تمدّن یونان
یونان که در قسمت جنوبی شبه جزیره بالکان قرار گرفته، دارای سواحل بریده و خلیجهای عمیق و متعددی است؛ دریا همه جا در داخل خشکیها راه باز کرده و جزایر زیادی در دریاهای اطراف این سرزمین وجود دارد. با این حال یونان
نویسنده: شارل دو لاندلن
برگردان: احمد بهمنش
برگردان: احمد بهمنش
وضع جغرافیائی:
یونان که در قسمت جنوبی شبه جزیره بالکان قرار گرفته، دارای سواحل بریده و خلیجهای عمیق و متعددی است؛ دریا همه جا در داخل خشکیها راه باز کرده و جزایر زیادی در دریاهای اطراف این سرزمین وجود دارد. با این حال یونان وضع یکنواخت و متحدالشکلی ندارد و میتوان چهار ناحیه مختلف در آن تمیز داد. یونان شمالی به وسیلهی سلسله جبال پند (1) به قسمتهایی مجزا تقسیم شده. ناحیهی اپیر (2) در مغرب یونان منطقهای است کوهستانی و وصول به آن به دشواری صورت میگیرد. ناحیهی تسالی در مشرق تنها جلگهی بزرگ کشور یونان میباشد. رشته جبال پند خود به سلسله کوههای نامنظم چندی تقسیم شده که این کوه را به کوههای کوچک دیگری میپیوندد. مهمتر از همهی آنها کوه المپ است که در قدیم آن را مسکن خدایان میدانستند و غیر از آن باید کوههای اوسا (3) و پلیون (4) که در مشرق به تسالی متصل میشوند نام برد. المپ بلندترین کوه یونان است (2985 متر).یونان مرکزی از کوهستانهائی که دنباله جبال پند میباشند پوشیده شده (پارناس (5) هلیکون (6)، سیترون (7)) و جلگههای تنگ و باریکی در آن قرار دارد. یونان مرکزی دارای شش ناحیهی عمده است به این قرار: آکارنانی (8)، اتولی (9)، لوکرید (10)، فوسید (11)، بئوسی (12) و آتیک. تنگهی کرنت راه ارتباط یونان مرکزی و پلوپونز است که فلات آکادی و سرزمینهائی مانند آکائی (13)، الید (14) و آرگولید در آن قرار دارد و شیب آنها به طرف دریاست و در جنوب این سرزمینها، لاکونی (15) و مسنی (16) قرار دارند که کوه تایژت (17) آنها را از هم جدا میسازد و در منتهی الیه آنها سه شبه جزیرهی باریک و بلند واقع شده.
جزایر اطراف یونان عبارتند از : جزایر ایونی در مغرب (کورسیر (18)، لوکاد (19)، ایتاک (20)، سفالونی (21)، زاسنت (22)) که در طول ساحل پراکنده شدهاند؛ در جنوب، جزیرهی سیتر (23) وکرت؛ در مشرق، جزایر متعدد سیکلاد (ناکسوس، پاروس، دلوس و غیره) و پس از آن جزایر بزرگ ساحل آسیا (لسبوس، کیوس، ساموس، رودس) و جزیرهی اوبه (24) نزدیک آتیک، قرار دارند. همهی این جزایر نزدیک به هم میباشند و بآسانی میتوان از جزیرهای به جزیرهی دیگر رفت و به همین دلیل مسافرت آسیائیها به اروپا یا بعکس بسهولت انجام میگرفته است و از همین مطلب میتوان علّت اساسی پیشرفت یونانیها را در امر دریانوردی دریافت.
یونان که سرزمین کوچک و کوهستانی و دارای بریدگیهای بسیار در ساحل بود نمیتوانست رودخانههای بزرگی نظیر رودخانههای کشورهای آسیائی و افریقائی داشته باشد. رودخانههای یونان فاقد اهمیت اقتصادی بوده، برای کشتیرانی از آنها استفاده نمیشد و اغلب در تابستانها بی آب میماندند و گاهی آب این رودخانهها در باتلاقها یا حفرههای زیرزمینی فرو میرفت، معروفترین آنها دو رودخانهی پنه (25) و اوروتاس (26) است.
آب و هوای یونان مدیترانهای و در نواحی مختلف آن تغییرات قابل ملاحظهای دیده میشود. تابستان آن در نواحی داخلی گرم و سوزان و در سواحل بر اثر وزش نسیم دریا معتدل، و زمستانها به طور کلّی ملایم ولی در نواحی کوهستانی شمال که میزان بارندگی بالنسبه زیاد است هوا بسیار سرد میباشد. باید گفت که این بارندگیها مخصوص نواحی شمالی است و سایر قسمتهای یونان از خشکی هوا در عذاب و ناراحتی به سر میبرند. در جلگهها هرگز برف نمیبارد ولی در قلههای جبال پند و المپ مدت زیادی برف باقی میماند.
