه گرفته است. زیرا که خورشید به عنوان یک مایه‌ی حیات‌بخش در زندگی روزمره مردمان باستان سلطه‌ای بس پایدار داشت.
یکی از این آیین‌ها که خورشید، عنصر اصلی باورهای پیروان خود را تشکیل می‌داد، میترائیسم است. میترا « میتره » یا « مهر »، یک خدا از نظام چند خدایی ایرانی بود که در دین زرتشتی پس از اهورامزدا « اورمزد » قرار داشت ( مرکلباخ، 1387: 90 ). در ایران، اصطلاح‌هایی که اورمزد را با آن توصیف کرده‌اند با طبیعت پیوند دارد؛ ردایی آراسته به ستارگان بر تن دارد و زیباترین هیئات او، نمود خورشید بر آسمان و روشنایی بر زمین است. در اوستا، مهر یکی از ایزدان 28گانه است که آفریده اهوراست. جایگاه او کوه سپند است، او هم خدای آسمان است که در هر روز صبح، پیش از دمیدن خورشید برمی‌آید و بعد از غروب نیز، هم‌چنان می‌پاید. او ده هزار چشم و ده هزار گوش دارد که از هر آن‌چه در زمین می‌گذرد آگاه است. دشمن دروغ‌گویی و پیمان‌شکنی است، از این جهت او خدای تحکیم کننده‌ی عهدهای آدمیان است ( همان. 95 ). او هم ایزد زمین است و هم، ایزد مرگ و رستاخیز. از این لحاظ مهر با اهورامزدا در ارتباط می‌باشد و در دوره‌ای از زمان با هم تلفیق می‌شوند و تشکیل یک خدا را می‌دهند و که اهورا مزدا میترا نام می‌گیرد.
در روزگار اشکانی، مهر بسیار گرامی بود. آیین مهرپرستی در این روزگار از ایران به رم می‌رود تا به آن‌جا که دین رسمی امپراتوری رم می‌گردد ( همان. 95 و هینلز، 1383: 140 ). این خدای ایرانی در رم، بالاترین خدا بود و در حضور او، دیگر هیچ نشانی از اورمزد دیده نمی‌شد؛ آن‌گاه که حتی در مهرابه‌های پرستش میترا، تصویر او با ردایی آراسته به ستارگان در حال قربانی گاو مقدس که آفریده اهوراست، به چشم می‌خورد. البته این نگاره تفسیری کیهانی دارد. میترا با قربانی کردن گاو مقدس آفریده اهورا « نماد زمستان »، خون او را به زمین می‌پاشد و طبیعت را زنده و سبز می‌کند که برای او که ایزد رستاخیز است نمادی از رستاخیز طبیعت و « انقلاب زمستانی » می‌شود.
در قرن‌های ابتدایی پس از میلاد مسیح، میترائیسم رقیب جدی مسیحیت بود. چرا که در آن زمان، میترا تنها ناجی و نشان دهنده آیین زندگی شده بود و به پیروان خود وعده جاودانگی روح و رستاخیز می‌داد. میترا چندین قرن توسط مردم رم قیصری پرستیده شد و کاملاً به صورت یک آیین رازآمیز درآمد. بعدها هم که آیین‌های کهن همگانی شدند، تنها دین رازآلود درآمد. بعدها هم که آیین‌های کهن همگانی شدند، تنها دین رازآلود و آیین رازوری میترای رمی مخفی بود. گروندگان این آیین اعمال عبادی خود را در غارها و به دور از چشم دیگران انجام می‌دادند و مهرابه‌های میترا نیز، در همان‌جا قرار داشت. بقای این دین بدون امپراتوری جهانی رم امکان‌پذیر نبود. اکنون دیگر آیین میترا، دین نوینی شده بود که با دین ایرانیان کهن به جز نام خدا و برخی بخش‌های اسطوره‌ای، اشتراک دیگری نداشت ( مرکلباخ، 1387: 91 ). گمان می‌رود که این آیین در طول زمان متحول نگشته بلکه به صورت یک‌باره ساخته شده و قدرت امپراتوری آن را برقرار کرده است ( فریزر، 1386: 740 ).
