عالمان بي عمل از منظر قرآن
عالمان بي عمل از منظر قرآن
نويسنده:يوسف باقرزاده
منبع:روزنامه کیهان-18971
منبع:روزنامه کیهان-18971
يكي از گروههايي كه به سلامت جامعه و حقانيت ارزشها صدمات جبران ناپذير وارد مي كنند، عالمان بي عمل هستند.
قرآن مجيد نسبت به چنين كساني واكنش نشان داده و آنها را شبيه به چهارپاياني معرفي كرده است كه كتابهايي را حمل مي كنند اما از متن و محتواي آن بي خبرند.
نويسنده مقاله سعي كرده است كه درخصوص چنين عالماني و نيز ويژگي هاي آنها مطالبي را مطرح سازد.
مطلب را با هم ازنظر مي گذرانيم:
تشبيه عالمان بي عمل
شيخ سعدي شيرازي مي نويسد كه عالمان بي عمل به زنبوران بي عسل مانند. در تعبير قرآني آنان را به خران باربري همانند مي سازد كه انباني از كتاب را بردوش خويش حمل مي كنند و يا به سگاني تشبيه مي كند كه به زمين چسبيده اند و پار س هاي بيهوده مي كنند و برخي از ايشان كه از علم و دانش خويش سخن مي گويند و بدان عمل نمي كنند را به اهل مقت مي شناساند. مقت به معناي شدت خشم است و آنان كساني هستند كه خداوند نسبت به ايشان بسيار خشمگين مي باشد؛ زيرا چيزهايي را مي گويند كه خود بدان عمل نمي كنند.
از نمونه هاي بارز و آشكار عالمان بي عمل مي توان به احبار اشاره كرد. هرچند كه حبر به معناي سحر و كهونت (التحقيق ج2ص155) به عالم يهودي از فرزندان هارون (ع) اطلاق مي شود (همان) ولي بازخواني ويژگي هاي آنان مي تواند به مشتركاتي كه ميان ايشان و ديگران وجود دارد نيز كمك و ياري رساند و نگرش قرآن را درباره عالمان بي عمل بازگو نمايد؛ زيرا براين باوريم كه گزارش هاي قرآني به معناي صرف گزارش و توصيف نيست بلكه جنبه هاي هدايتگري و پنددهي در آن از برجستگي بسياري برخوردار مي باشد. از اين رو بازخواني و توصيف ويژگي هاي احبار به عنوان نمونه هاي عيني از عالمان بي عمل مي تواند ما را نسبت به عالمان امروز خويش آگاه سازد و با چشماني روشن و ديدگاني آگاه به مسائل بنگريم. احبار عالمان بي عملي و دزدان با چراغي بودند كه سرمايه معنويت مردم را مي دزديدند و به يغما مي بردند.
جايگاه و اهميت احبار
واژه احبار به صراحت 4 بار درقرآن به كار رفته است. قرآن دوبار واژه احبار را به همراه واژه ربانيون (مائده آيه 44 و 63) و دوبار به همراه واژه رهبان (توبه آيه 31 و 34) و در آياتي ديگر به كارگيري اين واژه به خصوصيات و ويژگي هاي عالمان يهودي پرداخته است.
برخي از مفسران احبار و ربانيون را هم مفهوم مي دانند و بر يكي بودن مفهوم مراد آن تاكيد مي ورزند.
اما بيشترين مفسران بر اين باورند كه ميان اين دو تفاوت هاي معنايي و مفهومي است. آنان با گواه گرفتن از آيه 79 سوره آل عمران كه مي فرمايد: ولكن كونوا ربانيين بما كنتم تعلمون الكتاب و بما كنتم تدرسون، مراد از احبار را مطلق علما دانسته و ربانيان را عالمان فرزانه اي گفته اند كه به سياست و تدبير امور مردم آگاهي دارند و آنان را تربيت كرده و به اصلاح امور جامعه و اجتماع مي پردازند. (مجمع البيان ج3ص305 و ج2ص 787 و المنار ج6 ص398) ضحاك را قرائت كنندگان تورات و احبار را فقهاي يهود دانسته است (جامع البيان ج4 ج6ص340) ولي قتاده و مجاهد ربانيان را فقها و احبار را به عالمان يهودي تفسير كرده اند. (الدرالمنثورج3ص86) ابن زيد نيز ربانيان را به واليان و حاكمان و احبار را به علما تفسير كرده است. (جامع البيان ج4 ج6ص340)
به نظر مي رسد كه ترتيب ذكري پيامبران، ربانيان و احبار در آيه 44 سوره مائده بيانگر برتري پيامبران بر ربانيان و ربانيان بر احبار است چنان كه به اين مسئله فخر رازي تاكيد كرده و علامه طباطبايي آن را لطيف برشمرده است (تفسير كبير فخررازي ج12ص4 و الميزان ج5ص361)
عياشي از ابوعمرو و زبيري نقل مي كند كه امام صادق(ع) فرمود: از ويژگي هايي كه براي امام لازم است، پاكي از گناه، علم منور، آگاهي از نيازمندي هاي مردم و حلال و حرام، علم به كتاب خدا، متشابهات، ناسخ و منسوخ آن و... است.
آن گاه آن حضرت درپاسخ به درخواست ابي عمرو كه درپي استدلالي براي اين سخن بود آيه: انا انزلنا التوراه فيها هدي و نور يحكم بهاالنبيون الذي اسلموا للذين هادوا و الربانيون و الاحبار... را قرائت كرده و فرمود: پس اين امامان داراي مقامي پايين تر از پيامبراني هستند كه با علم خويش مردم را تربيت مي كنند و اما احبار علمايي پايين تر از ربانيان هستند؛ زيرا خداوند در ادامه آيه مي فرمايد: بما استحفظوا من كتاب الله و كانوا عليه شهداء و خداوند نفرمود: بما حملوا منه (تفسير عياشي ج1 ص323) به اين معنا كه خداوند درباره علم ربانيان گفته كه آنان داراي علمي با اين خصوصيات هستند و اگر علم ربانيان همانند علم احبار و ديگر علما بود مي گفت: بما حملوا من كتاب الله كه در سوره جمعه درباره احبار فرموده است: مثل الذين حملوا التوراه ثم لم يحملوها؛ زيرا كلمه استحفاظ به معناي تكليف بر حفظ كتاب خداست كه به عهده ربانيان نهاده شده است.
اين گفتار منافاتي با اين ندارد كه احبار نيز مكلف به حفظ كتاب خدا باشند؛ زيرا حكم اين گونه بوده است و اينكه آنان دچار خطا و اشتباه شده و نتوانستند كتاب خدا را حفظ كنند امري ديگر است. (الميزان ج5 ص361)
به هر حال باتوجه به آن چه گفته شد دانسته مي شود كه ربانيان و احبار هر دو از علماي يهود بودند ولي ربانيان داراي مقامي برتر از احبار بودند.
اما رهبان به نظر مي رسد كه علماي ديگري بودند كه از نظر رتبه كم تر و پست تر از احبار بوده اند و يا اين كه احبار علماي يهودي و رهبان عالمان مسيحي هستند. (مجمع البيان ج5 ص37 و تبيان ج5 ص206 و نيز الدرالمنثور ج4 ص176)
ويژگي هاي احبار
قرآن براي احبار ويژگي هاي چندي را بيان مي كند كه از اهميت بسياري برخوردار است؛ شناخت اين ويژگي ها و مصداق يابي در جوامع امروزي به ما كمك مي كند تا عالمان حق و ربانيان را از عالمان بي عمل و اهل مقت باز شناسيم و تنها از ربانيون پيروي از عالمان دروغين و گمراهي كه ديگران را به گمراهي مي كشند دوري و پرهيز كنيم. در سال هاي اخير باتوجه به كاركردهاي رسانه اي شاهد بوده ايم كه چه سان احباري را به مردم تحميل كرده و راه گمراهي بسياري را فراهم نموده اند و كوشيده اند تا دين حق را از ميان برده و راه باطل خويش را جايگزين آن كنند. برخي همانند احبار و رهبان يهودي و مسيحي كوشيدند تا مردم را به جاي ربوبيت خداوند به سوي ربوبيت خويش سوق دهند و آنان را به عبادت خود و يا ياران شيطان دعوت كنند.
