نویسنده: زینب مقتدایی
منبع:راسخون




 

دکترین نظریه بابردمتوسط

دکترین نظریه بابردمتوسط(Middle Range Theory):

اندیشه ی جامعه شناختی مرتن با عنوان نظریه ی برد متوسط طرح شده است. از این رو در این قسمت بحث نظریه ی برد متوسط مرتن را در چهار بخش دنبال می کنیم: در آغاز به مبانی تحلیل کارکردی مرتن می پردازیم. سپس مبانی و ویژگی های نظریه اش را ارائه می دهیم و در ادامه به چارچوب تحلیلی او اشاره می نماییم. در پایان افزون بر ذکر حوزه های به کارگیری نظریه ی برد متوسط در چارچوب تحلیل کارکردی او در جامعه شناسی انحرافات و آسیب ها، به نقد و بررسی دیدگاه او خواهیم پرداخت.

1- مبانی تحلیل کارکردی رابرت مرتن

رابرت مرتن یکی دیگر از صاحبنظران کارکردگرایی ساختی با تعبیر خاصی از این نظریه است. با این که او شاگرد پارسنز و سپس همکار او بود، ولی در بعضی از اصول، مفاهیم و تعاریف کارکردگرایی ساختی پارسنز تجدیدنظر کرده و در بازسازی و توسعه ی مجدد آنها مؤثر واقع گردیده است. از این رو یکی از تربیت شدگان مکتب هاروارد بود که با همکاری لازارسفلد به تأسیس مکتب کلمبیا پرداخت. این دو جامعه شناس در کلمبیا در پی مطالعه ی مشکلات اجتماعی از منظر جامعه شناسی بودند.
مرتن سه پیش فرض اساسی کارکردگرایی ساختی پارسنز را مورد سؤال قرار داده است. به عبارت دیگر کاربرد تجزیه و تحلیل کارکردی در بررسی جوامع پیچیده مستلزم رد این پیش فرض ها است که اصول بدیهی در کارکردگرایی پارسنزی بودند، است. این پیش فرض ها عبارت اند از: وحدت کارکردی، ضرورت کارکردی و عمومیت کارکردی. نظر او بدین گونه است:
1- از نظر او کارکرد صرفاً به جامعه اختصاص ندارد. بلکه به فرد و گروه های اجتماعی نیز ارتباط دارد،
2- کارکردها صرفاً مثبت نیستند بلکه کارکردهای منفی نیز وجود دارند،
3- بعضی از کارکردها آشکار و تعدادی از آنها پنهان می باشند،
4- بعضی از پدیده ها بی فایده و بدون کارکردند.
گروثرز جمع بندی زیر را ارائه کرده است:
" رد سه اصل موضوعی کارکردی کلاسیک، معانی و بازتاب های مستقیمی برای فرمول بندی جدید تجزیه و تحلیل های کارکردی دارد، بدین معنی که نتایج واحدهای اجتماعی برای سایر حوزه های زندگی اجتماعی به این صورت شناخته می شوند: چندگانه، نوعاً کارکردی یا سوءکارکردی، و ذاتاً غیروابسته به یک شکل خاص بلکه بیشتر ممکن است واحدها ، گزینه هایی نیز داشته باشند. "
مرتن در تحلیل کارکردی چندین ضرورت روشی را لازم می داند:
الف- مطالعه باید زمینه ی تجربی نیز داشته باشد و صرفاً نباید به مطالعات نظری اکتفا کرد. مرتن با تلفیق نظریه و تجربه، تحلیل علمی و کارکردی و ملاحظه ی فرهنگ، جامعه، و فرد، نظریه ی خود را تحت عنوان نظریه ی برد متوسط ارائه داده است.
ب- تحلیل کارکردی باید افزون بر کلیت سیستم متوجه گروه، سازمان و فرهنگ ها نیز باشد.
ج- عناصری چون پدیده بدون کارکرد، با کارکرد آشکار، با کارکرد پنهان و کارکرد منفی و مثبت در تحلیل کارکردی مطرح گردند.
د- مرتن سعی کرده است تا کارکردگرایی را با مراجعه به آرای انسان شناختی رادکلیف براون به یک نوع روش برتر تبدیل کند. او تحلیل کارکردی را مبتنی بر ملاحظه ی علل به واسطه ی اثرها می شناسد.

2- تعریف، مبادی، و ویژگی های نظریه ی برد متوسط

مرتن در آغاز به تعریف نظریه پرداخته است. از نظر او نظریه به لحاظ تنوع در عناوین و مصادیقش به معنای فرضیات و سیستم های آگزیوماتیکی به کار برده شده است. ازاین رو اصطلاح نظریه اغلب مبهم است و نیاز به ارائه ی مصادیق برای قابل فهم نمودن آن دارد. مرتن مدعی است که اصطلاح نظریه ی جامعه شناسی، منطقاً به مجموعه ی مرتبط پیش فرض هایی که مرتبط با کلیت های تجربی هستند، اطلاق می شود. نظریه ی جامعه شناسی متوجه فرضیات خاصی است که محقق روز به روز بدان توجه می کند و در یک حرکت سیستماتیک فراگیر به مشاهده و تبیین رفتار جمعی، سازمان اجتماعی و تغییرات اجتماعی می پردازد.
نظریه ی برد متوسط در جامعه شناسی از نظر مرتن دارای چندین ویژگی است:
1- راهنمای تحقیق و مطالعه ی تجربی است.
2- به مطالعه ی سیستم های اجتماعی می پردازد.
3- در پی مطالعه ی طبقات، رفتار جمعی، سازمان و تغییرات اجتماعی است.
4- راهی در توضیح جزئیات غیرتعمیم یافته است.
5- نظریه های دارای برد متوسط به اندازه ای جدا از یکدیگر هستند که توان مطالعه ی اطلاعات متعدد را دارند. در این صورت متوجه طرح پیش فرض هایی هستند که قابلیت آزمایش تجربی دارند.
6- دربردارنده ی مجموعه های محدودی از پیش فرض هاست که از تحقیق تجربی گرفته شده است.
7- نظریه های برد متوسط از یکدیگر جدا نیستند بلکه شبکه های تئوریکی را ایجاد می کنند.
8- تبیین گر و تفکیک کننده ی مشکلات موجود در نظریه های کلان و خرد هستند.
9- این نظریه ها بیشتر با تنوع سیستم های تفکر جامعه شناختی رابطه دارند.
10- نظریه هایی مرتبط با جامعه شناسی کلاسیک هستند.
مرتن معتقد است که نظریه ی برد متوسط، از قدیم در علوم مطرح بوده است و افرادی چون فرانسیس بیکن و استوارت میل در علوم تجربی و اجتماعی متوجه این گونه نظریه بوده اند و در جامعه شناسی، سوروکین دنبال کننده ی سنت فکری برد متوسط بوده است. به طورکلی نظریه ی برد متوسط در عین حال که انتزاعی است، در رابطه با مطالعات تجربی و ایجادکننده ی نوعی شبکه تئوریکی نیز می باشد. نظریه های بردمتوسط با مناظره ی نامحدود پدیده های اجتماعی سروکار دارند و به بررسی آنها می پردازند.نظریه های بردمتوسط انواع گوناگونی دارند، نظریه هایی هم چون نظریه ی مرجع، نظریه ی تحرک اجتماعی، نظریه ی تقابل، نظریه ی نقش ها، نظریه ی صور نرم های اجتماعی، نظریه ی جنسیت و نظریه ی جرم و جنایت. این نظریه ها از موارد نظریه های برد متوسط هستند. نظریه های فوق قابل به کارگیری در موضوعات حد متوسط هستند.

3- پارادایم تحلیل کارکردی

مرتن از توضیح نظریه ی برد متوسط به بیان پارادایم تحلیل کارکردی برای طرح چارچوب مناسب تحلیل کارکردی پرداخته و از سه اصطلاح " پارادایم " ، "تعلیل " و "کارکرد " استفاده کرده است. مفهوم پارادایم در دهه های اخیر مورد توجه جامعه شناسان بوده است و از آن تعاریف متعددی ارائه داده اند. مرتن، پارادایم را ابزاری در بیان مفاهیم، فرضیات و روش ها می داند که برای تحلیل مقایسه ای کارکردی در جامعه شناسی، روان شناسی اجتماعی و انسان شناسی اجتماعی به کار می رود. مرتن معتقد است که برای مطالعه ی تجربی و تحلیل کارکردی در جامعه از پارادایم که در آن مفاهیم و مشترکات مرکزی مطرح است، استفاده شده است. عناصر پارادایم از نظر مرتن عبارت اند از: اصطلاحات، فرضیات، مفاهیم و داوری ایدئولوژیک. او هم چنین اشاره کرده است که پارادایم به نحوه ی تدوین مفاهیم و مسائل که به واسطه ی محقق در تحلیل کارکردی مطرح می شود، اطلاق می شود و هم چنین پارادایم تحلیل کارکردی، در جهت یکپارچه کردن عناصر فوق به کار برده می شود.
مرتن اشاره کرده است که پارادایم دارای چندین فایده است: 1- کارکرد اسمی دارد، 2- احتمال بیان پیش فرضهای پنهان و مفاهیم را دارد، 3- امکان تغییر ایدئولوژیکی از دریچه ی پارادیم وجود دارد، 4- ارتباط بین مفاهیم را طرح و پیشنهاد می کند 5- تأکید بر تحلیل کیفی و منطقی دارد، 6- راهنمایی در بیان موقعیت تحلیل کارکردی است، 7- عاملی در هدایت فرضیات و گمان های عمده ی تحلیل کارکردی است و 8- پارادایم نه تنها بر اشارات علمی بلکه بر اشارات و دلالت های سیاسی و گاه ایدئولوژیک تأکید دارد.

4- تحلیل کارکردی

کارکردگرایی عبارت از عمل تفسیر اطلاعات با در نظرگیری نتایج آنها در ساخت های بزرگ است. از نظر مرتن تحلیل کارکردی به سه صورت نشان داده می شود:
1- نشان دهنده ی روابط تجربی تثبیت شده بین بخش های یک سیستم اجتماعی است،
2- نشان دهنده ی ارزش جامعه در جریان نهادی شدن در یک سازمان اجتماعی است و

3- دربردارنده ی اهداف سازمان های اجتماعی است.
تحلیل کارکردی ، امیدوارکننده ترین و در عین حال آخرین گرایش تفسیر جامعه شناسانه است. تحلیل کارکردی، مانند همه ی تحلیل های کارکردی وظیفه ی اصلی بیان مفاهیم و اصطلاحات و تفسیر اطلاعات و وقایع است.تحلیل کارکردی از دیر زمان در علوم دیگری چون علوم زیستی، فیزیولوژی، روان شناسی، اقتصاد، حقوق و انسان شناسی وجود داشته و سپس وارد جامعه شناسی گردیده است. در جامعه شناسی از دو نوع تحلیل کارکردی یاد می شود:
1- تحلیلی که تأکید بر شناخت انگیزه ها، طراحی، اهداف و جهت از دید کنشگران دارد.
2- تحلیلی که تأکید بر بیان انگیزه ها و اهداف... از دید مشاهده کنندگان دارد.
مرتن معتقد است که کارکردگرایی تحلیلی متکی بر دیدگاه های مشاهده گر است تا مشارکت کننده. به عبارت دیگر کارکرد اجتماعی بیش از نتایج عینی قابل مشاهده، به تمایلات یا خواسته های ذهنی نسبت داده می شود. مرتن مدعی است که در جامعه شناسی بین این دو دیدگاه اختلاط ایجاد شده و در نهایت زمینه ساز گمراهی شده است. مرتن معتقد است که باید بین این دو نوع تحلیل کارکردی تمایز قائل شد.
4- مراحل و عناصر تشکیل دهنده ی پارادایم تحلیل کارکردی
مرتن جهت تبیین دقیق تر پارادایم تحلیل کارکردی، به طرح موارد زیر پرداخته است:
1- اموری که کارکردها بدان نسبت داده می شوند. این مورد در مقابل این سؤال اساسی مطرح است که « تحلیل سیستماتیک کارکردی بر اثر مشاهده ی چه مواردی باید در نظر گرفته شود؟ » مرتن به امور بسیاری از قبیل نقش های اجتماعی، الگوهای نهادی، جریان های اجتماعی، الگوهای فرهنگی، احساسات نهادی شده ی فرهنگی، نرم های اجتماعی، ساخت اجتماعی و طرح های کنترل اجتماعی توجه کرده است.
2- درک تمایلات ذهنی از قبیل انگیزه ها و اهداف حاکی از تحلیل کارکردی آشکار با بعضی از مفاهیم و انگیزه های افراد است که با سیستم اجتماعی درگیر و مرتبط است. این مفاهیم با نتایج عینی ایستار، عقاید و رفتار مرتبط اند.
3- درک ناشی از نتایج عینی ( چون کارکردها و غیرکارکردها ) براساس دو نوع مفهوم شایع از کارکرد مشاهده می شود: الف. تمایل به محدودیت مشاهدات عینی جامعه شناسی در سیستم فرهنگی اجتماعی. ب تمایل به گمراه شدن مقوله ی ذهنی انگیزه با مقوله ی عینی کارکرد. در این صورت تمایزات مناسب نظری برای حذف واقعی این گمراهی ها لازم به نظر می آید. معنی اول که از تصورات ناشی از نتایج عینی به مفهوم نتایج چندگانه و شبکه ی ویژه ی جمع نتایج نامیده شده است، یکی دیگر از موارد شکل اول در نوع کارکرد است. کارکردها نتایج قابل مشاهده ای هستند که برای مطابقت یک سیستم به کارگرفته می شوند و غیرکارکردها نتایج قابل مشاهده ای هستند که تطابق سیستم را نمی توانند توضیح دهند.
دومین شکل که همان گمراهی در انگیزه ها و کارکردها است به واسطه ی مرتن یک تمایز نظری بین نتیجه ی عینی و ذهنی قائل شده است که بنابراین دو نوع کارکرد در آن قابل رؤیت است. اول کارکردهای آشکار که تحت عنوان نتایج عینی مورد انتظار برای مطابقت سیستم به وسیله ی مشارکت کننده شناخته شده است. نوع دوم، کارکردهای پنهان می باشد. این نوع کارکرد ناشی از نتایج عینی است که به وسیله ی مشارکت کننده در سیستم ایجاد شده است، ولی آگاهی اولیه و انتظار دست یابی بدان وجود نداشته است.
4- درک واحد به واسطه ی کارکرد است؛ در این نظرگاه واحد جامعه را باید در نظر داشت. زیرا ممکن است برای عده ای دارای کارکرد و برای کارکرد و برای عده ی دیگر، بدون کارکرد باشد.
5- درک نیازهای کارکردی که همان احتیاجات و پیش نیازها هستند. در تحلیل کارکردی تمایل به درک و توجه به شرایط حیات یک سیستم ( مانند مالینوفسکی که آن را نیازهای زیستی اجتماعی نامیده است ) منحصر می شود.
6- درک مکانیسم ها از طریق کارکردهای انجام شده هدف تحلیل کارکردی است؛ در این نظریه، محاسبه ی دقیق و جزئی از مکانیسم هایی که برای شکل دادن کارکرد طراحی شده اند، تحلیل کارکردی نامیده می شود که به درک مکانیسم های اجتماعی و نه روان شناختی از قبیل تمایز نقش ها، نظم دادن، نفی ارزش ها، تقسیم کار اجتماعی، مقررات مناسکی، مراسمی و انحصار تقاضاهای نهادی، نسبت داده می شود.
7- تصورات جانشینی کارکردی مانند هم ارزی های نهادی یا جایگزینی ها است.
8-در تحلیل کارکردی عناصر درون ساختی یا محدودیت های ساختی باید مورد توجه قرارگیرد. در ساخت اجتماعی حد و مرز کارکردهای طراحی شده محدود است. زیرا وابستگی عوامل ساخت اجتماعی امکانات مؤثر و تغییر یا جانشین کارکردی را محدود می کند.
9-تصورات تحولات و تغییر است، در این نظریه تأکید تحلیل گران ساختی بر نظم و ثبات ساخت. اجتماعی و فراموشی مطالعه ی تغییر ساختی است. این غفلت بر ذاتی دانستن ثبات در تحلیل کارکردی تأکید نمی کند؛ در نتیجه با زمینه ی مطالعه ی تحولات و تغییرات در تحلیل کارکردی، ایجاد می گردد.
10- در تحلیل کارکردی بر اعتبار آن تأکید می شود. این منطق یک بازبینی سیستماتیک امکانات های واقعی و محیط های تحلیل مقایسه ای ( بین فرهنگی در طول زمان ) را لازم دارد.
11- مشکلات مربوط به درگیری های ایدئولوژیک تحلیل کارکردی حکایت از عدم تعهد تحلیل کارکرد موقعیت ایدئولوژیکی دارد.
عناصر تشکیل دهنده ی پارادایم تحلیل کارکردی در عین حال که اصول و چگونگی تحلیل را در دیدگاه کارکردگرایی مرتن بازگو می کند، در جهت رفع مشکلات و ابهامات مربوط به آن نیز بوده است. از اشکالات عمده بر تحلیل کارکردی، محافظه کارانه بودن آن است. مرتن در عین حال که این اشکال را که به واسطه ی میردال وارد شده است، مطرح می کند، به نقد آن نیز می پردازد. مرتن اشاره کرده است که تحلیل کارکردی صرفاً برای توضیح دادن نهادی اجتماعی نبوده است که تصور محافظه کارانه بودن آن را به نظر آورد. در مقابل، مرتن این نظریه را که عده ای تحلیل کارکردگرایی رادیکال می دانند، نیز مورد ارزیابی قرار داده است و برای وضوح آن به مقایسه ی دیدگاه کارکردی با ماتریالیسم تاریخی پرداخته است.
مرتن بر اساس پارادیم کارکردی به بررسی مشکلات اجتماعی در جامعه ی امریکا پرداخته و از این طریق توسعه ی نظریه ی برد متوسط را امکان پذیر ساخته است. کارهای اصلی مرتن در دو زمینه ی زیر است:
1- مرتن در کتاب جامعه شناسی امروز، مشکلات، و آینده نگری ( 1959 ) به طرح مشکلات عمده ی اجتماعی پرداخته است. در ضمن مشکلات جامعه شناسی امروز و نظریه ی جامعه شناختی را مورد توجه قرار داده است.
2- مشکلات اجتماعی مدرن ( 1961 ) کتاب دیگری است که مرتن با رابرت نیسبت به نگارش آورده است. در این کتاب نیز مرتن با دید کارکردی به بیان مسائل و مشکلات جامعه جدید پرداخته است.
در برابر نظریه های مفهوم پهن دامنه (بزرگ ) ، صرف نظر کردن از نظریه در تحقیق اجتماعی،به معنای آماری شدن محض آن و سقوط در دامان مکانیک گرائی ،رفتارگرائی و به طور کلی همه مکاتبی است که بر یکسانی نسبی دانش انسان و علوم طبیعی تکیه کردند و مفاهیم سوروکین نظیر آزمون شیدائی وجنون کمیت در طرد این دیدگاه ها کا در نهایت به نفی ابعاد خاص تحقیق انسانی،اجتماعی ویا امحاء جهات علمی آن منتهی می شود،به کار آمدند. نظریه های بابرد متوسط هم لزوم نظریه سازی را می رسانند،هم آن که بر نسبی بودن آنان تاکید دارند.
ادعای مرتن ،نظریه برد متوسط ،نقطه طلاقی طرح های مفهومی جهانی نظریه کلان مخصوصا طرح های نظری تالکوت پارستز ،با تصمیم تجربی پژوهش های واقعی است. نظریه برد متوسط در باب مسائل واقعی ،تعمیم های انتزاعی بیشتری صورت می دهد. در نگاه مرتن، تنها پس از انباشت نظریه های بردمتوسط می توان منتظر ظهور نظریه انیشتین نظریه جامعه شناسی بود. این استراتژی منجر به تولید«نظریه های .....» شد.(جای خالی را با حوزه های مهم وبنیادینی پرکنید،مثل خانواده،انحرافات اجتماعی، تعارض نژادی ،نابرابری جنسیتی و... ) نظریه هایی که در این زمینه ها ارائه شدند،در واقع تعمیم هایی تجربی بودند که همچون نظریه به نظر می رسیدند.
مرتن بر این باور است که در جامعه،خرده فرهنگ وخرده گروه های بسیاری وجود دارند ،که آنگونه که پارسنز ودیگر تجدیدگرایان وکل گرا معتقد بوده اند ،نتوانسته اند در نظام اجتماعی جای گرفته وسازگار شوند وبه این ترتیب هریک به نوعی از نظام اجتماعی جدامانده اند.از آنجا یی که بررسی این گروه ها به نسبت هم آوازی وسازگاری با راه ها واهداف نظام اجتماعی وساخت کلان جامعه انجام می پذیرند نمی توانند در قلمرو وجامعه شناسی فرد قرار گیرند،هرچند که به دلیل همین انحراف از راه ها واهداف ساخت کلان ،در قلمرو وتحلیل های کلان هم نمی گنجند.براین اساس ،مرتن در جامعه شناسی خود به دامنه ای میان دوقلمرو خرد وکلان توجه می کند ،توجهی که نقطه عزیمت وی از مکتب ساخت گرا –کارکردگرایی سنتی را تشکیل می دهد.
اما این دامنه میانی ویا میان دامنگی ،نه یک میانه هندسی یا حد فاصل میان خرد وکلان است ،ونه هیچ کدام از دوقلمرو خرد وکلان.به نظر می رسد در نقد کل گرایی مجرد گونه پارسنزی وجزئی گرایی جامعه شناسان خرد گرا،مرتن به درستی هر کدام در جایگاه خود توجه دارد ،به این شکل که مایل است میان تجربیات به دست آمده در قلمرو فرد ونظریه های موجود در قلمرو کلان ،گونه ای از همسازی وهم دلی برقرار کند.اوچنین تلاشی را که می توانست به مثابه رویکردی تحلیلی در نقد وپیوند نظریه وعمل به کار آید با عنوان نظریه حد وسط با نظریه میان دامنه معرفی می نماید.
مرتن با دلایلی قوی به دفاع از نظریه های برد متوسط می پردازد و بر علیه نظریه های جامع سخن می گوید: « امروزه می باید دستگاه های نظریه کامل جامعه شناسی را رها کرد و بر مبنای نظریات کوچک تری با برد متوسط پرداخت که دارای مبانی مستحکم ترند.از هیچکس نمی توان انتظار داشت که ساختمان دستگاهی نظری را پی ریزی کند که چونان جزوه راهنمایی به پرسش های گوناگون اجتماعی وجامعه شناختی پاسخ گوید. جامعه شناسی در صورتی پیشرفت خواهد کرد که توجه اصلی خود را به گسترش نظریه هایی بابرد متوسط معطوف کند. امعان نظر صرف به نظریه های گسترده پیشرفت دانش جامعه شناسی را خدشه دار خواهد کرد. مرتن می گوید:من برآنم که اینک وظیفه اساسی ماگسترش نظریه های اختصاصی است که بر حوزه های محدودی از داده ها ی اطلاق پذبر باشند.مانند نظریه گروه های مرجع و...

پاره ای از مشخصات نظریه برد متوسط :

- افکار اولیه واصلی در چنین نظریه هایی ساده اند.
- با بیان طیفی از مسائل نظری و فرضیاتی که شناسایی خصوصیات جدید پدیده هایی که با پندارها وتصورات نظریه پردازی مورد توجه قرار می دهد(فهم از نکات تازه را ممکن می سازد)
- فهم واقعیات را بر اساس پژوهش تجربی راهبری می کند.
- با بسیاری از چارچوب های نظری موجود سازگار می شود.(موجب درک پدیده ها می شود.)
- آنها غالبا به اصطلاح نظام های گوناگون نظریه های جامعه شناسی سازوار هستند.
موضوع بررسی را پس از تجربی دیدن آن در ترکیب نظری تازه ای جلوه می دهد،این نوع نظریه ها فاصله بین مسائل جامعه شناسی خرد و جامعه شناسی کلان را کوتاه می سازند.

تئوری جامعه شناسی معرفت

مرتن در بررسی این مقوله متمایل به گونه ای از تحلیل کارکردی علم به نسبت ساخت اجتماعی است. این که ساخت اجتماعی چگونه با نهادهای علمی هم کنشی دارند.

هنجار و اخلاق علم

رعایت کردن یا نکردن این هنجارها یا قواعد در برابر ساخت نهادی علم از یک سوی، و ساخت اجتماعی از دیگر سوی، پاداش ها و تنبیه هایی را در پی خواهد داشت. این قواعد از نظر مرتن چهار تا ویژگی دارند:

1- عام گرایی:

علم فرآیندی است که از هر گونه ویژگی هویت زایی پرهیز می کند. فرآیند کنش علمی فارغ از وابستگی ها و دلمشغولی های آرمان شناختی، نژادی، ملی، قومی یا دینی در پی کشف واقعیت است. به ناگزیر اخلاق علمی راهی جز به سوی جمع گرایی یا پلورالیسم، جهان گرایی و گونه هایی از مردم سالاری انسان گرایانه نخواهد داشت.

2- اشتراک گرایی:

علم بنا بر همان ویژگی نخست، برایند جهانی و برآمده از تلاش گونه ی آدمی در تمام پهنه ی گیتی است، و هیچ فرهنگی نمی -تواند مدعی آفرینش علمی شود که همه برخاسته از همان فرهنگ بوده باشد. علم از اشتراکات فرهنگ جهانی گونه ی آدمی است.

3- بی طرفانه بودن:

علم تنها به کشف حقیقت برای افزایش فهم آدمی در سراسر گیتی پدید آمده است، از هر گونه جانب داری فرهنگی بایستی بپرهیزد.

4- شک علمی:

نتایج به هیچ وجه مطلق نبوده و دگماتیستی نیست، بلکه برای حفظ آرامش و نظم موجود، و نیز برای آمادگی فهم تازه های دیگر، نتایج علم را همیشه به طور نسبی و موقت، علی الحساب، درست دانست.

مفهوم دستگاه پایگاه و نقش

مفهوم دستگاه نقش اشاره به موقعیتی در ساخت اجتماعی دارد که فرد در یک پایگاه تنها نقش مثلاً دانشجو را ایفا نمی کند، بلکه نقش های مرتبط با آن را نیز بایستی انجام دهد. دستگاه پایگاه همان موقعیت است و در ساخت اجتماعی و دستگاه نقش: انتظاری است که در یک سمت از فرد اشغال کننده ی آن می رود که ایفا کند.

نظریه ی گروه مرجع

گروه مرجع گروهی است که افراد خود را با آن مقایسه می کنند و با استانداردهای آن خود را ارزیابی می کنند. که دو نوع است: گروه مرجع مثبت و گروه مرجع منفی. مثل استفاده از برندها و آرام های خارجی برای کالاهای ایرانی.

مرتن و فردگرایی

مرتن نظریه ی دورکهایم را وارونه کرده است؛ در نظر مرتن، به جای این که فرد به رو به رو شدن با هنجارهای اجتماعی حاضر و آماده، که بیرونی هستند، وادار شود، و به اصطلاح خود را به طور کامل در معرض انتقاد قرار دهد، باید جهت گیری های خود را در میان هنجارهای متناقض و ناسازگار متعدد بیابد.
به عقیده ی مرتن، فردگرایی بخشی معین از وضعیت انسان در دنیای مدرن است، و او نه تنها از این وضعیت متأسف نیست، بلکه دست کم فردگرایی و فضیلت آن را ارج می نهد، و مخالف این است که فردگرایی را بروکراتیک شدن تهدید می کند.

مرتن و بروکراسی

از نظر مرتن زندگی کنونی در اصل یک زندگی سازمانی است .
مرتن بروکراسی را نوعی ساختار سازمانی می داند که بر اساس تقسیم کار، سلسله مراتب مشخصی از اقتدار، رسمیت بخشی بالا، روابط غیرشخصی، انجام کار از طریق کارمندان، استخدام بر مبنای شایستگی و جدایی قاطع میان زندگی سازمانی و زندگی فردی مشخص می گردد.
کارکرد بروکراسی نظم پذیری، قابل اطمینان بودن، تأمین امکان پیش بینی امور، امنیت شغلی و کارایی است. توجه مرتن به تأثیر ساختار اجتماعی بر شخصیت، موید این اصل جامعه شناختی است که سازمان های اجتماعی یکی از عاملان « جامعه پذیری »، یعنی تربیت اجتماعی انسان ها هستند .

تیپ جهان وطنان و یکجانشینان

در گذشته جامعه شناسان بیشتر هم خود را صرف ابداع شناخت انواع شخصیت می کردند و آن را راهی برای توجیه اختلاف رفتارهای شاخص جوامع مختلف و گروه های اصلی موجود در داخل یک جامعه ی معین می دانستند. رابرت مرتن در این باره تیپ جهان وطنان و یکجانشینان را توصیف کرده اند.

دیدگاه رابرت مرتن نسبت به فردگرایی

مرتن به پردازش دیدگاههای دورکهایم پرداخت وآن جنبه از مطالعات دورکهایم را که بر جنبه ی ناخوشایند فردگرایی مدرن متمرکز شده بود گسترش داد. وی فردگرایی مدرن را دارای هردوجنبه مثبت ومنفی می دانست ومی کوشید خصلت هردو چهره آن راتحلیل کند. جنبه ی منفی فردگرایی درباره کجروی مطرح وبر حسب درک او از فشار اجتماعی بیان شده است . جنبه ی مثبت آن را نیز می توان در نظریه هایی د ر مورد مجموعه نقش مشاهده کرد . مرتن به پردازش اندیشه های دورکهایم درباره تقسیم کار . جنبه ی دیگری از فردگرایی رانیز در نظر گرفت در حالی که دورکهایم از تاثیر تمایز تمایز میان افراد که ناشی از جامعه ی صنعتی است بحث می کند . مرتن بر اهمیت تمایز درونی تاکید می کرد که در آن مردم مجبورند نقش های متعددی را ایفا کنند . به عقیده مرتن فردگرایی بخش معین ازوضعیت انسان در دنیای مدرن است . وی با برخی از معاصرانش موافق نیست که فردگرایی را بروکراتیک شدن در آنچه به جامعه ای توده ای شدن معروف شده است تهدید می کند .

ایستایی شناسی اجتماعی (جامعه شناسی نظم) مرتن

مرتن از لحاظ بینش جامعه شناختی و دیدگاه نظری، به جامعه شناسی نظم و کارکردگرایی نزدیکتر است او با این بینش و از لحاظ هستی شناسی جامعه را نظامی در نظر می گیرد که مشتمل بر مجموعه ای از عناصر ساختاری چون فرهنگ و ساختارهای اجتماعی است که در تعامل و هماهنگی با یکدیگر و با محیط و با ایفای کارکردهای مربوط به خود، امکان نظام اجتماعی و سازگاری افراد را با محیط خویش فراهم می سازند در چنین دیدگاهی الگوی رفتاری افراد از جمله شیوه سازگاری یا تطابق آنان با محیط تابعی از شرایط و فرصت هایی است که جامعه بر آنان فراهم می کند.
موضوع جامعه شناسی مرتن واقعیت ها و پدیده های جمعی و عینی نظیر ساختارها و کارکردهای اجتماعی والگوهای رفتار جمعی و هدف، توصیف واقعیت ها و پدیده های جمعی و تحلیل کارکردی یا علت کاوانه ی آن ها است.
برجستگی کلیدی تجزیه و تحلیل مرتن آن است که او نظامهای اجتماعی را به عنوان مجموعه ای از بخشها می بیند و به تجزیه و تحلیل روابط پیچیده وابستگی میان آن بخش ها یا اجزاء می پردازد.
وی تحلیل کارکردی را روشی نوید بخش می دانست که می بایست از قید و بند مفروضات و مفاهیم رها شوند به همین دلیل مرتن برای نظامند کردن تحلیل کارکردی قواعد ذیل را ارائه کرده است:
1) شناسایی و توصیف مورد یا موضوعی که باید به تجزیه و تحلیل درآید.
2) تجزیه و تحلیل انگیزش افرادی که درگیر در مسئله هستند.
3) شناسایی و تبیین نظامی که در محدوده ی آن پدیده مورد مطالعه جای دارد.
4) تجزیه و تحلیل نتایج عینی یک مورد یا پدیده مخصوصاً برای نظام مورد نظر
5) تفکیک برنامه ی نتایج عینی به کارکردی و غیرکارکردی و یک توازن خالص از سر جمع نتایج
6) تفکیک نتایج عینی به کارکردهای آشکار و کارکردهای پنهان
7) تجزیه و تحلیل نیازمندیهای کارکردی نظام مورد نظر
8) شناسایی و توصیف سازکارهایی که از طریق آن ها کارکردها واقعیت می یابند.
9) تجزیه و تحلیل گزینه های کارکردی به وسیله مشخص نمودن طیفی از موارد گوناگون امکان پذیر در میان اجزاء سیستم که می توانند به نیازمندیهای کارکردن پاسخ گویند.
10) تجزیه و تحلیل زمینه ساختاری یا تنگنای ساختاری و تأثیر آن بر طیف تنوع در اجزایی که می توانند به نحوه موثری نیازمندیهای کار کردن را ارضاء نمایند.
11) توجه به تجزیه و تحلیل کارکردی پویایی و تغییر
12) توجه به توسعه رهیافت ها به منظور معتبر ساختن تجزیه و تحلیل کارکردی
13) توجه به مفاهیم و معانی عقیدتی تجزیه و تحلیل کارکردی

پویایی شناسی اجتماعی مرتن

شیوه‌ای برای اندیشیدن است که به تجزیه و تحلیل سیستم‌های عمده با استفاده از بررسی ساز و کارها و عناصر تشکیل‌دهنده آن می‌پردازد. به لحاظ ماهیتی ساختارگرایی بیش از کارکرد به ژرفای ساختار بها می‌دهد و در بسیاری از موارد، مشابه دیدگاه مارکس و فروید است. این آیین فکری در نیمه دوم قرن بیستم در قلمرو فلسفه و علوم انسانی پدید آمد و سرچشمه تأثیرات فراوانی شد.
همه ساختارگرایان متفق‌القول هستند که پدیدارهای اجتماعی و فرهنگی رویدادهای واجد معنا هستند و در نتیجه دلالت‌های آنها باید در مرکز پژوهش قرار گیرد. از این رو در تحلیل ساختاری بر مجموعه مناسبات میان اجزای هر ساختار در هر پدیدار تاکید می‌شود.
با شناخت این مناسبات درون ساختاری است که یک پدیدار معنا پیدا می‌کند.
ساختارگرایی از نظام نشانه‌ای زبان آغاز می‌کند. اما فرهنگ نیز می‌تواند به مثابه دستگاهی سرشار از نشانه‌ها مورد تحلیل ساختاری واقع شود.
ساختارگرایی برای تحلیل هر پدیده فرهنگی و اجتماعی پیشنهاد می‌کند که نخست تفاوت‌های درونی و صوری میان اجزای یک پدیده را که موجب ایجاد اشکال متفاوت آن پدیده از نظر معناهای فرهنگی می‌شود را بررسی کنیم.
عناصر فرهنگی به خودی خود از الگوهایی ساختاری تشکیل یافته‌اند و ظاهری بی‌معنا دارند و تنها بررسی مناسبات، تفاوت‌ها و تقابل‌هاست که به آنها معنا می‌بخشد.
منابع و ماخذ :
1- آزادارمکی، تقی، (1385)، نظریه های جامعه شناسی، تهران، سروش.
2- ادیبی، حسین، انصاری، عبدالمعبود، (1383)، نظریه های جامعه شناسی، تهران، نشر دانژه.
3- ورسلی، پتر، (1373)، جامعه شناسی مدرن، ترجمه پویان، حسن، تهران، چاپخش.
4- تنهایی، ح.ا.، (1391)، بازشناسی تحلیلی نظریه های مدرن جامعه شناسی مدرنیته در گذار نسل دوم، تهران، نشر علم.
5- تنهایی، ح.ا.، (1389)، درآمدی بر مکاتب و نظریه های جامعه شناسی، گناباد، مرندیز.
6- تنهایی، ح.ا.، (1389)، جامعه شناسی نظری، تهران، بهمن برنا.
7- ساروخانی، باقر، (1387)، درآمدی بر دائره المعارف علوم اجتماعی، جلد اول، تهران، کیهان.
8- جلائی پور، حمیدرضا، محمدی، جمال، (1382)، نظریه های متأخر جامعه شناسی، تهران، نشر نی.
9- ریتزر، جورج، (1387)، نظریه های جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه ثلاثی، محسن، تهران، علمی
10- ریتزر، جورج، (1389)، مبانی نظریه های جامعه شناختی و معاصر و ریشه های کلاسیک آن، ترجمه مسمی پرست، شهناز، تهران، ثالث.
11- کیویستو،پیتر،(1380)،اندیشه های بنیادی در جامعه شناسی،ترجمه صبوری ،منوچهر،تهران ،نشر نی
12- گرو ثرز، چارلز، (1383)، جامعه شناسی مرتن، ترجمه کسایی، زهره، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی.
13- جواهری ،فاطمه ،مرتن و بروکراسی ، ،رشد آموزش علوم اجتماعی، بهار 1382، شماره (22)، صفحات 60 تا 63.
14- بخارایی ،احمد،مرتن در سودای تشبه به علوم اجتماعی ، کتاب ماه علوم اجتماعی، شهریور و مهر 1380، شماره 47-48.
15- زاهدی مازندرانی ،محمدجواد،جامعه شناسی مرتن، فصلنامه تأمین اجتماعی، تابستان 1379، دوره (2)، صفحه، 725 تا 746.
16- بخارایی ،احمد،جامعه شناسی مرتن ، کتاب ماه علوم اجتماعی، فروردین، 1378، شماره (18)، صص 21- 23.
17- عبدالهی ،محمد،یادنامه رابرت کینگ مرتن، مجله ی جامعه شناسی ایران، 1381، دوره (4)، شماره (2)، صص 131-158.