تبیین ماهیت شادی از منظر دین

نویسنده:شهره سادات صیفی حصار منبع:http://www.m-narjes.org
شادی یعنی بالندگی، نشاط، حرکت و سیلان که در مقابل آن جنود، خمودگی، یخ زدگی، رکود و مرداب است. هر موجودی که بخواهد زنده باشد، باید به این مفهوم، حرکت داشته و شاد باشد؛ زیرا، نه تنها زندگی مخالف افسردگی، بلکه مساوی شادی و سرور می باشد. اگر در زندگی حرکت، سیلان، بالندگی و نشاط وجود نداشته باشد اصلاً زندگی امکان پذیر نیست. بنابراین چون دین از منبع لایزال حیات سرچشمه می گیرد، پیام آن هم همان حیات واقعی است. بدین جهت اندیشه دینی قائل به مرگ نبوده و حیات را امری مستمر و جریان دار قلمداد می کند، پیام دین حیات و زندگی است «ولنحیینک حیاة طیبة» تمام هستی ازمنظر قرآن در جنبش و حرکت می باشد.
معنای حیات واقعی، با خدا بودن و ارتباط با خداوند متعال برقرار کردن است بدین ترتیب، ارتباط عالم هستی با خداوند متعال که منبع و منشأ حیات است سبب جاری شدن حیات و زندگی به تمام هستی شده و اگر لحظه ای این ارتباط قطع شود، زندگی و حیات واقعی از بین رفته و مرگ موجود زنده رخ خواهد داد. اگر با این دید به اسلام بنگریم، درمی یابیم که درتمام مسائل و موضوعاتی دینی و اسلامی، زندگی جریان دارد. به طور مثال نه تنها درعرفان- که اوج حرکت آفرینی انسان است- بلکه حتی در هر حکم و عمل فقهی که در آن انسان با قانون حق و تکلیف سر و کار دارد و به ظاهر خشک می نماید، شما شاهد حرکت و پویایی خواهید بود. زیرا تمام این اعمال یا واجب شده اند تا حیات استمرار داشته باشد و یا اگر حکمی مبنی بر حرمت چیزی از شارع مقدس صادر گردیده به این دلیل بوده است که حیات واقعی و کمال انسانها قطع نشود. پس در محتوا و ذات اسلام، نه تنها غم راه ندارد، بلکه سراسر دین، شادی آفرین و شادی بخش است. با توجه به تعریف شادی، هر عملی که در درون آن، حرکت و پویایی نباشد غم محسوب می شود و لو فرد غمناک نباشد. اما بعضی از مصادیق و جلوه های غم، همچون: گریستن، گوشه نشینی و... اگر همراه با حرکت و پویایی باشد، غم نیست، زیرا جنبش و پویایی درآن موج می زند، بنابراین ظاهر حالتها و مکانها مهم نیست، بلکه فعالیت نداشتن، مضر و خطرناک است. در این راستا می توان بر تأکیدات فراوان اسلام در جهت تحصیل و فراگیری علم توجه کرد، چرا که آموزش علم بدون نشاط امکان پذیر نبوده و نتیجه این نشاط در حال آموزش سرور و فرحی است که به واسطه تحصیل علم بدست می آید. غیر ممکن است انسان دل مرده و غمگین بتواند درس بخواند. بدین جهت شما اثری از غم و اندوه منفی در افراد شاخص و ممتاز مثل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه علیهم السلام و یاران آنها حتی در سن کهولت مشاهده نمی کنید. مثلاً امام علی علیه السلام زمان به حکومت رسیدن، حدود شصت سال داشند و با این حال، هم در جنگهای بزرگی شرکت داشته و آن همه از خود شجاعت و فعالیت نشان دادند و هم در مزرعه فعال بودند. تمام این آثار و تلاش حاصل نشاط و شادمانی است، انسان کسل و غمناک نمی تواند فعالیت ویژه ای داشته باشد. و یا مثلاًَ امام خمینی رحمة الله علیه به هنگام بنیان گذاری و رهبری جمهوری اسلامی در مرز هشتاد سالگی قرار داشتند. کدام رهبردر دنیا شروع رهبری خود را از این سن داشته است؟ براندازی حکومت دو هزار و پانصد ساله یکی از کارهای امام در این سن بوده، بعد از آن نیز کارهای بزرگتری همچون هدایت جنگ، حل بحران های عظیم اوایل انقلاب و... را به انجام رسانید. با این حال دارای روحیه عجیب و خاصی بودند که از نحوه برخورد با افراد مختلف، اشعار عرفانی و عبادت های عاشقانه ایشان کاملاً ملموس بود. پیری به طور طبیعی، خستگی و کسالت در پی دارد، بنابراین به نظر می رسد انسان، در این سن باید فعالیتهای خود را کمتر کند اما، با نگاهی به صدر اسلام، عکس این مطلب اثبات می شود. حتی در مواردی که استرس فشار آن بالاست باز، شما غم منفی را نمی بینید.[1]