سابقاً جنگلهای انبوهی سراسر یونان را پوشانده بود که قسمت اعظم آن به دست انسان از بین رفته است. از مختصات نباتات یونان درختهائی است که همیشه برگ سبز دارند (مانند کاج و درخت مازو) و درختهای کوچک خاردار یا گیاهان معطر (مانند آویشن، مورد و درخت خرزهره). نوع حیوانات نیز درگذشته زیاد و متعدد بوده. در آغاز دورههای تاریخی شیر و گاو وحشی در این سرزمین وجود داشته و بعدها گراز، گرگ، گاو کوهی و گوزن فراوان بوده. ماهی اگرچه در رودخانهها کمیاب است ولی دریاها ذخیرهی قابل ملاحظهای در اختیار صیادان میگذارند.
این بود توصیف مختصری از یونان که افقی محدود دارد و از عظمت و وسعت آسیا بی بهره است. ولی دریاهای آبی رنگ اطراف که جزایر زیاد در آنها پراکنده شده، و زمینهای گرم و علفزارهای معطر، زمزمهی چشمه سارها که در شکاف تخته سنگها جریان دارند، قلههای بلند که از دور به رنگ سبز تیره جلوه میکنند یا آنکه از برف پوشیده شدهاند زیبائی و شکوه خاصی به آن میبخشند.
این سرزمین با مختصات و مشخصاتی که برای آن ذکر شد نقش مهم و قابل ملاحظهای در تاریخ بشر انجام داد.
آکئیها:
قدیمیترین آثار و بقایای انسانی که از یونان به دست آمده متعلّق به دورهی نئولی تیک میباشد. نخستین کسانی که در دوره تاریخی در این ناحیه میزیسته و شناخته شدهاند پلاژ (27) نام داشتهاند که از نژاد مدیترانهای بوده و ظاهراً از آسیا به این حدود آمدهاند. از زبان و تمدن آنها اطلاعی در دست نیست. شاید آنها هم از اقوام نزدیک مردم اژه باشند که در همین اوقات (هزارهی چهارم) کرت را به تصرف درآورده و بعدها نمایندگیهای تجارتی و شهرهای مستحکمی در کنارههای پلوپونز ایجاد کردند.در حدود دو هزار سال پیش از میلاد نخستین اقوام یونانی در تسالی ظاهر شدند؛ یونانیها یا هلنها از شمال به این حدود آمدند و چنین به نظر میرسد که رهبری و هدایت آنها به وسیلهی طبقهای از بزرگان که از نژاد شمالی بوده و جمعی از افراد منسوب به نژاد آلپی همراه داشتهاند، انجام گرفته باشد. همهی آنها به زبان هند و اروپائی تکلّم میکردند و بیابانگرد، شکارچی و پرورش دهندهی چهارپایان بودند که ادارهی امور آنها به دست پادشاهان بود و از لحاظ مذهبی مانند ایرانیها و سایر اقوام آریائی به مظاهر طبیعت احترام فراوان میگذاشتند. این اقوام به قبایل چندی تقسیم میشدند و از نظر لهجهها و شاید از نظر آداب و رسوم نیز اختلافاتی با هم داشتند.
معروفترین این قبایل آکشیها میباشند که در قرن شانزدهم وارد پلوپونز شده، پلاژهای ساکن آرگولید را به اطاعت خویش واداشتند و پس از اختلاط با دانائیها (28) که از آسیای صغیر آمده بودند، با مردم اژه روبرو شدند.
آکئیها تحت نفوذ مردم کرت قرار گرفتند و خراجگزار پادشاهان کنوسوس شده، نوع زندگی خود را بکلّی تغییر دادند، به این معنی که در شهرها ساکن و ثابت شده به کشاورزی و دریانوردی پرداختند. سپس شهرهائی از قبیل میسن (29) و تیرنت (30) بنا کردند و دیوارها و حصارهائی که بعدها به دیوارهای سیکلوپی معروف گشت، ساختند. این دیوارها از تخته سنگهای عظیم و نامنظمی که بدون ملات بر روی هم قرار میگرفت ساخته میشد. همچنین کاخهای مدور یا مستطیل شکلی که حصارهائی مستحکم داشتند و گورستانهائی که مقدار زیادی اسلحهی مفرغی و زینتهای طلائی از آنها به دست آمده توسط آنها بنا شد و در این آثار نفوذ تمدن کرت بخوبی مشهود است. ناحیهی آرگولید مرکز قدرت آ کئیها بود ولی این اقوام در شهرستانهای همسایه نیز رخنه کرده بر تمام نواحی اطراف پلوپونز استیلا یافتند و تنها سرزمین آرکادی را در دست پلاژها باقی گذاشتند. جمعی از آنها نیز به صورت مزدور به خدمت پادشاهان اژه که قدرتشان رو به انحطاط بود درآمدند. سرانجام در حدود سال 1400 شهر کنوسوس بر اثر شورش همین مزدوران یا غلبهی اقوامی که از آرگولید آمده بودند ویران شد. امپراتوری اژهای به این ترتیب از میان رفت و آکئیها سراسر جزیرهی کرت را گرفته سکنهی آن را به اطاعت یا مهاجرت واداشتند.
