آيا مي دانيد ادوارد جنر چگونه موفق به كشف واكسن آبله شد ؟

مترجم : محي الدين غفراني
منبع:سرگذشت اكتشافات تصادفي در علم
دكتركامپير مي نويسد: جنر واكسن خود را در پي كار طولاني و طاقت فرسا در آزمايشگاه كشف نكرد. در 19 سالگي شيردوشي به او گفته بود كه هرگز به آبله مبتلا نخواهد شد، چون قبلاً به آبله گاوي مبتلا شده بود. بعدها وقتي جنر پزشك شد و به بي فايده بودن تلاشها يش براي درمان اين بيماري پي برد، جمله آن شيردوش را به خاطر آورد. تحقيق كرد و دريافت شيردوشان تقريباً هرگز، حتي وقتي از مبتلا يان به آبله پرستاري كنند، دچار آبله نمي شوند. به نظرش رسيد كه آبله گاوي را به افراد تلقيح كند، تا آنها را از ابتلا به بيماري مرگبارتر آبله مصون سازد. اين بخت ياري حقيقي بود. بدون اين كه زحمتي بكشد، دريافت كه آبله گاوي باعث ايمني در برابر آبله مي شود. قوه تشخيص او به اندازه اي بود كه توانست به ارزش اين حقيقت پي ببرد و از آن استفاده كند.
ادوارد جنر به سال 1749 در "بركلي" از توابع گلاسترشر انگلستان به دنيا آمد. در شش سالگي پدرش كه يك روحاني مسيحي بود ، درگذشت و برادر بزرگترش مسئوليت تربيت او را به عهده گرفت. تحصيلات ابتدايي خود را در مدارس محلي گذراند، و در آنجا به تاريخ طبيعي علاقه مند شد. تحصيل طب را زير نظر "دانيل لادلو"، از جراحان "سادبري" در نزديكي "بريستول" آغازكرد. در اين هنگام بود كه شيردوش، رابطه بين آبله گاوي و آبله را برايش تعريف كرد.
در 21 سالگي به لندن رفت تا زير نظر پزشك مشهوري به نام "جان هانتر" به تحصيل ادامه دهد. دوسال در منزل هانتر سكونت داشت. در سال 1771 "سرجوزف بنكس" او را استخدام كرد تا نمونه هاي جانوري را كه در سفر اول كاپيتان كوك جمع آوري كرده بود، برايش آماده و مرتب كند. در دومين سفر اكتشافي كوك، به او پيشنهاد شد كه به عنوان طبيعيدان با آنها همسفر شود، اما جنر براي آنكه طبابت خود را در بركلي، و بعدها در "چلتنهم" ادامه دهد، اين پيشنهاد را رد كرد. او به پرنده شناسي، زمين شناسي، موسيقي و سرودن شعر علاقه داشت، ولي در سال 1792 تصميم گرفت علاقه خود را منحصراً به پزشكي معطوف كند و بدين ترتيب، دكتراي پزشكي خود را از "سن اندروز" گرفت.
قاعدتاً در همين زمان بود كه خيال ايمن سازي در ذهنش نشو و نما يافت. وقتي درلندن بود رابطه بين آبله گاوي و آبله را براي هانتر مطرح كرد، اما هانتر علاقه اي به آن نشان نداده بود. در سال 1775 جنر در زمينه عقايد روستاييان گلاسترشر در باره آبله به تحقيق پرداخت. تا سال 1780 دريافت كه دو نوع آبله گاوي وجود دارد، و فقط يكي از آنها از آبله پيشگيري مي كند. همچنين تعيين كرد كه نوع موثر آبله گاوي تنها وقتي اثر محافظتي دارد كه در مرحله خاصي از بيماري منتقل شود.
چون موارد آبله گاوي در منطقه سكونتش اندك بود، فرصت چنداني براي آزمودن نظريه هايش نداشت. مقداري از مايع درون تاولهاي ( يا" آبله" ) دست شيردوشي را كه به آبله گاوي مبتلا بود بيرون كشيد و آن را به لندن برد تا به پزشكان آنجا نشان دهد. اما آنان باز هم به اهميت نظرياتش پي نبردند. با اين حال، در ماه مه سال 1796 پسر هشت ساله اي را به نام "جيمزفيپس" با مايعي كه از تاولهاي آبله گاوي دست شيردوش خارج كرده بود، مايه كوبي كرد. دو ماه بعد، با دقت ، مايع آبله را به پسرك تلقيح كرد و همان طور كه پيش بيني كرده بود، پسرك دچار آبله نشد.
انسان تعجب مي كند كه چطور جنر توانست پسرك و والدينش را براي انجام چنين كار خطرناكي متقاعد كند. شايد درآن موقع همه گيري آبله در منطقه به وجود آمده بود. در اين مورد يك توجيه احتمالي در مبحث ايمني دايرة المعارف بريتانيكا( ويرايش سال 1962، جلد 12، صفحه116) آمده است:" تا قبل از كشف واكسن آبله در سال 1796، مردم را با تزريق مايع به دست آمده از ترشحات پوستي مبتلايان، ايمن مي كردند. برخي از افرادي كه بدين ترتيب مايه كوبي مي شدند آبله مي گرفتند، اما وحشت از اين بيماري آن قدر زياد بود كه بسياري ترجيح مي دادند به جاي ابتلا به شكل طبيعي آبله كه اغلب اوقات كشنده بود، به بيماري تلقيح شده كه احتمال مرگ و مير بر اثر آن كمتر بود، مبتلا شوند".
نتيجه مطلوبي كه در فيپس به دست آمد براي جنر بسيار دلگرم كننده بود، اما قبل از آنكه موفقيت خود را اعلام كند، صبر كرد تا آزمايش دومي انجام دهد. اين آزمايش دو سال بعد انجام شد، چون موارد آبله گاوي در گلاسترشر موقتاً به صفر رسيد.
پس از دومين مايه كوبي موفقيت آميز آبله گاوي و ايمن سازي عليه آبله، جنر براي اعلام كشفش رساله اي آماده كرد. اما تصميم گرفت نخست به لندن برود و شيوه اش را در آنجا تكرار كند. ولي در مدت سه ماهي كه در لندن اقامت داشت كسي را پيدا نكرد كه جرئت تن دادن به مايه كوبي را داشته باشد. اما همين كه به خانه اش بازگشت، "هنري كلاين" كه از پزشكان برجسته بيمارستان "سن توماس" در لندن بود، چندين مايه كوبي را با موفقيت انجام داد، و جامعه پزشكي را از كارايي آبله گاوي در پيشگيري از آبله آگاه ساخت.
اما بروز دو مشكل متفاوت باعث شد كه پذيرش روش ايمن سازي جنر باز هم به تأخيربيفتد. از يك طرف جراح معتبري به نام "ج . اينگنهاوز" آن را به شدت مورد انتقاد قرار داد و براي مدتي ديگران را نسبت به آن بدبين ساخت. از سوي ديگر پزشك تندرويي به نام "جورج پيرسون" سعي كرد اعتبار كشف ايمن سازي را بي آنكه دانش يا تجربه اي كافي در اين زمينه داشته باشد، از آن خود سازد، و ماده مايه كوبي آلوده اي تهيه كرد كه باعث بروز تاولهايي شبيه آبله مي شد. جنر ثابت كرد كه واكسن پيرسون آلوده بوده است و خبر موفقيت استفاده از مايع خالص آبله گاوي به زودي در سراسر جهان منتشر شد.
فهرست زير نشان مي دهد كه در نهايت ، جنر تا چه حد مورد احترام قرار گرفت: در سال 1803 انجمن سلطنتي جنري براي گسترش شايسته ايمن سازي در لندن تأسيس شد؛ دانشگاه آكسفورد دانشنامه افتخاري دكتراي پزشكي را در سال 1813 به جنر اعطا كرد؛ سالگرد نخستين ايمن سازي موفقيت آميز ( بر روي جيمز فيپس) تا مدتها در آلمان جشن گرفته مي شد؛ وزير دارايي انگلستان 20000 پوند اعتبار در اختيار جنر گذاشت؛ هند 7383 پوند برايش كمك مالي جمع آوري كرد؛ مجسمه هاي جنر در گلاستر و لندن بر پا شد؛ و حتي گفته مي شد كه وقتي شخص ناپلئون شنيد كه جنر سفارش دو اسير جنگي انگليسي را كرده است، آنان را آزاد ساخت و گفت: " آه، نمي توانيم خواهشي را كه بدين نام شده است رد كنيم".


جنر از واژه واكسيناسيون استفاده نكرد، بلكه به جايش لفظ مايه كوبي يا" واريوله واكسينه" را به كار برد. معناي لغوي اصطلاح لاتيني اخير" تاولهاي ريز گاو" است. تا حدود يك قرن بعد، مايه كوبي جنري آبله گاوي، تنها روش ايمن سازي عليه بيماري بود.
در سال 1880 لويي پاستور براي ايمن سازي مرغان عليه وبا كه در يك همه گيري، 10% طيور فرانسه را از بين برده بود، روشي ابداع كرد. او باكتري ايجاد كننده اين بيماري را جداسازي كرد و با كشت شكل ضعيف شده و تلقيح آن به مرغان، آنها را نسبت به حمله مرگبار بيماري ايمن ساخت. اصول كلي روش پاستور با روشي كه جنر براي مايه كوبي با آبله گاوي ابداع كرد يكي بود ( قبل از آنكه ويروس آبله به شكل آبله گاوي به شير دوش منتقل شود، در بدن گاو ضعيف شده بود.)
در سال 1881، پاستور با روي آوردن به سياه زخم، كه از بيماري هاي گاو و گوسفند است، باسيل آن را جدا كرد. او اين باكتري را در دمايي بالاتر از دماي بدن حيوان كشت داد تا مايعي براي تلقيح تهيه كند كه موجب حمله خفيف سياه زخم در جانور شود، و حيوان را براي روزي كه دچار حمله شديد بيماري مي شود، ايمن سازد.
همان طور كه خود پاستور گفت، او براي ارج نهادن به" شايستگي و خدمات مهم يكي از بزرگترين انگليسيان، يعني جنر"، واژه واكسيناسيون را به طور كلي براي روش مايه كوبي پيشگيري كننده وضع كرد.
چهار سال بعد پاستور واكسني براي بيماري كه در حيوانات ، "هاري" و ( گاه ) در انسان "آب گريزي" خوانده مي شود، ابداع كرد. پژوهشهاي پيشگامانه پاستور، كه بر كشف بخت يارانه جنر مبتني بود، ايمن سازي را به دانشي بسيار كارامد تبديل كرد، و زمينه را براي وقوع انقلابي در مهار بيماريهاي عفوني آماده ساخت. شايد گذشته از كشف آنتي بيوتيك ها، هيچ اكتشافي چنين تأثير عميقي بر سلامت انسان نگذاشته باشد. به نوشته و.ر. كلارك در پايه هاي تجربي ايمني شناسي معاصر(1986) ، سرآمد موفقيت ها در فرايند ايمن سازي" ريشه كني كامل آبله بوده است. در نيمه نخست قرن بيستم ، سالانه حدود 2تا3 ميليون مورد جديد گزارش مي شد. در سال 1949 آخرين مورد آبله در ايالات متحده، و در سال 1977 آخرين مورد تأييد شده سراسر جهان در سومالي گزارش شد.