از مهم ترين ويژگي هايي كه قرآن براي احبار مي شمارد تحريف تورات و آموزه هاي وحياني است. در آيه 75 سوره بقره به پيامبر بزرگوار(ص) گوشزد مي كند كه اميدي به ايمان يهوديان نداشته باشد؛ زيرا احبار ايشان كلام خدا را كه در تورات آمده تحريف مي كنند و نمي گذارند تا مردم با حق آشنا شده و به آن بگروند. برخي از مفسران بر اين باورند كه احبار يهودي با گرفتن پول و رشوه احكام خدا را دگرگون مي كردند و حلال را حرام و حرام را حلال مي گرداندند. (مجمع البيان ج1 ص285) آنان نه تنها درباره احكام تورات اين گونه عمل مي كردند بلكه در موارد و مسايل ديگري چون بيان ويژگي هاي پيامبر آخرالزمان نيز تصرف مي كردند و آن را به گونه تحريف آميز به مردم مي گفتند. (جامع البيان مج1 ج1 ص521)
بنابراين تحريف از مهم ترين ويژگي هاي احبار است. اين تحريف بيش تر از آن كه لفظي باشد به شكل تحريف معنوي انجام مي شد كه مردم نتوانند آن را تشخيص دهند. به اين معنا كه مفهوم تازه اي به واژه و لفظ مي دادند و آن را از مفهوم و معناي واقعي و اصلي آن تهي و خالي مي كردند.
آنان از احكام تورات سرپيچي مي كردند و بر پايه اميال و هواي نفساني خويش آن را ناديده گرفته و به دست فراموشي مي سپردند. (مائده آيه41 و نيز بقره آيه101) از جمله سرپيچي هايي ايشان كه در تاريخ گزارش شده است مسئله عدم اجراي قوانين و احكام و حدود الهي نسبت به اشراف و بزرگان قوم بود. آنان نسبت به مردم عادي سخت گيري مي كردند و همه حدود و تعزيرات را درباره آنان اعمال مي كردند و به هيچ وجه كوتاه نمي آمدند ولي درباره اشراف همان حدود را ناديده گرفته و از اجراي آن سر باز مي زدند. چنان كه در مسئله زناي محصنه دو تن از اشراف آنان برخلاف حكم تورات عمل كردند و نمي خواستند زناكار را سنگسار كنند. (جامع البيان مج 4ج 6 ص 315 و مجمع البيان ج 3 ص 299)
كتمان حقايق و مسايل از ديگر كارهايي است كه احبار در پيش گرفته بودند. آنان بخش هايي از تورات را كه به نفع و سود ايشان نبوده يا به نظر آنان بخش هايي از تورات كه ضروري نمي دانستند را كتمان مي كردند و بر مردم نمي خواندند. (انعام آيه 91) حتي برخي از احبار يهودي براي دست يابي به منافع زودگذر دنيوي منكر نزول هر گونه كتاب از سوي خداوند شده و نوشته هاي تورات را به حضرت موسي(ع) نسبت مي دادند. از جمله مالك بن ضيف يهودي بود كه منكر نزول هرگونه كتاب آسماني بود و قرآن در آيه پيش گفته به اين مساله اشاره دارد. (مجمع البيان ج 4 ص 515)
ناديده گرفتن بشارت هاي تورات (بقره آيه 101) و تضييع كتاب الله و ترك امر به معروف و نهي از منكر (مائده آيه 63) سخن دروغ و كفرگويي و رشوه خواري و حرام خواري و ربا از ديگر كارهايي بود كه ايشان بدان گرفتار شده بودند. (همان)
آنان اموال مردم را مصادره مي كردند و خود از آن استفاده مي نمودند. مساله رشوه گيري ايشان در آيه 34 سوره توبه و نيز آيه 75 سوره بقره و آيات ديگر بيان شده است. به نظر مي رسد آناني كه در مقام قضاوت و داوري و يا اجراي احكام و حدود نشسته بودند به اين كار اقدام مي كردند و با تغيير احكام و حدود و يا تساهل در اجراي حدود درآمدهاي نامشروعي را كسب مي كردند. عده اي از مفسران بر اين باورند كه احبار يهودي با گرفتن وجوهاتي از گناهكاران براي بخشش گناهان آن يا فروش نوشته هاي مبتني بر مغفرت مي كوشيدند تا در آمدي داشته باشند.
بي گمان آثار مخرب و زيانباري كه با تغيير احكام و حدود و يا اجراي آن انجام مي شد بسيار افزون تر از تغييرات جزيي است كه با تحريف انجام مي شد. جامعه يهودي با شيوه هايي كه نابخردان احبار در پيش گرفتند به فساد و تباهي دچار شد. به گونه اي كه تربيت درست و اصلاح آن امكان پذير نبود.
انباشت سرمايه از زر و سيم كه از راه هاي باطل به دست آمده بود موجب شد تا ميان مردم و احبار تفاوت ها و تمايزاتي ايجاد شود. بيش تري مردم در نداري زندگي مي كردند در حالي كه احبار ايشان با دين فروشي به اموال و ثروت هنگفتي دست يافته بودند. انباشت سرمايه و ثروت و تبديل آن به زر و سيم و نگه داري آن در خزانه موجب مي شد تا توزيع ثروت به درستي انجام نشود. فقدان انفاق و صدقه فقر را دامن مي زد و مردم را از احبار دور مي ساخت. اين گونه است كه ثروت احبار و عالمان ديني خود سدي استوار ميان مردم و ايشان ايجاد كرد و جامعه طبقاتي و امتيازاتي را پديد آورد به گونه اي كه مردم عادي به كوچك ترين گناه و نابهنجاري مواخذه و محاكمه و مجازات مي شدند و اشراف و احبار خود در حريم امن تحريف از همه اين امور آزاد و رها بودند.
قرآن بيان مي كند كه احبار يهودي دچار بيماري انباشت زر و سيم شده بودند و به هيچ وجه حاضر به انفاق و صدقه بخشي از آن به مردم بينوا نبودند. (توبه آيه 34)
از ويژگي هاي برجسته ايشان عمل نكردن به علم و دانشي بود كه در اختيار داشتند. از اين رو ايشان را به خراني بار بر تشبيه و همانند مي كند. (جمعه آيه 5 و نيز بقره آيه 44)
آنان افرادي توطئه گر (ال عمران آيه 72) دين فروش (آل عمران آيه 187) مشركي (نساء آيه 162 و 51) بودند كه براي خود ادعاي مصونيت نيز داشتند. (آل عمران آيه 23 و 24)
خداوند اين گونه عالمان بي عمل و خران باربر را به خواري در دنيا (مائده آيه 41) و عذاب اخروي (همان و بقره آيه 174) و لعن و نفرين (بقره آيه 195 و نساء آيه 51 و 52) بشارت مي دهد.
قرآن مجيد نسبت به چنين كساني واكنش نشان داده و آنها را شبيه به چهارپاياني معرفي كرده است كه كتابهايي را حمل مي كنند اما از متن و محتواي آن بي خبرند.
نويسنده مقاله سعي كرده است كه درخصوص چنين عالماني و نيز ويژگي هاي آنها مطالبي را مطرح سازد.
مطلب را با هم ازنظر مي گذرانيم:
تشبيه عالمان بي عمل
شيخ سعدي شيرازي مي نويسد كه عالمان بي عمل به زنبوران بي عسل مانند. در تعبير قرآني آنان را به خران باربري همانند مي سازد كه انباني از كتاب را بردوش خويش حمل مي كنند و يا به سگاني تشبيه مي كند كه به زمين چسبيده اند و پار س هاي بيهوده مي كنند و برخي از ايشان كه از علم و دانش خويش سخن مي گويند و بدان عمل نمي كنند را به اهل مقت مي شناساند. مقت به معناي شدت خشم است و آنان كساني هستند كه خداوند نسبت به ايشان بسيار خشمگين مي باشد؛ زيرا چيزهايي را مي گويند كه خود بدان عمل نمي كنند.
از نمونه هاي بارز و آشكار عالمان بي عمل مي توان به احبار اشاره كرد. هرچند كه حبر به معناي سحر و كهونت (التحقيق ج2ص155) به عالم يهودي از فرزندان هارون (ع) اطلاق مي شود (همان) ولي بازخواني ويژگي هاي آنان مي تواند به مشتركاتي كه ميان ايشان و ديگران وجود دارد نيز كمك و ياري رساند و نگرش قرآن را درباره عالمان بي عمل بازگو نمايد؛ زيرا براين باوريم كه گزارش هاي قرآني به معناي صرف گزارش و توصيف نيست بلكه جنبه هاي هدايتگري و پنددهي در آن از برجستگي بسياري برخوردار مي باشد. از اين رو بازخواني و توصيف ويژگي هاي احبار به عنوان نمونه هاي عيني از عالمان بي عمل مي تواند ما را نسبت به عالمان امروز خويش آگاه سازد و با چشماني روشن و ديدگاني آگاه به مسائل بنگريم. احبار عالمان بي عملي و دزدان با چراغي بودند كه سرمايه معنويت مردم را مي دزديدند و به يغما مي بردند.
جايگاه و اهميت احبار
واژه احبار به صراحت 4 بار درقرآن به كار رفته است. قرآن دوبار واژه احبار را به همراه واژه ربانيون (مائده آيه 44 و 63) و دوبار به همراه واژه رهبان (توبه آيه 31 و 34) و در آياتي ديگر به كارگيري اين واژه به خصوصيات و ويژگي هاي عالمان يهودي پرداخته است.
برخي از مفسران احبار و ربانيون را هم مفهوم مي دانند و بر يكي بودن مفهوم مراد آن تاكيد مي ورزند.
اما بيشترين مفسران بر اين باورند كه ميان اين دو تفاوت هاي معنايي و مفهومي است. آنان با گواه گرفتن از آيه 79 سوره آل عمران كه مي فرمايد: ولكن كونوا ربانيين بما كنتم تعلمون الكتاب و بما كنتم تدرسون، مراد از احبار را مطلق علما دانسته و ربانيان را عالمان فرزانه اي گفته اند كه به سياست و تدبير امور مردم آگاهي دارند و آنان را تربيت كرده و به اصلاح امور جامعه و اجتماع مي پردازند. (مجمع البيان ج3ص305 و ج2ص 787 و المنار ج6 ص398) ضحاك را قرائت كنندگان تورات و احبار را فقهاي يهود دانسته است (جامع البيان ج4 ج6ص340) ولي قتاده و مجاهد ربانيان را فقها و احبار را به عالمان يهودي تفسير كرده اند. (الدرالمنثورج3ص86) ابن زيد نيز ربانيان را به واليان و حاكمان و احبار را به علما تفسير كرده است. (جامع البيان ج4 ج6ص340)
به نظر مي رسد كه ترتيب ذكري پيامبران، ربانيان و احبار در آيه 44 سوره مائده بيانگر برتري پيامبران بر ربانيان و ربانيان بر احبار است چنان كه به اين مسئله فخر رازي تاكيد كرده و علامه طباطبايي آن را لطيف برشمرده است (تفسير كبير فخررازي ج12ص4 و الميزان ج5ص361)
عياشي از ابوعمرو و زبيري نقل مي كند كه امام صادق(ع) فرمود: از ويژگي هايي كه براي امام لازم است، پاكي از گناه، علم منور، آگاهي از نيازمندي هاي مردم و حلال و حرام، علم به كتاب خدا، متشابهات، ناسخ و منسوخ آن و... است.
آن گاه آن حضرت درپاسخ به درخواست ابي عمرو كه درپي استدلالي براي اين سخن بود آيه: انا انزلنا التوراه فيها هدي و نور يحكم بهاالنبيون الذي اسلموا للذين هادوا و الربانيون و الاحبار... را قرائت كرده و فرمود: پس اين امامان داراي مقامي پايين تر از پيامبراني هستند كه با علم خويش مردم را تربيت مي كنند و اما احبار علمايي پايين تر از ربانيان هستند؛ زيرا خداوند در ادامه آيه مي فرمايد: بما استحفظوا من كتاب الله و كانوا عليه شهداء و خداوند نفرمود: بما حملوا منه (تفسير عياشي ج1 ص323) به اين معنا كه خداوند درباره علم ربانيان گفته كه آنان داراي علمي با اين خصوصيات هستند و اگر علم ربانيان همانند علم احبار و ديگر علما بود مي گفت: بما حملوا من كتاب الله كه در سوره جمعه درباره احبار فرموده است: مثل الذين حملوا التوراه ثم لم يحملوها؛ زيرا كلمه استحفاظ به معناي تكليف بر حفظ كتاب خداست كه به عهده ربانيان نهاده شده است.
