چگونگی غیبت حضرت مهدی علیه السلام
منبع: درسنامه مهدویت2-ص36 تاص41
2. پنهان بودن عنوان (ناشناسی)؛
3. پنهان بودن جسم و پنهان بودن عنوان به تناسب شرایط.
1. پنهانبودن جسم
پارهای روایات، چگونگی غیبت آن حضرت را به پنهانبودن جسم دانسته است.
این دیده نشدن جسم، در دوران غیبت به دو گونه قابل تفسیر است:
1ـ.1. آن حضرت، بسان فرشتگان، ارواح و جنّ، جسمی نامرئی دارد که با وجود این که در میان جوامع بشری حضور دارد قابل دیدن نیست.
2ـ 1. آن بزرگوار، جسمی مرئی دارد؛ امّا به قدرت الهی در دیدگان مردم تأثیر و تصرّف نماید که آن حضرت را نبینند این کار از اولیای الهی که از سوی خدا دارای قدرت در جهان آفرینش هستند، بعید نیست.
از قرآن کریم نیز میتوان امکان استتار و اختفای انسان از دیدگان را ـ چه به صورت کوتاه مدت یا دراز مدت ـ دریافت کرد.1
به نظر میرسد تفسیر نخست، غیر قابل پذیرش باشد؛ چرا که هیچ دلیلی وجود ندارد که آن حضرت دارای جسمی با ویژگی این تفسیر باشد. بلکه بر عکس، آن حضرت مانند تمام انسانها دارای جسمی مادی است. آنگونه که پدران بزرگوارشان و رسول گرامی اسلام(علیهم السلام) بودند.
با این بیان، تفسیر دوم مورد پذیرش است.
در یک بررسی جامع در سخنان معصومان(علیهم السلام) برخی روایات که بیان کنندة این دیدگاه کلّی است، بدین قراراست:
امام علی(علیه السلام) در اینباره در روایتی طولانی فرمود:
...تا آنگاه که از فرزندان من از دیدگان مردمان پنهان شود...پس به پروردگار علی سوگند! حجّت حق بر زمین استوار است. در جادهها حرکت میکند. در خانهها و قصرها وارد میشود و در شرق و غرب زمین به گردش میپردازد. سخن مردم را میشنود و بر گروه مردم سلام میکند. میبیند و دیده نمیشود، تا زمان ظهور وعدة الهی و ندای آسمانی. هان! آن روز، روز شادی فرزندان علی و پیروان او است. 2
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
مردم امام خویش را گم میکنند؛ پس آن امام در موسم حج حضور مییابد و مردم را میبیند؛ ولی مردم او را نمیبینند.
همان حضرت فرمود:
برای قائم دو غیبت است که در یکی از آن دو در موسم حج حاضر میشود مردم را میبیند؛ ولی مردم او را نمیبینند.
آنگاه که از امام صادق(علیه السلام) درباره حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان آن حضرت پرسش شد که چه کسی است، فرمود: «پنجمین از فرزندان هفتمین». آنگاه ادامه داد:
5 شخص او از شما غائب میشود...».
وقتی درباره امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از امام رضا(علیه السلام) پرسش شد، فرمود:
6 جسمش دیده نمیشود».
عبد العظیم حسنی هنگامی که باورهای دینی خود را بر امام هادی(علیه السلام) عرضه میکرد، آنگاه که به اعتقاد مربوط به امامان(علیهم السلام) رسید، تا امام هادی(علیه السلام) را شمرده اقرار به امامت ایشان کرد. آنگاه امام هادی ادامه داد: «و پس از من، پسرم حسن است. پس مردم چگونه خواهند بود با جانشین او؟» عرض کردم: «چگونه خواهند بود؟» فرمود:
؛7 به دلیل آن که شخص او دیده نمیشود...».
داود بن قاسم میگوید از امام هادی(علیه السلام) شنیدم که فرمود:
جانشین پس از من حسن است. پس چگونه خواهید بود با جانشین پس از جانشین؟ عرض کردم: خدا مرا قربانت گرداند برای چه؟ فرمود: همانا شما شخص او را نمیبینید.
و سرانجام در فرازی از دعای ندبه چنین میخوانیم:
سخت است بر من که مردمان را ببینم؛ امّا تو دیده نشوی....
روشن است که همة روایات پیشین و احادیثی مانند آن، بر دیده نشدن آن حضرت دلالت دارد و قابل تأویل بر شناخته نشدن، نخواهد بود؛ چرا که صراحت در معنای دیده نشدن دارد.
یکی از نویسندگان معاصر، پس از اشاره به برخی روایات یاد شده، این نظریه را سادهترین طرح و فرضیه عملی و قابل قبول دربارة پنهانشدن حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و رهایی آن حضرت از ظلم ستمگران دانسته، بر این باور است با اینگونه اختفا، آن حضرت در پناهگاهی امن به سر برده، هیچ آسیبی نخواهد دید. سپس میافزاید:
اینگونه اختفا و پنهانی از راه اعجاز خدایی امکان دارد؛ به همانگونه که دیرزیستی حضرت در طول این همه سال نیز با اعجاز الهی درست میشود.10
این برداشت، افزون برآن که با معنای لغوی غیبت مطابقت دارد، با روایاتی که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران غیبت را به خورشید پس ابر تشبیه نموده، همخوانی بیشتری دارد.
2. پنهان بودن عنوان
این دیدگاه، بر این است که آن حضرت، افزون بر اینکه در جوامع انسانی، عمر شریف خود را سپری میکند و مردم را میبیند، مردم نیز او را میبینند، امّا او را نمیشناسند. به تعبیر دیگر، فقط از نگاه معرفتی و شناختی مردم پنهان است، نه از دید ظاهری.
افرادی که بر این دیدگاه پافشاری میکنند به روایاتی استدلال کردهاند؛ از جمله به روایتی که سدیر از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که:
در قائم، سنّتی از یوسف است... چرا این مردم منکرند که خدای تعالی با حجت خود همان کند که با یوسف کرد؟ در بین ایشان گردش کند و در بازارهای آنها راه رود و بر بساط آنها پا نهد و آنها او را نشناسند. تا آنگاه که خدای تعالی به او اذن دهد که خود را به آنها معرفی سازد؛ همانگونه که به یوسف اذن داد....11
و نیز سخن نایب خاص آن حضرت محمد بن عثمان که در اینباره میگوید:
به خدا سوگند! همانا صاحب این امر، هر سال در موسم حج حاضر میشود؛ مردم را میبیند و آنها را میشناسد و مردم او را میبینند؛ ولی نمیشناسند.
برخی دانشمندان معاصر دربارة این دیدگاه، بر این باورند که مقصود از غیبت، آن نیست که حضرتش در یکی از قلههای کوهها یا در دژی محکم یا در غاری از غارهای زمین نهان است؛ بلکه مقصود از غیبت، ناشناخته بودن آن حضرت است. وی معتقد است در حالی که آن حضرت میان مردم است، همگان او را میبینند؛ ولی او را نمیشناسند.13
لازم به یادآوری است که با توجه به معنای لغوی غیبت، بهرهبرداری این معنا از روایاتی که به صورت مطلق غیبت را برای آن حضرت ثابت کردهاند، نیازمند قرینه است.
3. پنهان بودن جسم و پنهان بودن عنوان، به تناسب شرایط
اگر چه به راستی آگاهی به چگونگی غیبت حضرت فقط نزد پرودگار متعال است؛ امّا از مجموع روایات میتوان دیدگاه سومی ارائه نمود. و آن عبارت است از این که:
حضرت در مواردی که صلاح بداند از دیدگان مردم پنهان است. ـ البته با تصرّفی که به قدرت الهی در دیدگان افراد مینماید. نه نامرئی کردن جسم خویش. ـ و در مواردی که آن حضرت مصلحت بداند به صورت آشکار در جامعه حرکت میکند و مردم ایشان را میبینند ولی نمیشناسند.
برخی از اندیشوران معاصر نیز به این دیدگاه اشاره کرده، نوشتهاند:
دربارة امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) غیبت به هر دو نحو ـ غیبت جسم، غیبت عنوان ـ تحقق دارد و فلسفه و فایده غیبت به هر دو نحو حاصل میشود. از جمع بین روایات و حکایات تشرف افراد به خدمت آن حضرت و بهرهبرداری از تفسیر بعضی از آنها از برخی دیگر دانسته میشود که غیبت آن حضرت به هر دو نحو وقوع پیدا کرده است.14
چه این که به هر یک از گونههای پیشین باور پیدا کنیم، باید توجه داشت که در برخی پیامبران پیشین نیز چنین پنهانزیستی ـ البته با ویژگیهای خاص خود ـ سابقه داشته است. به گونهای که شیخ صدوق اساس تألیف کتاب ارزشمند کمال الدین و تمام النعمه را بر این باور بنا نهاده است.
پی نوشت ها:
1. ر.ک: یس(36): 9 و اسراء (17): 45.
2. نعمانی، الغیبة، ص144.
3. شیخ طوسی, کتاب الغیبة، ص 161، ح 119؛ شیخ کلینی, کافی, ج 1 ص 337، ح 6؛ نعمانی، الغیبة، ص 175 ح 14؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، باب 33، ص346، ح33.
4. شیخ کلینی, کافی, ج1، ص339؛ نعمانی, الغیبة، ص175.
5. همان، ج2, ص333, ح1.
6. شیخ کلینی, کافی، ج1، ص333؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص370.
7. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص379.
8. شیخ کلینی, کافی, ج1، ص328؛ شیخ طوسی, کتاب الغیبة، ص202؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص381.
9. سیّد بن طاووس، الاقبال، ص298.
10. صدر، سیّد محمد, تاریخ غیبت کبرا,ص48.
11. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص144، باب 5، ح3.
12. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص362؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص520.
13. صدر، سیّد رضا, راه مهدی (علیه السلام) , ص78.
14. صافی گلپایگانی، لطف الله, پاسخ ده پرسش, ص67.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}