با نگاهی دقیق به حوادث بعد از کربلا، متوجه نکات ظریف و در عین حال مهم می شوید، مثلاً با وجود آن که حضرت زینب سلام الله علیها در غم از دست دادن عزیزانش محزون بودند، اما با این همه، خبری از دلمردگی و افسردگی در وجود آن حضرت نبوده و در تمام عرصه ها با شجاعت، قدرت و افتخار، حاضر و آن سخن محکم را ایراد فرمودند. امام سجاد علیه السلام با وجود بار مصایب، در دعای خود برای مرزداران می فرمودند: «متعه بالنشاط» و همچنین طالب نشاط و شادی در عبادت بودند: «واجعل نشاطی فی عبادتک» اینکه ناامیدی از گناهان کبیره شمرده شده است بدین جهت است که ناامیدی، انسان را از حرکت باز می دارد و ضد ناامیدی، رجاء و امیدوار بودن است.
امام علی علیه السلام می فرمایند:
«اوصیکم بخمس... لایرجون احد منکم الا ربه و لایخافن الا ذنبه...»[2]
امید به خدای متعال داشتن یعنی اتصال به آن منبع لایزال الهی و متصل به حبل الله المتین بودن است. که در واقع اتصال به خود بوده و این ارتباط و اتصال مایه حیات و زندگی در انسان می باشد.[3]
به بیان دیگر اولاً انسان به شادی نیاز دارد. ثانیاً ادیان، حتی ادیان غیرتوحیدی در ذات خود حرکت زا و شادی آفرین هستند. ثالثاً با نگاهی محتوایی و عمیق به دین اسلام، درمی یابیم که، همه ابعاد، احکام و حتی اصول عقاید اسلامی دارای حرکت و نشاط می باشند. رابعاً سیره و روش بزرگان دین بر شادی استوار بوده و بدین جهت، در حالات هیچ یک از ائمه علیهم السلام و یا عالمان دینی افسردگی، غمناکی و ناامیدی دیده نمی شود. زیرا اسلام در وجود آنها تجلی پیدا کرده است: «تعرف الامور باشجارها و اثمارها»؛ درختان با میوه هایشان شناخته می شوند. حال اگر فرد متدینی افسرده،غمگین و دل مرده باشد معلوم می شود که از مسائل اسلامی دور بوده واز روی آگاهی به احکام دینی عمل نمی نماید.[4]
آنچه مهم است این است که شاد زیستن، زمینه، موقعیت و شرایط را آماده کرده تا انرژی لازم و دراختیار سایر ارگانیسم (روانی- فیزیکی) قرار گرفته و اسباب رشد و پویایی را میسور می سازد. بنابراین شادی، تکاپوبخش، انرژی زا و عامل تخلیه هیجان های منفی و مقوم اراده آدمی در به کار گرفتن توانمندی ها واستعدادهای خود در راستای بالندگی و پختگی است. لکن مادامی که از بودنمان در جهان هستی سرشار از شادمانی و آکنده از سرور نباشیم، امکان رسیدن به اهداف و مقاصد بلند انسانی میسر نخواهد شد. البته چون سلامت و مرضی بودن شادی، منوط با سالم و بیمار بودن فرد است؛ بنابراین، احساس، هیجان، حال و ادراک سالم، تنها در انسان سالم یافت می شود. به عنوان مثال طبعی شوخ و لطیف، یکی از ویژگی های انسان سالم می باشد؛ مشروط بر اینکه طبع شوخ و شادی آفرین از هر گونه عناصر منفی و مخرب مثل: خشم و عناد، تحقیر و توهین و انتقام و در یک کلمه از گناه خالی باشد.[5]
بنابراین شادی یکی از لوازمی است که انسان به وسیله آن به سلامت روانی رسیده و راه رسیدن به خوشبختی برای او باز می شود. به عبارتی بدون شادی و نشاط مجالی برای انجام کارهایی که ما را به سوی سعادت رهنمون می سازند، پیدا نمی شود.

مصادیق و پیامدهای شادی

شادی یکسری مصادیق ظاهری دارد مثل تبسم، خنده، گشاده رویی و... البته در مورد مصادیق شادی، نباید در ظواهر آن توقف کرد، چرا که شادی آمیختگی عمیق و پیوندی ناگسستنی با روح و روان انسان دارد. شاید کسی با یک وعده غذا شاد شود و دیگری با کمک به هم نوع خود. اگر کمی عمیق تر از این نگاه کنیم مصادیق بیشتری برای شادی یافت می شود. مثلاً احساس سبکی انسان بعد از خواندن دعا، نمونه ای از شادی است، اگر چه صبغه غم در دعا بیشتر از شادی می باشد اما نتیجه دعا شادی است. این حالت خوشایند را شما بعد از رفتن به زیارت ائمه علیهم السلام و قبرستان و... درک می کنید.[6]
اما پیامدهای شادی خیلی مهم تر از مصادیق آن است. زیرا تمام تلاش انسان ها در زندگی برای انسان واقعی شدن، سکینه و طمأنینه بوده و این مرحله به دست نمی آید مگر اینکه سطح مطلوبی از رضایت خاطر را کسب کند و آن هم بدون دست یافتن به بهداشت و سلامت روانی و کسب رضایت خاطر ممکن نیست. از سوی دیگر یکی از ویژگی های اساسی بهداشت و سلامت روانی، داشتن روحی لطیف و شاد می باشد. بنابراین شادی ابزاری برای رشد و تعالی انسان بوده و مادامی که تجربه خوشایندی از شادی نباشد مطمئناً امکان راهیابی به سلامت و بهداشت روانی وجود نخواهد داشت، چراکه شخص مضطرب، افسرده و شکاک فعل سالمی انجام نخواهد داد، بنابراین، شادی، ابزار و زمینه ای است برای راهیابی به مراتب بهتر تکامل و تعالی که همان رسالت و سعادت واقعی انسان است.[7]

شادی و دیانت

اعتلای روحی، سلامت روانی و در نتیجه این دو، خوشبختی به مفهوم عمیق آن تنها در گرو مذهب و دین می باشد. باید تصریح کرد که دو نوع جهت گیری مذهبی داریم. جهت گیری مذهبی برون گرایانه و جهت گیری مذهبی درون گرایانه. در نوع اول، منشأ رفتار مذهبی در عالم خارج بوده که در آن، مذهب در خدمت فرد و به عنوان ملعبه، بازیچه و به صورت ابزاری در اختیار اوست تا عقده ها و نیازهای مخرب بهداشت روانی و سلامت روانی است. اما در نوع دوم که رفتار مذهبی انسان از درون نشأت می گیرد، فرد در خدمت دین بوده و این مذهب درون گرایانه سبب تعالی و سلامت روان انسان می شود، زیرا سرچشمه آن درون آدمی بوده و او به جهت منافع دنیوی، دین را انتخاب نکرده است و در این حال فرد با تمام هستی اش در اختیار مذهب بوده و دین برای چنین فردی حیات است نه فقط یک ضرورت. لذا مذهبی بودن در چنین وضعی به کمال و تمام رسیده و رفتار، هیجان و احساسی سالم را به وجود می آورد. پس هیجانی سالم است که از وجود و روانی سالم نشأت گرفته و برای رسیدن به چنین وضعی باید فرد رنج و درد آدمی شدن را تجربه کرده و عوامل بازدارنده را بازشناخته و با آنها دست و پنجه نرم کند. و به قول مولوی:
تا عناصر و عوامل تخریب کننده رشد و سلامت روانی از هستی ما خارج نشود امکان خوشبختی و پویایی حاصل نمی شود.[8]
شادی امری غریزی است و مسلم است در تمام ادیان و به خصوص اسلام به نکاتی در این رابطه اشاره کرده است. در قران کریم آمده است: «من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مومن فلنحیینه حیاة طیبة و لنجزینهم اجرهم باحسن ماکانوا یعملون»[9]؛ هر کس از زن و مرد کار نیکی به شرط ایمان به خداوند انجام دهد، ما زندگی خوش و با سعادت همراه با زندگی ابدی به او عطا می کنیم و بهتر از آنچه انجام داده اند به آنها اجر و پاداش می دهیم. و در جمله ای نغز حضرت زهرا سلام الله علیها می فرمایند: «بهترین عمل نزد خداوند، شاد کردن قلب مؤمنی است که یا گرسنگی او را رفع کند و یا برطرف کننده غم او باشد» بنابراین امکان ندارد شاد نباشیم و ادعای دیانت و خوشبختی کنیم؛ زیرا تمام دین سرشار از شادی و حلاوت است و هر کجا که غم، تحت الشعاع قرار بگیرد مطمئناً بهره ای از دین خالص نبرده اند، البته نه شادی که جلف، سبک سرانه، طعنه آمیز و همراه با توهین باشد.

پی نوشتها:

[1] - محمد گلزاری و محمود صادقی، دین خاستگاه شادی های پایدار، کتاب زنان، شماره 13، ص 25 تا 30.
[2] - نهج البلاغه، محمد دشتی، ص 640.
[3] - محمد گلزاری و محمود صادقی، دین خاستگاه شادی های پایدار، ص 27.
[4] - همان، ص 27.
[5] - همان، ص 27 و 28.
[6] - همان، ص 41.
[7] - همان، ص 41.
[8] - همان، ص 40.
[9] - سوره نحل (16) آیه 97.