تمدّن ایران باستان
سرزمین ایران با وجود دوری از مدیترانه بالنسبه به اروپا نزدیک است و حال آنکه کشور هند که اکنون مورد مطالعهی ماست خود دنیائی است کاملاً مشخص؛ به این ناحیه از آن جهت عنوان دنیا اطلاق میکنیم که انوع اقلیمها در آن
نویسنده: شارل دو لاندلن
برگردان: احمد بهمنش
برگردان: احمد بهمنش
وضع جغرافیائی:
سرزمین ایران با وجود دوری از مدیترانه بالنسبه به اروپا نزدیک است و حال آنکه کشور هند که اکنون مورد مطالعهی ماست خود دنیائی است کاملاً مشخص؛ به این ناحیه از آن جهت عنوان دنیا اطلاق میکنیم که انوع اقلیمها در آن وجود دارد و از لحاظ جفرافیائی دارای تنوع زیادی میباشد. هند شبه جزیره بزرگی است که اقیانوس هند تقریباً سه طرف آن را فراگرفته و جبال هیمالیا که بلندتربن رشته کوههای روی زمین است و ارتفاع قلههای آن از هشت هزار متر تجاوز میکند در شمال آن قرار دارد. این کوه سدی است که عبور از آن بسختی صورت میگیرد و در مشرق آن ارتفاعاتی است که تا هند و چین ادامه دارد و در مغرب آن فلاتهای پامیر، هندوکش و جبال سلیمان واقع شده و فقط در قسمت شمال شرقی بلندی کوهها کمتر است و راههای سهل العبور که برای هجوم به هندوستان مورد استفاده بوده در این منطقه قرار دارد.در جنوب این کوهستانها جلگهی وسیعی است که به وسیلهی سند و گنگ مشروب میشود. سرچشمهی این دو رود در هیمالیاست. رودخانهی سند به طرف جنوب غربی جاری است و پنج شعبهی بزرگ دارد و به همین دلیل این ناحیه را پنجاب میخوانند. رودخانهی گنگ متوجهی جنوب شرقی شده و شعب متعددی دارد و در مصب خود دلتای بزرگی تشکیل میدهد. در جنوب جلگهی سند و گنگ، فلات دکن واقع شده و به صورت شبه جزیرهای تا جزیرهی سیلان امتداد دارد. این شبه جزیره ناحیهی ناهمواری است که مسیر رودخانهها، درههائی در آن ایجاد کرده و قسمتهای ساحلی آن به صورت پرتگاههائی درآمده.
منطقهی هیمالیا همیشه زمستانی است ولی در سایر نقاط آب و هوا نظیر مناطق حاره میباشد یعنی دارای گرمای سوزان و بارانهای متغیر است و حال آنکه پارهای نواحی بسیار خشک و قسمتهائی از آن مرطوبترین نقاط کرهی زمین میباشند. بادهای موسمی این مناطق به طور متناوب از خشکی و از دریا میوزند.
درنتیجه این گرما و بارانهائی که به آن اشاره شد نباتات فراوان و متنوعی در هند میروید که در سایر نقاط نظیر آن کمتر دیده میشود. نقاطی که رطوبت بیشتر دارند از جنگلهای استوائی با درختان گوناگون پوشیده شدهاند. در اراضی خشکتر جنگلهائی با درختان مختلف، بوتههای کوچک و چمنزارها به وجود آمده. در این سرزمین انواع حیوانات از قبیل ببر، شیر، پلنگ، گرگ، شغال، کفتار، خرس، فیل، کرگدن، انواع گوزن و گاو وحشی، میمون، تمساح و چندین نوع پرنده و مار زندگی میکنند.
دراویدیها:
سرزمین هند در دورهی پالئولی تیک مسکون بوده و در هزارهی چهارم تمدن قابل ملاحظهای در درهی سند به وجود آمده و مردم این دوره از سنگ و مس استفاده میکردهاند. این مردم از نژاد سیاه بودهاند و هنوز هم بازماندگان آنها وجود دارد که به زبانهای موندائی (1) (از زبانهای نزدیک به زبان آنامی) تکلّم میکنند.دراویدیها در واقع گروه متمایزی از اقوام دنیا میباشند و مردمی هستند دارای پوست تیره و چشم و موی سیاه و جمجمههائی که طول آن بیش از عرض جمجمه میباشد (دولیکوسفال)، به زبانی تکلّم میکنند که با هیچ یک از زبانهای شناخته شدهی دنیا شباهتی ندارد. برخی از مورخان حدس میزنند که دراویدیها از اقوام سومریان بوده، در هزارهی چهارم پیش از میلاد از راه شمال غربی بر سرزمین هند استیلا یافتهاند و پس از غلبه بر سکنهی قدیم زندگی خود را از راه شکار و کشاورزی و گله داری تأمین کردهاند. مذهب آنها پرستش خدایان متعدد بوده و ستایش حیوانات در این مذهب اهمیت شایانی داشته است.
آریاها، دورهی ودائی:
آریاها از خویشاوندان نزدیک ایرانیها و از نژاد آلپی میباشند و به زبانهای هند و اروپائی سخن میگویند. در هزارهی سوم پیش از میلاد در ایران شرقی سکونت داشته و به قبایل متعددی تقسیم میشدند و زندگی آنها از راه شکار و گله داری میگذشت و پس از چندی از بیابانگردی دست کشیده شهرنشین شدند و به کشاورزی پرداختند.مذهب آنها مذهب ودائی بود (این کلمه از نام ودا، یعنی کتابهای مقدسی که بعد تنظیم و تدوین شد، مشتق است و چنانکه میدانیم در این زمان آریاها هنوز به نوشتن آشنا نبودند و عقاید آنها به طور شفاهی انتشار مییافت). در این مذهب خدایان متعدد و عناصر طبیعی مورد ستایش بودند. خدایان عمده آنها: Dyaus (آسمان روشن)، وارونا (آسمان، شب)، آگنی (2) (آتش)، سوما (3) (قربانی)، ایندرا (4) (آسمان، آتش)، رودرا (5) (صاعقه)، ماروتها (6) (بادها)، آسونها (7) (صبح)، یمه (8) (خدای اموات) بودند. بیشتر این خدایان خیرخواه بشر و حامی آریاها محسوب میشدند و بتدریج خاصیت طبیعی را از دست داده صورت انسانی به خود گرفتند ولی هرگز آنها را به شکل مادی تصویر نمیکردند. همچنین وظایف و اختیاراتی تازه برای آنها قائل شدند چنانکه ایندرا خدای جنگ، آگنی مخترع هنرها، ماروتها و آسونها خدایان طب شناخته شدند.
گذشته از این به شیاطین ناپاک و شریری مانند آسوراها (9) (ابرها) که قربانیها را به هم میزدند و راکشازاها (10) که به شکل حیوانات درمیآمدند، نیز عقیده داشتند.
شریعت و مراسم دینی در عین حال جنبهی فردی و عمومی داشت. مراسم فردی که قدیمتر بود توسط پدر خانواده برگزار میشد و مشتمل بر نمازها و سرودهائی بود که هر صبح و شب همراه با افروختن آتش از راه اصطکاک دو قطعه چوب به یکدیگر انجام میگرفت. مراسم عمومی به وسیلهی افراد مأمور قربانیها و خوانندگانی (Rishis) که کارشان خواندن سرودها بود و تشریفات گوناگونی انجام میدادند، به عمل میآمد. مجموعهی وداها، بعدها از همین سرودها تشکیل یافت. مهمترین این تشریفات عبارت بود از توزیع سوما (Soma = شیرهی تخمیر شدهی گیاهی به نام جوهر پادزهر) یا ریختن کرهی صاف شده روی آتش و تقدیم شیر، میوه، غلات و حیوانات به خدایان. پیروان این مذهب معبدی نداشتند و مراسم دینی در مجاورت آتشگاه خانوادگی یا بر فراز تپهها انجام میگرفت.
در حدود دو هزار سال پیش از میلاد، آریاها شروع به مهاجرت از ایران و عبور از گردنهی کوهستانها برای ورود به حوضهی رود سند کردند. ابتدا پنجاب را به تصرف درآوردند و به سبب برتری نیروی جسمانی و استفاده از سلاح آهنی و اسب بر دراویدیها مسلّط شدند و به کشتار یا تبعید آنها پرداختند. غلبه و پیروزی آنها بتدریج و در طول چند قرن صورت گرفت. بومیها بشدّت مقاومت میکردند و هنگامی که آ ریاها به حوضهی گنگ قدم گذاشتند کار پیشرفت دشوارتر شد. در این نواحی اقوام مغلوب تبعید یا کشته نمیشدند بلکه به غلامی درمیآمدند.
آریاها، دورهی برهمنی:
در حدود سال 1100 همهی قبایل آریائی ایران را ترک گفته در هند مستقر شدند و حوضهی رود گنگ کاملاً به تصرف آنها درآمد. در بنگال آریاها که تعدادشان بسیار کم بود دراویدیها را مطیع خود کرده سپس به دکن حمله بردند و قسمتهائی از آن را به تصرف درآوردند و چندتن از امرای آنها بر سرزمینهای وسیعی حکومت کردند.توجه فاتحان به حفظ پاکی نژاد خویش در بین اقوامی که رنگ تیره داشتند مسألهی ایجاد طبقات را که در آغاز تعداد آن به چهار میرسید بدین شرح پیش آورد: برهمنها، کهنه، خشاتریاها، شاهان یا جنگاوران، وای سیاها (11) مالکان زمینهای زراعتی یا بازرگانان، سودراها، کارگران یا دهقانان. سه طبقهی عالی از آریاها و طبقهی چهارم از دراویدیها تشکیل میشد. بعدها عقیده بر این شد که این طبقات منشأ خدائی داشتند و زناشوئی میان افراد طبقات مختلف ممنوع گشت. منتهی این منع همیشه مورد احترام قرار نمیگرفت، به طوری که ناگزیر به قبول طبقات واسطهای که تعداد آن به نسبت زیادی افزایش یافت شدند. گذشته از این عدهای نیز به عنوان خارج از طبقات (مثل پاریاها) وجود داشتند و آنها کسانی بودند که به سبب ارتکاب جرائمی بخصوص علیه قانون مذهبی از عضویت در طبقهای محروم شده بودند. این قبیل افراد را ناپاک و نجس محسوب میداشتند و هر نوع رابطهای با آنها ممنوع بود.
کشاورزی و پرورش حیوانات از منابع عمدهی زندگی مردم بود ولی آب و هوای استوائی هند استعداد کشت نباتاتی را که در فلات ایران معمول بود، نداشت و برنج غذای اصلی آنها بود. در مورد حیوانات این منطقه باید گفت که آریاها اسب و شتر را با خود به هند بردند ولی از شتر فقط در حوضهی رود سند استفاده میشد. در این سرزمین فیل را نیز اهلی کردند و گلههای بزرگی از گاو، بز و گوسفند داشتند.
در مذهب تغییراتی بروز کرد. دین برهمنی جای مذهب ودائی را گرفت. عقاید اولیهی آنها که پرستش خدایان متعدد بود باقی ماند ولی پرستش مظاهر طبیعت از بین رفت و عقیده به تجسم خدا جانشین آن شد. انجام مراسم فردی از اهمیت افتاد و مراسم عمومی که توسط برهمنها اجراء میشد اهمیت بیشتری کسب کرد. برهمنها روحانیون واقعی هند به شمار میرفتند و تدوین و تنظیم وداها در همین زمان صورت گرفت. قدیمیترین قسمت وداها (ریگ ودا) مربوط به دورهای است که هند شمالی مورد هجوم قرار گرفت؛ سه قسمت دیگر در دورههای بعد تنظیم و تدوین شدند. وداها مجموعهی سرودها و نمازها میباشند. پس از این کتابها و تفسیرهائی بر وداها نوشتند (Oupanishads, brahmanas). خدایان نیز دستخوش تغییرات و تحوّلاتی شدند. پارهای از آنها اهمیت و مقام خود را بکلّی از دست دادند. وظایف و اختیارات بعضی از آنها تغییر کرد (چنانکه وارونا خدای اقیانوس شناخته شد)، عدهای از آنها که خدایان فرعی محسوب میشدند در درجهی اول قرار گرفتند مانند: ایندرا، خدای حقیقی آسمان، خدای خشاتریاها، که خدائی حسود و مغرور بود، برهما آفریدگار جهان، ویشنو خدای خورشید و دشمن شیاطین و در آخر خدایان تازهای که مورد احترام دراویدیها بودند، پرستیده میشدند مانند سیوا که خدائی ترسناک و خرابکار بود.
دربارهی تکوین عالم، روحانیان عقاید مخصوصی داشتند. به عقیدهی آنها برهما دنیا را که بیش از چهار میلیارد سال دوام دارد آفریده (یک روز برهما) سپس دنیا منهدم شده و در طول مدّتی معادل چهار میلیارد سال (یک شب برهما) مجدداً به وجود آمده و این کار مرتباً تکرار شده است. در اینجا جنبهی عظمتی که مخصوص مذاهب هندی است جلب نظر میکند. در هر جهان زمینی است مشتمل بر هفت قاره، یک آسمان (Svarga) و یک دنیای مردگان که خود به چندین ناحیه تقسیم میشود.
آریاهای ودائی به زندگی آینده عقیده داشتند و اعتقاد به تناسخ یعنی حلول روح به جسد انسانهای دیگر یا حیوانات از این زمان رواج گرفت. شریعت کار ما (نتیجهی اعمال) معرف این اصل و دارای ارزش اخلاقی میباشد. جنایتکاران در دوزخ مورد شکنجههای وحشتناکی قرار میگیرند ولی این شکنجهها دائم و همیشگی نیست. شخص مقصر و تبهکار مجدداً در صحنهی زمین به زندگی خواهد پرداخت، منتهی به صورت حیوان یا یکی از افراد طبقات پست. وی میتواند بتدریج وضع خود را بهبود بخشد و تا مرتبهی سایر موجودات بالا برود. شخص نیکوکار در سوارگا با خوشبختی و سعادت زندگی خواهد کرد ولی این سعادت نیز جاودانی نیست و روزی فرا خواهد رسید که او زندگی آسمانی را ترک گفته در قالب یک برهما یا یک خشتریه مجدداً در این دنیا زندگی کند، سرانجام پس از آنکه چندبار این زندگی تکرار شد، روح که به مرحلهی صفا رسیده است از این تغییر شکلها آزاد شده شخصیت خود را از دست داده در وجود برهما جذب و محو میشود. از لحاظ اخلاقی، مذهب برهمائی، دزدی، زنا، دروغ، قتل انسان و همچنین کشتن حیوانات را نهی کرده است.
تعلیم و تربیت بر حسب طبقات مختلف متفاوت بوده و با مذهب که منحصراً به سه طبقهی عالی نظر داشته است مربوط بوده. طفل برای تربیت به یک برهمن (Gourou) که تعلیمات مذهبی به وی میداد سپرده میشد و چون به سن رشد میرسید مجبور به ازدواج بود و هنگامی که فرزندان وی بالغ میشدند سالهای آخر عمر را به تفکر و سیر و سلوک میپرداخت. ریاضت بدنی نقش مهمی در مذهب برهمائی انجام میداد.
مراسم دینی شامل نمازها، آوازها و نذورات بود و در وداها به تفصیل از این مراسم صحبت میشد. از همین زمان تهیهی مجسمهی خدایان و بنای معابدی مخصوص آنها معمول گردید.
خارج از قلمرو مذهبی باید از فلاسفهی مادی که اخلاق را مبتنی بر استفاده از لذات میدانستند، فلاسفهی شکاک یا سوفسطائی که در مباحثات مهارت کامل داشتند و به همه چیز مشکوک بودند و همچنین از جوکیان (12) (مرتاضانی که در انزوا به سر میبردند) یاد کرد. دو دورهی ودائی نوشتن هنوز معمول نبود و هنگامی که تنظیم و تدوین وداها آغاز شد الفبائی که از زبانهای سامی به عاریت گرفته شده و شامل 44 حرف بود مورد استفاده قرار گرفت. زبان سانسکریت که وداها را با آن نوشتهاند از غنیترین زبانهای هند و اروپایی است. این زبان در نتیجهی کوشش عدهای از آشنایان به دستور زبان، بتدریج به صورت ثابتی در آمد و در عین حال جنبهی ساختگی و علمی به خود گرفت ولی در مرحلهی کمال قدم نگذاشت و لهجههای محلی عامیانه (Prâcrits) بسیاری به موازات آن مورد استفاده قرار گرفت. ادبیات این زبان فقط جنبه مذهبی داشت.
هنگامی که آریاها در هند مستقر شدند و به بنای معابد و کاخها پرداختند آثار هنری زیبایی نیز به وجود آمد ولی متأسفانه از بناهای این زمان اثری در دست نیست. در ساختمان بناها بیشتر از چوب استفاده میشد و آجر و سنگ بندرت در آنها به کار میرفت.
دورهی شکفتگی تمدن عالی و با شکوه هندی از همین زمان شروع شد، و برخلاف تمدّن سایر ملّتهای قدیم که در ایران یا کشورهای ساحل مدیترانه سکنی داشتند، دائم در حال توسعه و پیشرفت بود و مهاجمات مختلف و استیلای بیگانگان بر این سرزمین وقفهای در این پیشرفت به وجود نیاورد.
پینوشتها:
1- Munda
2- Agni
3- Soma
4- Indra
5- Roudra
6- Marouts
7- Acvins
8- Yama
9- Asouras
10- Rakshasas
11- Vaicyas
12- Yogis
لاندلن، شارل دو، (1392) تاریخ جهانی (جلد اول)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهاردهم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}