اين گفتار منافاتي با اين ندارد كه احبار نيز مكلف به حفظ كتاب خدا باشند؛ زيرا حكم اين گونه بوده است و اينكه آنان دچار خطا و اشتباه شده و نتوانستند كتاب خدا را حفظ كنند امري ديگر است. (الميزان ج5 ص361)
به هر حال باتوجه به آن چه گفته شد دانسته مي شود كه ربانيان و احبار هر دو از علماي يهود بودند ولي ربانيان داراي مقامي برتر از احبار بودند.
اما رهبان به نظر مي رسد كه علماي ديگري بودند كه از نظر رتبه كم تر و پست تر از احبار بوده اند و يا اين كه احبار علماي يهودي و رهبان عالمان مسيحي هستند. (مجمع البيان ج5 ص37 و تبيان ج5 ص206 و نيز الدرالمنثور ج4 ص176)
ويژگي هاي احبار
قرآن براي احبار ويژگي هاي چندي را بيان مي كند كه از اهميت بسياري برخوردار است؛ شناخت اين ويژگي ها و مصداق يابي در جوامع امروزي به ما كمك مي كند تا عالمان حق و ربانيان را از عالمان بي عمل و اهل مقت باز شناسيم و تنها از ربانيون پيروي از عالمان دروغين و گمراهي كه ديگران را به گمراهي مي كشند دوري و پرهيز كنيم. در سال هاي اخير باتوجه به كاركردهاي رسانه اي شاهد بوده ايم كه چه سان احباري را به مردم تحميل كرده و راه گمراهي بسياري را فراهم نموده اند و كوشيده اند تا دين حق را از ميان برده و راه باطل خويش را جايگزين آن كنند. برخي همانند احبار و رهبان يهودي و مسيحي كوشيدند تا مردم را به جاي ربوبيت خداوند به سوي ربوبيت خويش سوق دهند و آنان را به عبادت خود و يا ياران شيطان دعوت كنند.
از مهم ترين ويژگي هايي كه قرآن براي احبار مي شمارد تحريف تورات و آموزه هاي وحياني است. در آيه 75 سوره بقره به پيامبر بزرگوار(ص) گوشزد مي كند كه اميدي به ايمان يهوديان نداشته باشد؛ زيرا احبار ايشان كلام خدا را كه در تورات آمده تحريف مي كنند و نمي گذارند تا مردم با حق آشنا شده و به آن بگروند. برخي از مفسران بر اين باورند كه احبار يهودي با گرفتن پول و رشوه احكام خدا را دگرگون مي كردند و حلال را حرام و حرام را حلال مي گرداندند. (مجمع البيان ج1 ص285) آنان نه تنها درباره احكام تورات اين گونه عمل مي كردند بلكه در موارد و مسايل ديگري چون بيان ويژگي هاي پيامبر آخرالزمان نيز تصرف مي كردند و آن را به گونه تحريف آميز به مردم مي گفتند. (جامع البيان مج1 ج1 ص521)
بنابراين تحريف از مهم ترين ويژگي هاي احبار است. اين تحريف بيش تر از آن كه لفظي باشد به شكل تحريف معنوي انجام مي شد كه مردم نتوانند آن را تشخيص دهند. به اين معنا كه مفهوم تازه اي به واژه و لفظ مي دادند و آن را از مفهوم و معناي واقعي و اصلي آن تهي و خالي مي كردند.
آنان از احكام تورات سرپيچي مي كردند و بر پايه اميال و هواي نفساني خويش آن را ناديده گرفته و به دست فراموشي مي سپردند. (مائده آيه41 و نيز بقره آيه101) از جمله سرپيچي هايي ايشان كه در تاريخ گزارش شده است مسئله عدم اجراي قوانين و احكام و حدود الهي نسبت به اشراف و بزرگان قوم بود. آنان نسبت به مردم عادي سخت گيري مي كردند و همه حدود و تعزيرات را درباره آنان اعمال مي كردند و به هيچ وجه كوتاه نمي آمدند ولي درباره اشراف همان حدود را ناديده گرفته و از اجراي آن سر باز مي زدند. چنان كه در مسئله زناي محصنه دو تن از اشراف آنان برخلاف حكم تورات عمل كردند و نمي خواستند زناكار را سنگسار كنند. (جامع البيان مج 4ج 6 ص 315 و مجمع البيان ج 3 ص 299)
كتمان حقايق و مسايل از ديگر كارهايي است كه احبار در پيش گرفته بودند. آنان بخش هايي از تورات را كه به نفع و سود ايشان نبوده يا به نظر آنان بخش هايي از تورات كه ضروري نمي دانستند را كتمان مي كردند و بر مردم نمي خواندند. (انعام آيه 91) حتي برخي از احبار يهودي براي دست يابي به منافع زودگذر دنيوي منكر نزول هر گونه كتاب از سوي خداوند شده و نوشته هاي تورات را به حضرت موسي(ع) نسبت مي دادند. از جمله مالك بن ضيف يهودي بود كه منكر نزول هرگونه كتاب آسماني بود و قرآن در آيه پيش گفته به اين مساله اشاره دارد. (مجمع البيان ج 4 ص 515)
ناديده گرفتن بشارت هاي تورات (بقره آيه 101) و تضييع كتاب الله و ترك امر به معروف و نهي از منكر (مائده آيه 63) سخن دروغ و كفرگويي و رشوه خواري و حرام خواري و ربا از ديگر كارهايي بود كه ايشان بدان گرفتار شده بودند. (همان)
آنان اموال مردم را مصادره مي كردند و خود از آن استفاده مي نمودند. مساله رشوه گيري ايشان در آيه 34 سوره توبه و نيز آيه 75 سوره بقره و آيات ديگر بيان شده است. به نظر مي رسد آناني كه در مقام قضاوت و داوري و يا اجراي احكام و حدود نشسته بودند به اين كار اقدام مي كردند و با تغيير احكام و حدود و يا تساهل در اجراي حدود درآمدهاي نامشروعي را كسب مي كردند. عده اي از مفسران بر اين باورند كه احبار يهودي با گرفتن وجوهاتي از گناهكاران براي بخشش گناهان آن يا فروش نوشته هاي مبتني بر مغفرت مي كوشيدند تا در آمدي داشته باشند.
بي گمان آثار مخرب و زيانباري كه با تغيير احكام و حدود و يا اجراي آن انجام مي شد بسيار افزون تر از تغييرات جزيي است كه با تحريف انجام مي شد. جامعه يهودي با شيوه هايي كه نابخردان احبار در پيش گرفتند به فساد و تباهي دچار شد. به گونه اي كه تربيت درست و اصلاح آن امكان پذير نبود.
انباشت سرمايه از زر و سيم كه از راه هاي باطل به دست آمده بود موجب شد تا ميان مردم و احبار تفاوت ها و تمايزاتي ايجاد شود. بيش تري مردم در نداري زندگي مي كردند در حالي كه احبار ايشان با دين فروشي به اموال و ثروت هنگفتي دست يافته بودند. انباشت سرمايه و ثروت و تبديل آن به زر و سيم و نگه داري آن در خزانه موجب مي شد تا توزيع ثروت به درستي انجام نشود. فقدان انفاق و صدقه فقر را دامن مي زد و مردم را از احبار دور مي ساخت. اين گونه است كه ثروت احبار و عالمان ديني خود سدي استوار ميان مردم و ايشان ايجاد كرد و جامعه طبقاتي و امتيازاتي را پديد آورد به گونه اي كه مردم عادي به كوچك ترين گناه و نابهنجاري مواخذه و محاكمه و مجازات مي شدند و اشراف و احبار خود در حريم امن تحريف از همه اين امور آزاد و رها بودند.
قرآن بيان مي كند كه احبار يهودي دچار بيماري انباشت زر و سيم شده بودند و به هيچ وجه حاضر به انفاق و صدقه بخشي از آن به مردم بينوا نبودند. (توبه آيه 34)
از ويژگي هاي برجسته ايشان عمل نكردن به علم و دانشي بود كه در اختيار داشتند. از اين رو ايشان را به خراني بار بر تشبيه و همانند مي كند. (جمعه آيه 5 و نيز بقره آيه 44)
آنان افرادي توطئه گر (ال عمران آيه 72) دين فروش (آل عمران آيه 187) مشركي (نساء آيه 162 و 51) بودند كه براي خود ادعاي مصونيت نيز داشتند. (آل عمران آيه 23 و 24)
خداوند اين گونه عالمان بي عمل و خران باربر را به خواري در دنيا (مائده آيه 41) و عذاب اخروي (همان و بقره آيه 174) و لعن و نفرين (بقره آيه 195 و نساء آيه 51 و 52) بشارت مي دهد.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}