به دلیل حضور موازی دو سیستم قوی دینی در یک زمان و در یک‌جا، شباهت‌های بسیاری بین آیین‌های میترا و مسیح به وجود آمد. پیروان مهر او را خورشید تسخیر‌ناپذیر می‌انگاشتند. پیروان مسیح نیز، به او لقب « خورشید پارسایی » را دادند ( همان. 752 ). انجیل درباره روز تولد مسیح چیزی نمی‌گوید و همین‌طور کلیسای قدیم نیز، روزی را به این مناسبت جشن نمی‌گرفت، اما به مرور زمان، مسیحیان مصر، 6 ژانویه را روز تولد او منظور کردند. این امر به تدریج اشاعه یافت تا آن‌که در قرن چهارم میلادی، در سرتاسر شرق گسترده شده بود. در پایان قرن سوم، کلیسای غرب که 6 ژانویه را هرگز به عنوان تولد مسیح نپذیرفته بود، 25 دسامبر را تاریخ حقیقی اعلام کرد. دلیل این تغییر این بود که مهرپرستان آیین رازها، در همان روز تولد خورشید را جشن می‌گرفتند و به نشانه‌ی شادمانی مشعل روشن می‌کردند. مسیحیان نیز در این جشن شرکت می‌کردند؛ وقتی آبای کلیسا تمایل مسیحیان را دیدند، تصمیم گرفتند تولد حقیقی مسیح را در همین روز جشن بگیرند. آشکار می‌شود این تداخل از همین جا شروع می‌شود؛ از جایی که آبای کلیسا در این نکته و به تبع آن در امور دیگر با بت‌پرستی سازش کردند. ( همان. 750 ). حکومت رم که آیین میترا تحت حمایت ایشان بود، از طرفی بر کلیسا نیز، نظارت داشت؛ پس این گونه ورود این امور و سازش بین این دو سیستم قابل پیش‌بینی می‌گردد.
میترا را پسر خدا می‌پنداشتند و به او الوهیت بخشیدند، مسیح نیز توسط پیروانش فرزند خدا نامیده شد. داستان تولد میترا، همان داستان تولد عیسی در اناجیل بود. میترا، واسطه بین خدا و مردم و مجری خواسته‌های پدر بود. مأموریت او مبارزه با اهریمن و تاریکی بود؛ تا وقتی که در آخرین روز هستی برای داوری بشریت می‌آید و آن روز پیروزی نهایی نور بر ظلمت است. همانند تولد میترا که نوری بود در تایکی غار جهان؛ این رسالت مسیح نیز هست. از آن‌جا که مسیح را فرزند خدا می‌نامیدند، افسانه تولد میترا و عیسی مسیح و چوپانانی برای ستایش و پرستش نوزاد آمدند - که در اناجیل نیز، مذکور است - مراسم غسل تعمید، جشن گرفتن عروج خدا در قالب انسان به آسمان، گواهی رستاخیز و جاودانگی روح، برای دو سیستم مشترک است. ( نک: عهد قدیم و عهد جدید. انجیل متی، 894/2؛ انجیل لوقا، 962/2 ). عروج میترا به درگاه خدا پس از آخرین مأموریت‌هایش روی زمین، شبیه بازگشت مسیح به آسمان در روز یکشنبه و اندیشه‌ای پیرامون این مسأله که به سمت پدرش عروج کرده، می‌باشد ( همان. متی، 932/28؛ مرقس، 958/16؛ لوقا، 1002/24؛ یوحنا 1034/20 ).
اسامی روزهای هفته نیز با تغییرات گویشی و نوشتاری، برگرفته از میترائیسم است. در لاتین، شنبه یا کیوان شید « Saturday »، یکشنبه یا مهرشید « Sunday »، دوشنبه یا مه‌شید « Monday »، سه شنبه یا بهرام شید، روز تی‌ویس « Tuesday »، چهارشنبه یا تیرشید، روز وین « Wednesday »، پنج شنبه یا اورمزد شید « Thursday » و جمعه یا آدینه، با نام ناهیدشید « Friday » نامیده شدند ( غیاث آبادی، 1386: 126 ).
