تبديل "انتقاد بنفس" به "اعتماد بنفس"

منبع:http://www.khanevadeh.i
يکي از جنبه هايي که مي توان از آن منظر به اعتماد به نفس نگاه کرد، اين است که هر فرد در خلوت و تنهايي، با خودش چگونه صحبت مي کند. به طور تقريبي هر فرد به طور روزانه در حدود 300 تا 400 مرتبه کارهاي فردي اش را ارزشيابي مي کند. متاسفانه براي بيشتر افراد اين ارزيابي ها با آنچه از خودشان انتظار دارند، فاصله بسيار زيادي دارد و بيشتر ارزشيابي ها شکل انتقاد به خود مي گيرند. تحقيقات گوياي اين مطلب هستند که در يک فرد معمولي، 80% از اين ارزيابي ها جنبه منفي دارند، و تنها 20% از آنها مثبت مي باشند.
اگر يک اشتباه معمولي کرده باشيد، حداقل 45 دقيقه در مورد آن خودتان را سرزنش ميکنيد: "واقعاً احمقانه بود، نمي توانم باور کنم که اين حرف از دهان من درآمده باشد، همه آنها داشتند مرا نگاه مي کردند، احتمالاً وقتي امشب به خانه بروند، همه شان در مورد من صحبت خواهند کرد!" اگر هم کارتان در اين حد، بد نبوده باشد، باز هم يک منشي مخصوص پرونده هاي کارهاي اشتباه داريد که در قسمت ذهن، مشغول به فعاليت مي باشد. در اين مواقع او دست به کار مي شود و فايل هاي قبلي را چک ميکند: "اجازه بدهيد که موارد قبلي را بررسي کنم، بله فکر مي کنم شما احمق هستيد! در حقيقت هر روز بدتر از روز گذشته عمل مي کنيد، آن روزي را به ياد مي آورم که...." بيشتر ما تبحر خاصي در خار شمردن خودمان داريم و کمتر قادريم که احساس خوبي در خودمان ايجاد نماييم.
حتي اگر زماني از راه برسد که خودتان را به خاطر کار خوبي که انجام داده ايد مورد تشويق قرار دهيد، باز هم اين امر براي مدت زمان زيادي به طول نمي انجامد. ما معمولاً عادت کرده ايم که ارزش موفقيت هايمان را دست کم بگيريم: "من خوش شانس بودم!" و يا "همه چيز به زمان مربوط مي شود، من بايد اين کار را يک هفته پيش انجام مي دادم!" و "شايد فرد ديگري مي توانست اين کار را خيلي بهتر از من انجام دهد." آخرين باري که کار خوبي انجام داديد و از شدت خوشحالي نتوانستيد پلک بر روي هم بگذاريد به چه زماني باز مي گردد؟ هيچ وقت!
البته هر چند از درون، خودمان را انتقاد مي کنيم، اما در عين حال سعي مي کنيم که در پيش روي ديگران خود را به بهترين نحو جلوه دهيم. معمولاً طوري خودمان را نشان مي دهيم که ديگران احساس کنند ما در حدود 90% در کارهايمان به صورت مفيد و مؤثر عمل مي کنيم، و در پيش روي آنها قبول مي کنيم که انجام اشتباه هاي گاه و بي گاه، از خصوصيات انسان ها به شمار مي رود. شايد بتوانيد ديگران را گول بزنيد، اما نمي توانيد خودتان را فريب دهيد. زمانيکه شما چيزهايي را که از خودتان مي دانيد با چيزي که ديگران در جمع از شما مي دانند، مقايسه مي کنيد، درست در آن زمان است که احساس شکست عميقي به شما دست مي دهد. زمانيکه به سمت انتقاد فردي روي مي آوريد، نهايتاً به دنبال عزيزان، شرکا، دوستان و رئوسايي مي گرديد که خاطر شما را از خودتان جمع کنند و حس اعتماد به نفسي را که نداريد به شما هديه کنند. متاسفانه در شرايطي که شما اعتماد به نفس خودتان را در گرو سخنان ديگران بگذاريد، آنوقت کنترل شخصي از دست شما خارج شده و ديگران آنرا کنترل خواهند کرد. اگر آنها از تاييد کردن شما دست بردارند، آنگاه به شما احساس بي فايدگي دست خواهد داد، اعتماد به نفستان از هم پاشيده شده و احساس وابستگي بيشتري ميکنيد.
شما نبايد آنطوري که با ديگران صحبت مي کنيد با خودتان هم به همان طريق صحبت کنيد! شايد اينطور بگوييد که : "تو اين کار را انجام دادي؟ تو احمقي! آيا کسي تو را ديد؟ بله تو را ديدند! آيا آنها مي دانند که من تو را مي شناسم؟ منظورم اينه که ياد آن زماني افتادم که......" چه کسي يک همچين دوستي مي خواهد؟ اگر يک مدير با کارمندش آنطوري که شما با خودتان صحبت ميکنيد، حرف بزند، کارمند مي تواند به راحتي از مديرش شکايت کرده و پيروز شود. درون شما هم اين استحقاق را دارد که به خوبي با آن رفتار کنيد. ياد بگيريد که فضايي را به اشتباهاتان نيز اختصاص دهيد و آنها را به عنوان تجربه در مراحل بعدي زندگي به کار بنديد.
هر چند اشتباه، جزئي از زندگي است، اما ما بايد راههاي را پيدا کنيم که بدون ضربه زدن به استعدادهايمان تنها از انتقادهاي سازنده بهره بگيريم. طوري به انتقاد کردن نگاه کنيد که گويي قصد داريد به عنوان اطلاعاتي در زمنيه بهبود و به موفقيت رساندن خودتان استفاده کنيد. هدف شما محکوم کردن و يا سرزنش نفستان نيست؛ بلکه بايد به وسيله انتقاد، براي آينده خودتان يک پشتيبان محکم درست کنيد که به شما اجازه دهد که فردا خيلي موثر تر از امروز عمل کنيد!
"اسکات ادم" نقاش فيلم کارتوني "ديلبرت"، با توجه به اين ديدگاه، با هم گروهي ناشي تنيس خود برخورد کرد، ماجرا را از زبان خودش بشنويم: "در يکي از تورنومنت ها تنيس با خانمي هم گروهي شده بودم که به تازگي بازي تنيس را ياد گرفته بود. هر بار که يکي از توپ را خراب مي کرد، رو به من مي کرد و انتظار داشت که من ناراحت و نا اميد شوم و با عصبانيت با او برخورد کنم؛ اما من به جاي خشم و ناراحتي، نقشه بعدي را با او در ميان مي گذاشتم و حرکات مفيدتر را به وي آموزش مي دادم. با انجام چنين کاري من يک پيغام مهم را به او ياد مي دادم: گذشته مهم نيست. من به هيچ وجه قصد نداشتم که او را با تشويق هاي توخالي و بزرگ کردن هاي بي مورد بالا ببرم، چرا که اين کار راه به جايي نمي برد و اغلب نتيجه خاصي در بر ندارد. اما مي دانستم که اگر او بخواهد بيش از اندازه به اشتباهاتش فکر کند، امکان بروز مجدد اشتباه چند برابر مي شود به همين دليل اغلب بر روي اهداف آينده توجه داشتم و حرکات بعد را با او تمرين مي کردم. خود او نيز تمايل بيشتري به انجام اين کار نشان مي داد. پس از گذشت چند روز توانايي هاي او به طور باور نکردي افزايش پيدا کرد و در نهايت توانستيم برنده تورنومنت شويم."
شما هم با خودتان بايد همينطوري رفتار کنيد. مانند اتومبيلي که در حال پيشروي به جلو است و در آن هيچ گونه ترمزي وجود ندارد. اگر شما وقت زيادي را صرف نگاه کردن به آينه عقب بکنيد، ممکن است به درختي که در مقابلتان وجود دارد برخودر نماييد. در حقيقت به همين دليل است که آينه عقب خيلي کوچک تر از آينه جلو مي باشد. تمرکزتان را از آينه عقب برداريد و بيشتر بر روي آينده رانندگي خود تمرکز کنيد؛ سعي کنيد به هر نحوي که شده خودتان را از حمله هاي شخصي شايع دور کنيد. از يک پشتيباني مطمئن دروني بهره بگيريد. چرا کاري را انجام داديد که کنترل کافي بر روي آن نداشتيد؟
قبول اينکه يکبار در زندگي اشتباه کرديد، خيلي راحت تر و بهتر از اين است که قبول کنيد خودتان يک اشتباه هستيد. من قصد جسارت ندارم، اما براي خودم هم اين امر پيش آمده که مشغول رانندگي در بزرگراههاي تهران بودم و احساس خوبي نسبت به خودم نداشتم. مطمئنم که برخي از رانندگان ديگر نيز يک چنين احساسي، درست شبيه به من داشتند؛ آنها حتي توان نداشتند که براي دوستانشان هنگام خداحافظي تمام انگشت هاي دستشان را تکان دهند.
پس از اينکه مشکل بخصوصي را شناسايي کرديد، مي توانيد با مطرح کردن 2 پرسش از خودتان بيش از پيش بر روي آينده تان تمرکز کنيد: اول چه کاري مي توانيد براي تصحيح مشکل انجام دهيد؟ اگر هر گونه عمل سازنده و يا عذر خواهي مي تواند مشکل شما را حل کند، زماني را فقط به اين کار اختصاص دهيد؛ و پرسش دوم که مهمتر هم هست: اگر قرار است که در آينده مجدداً چنين مشکل مشابهي برايتان رخ دهد، چگونه قصد داريد آنرا کنترل نماييد؟ اگر شما يک دوست و يا همکار با معرفت و ارزشمند داريد، مي توانيد از او کمک گرفته و مشورت بخواهيد. اگر هم نداريد، عقايد خود را بر روي يک کاغذ بنويسيد و اين سؤالات را از خودتان بپرسيد و حتي الامکان از انتقادهاي شخصي خودداري کنيد. زمانيکه از گذشته خود چيزهايي ياد بگيريد و بر روي استراتژي هاي جديد تمرکز کنيد، مي توانيد به راحتي در بازي زندگي موفق شويد.
اعتماد به نفس زماني در شما ايجاد مي شود که بتوانيد از اشتباهات خود درس بگيريد و آنها را کنار بگذاريد تا به موفقيت دست پيدا کنيد. به چالشي که در مورد ياد گرفتن از اشتباهات فردي مطرح مي شود، خوش آمد بگوييد چرا که آنها مانند شن ريزه هايي هستند که شما را آماده تغيير مي کنند و سبب ميشوند تا قدم هاي بعدي را محکم تر برداريد. سعي کنيد در پايان هر روز خودتان را ارزيابي کرده و ميزان کارايي خودتان را تخمين بزنيد. از تقويم شخصي براي ضبط موفقيت هاي خود استفاده کنيد، ممکن است شما برنده باشيد و خودتان هم متوجه نشويد و يا به زودي از يادتان برود بنابراين يادداشت کردن را از خاطر فراموش نکنيد .