مفهوم دستساخته
ارسطو موجودات را به دو دسته تقسیم کرده است: آنهایی که «به حسب طبیعت وجود دارند» و آنهایی که «به علل دیگر» وجود دارند. دستهی اول شامل «حیوانات و اعضای آنها، ... و گیاهان و اجسام بسیط (خاک، آتش، باد و آب)»
نویسنده: ریستو هیلپینن
مترجم: بیتا شمسینی
مترجم: بیتا شمسینی
ارسطو موجودات را به دو دسته تقسیم کرده است: آنهایی که «به حسب طبیعت وجود دارند» و آنهایی که «به علل دیگر» وجود دارند. دستهی اول شامل «حیوانات و اعضای آنها، ... و گیاهان و اجسام بسیط (خاک، آتش، باد و آب)» است و دستهی دوم شامل «تختخواب و بالاپوش و هر چیزی از این دست، از آن حیث که این نامها را دریافت میکنند، یعنی تا آنجا که محصولات هنرند» (Physica, Bk II, 192 b 9-18). ارسطو در اینجا میان اشیای طبیعی و دستساختهها («محصولات مصنوعی»، ibid., 192 b 28) تمایز قائل میشود و دستساختهها را به عنوان محصولات هنرِ ساختن چیزها توصیف میکند. هنرِ ساختن چیزها متضمن عاملیتِ توأم با قصد است؛ بنابراین، دستساخته را میتوان شیئی تعریف کرد که از روی قصد برای منظوری ساخته شده است.
دستساخته ضرورتاً سازنده یا پدیدآورندهای دارد؛ بنابراین دستساخته و پدیدآورنده را میتوان مفاهیمی همبسته [یا متضایف] در نظر گرفت (Hilpinen 1993, 156-157):
(الف 1) شیء دستساخته است اگر و تنها اگر پدیدآورندهای داشته باشد.
در اینجا فرض بر این است که مفهوم پدیدآورندگی دربردارندهی همان نوع و درجه از قصدمندی است که مفهوم دستساخته واجد آن است. باید به این نکته توجه داشت که الف 1 راه را برای این امکان باز میگذارد که دستساختهای پدیدآورندگان متعددی داشته باشد که در ایجاد آن سهیمند. در مورد چنین اشیایی میتوان اصطلاح «دستساختههای جمعی ساخت» را به کار برد.
عاملیت توأم با قصد به انسانها محدود نمیشود. برای مثال، در آزمایشی که به تازگی صورت گرفت، کلاغی از گونهی نوکالدونیایی به نام بِتی (1) رشته سیم صافی را به شکل قلاب خم کرد و از آن برای بالا کشیدن سطلی حاوی غذا از لولهای عمودی استفاده کرد (Weir et al., 2002). عملی که لازمهی حل مشکل بتی بود، یعنی خم کردن سیم فلزی و درآوردن آن به شکل قلاب، کاملاً «غیر طبیعی» بود، و از قرار معلوم نمونهای بود از عمل هوشمندانه و هدفمند. قلاب بتی را میتوان دستساختهای ساده در نظر گرفت که به منظور دستیابی به سطل غذا ساخته شده است. ساخت ابزار در میان حیوانات وحشی هم دیده شده است. برای مثال، شمپانزهها برگهای سرشاخههای جدا شده از شاخههای درختان را میکَنند و از آنها به صورت ترکه برای دستیابی به موریانهها یا مورچهها استفاده میکنند (Beck 1980, 117).
محصولات عمل سازندهی دستساخته را میتوان به اشیایی که پدیدهآورنده قصد تولید آنها را داشته و محصولاتی که قصدی در پس آنها نبوده تقسیم کرد: هنگامی که خیاطی کتی را برای مشتریاش میدوزد، قصد وی دوختن کتی با اندازه و مدل خاصی است، اما او تکهپارچههایی را هم به عنوان محصولات جانبی کارش تولید میکند. چنین محصولات جانبیای حاصل کنشهای توأم با قصدِ سازندهی دستساخته است، اما در پس اینها قصدی در کار نیست. نمونههای کلیشهای دستساختهها، مثل ابزارها، سلاحها و اشیای تزیینی، معمولاً محصولاتی هستند که قصدی در پس آنها بوده است، و تعریف دستساخته به صورت شیئی که از روی قصد برای منظوری ساخته شده است در مورد چنین چیزهایی مصداق دارد. با وجود این، در متون مربوط به انسانشناسی و باستانشناسی، این واژه گاه به معنایی وسیعتر در مورد تمام چیزهایی که حاصل فعالیتهای بشریاند به کار میرود. به عقیدهی کتی شیک و نیکولاس تات (Schick & Toth 1993, 49)، دستساختهها(ی بشری) «اشیایی هستند که انسانها به قصد یا بدون قصد در آنها جرح و تعدیل کردهاند». واژهی «دستساخته» به این معنای وسیع در مورد تمام اشیا و پدیدههایی به کار میرد که به عنوان منابع کسب اطلاعات دربارهی فرهنگهای پیشین، نزد باستانشناسان اهمیت دارند. از سوی دیگر، کاربرد علمی اصطلاح «دستساخته» غالباً محدود میشود به «چیزهایی که به قصد ساخته شدهاند» (Dunnell 1977, 120-121; Oswalt 1976, 24). تمایز مفهومی روشنی وجود دارد میان شیئی که برای منظوری ساخته میشود و مورد استفاده قرار میگیرد و پسمانده یا «زوائد»ی که نتیجهی فعالیتهای انسانی (یا حیوانی) است (مقایسه کنید با Andrefsky2001, 2). اشیای دستهی اول را میتوان دستساخته به معنای دقیق یا خاص کلمه دانست.
اشیایی که از محیط طبیعیشان جدا میشوند و به عنوان ابزار یا به منظوری دیگر مورد استفاده قرار میگیرند پلی هستند میان اشیای طبیعی و دستساختهها. چنین اشیایی را «طبیعت ساخته» (2) مینامند («ساخته شده به دست طبیعت»؛ Oswalt 1973, 14-17, 1976, 17-23; Schnurrenberger & Bryan 1985, 134; Schick & Toth 1993, 92-93; Dickson 1996, 74). هنگامی که طبیعت ساختهای دستخوش جرح و تعدیل میشود تا مناسبتش برای منظوری خاص بهبود یابد، به دستساختهای واقعی بدل میشود.
حتی میتوان گفت حیواناتی که تمایل نداریم قصدمندی را به آنها نسبت دهیم اشیایی میسازند- مثلاً برخی زنبورها از گل و لای برای ساخت ظروفی کروی استفاده میکنند و آنها را با حشرات یا عنکبوتهای فلجشدهای که غذای بچههایشان میشوند پُر میکنند. طبیعی است که چنین اشیایی را «دستساختههای حیوانى» بنامیم حتی هنگامی که رفتار حیوان مورد نظر یکسره غریزی است و نمونهای از کنشی هوشمندانه و هدفمند نیست. جیمز ل. گولد (Gould 2007, 249) دستساختهی حیوانی را اینگونه تعریف کرده است: «هر محصولی که حیوانی با استفاده از مواد در دسترس و/ یا با جرح و تعدیل آنها پدید آورده و به حال خود یا بچههایش مفید است.» در اینجا شرط قصدمندی جای خود را به این شرط داده است که محصول باید به معنای زیستشناختیِ مقتضی برای حیوان مفید باشد. تمایز میان دستساخته و پسماندهی فعالیت تولیدی را حتی میتوان در مورد «دستساختههای حیوانی»، به معنایی که گولد از آن مراد میکند، قائل شد: پسمانده شامل محصولاتی است که برای حیوان مفید نیستند.
پینوشتها:
1- Betty.
2- naturefact.
شلکنز، الیزابت، هیلپینن، ریستو؛ (1393)، هنر مفهومی و دستساخته، ترجمهی: بیتا شمسینی، تهران: انتشارات ققنوس، چاپ اول..
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}