یکشنبه، روز خدای خورشید یا « مهر » یا « میتره » است که ایزد عهد و پیمان است و نام‌گذاری این روز به « مهرشید »، حکایت از تعهدی است که بین مردمان باید برقرار باشد و نام این عهد را نیز در نام‌گذاری انجیل، کتاب مقدس مسیحیان با نام « عهد جدید » می‌بینیم. این روز توسط کنستانتین در سال 321 میلادی « Sunday » تعطیل هفتگی شد. درست در همان قرنی که زادروز مسیح را با تولد میترا مقارن ساختند.
میترا در رم، خود خورشید و تولید کننده نور است. به سبب همین ارتباط، در مهرکده‌ها و نگاره‌های موجود بر صخره‌ها و... از سر میترا پرتو خورشید می‌تابد. بی‌گمان تولد او، در تاریک‌ترین شب سال و تاریک‌ترین غار جهان، نشان تولد نور در ظلمت مطلق بود که این ارتباط را پررنگ‌تر می‌سازد. با توجه به شباهت‌های کیش مهر و مسیحیت، امکان دارد که میترا در تصاویر مسیح نیز راه یافته باشد. در تصاویر کلیساها و مجسمه‌های مسیح، پرتو فره ایزدی مهر را با نمایان شدن پرتوهای نور از سر مسیح، در کنار خدای پدر، می‌توان دید.

مقایسه‌ی هاله‌ی نور مهر ( تصویر راست ) و مسیح ( چپ ). تاج پرتوهای مهر و هاله‌ی نورانی مسیح: نمادهایی از فره الهی دو شخصیت اساطیری و دینی.

بخش دوم: سوزن و خورشید در اساطیر مصر

نماد خورشید، با اسطوره خدای خورشید در مصر باستان نیز ارتباط می‌یابد. ایزد خورشید مصریان « رَع » (2)، به عنوان اَبَر - ایزد آن سرزمین پرستش می‌شد که با سلطنت نیز، پیوندی تنگاتنگ داشت؛ به طوری که فرعون را فرزند خدا و جانشین ایزد خورشید روی زمین می‌دانستند. رع، خدای خورشید در اوج قدرت، که نام او نیز به معنی خورشید است، در آغاز « آتوم » (3) نامیده می‌شد، اما در اغلب روایات رع، به اراده خود از « نون » (4) یا بی‌نظمی و آشفتگی آغازین، که همه‌ی آفرینش در آن نهان بود، سر برآورد؛ گاه می‌پنداشتند که او به هیئآت ققنوسی « بنو » (5) پر می‌کشد و بر روی یک ستون سنگی هرمی « بِن بِن » - آبلیسک (6) - که نمادی از پرتو خورشید است، فرود می‌آید. ( ویو، 1381: 54 ). در روایات، هلیوپولیس (7)، معبد رع که بر تپه آغازین بنا شده است، اولین جایی بود که از آب‌های نون سر برآورد. جایگاه سنگ « بن بن »، مرکز معبد رع است. کاهنان بر این باور بودند که ایزد خورشید در هلیوپولیس، برای نخستین بار خود را بر شیئی سنگی به شکل ستون هرمی، نشان داد. این ستون را در پرستش گاهی به نام « حت بن بن » ( کاخ هرمی شکل ) نگاه می‌داشتند. ( همان. 55 ).
واژه‌ی آبلیسک برگرفته از کلمه‌ی یونانی "Obeliskos" و به معنای سوزن و سیخ کباب است. گاه نیز، به معنای « زندگی بی‌نهایت » به کار رفته است. رع، ایزد خورشید، هشت ایزد بزرگ و نخستین مصری را آفرید. « شو، تفنات » (8) « گب و نوت » (9) « اوزیریس و ایزیس » (10) « ست و نفتیس ». (11)
اوزیریس برادر و همسر ایزیس بود. ست - برادر اوزیریس - به دلیل دشمنی او را که پادشاه مصر بود، می‌کشد و بدن او را به 26 قطعه تقسیم می‌کند و در سراسر مصر می‌پراکند. ایزیس به دنبال پاره‌های تن شوهر خود می‌گردد و همه را گرد می‌آورد. جز آلت مردانه او که توسط خرچنگ نیل بلعیده شده بود و بعدها مصریان آن را « تابو » پنداشتند و در مراسم سوگواری اوزیریس - که او نیز ایزد باروی و رستاخیز است - از آن استفاده می‌کردند. ایزیس قطعات پیکر همسر خود را گردهم آورد و با قدرت جادو او را زنده کرد. در همین زمان که برای چند لحظه او زنده شد، از همسر خود باردار گشت؛ همسری که مرده است و همین‌طور فاقد قدرت مردانگی می‌باشد. فرزندی که به دنیا می‌آید « هوروس » (12) نام می‌گیرد که در نقش‌های مصری، مردی با سر شاهین به تصویر کشیده شده است. در همین جا به یک کلید دست پیدا می‌کنیم؛ تولد عجیب هوروس از پدری مرده. این داستان تولید عجیب، بی‌شباهت به داستان واقعی تولد مسیح ( علیه السلام ) نیست. هوروس باید با قاتل پدر خود برای کسب سلطنت دوباره پدرش، بجنگد. در نتیجه جنگ، یکی از چشمان او توسط ست دریده می‌شود. در هر حال او پیروز می‌شود. دادگاه خدایان، او را پادشاه مصر معرفی می‌کند و به این ترتیب هوروس که اکنون یک چشم دارد، به سلطنت مصر می‌رسد. او تحت حمایت رع است و در دوره‌ای از تاریخ، رع و هوروس با یکدیگر ادغام می‌شوند. با ترکیب او دو ایزد با یکدیگر، ایزدی جدید با نام « رع هورختی » (13) که در نگاره‌های اهرام مصر مشهود است، فرمانده تمام مصر می‌گردد ( دانشنامه اساطیر جهان. 172 ). در آثار به جا مانده، ایزد رع‌هورختی با تصویر مردی با سر شاهین که تاجی از خورشید بر سر دارد، نمایان می‌شود. ترکیب دو ایزد مربوط به خورشید در اساطیر مصر، با تلفیق دو خدای ایرانی « اهورامزدا - میترا » سنجیدنی است. رع‌هورختی خدایی خورشیدی است که یک چشم دارد و برای اولین بار که از آب‌های نون برآمد، بر ستونی هرمی، شبیه سوزن، تابید.

رع‌هورختی، خدایی خورشیدی که از آب‌های نون برآمد، بر ستونی هرمی، شبیه سوزن تابید.
این ستون که در قرن 16 پیش از میلاد، در معبد رع برافراشته بود، برجسته‌ترین نمونه کاربرد نمادین معماری است. آبلیسک، ساخته شده از سنگ گرانیت سرخ و به ارتفاع 68 فوت و وزنی حدود 224 تن دارد؛ بر روی وجوه آن متنی از سفر شبانه‌روزی ایزد خورشید در آسمان و جهان زیرین به خط هیروگلیف حکاکی شده است. مهم‌ترین آبلیسک، اکنون در واتیکان، مرکز کلیسای کاتولیک جهان قرار دارد که در سال 37 میلادی از مصر به این شهر انتقال یافت. بعدها پاپ سیکستاس پنجم (14)، تصمیم به نصب این ستون در میدان سنت پیتز، روبه‌روی کلیسایی به این نام گرفت.
این نکته قابل تأمل می‌باشد که نصب این ستون در میدان سنت پیتز، در همان قرنی به انجام رسید که سایر تقارن‌های مسیح با میترا - تعیین نمودن زادروز مسیح و روز یکشنبه به عنوان تعطیل هفتگی‍ صورت گرفت. نصب نماد خورشید در میدان کلیسا نیز نمایانگر تداخل این دو در یکدیگر می‌باشد.
ستون معبد رع نیز، در سال 1878 میلادی، از سوی اسماعیل پاشا - حکمران مصری - به ایالات متحده هدیه شد. این اثر تاریخی به « سوزن کلئوپاترا » معروف است که اکنون در پارک ملی نیویورک برافراشته شده است و در سایر شهرهای مهم جهان نیز، هم چون پاریس و لندن نیز موجود می‌باشد ( تصویر ذیل ).

ستون معبد رع معروف به سوزن کلئوپاترا.
با بیان این اسطوره، امکان ارتباط خاستگاهی میان نماد سوزن و خورشید قابل تصور است؛ ارتباطی که می‌تواند در تطبیق آیین مهر و اسطوره‌ی او با مسیحیت و روایت زندگی عیسی ( علیه السلام )، در تطبیق شاخص‌های متعلق به دو کیش، به طرح متغیر جدیدی برای بررسی منجر شود. علاوه بر شباهت اسمی آبلیسک - سوزن کلئوپاترا با سوزن نماد دنیا در داستان معراج ناتمام عیسی ( علیه السلام )، یکی از ویژگی‌های این نماد روایی که از داستان برداشت می‌شود، ضد مسیح بودن آن است. در این داستان سوزن کج‌رفتار است و مانع عروج مسیح به آسمان هفتم می‌شود. تشبیهاتی که در اشعار به او نسبت داده‌اند با خصوصیات ظاهری او نیز مطابقت می‌کند؛ آن‌جا که خاقانی در قصیده‌ی ترسائیه او را به خاطر داشتن یک چشم به دجال تشبیه کرده است:
« چرا سوزن چنین دجال چشم است *** که اندر جیب عیسی یافت مأوا »
( خاقانی شروانی، 1379: 4 )
ضد مسیح بودن سوزن، به عنوان تصویری شاعرانه با کارکردش در داستان، همین‌طور شکل ظاهری‌اش ( یک چشم ) و امکان ارتباط آن با خدای خورشیدِ یک چشمِ مصری، به این دو زمینه‌ی روایی و آیینی قابلیت تطبیق می‌بخشد. مقایسه‌ی میان این سوزن مصری که بازمانده رع است، و سوزنی که در جیب عیسی مسیح ( علیه السلام ) پدیدار می‌شود، با پرتوهای مهر، در سطح بن‌مایه‌های مشابه، درخور تأمل است. نخست بن‌مایه ستونی و عمودی بودن سوزن است، به طوری‌که نوک آن به سمت بالا، تیز و هرمی می‌شود، چنان پرتو خورشد به هنگام برآمدن در سحرگاهان؛ دیگر یک چشم بودن سوزن به لحاظ ظاهری است که او را با نماد ابدی شر، دجال - که در روایات مذهبی به عنوان مسیح دروغین یک چشم از او یاد کرده‌اند - سنجیدنی می‌کند. این کاربرد نمادین سوزن در ادبیات، مفوذ قابل توجهی یافته است.

نتیجه‌گیری

داستان سوزن و عیسی، فراتر از یک داستان تمثیلی، می‌تواند خاستگاه‌های روایی و آیینی کهنی داشته باشد؛ قابلیت سنجش این روایت با اسطوره خورشید در آیین میترا و ستون خدای خورشید مصر به این مسأله دامن می‌زند. این مسأله، با یافتن عناصر مشبه در بین این دو آیین و امکان تداخل آیین‌ها و اسطوره‌ها، در سطح نمادپردازی، تبیین گردید؛ امکانی که در کاربردهای نمادین و زیبایی‌شناسانه شاعران و نویسندگان کهن راه یافته است.
قطعاً قضاوت قطعی درباره‌ی خاستگاه روایت سوزن عیسی نیاز به بررسی و استقصای کامل‌تری در اسناد فرهنگی اقوام و خرده‌فرهنگهای مرتبط با این نماد یا حتی جستجو در ساختهای مشابه آن دارد. تأمل بیشتر در اساطیر مصر، بی‌گمان کلیدهای بیشتری برای کشف ارتباط‌های درهم تنیده در پیش‌زمینه‌ی اساطیری این روایت - و روایات مشابه آن - می‌دهد که با محدودیت این پژوهش تنها در سطحی محدود بدان پرداخته شد. امید است که در آینده‌ای نزدیک، پژوهش‌های دیگری نیز در این راستا صورت بگیرد.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات تطبیقی دانشگاه فردوسی مشهد
2. Ra
3. Atum
4. Noon
5. Bennu
6. Obelisk
7. Heliopolis یکی از مهم‌ترین شهرهای مصر باستان که معبد خدای خورشید نخستین بار در آن‌جا ایجاد شد.
8. Shoo, Tefnat
9. Gab(Geb), Nut
10. Osiris, Isis
11. Set, Neftis
12. Horos
13. Ra-Horakti
14. Sixtus

منابع تحقیق :
- الیاده، میرچا. چشم‌اندازهای اسطوره، ترجمه: جلال ستاری، 1362.
- ایونس. ورونیکا، اساطیر مصر، ترجمه: محمدحسین باجلان فرخی، چ 2. انتشارات اساطیر. 1385.
- خاقانی شروانی، گزیده اشعار، گزارش ضیاءالدین سجادی، چ 17، تهران. امیرکبیر 1379.
- دانشنامه اساطیر جهان، زیرنظر رکس وارنر، ترجمه‌ی: ابوالقاسم اسماعیل‌پور. نشر اسطوره 1386.
- دایرةالمعارف اساطیر و آیین‌های باستانی جهان، غلامرضا معصومی. تهران: شرکت انتشارات سوره مهر، 1388.
- رستگار فسایی. منصور، پیکرگردانی در اساطیر، ج 2. تهران. 1388.
- روتون. ک. ک. اسطوره. ترجمه: ابوالقاسم اسماعیل‌پور. تهران. نشر مرکز. 1378.
- زنر. آر. سی، گری. طلوع و غروب زردشتی. ترجمه: دکتر تیمور قادری. نشر مهتاب. 1387.
- عتیق نیشابوری. ابوبکر، تفسیر سورآبادی ( قصص قرآن مجید ) قرن 5 ه.ق، انتشارات دانشگاه تهران. 1347.
- فریزر. جیمز جرج، شاخه زرین ( پژوهشی در جادو و دین )، ترجمه: کاظم فیرزومند. چ 3. انتشارات آگاه، بهار 1386.
- کزازی. میرجلال‌الدین، سوزن عیسی ( خاقانی‌شناسی )، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، 1376.
- گالین، لوسیا، مصر: خدایان، اسطوره‌ها و مذهب. مترجمین عباس صداقتی. سپیده گری. حان، اساطیر خاور نزدیک، ترجمه: محمدحسین باجلان فرخی، نشر اسطوره. 1383.
- طیب قاسمی و محمدرضا حیدری. تهران: پیام سما. 1391-
- لیک، گاندولین. فرهنگ اساطیر شرق باستان. مترجم: رقیه بهزادی. تهران: طهوری 1385.
- مرکلباخ. راینهولد. میترا آیین و تاریخ، ترجمه: توفیق گلی‌زاده، ملیحه کرباسیان. 1387.
- مرادی غیاث آبادی، رضا. نوروزنامه، پنجاه گفتار در پژوهش‌های ایرانی، 1386.
- هارت. جرج و دیگران، جهان اسطوره‌ها، ترجمه: عباس مخبر. ج 1.
- هینلز. راسل جان، شناخت اساطیر ایران، ترجمه: محمدحسین باجلان فرخی. اساطیر. 1383.
- ورمازن، مارتین، آیین میترا، ترجمه: بزرگ نادرزاده، تهران. چشمه. 1363.
- ورزنبرگ، دونّار، اساطیر جهان ( داستان‌ها و حماسه‌ها ) ترجمه: عبدالحسین شریفیان، چ 2. 1386.
- ویو، ژ.اساطیر مصر، ترجمه: ابوالقاسم اسماعیل‌پور، چ 3، تهران: نشر کاروان. 1381.

- الاساطیر الایرانیة القدیمة، تألیف احسان یارشاطر؛ ترجمه‌ی محمدصادق نشأت. مصر: مکتبه الانجلو المصریه، 1386 ق. = 1965 م. = 1344.
- اساطیر مصریه، عبدالمنعم ابوبکر. مصر: دارالمعارف، 1954 م. = 1333.
- Gahlin, Lucia. Egypt: gods, myths and religion: a fascinating guide to the alluring world of ancient Egyptian myths and religion. London, New York: Lorez Book, 2001=1380.
- Persian myths / Vesta Sarkhosh Curtis. London: British Museum Press. Austin: University of Texas press, 1993 = 1372.

منبع مقاله :
مجموعه مقاله‌های شاهنامه و پژوهش‌های آیینی؛ (1392) به کوشش فرزاد قائمی، ویراسته‌ی سیما ارمی اول، مشهد، مؤسسه‌ی چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ نخست.