مرد و زن = قوام و مقوم : از عقلتان حسابي كار بكشيد

نويسنده:محمود یزدانی
منبع:کتاب یک انتخاب مناسب

بخش اول : معنا و مفهوم قوام و مقوم

با پنج ملاك مهم انتخاب همسر در فصل قبل آشنا شديد ، در ادمه بحث باز هم به ملاكهای دیگری اشاره می كنیم ، البته ممكن است برخی از این ملاکها ، مشابه ملاكهای قبل باشد اما در اینجا از زاویه دید و منظر دیگری و با دلایل متقن تر و مستقل تری به این مسئله می پردازیم .
تفاوتهای جسمی و روحی بین زن و مرد باعث پدید آمدن مباحث فراوان و سابقه دار در طول تاریخ بشر شده است و نظرگاههای مختلفی درباره هر یك از دو جنس ابراز شده است و مكتبهای متفاوتی پدید آمده است ، گروهی برآنند كه جنس مرد را بر جنس زن برتری دهند و برخی در پی آنند كه دو جنس را مساوی هم معرفی كنند و بعضی هم تلاش می كنند كه اثبات نمایند زنان برتر از مردان هستند ، اما بنظر می رسد كه ریشه و پایه این مباحث از اساس دارای اشكالات فراوانی می باشد و مقایسه بین این دو ، اصولاً از لحاظ فلسفی و منطقی دارای نواقصی جدی است ، اما موضوع بحث ما پرداختن به این مسائل نیست ، آنچه كه ما به آن می پردازیم پیرامون انتخاب همسر است ، اما ناگزیریم درباره یكی از آیات قرآنی که عنوان این فصل است و یكی از مباحث گسترده تفسیری است و همیشه هم محل اختلاف و نزاع بوده و برداشتهای متعددی هم از آن شده ، وارد شویم .
به دلیل اینكه آیه مورد نظر به موضوع ما ارتباط زیادی دارد ، ابتدا بحثی لغوی و معنایی درباره مهمترین كلمه این آیه كه ((قوام))باشد را می آوریم سپس به مسائل مورد نیاز مبحث خودمان می پردازیم . در تفسیر المیزان امده است : ((كلمه(( قیم )) به معنای آن كسی است كه مسئول قیام به امر شخص دیگر است و كلمه (( قوام )) و نیز(( قیام ))مبالغه در همین قیام است و مراد از جمله (( بما فضل الله بعضهم علی بعض )) آن زیادتهایی است كه خدای تعالی به مردان داده ، به حسب طاقتی كه بر اعمال دشوار و امثال آن دارند چون زندگی زنان یك زندگی احساسی و عاطفی است كه اساس و سرمایه اش رقت و لطافت است ))1
انسان به هر كاری قیام كند ، یعنی به هر كاری بپردازد و آن كارش استقامت به خرج دهد بطوریكه آن كار بواسطه او پابگیردقوام و قیم همان كار است ، آن كار می تواند مصادیق مختلفی داشته باشد ، هم علم ، هم نماز ، هم زندگی ، هم ظلم ، هم عدالت ، هم … بنابراین هر فردی بواسطه كارهای مستمری كه انجام می دهد قائم كننده و قوام همان كار بخصوص است ، با این تعبیر همه قیم اند یا همه جزء قوامین هستند و تنها مصادیق قیمومیت تفاوت دارد ، یكی مثل رضاشاه قوام حكومت پهلوی می شود، و یكی هم مثل امام خمینی ( ره )قوام حكومت جمهوری اسلامی ، یكی بواسطه تلاشهایش درجهت گسترش فرهنگ نماز، قوام نماز می شود و یكی هم بخاطر فعالیتهایش در جهت پخش فیلم های مبتذل ، قوام فحشا می شود، اشرار قوام ناامنی هستندو نیروهای امنیتی قوام امنیت، یكی قوام عدالت و احسان می شود و دیگری قوام ظلم و جنایت ، یكی قوام گسترش علم می شود و دیگری قوام گسترش فقر . در آیات دیگر قرآن از جمله (( كونوا قوامین بالقسط شهداء الله)) ( نساء / 135 ) و (( كونوا قوامین لله شهداء بالقسط )) ( مائده / 8 ) حضرت حق از آدمیان خواسته ، تنها قوام عدالت باشند و یا قوامیتشان برای خدا باشد و در جهت او باشد . بنابراین همه افراد بشر قیم و قوام همان كارهای مستمر و دائمی كه انجام می دهند یا اموری مقطعی كه به ثمر می رسانند ، می باشند ، نكته ای كه در بحث قوامیت لازم به ذكر است اینكه در این بحث ، نمی توان از ارزشها صحبت كرد و نمی توان بین قوام و مقوم مقایسه بعمل آورد و گفت كه كدامین افضل و ارزشمندتر است ، گرچه می توان گفت در یك یا چند خصوصیت ، قوام آن خصوصیت را بیشتر از مقوم دارد اما نمی توان استنتاج كرد كه قوام مهمتر از مقوم است ، مثلاً اگر برای یك درخت تازه نهال شده یا درختی كه محصول زیادی می دهد و در هر دو حالت تنه آن استقامت زیادی ندارد چوبی محكم یا میله فلزی بعنوان محافظ در كنار تنه درخت نصب كنند كه تحت عنوان قیم از آن یاد می شود نمی توان استنتاج كرد بدلیل استقامتی كه قیم ( كه فی المثل چوبی خشك یا میله ای فلزی است ) بیشتر از تنه درخت دارد ، پس از خود درخت بهتر است .
بحث قوام و مقوم مثل بحث علت و معلول نیست كه همچنانكه علت در مرحله بالاتر از معلول قرار می گیرد قوام نیز بالاتر از مقوم خویش قرار گیرد .
خلاصه اینكه وقتی بین دو چیز از بعضی جهات تفاوتی بوجود آید و در همان تفاوتها درجه ضعف و قوت وجود داشته باشد و این دو به انضمام هم توانستند نتیجه ای را حاصل كنند ، آنكه در همان جهت بخصوص درجه قوت بیشتری دارد و نقطه اتكاء دیگری باشد قوام محسوب می شود و دیگری مقوم ، مثل قیم برای درخت یا مدیر برای یك سازمان ، یا دیوار و ستون برای سقف و یا لاستیك برای ماشین .
بین مرد و زن نیز همان رابطه قوام و مقومی نیز برقرار است بدلیل تفاوتهایی كه هر یك دارند كه به اتفاق هم در یك زندگی تلاش و فعالیت می كنند و آن تفاوتها در توانایی بیشتر مرد در فعالیت و تلاش است كه هزینه زندگی را تأمین می نماید و از طرف دیگر وظایف افزونتری است كه زن بر عهده می كشد همچون حمل و پرورش فرزند ، امور منزل ، و … كه همچون درختی كه بار می دهد نیاز به قیمی برای استحكام بیشتر دارد . در اینجا نیز بحث ارزشی به میان نمی آید و نه می توان گفت كه مرد بهتر از زن است و نه می توان گفت زن بهتر از مرد است ، درست است كه بالفرض زوربازوی مرد فی المثل بیشتر است اما نمی توان از این خصیصه استنتاج كرد كه پس مرد بهتر از زن است چرا كه اگر اینطور باشد پس گاو و الاغ هم بهتر از انسان هستند چرا كه آنها زور بیشتری از انسان دارند .
بنابراین احتیاج به قوام همیشه ناشی از مطلق ضعف نیست بلكه بواسطه داشتن وظایف سنگین نیز هست ، زنان به چند دلیل از جمله حمل و پرورش فرزند ، بالا بودن احساسات و عواطف ، وظایف سنگین مادری ، خانه داری ، ظرافت بدنی و … نیاز به قوام دارند آنهم نه بخاطر ضعف خودشان بلكه به خاطر خصلتها و صفات افزونتری كه دارند ، پس از یك نگاه وظایف و مسئولیتهای زنان بیشتر است از اینرو لازم است كه یك نفر متكفل بعضی از كارهای آنان شوند همچنانكه اینان خود متكفل كارهای دیگر هستند و اگر مردان متكفل زنان می شوند ، زنان نیز متكفل فرزندان ، خانه و … می شوند .
نكته دیگر اینكه بیشتر ترجمه های فارسی از كلمه قوام نتوانسته معنا و مفهوم قوام را تمام و كمال برساند ، كلماتی همچون (( سرپرست )) ،‌ (( كاراندیش )) ، (( ریاست )) و … توان رسانایی بار معنایی قوام را تماماً ندارند و معادل فارسی دقیقی هم به ذهن یا نظر نگارنده نرسیده است اما با توجه به توضیحاتی كه داده شد و با توجه به نسبتهایی كه بین قوام و مقوم هست از جمله اینكه قوام نقطه اتكاء مقوم مسئول آن و موظف به رفع نیازهای آن و … می باشد و مقوم نیز ضمن پذیرش این خصوصیات موظف به انجام وظایف انحصاری و خاص خودش می باشد ، چنانچه خوانندگان ، خود كلمات و مفاهیم قوام و مقوم و تطبیق آن بر مرد و زن را ملاك فهم و استنتاجات خویش قرار دهند ، بهتر می توانند مطالب را درك كنند و آنها را حلاجی كنند ، البته در بخشهای بعدی ، با مثالها و توضیحات بیشتر ، كالبد شكافی بیشتر در مورد معنا و مفهوم قوام و مقوم صورت خواهد گرفت .
این آیه یكی از آیات جامع قرآن است و برداشتهای فراوانی از آن می توان كرد هم نكته های ظریف و دستورالعمل های كاربردی درباره روابط زن و شوهر در آن نهفته است و هم مطالب نغزی در مورد جایگاه زن و مرد در اجتماع – جدای از فضای خانواده – در خود دارد و هم ملاكهای مهمی را در انتخاب همسر به ما معرفی می كند كه در اینجا به جهت طولانی نشدن مباحث ، تنها به 2 خصوصیت از قوام و 2 خصوصیت از مقوم كه اهمیت زیادی دارند اشاره می كنیم و سپس در ادامه از تناسب بین قوام و مقوم و چگونگی شناخت این تناسب مطالبی را خواهیم آورد .

بخش دوم / خصوصیات قوام : اندیشه و رفتار قوام ( نوع نگاه و رفتار مرد نسبت به زن )

اگر تندخوی و سخت دل بودی مردم از گرد تو پراكنده می شدند .
در زندگی معمولاً مرد سرپرستی و مدیریت زندگی را بر عهده می گیرد از اینرو مرد قوام زن و زندگی می شود ، این فی نفسه كمالی برای مرد نیست چون بحث از اعطای تكلیف و ایجاب وظیفه است اینكه چگونه بتواند این وظیفه را انجام دهد و اسم و مسمی قوامیت تحقق پیدا كند مهم است نه صرف عنوان قوامیت مرد .
(( پدرش هم مردی دیكتاتور و تندخو بود و همیشه می گفت باید با زن با خشونت و جدیت برخورد كرد تا توقع بیجا نداشته باشد ، من نمی دانم آیا خواستن كفش و لباس و خوراك و مسكن جداگانه ، توقع بیجای یك زن به حساب می آید ، شك و بدبینی عیب دیگر شوهرم بود او به بیشتر انسانها بدبین بود و كلاً به همه چیز با بدگمانی نگاه می كرد و معتقد بود بسیاری از افراد چشم ناپاك و زبان بدگو و افكار تاریكی دارند ، بخاطر همین طرز تفكر و روحیه اش بود كه اجازه نمی داد با هیچ كس رفت و آمد كنم و یا به تنهایی به جایی بروم ، بارها بخاطر همین رفتار و گفتارش تنم لرزید و اعصابم متشنج شد ، بخاطر یك موضوع كوچك و بی ارزش عصبانی می شد و داد و فریاد می كرد ، زندگی روز به روز برایم سخت تر و عذاب آورتر می شد ، هنوز بعد از سالها نمی توانم زشتی ها و نفرتهایی كه از رفتار و گفتار او در دلم باقی مانده است فراموش كنم … اختلاف و كشمكش ها روز به روز بیشتر می شد ، دیگر از زندگی با كسی كه فروغ محبت را در چشم هایش نمی دیدم ناامید و مأیوس شده بودم ، اعصابم ضعیف شده بود و شب ها خواب به چشمانم راهی نداشت ))2
همه مردان نگرش یكسان و دیدگاه واحدی درباره زن ندارند ، به همین دلیل نوع مدیریتی كه آنها برای زندگی اعمال می كنند متفاوت است ، نحوه مدیریت و نوع قوامیتشان ارتباط مستقیمی با نوع اندیشه ها و طرز تفكراتشان دارد .
برخی از آنها دیدگاه بسیار منفی نسبت به زنها دارند ، آنها را موجوداتی خبیث و مشابه شیاطین می دانند ، معتقدند نباید به آنها روی خوش نشان داد و بایستی همیشه از قوه قهریه بر علیه آنها استفاده كرد ، بقول خودشان زن حتی اگر خوب هم باشد هر از چندگاهی نیاز به یك كتك مفصل دارد .
برخی هم بسیارشكاك و بدبین هستند،فكرمی كنندكه زنان افكارپلیدی درسرمی پرورانند یا اینكه معتقدند سایرمردان اینطوری هستند از اینرو همچون یك زندانبان كه مواظب زندانی خودش هست اینان نیز چهار چشمی مواظب زنان خود هستند ، همیشه زن را در خانه زندانی می كنند ، روزی چند بارتلفن می زنند تا ببینند زندانیش فرار نكرده ، بسیار مواظب صحبت كردن زنشان با دیگران هستند و …
برخی هم به عنوان شریك زندگی به زن نگاه می كنند اما شریكی كه فقط دركاركردن شراكت دارد و در سهم بردن حقی ندارد ، زن را بیشتر به عنوان یك كنیز تصور می كنند ، نه او را شایسته دخالت در امورات زندگی می دانند و نه او را طرف مشورت خود قرار می دهند ، می گویند زن برای كار كردن و زائیدن است ، خود را خدای خانه می دانند ، اینها نسخه های كوچكتر دیكتاتورها هستند .
برخی هم تا وقتی شادند ، كه شادند اما به محض بروز اولین اختلاف در زندگی زناشویی و یا سرزدن خطایی از طرف زنشان ، اهل مذاكره و مصالحه نیستند ، همیشه از سیاست (( مشت آهنین )) برای رفع اختلافات یا جلوگیری از اشتباهات استفاده می كنند . برخی هم دیدگاه اقتصادی و باصطلاح بازاری دارند ، بده و بستان در كارشان است ، رفتار آنها تابعی از عملكرد رفتار زنشان است و در كارهایشان حساب سود و زیان را خیلی دارند .
برخی هم اهل عدالت و مساوات هستند ، زن را به معنای واقعی همسر و شریك زندگی قبول دارند ، همانقدر كه خود را محق دخالت در زندگی می دانند ، درباره همسرشان نیز همین نظر را دارند ، هر كاری بخواهند انجام بدهند مصالح همسرشان را نیز در نظر می گیرند ، به نیازهای او توجه دارند و در صدد رفع آن هستند .
برخی هم معتقدند زن گل است ، ریحانه است ، باید او را بوئید و مواظبش بود ، نباید كارهای سخت و سنگینی به آنها سپرد و با آنها با خشونت رفتار كرد ، آنها بسیار محترمانه ، مؤدبانه و موقرانه با همسر خویش رفتار می كنند ، خودشان صاحب روحیه های حساسی هستند و خوش ذوق و لطیفند و از دیدگاه زیبائی ها به همسرشان نگاه می كنند .
همه اینها مردند و همه شان قوامند و هر كدامشان صاحب اندیشه و رفتار خاصی می باشند ، هر چه مرد كج خلق تر و بی فرهنگ تر باشد ، اندیشه های زمخت تر ، تنگ تر و پائین تری دارد و هر چه مرد خوش خلق تر و با فرهنگ تر باشد اندیشه های والا ، دلچسب و زیباتری دارد .
سختی یا آسانی زندگی تا حد زیادی بسته به نگرش و اندیشه های مرد در یك زندگی دارد و پیشرفت یك زندگی تا حد زیادی به میزان كمال طلبی و داشتن اندیشه های والا در مرد است ، مردی كه اندیشه های پست ، جهانی كوچك و خلقی تنگ تر دارد زندگی با او نیز به همان میزان دارای سختی و گرفتاری بیشتری است .
میزان خدماتی كه قوام ها به مقومین خویش ارائه می كنند ارتباط مستقیمی با نگرش قوام نسبت به مقوم خویش دارد .
(( چهار سال است با یكی از اقوام نزدیك خود ازدواج كرده ام . همسرم بهترین مشوق من در تحصیل بوده است ، اگر تشویق ها و تعریفهای او نبود ، من هرگز نمی توانستم به دانشگاه راه پیدا كنم ، بزرگترین ویژگی همسرم این است كه همیشه اشتباهات و عصبانیتهای مرا نادیده می گیرد و سعی می كند با رفتارش مرا متوجه نقاط ضعفم بكند ، همسر مهربان و خوش برخوردم همیشه با تعریفهایش اعتماد به نفس را در من تقویت و شوق زندگی را در جانم بیدار می كند او به هیچ كس اجازه دخالت در زندگیمان را نمی دهد ، همسرم مردی بسیار مهربان و صمیمی است و همیشه می گوید ، اگر به دیگران صادقانه و صمیمانه محبت كنید ، دیگر اثری از نفس و منیت و خودپسندی در خویش نخواهید یافت .))3
آری در هر دو حكایت این بخش ، هر دو مرد هستند و هر دو قوام زندگی هستند .
نتیجتاً برای دختر خانم ها تشخیص نظر و ایده همسر آینده شان درباره زن و زندگی امر لازمی است و بایستی دریابند كه مرد آینده شان چه طرز تفكرات و اندیشه ها و رفتارهایی درباره زن و زندگی دارد ، چرا كه هر ایده ای كه مرد نسبت به جنس زن داشته باشد همان را اجرا خواهد كرد .

بخش سوم / خصوصیات قوام : توانایی پذیرش مسئولیت و مسئولیت پذیری

گفتم كه مـرا تـو دلفـروزی بـاشی / یا تیره شب مـرا تو روزی بـاشی
كی دانستم كه هر دم و هر ساعت / دردی و جراحتی و سوزی باشی
با عنایت به اینكه زندگی تركیبی از مسئولیتها ، مشكلات ، خوشی ها و ناخوشی هاست و با توجه به ظرافت و شكنندگی زن در برابر مشكلات ، شادابی و آرامش زن ، تا حد زیادی بستگی به كیفیت مدیریت مرد در زندگی دارد و اگر مرد در زندگی لیاقت و كاردانی مناسبی را از خود بروز ندهد ، نه تنها زن از وجود چنین قوامی بهره ای نمی برد بلكه بار آن قوام و مدیر نالایق نیز بر جسم و روح ظریف سنگینی می كند و خود بایستی هم زن خانه باشد و هم مرد خانه ، كه این برای زن ، كاری بسیار مشكل و طاقت فرساست .
(( 36 ساله هستم ، شوهرم 45 سال دارد و بیكار است ، گاهی هم كه جسته و گریخته كار می كند به زحمت خرج خودش را درمی آورد ، شوهرم فقط به فكر خودش است ، 20 سال از ازدواجم می گذرد و چهار فرزند دارم ، یك خانه قدیمی در مجاورت امام زاده داریم كه فرسوده است . باران كه می آید همه مان زهره ترك می شویم . تنها منبع درآمدم ، كاری است كه در یك كارگاه بعنوان مربی گلسازی دارم ، دیوارها از پائین از بین رفته و از بالا مانده اند ، روزگار سختی داریم )) 4
دختری كه می خواهد ازدواج كند بایستی در نظر داشته باشد كه تنها یك شوهر نمی گیرد بلكه او قوام و مدیر زندگی خویش را انتخاب می كند بنابراین لازم است كه دقت و تأمل زیادی نماید كه سرنوشت خود و زندگی را به دست چه كسی می سپارد .
قوام ها همه یك مدل نیستند ، به یك اندازه استقامت و توانائی ندارند و مسئولیت پذیریشان متفاوت است ، اما گروهی از مردان هستند كه توانائی پذیرش مسئولیت زن و زندگی را ندارند – اگر چه این مسئولیت را قبول می كنند – مهمترین این افراد كسانی هستند كه به اصطلاح (( خود درمانده ))اند ، معتادها ، دائم الخمرها ، مردان وابسته ، دمدمی مزاجها ، بیكاره ها ، رفیق بازها ، و … از جمله كسانی هستند كه نمی توانند زندگی را به شایستگی اداره كنند و رفاه و آسایش را برای همسرشان به ارمغان آورند .
فردی كه در تمام كارهایش متكی به والدین یا كسانی دیگر است و دیگران تصمیمات زندگی را برای وی می گیرند ، تا زمانی كه نتواند خودش قدرت تصمیم گیری را كسب كنند مدیر لایقی در زندگی نخواهد بود و پشتوانه محكم و مطمئنی برای همسرش نمی تواند باشد .
(( … اشكالش چه بود ؟
ـ اوایل هیچ ، عیب و ایراد بزرگی نداشت . عیب و ایراد او كوچك به نظر می رسید ، ولی بزرگ بود .
ـ چطور ؟
ـ بی دست و پا بود ، بی اراده و ناتوان ، در هر موردی محتاج راهنمایی و تابع نظر دیگران بود . پیش از ازدواج مطیع و وابسته خانواده و بعد از آن محتاج من ، خیلی ها می گفتند ، اتفاقاً مرد اینطوری خوب است .
ـ چرا این حرف را می زدند ؟
ـ عقیده داشتند ، من می توانم او را باب میل خودم بار بیاورم و به اصطلاح همه چیز بر وفق مراد من خواهد بود .
ـ بود ؟!
ـ نبود ، آن طور كه باید ، نبود ، من نمی خواستم حرف ، حرف من باشد ، من مردی می خواستم كه مرد باشد نه زیر دست و دنباله رو مردم ، می خواستم خودش قاطعانه حرف بزند ، تصمیم بگیرد . حتی به من امر و نهی كند .
ـ چرا نظر شما با دیگران فرق داشت ؟
ـ چون دیگران آواز دهل را از دور می شنوند و من همه چیز را از نزدیك می دیدم . من واقعیت را می دیدم ، واقعیتی كه دیگران هم اگر بودند ، به من حق می دادند ، من كسی را نداشتم تا به او تكیه كنم ، من دختر با تجربه ای نبودم ، بنابراین ، گاهی در كاری گیر می كردم گاهی احتیاج به راهنمایی كسی داشتم لازم بود ، تصمیمی جدی و مهم بگیرم ، اما در تمام این روز ها كسی نبود كه كمكم بكند . او حرفی برای گفتن نداشت .
ـ اشكال از كجا شكل گرفت ؟
ـ از آنجا كه او نه تنها درباره من ، بلكه درباره همكارانش ، خانواده ، بعضی دوستان و خلاصه هر كسی كه با ژست حرف می زد ، همینطور بود ، مطیع و سر به راه …))
بنابراین مواظب باشید كه گرفتار سست اراده ها نشوید ، كسب اطلاعات در مورد خود فرد و دریافت این نكته كه آیا این قوام یا مدیر آینده ، قبل از اینكه بتواند زندگی دیگری را اداره كند آیا توانایی اداره زندگی شخصی و خصوصی خود را دارد یا نه ، مهمترین سؤال در این جنبه از قوامیت می باشد ، یعنی بایستی تحقیق شود كه آیا فرد خواستگار ، خودش برای خودش زندگی می كند و تصمیم می گیرد یا اینكه دیگران مسیر زندگی او را مشخص می كنند و بجای او تصمیم می گیرند و فرد فقط یك مجری بی اراده است .
هشدار دیگر به دختر خانم ها این است كه مواظب باشید به دام معتاد ها نیفتید ، معتاد ها از بدترین نوع قوام ها هستند ، همیشه در خماری به سر می برند ، عشق زندگیشان نعشگی است ،آنها را به حال خود واگذارید كه آنها با مواد مخدر ازدواج كرده اند ،مرد معتاد اگر چه عملاً قوام و مدیر زندگی است اما مدیری است كه نه تنها حلال مشكلات نیست بلكه خالق مشكلات هم هست . پس چه سودی از زندگی با چنین فردی كه خود در كار خویش در مانده و محتاج به سرپرستی و حمایت دیگری است ، خیلی خوب و دقیق به چهره ، رفتار و طرز صحبت كردن خواستگارتان توجه كنید و تحقیق مفصلی هم در این زمینه نمایئد تا مطمئن شوید كه معتاد نیست ، حتی اگر به صورت تفننی هم مواد مصرف می كند باز هم از او بپرهیزید ، حتی با سیگاریها نیز با احتیاط و دوراندیشی عمل كنید و تا از عدم اعتیادشان یا عدم احتمال اعتیادشان درآینده مطمئن نشدید پاسخ مثبت به آنها ندهید.
از مردان روان رنجور و عصبی نیز بپرهیزید ، آنها خیلی كم حوصله اند ، طاقت فشارهای زندگی را ندارند ، با مختصر اختلافی یا پیشامدی ناموافق ، بنای دعوا و داد و فریاد راه می اندازند ، حوصله گوش دادن به حرفها و استدلالهای شما را ندارند ، اهل مذاكره و مصالحه هم نیستند ، زبان نیش داری دارند و صاحبان خلق تنگ و تاریك هستند ، آنها به سكوت و تنهایی بیشتر احتیاج دارند تا یك همسر.
مواظب بیكاره ها هم باشید ، آنهایی كه دو روز سر كارند و دو هفته بیكارند ، دل به كار نمی دهند و خیلی زود كارها را عوض می كنند ، اگر دیدید خواستگارتان كارهای مختلفی را انجام می دهد و سر یك كار ثابتی نیست قدری تاًمل و احتیاط كنید ، اگر گفت بیكار است تحقیق كنید كه آیا به خاطر اینكه كار نیست بیكار است یا بخاطر اینكه اهل كار نیست بیكار است .
معیار و ملاك دوم در ارزیابی قوام ها ، حس مسئولیت پذیری و توانایی انجام وظایف مرد در زندگی است ، رفتار و عملكرد فرد در محیط خانواده و در محیط كار ، نشانه های خوبی از میزان مسئولیت پذیری افراد را ارائه می كند ، میزان وقت آزاد فرد و نوع گذراندن آن نیز خیلی از حرفها و سخنها برای گفتن دارند.
سعی كنید كسانی را انتخاب كنید كه وقتی كاری به آنها سپرده می شود ، به بهترین شكل آن را به انجام می رسانند ، اینگونه افراد یك نوع تعهد درونی و وجدان آگاه نسبت به پذیرش مسئولیت دارند از این رو وقتی مسئولیت زندگی را قبول نمایند ، مطمئناً تمام تلاش خود را بكار خواهند بست تا یك زندگی معقول و مناسب را برای همسر و خانواده خویش فراهم نمایند .
و بالاخره از میان قوام ها ، خوبش را انتخاب كنید ، با انسانهای سالمی كه می دانند چطور و چگونه زندگی كنند ، چگونه بخندند ، چگونه مهر بورزند و چه موقع گریه كنند ، ارتباط برقرار كنید .
از توانایی های قوام آینده زندگیتان مطمئن شوید و اگر دلتان به این خوش است كه بالفرض كارمند هستید و حقوق می گیرید و احتیاجی به حقوق همسرتان ندارید ، معلوم می شود كه هنوز معنای قوام را نفهمیده اید .

بخش چهارم / خصوصیات مقوم : میزان پذیرش قوامیت مرد

- خیلی دهن بینه ، فقط منتظره ببینه مادرش چی میگه ، حرف حرف اونه ، من داخل آدم به حساب نمی یام.
- وای وای وای از دست زنم ، حكمش از حكم نادر هم بالاتره ، خدا نكنه چیزی بخواد یا كاری بخواد انجام بده ، اصلاً ول كن معامله نیست .
هر قیم یا قوامی با وجود یك مقوّم معنا پیدا می كند ، در زندگی زناشویی ، زن مقوّم است و مرد قوام ، و گفتیم كه این تفكیك نه موجب فضیلت اسن و نه مایه نقص و كسر شأن ، بنا به عملكرد و رفتار طرفین است كه می توان هر كدام را با همنوع خود ارزیابی كرد.
همچنانكه انواع قوام هست ، انواع مقوم نیز هست و اگر در بحث انواع قوام و خصوصیات قوامین ، طرف صحبت مان با دختران جوان این بود كه در كیفیت و خصوصیات قوام آینده شان خوب تأمل كنند و در آنجا 2 ملاك مهم ارزیابی را معرفی كردیم ، در بحث انواع مقوم و خصوصیات مقوّمین نیز ، طرف صحبت مان پسران جوان است كه آنها نیز بایستی در خصوصیات و كیفیت مقوم آینده خویش ملاك و معیارهایی را در نظر بگیرند چرا كه رابطه قوام و مقومی یك رابطه دو طرفه است و صلاح و فساد هر یك ، در دیگری تأثیرمستقیم می گذارد . به یك نمونه مقوم خوب كه موجب رشد و تعالی قوام خویش را فراهم كرده است خوب توجه كنید .
هر آن كو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت هم قرین دارد .
(( در سال 1359 با دختری ازدواج كردم كه سرا پا نیكی ، مهر و صفا بود در آن سالها تا سال دوم راهنمایی درس خوانده بودم و در ادره ای در شهر تبریز مشغول به كار بودم ، همسرم مرا برای ادامه تحصیل تشویق كرد و من در حال حاضر دانشجوی سال دوم رشته حقوق دانشگاه آزاد اسلامی هستم ، سه فرزند دارم كه مایه امید و شادی ما هستند و همسرم در نهایت بردباری و فداكاری به امور درسی آنها رسیدگی می كند . در پایان از همه خانمها می خواهم اگر استعداد درس خواندن را در همسرانشان می بینند آنها را با كلام نیكو و پرمهرشان تشویق به ادامه تحصیل كنند ))7
بحث درباره انواع مقوم از جهات متعددی قابل بررسی است اما با توجه به جایگاه جداگانه مرد و زن در زندگی و نوع ارتباطات و وظایفی كه شرع یا قانون یا عرف برای هر كدام از آنها قائل است ، اگر قائل شویم كه مرد سرپرستی زندگی را بر عهده می گیرد – كه این وظیفه هم با روحیه مردانگی مردان سازگار است و هم با خصوصیات زنانگی زنان – و با توجه به تفاوت نوع مدیریت و سرپرستی مردان – كه از دیكتاتور بودن تا یك مدیر بی برنامه یا بی توجه یا تسلیم در برابر دیگران تنوع وجود دارد – در اینجا سخن در این كه در كیفیت و نوع پذیرش مدیریت و سرپرستی مردان توسط زنان تفاوتهای زیادی وجود دارد كه از خود رأیی زن و عدم پذیرش شأن و جایگاه مرد در زندگی تا تسلیم بی چون و چرا در برابر همسر و حتی هولناك تر ، تأثیر پذیری زیاد از دیگران ، و تنوع و تفاوت وجود دارد .
دو خصلت زنان مایه عذاب مردان است ، یكی خود رأیی زنان و دیگری دهن بین و بی رأیی آنان .
اگر خود رأیی در وجود زن ، آنچنان قوی باشد كه جز حرف خویش ، به حرف كس دیگری اهمیتی ندهد و جز آمال و آرزوهای خویش، فكر دیگری را پرورش ندهد ، مرد نه تنها ، یاری برای خود نجسته كه باری بر دوش خود نهاده است ، دخترانی كه در خانواده ، همچون امیری حكمران بوده اند و با اشارتی ، همه آنچه كه در دل می خواستند فراهم می گشته ، همان بهتر كه در خانه پدری خویش بمانند و یا شوهری مهربانتر از پدر خویش یابند .
همچنین ، زنی كه تصورات خاصی در زندگی دارد و به زن بودن خود راضی نیست ، مقوّم بودن خودش را نمی خواهد و می خواهد قوّام باشد و به جای مرد زندگیش باشد ،خودش تصمیم بگیرد و خودش اجرا كند و به شوهر خویش یا بی اعتنا باشد یا وی را تحت سلطه خود درآورد، او نیز یار ناموافق است .
ما هیچگاه كمال یك زندگی را در فرماندهی مرد و فرمانبری زن نمی دانیم و معتقدیم كه این حالت استثمار است اما آنجا كه پای عقل و منطق به میان می آید مشاركت هر دو در جایگاه خاص خودشان ، لازمه یك زندگی ایده آل است .
(( مردی 38 ساله هستم ، ثمره 18 سال زندگی مشترك با همسرم سه فرزند دختر است همیشه سعی و تلاشم بر این بود كه زندگی خوب و خوشی داشته باشم اما متأسفانه در طول این مدت هیچگاه همسرم موجبات رضایت من را فراهم نكرده است ، شاید باور نكنید اما پس از گذشت این همه سال هنوز هم حرمتی برای من قایل نیست ، هر چه بگویم خلاف آن عمل می كند و این مسأله بچه ها را گستاخ تر كرده است ، بطوریكه اكنون بچه ها اصلاً حرف شنوی ندارند ، می خواستم در این زمینه مرا راهنمایی كنید .))8
اما گروه دیگر ، دختران و زنان بی رأی و فاقد اراده هستند ، اگر گروه اول هر آنچه را كه خود می خواهند را به زور بردیگران تحمیل می كنند ، این گروه ، هر آنچه كه دیگران می خواهند را تحمل می كنند و به كار می بندند ، حرف شنوی زیاد و تأثیرپذیری بی حد و حصر از پدر و مادر ، اعضای خانواده ، دوست و … آنجا كه پای منطق نیست و احساس جولان می دهد شخصیت فردی را می سازد كه تنها تصمیمش این است كه تصمیم دیگران را اجرا كند .
مردان بسیاری هستند كه اظهار می دارند تا وقتی همسرشان در خانه هست خوب است اما همینكه به خانه پدر و مادرش یا یكی از اعضای فامیل یا دوستانش یا … می رود كلی عوض می شود و هر آنچه كه دیگران به وی دیكته می كنند ، او بدون تأمل و تعقلی اجرا می كند و زندگی را تلخ می كند . همان نقیصه ضعف تصمیم گیری و فقدان توانایی پذیرش مسئولیت در مردان و تأثیرپذیری فراوان از دیگران ممكن است در زنان نیز رایج باشد ، از اینرو ، اینان نیز تا زمانی كه از لحاظ شخصیتی ، قوی و مدبر بار نیامده اند گرچه زندگی را تشكیل می دهند اما با آرامش و نشاط كمی آنرا می گذرانند .
بنابراین یكی از ملاكهای اختصاصی و مهم در انتخاب همسر برای مردان ، میزان پذیرش قوامیت مرد توسط زن است و چنانچه مردی در زندگی از داشتن یك مقوم دلسوز ، دور اندیش ، منطقی و كاردان محروم بماند ، سختی مشكلات زندگی را مضاعف احساس می كند . نتیجتاً جوانی كه به خواستگاری دختری می رود باید جواب این سؤال را در یابد كه طرف مقابلش از لحاظ اندیشه و تصمیم گیری در چه حد و اندازه ای است ، آیا آنچنان خود رأی و مستبد است كه فقط دوست دارد حاكم باشد یا اینكه اهل منطق و یا اینكه اصلاً اهل تصمیم گیری نیست و هر آنچه كه دیگران بگویند اجرا می كند و تأثیرپذیری زیادی از دیگران دارد .

بخش پنجم / خصوصیات مقوّم : سنگینی مقوّم

شب تار و بیابان ، دور منزل
خوشا آن كس كه بارش كمترك بی
درختی كه بر قیمی تكیه می كند مقوّم است ، سقفی كه بر ستونها و دیوارها قرار می گیرد مقوّم است ، ماشینی كه بر لاستیكها استوار است مقوم است ، سازمانی كه تحویل یك مدیر می شود نیز در حكم مقوّم است .
تناسب بین قوام و مقوّم اهمیت زیادی دارد وگرنه عیب و نقص ها هویدا می شود ، اگر سنگینی درخت بیش از استقامت قیم باشد یا اگر سنگینی سقف یا ماشین بیش از توان پایه ها و لاستیكها باشد ، هم درخت ، هم سقف ، هم ماشین فرود می آیند ، یا اگر كثرت و سنگینی كار یك سازمان بیش از توان مدیر آن باشد آن سازمان نمی تواند به پیشرفت و موفقیتهای چندانی نائل شود و همیشه با مشكلات فراوانی همراه خواهد بود از اینرو توان قوام بایستی متناسب با سنگینی و فشار مقوّم باشد .
مرد نیز كه می خواهد قوامیت بر زن را به عهده بگیرد ، بایستی هم از توان خویش اطلاع داشته باشد و هم از سنگینی مقوّم با خبر باشد و اگر این نسبت را رعایت نكند هم خودش را به زحمت انداخته و هم به دیگری ضربه زده است .
یك بعد از مسائل زندگی ، جنبه های اقتصادی آن است و این وظیفه مرد است كه هزینه های زندگی را تأمین نماید ، هزینه زندگی یك میزان ثابتی نیست كه بتوان آن را به عدد و رقم در آورد ، هر طبقه اجتماعی دارای سطح متفاوتی از هزینه های زندگی است . از اینرو فرد بایستی كه به وسع مالی خود توجه داشته باشد و حتی المكان همسرش را از طبقه هم سطح خود انتخاب نماید و اگر هم بالاتر از سطح خویش همسری را انتخاب می كند بایستی به قناعتگری همسرش مطمئن باشد .
چنانچه در اثر ازدواج ، تنش اقتصادی به طرفین وارد نشود و یا حد تحمل افراد فراتر از میزان اثرات تنش باشد به دوام آن ازدواج بیشتر می توان مطمئن بود ، اما اگر یك طرف كه معمولاً مرد است احساس كند كه فشار اقتصادی زیادی را متحمل می شود و خانم خانه هم تصور كند كه به سختی معیشت دچار شده است ، این اختلاف و مشكل اقتصادی به مرور نطفه اختلافات دیگری را می بندد كه فرجام ناخوشایندی را در پی خواهد داشت .
تشبیه این موضوع به وزنه برداری می تواند بهتر مطلب را بفهماند ، از جنبه مسائل اقتصادی ، زن گرفتن ، مشابه وزنه برداری است ، میزان هزینه های اقتصادی همچون وزنه هایی است كه بایستی مرد زندگی بردارد ، بنابراین اگر واقعاً میزان هزینه های اقتصادی ( یا سنگینی وزنه ها ) بیشتر از توان مرد است نبایستی اقدام به وزنه برداری كند چرا كه در غیر اینصورت هم زور بیخودی زده و هم وزنه ها را بالا نبرده ، هم پولش می رود و هم زنش ناراضی است ، نتیجتاً همسانی اقتصادی معیار مهمی است كه مردان در انتخاب همسربایستی به آن توجه تام و كامل نمایند .
حكایت زیر خیلی از حرفها برای گفتن دارد و خیلی نكته ها برای پند گرفتن در آن نهفته است .
(( سه سال قبل ، برای فرار از گرمای تابستان همراه خانواده ام به شمال رفته بودیم ، در آنجا با خانواده ای آشنا شدیم كه برای استفاده از هوای تمیز و روح پرور و استفاده از دریا به شمال آمده بودند ، آن خانواده دختری اجتماعی و شوخ طبع و خوشرو داشتند كه نامش نسیم بود . هر وقت من در كنار ساحل قدم می زدم ، نسیم را هم می دیدم كه با اعضای خانواده اش به كنار دریا می آمد و با تمام شكوه و عظمت دریا را تماشا می كرد . از دیدن نسیم قلبم از شادی و شوق به هیجان می آمد .
مرد جوان مكث كوتاهی كرد و سپس ادامه داد :
- ما یك هفته آنجا بودیم و من به مرور احساس كردم كه به شدت به نسیم علاقه مند شده ام . وقتی به تهران آمدم مادرم كه قلب پر مهری داشت نشانی خانه آنها را گرفت تا به قول خودش زنجیر این دوستی از هم گسسته نشود . بنابراین موضوع علاقه ام به نسیم را با مادر در میان گذاشتم . مادرم همین كه از موضوع با خبر شد ، مانند عقرب گزیده ها از جا پرید و خیلی جدی و محكم گفت اصلاً حرفش را هم نزن .
از این حرفش یكه خوردم و با تعجب گفتم ، چرا مادر ؟ او بدون لحظه ای درنگ گفت ، نسیم دختری است كه در پول و ثروت و تجملات بزرگ شده است و نمی تواند خودش را با حقوق كارمندی تو هماهنگ كند .
با اطمینان خاطر گفتم ، مادر مطمئنم نسیم هم دوست دارد با من زندگی كند ، اگر با مشكل مالی هم روبه رو شدیم من فعالیتم را بیشتر می كنم ، مادرم گفت ، امید ، نسیم را فراموش كن ، این دختر نمی تواند تو را خوشبخت كند .
به او گفتم : مادر اگر من با نسیم ازدواج نكنم ، با هیچ كس دیگری ازدواج نمی كنم سرانجام مادرم قبول كرد برخلاف میل و رضایت درونی خودش به خواستگاری دختری برود كه به قول خودش از نظر اجتماعی و مالی چند پله بالاتر از ما بود .
مرد نفس عمیقی كشید و ادامه داد :
- سرانجام من و نسیم با هم نامزد شدیم و بعد از دوماه نامزدی به بازار رفتیم تا خرید كنیم ، نسیم بدون اینكه وضع مالی ام را در نظر بگیرد یك گردنبند طلا ، چند النگو ، یك گوشواره و انگشتر شیك و گران قیمت برداشت و در آنجا بود كه من به یاد حرفهای مادرم افتادم اما افسوس كه دیگر دیر شده بود .
پس از عقد به پیشنهاد او در طول هفته چند مرتبه برای صرف شام به رستوران های گرانقیمت می رفتیم ، یك روز به نسیم گفتم :
- بهتر نیست كه كمتر به رستوران برویم و مقداری پول خود را پس انداز كنیم ؟
نسیم چهره اش را در هم كشید و گفت ، دوستان من با وجود آن كه چند سال است ازدواج كرده اند ، هنوز هم در هفته چند مرتبه برای صرف شام به رستوران و هتل می روند .
یك هفته به عروسی مانده بود كه او به من گفت ، امید مراسم جشن را در كجا بر پا كنیم ؟ گفتم : اگر موافق باشید در یكی از همین تالارهای اطراف مراسم را بر پا كنیم ، از این پیشنهاد من ناراحت شد و گفت :
- باید مراسم را در یكی از هتل های معروف تهران بگیریم . زمانی كه با ناراحتی به او گفتم : اما نسیم من چنین پولی ندارم ، با عصبانیت گفت : امید ، من جلو دوستان و اقوام آبرو دارم . این مراسم باشكوه فراموش نشدنی هم در عمرم یك مرتبه بیشتر انجام نمی شود . بنابراین دوست دارم در یكی از بهترین و شیك ترین رستوران ها بر پا بشود .
- پدرم كه در صداقت و انسانیتش شكی ندارم موافقت كرد كه به من كمك كند . او فردای همان روز به یك بنگاه فروش اتومبیل رفت و پیكانش را فروخت و پولش را در اختیار من گذاشت ، من هم بخشی از آن را در اختیار صاحب هتل گذاشتم تا آبروی همسرم نزد دوستان و اقوامش نرود . بعد از مراسم عروسی انتظار داشتم همسرم از پدرم كه به خاطر ما اتومبیل خود را فروخته بود قدردانی و تشكر كند اما حتی یك تشكر خشك و خالی هم نكرد . این شد كه فهمیدم نسیم زنی مغرور و خودخواه است و به اقوام و اطرافیان من هم زیاد علاقه ندارد و دوست دارد فقط با دوستان و اقوام خودش معاشرت داشته باشد .
مرد جوان ، پس از سكوت كوتاهی ادامه داد :
- برای تهیه ودیعه منزل در شمال شهر كه خواسته نسیم بود مجبور شدم از برادرم حدود یك میلیون تومان قرض كنم . و به صاحب خانه بدهم .
چرا به طور جدی با همسرتان صحبت نمی كردید !
مرد روی صندلی جابجا شد و جواب داد :
- به خاطر اینكه به او علاقه مند بودم نمی خواستم ناراحتش كنم . به همین خاطر هر چه او می گفت قبول می كردم .
- خب ادامه بدهید ؟
- یك شب خسته و كوفته به خانه رفتم . نسیم با خوشحالی گفت . زود لباسهایت را عوض كن می خواهیم امشب به میهمانی برویم . با تعجب گفتم ، كجا ؟ نسیم كه چشمهایش از فرط شادمانی می درخشید گفت ، می خواهیم به جشن تولد دوستم شراره برویم ، گفتم اما من خسته ام .
نسیم با ناراحتی گفت ، فكر روحیه مرا نمی كنی ، من هم نیاز به گردش و تفریح دارم .
با همه خستگی ، لباس پوشیدم و همراه نسیم به آن مجلس رفتیم تا نیمه های شب آنجا بودیم و بعد خسته و خواب آلود به خانه برگشتیم ، صبح زود در حالی كه هنوز نیاز به خواب داشتم به اداره رفتم .
چون دیر هم به اداره رسیده بودم با چهره اخم آلود مدیرمان مواجه شدم .
فردای آن شب وقتی به خانه آمدم نگاهم به سه چهار نفر از دوستان خانوادگی نسیم افتاد . از دیدن آنها یكه خوردم . وقتی به آشپزخانه رفتم به نسیم گفتم ، نسیم من خسته هستم و می خواهم كمی استراحت كنم ، با خشم و عصبانیت گفت ، تو اصلاً به فكر من و نیازهایم نیستی ، من نمی توانم دوستانم را فراموش كنم . در حالی كه ناراحتی و فشار روحی رنجم می داد نزد دوستان بی خیال نسیم برگشتم و بعد از صرف شام هم مجبور شدم به خاطر آنها تا حدود ساعت دو بعد از نیمه شب بیدار بمانم .
مرد سكوت كرد و من پرسیدم :
- خب الآن در چه وضعی هستید ؟
- نسیم در پاریس زندگی می كند و من در اینجا .
- یعنی از هم جدا شده اید ؟
- بله چون دیدم كه او اهل زندگی و خانه داری نیست و حتی زمانی هم كه ما صاحب یك پسر شدیم ، رفتار او تغییر نكرد ، یك روز كه از كارهایش به شدت عصبانی شده بودم ، گفتم ، نسیم كلید خوشبختی زندگی در دست توست ، تو یك زن هستی و باید بیشترین وقت و نیروی خود را صرف تربیت فرزندانت كنی ، اما او گفت ، من نمی توانم گردش و تفریحات و دوستانم را فراموش كنم .
گفتم اگر روش خودت را تغییر ندهی حاضر به ادمه این زندگی نخواهم بود .
یك مرتبه در دیدگانش برق تصمیمی درخشید و با قاطعیت گفت :
- اگر طلاقم بدهی ، خوشحالم ، می توانم با كسی ازدواج كنم كه همفكر و هم عقیده خودم باشد .
چندی بعد به طور توافقی از یكدیگر جدا شدیم .
دادگاه حضانت فرزندمان را به من سپرد . او هم اكنون با پدر و مادرش به پاریس رفته است و من در اینجا با پسرم زندگی می كنم . آنها تا یك ماه دیگر به تهران برمی گردند اما من دیگر حاضر نیستم برای یك لحظه او را ببینم ))9
نكته دیگری كه علاوه بر هم سنگی اقتصادی بایستی به آن توجه داشت صفت قناعتگری یا ولخرجی زنان است ، زنان اصناف مختلفی دارند ، گروهی كم خرج و قانع اند و به حد معقول و معمولی از خوراك و پوشاك راضیند ، اما گروهی دیگر پر توقع و حریص اند ، همیشه دنبال لباسهای نو ، غذاهای رنگارنگ ، دكوراسیونهای جدید ، اسباب و اثاثه تازه مد شده و … هستند ، اینها بار سنگینی را بر دوش مردان می گذارند ، پس بهتر است كسی قوام این مقوّم ها شود كه وضع اقتصادی او توان پاسخگویی به این توقعات را می دهد و دیگران هم عطای اینها را به لقایشان ببخشند و خود را درگیر زندگی با آنها ننمایند و گرنه اگر بخواهند بار زندگی آنها را به دوش بكشند جز بیچاره كردن خود ، نتیجه ای دیگر حاصل نمی شود .
زنان ولخرج و حریص تنها در قشر ثروتمندان نیستند ، همچنانكه زنان قناعتگر تنها در طبقات ضعیف یا متوسط اقتصادی نیستند ، اینها ممكن است در هر طبقه ای باشند ، اما نصیب هر كسی شوند همچون افتادن آتش در خرمن می باشند و خیلی سریع مرد را از لحاظ اقتصادی به زانو در می آورند .
البته تناسب بین قوام و مقوّم منحصر در مسائل اقتصادی نیست ، نیازهای فكری ، روحی ، علایق و عادات اجتماعی ، فرهنگی ، مسائل خانودگی و سبك زندگی زنان هر كدام از فردی به فرد دیگر متفاوت است كه مردان بایستی این امور را در نظر بگیرند و شعری نگویند كه در قافیه اش ، لنگ بمانند .

بخش ششم / لزوم تناسب بین قوّام و مقوّم

حضرت علی ( علیه السلام ) :
هر چیزی ، هم جنسش را خواهان است .
(( زنی 19 ساله هستم ، یك سال است ازدواج كرده ام وصلت ما بر اساس توافق والدین صورت گرفت و چون من و همسرم ، هر دو مطیع خانواده بودیم پذیرفتیم ، اینك زندگی بی روح و خسته كننده ای داریم ، چرا كه هیچ وجه مشتركی بین من و همسرم نیست ، سلیقه هایمان كاملاً متفاوت است و هرگز نشده موضوعی موجب شادی یا ناراحتی هر دو ما شود ، هیچكدام تمایلی به ادامه این زندگی نداریم ، اما بخاطر بزرگترها ناچار به سكوت شده ایم ، بنظر شما ما چه باید بكنیم ؟))11
در مباحث قبل ، ما از خصوصیات قوّام و مقوّم بطور جداگانه صحبت كردیم و ملاكهایی را معرفی كردیم و بیان شد كه مهمترین صفات مورد نیاز برای یك قوام خوب و مقوّم نیكو ، چه خصوصیاتی هستند اما وقتی این دو كنار هم قرار می گیرند ، خود مبحثی جداگانه و مسائل منحصر بفردی را ایجاد می كنند و آنچه كه از همه مهمتر است لزوم وجود تناسب بین قوام و مقوّم است .
صرف وجود صفات خوب در هر كدام از قوام و مقوّم ، مجوز این نیست كه آنها می توانند در كنار هم قرار گیرند و پیوند زناشویی را تشكیل دهند ، پارامترهای دیگری هم نیاز به در نظر گرفتن است كه اهمیت آن بیشتر از خصوصیات قوام و مقوّم است .
مرد قوام زندگی است لذا رشته خیلی از مسائل به دست اوست ، زن هم مقوّم زندگی است و اجرای خیلی از مسائل هم به دست اوست ، اما اگر این دو ، هر كدام اندیشه های متفاوت و منش های ناهمسانی داشته باشند ، مطمئناً در مورد انجام هر كاری با هم اختلاف می ورزند ، روی هر مسئله ای بحث و جدل زیادی می كنند تا به توافق برسند ، از اینرو بخاطر اینكه زندگی آرامش و پیشرفتی داشته باشد بایستی كه بین بینش ها و منش های قوام و مقوم – مرد و زن – یكسانی و همگونی باشد و گرنه چرخ این زندگی به كندی می چرخد .
(( ازدواج نوعی (( تركیب بین دو انسان و دو خانواده )) است ، زندگی مشترك یك (( پدیده مركب )) است كه اجزاء اصلی و اساسی آن (( زن و مرد )) می باشند ، هر قدر بین این دو عنصر هماهنگی ، همفكری ، تناسب و سنخیت روحی و اخلاقی و جسمی باشد این (( تركیب )) استوارتر ، مستحكمتر ، پر ثمرتر ، شیرین تر ، لذتبخش تر و جاودانه تر خواهد بود و هر چه این تناسب و هماهنگی كمتر باشد ، زندگی سست تر ، تلختر ، كم ثمرتر و ناپایدارتر خواهد بود . علت عمده بیشتر ناهنجاریها و آشوبزدگیهای خانواده ها (( عدم تناسب )) و (( ناهماهنگی )) بین زن و شوهر است .
دو انسانی كه در كنار هم قرار می گیرند و می خواهند یك عمر با هم زندگی كنند و در همه امور شریك باشند و تصمیمهای مشترك بگیرند و فرزندانی را به وجود آورند و تركیب كنند و به سعادت برسانند حتماً باید هماهنگ و هم سنخ و كفو هم باشند )) 12
خیلی از كارها و امورات زندگی نیاز به تشریك مساعی توأمان زن و مرد دارد ، هر دو باید در باره آن بیندیشند ، هر دو باید در انجام آن كوشش كنند ، مسائلی همچون چگونگی تنظیم روابط بین خودشان ، اطرافیان و اقوام ، نحوه تهیه و تنظیم مخارج زندگی ، نحوه وقت گذرانی در هنگام فراغت ، كیفیت و كمیت صحبتهای مشترك ، تعداد بچه ها و چگونگی تربیت آنان ، نحوه نگرش به مسائل فرهنگی و مذهبی خانواده ، كیفیت سبك زندگی ، برنامه ریزی برای آینده و خیلی موضوعات دیگر ، همه آنها منوط به توافق طرفین است ، وابسته به داشتن اشتراك نظر و دیدگاههای نزدیك به هم است اما اگر هر كدامشان صاحب ایده ای متفاوت با دیگری باشند نمی توانند كاری را شروع نمایند و با فرض شروع كاری مطمئناً آن را با خوشی ختم نمی كنند . از اینرو یكسانی در اندیشه ها ، آمال و آرزوها و همسانی در خلقیات و روحیات طرفین ، امری بسیار بسیار مهم برای تشكیل یك زندگی سعادتمندانه است .
(( برای زوجها شباهت ها در حكم سپرده پس انداز و اختلافها در حكم بدهی های بانكی هستند … وقتی دو نفر زمینه های به هم شبیه داشته باشند . از موضع قدرت برخورد می كنند و زندگی مشترك آنها تحت تأثیر باورها و سنت های مشترك آنها به خوبی بسیار بیشتری برگزار می شود ، آنها می دانند كه از یكدیگر چه انتظاری را باید داشته باشند … این ویژگیهای مشترك به آنها وجوه تشابه فراوانی می دهد و بر قدرت و نیرویشان می افزاید ، اینها در حكم منابعی هستند كه زن و شوهر به وقت نیاز میتوانند به آن متكی شوند ، شباهتها در حكم سپرده در حساب پس انداز هستند )) 13
هر چه همسانی بین قوام و مقوم بیشتر باشد نه تنها باعث جذب یكدیگر می شوند بلكه پیوند و وصلتشان استوارتر می گردد ، بر اساس تحقیقات انجام شده ، با ثبات ترین ازدواجها ، آنهایی است كه زن و شوهر بیشترین شباهتها را به هم داشته باشند . اینگونه زوجها در زمینه های مختلفی از جمله اعتقادات و مسائل مذهبی ، عادات و خوی های فرهنگی و اجتماعی و روابط شخصی ، نوع تربیت فرزندان ، مسائل اقتصادی و … شباهتهای فراوانی به هم دارند ، و بر عكس اولین و مهمترین علت طلاق ، نداشتن توافق در زمینه های مختلف زندگی است ، حدود 70% كسانی كه سر از دادگاه در می آورند به علت نداشتن زمینه های مشترك در زندگی زناشویی است ، آنها احساس می كنند كه با یك بیگانه كه كمترین شباهت را به هم دارند زندگی می كنند ، علاوه بر آن نداشتن همین شباهتها و همسنگیها در میان خانواده هایی كه به طلاق روی نمی آورند اما به سختی آن را ادامه می دهند از عمده ترین علل ناراحتی زوجین از یكدیگر و زندگیشان است .
اما چراباید اینگونه باشد ؟ (( زیرا در ازای هر اختلاف پای مذاكره و سازگار شدن مطرح شود ، یكی از شما یا هر دوی شما باید تا اندازه ای گذشت كنید و در هر دو مورد نیاز فراوانی به تغییر وجود دارد ، اگر زن و شوهر علاقه ای به انعطاف نداشته باشند ، اغلب با احساس رنجش و ناراحتی روبرو می شوند ، اما حتی وقتی تغییرات لازم را ایجاد كنید در معرض هر تغییر دچار استرس شدید می گردید ، این استرس است كه می تواند روابط شما را تهدید كند ، اگر تفاوتها بیش از اندازه باشند ممكن است نتوانید زیر فشار دوام بیاورید و خود را با یكدیگر سازگار كنید )) 14
اگر تفاوتهای بین زوجین از حد مجاز بیشتر شود آن وقت این تفاوتها باعث از هم بیگانگی می شود ، چرا كه هر تفاوت نوعی خاص از نگرش ، احساس و رفتار را به همراه دارد ، از اینرو ممكن است دو فرد هر كدام در دو دنیای مجزا سیر كنند ، دنیایی كه برای دیگری ناشناخته است ، نتیجتاً خوشی ها و غم ها در این دو دنیا متفاوت می شود و هر كدامشان تفسیر و برداشت متفاوتی از رنج و لذت دارند ، آن وقت یك موضوع برای هر دو ، احساس یكسانی را به همراه نمی آورد ، ممكن است باعث رنجش یكی از آنها یا بی احساسی و یا حتی شادی دیگری شود ، در این صورت این تفاوتها منجر به تنش هایی در زندگی می شود و با گذشت زمان كه از احساسات و هیجانات سركش اوایل ازدواج هم كاسته می شود ، آنها احساس می كنند كه از هم بیگانه اند و به هم تعلق ندارند لذا كشمكشها و ناسازگاریها روز بروز ابعاد گسترده تری می یابد .
اما به همان مقدار كه تفاوتها خطرآفرین هستند شباهتها نوید بخش یك زندگی سعادتمندانه هستند ، هر شباهتی نوعی نزدیكی به زوایای درونی شخصیت طرف مقابلتان است ، هر شباهت رشته ای جدید بر پیوند زناشویی می افزاید و آن را مستحكم تر می كند ، قوامی كه در یابد اندیشه ها و آرمانهایش نزدیكی زیادی با ایده ها و اعتقادات مقومش دارد انرژی بیشتری در خود احساس می كند و استقامت بیشتری از خود نشان می دهد و تلاش افزونتری برای بهبود زندگی می كند ، همچنین مقوّمی كه در یابد هر آنچه كه او از آن لذت می برد و یا از آن گریزان است مطابق با شادی و رنج قوام خویش است احساس آرامش بیشتری در زندگی پیدا می كند ، به تكیه گاهش مطمئن تر می شود و سعی بیشتری در نزدیكی و هماهنگی با قوام خویش می نماید ، از اینرو روز بروز پیوند بین این اقوام و مقوّم افزونتر می شود و تلاششان در جهت استحكام آن بیشتر می گردد چرا كه می دانند هدفهایشان یكسان است ، به آینده یكسانی می اندیشند و از راهی یكسان برای رسیدن به هر آنچه كه آرزوی آنرا دارند طی طریق می كنند .
(( زوجین كه به احساسات و عواطف هم سطحی و برابر نایل می شوند به مفهوم واقعی كلمه هم سطح و هم سنگ و برابر می گردند ، بعنوان طرفین هم سنگ ، با هم كار می كنند و با هم نیز رشد و ترقی می نمایند ، بطور كامل و مساوی در مسئولیتها و وظایف زناشویی شریك می باشند و امتیازات و حقوق ناشی از این ازدواج نیز بصورت مساوی و برابر به آنها تعلق می گیرد ، به همدیگر كمك می كنند تا هویتهای شخصی هدیگر را حفظ كنند و در همین حال بواسطه اصل مشاركت كامل در گذشتها و فداكاریها ، اعتماد كامل دو سویه عشق و محبت پایا ، بهم نزدیك می گردند در واقع بعبارتی در هم ذوب می شوند و در هم عجین می گردند و فردیت معنا و مفهوم خویش را از دست خواهد داد )) 16
حضرت علی علیه السلام :
یار همچون پنبه جامه است . پس او را همرنگ انتخاب كن .
(( … ما هر دو كم سن و سال بودیم و بی تجربه ، بطوریكه تا قبل از نامزدی ، حتی یك بار هم به این مسئله فكر نكرده بودیم كه آیا ما واقعاً با همدیگر تفاهم داریم ؟ در حقیقت ما فقط از ظاهر همدیگر خوشمان آمده بود ، این حقیقت تلخ را خیلی زود در یافتیم ، شاید یكماه هم از نامزدیمان نگذشته بود كه حس كردیم به اندازه یك دنیا از هم فاصله داریم ، ما اصلاً نمی توانستیم همدیگر را درك كنیم ، دنیایمان با هم مغایر بود ، اندیشه هایمان در مورد زندگی آینده آنقدر با هم تفاوت داشت كه … اما در كنار همه این ضعفها هر دو دارای یك شجاعت مشترك بودیم و آن اینكه ، باور كنیم به درد هم نمی خوریم ، اولین بار پریسا به این حقیقت اعتراف كرد و گفت :
- امیر فكر نمی كنی ما به درد همدیگر نمی خوریم ؟
و من هم كه مدتی بود به این نتیجه رسیده بودم اما از آن هراس داشتم گفتم :
- چرا منم همین طور فكر می كنم ، به همین خاطر بهتره قبل از اینكه دیر بشه قضیه رو خاتمه بدیم .
- موافقم
وقتی این حقیقت تلخ را بـه خانواده هایمان هم گفتیم ، آنها نیـز پذیرفتند و درست 42 روز بعد از انجام مـراسم نامزدی همه چیز تمام شد !)) 18
افرادی كه دنیاهای متفاوتی از هم دارند با خیر و خوشی نمی توانند زیر یك سقف زندگی كنند ، از اینرو هر چه در پیوندی زمینه های تشابه آن بر زمینه های تفاوت و اختلاف آن فزونی یابد به همان میزان ثبات در ازدواج افزایش می یابد اما در این میان بعضی از تشابهات اهمیت و تأثیر بیشتری دارند .
1- ارزشها :
بسیار مهم است كه نحوه ارزشگذاری زوجین به مسائل و موضوعات مختلف یكسان و به هم نزدیك باشد ، اگر در این زمینه وحدت نظری وجود نداشته باشد بروز اصطكاك میان آنها حتمی است ، توافق داشتن در مورد اینكه چه چیز خوب است ، و چه چیزهایی بد ، چه مسائلی زشت است و چه اموری زیبا ، یكسانی حلال و حرامها در نزد طرفین و … باعث نزدیكی زیاد طرفین به یكدیگر می شود و ناباوریها یا بی توجهی های یكی از طرفین ، دشواریهای فراوانی را برای آنها فراهم میكند و باعث ایجاد بگومگوهای دائمی می گردد ، زناشوئی میان زن و مردی كه سیستم ارزشگذاریشان با هم متفاوت است و خوب و بد در نزد هر دو یكسان نیست به دشواریهای شخصی و خانوادگی گوناگون می انجامد و تنها با اراده ای استوار نمی توان از آن پرهیز كرد زیرا باورهای ارزشی ، ریشه در عمیق ترین لایه های شخصیتی فرد دارند و به راحتی نمی توان از آن چشم پوشی كرد .
2- علایق :
نزدیكی علاقه ها و یكسانی سلیقه ها باعث استحكام هر چه بیشتر زندگی زناشویی می شود ، موارد مورد علاقه اهمیت زیادی ندارند ، مهم داشتن علاقه های یكسان است ، اگر مردی علاقه به مطالعه و علم اندوزی داشته باشد اما همسرش به دكوراسیون منزل ، زندگی تشریفاتی و … بیندیشد اینها همیشه گرفتار بحث و جدل خواهند بود ، عاقلانه تر این است كه افراد ، همسرانی را اختیار كنند كه نظام سلیقه ای آنها با گستره علایق آنها تطابق و نزدیكی داشته باشد تا مجبور نباشد وقت خود را در اینكه علم بهتر یا ثروت ، شهرت بهتر است یا قدرت و … صرف نمایند .
3- نوع برداشت و توقع از جایگاه ویژه فرد در زندگی زناشویی :
بدین معنا كه زن و شوهر درباره وظایف و مسئولیتهای یكدیگر در رابطه زناشویی وحدت نظر داشته باشند ، مرد به قوامیتش عمل نماید و زن به مقوّمیتش راضی باشد و نه مردسالاری ونه زن سالاری بلكه حق سالاری حاكمیت داشته باشد و رابطه قوامیت و مقوّمیت بین زن و مرد – كه این رابطه ناشی از روحیات متفاوت هر یك از طرفین است – استقرار یابد و اگر هر یك از زوجین در جایگاه خویش به وظائفش عمل نماید رابطه قوام و مقوّمی ، بهترین الگوی رفتاری برای زوجین خواهد بود .
4- سطح تحصیلات :
تفاوتهای زیاد زوجین از نظر سطح تحصیلات ، به دلیل اینكه هر كدام ممكن است بینش و منش جداگانه ای داشته باشند می تواند در مسائل مختلف زندگی باعث بوجود آمدن تنشها و كشمكشها شود ، به اعتقاد برخی از محققین ، میان سعادت خانوادگی و همگونی تحصیلات ، همبستگی مستقیمی وجود دارد ، وجود یك موقعیت تحصیلی همسان یا نزدیك تر به هم ، به ایجاد توافق و یكسان اندیشی بین زن و مرد كمك زیادی می كند .
5- مسائل دیگر :
مسائل دیگری نیز در رابطه با همسانی زوجین اهمیت دارند كه بطور خلاصه به برخی از آنها اشاره می شود .
(( سن )) موضوع مهم و قابل توجهی است ، معمولاً توصیه بر این است كه سن مرد كمی از سن زن بیشتر باشد اما این تفاوت نباید خیلی زیاد باشد تفاوت وسیع سنی بین زن و شوهر ، با خود تفاوتهای فكری و احساسی را به همراه خواهد آورد و تأثیرش بر زندگی آینده زوجین زیاد خواهد بود .
میزان (( انرژی )) نیز موضوع دیگری است ، وقتی یكی از طرفین ازدواج ، پر انرژی و همسر او كم انرژی باشد با مشكلات عدیده ای برخورد می كنند ، میزان انرژی به جنبه های مختلفی می تواند ارتباط داشته باشد از جمله معاشرتهای اجتماعی ، فعالیتهای مختلف فرهنگی ، مذهبی ، اقتصادی ، برقراری روابط جنسی و …
(( عادتهای شخصی )) هم مسئله قابل توجهی است ، عاداتی مثل وقت شناسی ، نظافت ، نظم و تربیت ، وابستگی ، مسئولیت پذیری و … می تواند در اثر فقدان وحدت رویه طرفین باعث بروز اختلافاتی شود .
نگاهی كه زوجین به (( مسائل اقتصادی )) زندگی دارند نیز اهمیت فراوانی دارد ، چنانچه زوجین بتوانند در میزان در آمد و استفاده از پول و كم و كیف آن به وحدت نظر برسند ریشه خیلی از بحث و جدلها را خشكانده اند .
مسائل و موضوعات مختلف دیگری هم هستند كه قابل بحثند و اهمیت آن ، نسبت به افراد مختلف ، متفاوت است كه در اینجا از بحث درباره آن صرفنظر می شود ، در اینجا تنها به فهرستی از تشابهات و همسانیها كه می تواند در زندگی آینده تأثیر داشته باشد بسنده می شود این فهرست شامل موارد از قبل ذكر شده نیز می باشد .
1- سیستم ارزشی 2- همتایی دینی و ایمانی 3- هماهنگی فكری و فرهنگی 4- همتایی اخلاقی 5- زمینه های اقتصادی و اجتماعی 6- هوش 7- تحصیلات رسمی 8- انتظار از نقش و یكدیگر 9- همتایی جسم و جنسی 10- تناسب سنی 11- تناسب مالی 12- تناسب خانوادگی 13- هماهنگی و تناسب در اهداف و آینده فكری 15- مهارتهای كلامی 16- هماهنگی در مدیریت خانواده 17- تعداد فرزندان مورد نظر 18- زمان بچه دار شدن 19- سلیقه و سبك تربیت فرزندان 20- میزان ارتباط با خانواده همسر 21- وقت شناسی 22- وابستگی – اتكا 23- طرق حل و فصل مسائل 24- طرز برخورد با خشم 25- دوستی با دیگران 26- مهارتهای آزاد 27- هدفهای زندگی 28- میزان توجه و مشاركت در مراسم مذهبی 29- سرگرمیها و علایق 30- نگرش درباره پول و مسائل اقتصادی خانواده 31- انتخاب محل زندگی 32- مسافرت ، تعطیلات 33- برگزار كردن مناسبتها 34- میزان صرف وقت با هم 35- میزان انرژی .
((… پسر بزرگم الآن نزدیك چهل سال دارد .
- او خیلی دیر ازدواج كرد . با ما هم دوست نداشت مشورت كند به دختری علاقمند شد و بعد یك روز به خانه آمد و گفت :
- فلان دختر را پسندیده ام ، خواستگاری كنید ، به او گفتم فریبرز جان او را خوب می شناسی یا نه ؟
گفت : خیلی خوب او را می شناسم ، گفتم ، اجازه می دهی راجع به او تحقیق كنیم ، گفت ، نه !… با اینكه او اجازه نداده بود ، من به عنوان پدری كه دوست ندارد فرزندش را در اندوه ببیند ، تحقیق گسترده ای انجام دادم و به این نتیجه رسیدم كه به درد پسرم نمی خورد .
- چرا به درد پسرتان نمی خورد ؟
- از نظر فرهنگی با هم فرق داشتیم ، آن ها به چیزهایی اعتقاد داشتند كه ما نداشتیم ، آن دختر میانه خوبی با خانواده اش نداشت ، می گفتند ، گستاخ و تندخو است و خلاصه كلی حرف برایش در آورده بودند .
- به استناد حرف مردم او را شایسته پسرتان ندانستید ؟
پیرمرد گفت :
- روحیه پسرم را می دانستم و اطمینان داشتم فوری دلش را خواهد زد .از اینرو با تلاش زیاد نظر پسرم را تغییر دادم و به جای او دختری را كه فكر می كردم مناسب باشد ، معرفی كردم و پسرم نیز پذیرفت .
- بعد چه شد ؟
- آنها با هم ازدواج كردند ، من هم برای حل مشكلات آغاز زندگی از هیچ كمكی فروگذار نكردم ، پسرم و همسرش زندگی خوبی را شروع كردند .
پیرمرد بغضش را فرو خورد و گفت :
- حساب همه چیز را كرده بودیم ، الا این كه او و همسرش ممكن است از نظر فكری و توقعاتی كه دارند ، با هم سازگار نشوند
چطور ؟
- راستش پسرم از زن انتظار داشت كه در نوع خودش درست بود ، اما همسر او انتظاراتش را برآورده نمی كرد ، همسرش نیز انتظاراتی داشت كه پسرم از عهده انجام آنها بر نمی آمد .
- مثلاً چه انتظاراتی ؟
- مثلاً پسرم دوست داشت همسرش خانه دار باشد ، اما او حاضر نبود كار نكند ، ان زن دوست داشت شوهرش – یعنی پسر من – خوش اخلاق و صبور باشد و پسر من نبود . همین مسئله میان آن دو را با وجود یك فرزند شكرآب كرد . فرزندی كه من با همه وجود دوستش دارم .
- خوب بعد چه شد ؟
- آنها بعد از شش یا هفت سال زندگی ، در عین ناباوری از هم جدا شدند .
- عجب !
- حق داری تعجب كنید ، اما تعجب و ناباوری من و همسرم بیشتر بود ، زیرا در انتخاب خودمان شك نداشتیم … )) 19
تفاوتها و اختلافها را دست كم نگیرید ، گاهاً حتی یكی دو مورد تفاوت نیز – آنجا كه طرفین توان یا حوصله كنار آمدن با یكدیگر را ندارند – می تواند بنای یك زندگی را در هم فرو ریزد ، سعی كنید برای زندگی كردن فردی را بیابید كه بیشترین شباهتها به شما داشته باشد و بسیار بپرهیزید از اینكه با كسی بخواهید زندگی كنید كه وجوه اشتراك كمی با هم دارید و سلیقه ها و علاقه هایتان با هم متفاوت است و هر كدامتان اهداف متفاوتی در سر می پرورانید .
بخش هفتم / شناخت تناسب بین قوام و مقوّم
اگر از شما كه می خواهید ازدواج كنید بپرسم كه دنبال چه جور آدمی هستید چه جوابی می دهید ؟
خیلی ها در پاسخ به این سؤال به سرعت یك لیست بلند بالایی را ردیف می كنند : (( خوش تیپ باشد ، پولدار باشد ، خانواده دار باشد ، خوش اخلاق باشد ، تحصیلكرده باشد ، با كلاس باشد و …))
اما اگر از همین افراد پرسیده شود كه خودتان چه جور آدمی هستید ، بیشترشان برای پاسخ دادن ابتدا یك مكث طولانی می كنند ، بعد هم می مانند كه چه بگویند ، شما خودتان لحظه ای به این سؤال فكر كنید و ببینید كه چه پاسخی می توانید بدهید .
اما شما حتماً لازم است كه به این سؤال دوم پاسخ دهید ، یعنی اگر می خواهید یك انتخاب خوب و مناسبی داشته باشید پاسخ دقیق به این سؤال برای شما ضرورت دارد . حتماً می پرسید چرا ؟
اگر شما می خواستید مثلاً ماشین یا هر چیز دیگری را بخرید ، نه طرح این سؤال ضرورتی داشت و نه شما لازم بود كه به این سؤال پاسخ دهید ، چون كه شما صرفاً استفاده كننده بودید و وسیله مورد استفاده شما هم یك موجود مختار و صاحب عقل و اندیشه نبود . اما چون شما می خواهید ازدواج كنید آنهم با یك انسان كه او هم مثل شما یك سری خواسته ها ، هدفها ، آرزوها ، افكار ، اخلاق و رفتار و اعمال خاصی دارد و اگر شما به هر روشی بخواهید زندگی كنید او نیز برای خودش روش خاص خودش را در زندگی دارد . خلاصه به علت اینكه شما با یك موجود انتخابگر می خواهید ازدواج كنید بنابراین لازم است بین انتخابها و روش شما در زندگی با همسرتان یك تناسب و همگونی باشد .
می خواهم حقیقتی را به شما بگویم كه اگر كمی تأمل كنید آنرا تصدیق می كنید . شما فقط با افراد معدودی می توانید خوش باشید و با آنها دمخور و دمساز باشید ، یعنی هر چقدر كه شما آدم خوش مشرب و اجتماعی هم كه باشید برای مدت طولانی فقط با افراد خاص می توانید كنار بیائید و اگر هم بخواهید ازدواج كنید فقط افراد خاصی به درد شما می خورند و با بقیه مشكل پیدا می كنید .
اما چرا اینگونه است ؟ علت این است كه شخصیت شما از این لحاظ كه طی سالیان متعدد قالب گرفته و دارای ابعاد مشخصی است توان جذب همه شخصیتها را ندارد و نمی تواند آماده پذیرش هر شخصیتی در كنار خود باشد ، شخصیت شما نسبت به برخی ، دفع كننده است و نسبت به عده ای بی تفاوت ، اما برخی را به سرعت جذب خود می كند .
افرادی كه شخصیتهای متضاد یا بسیار متفاوت از هم دارند به طرز غیر ارادی همدیگر را دفع می كنند و افرادی كه شخصیتهای همسان و یكسانی دارند ، به سرعت جذب یكدیگر می شوند ، این عمل در ضمیر ناخودآگاه اتفاق می افتد و معمولاً از عملكرد آن بی خبریم ، اما هر چه هست قدرت آن بسیار زیاد است و معمولاً افراد توان مقابله با آن را ندارند .
انتخاب همسر نیز از این قاعده مستثنی نیست ، شما نمی توانید در كنار هر شخصیتی و با صاحب هر بینش و منشی قرار گیرید و احساس شادمانی داشته باشید ، لایه های قوی و زیرین شخصیتتان ، این اجازه را به شما نمی دهد كه بتوانید با هر نوع شخصیتی پیوند محبت و دوستی را برقرار كنید ، از اینرو لازم است كه به دنبال شخصیتی باشید كه شخصیت شما ، توان جذب آنرا داشته باشد .
اما قدم اول این است كه بدانید خودتان چگونه شخصیتی هستید ، به همین دلیل است كه از شما می پرسم ، شما چه جور آدمی هستید ؟
آیا هیچ فكر كرده اید كه چرا با افراد معینی دوست دارید معاشرت داشته باشید و آیا دریافته اید چرا از برخی كارها بیشتر خوشتان می آید و از بعضی از كارها ، كراهت دارید و یا بیزار هستید ، آیا اندیشیده اید چرا نسبت به بعضی چیزها ( انسانها ، اشیاء ، مكانها و … ) حب دارید و نسبت به بعضی امور دیگر اكراه یا بغض دارید و آیا هیچ شده از بیرون خود به مجموعه رفتار و احوال خود نظر كنید – همچون نگریستن به خیابان از پشت پنجره – مسلماً اگر بتوانید به این سؤالها جواب دهید بیشتر از شخصیت خود آگاهی می یابید .
تنها زمانی می توانید به یك انتخاب صحیح دست بزنید كه از حب و بغضتان ، از آمال و آرزوهایتان ، از خوبیها و بدیها در نزدتان ، از صحیح و غلطها در فكرتان و كلاً از ابعاد شخصیت خود آگاهی یابید ، باید بتوانید شخصیت خود را تجزیه و تحلیل كنید و مهمتر اینكه بتوانید شكله شخصیتتان را در یابید ، یعنی فهم همه آن چیزهایی كه به رفتار شما شكل می دهند و منشأ شكل گرفتن اعمال و احوال شما می شوند .
اگر نتوانید خود را تعریف روانشناسی كنید و نتوانید خود را بشناسید ، دقیقاً نمی دانید كه به دنبال چه هستید ، نمی دانید كه به دنبال همسری با چه سطح افكاری باشید ، نمی دانید با چه خانواده ای وصلت كنید ، نمی توانید درباره وضعیت اقتصادی همسرتان ، موضع خود را مشخص كنید ، نمی دانید كه درباره كدام اخلاق و رفتار همسرتان باید بیشتر دقت و تحقیق كنید و خلاصه نمی فهمید كه آیا همسر آینده تان ، تناسبی با شما خواهد داشت یا خیر و آیا شما می توانید در كنار هم پیوند شخصیتی – نه پیوند محضری – تشكیل بدهید یا خیر ، وقتی از نیازهای اصلی خود آگاهی نداشته باشید ، وقتی از آمال و آرزوهای خود اطلاعی نداشته باشید نمی دانید كه چه شرط و شروطها و چه معیارهایی برای انتخاب همسر در نظر بگیرید .
مطمئناً شما بعد از ازدواج این نكته را خواهید فهمید كه آیا همسرتان مناسب شما هست یا خیر ، این تشخیص از قرار گرفتن دو شخصیت در كنار هم و از به ظهور رسیدن لایه های زیرین تر شخصیتتان در اثر اصطكاك و برخورد با شخصیت طرف مقابلتان به دست می آید ، وقتی قرار باشد در زندگی تصمیمی بگیرید ، نیازها و اعتقادات درونی تان ، تصمیم شما را شكل می دهند ، شخصیت فرد مقابل هم در مقابل تصمیم شما هویدا می شود ، آن وقت است كه جاذبه یا دافعه رخ می دهد ، یا وقتی قرار باشد كار مشتركی را انجام دهید ، دیدگاه مشتركی را داشته باشید یا لازم باشد در مورد موضوعی به توافق برسید و یا … آن وقت لایه های پنهانی شخصیت شما و دیگری بروز و نمود پیدا خواهد كرد ، آن وقت احساس خویشی یا بیگانگی با طرف مقابلتان را كاملاً لمس می كنید اما آن موقع دیگر كاری نمی توانید بكنید چرا كه انتخابتان را انجام داده اید و كار را به اتمام رسانده اید .
پس قبل از اینكه ابعاد پنهانی شخصیت شما در اثر برخورد و همنشینی با شخصیت همسر فردایتان بروز پیدا كند ، خودتان به سراغ او بروید و با نگاهی دقیق و عمیق دریابید كه او – یعنی (( من )) واقعی خودتان – چگونه شخصیتی است ، چگونه قالبی دارد و جاذب چه شخصیتهایی می تواند باشد ، وقتی دریافتید كه شخصیتتان به چه عواملی بها می دهد ، به چه چیزهایی ارزش می دهد و چه چیزهایی را نفی می كند ، به چه می اندیشد ، به چه روی می آورد و از چه چیزهایی رویگردان است ، و … این كلید به دست شما قرار خواهد گرفت كه شخصیت شما مناسب چه شخصیتهای دیگری است و در كجاها و در برخورد با چه كسانی به احساس آرامش و رضایت می رسد .
نتیجه مهمی نیز از این خود شناسی عایدتان می شود ، به همان میزان كه شخصیت واقعی خود را كشف می نمائید و حد و حدود آن را رسم می كنید ، بطور ناخودآگاه شخصیت همسر آینده تان نیز ترسیم می شود یعنی شما با كشف شخصیت خودتان ، در می یابید كه پذیرای چگونه همسری می توانید باشید ، وقتی فهمیدید كه چه كسی هستید ، می فهمید كه به دنبال چه كسی باشید .
سرگذشت زیر را با دقت بخوانید خیلی از گفتنیهای ما در این سرگذشت بیان شده است ، شما هم اگر مطمئناً همین راه را بروید سرانجام خوبی خواهید داشت .
(( خواستگاران زیادی داشتم ، یادم هست از وقتی به سن شانزده سالگی رسیدم ، كمتر روزی توی خانه مان خواستگار پیدا نمی شد . من اما هنوز خیلی كوچك بودم و این را پدر و مادر نیز درك كرده بودند ، از این روی یكی ، دو سال همه را به بهانه این كه می خواهم درس بخوانم ، رد كردم ، وقتی دیپلم گرفتم و متأسفانه نتوانستم در كنكور قبول بشوم ،همه بهانه ها برای این كه خواستگارها را رد كنم ، تمام شد با این حال هنوز هم احساس می كردم ، نمی توانم با هر كسی كه خانواده می گوید ازدواج كنم .
- این یكی خوب است تحصیلات بالایی دارد . خانواده اش هم خوب هستند .
- نه مادر … فكر نمی كنم بتوانم به او عادت كنم .
- چرا ؟
مردد مانده بودم چه بگویم اما انگار یك دفعه چیزی به ذهنم رسید كه تا مدتها می توانست مرا از پاسخ به مادر راحت كند .
- من باید خودم او را بپسندم می خواهم یك عمر زندگی كنم ، شوخی بردار كه نیست ، هر وقت كسی را پسندیدم به شما می گویم .
از آن پس به واقع سعی كردم كسی را انتخاب كنم كه موافق میل خودم باشد اما راستی چه كسی موافق میل من بود . من چه میلی داشتم كه یك نفر را موافق و مطابق با آن انتخاب كنم .
این سؤالی بود كه همیشه ذهنم را مشغول می كرد . چه كسی می تواند مرا خوشبخت كند ؟ كم كم این سؤال چنان برایم مهم جلوه كرد كه تصمیم گرفتم ابتدا خودم را خوب بشناسم و بعد ، دیگری را انتخاب كنم .
من ، دختری حساس بودم كه علاقه داشتم درسم را ادامه بدهم . دوست داشتم مستقل باشم . به رفت و آمد خانوادگی اهمیت می دادم و از همه مهم تر اعتقادات مذهبی زیادی داشتم . بنابراین باید كسی را انتخاب می كردم كه مثل من باشد . از وقتی این معیارها را در ذهن داشتم ، می توانستم نسبت به خواستگارانم بیشتر فكر كنم . همین شناخت باعث شده بود كه بدون دغدغه خواستگارانم را محك بزنم .
یكی از روزها ، وقتی علی ، به همراه خانواده اش به خواستگاریم آمد پدر و مادر مطابق معمول ، همه چیز را به خودم واگذار كردند .
- باز هم نظر خودت مهم است ، ببینیم ، این یكی را با چه بهانه ای رد می كنی ؟
از خانواده خواستم اجازه بدهند ، یك ساعت با علی صحبت كنم .
- از نظر ما ایراد ندارد .
در آن یك ساعت ، بدون این كه به او بگویم من ، چگونه فكر می كنم ، پرسیدم :
- روحیه تان چطور است ؟
- یك مقدار حساس هستم .
- با اقوام و آشناها چطور هستید ؟
- میانه خوبی دارم . من عاشق رفت و آمد هستم . دوست ندارم توی خانه كز كنم و یا در تنهایی باشم .
- به درس علاقه دارید ؟
- بله و دوست دارم همسرم نیز به درس علاقه داشته باشد ، من درسم را تا آنجا كه در توان دارم . ادامه می دهم و همسرم نیز باید این كار را بكند .
- بعد از ازدواج با چه كسی زندگی می كنید ؟
- یك زندگی مستقل ، به دور از خانواده را می پسندم ، دوست دارم خودم در مورد زندگی خودم تصمیم بگیرم .
- از همسرتان چه انتظاری دارید ؟
- دوست دارم او هم مثل من فكر كند .
من و علی مثل هم فكر می كردیم ، بنابراین ، او می توانست زوج خوبی برای من باشد ، ولی یك نكته هنوز باقی بود .
نماز كه می خوانید ؟
وقتی این سؤال را پرسیدم ، علی خنده ای كرد و گفت :
- با نماز و نیایش با خدا زندگی می كنم .
او دست توی جیبش برد و جانماز كوچكی را بیرون آورد و گفت :
- نماز آنقدر برایم مهم است كه اگر در محیط شلوغ هم باشم و موقع ادای فریضه نماز برسد . بدون هیچ رودربایستی به نماز می ایستم .
از نظر من هیچ منعی برای ازدواج وجود نداشت ، البته من نظر خودم را نگفتم و تصمیم را به عهده پدر و مادر گذاشتم ، فكر می كردم آنها مخالفتی نداشته باشند ولی اینطور نشد ، كار علی موقت بود و پدر نمی توانست این مسئله را نادیده بگیرد .
- دوست ندارید یك كار دائم پیدا كنید؟
- درآمد خوبی دارم ، از طرف دیگر میل دارم درس بخوانم ، نمی خواهم زیر بار تعهد كارفرما بروم و از درس بمانم .
- هر آن ممكن است كارتان را از دست بدهید .
- خوب … یك كار دیگر ، برای مرد كار فراوان است ، فقط باید جربزه داشت .
آنها كه رفتند پدر بدون تأمل گفت :
- كله این جوان خیلی باد دارد ، می ترسم تو هم به دردسر بیفتی ، من كه فكر نمی كنم مناسب باشد .
مادر هم با او همكلام بود . او به خاطر داشت كه روزهای سختی را بدون كمترین درآمد پدر چگونه به سختی گذرانده بود ، از این رو اصرار داشت ، دامادی را انتخاب كند كه مشكل مادی نداشته باشد .
- من هم موافق نیستم .
- اما من موافقم . برایم مهم نیست كه كارش با دوام هست یا نه .
پدرم گفت :
- تو هنوز احساساتی هستی و نمی توانی خوب تصمیم بگیری .
- پس به من فرصت بدهید .
حرف پدر شك و تردید را به دلم انداخت و برای این كه اطمینان بیشتری پیدا كنم ، سعی كردم راجع به او تحقیق كنم .
دایی احمد به خوبی می توانست از عهده این مسئله بربیاید ، او به هر جا كه می توانست رفت و از علی پرسید و یك روز به من گفت :
- جوان با اراده و مهربانی است . همه به نیكی از او یاد می كنند . در محل زندگی و محیط كار به خوشنامی معروف است . فكر نمی كنم آدم بدی باشد .
قوت قلبی كه از این حرف گرفتم ، چنان روحیه ام را تقویت كرد كه همان روز به پدر گغتم :
- من فقط با علی ازدواج می كنم ، اگر موافقت نكنید قید ازدواج را می زنم .
پدر نگاهی به من انداخت و گفت :
- حالا كه اینطور است هر طور صلاح می دانی عمل كن ، اما خودت باید مشكلات را حل كنی ، از روزی كه به عقد علی درآمدم با خود عهد بستم كه به هیچ عنوان اجازه ندهم مشكلی به وجود بیاید . اگر هم مشكلی پیش آمد ، باید خودم و او مشكلات را حل كنیم . خوشبختانه با این كه ده سال از ازدواجمان می گذرد و صاحب یك فرزند شده ایم ، كمتر روزی را بدون شادی و نشاط گذرانده ایم ، من وارد دانشگاه شده ام و سال آخر رشته مامایی را می گذرانم و علی چندی پیش در امتحان فوق لیسانس قبول شد . من هم قصد دارم تحصیلم را همچنان ادامه بدهم . امروز احساس خوشبختی می كنم و این را به پدر و مادرم نیز گفته ام ، آنها هم كه روز اول مخالف بودند ، امروز به وجود علی افتخار می كنند .)) 22
شما هم لازم است به چنین خود شناسی دست بزنید ، لازم است هدفهایتان را در زندگی مشخص كنید ، لازم است بفهمید معیارها و ملاكهایتان كه ناشی از شكل خاص شخصیتتان است كدامها هستند ، لازم است كه با نگاه دقیق به شخصیت خود و شناخت آمال و آرزوهایتان ، بتوانید شرط و شروط ازدواج را مشخص کنید و لازم است با شناختن شخصیت خود بتوانید افراد را محک بزنید سبك و سنگین كنید و مناسب را از نامناسب تشخیص دهید .
بهترین روانكاوی را خودتان می توانید انجام دهید اما از روش زیر نیز می توانید جهت خود كاوی بیشتر و انتخاب مناسب تر كمك بگیرید .
1 - چه اعتقاداتی دارید : نگرش و اعتقاداتتان را نسبت به مذهب ، زندگی ، انسانها ، مسائل اجتماعی ، اقتصادی و خیلی چیزهای دیگر را معین كنید ، آنها را سعی كنید حتماً بنویسید و به خوبی یا بدی آن كاری نداشته باشید .
2 - چه اهدافی دارید : چه اهدافی دارید كه می خواهید به آنها برسید ، اهداف شغلی ، تحصیلی ، مذهبی ، شخصیتی ، مالی و … را مشخص كنید و اینها را نیز دقیقاً تشریح كنید .
3- چه علایق و حساسیتهای ویژه ای دارید : از هر چیزی كه خوشتان می آید یا بدتان می آید را بنویسید ، نسبت به هر چیزی هم كه حساسیت دارید و سریع متأثر می شوید را نیز بیان كنید .
1 - چه اعتقاداتی دارید كه حاضر نیستید از آنها دست بردارید : اعتقادات همه ارزش یكسانی ندارند بنابراین مهمترین آنها را مشخص كنید مثلاً اگر به حجاب یا برخی مسائل شرعی اعتقاد دارید این اعتقاد چقدر برایتان اهمیت دارد ؟ و آیا حاضر هستید بخاطر همسر آنها را كنار بگذارید و یا بی توجه باشید . همینطور تكلیف بقیه اعتقاداتتان را مشخص كنید .
2 - چه اهدافی دارید كه به هیچ وجه آنها را نمی خواهید رها كنید : مثلاً اگر هدف تحصیلی دارید آیا بخاطر زندگی حاضرید آنرا رها كنید . آیا حاضرید از شغل مورد نظرتان دست بردارید و …
3- نسبت به چه مسائلی بیشترین علاقه یا حساسیتها را دارید : مثلاً آیا به نظم خیلی اهمیت می دهید یا آداب معاشرت برایتان خیلی مهم است ؟ آیا احساس منفی نسبت به قوم و طایفه خاصی ندارید ؟ و…
اگر این دو مرحله را خوب طی كنید خودتان را بیشتر خواهید شناخت و خط سیر زندگیتان مشخص تر خواهد شد .
مرحله سوم : وقتی خواستید همسری را انتخاب كنید همین سؤالات را مد نظر داشته باشید و جواب آنها را بیابید . یعنی اعتقادات افراد را ارزیابی كنید ، اهداف آنها را شناسایی كنید و از علاقه ها و حساسیتهایشان مطلع شوید سپس با اطلاعاتی كه از فرد مقابل به دست می آورید و با اطلاعاتی كه از خود دارید خواهید فهمید كه آیا اشتراكاتی با هم دارید و آیا گروه خونی تان یكی هست و آیا بدرد هم می خورید یا خیر ؟

پاورقیها

1- ترجمه تفسیر المیزان ، ج4 ، ص542
2- مجله خانواده ، شماره 113 ، صفحه 13
3- مجله خانواده ، شماره 128 ، صفحه 29
4- مجله خانواده ، شماره 114 ، صفحه 52
5- مجله خانواده ، شماره 119 ، صفحه 31
6 - در جستجوی عشق زندگی ، صفحه 94
7- مجله خانواده ، شماره 121 ، صفحه 21
8- مجله خانواده ، شماره 136 ، صفحه 7
9 - مجله خانواده ، شماره 166 ، صفحه 10 و 11
10-غررالحكم و دررالكلم، صفحه 545
11-مجله خانواده ، شماره 151 ، صفحه 7
12-جوانان و انتخاب همسر ، علی اكبر مظاهری ، ص 129
13-در جستجوی عشق زندگی ، صفحه 64 و 65
14-همان مدرك ، صفحه 66
15-همان مدرك ، صفحه 6 و 7
16-راهنمای ازدواج ، جورج اونیل و نینااونیل، ترجمه بهزاد رحمتی ، صفحه 297
17-غررالحكم و دررالكلم ، صفحه 40
18-مجله خانواده ، شماره 79 ، صفحه 50
19-مجله خانواده ، شماره 77 ، صفحه 13
20-غررالحكم و دررالكلم ، صفحه 216
21-در جستجوی عشق زندگی ، صفحه 18
22-مجله خانواده ، شماره 86 ، صفحه 14 و 15