ایران در عملیات رمضان، درتاریخ بیست و سوم تیرماه سال شصت و یک نتوانست به تمام اهداف خود برسد و از طرفی دشمن بعثی که هنوز در تب و تاب شکست‌های سال 1361، از عملیات فتح المبین و بیت المقدس می‌سوخت، فرصتی یافت تا بتواند با شانتاژهای تبلیغاتی‌اش روحیه سربازان خود را حفظ کند؛ همچنین عراق دریافته بود که ایران تلاش دارد خود را هرچه بیشتر به شهر «بصره» نزدیک کند تا در موقع لزوم بتواند گلوگاه عراق را در این نقطه بفشارد. به همین خاطر صدام تمام امکانات نظامی خود را به کار گرفت تا از بصره و شلمچه دفاع کند.
زمانی که ایران به رغم نفوذ موفّق به خاک عراق و پیشروی تا دریاچه ماهی در منطقه شلمچه و بنا بر مصلحت، اقدام به تثبیت مواضع خود نمود، عراق و حامیان او با به راه انداختن تبلیغات وسیع، اعلام کردند که ایران دیگر قادر به انجام عملیات نیست. از سوی دیگر آنها متوجه حضور میلیونی و مردمی نیروهای بسیجی و نظامی در منطقه شده بودند و هر روز به صورت رسمی و غیر رسمی از ایران می‌خواستند تا از حمله به عراق صرف نظر کند و با پذیرفتن حالت «نه جنگ و نه صلح» جنگ را از طریق مجامع بین المللی حل نماید.
اما ایران در پاسخ به تمام این موهومات، با تدبیر فرماندهان و مطالعه نقاط ضعف دشمن در خطوط عملیاتی، تصمیم گرفت عملیات محرم را اجرا کند. قرارگاه مشترک ارتش و سپاه، برنامه عملیات از شلمچه تا غرب را بررسی کردند. مطالعات هرچه دقیق تر انجام شد در نهایت فرماندهان بر آن شدند تا شناسایی تمام خطوط دفاعی را آغاز کنند تا نقطه عملیات مشخص شود.
با فرا رسیدن ماه محرم، جبهه‌ها شور دیگری گرفت. هر روز برعده نیروها و اعزام بسیجیان افزوده می‌شد. عراق متوجه تحرکات ما شده بود و از وحشت حمله رزمندگان در آمادگی کامل به سر می‌برد. ماهواره‌های غرب و هواپیماهای سوپر اتاندارد این هشدار را به صدامیان می‌دادند که حمله‌ای در شرف وقوع است. هر روز بر تعداد نیروها و تجهیزات آنها افزوده می‌شد. عراق که در خصوص انجام عملیات ایرانی‌ها به نتیجه قطعی رسیده بود، برای جلوگیری از عملیات احتمالی در ماه محرم، طی پیامی از ایران خواست، به خاطر ماه حرام، از جنگ خودداری شود؛ غافل از این که خودش در ذی الحجه که از ماه‌های حرام است حمله سراسریش را آغاز کرده بود.
از طرفی در قرارگاه تصمیم گرفته شد که قبل از عملیات محرم، عملیات‌های محدودی، برای درگیر ساختن مستمر دشمن وگرفتن فرصت بازسازی رزمی از آنها و وارد ساختن ضربات پی در پی به پیکره ارتش بعث انجام گیرد.
بر این اساس استراژی نظامی ایران، اجرای عملیات در مناطق بالای جبهه جنوب در نظر گرفته شد. اوایل مهرماه سال 1361 عملیات «مسلم بن عقیل» درغرب «سومار» و یک ماه بعد عملیات محرم در منطقه «دهلران» انجام شد.
مأموریت اصلی عملیات به سپاه سوم صاحب الزمان عجّل الله تعالی فرجه واگذار گردید و بیشتر نیروهای این سپاه از استان اصفهان بودند. از روز 30 مهرماه قرارگاه مشترک ارتش و سپاه تشکیل شد. طرح عملیاتی در اوایل آبان منعقد گردید. یگان‌های عمل کننده در این عملیات ، لشکر امام حسین علیه‌السلام به فرماندهی «محمد رضا ابوشهاب»، لشکر نجف اشرف به فرماندهی «احمد کاظمی»، لشکر25 کربلا به فرماندهی «مرتضی قربانی»، لشکر 17 علی بن ابی طالب به فرماندهی«مهدی زین الدین»، تیپ 84 خرّم آباد از ارتش به فرماندهی «سرهنگ اسکندر بیرانوند»، تیپ تازه تأسیس قمر بنی هاشم به فرماندهی «کریم نصر»(احتیاط) و تیپ امام سجاد علیه‌السلام (احتیاط) و چند گردان از ژاندارمری، آرام آرام در منطقه عین خوش مستقر شدند.



منطقه عملیات محرم در استان ایلام و جبهه میانی است که از شرق به رودخانه «دویرج»1 و از غرب به ارتفاعات مرزی «حمرین» و منطقه مرزی «موسیان» و در جنوب «دهلران» می‌باشد.
شهرهای «عماره»، «علی غربی» و رودخانه دجله در غرب این منطقه واقع شده‌اند. ارتفاعات «حمرین» در این ناحیه به نحوی گسترش دارد که خط مرز از «فکه» در جنوب این ارتفاعات تا محل عبور رودخانه «میمه» از ایران به عراق در میان آن عبور می‌کند. این ارتفاعات در جنوب غربی «موسیان» حداکثر 400 متر و در منطقه «ربوط» به سمت «فکه» حدود 150 متر ارتفاع دارد.
«ارتفاع 298» در داخل خاک ایران و «ارتفاع 175» که مشرف به سه راهی «چم سری– شرهانی– زبیدات» است در خاک عراق واقع شده است و جاده «شرهانی– زبیدات » که از نظر ارتباطی و تدارکاتی دارای اهمیت می‌باشد زیر دید و تیر این رودخانه «دویرج» از شمال به جنوب جاری است و در منطقه بین «موسیان» تا «فکه» کشیده شده است. فاصله آن تا مرز، حداقل 4 کیلومتر و حداکثر 12 کیلومتر است.



به دنبال تبلیغات گسترده عراق مبنی بر ناتوانی ایران از ادامه عملیات، رزمندگان هر روز و هر ساعت در حال طراحی نقشه‌های عملیاتی با اهداف روشن برای آزاد سازی خاک جمهوری اسلامی ایران از چنگال دژخیمان بعثی بودند. از سویی دشمن برخلاف ادعاهایش هنوز بسیاری از قسمت‌های سرزمین ما را در اشغال داشت و یا امنیت شهرها و جادّه‌های ما را تهدید می‌کرد.
بنابراین عملیات محرم با اهداف زیر انجام شد:
1- خارج کردن شهرهای «موسیان»، «دهلران» و جاده «دهلران- عین خوش»، به طول 100 کیلومتر، از زیر دید و تیر دشمن.
2- آزاد سازی ارتفاعات جنوب «دهلران» به نام «حمرین» از دست دشمن. عراقی‌ها با استقرار قوای خود در این ارتفاعات، تمام نقل و انتقالات، جاده‌ها و منطقه عین خوش را زیر دید خود داشتند.
3- آزاد سازی جبال حمرین و منابع نفتی موسیان و بیش از هفتاد حلقه چاه نفتی.
4-تأمین امنیت شهرهای موسیان، دهلران، پادگان عین خوش و دهکده‌های اطراف آن.
5- از کار انداختن ماشین جنگی عراق.



آغاز عملیات نزدیک می‌شد. نیروها حال و هوای حسینی داشتند. پرچم‌های سیاه بر بالای چادرها نصب بود و ذکر یا حسین از گوشه و کنار به گوش می‌رسید.
نهم آبان فرا رسید. یگان‌ها یکی پس از دیگری موقعیت‌های خود را ترک کردند و در نزدیکترین نقطه خط مقدّم استقرار یافتند تا با اعلام رمز عملیات حمله خود را شروع کنند. آنان در شرق ارتفاعات «حمرین» و در داخل کانال‌ها و در حاشیه رودخانه دویرج مستقر شدند؛ به نحوی که در میدان دید دشمن قرار نگیرند. همه چیز طبق برنامه و به دلخواه پیش می‌رفت. بیشتر نگرانی فرماندهان نور مهتاب بود. همه دست‌ها به دعا بلند بود و همه فقط به پیروزی می‌اندیشیدند. در عصرروز نهم ناگهان غرّش مهیبی فضای منطقه را به لرزه درآورد و در پی آن ابرهای سیاه و متراکم آسمان منطقه را پوشاند. قطرات باران بدرقه راه رزمندگان بود، امّا آرام آرام باران شدت گرفت و رودخانه «دویرج» حال و هوایی دیگر گرفت.



ساعت 22، عملیات با رمز «یا زینب» آغاز شد. علما و روحانیت بزرگوار، در قرارگاه حضور داشتند و یک صدا با فرماندهان دست به دعا برداشتند و پیروزی را از خدای بزرگ خواستند. بی سیم‌ها یکی پس از دیگری به صدا درآمد و ندای «یا زینب» فضای منطقه را پوشاند. یگان‌ها در محورهای عملیاتی حاضر شدند و با فریاد الله اکبر بر دشمن تاختند.



سمت چپ رودخانه «میمه» محل عبور تیپ نجف اشرف بود. این تیپ از دو محور به فرماندهی مجید کبیرز اده از محور یکم و قاسم محمدی از محور دوم خط را شکستند. آنها قبل از اعلام رمز عملیات، سعی کردند از رودخانه عبور کنند و آماده هجوم بر سر عراقی ها باشند. نیروهای نجف با اعلام رمز، در اولین دقایق عملیات با حرکتی غرور آفرین، بر تیپ 606 عراق حمله بردند و در همان ابتدای عملیات سنگرهای دشمن فتح شد. یگان‌ها می‌تواستند در کرانه شرقی رودخانه دویرج توقّف کنند و در انتظار فروکش کردن آب رودخانه بمانند، اما توقف عملیات ممکن نبود. با اعلام رمز عملیات، حرکت از رودخانه شروع شد. آنها سعی کردند حتی المقدور از پل سالم واقع در« چم سری» یگان ها را عبور دهند.



لشکر 25 کربلا با عزمی راسخ، پس از عبور از میدان‌های وسیع مین و تله انفجاری، همچون صاعقه بر سر نیروهای عراقی وارد آمدند، گردان حمزه این لشکر با سرعت عمل خود، خطوط دفاعی دشمن را در هم شکست و یکی پس از دیگری به فتح منطقه پرداخت.



لشکر علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام در سمت چپ با فرماندهی مرتضی قربانی به رغم آتش پرحجم دشمن، یورش خود را آغاز و خط دفاعی صدامیان را درهم کوبید و موفق شد جاده «العماره» را زیر آتش خود درآورد وجاده «عین خوش- دهلران» را از زیر دید و تیر دشمن آزاد سازد. مهدی زین الدین نیروها را در بین شیارها به استتار کامل درآورد و خود راقبل از تاریکی مطلق به آن سوی رودخانه رساند و با اعلام رمز عملیات، خط را شکست و با جناح راست خود الحاق کرد.



لشکر امام حسین علیه‌السلام که قصد داشت خود را از سه محور «چم سری»، «چم هندی» و «ربوط» به جاده آسفالت برساند و شهرک «زبیدات» را محاصره کند، از محور چم هندی حرکت کرد، اما دویرج آرام، طغیان کرده بود.
گردان‌ها یکی پس از دیگری خود را به «دویرج» رساندند و همه آماده حرکت بودند، اما تلاطم رودخانه عبور از آن را سخت کرده بود. هیچ کس باور نمی‌کرد «دویرج» طغیان کرده باشد، همه جا تاریک بود و بالا آمدن آب کمتر احساس می‌شد، مگر وقتی به آب می‌زدند. اینجا فرمانده گردان‌ها باید تصمیم بگیرند یکی دو گردان از آب عبور کردند، بعضی گردان‌ها تا وسط آب رفتند و عده‌ای از آنها بازگشتند.
در محور عملیاتی «چم هندی» و «ربوط» ادامه عملیات میسّر نبود و گردان‌های خط شکن با تلفاتی که در رودخانه «دویرج» داده بودند، به عقب بازگشتند، ولی در محور «چم سری» سه گردان از لشکر امام حسین علیه‌السلام توانست از رودخانه عبور کند و با شکستن خطوط اولیه دشمن، سر پلی را در آن سوی رودخانه ایجاد کند که در ادامه عملیات در شب‌های بعد،گردان‌های دیگر وارد عمل شدند و در چندین مرحله عملیات، نهایتاً به شهر «زبیدات» عراق و ارتفاعات مشرف مرزی رسیدند.
تیپ قمر بنی هاشم علیه‌السلام که تازه شکل گرفته بود، در این عملیات به عنوان احتیاط وارد شد و توانست مأموریت محوّله را خیلی خوب انجام دهد. آنها از همان شب اول، همپای لشکر 25 کربلا به پیش رفتند.
تیپ 84 خرم آباد به فرماندهی سرهنگ «اسکندر بیرانوند» با سه گردان پیاده 111،182، 802 و آتشبار و توپخانه از سه محور وارد عمل شد و گردان 139 پیاده و گردان 244 تانک را در احتیاط قرار داده بودند.گردان‌های این تیپ تحت فرماندهی لشکر 14 امام حسین علیه‌السلام در سه محور فوق الذکرعمل می‌کردند و فرمانده آنها، سرهنگ اسکندر بیرانوند نیز پا به پای نیروها در خط مقدم حضوری فعال داشت و نیروها را هدایت می‌کرد و همکاری بسیار نزدیک و صمیمانه‌ای با نیروهای لشکر 14 و فرماندهان داشت با این وجود نیروهای این تیپ نیز بعضی از رودخانه گذشتند و برخی در حاشیه رودخانه زمین‌گیر شدند.



گردان‌ها نزدیک‌ترین عوامل به جریان شب عملیات بودند و این فرمانده گردان‌ها بودند که باید تصمیم می‌گرفتند. کار بسیار سخت شده بود. از پشت بی سیم فقط صدای «حرکت کنید» می‌آمد. در باور فرماندهان مستقر در قرارگاه نمی‌گنجید که رودخانه آرام، در لحظات حساس عملیات سرکش شده باشد. فرماندهان گردان‌ها که شاهد طغیان رودخانه بودند، فرمان را اجرا نمی‌کردند، اما با شنیدن صدای آرام بخش فرمانده قرارگاه، «حاج حسین خرازی»، اطاعت امر واجب شد و حرکت به طرف رودخانه آغاز گردید. صدای صحبت «ابوشهاب» با «شریعت» در صدای «حاج حسین» گم شد. صدای «حاج حسین» بلند شد: «به کلیه فرمانده گردان‌ها: عبور از رودخانه یک تکلیف است و باید اجرا شود.» کلام «حاج حسین» اتمام حجّت بود.



محور چم هندی یکی از محورهایی بودکه علاوه بر طغیان رودخانه و جاری شدن سیل استحکامات عراق از قبیل سیم خاردار سنگرهای کمین، کانال، نیز باعث سختی کار نیروها شده بود که در این محور تعدادی زیادی از بچه‌ها به شهادت رسیدند. محمد سلمانی از جمله فرماندهانی بود که می بایست از این محور عبور کند.
محمد سلمانی فرمانده یکی از گروهان‌های گردان امام حسین علیه‌السلام به فرماندهی شهید حاج علی باقری از لحظات سخت و جانفزای شب عملیات و عبور نیروهایش از آب می‌گوید:
«...ما لب آب مستقر شدیم و آماده حمله بودیم. آن طرف آب 7، 8 کیلومتر در عمق به صورت پراکنده مین‌کاری شده بود. در جلوی میدان هم سیم خاردار سه رشته‌ای بود. و بعد هم کانال 2 تا 5/3 متری. بعضی جاها، بین کانال و سیم خاردار، خاکریز کوتاهی هم زده بود و سنگرهای کمین این موقعیت ما آن طرف رودخانه بود. رودخانه آبش سنگین شده بود. یکی دوگردان از رودخانه عبور کردند؛ چون سرشب هنوز آبش خیلی نبود. وقتی کنار رودخانه ایستادم، دیدم وضعیت خیلی ناجور است، ولی باید از آب عبور می‌کردیم. از طرفی هم می‌دانستم وارد آب شویم، نصف بچه‌ها را آب می‌برد. بالاخره زدیم به آب. بعضی از بچّه‌ها توانستند خود را نجات بدهند. خودم هم که یعنی شناگر بودم خیلی تلاش کردم تا نجات پیدا کردم.
بچّه‌ها شاخه درخت‌ها یا هر چیز دیگر را می‌گرفتند، شاید نجات پیدا کنند. به هر زحمتی بود، شاید با نصف گردان، رسیدیم آن طرف آب. آن عده از بچه ها که بودند را جمع کردم و به طرف دشمن حرکت کردیم، قبل از ما خط را شکسته بودند. تیربارهای دشمن پشت سر هم کار می‌کرد. تعدادی مجروح روی زمین افتاده بودند. سیم خاردارها را چیدیم و رفتیم جلو که ناگهان خود را در وسط میدان مین دیدیم. قدمعلی عابدی و معاونم، حسن نقی، جلوی من را گرفتند که جلوتر نروم و ما را برگرداندند عقب و خودشان رفتند روی مین، مین منفجر شد و صدای تیربار عراقی‌ها در این معبر هم به راه افتاد. هوا تاریک بود. نفهمیدم تیر هم خوردند یا نه، مجبور شدم با نیروها برگردم عقب. داخل کانال ماندم. با خودم گفتم: «این دو نفر هم شهید شدند»، اما بیسیم چی‌ام بچه زرنگی بود، توانست خودش را نجات دهد. آمدیم عقب. حاج علی باقری را پیدا کردم و به طرف معبر قبلی حرکت کردیم؛ چون معبر جدید باز نشد. دشمن همه جا را به رگبار بسته بود. همه جا زیر آتش بود. نتوانستیم عبور کنیم. حاج علی با آرپی جی تیربارها را خاموش کرد، ولی نتوانستیم نیروهایی که دنبال‌مان بودند را از معبر عبور دهیم و برسیم به محلی که باید پدافند می‌کردیم. حدود 50، 60 نفر نیرو مانده بودند. مستقر که شدیم، گفتم: « متوجه باشید، عراقی‌ها داخل پستی بلندی منطقه مخفی شده‌اند. یک وقت شما را پشت سر هدف قرار ندهند.»
از اتفاق یک عراقی افتاده بود، به طرفش که شلیک کردیم بلند شد و فرار کرد. در حالت پدافندی بودیم حدود یکی، دوساعت که گذشت، خبر دادند با وضعیتی که در رودخانه به وجود آمده برگردید. حاج علی هم آنجا بود. نیروها را جمع کردیم. رودخانه را سخت پیدا کردیم؛ چون هوا تاریک بود و منطقه مین‌گذاری و نمی‌دانستیم از چه راهی آمده‌ایم. به هر زحمتی بود خود را به رودخانه رساندیم. در بین راه محمود اکبری، معاون گردان، به مین برخورد کرد و پایش قطع شد. یکی از بچه‌ها فریاد می زد گفتم: «چه خبره؟»گفت: «اکبری زخمی شده.» خودم را به او رساندم. کمک کردیم او را هم آوردیم لب رودخانه. میدان مین سختی را پشت سر گذاشتیم. هوا هم داشت روشن می‌شد. بچه‌ها لب رودخانه جمع بودند. رودخانه هنوز روی هم غلت می‌خورد. همه وحشت کرده بودند و کسی جرأت عبور از رودخانه را نداشت. گفتم: «باید به آب بزنیم؛ چون دشمن پشت سرمان است.» و با کاتیوشا هم لب رودخانه را می‌زد.
خودم اولین نفر بودم که پریدم داخل آب. عرض رودخانه شاید 20 متر بود، ولی شدت آب مرا 300 متر پایین‌تر برد. اصلاً نمی‌شد شنا کرد. بالاخره به آن طرف رودخانه رسیدم. بچه‌ها هنوز می‌ترسیدند. دوباره خودم را به آب انداختم. آمدم این طرف فریاد بچه‌ها بلند شد که: «تو که رفتی چرا برگشتی؟»
گفتم: «می‌خواهم به شما بگویم که می‌شود از این آب عبور کرد.» بچه‌ها جرأت پیدا کردند و آمدند داخل آب و بالاخره همه را با زحمت آوردیم این طرف «دویرج».
انگار دویرج آبش تشنه بچه‌ها بود، دهان باز کرده بود و همه را می‌بلعید...»



این محور به طرف پل چیخواب و پل چهل دهنه و پل چم سری و ارتفاعات مرزی حمرین در محدوده شرهانی بود. که فرماندهی این محور را قربانعلی عرب بر عهده داشت.
ماموریت نیروها در این محور انهدام نیروهای دشمن در شرق دویرج و ادامه عملیات به سمت مرز شرهانی بود. در این محور یکی دو گروهان عبور کردند و سپس به علت طغیان رودخانه عبور غیر ممکن شد و حتی فشار آب پل چم سری را نیز با خود برد.
در ساعات اولیه عملیات درگیری در آن سوی پل با دشمن شروع شد که به علت قطع شدن نیروی پشتیبانی دستور عقب نشینی صادر گردید و نیروها مجبور به عقب نشینی شدند.



اگرچه دویرج توانست ضربه‌ای روحی به نیروهای رزمنده، به ویژه لشکر امام حسین علیه‌السلام بزند، اما شیرینی موفقّیت‌های کسب شده در محورهای دیگر عملیات، خلل به وجود آمده را جبران کرد. لشکر امام حسین علیه‌السلام در روز دهم آبان با آرام گرفتن «دویرج» در حالی که در محور «چم سری» موفق شده بود خطوط اولیه دشمن را تصرف کند توسط گردان‌های دیگر، به آن سوی رودخانه رفتند و دومین مرحله عملیات به اجرا درآمد؛ زیرا بعضی از مواضع فتح نشده بود و برای رسیدن به اهداف کامل عملیات، باید مرحله دوم انجام می‌شد.
مواضع مستحکم دشمن در هم فرو ریخت و به تصرّف رزمندگان درآمد. پاسگاه‌های «چم هندی» و «ربوط» و... آزاد و به دنبال آن بسیاری از اهداف تعیین شده مرحله اول تثبیت شد. با طلوع آفتاب، رزمندگان خود را به جاده شرهانی رساندند و پاتک تانک‌های عراق را درهم کوبیدند. الحاق نیروهای ایرانی کامل شد. آن‌گاه بلدوزرهای جهاد و سپاه و ارتش، اقدام به زدن خاکریز و ایجاد خط دفاعی مناسب کردند و نیروها آماده دفاع با تانک‌های دشمن شدند.



در ساعت 10 شب 15/8/1361 با هدف تسخیر ارتفاعات غربی و دامنه غربی جبال «حمرین» و جاده‌های تدارکاتی دشمن، مرحله سوم عملیات آغاز شد. لشکریان اسلام، متشکل از ارتش و سپاه، پس از عبور از بلندی‌های «حمرین» به سوی چاهای نفتی منطقه حرکت کردند و 50 حلقه چاه را به تصرّف خود درآوردند. شهرک «زبیدات» عراق نیز به محاصره نیروهای اسلام درآمد. هنگامی که «زبیدات» محاصره گردید، نیروهای زرهی عراق، بسیار تلاش کردند تا از آن دفاع کنند، امّا تانک‌ها به شکار رزمندگان درآمدند و تعدادی هم از مهلکه گریختند. تپه 175 نقطه ثقل عملیات بود و چندین بار دست به دست شد، اما سرانجام با تصرّف آن دشمن به عقب رانده شد.

 

پي‌نوشت‌:

1. دویرج: این رودخانه عمق زیادی ندارد و رودخانه‌ای است دائمی که در مواقع بارندگی شدید، معمولاً طغیان می‌کند. بیشترین عمق آن 50 سانتی‌متر است و افراد پیاده می‌توانند در حالت عادی از آن عبور کنند. عرض رودخانه به طور متوسط 50 متر است و قبل از جنگ تحمیلی دو پل ثابت، یکی در محور اصلی«اندیمشک- عین خوش– دهلران» و دیگری در شمال «فکّه» در مسیر جاده مرزی، توسط ایران ساخته شده بود. در زمانی که نیروهای عراق این منطقه را اشغال کردند، چند پل نظامی بر روی آن مستقر نمودند.

منبع مقاله : shohada-esf.ir