گردآوری و تدوین: موسسه‌ فرهنگی هنری قدر ولایت




 

 برداشت‌هایی از بیانات امام خمینی (رحمه‌الله)

ما هفتاد سال یا بیشتر است که دانشگاه داریم، از زمان امیرکبیر تا حالا ما مدرسه داشتیم، دانشگاه داریم، نگذاشتید که این دانشگاهها درست درس بخوانند. فرهنگ ما فرهنگ استعماری است. فرهنگی است که درست کردند آنها برای ما؛ دیکته کردند. نمی‌گذارند جوانهای ما تحصیل بکنند. آنها نمی‌گذارند که ما رشد بکنیم. آنها دستشان را بردارند، ایرانی کمتر از اینها نیست. ایرانی هم رشد می‌کند، اما شما نمی‌گذارید که ما رشد کنیم؛ برای این که اگر ما رشد کنیم منافع شما در خطر است. شما می‌‌خواهید همه شرق را بخورید و همه شرق را عقب نگه دارید. عقب نگه داشتن برای خوردن مال شرق است. و شما شرق را دارید عقب نگه می‌دارید که هرچه دارند، بخورید. هر جا یک مأموری گذاشتند سر آن؛ در مملکت ما هم که «مأمور برای وطن» آقای شاه است که می‌بینید چه کرده و چه می‌کند. (1)
یکی از مصیبتهای بزرگی که برای این ملت بار آورده‌اند این که ملت را نسبت به خودشان هم بدبین کردند. این معنا که ما اگر یک مریض پیدا بکنیم در تهران، الآن هم می‌گویند که این جا نمی‌شود، بروید به – مثلاً – انگلستان، بروید به پاریس! این یک مطلبی است که از دست آنها برای ما پیدا شده است. یعنی ما خودمان را باختیم در مقابل آنها. شما گمان می‌کنید که در آن جا اطبای آنها همچو هستند که اگر کسی برود آن جا چه خواهد شد! همین مریضهایی که در این جا اگر یک دقّتی بکنند معالجه می‌شوند، وقتی بروند آن جا معلوم نیست درست معالجه بشوند. این طور نیست که اطبای آنها یک معجزه‌ای می‌کنند و اطبای ما این طور نیستند.
این یک مطلبی است که برای تبلیغاتی که اینها کردند، ما به خودمان هم حتی سوءظن پیدا کردیم؛ یعنی خودمان هم باختیم خودمان را. شما گمان نکنید که این‌جا اطبایش – ایران اطبایش – کمتر از اطبای آن جا باشد. الآن بسیاری از اطبا که در آمریکا هستند ایرانی هستند. گفتند شاید قریب پانصدتا یا بیشتر طبیب ایرانی هست که اگر طبیبهای ایرانی بیایند، اختلال پیدا می‌کند در آمریکا! این طور نیست که اینهایی که رفتند و تحصیل کردند و یا در همین جا تحصیل می‌کنند، اینها کمتر از آنها باشند. نخیر، اینها هم همان‌طور هستند، اینها هم مثل آنها یا بهتر از آنها هستند. ما در آن جا – فرانسه – هم که بودیم گاهی مثلاً گرفتاری پیدا می‌کردیم، اطبا را می‌دیدیم خیلی از آنها چیزی که فوق‌العاده باشد من که نفهمیدم! و اشخاصی هم که رفتند باز با همان حالی مرض برگشتند. این‌جا جوابشان دادند رفتند آن جا، آن جا هم همین حال بوده است. این برای این است که اینها جدیّت کردند در این سالهای طولانی که ما را تهی کنند از مغز خودمان. یعنی ما را همچو غربزده کنند که چیزهایی هم که پیش خودمان بهتر است به [آن] سوءظن پیدا کنیم، و عقیده‌مان این باشد که نه این طور خوب نیست؛ خوب است که آن طور باشد. حال آن که مسأله این طور نیست و همچو نیست که آنها در این مسائل عقلی یا در مسائل طبی خیلی جلو باشند. خوب، بله هستند اما نه این طوری که ما توهّم می‌کنیم. (2)
در این پنجاه سال اخیر، و خصوصاً در این زمانی که این شخص فاسد، این محمدرضای فاسد، زمامدار این کشور بود، این مسائل به رشد خودش رسید. غربزدگی به کمال خودش رسید. در همه جهت وابستگی پیدا شد.
در عین حالی که ما قضایمان، قضای حقوقیمان و مسائل حقوقیمان و مسائل فرهنگیمان یک مسائل پیشرفته و از سایر جاها جلوتر هست، لکن در هر امری دستشان را دراز کردند از جای دیگر گرفتند. حتی آن قوتی که در صدر مشروطیت که باز این مسائل کمتر بود، باز دست یک غربزدگانی آن وقت هم در کار بوده است که قانون اساسی آن زمان را از غرب گرفته بودند، تا این ملت به خود نیاید و فرهنگ خودش را پیدا نکند و توجه به این که فرهنگی دارد و فرهنگ غنی دارد، نمی‌شود اصلاح بشود. الآن مدرسه‌هایی که دانشگاهها و دانشسراها، اینها که ما داریم، فرمهایش همه فرم غرب است. دادگاههای دادگستری هم همین طور است. مراحل دادگاهی هم از غرب گرفته شده است و همه چیز را از غرب گرفته‌اند. فرهنگ به این غنی‌ای کنار زده شده است و چسبیده‌اند به فرهنگ غرب. آن هم نه فرهنگ اصیل غرب، فرهنگ استعماری غرب. غرب همه چیز استعماری دارد. طب استعماری دارد. فرهنگ استعماری دارد. همه چیز استعماری دارد، صادر می‌کند برای کشورهایی که عقب افتاده‌اند به اصطلاح آنها، آن چیزی که مناسب با آن جاست، به طوری که وابستگی داشته باشد. آنها می‌خواهند ما وابسته باشیم، و چیزهایی که به ما می‌دهند چیزهایی است که وابستگی می‌آورد. استقلال نمی‌خواهند ما داشته باشیم. استقلال فرهنگی نمی‌خواهند داشته باشیم. استقلال فکری نمی‌خواهند داشته باشیم. عُمالی که آنها تربیت کرده‌اند در پیش خودشان و صادر کردند برای ما، آنها هم کمک کردند به آنها، و طرز فکر جامعه ما را به طوری عوض کردند که اگر یک مطلبی غربی نباشد جامعه‌ی ما نمی‌پذیرد این را. حالا شاید در این نهضت کم شده باشد.
