پاسخ به شرط
پاسخ به شرط
نويسنده:عبدالله صالحي
منبع:چهل داستان و چهل حديث از امام رضا(ع)
منبع:چهل داستان و چهل حديث از امام رضا(ع)
روزي در خدمت حضرت علي بن موسي الرّضا عليهما السلام بودم ، كه شخصي از گروه خوارج - كه درون توبره و خورجين خود نوعي سلاح مسموم نهاده و مخفي كرده بود - وارد شد. آن شخص به دوستان خود گفته بود: او گمان كرده است ، كه چون فرزند رسول اللّه است ، مي تواند وليعهدي طاغوت زمان را بپذيرد، مي روم و از او سؤ الي مي پرسم ، چنانچه جواب صحيحي نداد، او را با اين سلاح نابود مي سازم . پس چون در محضر مبارك امام رضا عليه السلام نشست ، سؤ ال خود را مطرح كرد. حضرت فرمود: سؤالت را به يك شرط پاسخ مي گويم ؟
منافق گفت : به چه شرطي مي خواهي جواب مرا بدهي ؟ امام عليه السلام فرمود: چنانچه جواب صحيحي دريافت كردي و قانع و راضي شدي ، آنچه در توبره خود پنهان كرده اي ، درآوري و آن را بشكني و دور بيندازي . آن شخص منافق با شنيدن چنين سخن و مشاهده چنين برخوردي متحيّر شد و آنچه در توبره نهاده بود، بيرون آورد و شكست ؛ و بعد از آن اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! با اين كه مي داني ماءمون طاغي و ظالم است ، چرا داخل در امور او شدي و ولايتعهدي او را پذيرفتي ، با اين كه آن ها كافر هستند؟! امام رضا عليه السلام فرمود: آيا كفر اين ها بدتر است ، يا كفر پادشاه مصر و درباريانش ؟ آيا اين ها به ظاهر مسلمان نيستند و معتقد به وحدانيّت خدا نمي باشند؟ و سپس فرمود: حضرت يوسف عليه السلام با اين كه پيغمبر و پسر پيغمبر و نوه پيغمبر بود، از پادشاه مصر تقاضا كرد تا وزير دارائي و خزينه دار اموال و ديگر امور مملكت مصر گردد و حتّي در جاي فرعون مي نشست ، در حالي كه مي دانست او كافر محض مي باشد. و من نيز يكي از فرزندان رسول اللّه صلي الله عليه و آله هستم و تقاضاي دخالت در امور حكومت را نداشتم ؛ بلكه آنان مرا بر چنين امري مجبور كردند و به ناچار و بدون رضايت قلبي در چنين موقعيّتي قرار گرفتم . آن شخص جواب حضرت را پسنديد و تشكّر و قدرداني كرد؛ و از گمان باطل خود بازگشت.
منافق گفت : به چه شرطي مي خواهي جواب مرا بدهي ؟ امام عليه السلام فرمود: چنانچه جواب صحيحي دريافت كردي و قانع و راضي شدي ، آنچه در توبره خود پنهان كرده اي ، درآوري و آن را بشكني و دور بيندازي . آن شخص منافق با شنيدن چنين سخن و مشاهده چنين برخوردي متحيّر شد و آنچه در توبره نهاده بود، بيرون آورد و شكست ؛ و بعد از آن اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! با اين كه مي داني ماءمون طاغي و ظالم است ، چرا داخل در امور او شدي و ولايتعهدي او را پذيرفتي ، با اين كه آن ها كافر هستند؟! امام رضا عليه السلام فرمود: آيا كفر اين ها بدتر است ، يا كفر پادشاه مصر و درباريانش ؟ آيا اين ها به ظاهر مسلمان نيستند و معتقد به وحدانيّت خدا نمي باشند؟ و سپس فرمود: حضرت يوسف عليه السلام با اين كه پيغمبر و پسر پيغمبر و نوه پيغمبر بود، از پادشاه مصر تقاضا كرد تا وزير دارائي و خزينه دار اموال و ديگر امور مملكت مصر گردد و حتّي در جاي فرعون مي نشست ، در حالي كه مي دانست او كافر محض مي باشد. و من نيز يكي از فرزندان رسول اللّه صلي الله عليه و آله هستم و تقاضاي دخالت در امور حكومت را نداشتم ؛ بلكه آنان مرا بر چنين امري مجبور كردند و به ناچار و بدون رضايت قلبي در چنين موقعيّتي قرار گرفتم . آن شخص جواب حضرت را پسنديد و تشكّر و قدرداني كرد؛ و از گمان باطل خود بازگشت.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}