نویسنده: Mark B. Adams
مترجم: بهروز بیرشک



 
[izrāyl yosifevič āgol]
Izrail" Iosifovich Agol
(ت. بابروئیسک، روسیه، 29 آبان 1270 / 20 نوامبر 1891؛ و. احتمالاً در زندان لوبیانکا، مسکو، روسیه 19 اسفند 1315 / 10 مارس 1937)، وراثت‌شناسی (ژنتیک)، فلسفه‌ی زیست‌شناسی.
آگول، که پدرش نجار بود، در خانواده‌ی یهودی پر جمعیتی بدنیا آمد. خواهرش در قبل از بیست سالگی درگیر فعالیتهای انقلابی شد، و آگول نیز خیلی زود از وی سرمشق گرفت. پس از آن‌که در حوالی سال 1288 از تحصیل در مدرسه‌ی ویلنیوس فراغت یافت، در برنامه‌های سیاسی تند به فعالیت پرداخت. خرج زندگی را با تدریس خصوصی تأمین می‌کرد، شعر می‌سرود، و می‌خواست نویسنده شود. در 1294 به حزب سوسیال دموکرات روسیه پیوست. کوتاه زمانی پس از آن به خدمت زیر پرچم در ارتش روسیه فراخوانده شد و در جنگ جهانی اول شرکت کرد.
در زمان انقلاب اکتبر 1917 (1296)، آگول در روسیه‌ی سفید بود و در همان‌جا در دم در فعالیتهای حزبی گرفتار شد. در ابتدا به عنوان دبیر کمیته‌ی محلی حزب بالشویک در بابروئیسک، و بعد در کمیته‌ی منطقه‌ای حزب در مینسک خدمت کرد؛ پس از تشکیل جمهوری روسیه‌ی سفید (1298 / 1919) به عضویت کمیته‌ی اجرایی مرکزی حزب درآمد. در 1298 در بابروئیسک به عنوان وزیر دارایی دولت کوتاه مدت جمهوری شوروی لیتوانی – روسیه‌ی سفید به خدمت پرداخت. در طول جنگ داخلی (1298-1300 / 1919-1921) وی در کنار روسهای سرخ و با سمت دستیار مسئول بخش تدارکات ارتش شانزدهم، که در جبهه‌ی غربی قرار داشت، جنگید.
آگول در 1300 به مسکو رفت و در دانشگاه مسکو به تحصیل طب پرداخت و برای روزنامه‌های Pravda و بعد Trud مقاله می‌نوشت. با فراغت از تحصیل دانشگاهی در 1303، به عنوان روانپزشک به کار پرداخت، و در اواخر پاییز 1303 به «مؤسسه‌ی استادان سرخ» وارد شد؛ ابتدا در بخش فلسفه‌ی تحصیل کرد و بعد به گروه علوم طبیعی انتقال یافت، و در 1306 فارغ‌التحصیل شد. از 1304 تا 1307 در آزمایشگاه ب.م. زاوادوفسکی در دانشگاه کمونیستی ل.م. اسوردلوف کار کرد. در آنجا، با تمرکز بر ریخت‌شناسی وراثتی و احتمالِ به ارث رسیدن خصوصیات اکتسابی، شیوه‌های جراحی برای برداشتن غدد تیروئید مرغها را آموخت و تلاش کرد که آزمایشهای گایر و اسمیت در مورد موروثی بودن خصوصیات ایمن خون را تکرار کرد. در 1305 مطالب همدلانه‌ای در رثای پاول کامرر نوشت و وی را قربانی توطئه و دسیسه‌ی سرمایه‌داری غربی وصف کرد اما از اظهار عقیده درباره‌ی نظریه‌ی او راجع به موروثی بودن صفات اکتسابی جانب احتیاط را حفظ کرد.
جاذبه‌ی مسحورکننده‌ای که فلسفه‌ی مارکسیسم برای آگول داشت در کارهای علمی، محققانه، و سازمانمند وی نفوذ کرد. در اواسط دهه‌ی 1300 ماده‌گرایان جدلی روس، در حالی که در محکوم کردن مواضع «آرمانگرایانه» (ایدئالیستی) همداستان بودند، اندک‌اندک شروع به انشعاب کردند، و اختلاف بر سر این بود که آیا تأکید باید بر ماده‌گرایی باشد (ماشین‌گرایان) یا بر دیالکتیک یعنی جدل (دبورین‌گرایان – پیروان آ.م. دبورین)؟ آگول جانب پیروان دبورین را گرفت و یادداشتها، مقاله‌ها، و کتابهای بسیار در انتقاد از نگرشهای مبتنی بر ماشین‌گرایی و حیات‌گرایی به رویان‌شناسی و توارث و تکامل بچاپ رسانید.

از 1305 سربروفسکی طرفدار وراثت‌شناسی (ژنتیک) مارگن بود و آن را تنها نظریه‌ی وراثتی مناسب با ماده‌گرایی جدلی (ماتریالیسم دیالکتیکی) می‌دانست. در ابتدا آگول به طور کامل پشتیبان موضع سربروفسکی نبود، اما پس از آن ه‍.ج. مولر در 1306 جهش‌زایی (mutagenesis) اشعه‌ی X را به نمایش گذاشت، آگول با تمام وجود به سربروفسکی گروید، به آزمایشگاه وراثت‌شناسی او در «مؤسسه جانورشناسی مسکو» ملحق شد، و، همراه با ن. پ. دوبینین، و.ن. اسلپکوف، و و. ا. آلتشولر در تجدید و تکرار نتایج مولر همکاری کرد.

در پاییز 1307، آگول برای ریاست «مؤسسه‌ی زیست شناسی تیمیریازف» برگزیده شد؛ این مؤسسه یک مرکز پژوهش مارکسیستی لامارکی بود که زیرنظر «گلاونائوکا»، مدیریت مرکزی مؤسسه‌ی پژوهش علمی کمیسیریای تعلیم و تربیت، قرار داشت. در 1308 وی به عضویت «فرهنگستان کمونیستی» پذیرفته شد و، در گردهمایی 19 تا 24 فروردین 1308، با بیان مستدل این‌که وراثت شناسی (ژنتیک) نگرش دبورین به وراثت است، دیدگاهی لامارکی را به عنوان دیدگاهی «ماشین‌گرا» مورد انتقاد قرار داد، و خواستار محکومیت رسمی و اخراج آن از فرهنگستان شد. اگرچه دیدگاه وی مورد حمایت آ.م. دبورین و ا.یو. اشمیت، مسئولان برگزاری گردهمایی، قرار نگرفت، در قطعنامه‌ی نهایی به آگول دستور داده شد که کار «مؤسسه‌ی تیمیریازف» را تابع «فرهنگستان کمونیستی» سازد، برخی از پیروان لامارک را مرخص کند، و در درون «مؤسسه‌ی تیمیریازف» یک آزمایشگاه وراثت‌شناسی دایر کند که سرپرستی آن با آ.س. سربروفسکی باشد.
آگول در آزمایشگاه، که سربروفسکی گروهی از زیست‌شناسان جوان از جمله ن.ا. شاپیرو را در آن گرد آورده بود، عضوی مهم در گروه شد. همراه با ن.پ. دوبینین، ب.ن. سیدوْروف، و افراد دیگری از آزمایشگاه سربروفسکی در «مؤسسه‌ی فنی جانوری مسکو»، گروه نظریه‌ای برای ساختار ژن پرورد (1308-1310)، که به دگرریخت‌گرایی منفصل (stepallelism) موسوم گردید و براساس نقشه‌ی مکمّل دگرریختهای گوناگون منطقه‌ی سپر استخوان (scute) در مگس میوه‌ی شکم سیاه و در نوک رنگینتن (کروموزوم) X قرار دارد و بر سروسینه و موی سبیل حشره تأثیر می‌بخشد. اگرچه ثابت شد که بسیاری از تعبیرهای آنان نادرست است، کوشش آنان یکی از نخستین کوششها برای تجزیه و تحلیل ساختار ژن به وسیله‌ی نقشه‌های مکمل بود. کارلسون نظریه را به صورت جامعتری مورد بحث قرار داد (1966).
آگول به دلیل تحقیقاتش در زمینه‌ی «سپر استخوان»، که قسمتی از سایر دگرریختها را می‌پوشانید و این فرضیه را باطل می‌ساخت که دگرریختهای منفصل مختلف «زیریاخته» (ژن)هائی هستند که ممکن است به صورت خطی منظم شوند، از شهرت بین‌المللی برخوردار گردید. این کار (و عضویت در حزب) موجب شد که گلاونائوکا وی را نامزد برخورداری از «کمک هزینه‌ی مطالعاتی بین‌المللی بنیاد راکفلر» و مطالعه در ایالات متحد نماید. آگول، همراه با سالامون گ. لیویت، سال 1310 را زیر نظر مولر به کار در گروه جانورشناسی دانشگاه تکسس (تکزاس) در اوستین گذراند. توصیفهای آگول در مورد کمونیسم و اتحاد جماهیر شوروی بر سیاستهای مولر تأثیر بخشید؛ وی در 1312 به اتحاد شوروی نقل مکان کرد و تا 1316 در آنجا کار کرد.
در زمانی که آگول در تکس بود، تغییرات اندیشگانی (ایدئولوژیک) در موطن وی صورت گرفت. در زمان برنامه‌ی پنجساله‌ی اول (1308-1311)، حزب کمونیست سلطه‌ی مستقیم بر تمامی جنبه‌های زندگی روسها را اعمال کرد، و یک خط حزبی جدیدتر و خشکتر بتدریج تحمیل شد. بخصوص عقاید دبورین، که بظاهر در 1308 پیروز شده بود، اکنون به منزله‌ی نوعی انحراف اندیشگانی غیرقابل قبول تلقی گردید. آگول به عنوان یک مبارز دبورینی به اتهام هواداری از «آرمانگرایی منشویکی» مورد حمله قرار گرفت. هیچ اطلاعی از فعالیتهای وی بعد از بازگشت به اتحاد شوروی در زمستان 1310 در دسترس نیست. تا فرارسیدن پاییز، طوفان اندیشگانی فروکش کرده بود. آگول به کییف نقل مکان کرد و در «انجمن اوکراینی مؤسسه‌ی پژوهشهای علمی مارکسیست – لنینیستی» به عنوان معاون مؤسسه به کار پرداخت (1312-1313). در 1313 به عضویت «فرهنگستان علوم اوکراین» در رشته‌ی وراثت‌شناسی (ژنتیک) درآمد. وی در «مؤسسه‌ی جانورشناسی و زیست‌شناسی» متعلق به فرهنگستان، بخش وراثت شناسی را پی نهاد و مدیریت آن را برعهده گرفت (1313-1315).
در 1315 آگول برای قبول یک شغل بالای مدیریت در گلاونائوکا به مسکو بازگشت. لیکن، در اواخر همان سال، تصفیه به صورت جدّی آغاز شد و اعضای حزب، بخصوص کسانی که قبلاً به جانبداری اندیشگانی متهم شده یا کسانی که در خارج به کار مشغول بودند، در معرض خطر بیشتری قرار گرفتند. در 28 آذر 1315 / 19 دسامبر 1936 روزنامه‌ی پراودا اعلام کرد که آگول با برچسبهای «راهزن هوادار تروتسکی»، ««آرمانگرای منشویکی»، و «دشمن مردم» دستگیر شده است. وی در 19 اسفند 1315 – روز بعد از خروج مشاورش، مولر، از روسیه – اعدام شد. از آن پس، آگول رسماً در اتحاد شوروی به عنوان «هیچ کس» مطرح بود و دستگاه سانسور نام او را حتی از فهرست منابع علمی حذف کرد. اگرچه در دهه‌ی 1330 از وی اعاده‌ی حیثیت شد، نام او بندرت در منابع روسی دیده می‌شود.

کتابشناسی

یکم. کارهای اصلی. نوشته‌های انتشاریافته‌ی آگول در زمینه‌ی فلسفه‌ی زیست‌شناسی بدین قرارند: F.Engel"s (مسکو، 1920)؛ «Daalektika i metafizika v biologii» («دیالکتیک و مابعدالطبیعه در زیست‌شناسی»)، در Pod znamenem marksizma، 1926، شماره‌ی 3، 118-150؛ «Pod znamenem marksizma» 1926، شماره‌ی 3، 118-150؛ «Pamiati professor P.Kammerera» («به یاد استاد پ. کامرر»)، در Antireligioznik، 1926، شماره‌ی 11، 29-30؛ «Predislovie» («دیباچه») در کتاب Zagadka nadledstvennosti، نوشته‌ی پاول کامرر (مسکو و لنینگراد، 1927)، سه – هشت (که ترجمه‌ی کتاب Das Rätsel der Verebung است)؛ Dialekticheskii metod i evoliutsionnaia teoriia («روش دیالکتیکی و نظریه‌ی تکاملی»، مسکو و لنینگراد، 1927)؛ «Problema organichheskoi tselesobraznosti» («مسأله‌ی غایتمندی حیاتی»)، در Estestvozanie i marksizm، 1930، شماره‌ی 1 (5)، 3-20؛ «Neovitalizm» («نوزیست‌گرایی»)، در Bol"shaia sovetskaia entsiklopedia، یازدهم (مسکو، 1930)، 255-288؛ «Darvin i darvinizm» («داروین و آیین داروین»)، همان، بیستم (مسکو، 1930)، 442-470؛ و Vitalism i marksizm («زیست‌گرایی و مارکسیسم»)، چاپ سوم (مسکوع 1932).
برای دست‌یابی به نمونه‌هائی از نوشته‌های وی در زمینه‌ی وراثت‌شناسی، ← «Poluchenie mutatsii rentgenovskimi luchami u Drosophila melanogaster» («جهشهائی که به وسیله‌ی اشعه‌ی X در مگس میوه‌ی شکم سیاه بوجود می‌آید»)، در ZEB، دوره‌ی A، 4، شماره‌ی 3-4 (1928)، 161-180، با همکاری و.ن. اسلپکوف و و.ا. آلتشولر؛ «Stupenchatyi allelmorfizm u Drosophila melanogaster» («دگرریخت‌گرایی منفصل در مگس میوه‌ی شکم سیاه»)، همان، 5، شماره‌ی 2 (1929)، 86-101؛ و «K voprosu o zarodyshevom puti u Drosophila melanogaster» («درباره‌ی رشد و نمو رویانی مگس میوه‌ی شکم سیاه»)، همان، 6، شماره‌ی 4 (1930)، 369-372.
برای آگاهی از گزارشی از آگول راجع به دوره‌ی کودکیش، ـــKhochu zhit": Provest" («می‌خواهم زنده بمانم: یک روایت»، مسکو، 1936).
دوم. خواندنیهای فرعی. هیچ نوشته‌ای درباره‌ی آگول وجود ندارد، اما در آثار زیرین گه‌گاه اشاره‌هائی به او شده است: The Gene، از الوف آکسل کارلسون (فیلادلفیا، 1966) و Genes, Radiation, and Society، از همو (ایتاکا، نیویورک، 1981)؛ Zarozhdenie i razvitie genetiki («تولد و تحول وراثت‌شناسی»)، از آ.ا. گایسینویچ (مسکو، 1988) و «The Origins of Soviet Genetics and the Struggle with Lamarckism, 1922-1929» از همو، ترجمه‌ی مارک ب. ادمز، در JHB، 13، شماره‌ی 1 (1980)، 1-51؛ و Soviet Marxism and Natural Science 1917-1932، از داوید یوْراوسکی (نیویورک، 1961).
منبع مقاله :
کولستون گیلیپسی، چارلز؛ (1387)، زندگینامه علمی دانشوران، ترجمه‌ی احمد آرام... [و دیگران]؛ زیرنظر احمد بیرشک، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول