نویسنده: شارل دو لاندلن
برگردان: احمد بهمنش



 

وضع جغرافیائی:

بین النهرین جلگه‌ای است که در میان رودخانه‌های فرات و دجله قرار گرفته است. این دو رود از کوههای ارمنستان که در قدیم اورارتو نام داشت سرچشمه گرفته به طرف جنوب سرازیر می‌شدند و پس از عبور از نواحی کوهستانی و جلگه‌ها، هریک جداگانه به خلیج فارس می‌ریختند. این رودخانه‌ها نیز مانند نیل طغیان‌هائی داشتند ولی طغیان آنها مانند طغیان رودهای افریقا منظم نبود.
حوضه‌ی سفلای دجله و فرات، کلده خوانده می‌شد و ناحیه‌ای گرم و مرطوب و باتلاقی بود که اغلب آب آن را فرا می‌گرفت و از لحاظ حاصلخیزی اهمیت فراوان داشت. چند کشور همسایه کلده نیز جزء بین النهرین محسوب می‌شدند و با آن ارتباط و بستگی داشتند. سرزمین آشور، در قسمت علیای دجله که منطقه‌ای کوهستانی با آب و هوائی سخت و متغیر بود، کشور اورارتو در شمال که رشته کوههای بلندی اطراف آن را فراگرفته، دره‌های عمیق و دریاچه‌های متعدد و سیلابهای خروشان داشت و همچنین ایلام که فاصله‌ی میان کلده و کوههای ایران بود.
به این ترتیب در این نواحی، وحدتی که در مصر موجود بود دیده نمی‌شد و از لحاظ پستی و بلندی، آب و هوا و وضع خاک با هم اختلاف داشتند. گذشته از این جریانهای تاریخی، این کشورها پیوستگی و ارتباطی با یکدیگر نداشتند. ملّت‌های متعددی در این اراضی جانشین هم شدند، تمدن‌های گوناگونی در آنها ظهور کرد و دولت‌هائی رقیب و دشمن که قرنها به زد و خورد با هم مشغول بودند، تشکیل یافتند.

سومری‌ها:

در ازمنه‌ی پیش از تاریخ نخستین بار تمدنی در ایلام ظهور کرد که آثاری از قبیل لوازم سنگی تراشیده و صیقلی، مسی، سفال‌های منقوش، استوانه‌هائی که علائمی بر آنها حک شده بود و همچنین مجسمه‌هائی ناموزون از آن باقی است. ولی نخستین قوم تاریخی که در این حدود استقرار یافتند، سومری‌ها هستند که از نژادی ناشناس بودند و در حدود 3500 سال پیش از میلاد بر کلده مستولی شدند. قوم مزبور شهرهای متعددی ایجاد کردند که در هریک از آنها امیری با عنوان پاتزی (1) حکومت می‌کرد و معروفتر از همه شهر لاگاش بود. این شهرها دائم با یکدیگر در مبارزه بودند و در حدود سال 2900 برتری و سیادت نصیب شهر اوروک شد و پادشاهان آن که قدرت زیادی کسب کرده بودند دامنه‌ی فتوحات خود را به شرق و غرب توسعه دادند و به این ترتیب نخستین امپراتوری سومر، که مرکز تمدن معتبر و قابل ملاحظه‌ای بود به وجود آمد.
چندی بعد اقوام تازه‌ای که از نژاد مدیترانه‌ای بودند و به زبان سامی صحبت می‌کردند از عربستان یا شام به این نواحی رسیدند و بتدریج وارد حوضه‌ی فرات شده در کلده شمالی که به کشور آگاد معروف گشت، مستقر شدند و دولت آگاده را به وجود آورده به دشمنی با سومری‌ها برخاستند و به علّت برتری تجهیزات و سلاح خرد یعنی تیر و کمان که سومری‌ها با آن آشنا نبودند امپراتوری آنها را از بین بردند.
دولت سومر به دست سارگن، فاتح ایلام و قسمتی از سوریه، بر افتاد لکن پس از او امپراتوری آگاده بسرعت رو به انحطاط گذاشت. سومری‌ها و ایلامی‌ها برای آزادی خویش سر به مخالفت برداشتند و مهاجمان جدیدی به نام میتانی و گوتی کشور را به باد غارت داده هرج و مرج‌هائی ایجاد کردند.
در حدود سال 2500 یکی از فرماندهان سومری بیگانگان را به اطاعت خویش واداشت و آنها را که دم از استقلال طلبی می‌زدند از کشور اخراج کرد. وی شهر اور را به پایتختی برگزید و امپراتوری دوم سومر را که دولتی نیرومند و متمدن و دارای سازمانهای منظمی بود به وجود آورد و بر سراسر بین النهرین و ایلام حکومت کرد.
برای زمامداران سومری مقام و مرتبه‌ی خدائی نظیر آنچه در مصر معمول بود قائل نمی‌شدند ولی آنها هم مانند فراعنه دارای قدرت مطلقه بودند. پائین‌تر از زمامداران، روحانیان، فرماندهان نظامی و دبیران و پس از آنها طبقه‌ی عامه و پیشه وران و دهقانان قرار داشتند. مملکت در رفاه و آسایش بود و کشاورزی رواج کامل داشت و شهرهای متعدد آن با دیوارهای آجری از خطر حملات خارجی حفاظت می‌شد. در سرزمین کلده سنگ بندرت یافت می‌شد و به همین دلیل خانه‌ها را با خشت‌هائی که از گل رس تهیه کرده و در آفتاب خشکانده بودند و با کاه و گل می‌ساختند. بام خانه‌ها مسطح و صاف و اتاق‌ها فاقد پنجره بود ولی هر اتاق دری داشت که رو به حیاط خانه باز می‌شد، البته هوای گرم این منطقه ایجاب می‌کرد که مردم از نور و حرارت خورشید گریزان باشند و برای آسایس خود اتاقهائی تاریک و کم نور بنا کنند. از سنگ و چوب و فلز فقط در ساختمان قصرها و معابد استفاده می‌شد. صنعت در حال پیشرفت بود. ساخت ظروف سفالی به اشکال مختلف، بافت حصیر و فرش و پارچه‌های کتانی و تهیه‌ی سلاح و ابزار کار از مس و مفرغ و لوازم زینتی از طلا و نقره و ساختن مهر از گل رس یا سنگ نیز معمول بود. تجارت نیز اهمیت بسزائی داشت. محصول دهات و مزارع به وسیله‌ی قایق و از راه رودخانه‌ها و کانال به شهرها حمل می‌شد. غلات را در انبارهای گلی جمع می‌کردند. سبزی و میوه‌ها در بازارها به فروش می‌رسید و این بازارها فعال‌ترین نقاط شهر بودند.
زندگی خارج از شهر نیز فعالیت‌هائی را ایجاب می‌کرد. گرما و رطوبت کمک شایانی به ازدیاد حیوانات و نباتات که متنوّع‌تر و فراوان‌تر از امروز بودند، می‌کرد. طغیان رودخانه‌ها، جلگه‌های پست را فرا می‌گرفت و با آبیاری به وسیله‌ی ترعه‌ها، کشت غلات و انواع سبزی و درخت خرما در همه جا معمول بود. پرورش حیوانات یکی از منابع مهم درآمد به شمار می‌رفت و اغلب اهالی گله‌های بزرگی از گاو و بز و گوسفند، خر و سگ، غاز و اردک و کبوتر داشتند. خوراک عمده‌ی مردم ماهی بود که به وسیله‌ی تورهای مخصوص از رودخانه‌ها و ترعه‌ها و مرداب‌ها صید می‌شد. حیوانات وحشی تا دروازه‌های شهرها آزادانه رفت و آمد می‌کردند و گذشته از گراز، روباه و شغال، شیر و پلنگ و فیل و گاو و گاومیش و همچنین تعداد زیادی مار و سوسمار و عقاب و کرکس در اطراف شهرها دیده می‌شدند. وسیله‌ی دفاع اهالی در برابر این مخاطرات تبر یا چوبهای بلندی بود که در انتهای آن قطعه آهنی قرار داشت.
از مذهب سومری اطلاع کمی در دست است و مسلّماً پرستش خدایان متعدد در این سرزمین رواج داشت. علم پزشکی بیش از سایر علوم مورد توجه بود و برای درمان بیماران، شست و شو، پاره‌ای از داروها، اوراد و افسون‌های ساحرانه معمول بود.
خط سومری مانند خط مصری در آغاز علائم و نشانه‌هائی برای بیان فکر و معانی یا تصویر اشیاء بود و سپس به صورت ساده‌تری درآمد. به علّت کمیابی سنگ، لوحه‌های گلی برای نوشتن به کار می‌رفت و به وسیله‌ی قلمی از مس علائمی به شکل میخ بر روی این الواح می‌نوشتند و این خط را به همین دلیل خط میخی خوانده‌اند. چنانکه برای نوشتن آسمان در آغاز این شکل و بعد و سپس این علامت به کار رفت. چندی بعد علائم صدادار معمول شد و با سایر علائم و نشانه‌ها درآمیخت. استفاده از خط ابتدا برای کارهای سودمند و عمومی مانند حسابداری، مکاتبات، قوانین حقوقی، اعمال مذهبی و کلمات سحرآمیز بود ولی بتدریج ادبیات مذهبی مخصوصی به وجود آمد که منظومه‌ی گیل گامش (2) یعنی سرگذشت یکی از پادشاهان داستانی اوروک و مصاحب او انکیدو (3)، نمونه‌ی کامل آن است. در بین سایر هنرها مهمتر از همه معماری است. خرابه‌هائی که از آثار آن زمان باقی مانده است معرف ساختمان‌های این دوره می‌باشد که شامل کاخهای مستحکم، معابدی که بر ایوان‌های بلند بنا شده و دارای محراب و ستونهای سنگی الوان و برجهای مطبق بوده‌اند. از هنر حجاری و پیکرسازی آن ایام مجسمه‌های مفرغی و گلی خدایان نقوشی که بر سنگهای آهکی تصویر شده (ستون کرکس در لاگاش) در دست است. در پاره‌ای از آثار هنری سومریان مانند ظروف نقره و طلا، اسلحه‌هائی که با سنگهای گرانبها زینت شده و جعبه‌هائی از سنگ لاجورد، دقت و ظرافت زیادی مشاهده می‌شود.
با تمام این احوال امپراتوری سومر ثبات و استحکامی نداشت. ملل مجاور از خارج و اقوامی که به اطاعت سومر درآمده بودند دوام این امپراتوری را تهدید می‌کردند. انقلاب و طغیان سامی‌ها و ایلامی‌ها در سال 2358 دولت اور را از میان برداشت و از این پس، سومری‌ها که مغلوب و مطیع شده بودند، با اقوام فاتح در آمیخته و نقش مؤثری در تاریخ نداشتند. با این حال بشریت از پاره‌ای جهات بخصوص از لحاظ سازمانهای سیاسی و اجتماعی پیشرفته‌ی سومری، خطی که آسان‌تر و عملی‌تر از خط مصری بود بخصوص ایجاد حماسه‌های رزمی مدیون آنها می‌باشد.

نخستین امپراتوری بابل:

پس از سقوط امپراتوری سومر، سرزمین کلده در اختیار چند دولت قرار گرفت. یکی از آنها یعنی دولت بابل که توسط سامی‌ها (آگادی‌ها) ایجاد شده بود در زمان حمورابی (سال تاجگذاری = 2123) قدرت زیادی کسب کرد. وی سراسر کلده و سرزمین ایلام را به تصرف درآورد و نخستین امپراتوری بابل را تشکیل داد. شهرت او تنها در نتیجه‌ی کشورگشائی وی نیست بلکه از نظر قانونگذاری نیز حمورابی بسیار معروف است. در سال 1901 لوحه‌ی سنگی بزرگی که قوانین آن زمان با خط میخی بر آن نوشته شده بود به دست آمد و این مجموعه قدیمی‌ترین قوانین دنیا شناخته شد. در این مجموعه راجع به سازمان اجتماعی امپراتوری بابل و تقسیم مردم به طبقه‌ی غلام و آزاد مطالبی دیده می‌شود و از حقوق مدنی و مسائل مربوط به شرایط آزاد شدن غلامان، زناشوئی، طلاق، حقوق پدر و مادر، روابط مالک و رعیت، نرخ‌های رسمی ساختمانی، اجاره و فروش، بازرگانی و وام بحث شده. در امور جزائی کیفرهای مختلف از قبیل غرامت، چوب و فلک، اعدام به وسیله‌ی آتش و آب یا به صلیب کشیدن تعیین شده است، از قصاص نیز سخن به میان آمده و در مورد قتل، قاتل می‌توانسته است با پرداخت خونبها آزاد شود، منتهی مبلغ و مقدار خونبها مربوط به شخصیت مقتول بود که در عداد نجبا، مردان آزاد یا غلامان قرار داشت.
تمدن بابل، اختلاف زیادی با تمدن سومری‌ها نداشت. زبان بابلی غیر از زبان سومری بود ولی با همان خط نوشته می‌شد؛ در هنر و مذهب آنها تفاوتی نبود و چنین به نظر می‌رسد که فقط خدایان را به نام‌های تازه‌ای می‌خواندند. مردوک که خدای بابل بود بزرگترین خدایان به شمار می‌رفت و پس از او خدایان متعدد دیگری از قبیل بعل، نحدای زمین و شماماش، خدای خورشید، وایشتار ربة النوع جنگ و عشق و تعداد زیادی فرشتگان خوبی و بدی قرار داشتند.
در سال 1925 هیئتی‌ها از شمال وارد این سرزمین شده بابل را که به دست جانشینان حمورابی اداره می‌سد به تصرف درآوردند و پس از غارت و تاراج عقب نشستند. سرزمین بابل به دولت‌های کوچکی تقسیم شد و مدّت دو قرن به همین صورت و مدوّن قدرت کافی برجا ماند. در سال 1760 قوم جدیدی به نام کاسی، که منشأ آن بدرستی معلوم نیست، از طرف شمال شرق، این ناحیه را مورد تعرض قرار دارد و بدون برخورد با مقاومتی شدید بر بابل استیلا یافت و دولتی تشکیل داد که مدّت شش قرن دوام داشت.

امپراتوری آشور:

سرزمین آشور از لحاظ شرایط سخت اقلیمی و مناطق کوهستانی خود اختلاف زیادی با بابل داشت. این ناحیه مسکن اقوامی که میتانی نام داشتند و از مغرب آمده بودند و همچنین اقوام دیگری از سومری‌ها و سامی‌ها که از جنوب به این قسمت حمله بردند، بود. نخستین زمامداران آن خراجگزار امرای اور و بابل محسوب می‌شدند و سپس به اطاعت کاسی‌ها درآمدند و مرکزشان شهر آشور بود. آشوری‌ها چندبار برای رهائی خود از تسلّط بیگانگان قیام کردند و سرانجام در حدود سال 1300 استقلال یافته شهر کالح را به پایتختی برگزیدند و سیاست فاتحانه‌ای که بر اثر نفاق و ضعف همسایگان، به آسانی توسعه می‌یافت، در پیش گرفتند. دولت آشور در طول مدّت شش قرن با کشورهای اورارتو، بابل و حکومت‌هائی که در سوریه تشکیل یافته بود می‌جنگید و در این مدّت به فتوحاتی نیز نائل شد. آشوری‌ها در دوره‌ی قدرت خود سرزمین‌های وسیعی را ضمیمه‌ی خاک خویش کردند و گاه اتفاق می‌افتاد که به علّت ناتوانی دست از جنگ می‌کشیدند و از تعقیب سیاست پیشرفت چشم می‌پوشیدند.
به این ترتیب، آشور نیرومندترین قدرت نظامی آسیا محسوب می‌شد. سپاه آشور که سازمان منظمی داشت شامل ارابه‌های جنگی و سواره نظامی آزموده‌تر از سواران سایر اقوام و همچنین پیاده نظام بود. اساس و مرکز اصلی این اقوا، یک دسته از سربازان حرفه‌ای بود و سربازگیری سالانه که به دستور پادشاه انجام می‌گرفت موجب افزایش قدرت آنها می‌شد. این سربازان با تیر و کمان و نیزه به جنگ دشمن می‌رفتند و برای دفاع خود سپرهائی بلند و کلاه خود و زره به کار می‌بردند. گذشته از این ماشین‌ها و وسایلی برای ویران کردن قلعه‌ها و شهرها (تیرهای بزرگ و محکمی که سر مفرغی یا آهنی داشت و برای شکستن و باز کردن دروازه‌ها به کار می‌رفت) و برج‌های متحرّکی (که روی آن می‌ایستادند و از آنجا به داخل شهری که در محاصره بود تیراندازی می‌کردند) در اختیار داشتند. خطر آشوری‌ها تنها به علّت خوبی نوع سلاح و تجهیزات نبود و روش یورش و حمله‌ی آنها بیشتر موجب وحشت دشمنان می‌شد. آنها به غارت دهات و سوزاندن خرمن‌ها و قطع درختان میوه دار می‌پرداختند. شهرها را پس از غارت ویران می‌کردند و اگر مقاومتی می‌دیدند بر شدّت عمل خویش می‌افزودند. سکنه‌ی شهرها را می‌کشتند و شکنجه‌های سخت و وحشیانه‌ای به آنها می‌دادند، از قبیل بیرون آوردن چشم، زنده پوست کندن، و انباشتن پوست از کاه. کسانی که از معرکه سالم بیرون می‌آمدند به غلامی می‌رفتند. با این خشونت‌ها مقاومت و دفاع بسیار مشکل بود ولی با این حال و با آنکه مخالفان و یاغیان به شدّت سرکوب می‌شدند باز هم قیامهائی صورت می‌گرفت و برای جلوگیری از این کار پادشاهان آشور به تبعید و کوچاندن قیام کنندگان دست می‌زدند و گاه اتفاق می‌افتاد که تمام سکنه یک شهر یا منطقه‌ای را به مسافت‌های دور برده، آنها را به اقامت در بین مردمی وادار می‌کردند که زبان و اخلاق آنها را نمی‌شناختند.
درخشان‌ترین ادوار امپراتوری آشور از اواسط قرن هشتم یعنی در زمان سلطنت تگلات فالازار سوم که سرزمین سوریه را مورد تاخت و تاز قرار داد و بابل را به تصرف درآورد شروع می‌شود. در سال 722، سارگن دوم به تخت نشست و همه‌ی ملل مغلوب سر به طغیان برداشتند و اتحادیه‌ی نیرومند و خطرناکی علیه آشور تشکیل دادند. سارگن ابتدا به شام رفته پس از مطیع کردن شامی‌ها، مصریان را که به کمک شامی‌ها آمده بودند در رافیا (4) شکست داد و شهر ساماری را ویران کرد و سپس به جانب شمال رفته مادها و اورارتی‌ها را مغلوب کرد و از آنجا متوجه جنوب شده بابل را که در دست ایلامی‌ها بود و از وحشت هجوم آشوریان آن شهر را ترک کرده بودند، گرفت. برای بهره برداری کامل از این اردوکشی‌ها، سارگن مدّت دوازده سال می‌جنگید و پس از این جنگ‌ها دولت آشور مدّت پنج سال در صلح و آرامش به سر برد. سارگن شهر دورشاروکین (5) را به پایتختی برگزید و کاخ با شکوهی برای خود در آن شهر بنا کرد.
پسر وی سناخریب هم مجبور شد با همین اقوام که هوای استقلال در سر داشتند وارد جنگ شود. وی نیز گذشته از جنگاوری مردی خونخوارتر از پدر بود و چون از قیام بابلی‌ها به ستوه آمده بود شهر بابل را ویران کرد. سناخریب به آسیای صغیر نیز لشکر کشید و به ایجاد نیروی دریائی در مدیترانه و خلیج فارس همّت گماشت. پایتخت او شهر نینوا بود.
آسارهادون سیاست کشورگشائی پدر را تعقیب کرد و گردنکشان سوریه را به اطاعت واداشته، در اردوکشی به مصر شهر ممفیس و ناحیه‌ی دلتا را به تصرف درآورد.
در زمان سلطنت آشور بانی پال یعنی از سال 669 قدرت آشور به حدّ کمال رسید، کشورهای تابع که چند بار ویران و تقریباً خالی از سکنه شده بودند مطیع و آرام شدند ولی مصر که هنوز دست از استقلال طلبی برنمی‌داشت مورد هجوم قرار گرفت و شهر تب خراب شد. ایلام تنها حریف زورمندی بود که با وجود شکست‌های مکرر اطاعت آشور را نپذیرفت. این دولت نیز پس از چند سال جنگ تسلیم شد و به این ترتیب امپراتوری آشور به میزان قابل ملاحظه‌ای توسعه یافت و در طول سالهائی که در صلح و آرامش گذشت از نظر تمدن نیز پیشرفت‌های مهمی نصیب آشور شد.
دولت آشور، اگرچه دولتی نظامی و ستیزه جو بود، در راه بسط و انتشار هنر نیز قدم‌هائی برداشت و به ایجاد ساختمان‌های سودمند و باشکوه دست زد. از لحاظ وضع اجتماعی، اخلاق و عادات، بازرگانی، صنعت و کشاورزی شباهت زیادی با بابل داشت و خدایان آشوری با اختلاف کمی که در نام آنها دیده می‌شد در واقع همان خدایان بابلی بودند. خط آنها هم مانند خط بابلی و ایلامی، و خط معمول در اورارتو و پاره‌ای از اقوام دیگر خط میخی و زبانشان زبان سامی بود. برای ضبط وقایع لوحه‌های گلی به کار می‌رفت و آشور بانی پال کتابخانه‌ی بزرگی که حاوی شرح حال و تفصیل فتوحات پیشینیان و همچنین وقایع زمان خود بود، ایجاد کرد. متون ادبی و مذهبی و مقداری از اوراد و افسون‌ها نیز در این کتابخانه جمع آوری شد. در زمینه‌ی معماری، شاهکارهای بزرگی به وجود آمد. فراوانی سنگ در آشور موجب شد که بناهائی محکمتر از ساختمانهای بابل ایجاد شود. در بناهای آشور گذشته از سنگ، آجر نیز به کار می‌رفت. در آشور شهرها را با دیوارهای عریض محصور می‌کردند، معابدی چند طبقه می‌ساختند و کاخهای زیبائی که دارای ساختمانهای متعدد بود و به وسیله‌ی حیاط‌هائی از هم جدا می‌شد بنا می‌کردند. این ساختمانها درهای بزرگی داشت و بر جدار دیوارهای سنگی اطراف درها نقوش و تصاویری رسم می‌کردند. دیوار بناها با کاشی‌های لعابی و منقوش پوشیده می‌شد. موضوع‌هائی که در حجاری و پیکرسازی مورد استفاده قرار می‌گرفت مجسمه‌ی خدایان و پادشاهان و نقش گاو بالدار با سر انسان بود. در کتیبه‌ها و نقوشی که بر دیوارها حک شده معمولاً صحنه‌هائی از جنگ یا شکار دیده می‌شود و باید دانست که پادشاهان آشور در ایامی که جنگی در کار نبود وقت خود را به شکار، بخصوص شکار شیر می‌گذراندند.
با آنکه تصور می‌رفت دولت آشور خطر دشمنان را بکلّی دفع کرده است در سال 627 هووخشتره پادشاه ماد وارد آشور شد و شهر نینوا را به محاصره گرفت ولی به علت هجوم سکاها به سرزمین ماد نتوانست کاری انجام دهد و ناچار به کشور خود بازگشت. اگرچه این پیش آمد مخاطره‌ای ایجاد نکرد ولی معرف ناتوانی و ضعف واقعی دولت آشور بود. آشور بانی پال در سال 626 درگذشت و پس از او دو پادشاه دیگر به تخت سلطنت آشور نشستند. ولی در سال 615 هووخشتره مجدداً به آشور رفت و با کمک بابلی‌ها نینوا را گرفته آن شهر بزرگ را در سال 612 ویران کرد. به این ترتیب امپراتوری نیرومند آشور که ارتش قوی و سازمانهای منظمی داشت به دلیل رفتار وحشیانه و خشونت آمیز خود مورد نفرت همسایگان بود، از بین رفت.

امپراتوری دوم بابل:

نابوپولاسار حاکم بابل، که علیه آشوریان سر به مخالفت برداشته بود پس از سقوط نینوا، دومین امپراتوری بابل را تشکیل داد و این دولت متحد یا دست نشانده‌ی مادها به شمار می‌رفت. پسر وی، نبوکودنصر، در نتیجه فتوحاتی که در جنگ با مصریان، اقوام یهود و فنیقی‌ها به دست آورد قدرت و عظمت امپراتوری را محفوظ نگاه داشت، شهر اورشلیم به دست وی ویران شد و قوم یهود در زمان او به اسارت رفت. در دوره‌ی سلطنت او تمدن کلده شهرت و اعتبار خاصی داشت. بابل جانشین نینوا گشت و این شهر بزرگترین و زیباترین شهر دنیا محسوب می‌شد. حصار عظیمی این شهر را از خطر هجوم خارجیان حفظ می‌کرد و معابد و کاخهای مجلّلی در آ ن به وجود آمد. در علوم بخصوص در پزشکی و نجوم پیشرفتهائی حاصل شد، منتهی چون مردم کلده ستارگان را از نظر ارتباط حرکات آنها با سرنوشت بشر مطالعه می‌کردند باید گفت که علم رمل و نجوم احکامی بیش از هیئت و نجوم ریاضی مورد توجه بوده. پاره‌ای از سیارات و خسوف و کسوف و همچنین هفته‌ی هفت روزه توسط آنها کشف و محاسبه شد.
پس از نبوکودنصر چهار پادشاه دیگر در بابل سلطنت کردند و آخرین آنها مورد حمله‌ی کوروش پادشاه پارس قرار گرفت. شهر بابل با وجود حصارهای عظیم و مستحکم خود سقوط کرد و پارس‌ها پس از برگرداندن مجرای فرات وارد شهر شدند. به مردم شهر آسیبی نرسید ولی استقلال و آزادی آنها از بین رفت.

پی‌نوشت‌ها:

1- Patési
2- Gilgamesh
3- Enkidou
4- Raphia
5- Dour-Sharroukin

منبع مقاله :
لاندلن، شارل دو، (1392) تاریخ جهانی (جلد اول)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهاردهم