زن‌ در مدينه‌ ي‌ فاضله‌قسمت‌ سوم‌

زن‌ در مدينه‌ غيرفاصله‌

البته‌ مردمي‌ را كه‌ فاقد شعور اجتماعي‌ و مدني‌ هستند خود بر چند دسته‌تقسيم‌ مي‌كند. به‌ نظر او دسته‌اي‌ از مردمان‌ كه‌ از شعور انساني‌ برخوردار نيستند وطبيعة‌ً نمي‌توانند تابع‌ قوانين‌ و اصول‌ مدني‌ باشند، اينها حيوان‌ صفتاني‌ هستند كه‌ درقالب‌ انساني‌ زندگي‌ مي‌كنند و در بعضي‌ موارد خلق‌ و خوي‌ حيواني‌ آنها كاملاً ظاهراست‌ و حالت‌ توحش‌ و غلبه‌ جويي‌ بر يكديگر پيدا مي‌كنند. اكثر اين‌ قبيل‌ افرادمأوي‌ و سكني‌ ندارند و در بين‌ شهرها سرگردانند. پاره‌اي‌ از اينها گوشت‌ خام‌مي‌خورند و به‌ مانند حيوانات‌ در ميان‌ گياهان‌ بيابان‌ مي‌چرند... هر چند فارابي‌ مسألة‌تربيت‌ و تغيير پذيري‌ انسان‌ را مطرح‌ نمي‌كند و شايد به‌ كمال‌ رفتاري‌ انسانها قائل‌نيست‌ ولي‌ معتقد است‌ كه‌ بايد از چنين‌ حيوانات‌ انسان‌ نمايي‌ به‌ صورت‌ خدمتكار دركارهاي‌ خانه‌ و شهر استفاده‌ كرد و مثلاً در صنايع‌ و كارخانه‌ها كارها سنگين‌ را بردوش‌ آنها گذاشت‌. البته‌ او لفظ‌ «برده‌» را به‌ كار مي‌برد و درباره‌ عده‌اي‌ كه‌ باز درجه‌حيواني‌ شديدتري‌ دارند مي‌گويد: «بايد از آنها به‌ مانند حيوانات‌ بهره‌ كشي‌ كرد و آن‌دسته‌ كه‌ اصولاً مفيد نيستند و يا حتي‌ زيان‌ آورند بايد با آنها همان‌ كاري‌ شود كه‌ باحيوانات‌ زيان‌ آور مي‌شود.»
مي‌بينيم‌ كه‌ فارابي‌ هر چند كه‌ فيلسوف‌ مسلمان‌ است‌ ولي‌ متأسفانه‌ بُعد تربيتي‌انسان‌ را نديده‌ مي‌گيرد و حاضر است‌ اين‌ گونه‌ انسانها را در پايين‌ترين‌ مراتب‌حيوانيت‌ تنزل‌ دهد و راه‌ هدايت‌ انسان‌ را مسدود كند. البته‌ او اين‌ هدايت‌ را در مدينه‌فاضله‌ به‌ حدّ كمال‌ مي‌رساند ولي‌ تحت‌ تأثير مدينه‌ فاضله‌ و تفكر افلاطون‌ كه‌ برده‌داري‌ را مي‌پذيرد، او هم‌ عده‌اي‌ از انسانها را لايق‌ بردگي‌ مي‌داند. البته‌ فارابي‌ در علم‌منطق‌ و علم‌ طبيعت‌ و علم‌ النفس‌ و در ما بعدالطبيعه‌ تابع‌ ارسطو بود؛ ولي‌ در علم‌مدني‌ بيشتر از رأي‌ و نظر فلاسفه‌ افلاطوني‌ دوره‌ قرون‌ وسطي‌ كه‌ جمهوري‌ ونواميس‌ را شرح‌ كرده‌ بودند متابعت‌ مي‌كرد.
«افلاطون‌ و فارابي‌ هرگز درصدد حل‌ مسائل‌ سياست‌ زمان‌ خود نبوده‌اند، بلكه‌به‌ عنوان‌ فيلسوف‌، اصول‌ و مبادي‌ فلسفه‌ مدني‌ را بيان‌ كرده‌ و بر مبناي‌ آن‌ طرح‌مدينه‌ فاضله‌ را در انداخته‌اند.» نكته‌اي‌ كه‌ لازم‌ به‌ تذكر است‌ اينكه‌ فارابي‌ خودمجتهد و مؤسس‌ است‌ و مقلد افلاطون‌ در مدينه‌ فاضله‌ نيست‌. در واقع‌ فارابي‌ علم‌اخلاق‌ و علم‌ تدبير منزل‌ را مغل‌ در علم‌ مدني‌ مي‌داند، هر چند بسياري‌ از مطالب‌علم‌ مدني‌ فارابي‌ را مي‌توان‌ در آثار افلاطون‌ و ارسطو يافت‌. معهذا علم‌ مدني‌ فارابي‌،از حيث‌ موضوع‌ و از نظر غايت‌ و از جهت‌ طرق‌ و مسائلي‌ كه‌ براي‌ نيل‌ به‌ آن‌ غايت‌منظور شده‌ و همچنين‌ از جهت‌ نظام‌ و مراتبي‌ كه‌ در طرح‌ مدينه‌ فاضله‌ ديده‌مي‌شود، با آنچه‌ افلاطون‌ و ارسطو در علم‌ سياست‌ گفته‌اند يكي‌ نيست‌؛ اما بيشترتأكيد او بر مطابقت‌ مراتب‌ مدينه‌ با نظام‌ مراتب‌ عالم‌ است‌. و اين‌ معني‌ را در كتاب‌آراء اهل‌ مدينة‌ الفاضله‌، سياسات‌ المدينة‌، تحصيل‌ السعادة‌ و مخصوصاً در كتاب‌الملة‌ بيان‌ كرده‌ است‌.
فارابي‌ مردم‌ مدينه‌هاي‌ جاهله‌ را كه‌ داراي‌ نوعي‌ از زندگاني‌ مدني‌ مي‌باشند وجزء ملتهاي‌ مدني‌ به‌ حساب‌ مي‌آيند به‌ ضروريه‌، نذاله‌، خسيسه‌، كراميه‌، تغلبيه‌، وحريه‌ تقسيم‌ مي‌كند كه‌ ما ضمن‌ شرح‌ مختصر آنها از قول‌ فارابي‌، به‌ طور اجمال‌شخصيت‌ زن‌ را در اين‌ مدينه‌ها ترسيم‌ مي‌كنيم‌.