محل زندگي حضرت مهدي (عليه السلام) در زمان پدر (عليه السلام)

نويسنده:خدامراد سلیمیان
منبع: درسنامه مهدویت2-ص142 تا147
پنهان‌زيستي حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) نه فقط چگونگي زندگي آن حضرت را در هاله‌اي از اسرار فرو برده که بسياري از موضوعات مربوط به حيات آن حضرت را نيز جزو امور پنهان نظام هستي قرار داده است.
يکي از مهم‌ترين اين امور پنهان، محل زندگي آن حضرت در طول غيبت است. بسياري علاقه‌مندند بدانند آن خورشيد پنهان در کدامين بخش از اين کرة خاکي به گذران عمر مي‌پردازد. به بيان ديگر، کدامين قسمت از زمين، افتخار اين منزلت را دارد؟
ميليون‌ها انسان واله و شيفته، صدها سال است که در هر پگاه آدينه سخن به ندبه مي‌گشايند و اين‌گونه مي‌سرايند: «اي کاش مي‌دانستم چه جايي منزل گرفته‌اي و چه سرزميني و مکاني تو را در بر گرفته است! آيا در کوه رضوايي يا جاي ديگري يا در ذي‌طوي هستي؟ دشوار است بر من که مردمان را ببينم و تو ديده نشوي».1
در اين درس، براي روشن‌شدن اين موضوع، پاي به گلستان کلام معصومان(عليهم السلام) مي‌گشاييم و با سيري در کلام نوراني ايشان، از آن انفاس قدسي براي حل اين راز، استمداد مي‌طلبيم.
با يک نگاه کلي در اين بوستان پرطراوت، به چهار دسته روايت در اين موضوع بر خواهيم خورد که هر يک محل زندگي حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را در دوره‌اي از حيات پر برکت او به تصوير کشيده است؛ اگر چه براي برخي دوره‌ها صراحت و روشني بيشتري وجود دارد و برخي دوره‌ها به دلايلي به اجمال و ابهام پاسخ داده شده است.
اين دوره‌ها عبارتند از:
1. دوران زندگي با امام عسکري(عليه السلام) (255ـ260ق)
شکي نيست که آن امام همام، در شهر سامرا و در خانه پدر ارجمند خود امام حسن عسکري(عليه السلام) ديده به جهان گشود و تا پايان عمر شريف پدر خود در کنار آن حضرت مي‌زيست.
اين دوره ـ بنابر ديدگاه مشهورـ از هنگام ولادت حضرت (نيمه شعبان سال 255ق) آغاز و تا رحلت امام عسکري(عليه السلام) (هشتم ربيع الاول سال 260ق) پايان يافت.
افزون بر نقل موثق تاريخي، افرادي نيز از اين حادثه بزرگ پرده برداشته‌اند:
شيخ صدوق در کتاب شريف کمال الدين و تمام النعمة که يکي از مهم‌ترين کتاب‌هاي نگاشته، شده در موضوع مهدويّت است، داستان ولادت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را به صورت مفصل ذکر کرده است.2 اين روايت، از مهم‌ترين روايات درباره ولادت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است و به روشني دلالت دارد که حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در خانه امام عسکري(عليه السلام) در سامرا ديده به جهان گشود.
از سوي ديگر، رواياتي نيز حکايت از که در اين دوره حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) با صلاحديد امام عسکري(عليه السلام) براي افرادي ويژه نمايان مي‌شد واين اتفاق در سامرا و در جوار پدر بزرگوارش صورت مي‌گرفت.
«ضوء ابن علي» از مردي از اهل فارس که نامش را برده است نقل مي‌کند:
به سامرا آمدم و بر در خانه امام حسن عسکري(عليه السلام) ملازم شدم. حضرت مرا طلبيد. وارد شدم و سلام عرض کردم. فرمود: «براي چه آمده اي؟» عرض کردم: «براي اشتياقي که به شما داشتم». فرمود: «پس دربان ما باش». من همراه خادمان، در خانه حضرت بودم، گاهي مي‌رفتم. هر چه احتياج داشتند از بازار مي‌خريدم و زماني که مردها در خانه بودند، بدون اجازه وارد مي‌شدم.
روزي ]بدون اجازه[ بر حضرت وارد شدم و او در اتاق مردها بود. ناگاه در اتاق حرکت كرد و صدايي شنيدم؛ پس فرياد زد: «بايست، حرکت مکن». من جرأت در آمدن و بيرون رفتن نداشتم؛ پس کنيزي که چيز سرپوشيده‌اي همراه داشت. از نزدم گذشت. آن‌گاه مرا صدا زد که درآي. وارد شدم. کنيز را هم صدا زد. کنيز نزد حضرت باز گشت. حضرت به او فرمود: «از آنچه همراه داري روپوش بردار». کنيز از روي کودکي سفيد و نيکو روي پرده‌برداشت و خود حضرت روي شکم کودک را باز کرد. ديدم مويي سبز که به سياهي آميخته بود از زير گلو تا نافش روييده است. پس فرمود: «اين است صاحب شما» و به کنيز امر فرمود که او را ببرد. پس من آن کودک را نديدم، تا امام عسکري(عليه السلام) وفات کرد.3
نه فقط بستگان نزديک و خدمتگزاران بيت امامت، آن حضرت را در سامرا و در خانه امام عسکري(عليه السلام) ديده‌اند که بسياري از ياران و برگزيدگان اصحاب امام به شرف ديدار آن جمال چون آفتاب نايل شده‌اند كه همگي از زندگي امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در کنار پدر در سامرا حكايت دارد.
«يعقوب بن منقوش» گويد:
بر امام عسکري(عليه السلام) وارد شدم و او بر سکويي در سرا نشسته بود و سمت راست او اتاقي بود که پرده‌هاي آن آويخته بود. گفتم: «‌اي آقاي من! صاحب الامر کيست؟» فرمود: «پرده را بردار». پرده را بالا زدم؛ پسر بچه‌اي به قامت پنج وجب بيرون آمد، با پيشاني درخشان و رويي سپيد و چشماني درافشان و دو کتف ستبر و دو زانوي برگشته. خالي بر گونه راستش و گيسواني بر سرش بود. آمد و بر زانوي پدرش ابو محمد نشست. آن‌گاه به من فرمود: «اين، صاحب شما است». سپس امام بدو فرمود: «پسرم! تا هنگام معلوم داخل شو». داخل اتاق شد و من بدو مي‌نگريستم. پس به من فرمود: «يعقوب! به داخل اتاق برو و ببين آن‌جا کيست». من داخل شدم اما کسي را نديدم.4
همچنين «احمد بن اسحاق» نقل کرده حضرت را در سامرا ديده است.5
بنابراين روايات و ده‌ها روايت ديگر، ترديدي نخواهد ماند بر اين که حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در طول حيات امام عسکري(عليه السلام) همراه آن حضرت و در شهر سامرا مسکن و مأوا داشته‌است. اگرچه در اين دوران نيز پنهاني زندگي مي‌کرده است، عدة فراواني از نزديکان و شيعيان آن حضرت را ديده‌اند.
يادآوري اين نكته است که برخي محققان، احتمال فراواني داده‌اند آن حضرت بخش عمدة دوران کودکي خود را در مدينه گذرانده باشد. ايشان با استناد به روايت مسعودي، مبني بر اين که امام عسکري(عليه السلام) در سال 259ق از حديث مادر خود درخواست کرد به حج مشرف شود و براي حفظ جان فرزندش وي را به همراه ببرد، ديدگاه يادشده را بيان نموده، اضافه کرده‌اند:
به نظر مي‌رسد آنان پس از برگزاري مناسک حج به مدينه عزيمت کرده باشند و آن را محل اختفاي امام دوازدهم قرار داده‌اند.
اين نويسنده وي افزون بر نقل يادشده، دليل‌هاي ديدگاه خود را چنين بيان کرده است:
1. ترس امام عسکري(عليه السلام)بر جان فرزند خود؛
2. رواياتي که محل آن حضرت را پس از رحلت پدر، مدينه دانسته است؛
3. رواياتي که ظهور حضرت را در مکه دانسته است؛
4. رواياتي که حکايت دارد هر سال حضرت مهدي در موسم حج به مکه مي‌رود.6
به نظر مي‌رسد هيچ يک از دليل‌هاي ياد شده قابل پذيرش نيست.
اما دليل نخست؛ با توجه به اين که اين رخداد طبق نقل ياد شده در چهار سالگي حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بوده و آن حضرت چهار سال در حمايت پدر بزرگوار بدون هيچ اتفاق تغييري در شرايط زندگي كرده است، لزومي نداشته است آن حضرت اين حمايت جدّي را از دست بدهد. افزون بر آن، اين‌که امام عسکري(عليه السلام) به مناسبت‌هاي مختلف، فرزند خود را به افراد مورد اطمينان نشان مي‌داد، تا پس از وي مشکل چنداني پيش نيايد و اين، با دور کردن حضرت از خود سازگاري ندارد.
ديگر اين که از برخي روايات استفاده مي‌شود آن حضرت، حتي در دوران پدر به صورت معجزه‌آسا پنهان مي‌شد7 و اين، با نگراني امام عسکري(عليه السلام) منافات دارد. سرانجام، اين‌که رواياتي حکايت از نماز‌خواندن آن حضرت بر پيکر پدر دارد. البته بازگشت آن حضرت از مدينه پيش از رحلت پدر گزارش نشده است.
اما دليل دوم؛ اين دليل نيز قابل پذيرش نيست؛ چرا که در روايت به روشني بيان شده است آن حضرت پس از رحلت پدر در مدينه خواهد بود، بنابراين رفتن آن حضرت به مدينه پس از رحلت امام عسکري(عليه السلام) اتفاق افتاده است.
دليل سوم نيز اين‌که رواياتي محل ظهور را مکه دانسته است؛ پس حضرت در دوران پدر در مدينه زندگي مي‌کرده است كه كاملاً غير قابل پذيرش است؛ چرا که روايات فراواني سخن از دو غيبت به ميان آورده و به‌ويژه يکي از غيبت‌ها را بسيار طولاني دانسته است. همان‌گونه که گفته خواهد شد، در رواياتي به محل زندگي آن حضرت در اين‌دوره اشاره شده است. علاوه بر آن که محل ظهور مکه دانسته شده است و به حضور آن حضرت در چهارسالگي در مدينه ـ به اين مناسبت ـ ربطي نخواهد داشت.
اما اين که چون در روايات آمده است، حضرت هر سال هنگام مناسک حج به مکه مي‌رود، پس در چهارسالگي به طور حتم در مدينه حضور داشته است، سخني شگفت‌آور است.
همة آنچه ياد شد، مي‌تواند حضور مستمر حضرت را در دوران پدر اثبات كند؛ اگر چه دور از ذهن نيست که در اين مدت، آن حضرت با نظارت پدر به مسافرتي رفته و سپس نزد او بازگشته باشد.

پي نوشت ها:

1. «...لَيْتَ شِعْرِي أَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوَی بَلْ‌اي أَرْضٍ تُقِلُّكَ أَوْ ثَرَی أَ بِرَضْوَی أَمْ غَيْرِهَا أَمْ ذِي طُوی عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَی الْخَلْقَ وَ لَا تُرَی...»؛ سيّد بن طاوس, اقبال, ص298.
2. ر.ک: شيخ صدوق(رحمت الله عليه)، کمال الدين وتمام النعمة، ترجمه منصور پهلوان، ج2، ص143.
3. شيخ کليني، کافي، ترجمه سيّد جواد مصطفوي، ج2، ص119.
4. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص164.
5. همان، ج2، ص80.
6. جاسم حسين، تاريخ سياسی غيبت امام دوازدهم، ص 24؛ و نيز: پورسيّدآقايی و ديگران، تاريخ عصر غيبت، ص 45.
7. ر. ک: شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص164.