برپایه تحلیل ثانوی دادههای پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان
تغییرات فرهنگی و اُفت باروری در ایران
برپایه تحلیل ثانوی دادههای پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان
چکیده
بر اساس دادههای منتشر شده از سوی سازمانهای مختلف جمعیت شناختی، نرخ باروری در بسیاری از کشورهای جهان و از جمله در ایران در حال کاهش است. این امر میتواند ناشی از دلایل متعددی باشد. با وجود این، دگرگونیهای فرهنگی طی چند دهه اخیر، در میان سایر تغییرات، بیشتر از همه خودنمایی میکنند: رشد فردگرایی، تغییرات مذهبی، رشدسکولاریسم و دگرگونی در ارزشهای خانوادگی، در زمره مهمترین تحولاتی قرار دارند که میتوان ارتباط آنها را با باروری بررسی کرد. هدف از این پژوهش، مطالعه رابطه تحولات فرهنگی در حوزههای فردی، خانوادگی و مذهبی با تغییرات نرخ باروری در مراکز استانهای ایران است. دادههای مربوط به این تحولات فرهنگی از یافتههای پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان در سال 1380 استخراج شده است. برای به دست آوردن نرخهای باروری عمومی در این سال نیز، میزان باروری در سال 1375، بر اساس روش "فرزندان خود" به دادههای استاندارد برای سال 1380 تبدیل شده است. بر این اساس، روش تحقیق در این مطالعه، از نوع تحلیل ثانوی است. نتایج پژوهش نشان داد که رابطه کاملاً معناداری میان متغیرهای فردگرایی، دینداری، سکولاریسم و ارزشهای خانوادگی در میان مراکز استانی ایران با نرخهای باروری در این استانها وجود دارد؛ به این معنا که هرچه میزان دینداری شهرها بیشتر، سطح سکولاریسم و فردگرایی کمتر، میزان توجه به ارزشهای خانوادگی بیشتر باشد، نرخ باروری در آن شهرها بیشتر است و برعکس، دینداری کمتر، سکولاریسم و فردگرایی بیشتر و توجه به ارزشهای خانوادگی کمتر، با نرخهای پایین باروری رابطهای مثبت و همسو دارند.مقدمه و طرح مسأله
باروری اولین عامل تغییرات جمعیتی است. به عبارت دیگر، همه چیز دربارهی یک جمعیت از باروری آغاز میشود. از سوی دیگر، باروری، خود بر عوامل گوناگون تأثیرگذار است: « تحولات جمعیتی در بین تمام موضوعات انسانی، فنی و علمی به عنوان یک عامل مشترک اهمیت دارد » ( مشفق و همکاران، 1391: 152 ). از این رو، تغییر در میزان باروری یک جامعه از اهمیت فراوانی برخوردار است، و این موضوع در کوتاه و یا بلندمدت، در زمینههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، جمعیتی و سیاسی تأثیرگذار بوده، تبعات فراوانی به دنبال دارد. اولین تأثیر چنین تغییراتی را میتوان در حوزه اقتصادی بررسی کرد؛ زیرا باروری تأمین کننده نیروی کار در هر جامعه است و کاهش چشمگیر در نرخ باروری در طولانی مدت، ممکن است جامعه را با کمبود نیروی کار مواجه سازد؛ موضوعی که هم اکنون برخی از کشورهای اروپایی از جمله فرانسه و آلمان با آن مواجهاند. باروری از نظر اجتماعی، تأمین سلامت خانواده و نظام خویشاوندی را در پی داشته و بنابراین، کاهش در سطو نرخ باروری، نظام خانواده و خویشاوندی را با تهدید روبه رو خواهد ساخت. از سوی دیگر، باروری از لحاظ جمعیتی نیز اهمیت ویژهای دارد؛ زیرا کاهش شدید آن ممکن است بقای نسل و تداوم جامعه را به خطر اندازد. سرانجام باروری از نظر عاطفی برای خانواده دارای اهمیت است: تحقیقات در این زمینه نشان میدهد که زوجهای بدون فرزند، در سنین پیری، حمایت اجتماعی و علقههای احساسی کمتری دارند ( کوروپکی (3)، 1988؛ گراندا (4) و دیگران، 1999 ). همچنین، بر اساس مطالعهای در 2008 مشخص شد که زنان بدون فرزند در سنین میانسالی و پیری، عزت نفس و رضایت از زندگی کمتری نسبت به مادران گزارش میکنند ( هانس و اسلاگسولد (5)، 2009 ). در نهایت، میتوان گفت که تغییر در نرخهای باروری جامعه، نشانه نوعی تغییر فرهنگی؛ به ویژه در عرصه خانواده و ویژگیهای خانوادگی است؛ چرا که فرزندان، ضامن تداوم خانواده بوده و کاهش چشمگیر در نرخهای باروری، میتواند بقای خانواده را به خطر اندازد.با به وقوع پیوستن انقلاب صنعتی در کشورهای اروپایی، زمینههای شکل گیری تغییر و تحولات جمیعتی آغاز شد ( عطائی سعیدی، 1391: 17 ). تا قبل از قرن نوزدهم، باروری همواره از نرخ بالایی برخوردار بود. علت این امر را علاوه بر نرخ بالای مرگ و میر، میتوان در ارزش اجتماعی بالای فرزند به عنوان نیروی کار دانست. در طی گذار جمعیتی اول، به علت عوامل ساختاریای، همچون گسترش علوم و فنون مرتبط با بهداشت و سلامتی و وسایل کنترل و پیشگیری از بارداری، و در نتیجه، کاهش نرخ مرگ و میر، افزایش چشمگیری در میزان موالید در کشورهای اروپایی رخ داد. این قضیه تا اوایل دهه 60 ادامه یافت که در نهایت، به رخ دادن پدیده انفجار جمعیتی منجر گردید؛ اما روند فوق، در دهههای 60 و 70 و بعد از آن کاهش یافته ( نیلز و دیگران، 2005: 1؛ بهنام، 1383 )، حالتی معکوس به خود گرفت؛ به طوری که کشورهای اروپایی که از نرخ بالایی در باروری برخوردار بودند، نزول تقریباً یکبارهای را در آمارهای مربوط به زادوولد خود تجربه کردند، که از این کاهش با عنوان گذار دوم جمعیتی یاد میشود. این پدیده یعنی کاهش فزاینده باروری در اروپا، در ابتدا به عوامل ساختاری همچون دلایل اقتصادی ( کله لند و ویلسون، 1987 ) مانند تقاضا برای فرزندان ( عطائی سعیدی، 1391: 15 ) و ... نسبت داده میشد؛ اما به تدریج توجه محققان به سوی عوامل فرهنگی، نظیر: تغییر در ارزشهای خانوادگی، کاهش سطوح دینداری و رشد سکولاریسم معطوف گردید.
روند مشابهی از آنچه بر اساس گذارهای اول و دوم جمعیتی پیرامون تغییرات باروری در کشورهای اروپایی توضیح داده شد، کم و بیش و تدریجاً در سایر کشورهای جهان ملاحظه گردید و آمارها با فاصله زمانی بیشتری، نشان داد که پدیده مذکور تنها محدود به جوامع صنعتی نیست، بلکه پدیدهای جهانی است. در ایران، با شروع سالهای جنگ، افزایش زیادی در نرخ باروری کشور رخ داد؛ اما پس از آن، این نرخ به میزان قابل توجهی کاهش یافت، تا جایی که هم اکنون در برخی از شهرهای ایران، نرخ باروری به زیر سطح جایگزینی رسیده است.
این در حالی است که مسأله کاهش باروری در ایران از اهمیت و حساسیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا هم اکنون، ایران جامعهای در حال توسعه بوده و برای دستیابی درازمدت به این امر، نیازمند نیروی کار است؛ دوم این که ایران به عنوان جامعهای مذهبی و دینی، ارزش زیادی برای خانواده و تداوم آن قائل است؛ زیرا اسلام به عنوان دین هدایت کننده بشر، بر ارزش فرزند و فرزندآوری تأکید کرده است. از سوی دیگر، برای افزایش قدرت ملی و گسترش و صدور انقلاب اسلامی، که هدف نهایی و اصلی جامعه ما را تشکیل میدهد، نیاز به افزایش جمعیت داریم؛ زیرا گسترش جمعیت، نوعی هژمونی اجتماعی و سیاسی در پی خواهد داشت و بنابراین، ادامه یافتن روند کاهش باروری، با ارزشهای اصیل و بنیادین جامعه اسلامی مغایر خواهد بود. سخنان رهبر معظم ایران در سخنرانی اخیر (6) خود که با تکیه بر مبانی و تفکر اسلامی در زمینه افزایش جمعیت، سیاستهای جمعیتی دوران گذشته در کشور را مورد انتقاد قرار داده و خواستار کاهش و یا حذف دلایلی شدند که موجب کم میلی نسبت به فرزند میشود، نیز در همین راستا بود. بنابراین، بجاست که کاهش غیرمنطقی در نرخ باروری جامعه به گونهای جدی مورد توجه قرار گیرد.
تبیین مسأله باروری در ایران بیشتر از طریق نقش و تأثیر سیاستهای جمعیتی (7) و یا پدیدههای مدرنیزاسیون، شهرگرایی و تحصیلات و یا حداکثر به واسطه اشتغال زنان، مطالعه و بررسی شده و تغییرات فرهنگی در این میان نادیده گرفته شده است؛ در حالی که تغییرات فرهنگی از جمله تغییراتی است که جامعه ایران؛ به ویژه در سالهای پس از جنگ با آن روبه رو شده و امکان دارد بر اُفت نرخ باروری نیز تأثیرگذار باشد. این تحقیق خواهان برآورده کردن نسبی چنین امری؛ به ویژه با توجه به تغییرات فرهنگی عمدهای است که از سالهای قبل، جامعه ایران را با خود مواجه ساخته است.
این تحقیق به طور ویژه، بر ارزشهای فرهنگی؛ یعنی فردگرایی، ارزشهای خانوادگی، دینی و سکولاریسم متمرکز گردیده و قصد دارد تأثیر آنها را بر تمایل افراد به باروری و میزان آن بسنجد. بنابراین، در این پژوهش تغییر در ارزشهای خانوادگی، دینداری، سکولاریسم و فردگرایی و ارتباط آنها با نرخهای موالید استانهای کشور بررسی خواهند شد. پرسش اصلی این پژوهش آن است که آیا تغییرات در کاهش نرخهای باروری مراکز استانها با تغییرات فرهنگی نامبرده در آن استانها مرتبط بوده است یا خیر ؟ و در صورت وجود چنین ارتباطی، تأثیر هر یک از این متغیرها چگونه و به چه میزانی است ؟ بنابراین، آنچه این تحقیق را از تحقیقات اندک در این زمینه متمایز میسازد، توجه ویژه و عمیق آن بر تغییر ارزشهای فرهنگی است تا از این طریق، ارتباط آنها را با تغییرات در نرخهای باروری بررسی کند.
مبانی نظری
در دههها و سالهای اخیر در کشورهای توسعه یافته ( چاندوال و همکاران، 1999: 3 ) و بسیاری از کشورهای در حال توسعه مانند ایران، تغییراتی در باروری زنان دیده میشود ( عنایت و دیگران، 1389: 97 ). ایران در چند دهه اخیر افت شدیدی را در میزان باروری کل تجربه کرده است ( عباسی شوازی و خواجه صالحی، 1392: 45 )؛ به گونهای که نرخ رشد جمعیت در ایران از 9، 3، 61، 1 در دهه 1385-1375 کاهش یافته است ( حق شناس، 1390: 30 ). بر اساس پیش بینیهای جمعیتی سازمان ملل، میزان باروری کل در ایران از 1410 شمسی به بعد، به رشد جمعیتی منفی منجر خواهد شد. این مقادیر با پیش بینیهای داخلیای که با استفاده از آمارهای سرشماری 1385 به عنوان سال پایه محاسبه شده و در آن شرایط خاص ایران در نظر گرفته شده، همخوانی دارد ( حق شناس، 1390: 30 ). این میزان باروری حتی از آنچه در برنامه چهارم توسعه پیش بینی شده بود، نیز پایینتر است ( فتحی، 1388: 25 ). این وضعیت سبب شده که ایران طی سالهای 85-82 در جرگه کشورهای با نرخ باروری همتراز یا زیرسطح جایگزینی قرار گیرد ( اداره مدارک جمعیت، 2006: 8-9 ).نظریه پردازان و پژوهشگران کوشیدهاند کاهش باروری را در کشورهای مختلف؛ به ویژه کشورهای اروپایی تبیین کنند. این امر در ابتدا به شکل گیری نظریات اقتصادی، ساختاری و مادی برای تبیین پدیده مذکور منجر گردید؛ نظریاتی که در آنها بر هزینه فرزندان و اشتغال زنان و یا عوامل دیگری مانند افزایش تحصیلات افراد به عنوان دلایل مؤثر بر کاهش نرخ باروری تأکید میشد. بر اساس نظریه اقتصادی نوکلاسیک، تأخیر در ازدواج، کاهش نسبت متأهلان و افزایش طلاق، بازتاب دهنده کاهش مزایای ازدواج برای زنان و افزایش هزینه فرصت والدین شدن برای شمار در حال افزایشی از زنان است ( بیکر (8)، 1981 ). با روشن شدن ناکارآمد بودن نظریات اقتصادی در اواخر قرن بیستم و پس از آن، تبیینهای فرهنگی بیشتر در کانون توجه قرار گرفت، که غالباً به کشورهای توسعه یافته مربوط است. این توجه از آنجا ناشی میشود که مشاهده شد « در همین زمان این کشورها تغییرات فرهنگی عظیمی را تجربه کردهاند » ( هارا، 2008: 56 ). از دهه 60 در اروپا رفتارهای جدیدی، همچون: فعالیتهای جنسی در میان مجردان، همخوابگی، تولدهای خارج از ازدواج، طلاق و عدم ازدواج مجدد و سقط جنین برای دوری از باروری ناخواسته، ابتدا در کشورهای اسکاندیناوی، و سپس در دیگر کشورهای اروپای غربی متداول گردید و پس از آن، بیشتر به کشورهای اروپای شرقی و جنوبی گسترش یافت ( اتوه 2، 2008 ). پرداختن به عوامل فرهنگی در تبیین نرخ باروری، بیشتر با کار وندکا و لستق (10) تحت « نظر گذار دوم جمعیتی » آغاز گردید. آنها این نظریه را به عنوان نتیجه الگوهای در حال تغییر شکل خانواده مطرح کردند، که از تغییرات ارزشی در جوامع پست مدرن ناشی میشود ( هارا، 2008: 56 ). این تغیرات تنها نتیجه تغییر در وضعیت اقتصادی و ساختار نهادی جامعه نیستند؛ بلکه از دگرگونی در روند ارزشها و سنتها سرچشمه میگیرند ( کالدول، 1975: ایوانز و مک دونالد، 2003 ). نظریه ترجیح (11) بر تأثیر جنبههای فرهنگی به عنوان فاکتورهای کلیدی برای تبیین تغییرات اخیر رخ داده در باروری و خانواده در کشورهای مدرن صنعتی تأکید میکند ( ویتالی (12) و دیگران، 2008: 5 ). به همین علت، لستق (1983) پیشنهاد میکند که عوامل و دگرگونیهای فرهنگی را نیز همچون عوامل اقتصادی باید در توضیح تغییرات اخیر در الگوهای ازدواج، باروری و طلاق وارد کرد ( به نقل از رینولد و مانسفلد (13)، 1999: 14 ). تغییرات فرهنگی طیف نسبتاً وسیعی از تغییرات را دربر میگیرد که چهار جنبه آن از بقیه مهمتر به نظر میرسند. این چهار جنبه عبارتند از: گسترش فردگرایی، تضعیف ارزشهای خانوادگی، ضعف دینداری و رشد سکولاریسم.
1- فردگرایی به عنوان خصیصهای غربی ( هوفستده، 1387: 162؛ فینمن (14)، 1966؛ گرین و دیسامب (15)، 2005؛ اسکیماک (16)، 2005 ) یکی از مهمترین ویژگیهای جامعه مدرن به شمار میآید ( وبر، 1383؛ گیدنز، 1377؛ الیک و ریلو (17)، 2004؛ هارا، 2008: 56 ). این پدیده به عنوان کلید تغییر قرن توسط اکثر نظریه پردازان معرفی شده است ( لستق (18)، 1983؛ لستق و میکرز (19)، 1986؛ بک (20)، 1992 و 1995؛ استر، هالمن و دی مور (21)، 1993؛ هالمن و دی مور، 1993 ). برگر فردگرایی را به معنای امکان انتخاب از میان واقعیتها و هویتهای مختلف میداند. گیدنز نیز فردگرایی را از طریق تشریح مفهوم انتخاب، تبیین میکند ( اعظم آزاده و توکلی، 1386: 105 ). پدیده فردگرایی را باید دارای جنبههای مثبت و منفی دانست ( کیویستو، 1378: 19 ). آلکسی دوتوکویل، رشد خودخواهیهای فردی، پشت کردن به منافع عمومی و فضیلتهای جمعی، زوال اخلاق اجتماعی را از جنبههای منفی فردگرایی میداند. دورکیم نیز به گسیختگی، زوال وجدان جمعی و نابودی همبستگیهای سنتی اشاره میکند و بسیاری از آسیبهای جامعه، از جمله خودکشی را پیامد افراط در فردگرایی میداند ( آربلاستر، 1377: 54 و 83 ). تأکید گسترده بر فردگرایی، بحث اومانیسم، که مفهوم اصالت انسان یا در کانون توجه قرار دادن بشر را در خود دارد، پیش میکشد. این ایده، آزادی ( بیات، 1381: 10 )، مردود شمردن اعتقادات مذهبی ( کاسیرر، 1370: 21 ) و رهایی از تمام موانعی که بر سر راه خواستههای فرد قرار میگیرد ( آربلاستر، 1377: 21-25 ) را در پی دارد. خانواده از اساسیترین نهادهایی است که "در نتیجه گسترش فردگرایی، در جوامع جدید شدیداً تحت تأثیر قرار گرفته است" ( معیدفر و خسروشاهی، 1389: 94 ). نظریهها فرایند فردگرا شدن را به عنوان بانفوذترین نیرو در تغییر نگرشهای مربوط به زناشویی و دیگر پیوندهای جنسی شناسایی میکنند ( رینولد و مانسفلد، 1999: 7 ). توماس و زنانیکی نگرشهای فردگرایانه را علت بی سازمانی خانوادگی معرفی کردهاند ( کوزر و روزنبرگ، 1378: 483 ). بر اساس نظر تورنتون (22) (1998) تأکید روی فردگرایی و آزادی و استقلال، به افزایش طلاق منجر شده است ( ممانی و ماتینی (23)، 2003: 2 ). گسترش فردگرایی به عقایدی برای تنها زیستن، هم خوابگی، طلاق، ازدواج مجدد و کاهش تأثیر هنجارهای اجتماعی بر رفتار باروری منجر شده است ( رینولد و مانسفلد، 1999: 44 ). بر اساس نتایج حاصل از PARS در 2003 در آلمان، رایجترین دلیل برای نداشتن فرزند، نداشتن شریک ثابت توسط مردم ذکر شده است. دومین دلیل رایج نیز میل به سبک زندگیهای منفرد بوده است ( دوربیتز، 2005: 378-389 ). برای مثال، در ژاپن بین سالهای 1970 تا 2005 شمار زنان ازدواج نکرده از 18 به 32 درصد افزایش یافته است ( 2007، KSJK؛ به نقل از اتوه، 2008: 16 ). بی فرزندی نیز همانند جمع کل افراد هرگز ازدواج نکرده به سرعت در ژاپن در حال رشد است ( دیسمبر (24)، 2005 ). این بحث کم و بیش در کشورهای آلمانی زبانی چون: سوئیس و اتریش، در کشورهای اروپای جنوبی مانند: اسپانیا، ایتالیا و یونان و در کشورهای سوسیالیست سابق مشاهده میشود و احتمال زیادی وجود دارد که کشورهای دیگر، مانند کره و تایوان نیز در آینده به کشورهای با بی فرزندی فزاینده بپیوندند ( هارا، 2008: 58-59 ). روما در پژوهش خود دریافت که زوجها در نهایت بدون بچه شادتر هستند ( روما (25)، 1984 ).
هافشتد (1994) در تحقیق خود رتبه فردگرایی در ایران را کمی بیش از متوسط نشان داده است ( اعظم آزاده و توکلی، 1386: 103 ). دادههای تحقیق منصور معدل، نشان میدهند که گرایش به استقلال فردی (26) در بین سالهای 2000 و 2005 در ایران گسترش یافته است. این دادهها بیان میکنند که ارزشها در ایران به طرف ارزشهای خودمختاری در حرکتند ( معدل (27)، 2010 ). عباسی شوازی و دیگران (1383) در مطالعهای که روی چهار استان منتخب ایران- که از لحاظ ویژگیهای جمعیتی و فرهنگی متفاوت بودند- انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که در استانهایی که زنان در سطحی بالاتر از استقلال قرار گرفتهاند ( یزد و گیلان )، در مقایسه با سطح پایین استقلال زنان در دو استان دیگر ( آذربایجان غربی و سیستان و بلوچستان ) باروری پایینتری دارند. نتایج کلی این تحقیق نشان میدهد که زمان مستقلتر، باروری پایینتری را تجربه کردهاند ( عباسی شوازی و علی مندگاری، 1389 ).
2- تضعیف ارزشهای خانوادگی: نهاد خانواده در دورههای گوناگون تغییراتی را در ساختار خود تجربه کرده است ( سلطانی، 1390: 144 ) و این تغییرات برای مدت زمانی طولانی یکی از علایق اصلی تحقیقی نزد جامعه شناسان بوده است ( فوکادو (28)، 2008: 3 ). شکل مسلّط خانواده پس از انقلاب صنعتی و دگرگونیهای موازی با آن، خانواده هستهای بوده است. از نظر پارسونز، تأکید این نوع خانواده بر داشتن فرزند ( پارسونز، 1363: 725 ) و جامعه پذیری اوست ( پارسنوز و بیلز (29)، 1956 ) و افراد از طریق آن مورد تأیید اجتماعی قرار میگیرند. پارسونز این نوع خانواده را برای پرورش شخصیت فرد در آینده و تعدیل شخص از نظر عاطفی ضروری میداند ( میشل، 1354: 69 ). پژوهشها نشان میدهند کشورهایی که در آنها نهاد خانواده حمایت میشود، در مقایسه با کشورهایی که کمتر از خانواده حمایت میکنند، فاصله بین اندازه ایده آل خانواده و اندازه واقعی آن کمتر است (chenais, 1998: 83).
بر اساس نتایج تحقیقات گوناگون، ارزشهای خانوادگی امروزه با تغییرات گستردهای که در جامعه و خانواده ایجاد شده، در حال دگرگونی و فروپاشی هستند. تغییر در چنین ایستارهایی، نقش تعیین کنندهای در روندهای جمعیت شناختی داشته است (30) ( عباسی شوازی و عسکری ندوشن، 1384؛ اتوه، 2008 ). ایران از جمله کشورهایی است که در چند دهه اخیر تغییرات فرهنگی و اجتماعی زیادی را، به خصوص در حوزه خانواده تجربه کرده است ( عباسی شوازی و همکاران، 1389؛ معیدفر و خسروشاهی، 1389 ). تغییرات در خانواده را میتوان شامل دگرگونی در ساختار ازدواج ( مانند شیوع ازدواجهای مبتنی بر عشق در سالهای پس از جنگ جهانی دوم (31) ) (KSJK, 2004)، کاهش ارزش فرزند، افزایش نرخ طلاق، وجود خانوادههای تک سرپرست، هم خوابگی و افزایش موالید خارج از ازدواج در اکثر کشورها برشمرد، که همگی آنها به نوعی به کاهش نرخ باروری منجر شدهاند و ممکن است بر ارزش فرزند تأثیر بگذارند. در اکثر مطالعات مربوط به رابطه ساختار خانواده در دوران کودکی و باروری خارج از ازدواج، مقایسه بین فرزندان با دو والد و افراد بدون والد یا تک والدی نشان میدهد بچههایی که با دو والد رشد میکنند، کمتر احتمال دارد که فرزندی خارج از ازدواج داشته یا طلاق گرفته باشند. نتایج تحقیق همچنین نشان میدهد زنانی که در خانوادههای با دو والد رشد مییابند، 56 درصد شانس کمتری برای داشتن فرزند اول خارج از ازدواج دارند ( ووایلدمن و پرشکی (32)، 2009 ). برعکس، مازیک دریافت که تولد در خانوادههای تک سرپرست، با 66 درصد افزایش در شانس باروری خارج از ازدواج برای سفیدان غیراسپانیایی همراه بوده است ( موسیک (33)، 2002 ). این پدیده بین سالهای 1970 تا 2000، از حدود 10 درصد به 50 درصد در کشورهای اسکاندیناوی و از حدود کمتر از 10 تا 40 درصد برای انگلستان و فرانسه افزایش یافته است ( شورای اروپا، 2005 ). در 2006 درصد این متولدان در دانمارک، فرانسه، نروژ، انگلستان، سوئد و ایلسند حدود 50 درصد بوده است ( فوکادو، 2008: 5 ). این تغییرات، جهت گیری بنیادیای را در سازماندهی و زندگی خانوادگی نشان میدهد ( فوکادو، 2008؛ وایلدمن و پزشکی، 2009: 1294 )؛ تا جایی که امروزه ساختار خانواده به سوی خانوادههای تک والدی و هم خانهای در حرکت است ( سلطانی، 1390: 144 ). این ساختارها با کاهش میزان ازدواج، کاهش باروری را در پی دارند.
3- دینداری: نظریه پردازان گوناگونی مانند وبر و دورکیم بر اهمیت و نقش دین در کنش اجتماعی تأکید کردهاند ( ویلم، 1386: 18 ). شُر (34) (1998) ذکر کرده که مذهب میتواند تأثیر معناداری روی باورهای فرزندآوری داشته باشد (لی (35)، 2009: 627). تحقیقات نشان میدهند که مذهب ارتباط قوی با خانواده و مشروعیت بخشیدن به آن دارد ( هاوسکنت و پانکرست (36)، 2000 )؛ زیرا بیشتر ادیان، گرایش به تأکید بر ارزشهای خانواده دارند ( گلدسکیدر (37)، 2006: 41 ). مجموعهای از مطالعات انجام شده توسط اقتصاددانان نشان میدهد که باروری در میان خانوادههایی که به واسطه فرزندانشان با مدارس الامی مواجهاند، بالاتر است ( برمن و استفانیان (38)، 2008 ). شماری از پژوهشگران نیز ( تورنتون و کامبرن (39)، 1989؛ روتسکی (40) و دیگران، 2004؛ میر (41)، 2003 ) دریافتهاند که زنان جوان مذهبی، نسبت به زنان کمتر مذهبی، احتمال کمتری دارد که روابط جنسی قبل از ازدواج داشته باشند ( آدامزیک، 2007: 658 ). نتایج تحقیق وایلدمن و پرشسکی نشان میدهد زنانی که در عبادات مذهبی هفتگی حضور یافتهاند، 41 درصد شانس کمتری برای فرزند اول خارج از زناشویی داشتند ( وایلدمن و پرشسکی، 2009: 1302 ). پژوهشها نشان میدهد که درگیری مذهبی در دوران کودکی با تشکیل خانواده مرتبط است ( اگبین و دِو، 2009؛ سیگل- راشتن و مک لنهان (42)، 2004 ). تحقیقات دیگر نشان دادهاند که سطوح بالاتر تعصب مذهبی در دوران کودکی با روابط جنسی کمتر قبل از ازدواج، ازدواج زودتر ( برای برخی از گروهها ) و داشتن عقاید منفی بیشتر درباره خانوادههای غیرسنتی همراه است ( اگبین و دِو (43)، 2009؛ پِیرس (44)، 2002؛ رگنرس (45)، 2007؛ تورنتون و کامبرس، 1989؛ یوکر و استوکس (46)، 2008 ). دیگران نشان دادهاند که دینداری در دوران کودکی با شانس بیشتر ازدواج و عدم باروری خارج از ازدواج همراه است ( پارنل، اسویگود و استیونز (47)، 1994 ). از سوی دیگر، گروههایی که افزایش زیادی در تولدهای خارج از زناشویی داشتهاند، کاهش بزرگی را نیز در افرادی که در خانوادههای دو- والدینی و دارای عبادات هفتگیِ مذهبی رشد میکنند، تجربه کردهاند. این نکته به این دلیل از اهمیت برخوردار است: این که سهم رشد جمعیت در خانوادههای با دو فرزند و عبادات مذهبیِ منظم، حدود 15 سال قبل از این که باروریهای خارج از ازدواج افزایش یابند، شروع به کاهش کرده است ( وایلدمن و پرشسکی، 2009: 1296-1295 ). مذهب همچنین میتواند بر اولویتهای فردی برای داشتن فرزند یا کنترل باروری تأثیرگذار باشد ( برمن (48) و دیگران، 2007: 4 ). نتایج تحقیقات بیانگر آنند که افراد با باورهای مذهبی سنتیتر، اغلب با بحثها و وسایل مربوط به پیشگیری مخالفند ( هاکر (49)، 1999: 359 ). مذهب همچنین با تصمیم گیری درباره سقط جنین ارتباط معناداری دارد ( آدامزیک، 2007: 665 ). هم اکنون شواهد و دادههای مختلف، تغییر و افت دینداری را در کشورهای گوناگون نشان میدهند. این موضوع تحت عنوان تئوری سکولاریزاسیون در کانون توجه نظریه پردازان قرار گرفته است ( نائبی و آزادارمکی، 1385: 77 ).
4- گرایشهای سکولاریستی: برگر سکولاریزاسیون را خارج شدن بخشهای جامعه و فرهنگ از قلمرو نهادها و نمادهای دینی میداند، که به اعتقاد وی علاوه بر تأثیر بر فرهنگ و دیگر بخشهای جامعه بر ذهنیت افراد نیز تأثیر میگذارد ... و افرادی به بار میآورد که به جهان و زندگی خود، بدون تمسک به تفسیر مذهبی مینگرند ( برگر، 1967: 107-108 ). برگر سکولاریزاسیون را غالباً ناشی از فردگرایی میداند که تأثیر عمدهای در حوزه دین برجا میگذارد ( اعظم آزاد و توکلی، 1386: 105 ). دورکیم نیز معتقد است که وقتی جامعه از حالت جمع گرا به فردگرا تغییر میکند، وجدان مذهبی کاهش مییابد ( دورکیم، 1363 ). تغییرات در دینداری نشان میدهد که برای جوانان، دینداری همانند بسیاری از موضوعهای دیگر، از شکل پذیری کامل و یقینی قبلی خارج شده و حالتی گزینشی و فردی پیدا کرده است ( اعظم آزاده و توکلی، 1386: 102 ). توکلی در تحقیق خود نشان میدهد که گرایش مادران به ارزشهای مذهبی بیش از دختران است ( توکلی، 1378 ). پژوهشها تغییرات در دینداری را با کاهش میزان باروری و سایر رفتارهای مؤثر آن همبسته میدانند.
نظریه کلاسیک انتقال جمعیتی استدلال میکند که کاهش در میزان دینداری یا سکولاریزاسیون با کاهش در اندازه خانواده همراه است ( گلدسیکدر، 2006: 42؛ گلدسکیدر 2006: 44 ). در بلژیک کاهش نسبتهای ازدواج و افزایش هم خوابگیهای بدون ازدواج (50) و باروروی زناکارانه (51)، با افزایش سکولاریزاسیون و تغییر ارزشها همراه بوده است ( نیلز (52)، 2005: 4 ). بر اساس نتایج PARS در 2003، بخشی از گروههای بی فرزند در آلمان شامل غیرفعالان در مذهب بودهاند ( دوربیتز، 2005: 388 ). شواهدی از ایالات متحده آمریکا و اروپا نشان میدهند که جوانان، غیرمذهبیون، افراد کمتر سنتی، و افرادی که اخلاق مدنی و جنسی سنتی ضعیفتری دارند، احتمال بیشتری دارد که با جنس مخالف خود همخوابگی داشته باشند ( ویو و ریشمن (53)، 1992؛ تورنتون و دیگران، 1992؛ آکسین (54) و تورنتون، 1993؛ کیرنون و استاک (55)، 1993؛ کلارکبرگ (56) و دیگران، 1995؛ لستق و مورس (57)، 1995؛ مک ری (58)، 1997 ). این افراد همچنین احتمال بیشتری میرود که پیوندهای ضعیفتری با والدین شان داشته باشند ( نوک (59)، 1995؛ کلارکبرگ (60) و دیگران، 1995 ). وستون (61) و پارکر (62) 2002) معتقدند که افراد جوان درباره دستیابی به رهایی از نیروهای سنتی، از جمله مذهب، اینکه این ارزشها با والدین بودن ناسازگارند، نگرانند ( میشل و گری (63)، 2004: 7 ).
پیشینه تحقیق
نیلز (2005) در مقالهای با عنوان "تأخیر باروری: پویاییهای فرهنگی یا تغییر ساختاری" با اشاره به تبیینهای مختلفی که در رابطه با کاهش باروری مطرح شده است، به تغییرات اخیر فرهنگی و نقش آنها در کاهش باروری میپردازد. او به این نتیجه میرسد که تغییرات فرهنگی رخ داده در دهههای اخیر، تا حدی تغییر در نرخ باروری را تبیین میکند.عنایت و همکاران (1389) در پژوهشی در ارتباط با نگرش باروری دو نسل مادران و دختران و عوامل فرهنگی مرتبط با آن، که به روش پیمایش و از طریق تکنیک مصاحبه با 300 مادر و 300 دختر به انجام رسیده، به این نتیجه دست یافتند که عوامل فرهنگی بهترین توضیح دهنده سطوح تفاوت باروری بین دو نسل مادران و دختران آن هاست. آنها مطرح کردند که باروری مادران و دختران، روند نزولی خود را در ایران طی میکند.
فردگرایی
وندکا و لستق در سال 1986 با طرح نظریه گذار دوم جمعیتی، آن را محصول تغییراتی میدانند که در حوزه ارزشهای خانوادگی رخ داده است. آنها تأخیر و کاهش ازدواج، افزایش طلاق و افزایش در همخوابگیهای خارج از ازدواج را در قالب "نظریه گذار دوم" مطرح میکنند. لستق شیوع فردگرایی را نیز به عنوان یکی از اصلیترین تغییرات فرهنگی قرن اخیر که توسط اکثر نظریه پردازان مطرح شده است، نام میبرد.هارا (2008) نیز در تحقیق خود به موضوع بی فرزندی در کشورهای آلمان و ژاپن پرداخته و شواهدی از کاهش باروری و افزایش بی فرزندی را در این کشورها نشان میدهد. وی سپس به تغییرات عصر حاضر اشاره کرد، مهمترین آنها را گسترش آزادی فردی و نیل به استعدادهای فردی یا خودشکوفایی میداند.
عباسی شوازی و علی مندگاری در تحقیقی که با استفاده از دادههای "طرح بررسی ویژگیهای اجتماعی و اقتصادی خانوار در سال 1380" جمع آوری شده بود، به بررسی تأثیر ابعاد گوناگون استقلال زنان بر رفتار باروری آنها در ایران پرداختند. طرح فوق تعداد 1960 خانوار را در کل کشور تحت پوشش قرار داد و با 5214 زن 49-15 سال نیز مصاحبه شد. یافتههای این پژوهش که در سال 1389 منتشر شد، نشان میدهد که پایگاه زنان در جامعه مورد مطالعه، در مناطق شهری با مناطق روستایی متفاوت است. افزایش استقلال زنان در دو بعد اطلاعاتی و جابه جایی، رابطهای معکوس با باروری آنها دارد؛ در حالی که در ارتباط با شاخص استقلال در تصمیم گیری، نحوه مشارکتی اتخاذ تصمیم زوجها در موضوعهای متفاوت خانوادگی، به باروری سطح پایین و افزایش میزان استفاده از وسایل پیش گیری از بارداری منجر میشود. نتایج کلی نشان میدهد که زنانِ مستقل تر، باروری پایین تری را تجربه کردهاند.
ارزشهای خانواده
اتوه (2008) در مطالعه خود با عنوان "تغییرات خانوادگی در زمینه باروری پایین"، به بررسی خاص کشور ژاپن پرداخته و نرخهای پایین باروری در این کشور را به برخی از تغییراتی که در حوزه خانواده رخ داده است، مربوط میداند. او به دو تغییر مهم در این زمینه اشاره میکند: نخست افزایش عشقهای مبتنی بر عشق، و دوم کاهش نقشهای سنتی خانوادگی برای زنانی که به تحصیلات و فرصتهای شغلی توجه میکنند.مذهب
هاکر (1999) در پژوهشی درباره "نام گذاری فرزند، مذهب و کاهش باروری در امریکا" به بررسی عوامل مرتبط با زناشویی در میان زنان سفیدپوست میپردازد. او با تمرکز بر رابطه بین مذهب و باروری به دو نتیجه میرسد: اول این که نرخ باروری در میان افراد با مذهب لوتر بیش از افراد عامی است؛ دوم این که افرادی که نام فرزند خود را از کتاب مقدس انتخاب میکنند، باروری بیشتری دارند.سکولاریسم
ادسیرا (2004) با استفاده از دادههای پیمایش 1985 و 1999 در جامعه اسپانیا به این نتیجه دست یافت که در حالی که در 1985 اندازه خانواده در بین مشارکت کنندگان کاتولیک و غیرکاتولیک تقریباً یکسان بود، در سالهای بعد نرخ باروری در میان افرادی که در کلیسا حضور نمییافتند، به طور معناداری کاهش یافت.در مجموع، مرور تحقیقات انجام شده در زمینه ارتباط کاهش باروری با تغییرات فرهنگی، نشان دهنده کمبود تحقیقات جامع درباره موضوع فوق از سویی، و افزایش توجه و گرایش به انجام تحقیقات بیشتر در این باره، از سوی دیگر است.
چارچوب نظری
ایران از جمله کشورهایی است که در طی یکی دو دهه گذشته، کاهش فزایندهای را در میزانهای باروری خود تجربه کرده است. این پدیده همچون سایر کشورها، در ایران نیز بیشتر از طریق تحلیلهای ساختاری و اقتصادی بررسی شده است؛ در حالی که در بسیاری از تحولات اقتصادی و مادیای که در غرب رخ داده، در ایران و دیگر کشورهایی که وضعیتی شبیه به ایران داشتند، اتفاق نیفتاد. بنابراین، به نظر میرسد، تبیین چنین پدیدهای در کشورمان با توجه به متغیرهای اقتصادی و مادی چندان مناسب نباشد، در حالی که ایران همانند غالب کشورهایی که با کاهش شدیدی در نرخ باروری خود مواجه شدهاند، تغییرات فرهنگی و ارزشی گستردهای را تجربه کرده است. پارسونز تغییرات فرهنگی را شامل تغییر در متغیرهای الگویی میداند. از نظر پارسونز در دوران مدرن، برخی از مؤلفههای متعلق به دوران سنتی، جای خود را به وضعیت جدیدی میدهند. وی این تغییرات را در قالب متغیرهای ساختی کنش تجزیه و تحلیل میکند. بر این اساس فردگرایی، سبب روی آوردن از عام گرایی به خاص گرایی، از انتساب به اکتساب، از عاطفی به بی طرفی و کیفیت به عملکرد میگردد.در این پژوهش، تغییرات فرهنگی شامل متغیرهای تغییرات ارزشی خانواده، دینداری، سکولاریسم و فردگرایی، به عنوان متغیرهای مستقل در نظر گرفته شده و متغیر افت باروری، متغیر وابسته این تحقیق را تشکیل میدهد. از سویی میتوان متغیرهای دینداری و سکولاریسم را به مثابه متغیرهایی درنظر گرفت که خود بر تغییرات ارزشی خانواده مؤثرند و هر سه متغیر نیز با باروری در ارتباطند. بنابراین، متغیرهای سکولاریسم و دینداری، به گونهای مستقیم و غیرمستقیم بر باروری تأثیرگذارند. از سوی دیگر، متغیر فردگرایی، به عنوان متغیری تأثیرگذار بر سکولاریسم، ضعف دینداری و ارزشهای خانوادگی در نظر گرفته شده است. بنابراین، میتوان انتظار داشت که فردگرایی به گونهای غیرمستقیم، باروری و تغییرات آن را تحت تأثیر قرار دهد. در این بررسی نرخهای باروری در 28 استان کشور را بر اساس نظریههای برگرفته از وندکا و لستق و هارا و نیلز، که مطرح میکنند تغییرات ارزشی گسترده رخ داده در حوزههای خانواده، فردگرایی و دینداری ( سکولاریسم )، تغییراتی را در نرخ باروری ایجاد کردهاند، با دادههای حاصل از پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان در سال 1380 که بیانگر میزان دینداری سکولاریسم و اهمیت ارزشهای خانواده در استانهای مختلف کشور است، در ارتباط قرار میدهیم. ارزشهای خانوادگی، ارزش هاییاند که خانواده را به عنوان بنیاد جامعه، مهم و ضروری میشمارند. بنابراین، انتظار میرود که کاهش اهمیت ارزشهای خانوادگی، کاهش میزان باروری را در پی داشته باشد. دین به عنوان آموزهای که خواهان گسترش جهانی است، بر افزایش فرزندان تأکید دارد. فردگرایی نیز با منزوی ساختن فرد و کاهش اهمیت جمع، بر کاهش فرزندآوری تأکید دارد. نظریه پردازان زیادی، فردگرایی را به عنوان کلید اساسی تغییر در قرن حاضر معرفی کردهاند.
شکل1- نمودار مدل نظری تحقیق
فرضیههای پژوهش
با افزایش فردگرایی، نرخ باروری کاهش مییابد.با افزایش گرایش به سکولاریسم نرخ باروری کاهش مییابد. با کاهش میزان دینداری نرخ باروری کاهش مییابد.
با کاهش اهمیت ارزشهای خانوادگی، نرخ باروری کاهش مییابد.
فردگرایی در میان عوامل فرهنگی دیگر، تأثیر بیشتری بر باروری دارد.
روش پژوهش
روش تحقیق در این مطالعه، روش تحلیل ثانوی است. تحلیل ثانویه به معنای استفاده از روش آماری جدید برای بررسی مجدد دادههای گردآوری شده است که « تفسیر، نتیجه گیری یا شناختی افزون بر گزارش اول یا متفاوت از آن ارائه میدهد » ( حکیم (64)، 1982؛ به نقل از بیکر، 1386: 307 ). این پژوهش با استفاده از این روش به بررسی رابطه بین تغییرات فرهنگی و باروری میپردازد.اینگلهارت طی مطالعات گسترده خود نشان میدهد که دگرگونی ارزشها در میان نسل جدید، بیانگر تحول فرنگی است که نسبت به نسل قدیم رخ داده و در این تحول کیفیت زندگی و ابراز نظر فردی، برجستگی بیشتری در مقابل هنجارهای اجتماعی، اخلاقی، سیاسی و مذهبی گذشته دارد. از نظر وی، فرهنگ نظامی است که از طریق آن جامعه با محیطش تطابق مییابد. او معتقد است که فرهنگ ثابت نیست و در صورت تغییر در محیط، احتمال دگرگونی در فرهنگ نیز در بلندمدت وجود دارد ( اینگلهارت، 1373: 60 ). تغییرات فرهنگی دارای ابعاد مختلفی است؛ اما در رابطه با باروری، تئوریهای مختلف به ویژه بر تحول در چهار بعد فردگرایی، دینداری، سکولاریسم و ارزشهای خانوادگی دلالت دارند. این چهار مورد، متغیرهای مستقل این مطالعه را تشکیل میدهند. مفهوم فردگرایی از خلال مبانیای چون اصالت انسان یا اومانیسم که در دوران مدرنیته شکل گرفته، به وجود آمده است، که بر اساس آن خدمت فرد به انسان، یگانه هدف مورد نظر برای تمام مقاصد عالی بشر است و او از تمامی حقوق و آزادیها به صرف انسان بودنش برخوردار است ( بابک، 1377: 42 ). در این گرایش استقلال فرد نسبت به جمع، گروه و جامعه ترجیح داده میشود ( آراسته خو، 1381: 219 ). فردگرایی به ویژه در قرن بیستم و پس از آن توسط نظریه پردازان زیادی، از جمله: هوفستد، پارسونز، شودر، باکان، بری، موریس و اسمیت و ... بررسی و تحلیل شده است. فردگرایی نهادی شده اساساً مفهومی پارسونزی است که وی آن را برای جامعه آمریکا به کار برده است ( روشه، 1376؛ چلبی، 1375 ). در این نوع فردگرایی « فرد به عنوان یک شخصیت، با نظام تمایلات تفکیک شده و منسجم هنجاری که حائز اخلاف مسؤولیت است، در جهت منافع فردی و جمعی، به صورت خلاق، نقاد و سازنده حرکت میکند » ( چلبی، 1375: 29 ). فردگرایی نزد پارسونز در قالب متغیرهای ساختی کنش تحلیل میشود؛ بدین معنا که در دوران مدرن، برخی از مؤلفههای متعلق به دوران سنتی، جای خود را به وضعیت جدیدی میدهند. دادههای مربوط به سنجش متغیر فردگرایی در این پژوهش، از پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان استخراج شده است. این دادهها، اطلاعات لازم را بررسی دو بعد از شش دسته متغیرهای کنش پارسونز؛ یعنی "خاص گرایی به عام گرایی" و "اکتساب به جای انتساب" دربردارند. در عام گرایی، برخلاف خاص گرایی، کنشگر بر اساس معیارهای عام درباره چیزی داوری میکند. انتساب به معنای توجه به معیارهای ذاتی، و اکتساب به مفهوم درنظر گرفتن ویژگیهایی است که فرد در نتیجه سعی و کوشش خود کسب میکند. برای سنجش الگوی عام گرایی- خاص گرایی از هفت گویه (66) و برای سنجش الگوی انتسابی- اکتسابی از چهارگویه (67) استفاده شده است.
دومین متغیر مستقل این پژوهش دینداری است. دینداری به معنای داشتن اهتمام دینی است. یینگر دین را به عنوان جمع اعتقادات و اعمالی که با کمک آنها یک گروه ( دینی ) با مسائل و مشکلات عظیم زندگی مواجه میشوند ( ویلم، 1386: 48 ) تعریف میکند. در این پژوهش، متغیر دینداری از طریق مدل گلارک و استارک، که قابلیت انطباق با دین اسلام را نیز دارد، سنجیده شده است. این مدل، دینداری را در قالب چهار بعد اعتقادی ( اعتقاد به اصول دین اسلام )، عاطفی ( احساس وابستگی و تعلق به دین )، تجربی ( به کارگیری دین در زندگی روزمره ) و بعد مناسکی ( انجام اعمال و مناسک دینی ) در نظر میگیرد. برای سنجش هر یک از این ابعاد از گویههای مختصّ خود که در پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان به کار رفته، استفاده شده است. متغیر دینداری از طریق هشت گویه در این پیمایش سنجیده شده است (67). متغیرهای فردگرایی،سکولاریسم و ارزشهای خانوادگی نیز از طریق دادهها حاصل از همین پژوهش که در سال 1380 در کل کشور انجام شده، عملیاتی شدهاند. سکولاریسم، جریانی است که از طریق آن، بخش هایی از جامعه و فرهنگ از سیطره دین خارج میشوند ( ویلم، 1386: 139 ). در نتیجه، افراد دیگر مانند گذشته دین را از جمله نهادهای اساسی هر جامعه نمیدانند و برای آن ارزش کمتری در مقایسه با نهادهای دیگر قائلاند. این متغیر از طریق 9 گویه سنجیده شده است (68). ارزشهای خانوادگی نیز آخرین متغیر مستقل این پژوهش را تشکیل میدهد. منظور از ارزشهای خانوادگی، ارزشهای خانواده هستهای است که برای مدت زیادی در جوامع مختلف شکل اصلی خانواده را تشکیل میداده است و هم اکنون نیز این نوع از خانواده، شکل عمده خانواده در بیشتر مناطق جهان بوده و دارای کارکردهای اساسی است. پارسونز کارکردهای خانواده هستهای را شامل فرزندآوری، جامعه پذیری کودک، تأیید اجتماعی افراد و اعطای هویت اجتماعی به آنها، پرورش شخصیت فرد برای زندگی در آینده و تعدیل عاطفی فرد میداند. بیمن، خانواده هستهای را یک واحد بسیار مهم از نظام اجتماعی در جامعه ایران میداند و آن را به عنوان چارچوب و پایگاه جامع حمایتی برای اعضای آن محسوب میکند ( بیمن، 1986 ). ارزشهای خانوادگی اهمیت خانواده را نزد افراد بالا میبرند و نقش زیادی برای خانواده قائلاند. برای سنجش این متغیر از چهار گویه استفاده شده است (69).
در مجموع، دادههای مربوط به چهار متغیر مستقل مذکور در قالب طیفهای سه مقولهای (70) و یا پنج مقولهای (71) از مردم 28 مرکز استان کشور پرسش شده است. نمره هر یک از شهرها برای گویههای چهار متغیر مورد نظر بر اساس درصد به دست آمده در مقولههای "زیاد یا کم" آن گویهها و سپس رتبه بندی آنها بر پایه بیشترین درصد به کمترین، از 1 تا 28 حاصل شده است. رتبههای به دست آمده سپس بر پایه اولویت بندی شهرها در گویههای مختلف با یکدیگر جمع شده و نمره شهرها را بر حسب متغیر مورد نظر تشکیل دادند. رتبه بندی مجدد شهرها بر اساس نمره کل به دست آمده از مجموع رتبههای گویههای منفرد، رتبه کلی آنها را به دست داد. با فرض نماینده بودن هر یک از مراکز استانها برای استان مورد نظر به لحاظ متغیرهای فردگرایی، دینداری، سکولاریسم و ارزشهای خانوادگی، ما به آنها رتبه هایی از 1 تا 28 دادهایم. بدین ترتیب، شهر با بیشترین میزان دینداری، رتبه 1 و شهر با کمترین میزان دینداری، رتبه 28 را بدست آورد. این عمل در مورد سایر متغیرهای مستقل نیز بر همین قیاس انجام شد. نرخهای باروری در هر یک از استانها نیز به همین ترتیب، رتبههایی از 1 تا 28 به دست آوردند. منظور از نرخ باروری، نسبت تعداد موالید در یک سال به جمعیت زنان 15 تا 49 سال همان سال است. این نرخها در شهرهای مختلف کشور از طریق روش فرزندان خود (72) محاسبه شده است.
برای سنجش ارتباط متغیرهای مستقل؛ یعنی دینداری، سکولاریسم، فردگرایی و ارزشهای خانوادگی با نرخ باروری در هر یک از استانها از آزمونهای رگرسیون و پیرسون استفاده شد، که در هر دو مورد نتایج یکسانی به دست آمد.
یافتههای تحقیق
نتایج حاصل از این پژوهش، رتبه هر یک از 28 مرکز استان کشور را به لحاظ متغیرهای دینداری، سکولاریسم، فردگرایی و ارزشهای خانوادگی و نیز نرخ ( نمره ) باروری به شرح زیر نشان میدهد:جدول1- رتبه متغیرهای مستقل و وابسته به پژوهش به تفکیک استان ها
]
|
|
|
متغیرهای مستقل |
|
|
|
متغیر وابسته |
|
|
|
|
دینداری |
سکولاریسم |
فردگرایی |
ارزش های خانوادگی |
باروری |
|||||
مراکز استان ها |
نمره |
رتبه |
نمره |
رتبه |
نمره |
رتبه |
نمره |
رتبه |
نمره |
رتبه |
اراک |
113 |
11 |
155 |
18 |
187.4 |
12 |
56 |
9 |
1958.1 |
14.0 |
اردبیل |
53 |
2 |
166 |
20 |
187.1 |
13 |
74 |
13 |
2069.3 |
9.0 |
ارومیه |
144 |
18 |
85 |
6 |
174.2 |
23 |
65 |
20 |
2121.3 |
7.0 |
اصفهان |
124 |
16 |
144 |
14 |
174.7 |
22 |
65 |
8 |
1600.9 |
26.0 |
اهواز |
174 |
23 |
38 |
2 |
177.8 |
21 |
73 |
6 |
2227.2 |
4.0 |
ایلام |
148 |
19 |
147 |
17 |
178.3 |
19 |
47 |
5 |
1646.7 |
22.0 |
بندرعباس |
81 |
6 |
146 |
16 |
177.9 |
20 |
49 |
1 |
2588.. |
2.0 |
بوشهر |
104 |
9 |
171 |
21 |
196.2 |
9 |
25 |
4 |
2147.6 |
5.0 |
تبریز |
116 |
12 |
127 |
11 |
184.9 |
15 |
73 |
17 |
1622.6 |
24.0 |
تهران |
184 |
24 |
38 |
2 |
163.8 |
26 |
83 |
16 |
1510.3 |
27.0 |
خرم آباد |
95 |
8 |
138 |
12 |
182.1 |
17 |
62 |
8 |
1726.0 |
19.0 |
رشت |
213 |
25 |
57 |
3 |
151.4 |
27 |
58 |
14 |
1455.0 |
28.0 |
زاهدان |
36 |
1 |
229 |
26 |
247.7 |
1 |
56 |
11 |
3532.9 |
1.0 |
زنجان |
95 |
8 |
140 |
13 |
189.5 |
11 |
28 |
12 |
18.6.3 |
18.0 |
ساری |
122 |
15 |
112 |
9 |
178.8 |
18 |
69 |
21 |
1651.1 |
21.0 |
سمنان |
104 |
9 |
127 |
11 |
208.2 |
4 |
38 |
2 |
1972.1 |
13.0 |
سنندج |
127 |
17 |
80 |
4 |
201.2 |
6 |
97 |
18 |
1868.3 |
15.0 |
شهرکرد |
151 |
21 |
145 |
15 |
185.3 |
14 |
36 |
9 |
1848.1 |
17.0 |
شیراز |
150 |
20 |
31 |
1 |
150.8 |
28 |
74 |
15 |
1641.3 |
23.0 |
قزوین |
148 |
19 |
105 |
8 |
202.7 |
5 |
77 |
18 |
1860.2 |
16.0 |
قم |
57 |
4 |
199 |
23 |
200.6 |
8 |
48 |
10 |
2015.9 |
11.0 |
کرمان |
54 |
3 |
160 |
19 |
211.4 |
3 |
30 |
7 |
2136.6 |
6.0 |
کرمانشاه |
153 |
22 |
95 |
7 |
174.1 |
24 |
39 |
19 |
1666.9 |
20.0 |
گرگان |
121 |
14 |
126 |
10 |
183.3 |
16 |
34 |
9 |
2002.1 |
12.0 |
مشهد |
106 |
10 |
208 |
24 |
170.5 |
25 |
77 |
8 |
2043.3 |
10.0 |
همدان |
120 |
13 |
81 |
5 |
201.1 |
7 |
75 |
19 |
1671.1 |
25.0 |
یاسوج |
69 |
5 |
179 |
22 |
190.5 |
10 |
70 |
8 |
2112.7 |
8.0 |
یزد |
86 |
7 |
224 |
25 |
226.7 |
2 |
46 |
3 |
2269.6 |
3.0 |
رتبه 1 به معنای دینداری بیشتر، سکولار بودن کمتر، فردگرایی کمتر و ارزشهای خانوادگی بالاتر است.
تحلیلهای دو متغیره
در بخش تحلیلی، نتایج حاصل از آزمون پیرسون برای فرضیه اول بین دو متغیر فردگرایی و باروری، نشان دهنده کاهش میزان باروری با افزایش فردگرایی در شهرهای مختلف کشور است. میزان آزمون پیرسون در اینجا برابر 0.666- و سطح معناداری 0.000 حاصل شده، که مقبول است. بر این اساس، می توان گفت که بین رتبه فردگرایی و رتبه باروری در بین 28 استان کشور رابطه معکوسی وجود دارد؛ به این معنا که هرچه میزان فردگرایی در میان مراکز استانهای کشور بیشتر باشد، نرخ باروری آن استان، نسبت به دیگر استانها پایینتر است و برعکس. به عبارت دیگر، شهرهای با میزان فردگرایی بالاتر، باروری کمتری دارند؛ عکس این قضیه نیز صادق است. این امر به معنای تأیید فرضیه اول پژوهش ما است. داده های فرعیتر، رابطه بین ابعاد فردگرایی و باروری را به این صورت نشان میدهند:جدول2- نتایج حاصل از آزمون پیرسون
ابعاد فردگرایی |
میزان آزمون |
سطح معناداری |
تعداد |
خاص گرایی- عام گرایی |
0.665- |
0.000 |
28 |
انتسابی- اکتسابی |
0.265 |
0.068 |
28 |
همان گونه که در جدول بالا نیز مشاهده میشود، برای نمونه، شهرهای زاهدان، اردبیل و کرمان به ترتیب از بیشترین میزان دینداری در مقایسه با سایر مراکز استانی برخوردار بوده، و شهرهای تهران و رشت، دینداری کمتری نسبت به شهرهای دیگر داشتهاند. از نظر متغیر سکولاریسم، شهرهای زاهدان، یزد و مشهد کمتر از دیگر شهرهای کشور گرایش به سکولاریسم داشتهاند، در حالی که میزان سکولاریسم و گرایش به آن در شهرهای شیراز، تهران، اهواز و رشت بیش از سایر شهرهای کشور بوده است. متغیر فردگرایی، کمترین میزان را به ترتیب در شهرهای زاهدان، یزد و کرمان و بیشترین میزان را در مراکز استانی شیراز، رشت و تهران کسب کرده است. سرانجام، اهمیت به ارزش های خانواده در شهرهای بوشهر، زنجان و کرمان از بیشترین میزان برخوردار بوده و در شهرهای سنندج، تهران و قزوین کمترین سطح اهمیت را داشته است.
این دادهها گویای ارتباط معنادار بعد خاص گرایی- عام گرایی فردگرایی با باروری بوده، در حالی که بعد انتسابی- اکتسابی فاقد اثرگذاری بر باروری و نرخ آن است؛ به این معنا که هرچه از مؤلفه خاص گرایی فردگرایی به سوی عام گرایی که بیشتر ویژه جوامع مدرن و جدید است، حرکت کنیم، سطح باروری کاهش مییابد. در عام گرایی، برخلاف خاص گرایی، کنشگر بر اساس معیارهای عام درباره باروری داوری دارد.
فرضیه دوم تحقیق به بررسی و آزمون رابطه میان دو متغیر سکولاریسم و نرخ باروری پرداخته است. نتایج حاصل از آزمون پیرسون میان رتبههای هر یک از دو متغیر مذکور در 28 استان کشور، بیانگر آن است که بین این دو متغیر رابطه معناداری وجود دارد. اندازه آزمون پیرسون در اینجا برابر 0.580- و سطح معناداری نیز 0.001 است. این دادهها به این معناست که رشد سکولاریسم تأثیری منفی بر نرخ باروری دارد. به عبارت دیگر، استانهایی که نمره بالایی در سکولاریسم داشتند، از نرخهای باروری کمتری برخوردار بوده و برعکس، استانهای با کمترین میزان سکولاریسم، نرخ های بالاتری در باروری نشان دادهاند.
نتایج به دست آمده از آزمون پیرسون بین متغیرهای دینداری و نرخ باروری نیز در فرضیه سوم، گویای وجود رابطه معنادار بین این دو است؛ به این ترتیب که نرخ باروری در استانهایی که در آنها سطح دینداری بالاتر است، بیشتر بوده و برعکس، هرچه از میزان دینداری شهرها کاسته میشود، نرخ باروری نیز در آنها کمتر میگردد. اندازه آزمون پیرسون در اینجا برابر 0.595 و سطح معناداری 0.001 به دست آمده است. این دادهها به معنای تأیید فرضیه سوم است.
با توجه به ابعاد مختلف دینداری؛ یعنی دینداری اعتقادی، احساسی، تجربی و مناسکی میتوان رابطه هر یک از این ابعاد را با نرخهای باروری در مراکز استانها سنجید. نتایج جدول (6) نشان می دهد که همه این چهار بعد دارای رابطهای معنادار با نرخ باروری هستند. دادهها نشان میدهند که بعد مناسکی بیشترین ارتباط مثبت را با نرخ باروری دارد؛ یعنی چنانچه دینداری مناسکی در میان سایر ابعاد دینداری، بیشتر تقویت شود، می توان انتظار تغییر دیدگاهها و نگرشهای افراد پیرامون باروری و در نتیجه تغییر و افزایش در نرخ های باروری را داشت. این موضوع با نظریههای ارائه شده در این زمینه سازگار است؛ برای مثال، رابرتسون، که دین را حافظ قوانین، نوامیس و نظم اخلاقی جامعه میداند، برای عملکردهای دین اهمیت بیشتری قائل است تا باورداشتهای آن. وی استدلال میکند که عملکردهای دینی مانند تشریفات و مناسک اهمیتی بنیادی دارند و برای شناخت دین نخست باید شیوههای رفتار مردم را تحلیل کرد و نه باورداشتهای آنان را ( همیلتون، 1388: 170 ). رادکلیف براون بر این عقیده است که عملکردهای مذهبی از باورداشتهای دینی اهمیت بیشتری دارند؛ به همین علت است که وی با این قضیه کاری ندارد که آیا باورداشتها حقیقت دارند یا خیر. به نظر او باورداشتها واقعاً اهمیتی نداشته و تنها آنچه مردم در عمل انجام میدهند، اهمیت اساسی دارد ( همیلتون، 1387: 199 ). اندازه آزمون پیرسون و سطح معناداری برای هر یک از ابعاد دینداری با نرخ باروری در جدول زیر ارائه شده است:
جدول3- نتایج حاصل از آزمون پیرسون
متغیر (مؤلفه) |
میزان آزمون |
سطح معناداری |
تعداد |
دینداری اعتقادی |
0.540 |
0.003 |
28 |
دینداری احساسی (عاطفی) |
0.395 |
0.038 |
28 |
دینداری تجربی |
0.392 |
0.039 |
28 |
دینداری مناسکی |
0.590 |
0.001 |
28 |
جدول 4- نتایج حاصل از رگرسیون
|
|
ضرایب استاندارد |
|
ضرایب غیر استاندارد |
|
سطح معناداری |
t |
|
|
|
|
|
|
مقدار بتا |
Std. Error |
B (مقدار بی) |
|
0.000 |
13.501 |
0.200 |
163.009 |
2646.317 |
دینداری عاطفی |
سرانجام، فرضیه چهارم به بررسی رابطه بین دو متغیر ارزشهای خانوادگی و میزان باروری می پردازد. نتایج حاصل از آزمون پیرسون بیانگر وجود ارتباط کلاً معناداری بین دو متغیر مذکور در 28 استان کشور است؛ به این معنا که شهرهای با بیشترین میزان اهمیت به ارزشهای خانوادگی، از بالاترین نرخ های باروری در کل کشور برخوردار بوده و هرچه از میزان اهمیت به ارزشهای خانوادگی در میان استانهای کشور کاسته میشود، میزانهای باروری برای استانهای مذکور به ترتیب کاهش مییابد. میزان آزمون پیرسون در اینجا برابر با 0.505 و سطح معناداری 0.006 است.
تحلیلهای چند متغیره
در پایان، برای شناسایی مؤثرترین متغیر در میان متغیرهای فرهنگی مستقل تحقیق، با استفاده از آزمون رگرسیون، مشخص شد که فردگرایی بیش از دیگر متغیرهای فرهنگی، نرخ باروری را در مراکز استانهای تحت تأثیر قرار میدهد. بنابراین، آخرین فرضیه نیز تأیید میگردد.جدول 5- نتایج حاصل از رگرسیون
|
|
ضرایب استاندارد |
|
ضرایب غیر استاندارد |
Model |
سطح معناداری |
t |
|
|
|
|
|
|
مقدار بتا |
Std. Error |
B (مقدار بی) |
|
0.652 |
0.457 |
|
1025.003 |
468.876 |
(constant ) |
0.360 |
0.935- |
0.248- |
2.579 |
2.410- |
فردگرایی |
جدول 6- مقادیر R2,R و R2 پارشال
|
|
|
|
متغیر |
R2 |
R2 |
R |
فردگرایی |
0.274 |
0.435 |
0.166- |
دینداری |
0.171 |
0.354 |
0.595 |
گرایش به سکولاریسم |
0.132 |
0.336 |
0.580- |
ارزش های خانواده |
0.122 |
0.255 |
0.505 |
جداول فوق بیانگر آنند که متغیر فردگرایی بیشترین رابطه را با نرخ های باروری داراست و سایر متغیرها، در حضور متغیر فردگرایی، رابطهای غیرمعنادار با متغیر باروری دارند. بر این اساس، میتوان گفت که فردگرایی، همان گونه که پیش بینی میشد و در مدل نظری نیز نشان داده شده است، هم تغییری بیشتری را با افت باروری در مراکز استانها داراست. R2 به معنای تأثیرگذاری متغیر مستقل بر وابسته به همراه تأثیرگذاری دیگر متغیرهاست، و R2 پارشال، تأثیر هر یک از متغیرهای مستقل بر وابسته را به تنهایی و بدون درنظر گرفتن اثر متغیرهای مستقل دیگر نشان میدهد.
در مجموع، یافتههای فوق، به این معناست که در صورت تداوم تغییر در متغیرهای مستقل این پژوهش، همچنان میتوان شاهد کاهش نرخ باروری بود؛ زیرا هنوز در برخی از استانهای کشور، نرخ باروری بالاتر از سطح جایگزینی است که تغییر در میزانهای متغیرهای نامبرده میتواند باروری را در این استانها نیز تحت تأثیر قرار داده، آنها را به سوی افت و کاهش باروری سوق دهد. از سوی دیگر، تشدید و تداوم روند تغییراتی که هم اکنون در اوضاع متغیرهای مستقل این پژوهش ملاحظه میگردد، میتواند بر روند باروری در شهرهایی که نرخ باروری در آنها طی سالهای اخیر کاهش چشمگیری داشته است، نیز تأثیرگذار بوده و آنها را به زیر سطح جایگزینی تنزّل دهد. بنابراین، توجه به موضوع باروری و کاهش آن از اهمیت خاصی برخوردار است.
نتیجه گیری
هدف اصلی این پژوهش، کشف ارتباط میان متغیرهای دینداری، سکولاریسم، فردگرایی و ارزش های خانوادگی و تغییرات رخ داده در آنها با نرخهای متفاوت باروری در مراکز مختلف استانی کشور است. دادهها نشان داد که تفاوتهای میان نرخهای باروری در استانهای کشور را میتوان با تفاوتهایی که بین میزانهای گوناگون متغیرهای دینداری، سکولاریسم، فردگرایی و ارزشهای خانوادگی در استانهای مذکور وجود دارد، هم رابطه و همبسته دانست؛ بدین ترتیب که نرخهای بالای باروری در میان برخی از مراکز استانها، با میزان دینداری بالاتر، سکولاریسم کمتر، فردگرایی پایینتر و توجه بیشتر به ارزشهای خانواده مرتبط بوده، نرخ موالید را در سطوح بالاتر نگاه میدارند. این موضوع با نتایج حاصل از تحقیقاتی که در راستای تبیین دقیقتر موضوع باروری و افت آن انجام گرفته، همراستاست. لستق و وندکا از نخستین افرادی هستند که تبیینهای صورت گرفته پیرامون باروری را ناکافی و تفسیرهای مرتبط با تغییرات فرهنگی را در این باره مؤثرتر میدانند. آنها در تحقیقات خود به این نتیجه دست یافتند که تغییرات در نرخ های باروری در اروپا محصول تغییراتی است که در حوزه ارزشهای خانوادگی رخ داده است. از نظر لستق و وندکا عمده این تغییرات در حوزههای ارزشهای خانوادگی، فردگرایی و دینداری رخ داده است. تحقیقات پس از این دو محقق مؤید بیشتر نتایج فوق است. نیلز در تحقیقی در 2005، به این نتیجه میرسد که تغییرات فرهنگی رخ داده در دهههای اخیر، تا حدی تغییر در نرخ های باروری را تبیین میکند. در ایران نیز، تحقیق عنایت و همکاران (1389) نشان داد که عوامل فرهنگی بهترین توضیح دهنده سطوح متفاوت باروری بین دو نسل مادران و دختران شان است.از سوی دیگر، نتایج این پژوهش نشان داد که فردگرایی بیش از سایر متغیرهای مستقل این پژوهش؛ یعنی سکولاریسم، دینداری و ارزشهای خانوادگی، تغییرات اخیر رخ داده در نرخهای باروری کشور را تبیین میکند. این نتایج همراستا با یافتههای سایر تحقیقاتی است که اخیراً به شناسایی مهمترین عامل تأثیرگذار بر افت باروری اقدام نمودهاند. برای نمونه، هارا در پژوهش خود (2008) به موضوع بی فرزندی در کشورهای آلمان و ژاپن پرداخته و شواهدی از کاهش باروری و افزایش بی فرزندی را در این کشورها نشان میدهد. وی در پژوهش خود به این نتیجه دست یافت که گسترش آزادی و نیل به استعدادهای فردی و خودشکوفایی یا فردگرایی، اصلیترین عامل افت باروری در دهههای اخیر است. عباسی شوازی و علی مندگاری نیز در تحقیقی در ایران به این یافته رسیدند که افزایش استقلال زنان در دو بعد اطلاعاتی و جابه جایی، رابطهای معکوس با باروری آنها دارد؛ در حالی که نحوه اتخاذ تصمیم زوجها به صورت مشارکتی در موضوعهای متفاوت خانوادگی، به باروری سطح پایین و افزایش میزان استفاده از وسایل پیش گیری از بارداری منجر میشود. نتایج کلی نشان میدهد که زنان مستقل تر، باروری پایینتری را تجربه کردهاند.
در مجموع، دادههای بالا بیانگر آنند که برای تبیین و توضیح دقیقتر موضوع باروری و افت آن باید به متغیرهای فرهنگی به عنوان یکی از عوامل اصلی تأثیرگذار بر باروری و تغییرات اخیر آن توجه کرد. توجه به این موضوع، یاری دهنده مسؤولان و کارگزارانی است که خواهان دگرگونی در تغییرات جدید رخ داده در نرخ های باروری هستند.
پیشنهادها
بر اساس دادههای حاصل از این پژوهش، مشاهده شد که تفاوت در میزانهای سکولاریسم، دینداری و ارزشهای خانوادگی و سطوح گوناگون توجه به آنها در مراکز مختلف استانی کشور، تفاوتهایی را در نرخهای باروری این استانها ایجاد میکند. بنابراین، میتوان با استفاده از برنامههای مختلفی که در جهت حفظ و نیز تقویت وضع موجود، به نفع نرخهای بالای باروری در شهرها و استانهایی که هم اکنون از میزان موالید بالاتری برخوردارند، طراحی میشوند، برای افزایش باروری و یا جلوگیری از کاهش بیشتر آن، در گام اول بهره گرفت. این موضوع، برای مثال میتواند به واسطه تبلیغ در رسانههای مختلف از جمله صدا و سیما و یا آموزش در مدارس و دانشگاهها، حوزههای علمیه و نیز در اجتماعاتی که تحت نظر رهبران دینی هدایت میشوند، صورت پذیرد؛ مثلاً با تأکید بر گزارههای دینی، شناسایی و آسیب شناسی مؤلفههایی از فرهنگ غربی مانند فردگرایی مفرط و سکولاریسم که با متن صریح اسلام تناقض دارند، و با تأکید بر ارزشهای اصیل خانوادگی، که به ویژه طی چند دهه قبل از سوی رسانههای بیگانه که تا حد زیادی سعی نمودهاند بنیانهای آن را دچار تزلزل سازند، آسیب دیده است، میتوان به اجرای هدف فوق اقدام نمود. چنین عملی، احتمالاً مانع از کاهش بیشتر سطح اعتقادات خانوادگی میگردد، که میتواند پشتیبان ستونهای خانوادگی باشد.دوم، جلوگیری از ورود مؤلفههایی از سکولاریسم، فردگرایی و سایر ارزشهایی است که بر خانواده و بنیان آن تأثیرگذارند. این در حالی است که امروزه چنین عملی، به واسطه برتری رسانههای کشورهای صادرکننده ارزشهای ضد خانواده، تا حد زیادی سختتر شده است. بنابراین، تأکید بر ارزشهای منتج از دین اسلام، که در عین در نظر گرفتن فردیت، آزادی و ارزشهای انسانی، بر استحکام و تداوم خانواده، به عنوان شاخصی از سلامت جامعه، که در نهایت به سود و نفع خود افراد تشکیل دهنده آن جامعه است، تأکید دارد، میتواند اقدامی برای جلوگیری از رشد فزاینده و بی رویه شاخصههای فردگرایی، سکولاریسم و تغییر ارزشهای خانوادگی باشد. این موضوع میتواند تا حدی به معنای برگشت به سنتهای دیرین جامعه ایران باشد، که در سالها و دهههای اخیر، به لحاظ برخی از ویژگیهایش پیرامون خانواده دچار تغییر و دگرگونی شده است.
پینوشتها:
1. استادیار گروه علوم اجتاعی دانشگاه شاهد تهران
2. دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه تهران
3. koropeckyi-cox
4. Griandan, Luk
5. Hansen & slagsvold
6. 1392/08/06: پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام رهبری.
7. شواهد نشان میدهند که تحولات باروری در ایران از تغییر سیاستهای جمعیتی مستقل بوده است (عباس شوازی و علی مندگاری، 1389: 32).
8. Becker
9. Atoh
10. Lesthaeghe
11. preference Theory
12. vitali
13. Reynolds & Mansfield
14. Finemand
15. Green & Deschamps
16. schimmack
17. Allik & Realo
18. Lesthaeghe
19. Meckers
20. Beck
21. Ester, Halman & DeMoor
22. Thornton
23. Memani & Mathiti
24. December
25. Ramu
26. individual autonomy
27. Moaddel
28. Fukuda
29. parsons & Bales
30. از سویی باروری پایین، خود به گونهای مستقیم و غیرمستقیم بر تغییرات خانوادگی مؤثر است (اتوه، 2008: 26).
31. برای نمونه در 1995، زوجهای بریتانیایی، تحقق کارآمد نقشهای نان آور و خانه دار را به عنوان مهمترین نیاز ازدواج موفق میدانستند؛ اما تا 1970 این تمرکز تغییر یافت. در 1970 در پاسخ به همین سؤال در یک نظرسنجی، مردان و زنان احساس میکردند که مهمترین نیاز، عشق ورزیدن شوهران و همسران نسبت به همدیگر است (گوزر، 1971). اکثر مطالعات اخیر نیز این تغییر را تأیید میکنند (رینولد و مانسفلد، 1999: 29). مطالعه در 34 کشور در سراسر جهان نشان داد که جاذبه دوطرفه و عشق، در 34 فرهنگ از 37 فرهنگ مطالعه شده، در میان سه عامل اول انتخاب همسر قرار دارد (بوس و دیگران، 1999). در ایران نیز تعداد کسانی که عشق را مبنای ازدواج میدانند، در بین سالهای 2002 تا 2005 از 49 درصد به 54 درصد افزایش یافته است (معدل، 2010: 536).
32. wildeman & percheski
33. Musick
34. shor
35. Lee
36. pankhurst & Houseknecht
37. Goldscheider
38. Berman & stepanyan
39. Thornton & camburn
40. Rostosky
41. Meier
42. sigle- Rushton & McLanahan
43. Eggebeen & Dew
44. pearce
45. Regnerus
46. uecker & stokes
47. parnell, swicegood & stevens
48. Berman
49. Hacker
50. unmarried cohabitation
51. extramarital
52. Neels
53. wu & Balakrishnan
54. Axinn
55. kienan & Estaugh
56. clarkberg
57. Moors
58. McRae
59. Nock
60. clarkberg
61. weston
62. parker
63. Mitchell & Gray
64. Hakim
65. برای سنجش این متغیر از گویههای واقع در صفحات ذیل استفاده شده است: 64، 98، 107، 108، 109، 110 و 111.
66. برای سنجش این متغیر از گویههای واقع در صفحات ذیل استفاده شده است: 66، 97، 106 و 119.
67. برای سنجش این متغیر از گویههای واقع در صفحات ذیل استفاده شده است: 184، 188، 189، 193، 194، 195، 196 و 197.
68. برای سنجش این متغیر از گویههای واقع در صفحات ذیل استفاده شده است: 73، 87، 183، 185، 186، 187، 190، 191 و 192.
69. برای سنجش این متغیر از گویههای واقع در صفحات ذیل استفاده شده است: 67، 70، 86، 123.
70. کم، متوسط و زیاد.
71. بسیار کم، کم، متوسط، زیاد و بسیار زیاد
72. own-children method. این روش یکی از روشهای غیرمستقیم باروری است که میتواند برای برآورد شاخصهای باروری برای سالهای قبل از سرشماری به کار رود. این روش در کشورهای زیادی استفاده شده و نتایج قابل اعتمادی به دست داده است.
اعظم آزاده، م. و ع.، توکلی. (1386). « فردگرایی، جمع گرایی و دینداری »، فصلنامه انجمن ایرانی مطالعات فرهنگ و ارتباطات، ش3، صص 101-135.
اینگلهارت، ر. (1373). تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی، ترجمه: مریم وتر، تهران: کویر.
آراسته خو، م. (1381). فرهنگ اصطلاحات علمی- اجتماعی، تهران: انتشارات چاپخش.
آربلاستر، آ. (1377). لیبرالیسم غرب؛ ظهور و سقوط، ترجمه: عباس مخبر، تهران: مرکز.
بابک، آ. (1377). مدرنیته، و اندیشه انتقادی، تهران: نشر مرکز تهران.
بهنام، ج. (1383). تحولات خانواده؛ پویایی خانواده در حوزه های فرهنگی گوناگون، مترجم: محمدجعفر پوینده، تهران: نشر ماهی.
بیات، ر. (1381). فرهنگ واژه ها، تهران: مؤسسه اندیشه و فرنگ دینی.
پارسونز، ت. (1363). « ساختار اجتماعی خانواده »، در: جزف. حییم آبراهام؛ مبانی و رشد جامعه شناسی، ترجمه: حسن پویان، تهران: چاپخش.
ترز. ال. بیکر. (1386). نحوه انجام تحقیقات اجتماعی، ترجمه: هوشنگ نایبی، تهران: نشر نی.
چلبی، م. (1375). جامعه شناسی نظم ( تشریح و تحلیل نظری نظم اجتماعی )، تهران: نشر نی.
دورکیم، ا. (1363). درباره تقسیم کار اجتماعی، ترجمه باقر پرهام، تهران: کتابسرای بابل.
روشه، گی. (1376). جامعه شناسی تالکوت پارسونوز، ترجمه: عبدالحسین نیک گهر، تهران: انتشارات تبیان.
سلطانی. م. (1390). « الگوی ساختار خانواده مطلوب از دیدگاه اسلامی »، معرفت فرهنگی اجتماعی، سال دوم، شماره سوم، ص 143-172.
عباسی شوازی، م. ج. و عسکری ندوشن، ع. (1384). « تغییرات خانواده و کاهش باروری در ایران، مطالعه موردی استان یزد »، نامه علوم اجتماعی، ش 25، ص 25-75.
عباسی شوازی، م. ج. و علی مندگاری، م. (1389). « تأثیر ابعاد متفاوت استقلال زنان بر رفتار باروری آنها در ایران »، پژوهش زنان، دوره 8، ش1، ص 31-51.
عباسی شوازی، م.ج.، خواجه صالحی، ز. (1392). « سنجش تأثیر استقلال، مشارکت اجتماعی و تحصیلات زنان بر تمایل به فرزند آوری ( مطالعه موردی شهر سیرجان )»، نشریه زن در توسعه و سیاست، دوره 11، ش 1، ص 45-64.
عطایی سعیدی، ح. (1391). « تغییر در الگوهای جهانی سلامت و بیماری: انتقال جمعیتی و انتقال اپیدمیولوژیک »، فصلنامه تاریخ پزشکی، سال چهارم، شماره یازدهم، ص 11-14.
عنایت، ح. و دیگران. (1390). « مطالعه رفتار و نگرش باروری دو نسل مادران و دختران و عوامل فرهنگی مرتبط با آن »، پژوهشنامه جامعه شناسی جوانان، سال اول، شماره اول، ص 97-118.
کاسیرر، ا. (1370). فلسفه ی روشنگری، ترجمه یدالله موقن، تهران: نیلوفر.
کیویستو، پ. (1378). اندیشه های بنیادی در جامعه شناسی، ترجمه: منوچهر صبوری، تهران: نشر نی.
گیدنز، آ. (1377). پیامدهای مدرنیت، ترجمه: محسن ثلاثی، تهران: انتشارات مرکز.
مشفق، . م. و همکاران، (1391). « چشم انداز تحولات جمعیتی ایران: لزوم تجدیدنظر در سیاست های جمعیتی »، فصلنامه شورای فرهنگی- اجتماعی زنان و خانواده،سال چهاردهم، ش 55، ص 151-172.
معیدفر، س. و صبوری خسروشاهی، ح. (1389). « بررسی میزان فردگرایی فرزندان در خانواده »، پژوهشنامه علوم اجتماعی، سال چهارم، شماره چهارم، ص 93-110.
میشل، آ. (1354). جامعه شناسی خانواده و ازدواج، ترجمه: جمشید بهنام، تهران: دانشکده علوم اجتماعی و تعاون.
نائبی، ه. و آزاد ارمکی، ت. (1385). « سکولاریسم و رابطه آن با تحصیلات عالی، مطالعه موردی: جامعه شهری تهران »، مجله جامعه شناسی ایران، دوره هفتم، ش3، ص 76-93.
وبر، م. (1383). دین قدرت جامعه، ترجمه: احمد تدین، تهران: هرمس.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. (1380). پیمایش ارزشها و نگرش های ایرانیان، دفتر طرح های ملی.
ویلم، ژ. ب. (1377). جامعه شناسی ادیان، ترجمه: عبدالرحیم گواهی، تهران: علم.
همیلتون، م. (1377). جامعه شناسی دین، ترجمه: محسن ثلاثی، تهران: تبیان.
هوفستده، گ. (1387). فرهنگها و سازمانها، برنامه ریزی ذهن، ترجمه: علی اکبر فرهنگی و اسماعیل کاوسی، تهران: انتشارات پژوهشکده تحقیقات استراتژیک.
Admczyk, Amy, (2007) The effects of religious contextual norms, structural consrraints, and personal religiosity on abortion decisions, Department of sociology, John Jay college of criminal Justice, 899 10th Avenue, suite # 520, New York, NY 10019, USA, social science Research 37.
Allik Juri and Anu Realo, (2004) "Individualism- collectivism and social capital". Journal of cross- cultural psychology, No 35: 29-49.
Atoh, Makoto. (2008) "The Relevance of Ideational changes to Family Transformation in postwar Japan." Pp. 223-250. In: International Family change: Ideational perspectives, edited by Ruk- maile Jayakody, Arland Thornton and William Axinn. New York: Kawrence Erlbaum Associates.
Axinn, W. & Thornoton, A. (1993) "Mothers, children and cohabitation: the Intergenerational Effects of Attiudes and Behavior". American sociological Review, No. 58, p. 233-346.
Beck, U. (1992) Risk society: Towards a New Modernity. Cambridge: polity press.
Becker, Gary s. (1981) A Treaties on the family. Cambridge, Mass: Harvard university press.
Beeman William, o. (1986) Language, status and power in Iran. Indiana university press.
Berman, Eli & Ianncacone, Laurence, R. & Ragusa, Giuseppe, (2007) "From Empty pews to Empty cradles: Fertilty Decline among European catholics," National Bureau of Economic Research, No. 18350, p 1-30.
Buss, D. M. Angleitner, A. Asherian, A. Biaggio, A. Blanco- Villasenor, A. Bruchon schwreitzer, M. et al. (1990) "International preferences in selecting Mates: A study of 37 cultures. "Journal of cross- cultural psychology, No. 21, p 15-47.
Clarkberg, M. stolzenberg, R. M. & waite, L. (1995) "Attitudes, values and Entrance Into cohabitational versus Marital unions". Social Forces, No. 74, p. 609-632.
Dorbritz, Jurgen. (2005) "kinderlosigkeit in Deutschland und Europa- Daten, Trends und Einstellun- gen".
Bevölkerungswissenschaft, No. 30, p 359-408. (In German)
Eggebeen. D. & Dew, J. (2009) "The Role of Religion in Adolescence for Family Foramtion in Adulthood". Journal of Marriage and Family, No. 71, p 108-121.
Ester, p. Halman, L. & de Moor, R. (1993) value shift in western societies. In: Ester, p., Halman, L., & de Moor, R. (Eds). The individualizing society: value change in Europe and North America. Tilburg: Tilburg university press.
Ester, p. Halman, L. & de Moor, R. (Eds.)(1993) The individualizning society: value change in Eurpe and North America. Tilburg: Tilburg university press.
Fjneman Yvoone et al. (1996) "Individualism- collectivism: An Emprical study of a conceptual Issue", Journal of cross- cultural psychology, No. 27, p 381-402.
Fukda, Nobutaka, partnership and parenthood in post- transitional societies. Goldscheider, clavin, (2006) Religion, family, and fertility: what do we know historically and comparatively? Renzo Derosas and Frans van poppel (Eds.), Religion and the Decline of Fertility in the western world, 41-57.
Gorer, G. (1971) sex and marriage in England today. London: cox and wyman Ltd.
Green Eva and Jean claude Deschamps (2005) "variation of Individualism and collectivism within and between 20 countries: A Typological Analysis". Journal of cross- cultural psychology, No. 36, p 321-339.
Hacker, J. David (1999)"chidld Naming, Religion, and the Decline of Martial Fertility in Nineteenth- century America", The History of the Family and International Quarterly, vol. 4, No. 3, p 339-365.
Halman, L. & de Moor, R. (1993) Rekigion, churches and moral values. In: Ester, p., Halman, L., & de Moor, R. (Eds), the individualizing society: value change in Eurpe and North America. Thilburg: Thilburg university press.
Halman, L. & de Moor, R. (1993) value patterns and modernity. In (Eds.) Ester, p., Halman, L., & de Moor, R. The indiviaulizing society: value change in Europe and North America. Tilburg university press.
Hansen, T. B. slagsvold, et a. (2009) "childlessenss and psychological well- Being in Midlife and old Age: An Examination of parental status Effects Across a Range of outcomes. " social Indicators Research, No. 176, p 1-20.
Hara, Toshihiko. (2008) "Incresing childlesseness in Germany and Japan: Toward a childless society", International Journal of Japanese sociology, No. 17, p 42-62.
Houseknecht, s. and Pankhurst, p. (2000) Introduction: the religion- family linkage and social change: a neglected area of study. In Houseknecht, s. and Pankhurst, p (Eds), Family, Relgion and social change in Diverse societies. Oxford university press, p 1-42.
Kiernan, k. & Estaugh,v. (1993) "cohabitation: Extra- Marital childbearing and social policy". Family plicy studies centre. Occastional paper, No. 17, p. 1-20.
Koropeckyj-cox, T. (1988) "Loneliness and Depression in Middle and old age: Are the childless more vulnerable? " Journals of Gerontology series, No. 53, p 303-312.
Lee, Yookyong. (2009) "Early Motherhood and and Harsh parenting: The Role of Human", child Abuse Nelg, No. 33, p 625-637.
Lesthaeghe, R. & Meekers, D. (1986) "value changes and the Dimensions of Familism in the European community", European Journal of population, No. 2, p 225-268.
Lesthaeghe, Ron. (1983) "A century of Demographic and cultural change in western Europe". Popu-lation and Development Review, No. 9, p 411-436.
McRae, s. (1997) "cohabitation: A Trial Run for Marriage?" sexual and Marital Therapy, vol. 12, No. 3, p 259-273.
Meier, A. M. (2003) "Adolescents" Transition to first Intercourse, Religionsity and Attiudes about sex". Social Forces, No 81, p 1031-1052.
Memanin, patience & Mathiti, vuyisile, (2003) "A comparative study of the Marital, vuyisile, (2003) "A comparative study of the Marital Attitudes of students from Divorce, Intact ad single- parent Families". University of the western cape, No. 6, p. 1-85.
Mitchell, Deborah & Gray, (2004) "Declinign Fertility: Intentions, Attitudes and Aspirations" Jounral of Family Issues, No. 31, p 1481-1506.
Moaddel, Mansoor. (2010) "Religious Regimes and prospects for Liberal politics: Futures of Iran, Iraq and saudi Arabia", population studies center, No. 37, p 1-23.
Musick, k. (2002) "planned and unplanned childbearing among unmarried women", Journal of Marriage and Family, No. 64, p 915-929.
Neels, karel, (2005) "Fertiltiy postponement: cultural Dynamics or structural change", population studies, No. 25, p 42-94.
Nock, s.L. (1995) "A comparison of Marriages and cohabiting Relationships", Journal of Family Issuces, No. 16, p 53-76.
Parnell, A. M. swicegood, G. & stevens, G. (1994) "Nonmarital pregnanicies and Marrige in the united states". Social Forces, No. 73, p 263-287.
Parsons, Talcott. (1966) societies: Evolutionary and comparative perspectives. Englewood cliffs: pren-tice Hall.
Pearce, L. D. (2002) "The Influence of Early Life course Relgious Exposure on Young Aduts" Dispositions Toward childbearing",. Journal for the scientific study of Religion, No.41, p 325-340.
Ramu, G. N. (1984) "Family Background and perceived Martial Happiness: A comparison of voluntary childless couples and parents." Canadian Journal of sociology, No. 9 (1), p 47-67.
Regnerus, M. (2007) Forbidden fruit: sex and relgion in the lives of American teenagers. New York: oxford university press.
Reynolds, Jenny & Mansfield, penny. (1999) "The Effect of changing Attitudes. To Marriage on Its stability", Reserch series, vol. 1, No. 2, p 99.
Rostosky, s. s. Wilcox, B.L. comper wiright, M. L. Randall, B. A. (2004) "The Impact of Religiosity on Adolescents sexual Behavior: A review of the Evidence", Journal of Adolescent Research, No. 19 p 677-697.
Sigle- Rushton, W. & McKanahan, s. (2004) Father absence and child well-being: A critical review. In D. p. Moynihan, T. M. smeeding, & L.Rainwater (Eds.), the future of the family (pp. 116-155). New York: Russell sage Fundation.
Thornton, A. & camburn, D. (1989) "Religious participation and Adolescent sexual Behvaiors and Attitudes". Journal of Marriage and the Family, No. 51, p 641-653.
Ahtornton, A. Axinn, w. Hill, D. (1992) "Reciprocal Effects of Religiosity, cohabitation and Marrigae". American Journal of sociology, No. 96, p 868-984.
Vital, Agense & et al. (2008) "preference Theory and Low Fertilty: A comparative perspective" Euopean Demographic Research papers, No. 5, p 1-36.
Wildeman, Christopher & percheski, Christine. (2009) "Association of childhood Religious Attendance, Family structure, and Nonmarital Fertility Across cohorts", Journal of Marriage and Family, No. 71, p 1294-1308.
Chesnais, Jean- claude. (1998) "Belwo- Replacement Fertility in the European union (EU- 15): Facts and policies, 1960-1997". Review of population and social policy. No. 7, p 83-101.
Adera, Alicia. (2004) Marital Fertility and Religion: Recent changes in spain. IZA Discussion paper No. 1399.
منبع مقاله :
جامعه شناسی کاربردی، سال بیست و ششم، شماره پیاپی (58)، شماره دوم، تابستان 1394.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}