پس از این پیروزی آکئیها به دریانوردی مشغول شدند و به گردش در دریاها پرداخته نواحی شمالی را مورد دستبرد قرار دادند، کوچ نشینهائی در آسیای صغیر به وجود آورده و روابطی با هیتیها برقرار کردند.
از این پس اقوام دیگری از یونانیها به نام مینئیها (31) و ائولیها (32) به این حدود آمده در یونان مرکزی و پلوپونز و جزایر دریای اژه مستقر شدند. در قرن سیزدهم ظاهراً دنبالهی این مهاجرت قطع شد و ثبات و آرامشی در یونان به وجود آمد. این دوره اوج قدرت آکئیها و تمدنی است که به تمدن میسنی معروف میباشد. تمدن مزبور از کرت سرچشمه گرفته با عوامل اصیلی که جنبهی ملّی و عامیانهی آن بیش از جنبهی هنری این تمدن بود در آمیخته و اهمیت آن مخصوصاً از لحاظ سفالهائی است که به وسیلهی خطوط مختلف یا اشکالی که به سبک و روش خاصی تهیه شده بودند و همچنین نقاشیهای دیواری آن که نظیر صحنههای نقاشی قصرهای کنوسوس بود، میباشد.
در یونان هرگز حکومت واحد و نیرومندی نظیر حکومتهای مصر و ایران تشکیل نشد و این کشور به دولتهای متعدد و کوچکی تقسیم شده بود که گاه متحد و زمانی دشمن یکدیگر محسوب میشدند. گاهی یکی از آنها قدرت و نفوذ خود را بر دولت دیگر تحمیل میکرد ولی این امر دوامی نداشت. پادشاهان این دولتهای مختلف در داخل نیز گرفتار مخالفت و نافرمانی اشراف بودند و بزحمت آنها را به اطاعت وامیداشتند با این حال معتقد بودند که حکومت آنها منشأ خدائی دارد و همه خود را از اعقاب خدایان میدانستند.
مذهب:
مذهب یونانیها پرستش طبیعت بود و مانند ایرانیها و آریاها نیروهای طبیعت را مظاهر الهی میدانستند ولی بعکس اقوام مزبور کتب مقدسی نداشتند که قوانین و حکمت الهی آنها را به صورت منظم و مدونی عرضه کند. این مذهب ساده و مقدماتی بتدریج در راه تکامل قدم گذاشت و بیش از سایر مذاهب به تصویر و تجسم خدایان پرداخت و همین امر موجب زیبائی و اساس شکوه و عظمت هنر یونان است. یونانیها افسانههای فراوانی داشتند که در طول زمان مفهوم اولیهی خود را از دست داده به صورت داستانهائی دلپذیر یا هولناک درآمدند، به طوری که درک آنها بسیار دشوار بود و از مجموعهی این افسانهها، اساطیر یونانی به وجود آمد. البته همهی ملّتهای قدیم دارای اساطیر و افسانههائی بودند ولی هیچ یک از آنها از لحاظ زیبائی و اهمیت به پایهی اساطیر یونانی نمیرسد. گذشته از این مذهب طبیعی که فاقد جنبهی اخلاقی بود افکار و عقاید قدیم دیگری مربوط به اقوام پلاژ یا مردم کرت و همچنین عقایدی که منشأ آن کشورهای آسیائی بود و آثاری از پرستش حیوانات، اعتقاد به شیاطین و ستایش خدایان زمینی یا زیرزمینی در آن دیده میشد، وجود داشت. بعلاوه ستایش نیاکان نیز در بین خانوادههای یونانی مورد توجه بود.پینوشتها:
1- Pinde
2- Epire
3- Ossa
4- Pélion
5- Parnasse
6- Hélicon
7- Cithéron
8- Acarnanie
9- Etolie
10- Locride
11- Phocide
12- Béotie
13- Achaïe
14- Elide
15- Laconie
16- Messénie
17- Taygète
18- Corcyre
19- Leucade
20- Ithaque
21- Céphallonie
22- Zacynthe
23- Cythere
24- Eubée
25- Pénée (salamvria)
26- (فعلاً به نام Vasili معروف است) Eurotas
27- Pélasges
28- Danaens
29- Mycène
30- Tirynthe
31- Minyens
32- Eoliens
لاندلن، شارل دو، (1392) تاریخ جهانی (جلد اول)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهاردهم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}