لکن شما می‌دانید که قبلاً تا یک اسم غربی روی دوایی روی یک فاستونی، روی چیز دیگری نباشد، مردم هم نمی‌پذیرند. خیابانهای ما باید یک اسم غربی داشته باشد، از همان اشخاصی که ما را آن طور ناتوان کردند و آن طور چپاول کردند و آن طور ستمها را به ما کردند، بعضی از خیابان‌های ما به اسم همانهاست؛ همانهای غربی، همانهای آمریکایی، خیابان روزولت (3) مثلاً. اگر یک جنسی رویش اسم غربی نمی بود، این را درست نمی‌پذیرفتند. اگر یک دوایی نمی‌گفتند از غرب آمده است نمی‌پذیرفتند. چیزهایی که خود ملت درست می‌کرد باید با اسم غرب فروش برود. این غربزدگی است. یعنی بازار ما هم غربزده هست. یعنی ملت ما الآن باز هم غربزده هست. و تا از زیر این بار درنیاید و تا این وابستگی مغزی و فکری از بین نرود، رشد حقیقی پیدا نمی‌شود، و شما هم نمی‌توانید مستقل بشوید. (4)
از جمله نقشه‌ها که مع‌الأسف تأثیر بزرگی در کشورها و کشور عزیزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زیادی به جا مانده، بیگانه نمودن کشورهای استعمارزده از خویش، و غربزده و شرقزده نمودن آنان است به طوری که خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هیچ گرفتند و غرب و شرق، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبله‌گاه عالم دانستند و وابستگی به یکی از دو قطب را از فرائض غیرقابل اجتناب معرفی نمودند! و قصه‌ی این امر غم‌انگیز، طولانی و ضربه‌هایی که از آن خورده و اکنون نیز می‌خوریم کشنده و کوبنده است.
و غم‌انگیزتر این که آنان ملتهای ستمدیده‌ی زیر سلطه را در همه چیز عقب نگه داشته و کشورهایی مصرفی بار آورند و به قدری ما را از پیشرفتهای خود و قدرتهای شیطانی‌شان ترسانده‌اند که جرأت دست زدن به هیچ ابتکاری نداریم و همه چیز خود را تسلیم آنان کرده و سرنوشت خود و کشورهای خود را به دست آنان سپرده و چشم و گوش بسته مطیع فرمان هستیم. و این پوچی و تهی مغزی مصنوعی موجب شده که در هیچ امری به فکر و دانش خود اتکا نکنیم و کورکورانه از شرق و غرب تقلید نماییم بلکه از فرهنگ و ادب و صنعت و ابتکار اگر داشتیم، نویسندگان و گویندگان غرب و شرقزده‌ی بی‌فرهنگ، آنها را به باد انتقاد و مسخره گرفته و فکر و قدرت بومی ما را سرکوب و مأیوس نموده و می‌نمایند و رسوم و آداب اجنبی را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل و گفتار و نوشتار ترویج کرده و با مداحی و ثناجویی آنها را به خورد ملتها داده و می‌دهند. فی‌المثل، اگر در کتاب یا نوشته یا گفتاری چند واژه‌ی فرنگی باشد، بدون توجه به محتوای آن با اعجاب پذیرفته، و گوینده و نویسنده‌ی آن را دانشمند و روشنفکر به حساب می‌آورند. و از گهواره تا قبر به هر چه بنگریم اگر با واژه‌ی غربی و شرقی اسم‌گذاری شود مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن و پیشرفتگی محسوب، و اگر واژه‌های بومی خودی به کار رود مطرود و کهنه و واپسزده خواهد بود. کودکان ما اگر نام غربی داشته باشند مفتخر؛ و اگر نام خودی دارند سر به زیر و عقب افتاده‌اند. خیابانها، کوچه‌ها، مغازه‌ها، شرکتها، داروخانه‌ها، کتابخانه‌ها، پارچه‌ها، و دیگر متاعها، هر چند در داخل تهیه شده باید نام خارجی داشته باشد تا مردم از آن راضی و به آن اقبال کنند. فرنگی مآبی از سرتاپا و در تمام نشست و برخاستها و در معاشرتها و تمام شؤون زندگی موجب افتخار و سربلندی تمدن و پیشرفت، و در مقابل، آداب و رسوم خودی، کهنه‌پرستی و عقب‌افتادگی است. در هر مرض و کسالتی ولو جزئی و قابل علاج در داخل، باید به خارج رفت و دکترها و اطبای دانشمند خود را محکوم و مأیوس کرد. رفتن به انگلستان و فرانسه و آمریکا و مسکو افتخاری پرارزش و رفتن به حج و سایر اماکن متبرکه کهنه پرستی و عقب ماندگی است.
بی‌اعتنایی به آنچه مربوط به مذهب و معنویات است از نشانه‌های روشنفکری و تمدن، و در مقابل، تعهد به این امور نشانه‌ی عقب‌ماندگی و کهنه‌پرستی است.
این جانب نمی‌گویم ما خود همه چیز داریم؛ معلوم است ما را در طول تاریخِ نه چندان دور خصوصاً و در سده‌های اخیر از هر پیشرفتی محروم کرده‌اند و دولتمردان خائن و دودمان پهلوی خصوصاً، و مراکز تبلیغاتی علیه دستاوردهای خودی و نیز خودکوچک دیدنها و یا ناچیز دیدنها، ما را از هر فعالیتی برای پیشرفت محروم کرد. وارد کردن کالاها از هر قماش و سرگرم کردن بانوان و مردان خصوصاً طبقه‌ی جوان، به اقسام اجناس وارداتی از قبیل ابزار آرایش و تزئینات و تجملات و بازیهای کودکانه و به مسابقه کشاندن خانواده‌ها و مصرفی بارآوردن هر چه بیشتر، که خود داستانهای غم‌انگیز دارد، و سرگرم کردن و به تباهی کشاندن جوانها که عضو فعال هستند با فراهم آوردن مراکز فحشا و عشرتکده‌ها، و دهها از این مصائب حساب شده‌، برای عقب نگهداشتن کشورهاست. (5)

راهبردهای تصریحی:

1- آمریکا در طول سالیان متمادی ایران را عقب نگه داشته است.
2- فرهنگی استعماری آمریکا سبب شد تا ملت ایران از مفاخر و فرهنگی غنی خود غافل شود.
3- فرهنگ استعماری آمریکا، غربزدگی، وابستگی، مصرف‌زدگی و تجمّلات را به ملت ایران تحمیل کرد.

نکات استنباطی:

1- آمریکا همواره در پی بسط فرهنگ استعماری خود است تا ملتها را از فرهنگ و هویت خود تهی نموده به خود وابسته و محتاج نماید.
2- آمریکا با جلوگیری از پیشرفت ایران در زمان پهلوی می‌خواست فرهنگ استعماری خود را تحقّق بخشد.

پی‌نوشت‌ها:

1- صحیفه امام (رحمه الله)، ج 4، ص 91.
2- صحیفه امام (رحمه الله)، ج 6، صص 422 و 423.
3- فرانکلین روزولت، رئیس جمهوری آمریکا در زمان جنگ جهانی دوم.
4- صحیفه امام (رحمه الله)، ج 12، ص 5 و 6.
5- صحیفه امام (رحمه الله)، ج 21، صص 414 - 416.

منبع مقاله :
گردآوری و تدوین مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت؛ (1390)، سیره‌ سیاسی حضرت امام خمینی (رحمه‌الله)، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول