نویسنده: شارل دو لاندلن
برگردان: احمد بهمنش



 

آموزش و پرورش

اصلاحاتی که توسط شارلمانی در وضع تعلیمات صورت گرفت دوامی نیافت و اروپا مجدداً در جهل و نادانی فرو رفت. فقط در دیرها تعلیماتی شامل مسائل مذهبی، خواندن، نوشتن، زبان لاتین که بیشتر مخصوص روحانیان تازه کار (1) بود، می‌دادند. روستائیان، بورژواها و حتی نجبا، جز به طور استثنا، فاقد معلومات بودند. بعدها تعلیماتی غیرمذهبی هم معمول گشت و گذشته از تمرینات بدنی، فرزندان نجبا، خواندن، نوشتن و آوازخواندن را می‌آموختند و همین مواد در مدارس ابتدائی شهرها برای بورژواها تدریس می‌شد. در این مدارس می‌توانستند زبان لاتین را هم بیاموزند.
آموزشگاههای دیرها توسعه یافتند و در آنها هفت هنر آزاد یعنی دستور، منطق معانی بیان، موسیقی، حساب، هندسه، نجوم و ریاضی را تعلیم می‌دادند، منتهی تمام این معلومات تابع کلام و حکمت الهی بود. تحصیلات عالی، گذشته از حکمت الهی، در آموزشگاههای حقوق بولونی (2) و پزشکی سالرن (3) انجام می‌گرفت. سپس دانشگاههائی ایجاد شد یعنی مدارسی که می‌توانستند در آنها حکمت و کلام، حقوق، پزشکی و فلسفه را تحصیل کنند. قدیمی‌ترین این مدارس در اوایل قرن سیزدهم، در پاریس، اکسفورد، ناپل تأسیس یافت.

فلسفه

از میان رفتن مذهب شرک و پرستش خدایان متعدد ضربتی مهلک بر وجود فلسفه بود؛ از این پس علم حکمت برای رفع نیازهای علمی و معنوی بشر کافی به نظر می‌رسید و هر نوع دقت و تحقیقی را غیر از مسائل کلامی ممنوع می‌کرد. با این حال از قرن نهم حکمای الهی بار دیگر به مطالعه‌ی فلسفه‌ی قدیم پرداختند. نخستین آنها اسکات اریژن (4) ایرلندی است که حکمت و فلسفه را با هم سازش داد؛ فلسفه که آن را خدمتکار کلیسا می‌خواندند نام اسکولاستیک (5) به خود گرفت.
در قرن یازدهم نزاع بر سر مسأله کلیات (6) میان رئالیست‌ها (طرفداران اصالت واقع) که مدعی وجود مفاهیم کلی بودند و نومینالیست‌ها (اصحاب اصالت تسمیه) که منکر آن بودند قدرت گرفت. نماینده مذهب اصالت واقع، بالاخص سنت آنسلم بود که ادله‌ی مختلفی در اثبات وجود خدا اقامه کرده است و نماینده مذهب اصالت تسمیه روسلن (7) می‌باشد. آبلار فرانسوی این نظر را با ابداع مذهب اصالت تصور (کنسپتوئالیسم)، آشتی داد (قرن دوازدهم).
در قرن سیزدهم عقاید ارسطو نفوذ بیشتری پیدا کرد و کلیسا نظریه‌ها و روش‌های او را پذیرفت. سن توماداکن ایتالیائی، درباره‌ی کمال خدا و دنیائی که به وسیله‌ی او خلق شده است اصرار می‌ورزید. وی قلمرو ایمان و عقل را از هم جدا می‌دانست و ایمان را اولی و برتر می‌شناخت. دنس اسکات (8) انگلیسی، در بسیاری موارد با سن توما مخالف بود؛ وی از عقل و آزادی دفاع می‌کرد. در همین زمان نهضتی در علوم پدید آمد و رژه باکون، آلبر معروف به بزرگ و ریموندلول (9) با آنکه از حکمای الهی بودند، لزوم تجربه را پذیرفتند.
دنیای اسلام هم به مطالعه فلسفه قدیم و سازش دادن آن با اسلام پرداخت؛ فلاسفه عهد اسلامی ابن سینا و ابن رشد می‌باشند؛ ابن رشد با حدوث عالم مخالف بود و آن را ازلی می‌دانست.
در هند سیستم فلسفی و دانتا تفوق بلامنازع خود را حفظ کرد، ولی طرفداران آن، در عین اینکه نسبت به اصل حقیقت مطلق اصرار می‌ورزیدند، در بسیاری موارد با هم اختلاف داشتند؛ سیستم‌های فلسفی دیگر نیز معمول بود و به طور کلی همه آنها تحت نفوذ مذهب برهمائی بودند.
در چین مکتب‌های فلسفی تازه‌ای ظهور کرد که مهمتر از همه مکتب سینگ لی (10) پیرو عقاید کنفوسیوس و رئالیست بود؛ سایر مکتب‌های معتبر، مکتب سو (11) و مکتب هو (12) می‌باشند. بزرگترین فیلسوف چینی این زمان چوهی (13) است که از پیروان مکتب سینگ لی، ولی متمایل به حکمت اشراق و وحدت وجود بود.

علوم

توجه به مطالعات علمی خیلی دیر صورت گرفت چون به مطالعه حکمت و فلسفه علاقه‌ی بیشتری مبذول می‌شد، کتب قدما را می‌خواندند و توجهی به تجربه نداشتند، به طوری که هیچ نوع پیشرفتی انجام نمی‌گرفت. در ریاضیات، ارقام عربی (هندسی) که محاسبات را آسان می‌کرد مورد استفاده واقع شد. مطالعه مبحث نور و به کار بردن قطب نما که محتملاً توسط چینی‌ها اختراع شده بود معمول گردید. کیمیاگری یعنی جستجوی روش‌هائی که برای پیدا کردن گوگرد سرخ و تبدیل فلزات به طلا مفید باشد رایج شد. این علم با وجود هدف موهومی که داشت متضمن مزایائی بود و از این راه پاره‌ای املاح و تعدادی از اجسام مرکب شناخته شدند.
نجوم ریاضی (هیئت) هیچ پیشرفتی نکرد و هنوز به نجوم احکامی (رمل) یعنی تأثیر کواکب در زندگی بشر عقیده داشتند. گیاه شناسی بخصوص برای استفاده از آن در کشاورزی و پزشکی مطالعه می‌شد. در جانورشناسی چند حیوان جدید شناخته شد و به تعریف و توصیف آنها در کتابهای مخصوص حیوان شناسی که افسانه و علم را با هم آمیخته بود، پرداختند.
اعراب در توسعه علوم بخصوص پزشکی تأثیر مهمی داشتند. جراحی و درمان بیماران توسط آنها پیشرفت بسیار کرد ولی چون منع مذهبی در بین بود به کالبدشکافی و تشریح توجهی نکردند، مسیحیان نیز با همین ممنوعیت مواجه بودند ولی با وجود این موانع، آموزشگاه سالرن پیشرفت قابل ملاحظه‌ای داشت. در این آموزشگاه حیوانات تشریح می‌شدند و مطالعه در امور بهداشتی مورد توجه کامل بود.

ادبیات

زبان لاتن زبان علمی اروپا بود، همه کتب حکمت، فلسفه و علوم به زبان لاتن نوشته می‌شد، اشعار مذهبی و غیر آن، وقایع نگاری‌ها و سفرنامه‌ها را نیز به این زبان تهیه و تنظیم می‌کردند. ولی از قرن سیزدهم آثار ادبی واقعی به زبان‌های عامیانه که مشتق از زبان لاتن یا ژرمنی و قابل فهم عوام بود تدوین می‌شدند. ادبیات ملی که مهمترین آنها ادبیات فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، انگلیس و آلمان است به این ترتیب به وجود آمد. انواع صنایع ادبی اصلی عبارت بود از حماسه سرائی، شعر غنائی و اشعاری که جنبه آموزشی داشت و تئاتر و تاریخ.
در حماسه سرائی که منشأ ژرمنی داشت عوامل تاریخی و اساطیری با هم آمیخته بود لیکن عامل اخیر بتدریج با غلبه مسیحیت از بین رفت. سرود انگلوساکسونی بوولف (14) (قرن ششم) شرح پیروزیهای بوولف پادشاه گت‌ها بر اژدهاها و غولان است. اداها (15)، افسانه‌های باستانی اسکاندیناوی است که به زبان قدیم اسکاندیناوی، از قرن نهم تا دوازدهم تنظیم یافته و تحت تأثیر دین مسیح اصلاحاتی در آنها به عمل آمده؛ این افسانه‌ها شرح منازعات خدایان با دیوان، خیانتکاری‌های لوک (16)، خدای بدی، و پایان دنیاست. در قسمت‌های تازه‌تر این افسانه‌ها، مطالب مضحکی نیز وارد شده و معلوم می‌شود که اعتقاد به خدایان قدیم از بین رفته. اگر چه در اداها جز حکایات اساطیری چیزی دیده نمی‌شود، ولی منظومه‌ی آلمانی نیبلونگن‌ها (17) حاوی مطالب تاریخی نیز می‌باشد؛ در این منظومه ابتدا به پیروزیهای قهرمانانه سیگفرید و سرگذشت عجیب برونهیلد (18) اشاره شده و سپس درگذشت سیگفرید و انتقامی که همسر وی، کریم‌هیلد (19)، از قاتلان گرفته و همچنین انهدام قوم بورگوند را شرح داده است (قرن سیزدهم). در فرانسه، منظومه رولاند (قرن یازدهم)، شرح مرگ رولاند، برادرزاده‌ی شارلمانی که در تنگه‌ی رونسوو (20)، کشته شد و همچنین جنگ با مسلمانان اسپانیا می‌باشد. منظومه‌های دیگری که درباره‌ی فتوحات و افتخارات قهرمانان است از قبیل افتخاراتی که شارلمانی در مبارزه با دشمنان خود و خانواده‌های فئودال به دست آورد از آن ایام باقی مانده. در اسپانیا هم منظومه‌ی سید، درباره‌ی دلاوریها و فتوحات سید (21)، قهرمان ملی اسپانیاست که حکایاتی افسانه آمیز با آن توأم شده (قرن دوازدهم).
بزودی عوامل دیگری موجب تغییراتی در حماسه شدند؛ از یک طرف نفوذ عهد قدیم، که درست درک نشده بود، منظومه‌های متعددی درباره‌ی تروا و اسکندر به وجود آورد، از طرف دیگر نفوذ ادبیات سلتی سبب شد که رمان‌ها و منظومه‌های معروف به میزگرد درباره‌ی آرتور پادشاه افسانه‌ای کشور گال، تریستان و ایزوت (22)، پرسوال (23) و سن گرائال (24) تنظیم یابد. مشهورترین مؤلف این آثار، در فرانسه کرتین دوتروا (25)، در آلمان ‌هانری دوولدک (26)، ‌هارتمان دائوئه (27)، ولفرام دشن باخ (28) وگوتفرید دوستراسبور (29) می‌باشند (قرن دوازدهم و قرن سیزدهم). این نوع منظومه که در توصیف شرافت و پهلوانی است تحت تأثیر مذهب قرار داشته.
درعین آنکه این آثار مورد پسند نجبا و اشراف بود نوع تازه‌ای معروف به ادبیات بورژوازی ظهور کرد و بهترین آثار این نوع، رمان رنار (30) و حکایات منظوم این دوره می‌باشند. از رمان رنار روایات متعددی در فرانسه و آلمان وجود دارد. قهرمانان این رمان‌ها، حیوانات بخصوص روباه است که حیله گرترین آنهاست و بر همه حتی بر شیر هم فائق می‌آید. در این رمان، نجبا مورد تمسخر و هجو شدیدی قرارگرفته‌اند. حکایات منظوم، قصه‌هائی رکیک، آمیخته با شوخی‌های زننده، مطابق با حقیقت بود ولی جنبه اخلاقی آنها خیلی کم و از لحاظ توصیف آداب و رسوم آن زمان جالب می‌باشد.
شعر غنائی مورد توجه شاعران قرون وسطی (31) بود. این شعرا از قصری به قصر دیگر رفته و در دربار نجبا زندگی می‌کردند و دلاوریها و معاشقات آنها را مدح می‌گفتند. معروفترین نماینده آنها یک آلمانی به نام والتردولاوگل‌وید (32) است که حقیقت (رئالیسم) و احساسات را ماهرانه به هم آمیخته وگذشته از این به مساثل سیاسی نیز پرداخته است (قرن سیزدهم). در همین زمان یک نوع منظومه مخصوصی که هدف آن تعلیم و تربیت بود ظهورکرد و بهترین نمونه آن رمان گل سرخ (33) می‌باشد. قسمت اول آن که منسوب به گیوم دولوریس (34) است حماسه‌ای عالی و مستعار و قسمت دوم آن که توسط ژان دومونگ (35) نوشته شده مجموعه و تألیفی عالمانه و هجوآمیز می‌باشد.
تئاتر قدیم، خواه تراژدی خواه کمدی، بکلی از بین رفته و نوع جدیدی از آن با الهامات مذهبی شروع شد. مصنفین این نمایشنامه‌ها موضوع‌های خود را از تورات یا زندگی اشخاص مقدس اقتباس می‌کردند و آثار آنها ابتدا در کلیساها و بعد در میدان‌های عمومی به معرض نمایش گذاشته می‌شد؛ و با آنکه ارزش ادبی زیادی نداشتند توفیق قابل ملاحظه‌ای به دست می‌آوردند، به جای این تعزیه‌خوانی‌ها یا قطعاتی که مخصوص ذکر معجزات و کرامات بود درام‌هائی کفرآمیز و مضحک که قهرمانانی موهوم یا ظاهراً دیوانه داشت معمول گردید.
تاریخ نویسی هم به صورت ذکر حوادث به ترتیب زمان ولی فاقد جنبه فنی و روح علمی معمول گشت، با این حال از نظر سادگی و شرح و توصیف وقایع بسیار جالب بود؛ آثار واس (36) (به شعر و آمیخته با افسانه‌ها) و ویلهاردوئن (37) که جنگ صلیبی چهارم را به رشته تحریر درآورد از جمله کتب تاریخی این زمان می‌باشند.
این تحول عمومی آدمیان در اروپای غربی تأثیری در ادبیات آسیائی که مستقلاً در حال پیشرفت بود، نداشت. در میان اعراب شعر مورد کمال توجه بود ولی در موضوع شعار و منبع الهام شعرا تغییری بروز نکرد و در عزلیات همچنان از می ‌و معشوق سخن می‌رفت. نثرنویسی به تاریخ و حقوق اختصاص یافت. عربی زبان ادبی و علمی دنیای مسلمان از اسپانیا تا ایران محسوب می‌شد. با وجود این در ایران، نوشتن به زبان ملی، که از آن تاریخ به زبان فارسی معروف است، مجدداً معمول گردید. البته این مطلب اصولاً مربوط به ‌اشعار تغزلی است که شباهت زیادی با آنچه به عربی سروده می‌شد، داشت. فردوسی به تدوین شاهنامه که حماسه‌ی زیبائی با شصت هزار بیت، درباره‌ی تاریخ ایران، و مشحون از دلاوریها، همت بلند و میهن‌پرستی ایرانیان است، پرداخت.
عمرخیام رباعیات معروف خود را که از عشق و باده‌ی ناب الهام می‌گرفت، جنبه‌ی استهزاء‌آمیز یا تغزلی داشت، و از لحاظ مذهبی خوش آیند نبود، سرود. سعدی نامدارترین شاعر ایرانی است که عالمی پرهیزکار و دارای تمایلات اپیکوری بود. از جمله آثار ادبی او گلستان می‌باشد. هجوم ترکان زبانهای بیشماری برای این تحول و پیشرفت داشت. ترکان خود نیز دارای ادبیات حماسی، حکایات، امثال، اشعار عاشقانه یا هجوآمیز بودند و پس از گرویدن به دیانت اسلام تحت تأثیر اعراب و ایرانی‌ها قرار گرفتند.
در هند هجوم مسلمانان مانع پیشرفت ادبیات شد. با این حال باید از دو منطومه معروف قرن دوازدهم یعنی ژیتاگوویندا (38) اثر جایاودا (39) که منطومه‌ای مذهبی با قواعد موسیقی است و هیحان و لطفی خاص دارد، و پریتوی راج رازو (40) که حماسه‌ای تاریخی اثر چاندباردای (41) می‌باشد، یاد کرد. دراویدی‌های حنوب هند در این موقع ادبیات مذهبی معتبری مخصوصی به خود داشتند.
در چین پس از زمامداری تانگ‌ها، شعر رو به انحطاط گذاشت و صورت ساختگی و قراردادی به خود گرفت. تاریخ نویسی جنبه ابتکاری بیشتری داشت و به تدوین فرهنگ‌ها و دایرةالمعارف‌ها دست زدند. در نتیجه هجوم مغول شعر از بین رفت و رمان نویسی و تئاتر معمول گشت. نمایشنامه‌ها ساده و از نوع تراژدی یا کمدی توأم با آواز و رقص بود؛ در رمان‌ها به نقل حوادث تاریخی توجه بسیار مبذول می‌شد و نویسندگان رمان به موضوع‌های تخیلی اهمیت زیاد می‌دادند.
در ژاپن، ادبیات جنبه‌ اشرافی خود را حفظ کرد. شعر که رونق و شکوهی کمتر از دوره‌ی پیش داشت بیشتر مبتنی بر تألیف و اقتباس بود ولی دقت و لطف مخصوصی در آن به کار می‌رفت. رمان نویسی هم به همان صورت که در چین ظهور کرد در ژاپن نیز رایج شد و آثاری که از لحاظ ذوق و ارزش، اختلاف زیاد با هم داشتند به وجود آمد و معروفتر از همه آنها ژن جی مونوگاتاری (42) است که تصویر و توصیف زیبائی از آداب آن زمان می‌باشد. گذشته از این می‌توان به کتب تاربخی و همچنین ماکورانوسوشی (43) که مجموعه‌ای از حکایات، افکار و اندیشه‌ها و شرح و توصیف‌ها می‌باشد، اشاره کرد.

معماری

پس از پایان نخستین دوره‌ی قرون وسطی، دوره‌ی فئودال در اروپای غربی با ظهور هنر جدیدی که به رومی معروف است، مشخص و ممتاز می‌گردد. تا آن موقع ساختمان‌ها معدود و بیشتر با چوب و آجر ساخته می‌شد ولی از این تاریخ استفاده از سنگ، یعنی قطعه سنگ‌های کوچکی که به وسیله ملات به هم متصل می‌شدند معمول گشت. یکی از مشخصات معماری رومی طاقهائی است که گاه ارتفاع آنها کمتر از نصف دهانه طاق و زمانی بیشتر از نصف می‌باشد. ساختن ستونهای استوانه‌ای شکل با سرستونهای متنوع معمول بود ولی برخلاف دوره‌ی قدیم سبک‌های مختلف از هم متمایز نبودند. درها و پنجره‌ها به شکل نیم دایره ساخته می‌شدند. بنای اصلی دوره‌ی رومی، کلیساست که صورت تحول یافته‌ای از دیرهای اولیه مسیحی می‌باشد. کلیسا از یک تالار و شبستان اصلی که قسمت مرکزی آن بلندتر از دو قسمت چپ و راست است، یک راهرو افقی در انتهای تالار مذکور و پس از آن یک مکان مخصوص خواندن سرود و دعا، تشکیل می‌یافت ولی اغلب آنها خصوصیات و زینت‌های متفاوت و متنوعی داشتند. هر کلیسا یک یا چند محراب، یک راهرو در اطراف محراب و یک سرداب یا زیرزمین همچنین یک ناقوس که گاهی خارج از بنای کلیسا قرار داشت (ایتالیا) و حوضچه‌ای برای آب تعمید، که به جای بناهای سابق مخصوص غسل تعمید معمول شده بود، داشت. کلیساها بندرت زینت می‌شدند (حجاری و نقاشی) و استفاده از شیشه برای در و پنجره‌ها معمول نبود. به این ترتیب احداث و ساختمان کلیسا کاری ساده و در عین حال جدی و دقیق بود و مهمترین آنها کلیساهای بزرگ (کاتدرال) کلرمون فران، سن سرنن (44) در تولوز، سن ژاک دوکومپوستل (45)، دولوک (46)، دوسپیر (47)، دومایانس (48) می‌باشند.
در قرن دوازدهم معماری سبک گوتیک معمول گشت و در این سبک طاق‌های جناغی شکل (سردر و بالای پنجره‌ها) جای طاقهای نیم دایره‌ای رومی را گرفت. طاق‌های گنبدی شکل با زینت‌های برجسته‌ای که در آنها به کار می‌رفت سبک‌تر و در عین حال محکم‌تر شدند. استفاده از ستونهائی که بالای آنها مدور و برای استحکام دیوارها سودمند بود رواج گرفت. سرستونها به شکل برگ درخت و دارای تزیینات بیشتر و عالیتر بود و در پنجره‌ها از شیشه استفاده شد. کلیسا هنوز هم در شمار مهم‌ترین ساختمان‌ها بود و از لحاظ افزایش تعداد تالارها و نمازخانه‌ها، و ساختمان صفه و سکوئی به شکل راهرو در فاصله میان تالار و مکان مخصوص دعا و سرود، بلندتر ساختن قسمت مرکزی تالارها و تغییر در تعداد و شکل ناقوس‌ها، با کلیسای رومی تفاوت داشت. کلیساهای بزرگ گوتیک بسیار مجلل و با شکوه بوده و زیباترین آنها نوتردام در پاریس، کلیساهای بزرگ رنس، روان، یورک، سالیسبوری وستمینستر در لندن، لینکلن، بروکسل، آنورس، کلنی، اولم، سنت اتین دروین، بورگوس، سویل و میلان می‌باشند.
در اروپای شرقی در هنر بیزانس تغییری راه نیافت. این سبک در کشورهای همسایه بخصوص در روسیه نفوذ کرد و ساختن کلیسا با گنبد را رواج داد. در افریقای شمالی و آسیای غربی ساختمانهای متعددی به سبک اسلامی بنا شد. در هند، چین و ژاپن بناها به سبک قدیم بود ولی خمرها در هند و چین به ساختن معابد باشکوه آنگ کور (49) دست زدند. این معابد عظیم و جالب که دارای اهرام، ایوان‌های زیبا، پوشش فلزی و هجاری‌های متنوع بودند تحت تأثیر هنر هندی ساخته شدند.

حجاری

حجاری و پیکرنگاری قدیم که با زوال شرک و بت‌پرستی از بین رفته بود در این دوره حیات دوباره‌ای یافت و جنبه‌ی کاملاً مذهبی به خود گرفت. در دوره‌ی رومی کلیساها مستور از کتیبه‌های تزیینی باشکوه و عالی و زنده و با حال بود ولی این آثار بیشتر جنبه ساختگی و قراردادی داشتند، به کیفیت هنری آنها بیشتر توجه می‌شد و هنرمندان در بند تقلید و پیروی از طبیعت نبودند. در دوره‌ی رواج هنرگوتیک در این وضع تغییر عمده‌ای راه نیافت؛ بر تعداد کتیبه‌ها افزوده می‌شد و هنرمند فقط در نمایش جزئیات آزاد بود چون از لحاظ موضوع‌ها ناچار از سنن مذهبی پیروی می‌کرد.

نقاشی

در اروپا، نقاشی هم مانند حجاری، صورت مذهبی داشت و از سنت‌های گذشته پیروی می‌کرد و تحت نفوذ امپراتوری رم شرقی بود. رنگهای تیره و توجه به فن مناظر و مرایا معمول نبود و تصاویر و طرح‌ها در عین توصیف و تشریح حالات مختلف، متوسط به نظر می‌آیند. نقاشی روی گچ (مرطوب) به وسیله رنگهائی که در آب آهک حل می‌شد معمول بود. صنعت خاتم کاری (موزائیک) رواج داشت و شیشه کردن در و پنجره‌ها هم شروع شد.
نقاشی اسلامی شامل تصاویر هندسی و تزیینی بود ولی با وجود ممنوعیت مذهبی پاره‌ای از هنرمندان به تصویر انسان و حیوانات می‌پرداختند. در شمال هندوستان هنر مینیاتورکاری قراردادی و ظریفی رواج گرفت. در چین نقاشی از منظره‌ها و حیوانات به اوج کمال رسید و با علاقه زیادی به تقلید از طبیعت پرداخته، در مناظر و دورنماها هم عواطف و احساسات، بخصوص حالت دلربائی، غمگینی و دلتنگی را راه دادند. بزرگترین نقاش چینی لی چنگ (50) نام داشت (قرن دهم). در ژاپن، نقاشی، بسیار دقیق، ظریف، زیبا و خوش آب و رنگ بود و گذشته از این هنر جالب و دلپذیر طبیعی، کاریکاتورسازی نیز مورد توجه قرارگرفت.

موسیقی

موسیقی مذهبی در چند قرن اول قرون وسطی همچنان رواج داشت. این موسیقی که دنباله همان موسیقی قدیم بود از آوازها و نواهائی ساده، دلنشین و یکنواخت تشکیل می‌شد و سپس به صورت موسیقی ضربی و سرانجام آهنگ‌هائی که هر یک مرکب از لحن‌های جداگانه بود، درآمد.

پی‌نوشت‌ها:

1- Clerc = طلبه
2- Bologne
3- Salerne
4- Scot Erigène
5- Scholastique
6- سیر حکمت در اروپا تألیف فروغی. جلد اول فصل ششم
7- Roscelin
8- Duns Scot
9- Raymond Lulle
10- Sing- Li
11- Sou
12- Hou
13- Tchou Hi
14- Beowulf
15- Les Eddas
16- Loke
17- Nibelungen
18- Brunhilde
19- Kriemhilde
20- Roncevaux
21- Cid
22- Tristan et Yseult
23- Perceval
24- St. Graal
25- Chrétien de Troyes
26- Henri de Veldeke
27- Hartmann d’aue
28- Wolfram d’Eschenbach
29- Gotfrid de Strasbourg
30- Le Roman de Renart
31- به این شعرا در شمال فرانسه Trouvères و در جنوب فرانسه Troubadours و در آلمان Minnesinger می‌گفتند.
32- Walther de la Vogelweide
33- Le Raman de la Rose
34- Guillaume de Lorris
35- Jean de Meung
36- Wace
37- Villehardouin
38- Gîta Govinda
39- Jayavéda
40- Prithvi Raj Rasau
41- Chandbardâi
42- Genji Monogatari
43- Makoura no Soshi
44- Saint- Sernin
45- S. J. de Compostelle
46- de Lucques
47- de Spire
48- de Mayence
49- Aungkor
50- Li Tcheng

منبع مقاله :
لاندلن، شارل دو، (1392) تاریخ جهانی (جلد اول)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهاردهم