«مهدویّت» و آموزه های آن، سابقه ای بس طولانی در اسلام دارد و نقش تأثیرگذار آن بر کسی پوشیده نیست و از طرفی مسلمانان ـ به خصوص شیعیان ـ به این امر بنیادین، اعتقاد راسخ دارند و آن را یکی از باورهای اصولی و اصیل خویش بر می‌شمرند. روشن است، هر چه باوری، واقعی و اصیل بوده و در قلوب توده‌های مردم رسوخ کرده و برای آنان با اهمیت باشد؛ چشم طمع افراد سود انگار و منحرف، بیشتر متوجه آن شده، در صدد سوء استفاده بر خواهند آمد. مهدویّت به جهت ویژگی‌های اصیل و پرجاذبة آن برای مسلمانان، بیشتر در معرض بهره جویی و استفاده افراد منحرف قرار گرفته است. پیشینه طولانی فرقه‌های منحرف ـ که به قرن نخست باز می‌گردد ـ دلیلی بر این مدعا است؛ زیرا تا باوری اصیل و واقعی وجود نداشته باشد، باورهای دروغین و غیر واقعی بی معنا و لغو خواهد بود.
پس گروه‌های منحرف وکثرت آنها دو چیز را در مورد مهدویّت آشکار می‌کند:
1‍. وجود اصل مهدویّت به عنوان یکی از باورهای اصیل مسلمانان؛
2. مهمّ بودن اعتقاد به مهدویّت در اذهان و قلوب آنان.
مدعیان مهدویّت
«مهدویّت» برای جامعه اسلامی، یک مسأله قرآنی و روایی شناخته شده و قطعی است. به جهت استواری این واقعیت عقیدتی ـ دینی، در تاریخ اسلام با شخصیت‏هایی روبه‏رو می‏شویم که بر اثر انگیزه‏های جاه طلبانه، وسوسة قدرت، شهرت و دنیا طلبی و ... به دروغ ادعای مهدویّت نموده و خویش را همان مهدی نجات بخش ـ که قرآن و روایات نوید آمدن او را داده است ـ معرفی کرده اند و یا طرفداران افراطی آنان، برای پیشرفت دنیوی و سیاست خویش، آنان را به عنوان مهدی نجات بخش مطرح ساخته اند!!
این افراد به چهار دسته قابل تقسیم‏اند:
1. گروهی که از نظر نسب، هویت، هدف و مذهب ناشناخته‏اند.
2. جمعی که با کارهای جنون‏آمیز خویش، خود را از نظرها ساقط کردند.
3. برخی نام و نشان و دعوت و پیروانشان از صفحة روزگار، به گونه‏ای محو شده که نشانی از آنها نیست.
4. عده‏ای نیز اگر چه مرده‏اند؛ امّا نام و یادی از آنان هست.
در اینجا تنها به برخی از مهمّ‌ترین فرقه‌های و افراد منحرف در موضوع مهدویّت ـ قبل از ولادت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ـ اشاره خواهد شد:

1. کیسانیه1

یکی از فرقه‏ها ـ و شاید اوّلین فرقه ای که در مهدویّت دچار انحراف شد ـ «کیسانیه» است. دربارة علت نام‏گذاری این فرقه به کیسانیه، اختلاف نظر هست؛ برخی نوشته‏اند: اینان پیروان کیسان آزاد شده امیرمؤمنان(علیه السلام) بودند. کیسان شاگرد محمدبن حنفیه بود؛ ولی از امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) نیز علوم مختلف ـ از جمله علم تأویل و باطن و علم آفاق و انفس ـ آموخت. سپس به امامت محمد قائل شد و برای او مراتب و درجاتی دانست که خارج از حدّ وی بود.2
برخی نوشته‏اند: کیسانیه پیروان مختار بن ابی عبیده ثقفی بودند؛ زیرا او ملقب به کیسان بود، از این رو کیسانیه خوانده شدند.
شماری هم نوشته‏اند: فرمانده پلیس (شرطه) مختار، کیسان نام داشت و کنیه اش ابوعمران بود. او در اعمال خود بسیار افراط می‏کرد و محمد را وصی حضرت علی(علیه السلام) می‏دانست و مختار را نایب او معرفی می‏کرد!3
در هر حال این گروه قائل به امامت محمد بن حنفیه بودند. مختار، نخست برای پیشرفت کار خود دعوت به علی بن الحسین(علیه السلام) و سپس دعوت به محمد حنفیه می کرد. البته کار او مبتنی بر اعتقاد وی به اهل بیت(علیهم السلام) نبود؛ بلکه می‌خواست از آن بهره برداری سیاسی کند و چون کارش بالا گرفت، خود دعوی دریافت وحی از خداوند کرد و عباراتی مسجّع و با قافیه، به تقلید از قرآن به زبان راند. محمد حنفیه از وی بیزاری جست و وقتی مختار وی را به کوفه دعوت کرد، او نپذیرفت.
کیسانیه پنداشته اند: محمد حنفیه پس از کشته شدن برادرش حسین بن علی(علیهما السلام)، مختار را بر عراقین فرمانروایی داد و از او خواست از قاتلان آن حضرت، خونخواهی کند. کیسانیه شش سال بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) ، قیام کرده، قائل به امامت محمد حنفیه شدند. آنان معتقد بودند: وی اسرار دین و علم تأویل و علوم باطنی را از دو برادرش حسن و حسین(علیهما السلام) فراگرفته است. برخی از کیسانیه ارکان شریعت (مانند نماز و روزه) را تأویل کرده و قائل به تناسخ و حلول بودند.4
عقاید مشترک کیسانیه:
تمام فرق کیسانیه، دارای بعضی عقاید مشترک هستند؛ از جمله:
الف. اعتقاد به امامت محمّد بن حنفیه فرزند علی‏بن ابی‏طالب(علیه السلام) ؛
ب . عقیده به مسأله بدا؛
ج . اعتقاد به تناسخ و حلول؛
د . اعتقاد به رجعت (با بیان خاص به خود)؛
هـ . اعتقاد به نوعی غلوّ درحق ائمه و پیشوایان خویش.
غیر از اینها هر یک از این فرقه‏ها، دارای اعتقادی خاص نیز هستند که در کتاب های مربوط، ذیل هر فرقه به آن اشاره شده است. کیسانیه پس از درگذشت محمّدبن حنفیه، به دو شعبه تقسیم شدند: دسته‏ای مرگ محمّد را انکار کرده، گفتند: وی نمرده و نمی‏میرد و زنده است؛ امّا غایب شده و در «کوه رضوی» پنهان است تا روزی که به او امر شود و ظهور کند. این دسته وی را همان امام منتظر می‏دانند؛ از این رو هیچ کس را پس از وی امام نمی‏دانند!
گروه دیگر مرگ محمّد را باور کرده، پس از وی ابوهاشم عبداللّه بن محمّد را به امامت برگزیدند و به حلول روح محمّد در ابوهاشم اعتقاد یافتند. شماری از کیسانیه نیز پس از مرگ محمّد بن حنفیه، به امامت راستین اعتقاد یافته، مستبصر شدند.5
از جملة اینان می‏توان سید اسماعیل حِمْیری را نام برد که نخست کیسانی مذهب بود، تا آنکه به دیدار امام صادق(علیه السلام) نایل آمد و نشانه‌های امامت و وصایت را در او دید و از ایشان از امر غیبت پرسش کرد. امام صادق(علیه السلام) فرمود: آن حق است ولیکن غیبت در دوازدهمین امام واقع می شود. آن گاه سید را از مرگ محمد بن حنفیه آگاه فرمود و اینکه پدرش امام باقر(علیه السلام) شاهد به خاک سپردن او بوده است. حق بر سید روشن شد و از آن عقیده برگشت و استغفار کرد. پس به حق گرایید و به مذهب امامی در آمد.6
در مجموع‌ درباره‌ فرقه‌ کیسانیه‌ گفته شده است:
یکم. محمّدبن‌ حنفیه‌ اصلاً ادعای‌ مهدویّت نداشته‌ است.
دوم. مختار ثقفی‌ هم‌ مدعی‌ مهدویّت محمّدبن‌ حنفیه‌ نبود. این‌ اتهامی‌ است‌ که‌ عباسیان‌ و برخی‌ از دشمنان، با انگیزه‌های‌ مختلف، به آن دامن‌ زده‌اند.
سوم. این‌ فرقه‌ منقرض‌ شده‌ است‌ و کسی‌ در عصر حاضر،‌ اعتقاد به‌ امامت‌ محمّد بن‌ حنفیه‌ ندارد.7
«کیسانیه» بعد از محمد حنفیه دوازده فرقه شدند که نام ایشان، در کتاب‌های ملل و نحل ذکر شده است.

2. زیدیه‌

از فرقه‌های معروف شیعه و پیرو زید بن علی بن حسین بن علی(علیهما السلام) هستند. این گروه به‌ روایتی از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) تمسّک کرده اند که فرمود: «مهدی‌ از فرزندان‌ حسین(علیه السلام) است‌ و او با شمشیر به پا می‌خیزد و مادرش‌ بهترین‌ کنیزان‌ خواهد بود». پس زمانی‌ که‌ زید بن‌ علی‌ بن‌ حسین‌ بن‌ علی‌ بن‌ ابی‌طالب‌ قیام‌ خود را علیه‌ امویان‌ آغاز کرد؛ گفتند: چون‌ او از نسل‌ حسین(علیه السلام) است‌ و قیام‌ به‌ سیف‌ علیه‌ ظالمان‌ کرده‌ و از سویی‌ فرزند اسیر است، پس‌ او مهدی‌ موعود می‌باشد!8
زید بن‌ علی خود از بزرگان‌ بود و خلفای‌ اموی‌ را بر‌ حق‌ نمی‌دانست. او علیه‌ آنان‌ قیام‌ کرد و به‌ طرف‌ کوفه‌ رفت‌ و به همراهی‌ چهار هزار نفر، با حاکم‌ عراق (یوسف‌بن‌ عمر)، به‌ جنگ‌ برخاست. کار زید در کوفه‌ ده‌ ماه‌ طول‌ کشید تا اینکه‌ در سال‌ 122هـ به‌ دستور هشام‌بن‌ عبدالملک‌ اموی،‌ به‌ دار آویخته‌ شد. سرش‌ را به‌ دمشق‌ نزد هشام‌ و از آنجا به‌ مدینه‌ بردند. امام‌ باقر(علیه السلام) درباره زید می‌فرمود: «خدایا! پشت‌ مرا به‌ زید محکم‌ فرما». آن حضرت با مشاهده‌ زید، آیه‌ یا ایهاالذین‌ آمنوا کونوا قوامین‌ بالقسط‌ شهداء للّه...‌9 را تلاوت‌ می‌کرد و می‌فرمود: «ای‌ زید! تو نمونه‌ عمل‌ به‌ این‌ آیه‌ هستی».10
پیروان‌ زید اطراف‌ یحیی‌ و فرزندش‌ را گرفتند. یحیی‌ در خراسان‌ قیام‌ کرد (125 هـ) و در جوزجان‌ کشته‌ شد. پیروان‌ او به‌ فِرقه های مختلف‌ (رافضیه، جارودیه، عِجلیه، بتریه، صالحیه‌ و زیدیه)، تقسیم و‌ قائل‌ به‌ مهدویّت زید و منتظر ظهور او شدند.11 زید از حیث‌ علم، زهد، ورع، شجاعت‌ و دیانت، از بزرگان‌ اهل‌ بیت(علیهم السلام) به‌ شمار می‌رود. اینکه‌ خود زید ادعای‌ امامت‌ یا مهدویّت داشته‌ باشد، در منابع‌ یافت‌ نشده‌ است‌؛ بلکه‌ روایتی‌ از خود او،‌ مؤ‌ید عقیده‌ صحیحش‌ در امر مهدویّت است. ایشان‌ می‌فرماید: پدرم‌ علی‌بن‌ حسین(علیهما السلام) از پدرش‌ حسین‌بن‌ علی(علیهما السلام) از رسول‌ خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) روایت کرده است: «ای‌ حسین! تو امامی‌ و نُه‌ تن‌ از فرزندان‌ تو امینان ‌و امامان معصوم اند و نهمین‌ آنان، مهدی‌ ایشان‌ است».12

پی نوشت ها:

1. لازم به یادآوری است که برخی از محققان معاصر، اساساً کیسانیه را انگاره ای عاری از حقیقت دانسته و آن را بسان قصه های هزار و یک شب بافتة خیالات و اوهام و ساخته جاعلان سیاست بازی، ذکر کرده اند، که بدون سند و مدرک معتبر از کتابی به کتاب دیگر راه یافته است؟! ایشان بر این باورند که بیشترین مسؤولیت متوجه تاریخ نگارانی است که بی تعهدی نشان داده و در مسیر اغراض سیاسی و حکومتی، جاده صاف کن جاه طلبان و تشنگان ریاست گشته اند. ر. ک: مجله تخصصی کلام، شماره 19-24، مقاله کیسانیه افسانه یا حقیقت؟ اثر سید ابراهیم سید علوی.
2. شهرستانی، الملل والنحل، ج 1، ص 147.
3. نوبختی، فرق ‏الشیعة،ص 23 و 24.
4. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص373.
5. ر. ک: مقالات الاسلامیین، ص 23.
6. شیخ صدوق (ره)، کمال الدین و تمام النعمة،ج1، مقدمه.
7. ر. ک: محمد بن حسن طوسی (ره) ، کتاب الغیبة، فصل1، الدلیل علی فساد قول الکیسانیه.
8. سید محمّد کاظم‌ قزوینی، امام‌ مهدی‌(علیه السلام) از ولادت‌ تا ظهور، ص‌ 568.
9. نساء(4)، آیه 135.
10. علامه‌ امینی، الغدیر، ج‌ 3، ص‌ 170.
11. شهرستانی، الملل‌ و النحل، ج‌ 1، ص‌ 54.
12. علی‌بن‌ محمّد خزاز رازی‌ قمی، کفایة‌ الاثر فی‌ النصوص‌ علی‌ الائمة‌ الاثنی‌ عشر، ص‌ 327.


 

منبع:درسنامه مهدویت-ص101تا 105