قنات
قنات
مقدمه
در همین ابتدای بحث این نکته پرواضح است که آب و دسترسی به آن از جملهی ابتداییترین نیازهای بشر برای ادامهی حیات خویش است لذا ذهن خلاق بشر در طول تاریخ به شیوههای گوناگون به کشف راهحلهای بدیع و خلاقانهای برای رفع این نیاز دست یافته است. به هر کدام از این دستآوردها که بنگریم شاهد نبوغ، آگاهی، پشتکار، درایت و عشق به سرزمین هستیم. حفر کانالهای عظیم، انتقال آب به وسیلهی جویهای درارتفاع در امپراطوری روم، آبرسانی توسط لولههای سفالین در دورههای پیش از تاریخ و همچنین ابداع فنآوری قنات را میتوان از نمونههای برجستهی دستیابی به علوم مهندسی در دوران تاریخی ذکر کرد. بشر در آن زمان با احاطه و شناخت بر علوم هواشناسی و خاکشناسی، علم مسّاحی و نقشهبرداری، علم نیارش سازه (استاتیک) و فن ساخت و ساز، موفق به بهوجود آوردن دستآوردهایی شده که در حال حاضر نیز با وجود امکانات بسیار پیشرفته چندان سهلالوصول نمیباشند.
اجداد ما آبهاي شيرين دامنهی كوهستان را با كمك فن قناتسازي كه روش ابداعي خودشان بوده به حاشيهی كويرها بردهاند تا شرایط سخت و نامناسب محیط زیست خویش را برای زندگی بهتر و مناسب برای کشاورزی که از اصلیترین شیوههای زندگیشان بود تغییر دهند.
واژه شناسی قنات
۱- قنات را در لغت عدهاي به معناي نيزه معني كردهاند که جمع آن، قنوات، قنيات و قني است، كه بعدها، به معناي كانال و مجراي آن و معادل كاريز به كار رفته است، عدهاي نيز آن را از كلمهی پهلوي كانيكه برگرفته از كانال و فعل كن و كندن ميدانند كه به زبان عربي رفته و معرب شده است. اين كلمه در زبان آكدي و آشوري به شكل قانو، در عبري به صورت قنا و قانو و در لاتين، به صورت كانال ديده ميشود و در زبان پهلوي نيز به شكل كهس به كار رفته است و معادل فارسي امروزي آن، كلمه كاريز و كهريز است.
بسياري از پژوهشگران، تاريخ حفر قنات را به دورهی هخامنشي نسبت ميدهند. علت اين است كه از دورهی ماقبل هخامنشي سنگنبشتههاي اندكي باقي مانده و چون سند مكتوب از ماقبل اين دوره وجود ندارد اين دوره را به غلط دورهی ماقبل تاريخ ميدانند در حالي كه علم باستانشناسي، مردمشناسي و زبانشناسي رازهاي نهفتهی زيادي را از دوران ماقبل تاريخ براي انسان آشكار نموده است.
ميدانيم كه تاريخ مدنيت و تاريخ شفاهي در ايران بسيار ديرينهتر از دورهی هخامنشي است و اصولاً يافتههاي باستانشناسي در شرق چين و آسياي مركزي و شرق ايران ثابت ميكند كه مدنيت در شرق ايران و داستانهاي ايران و توران مربوط به دوراني بيشتر از پنجهزار سال قبل ميشود، يافتههاي باستانشناسي شهر سوخته و جيرفت و آثار به دست آمده از تمدن هليل رود و آثار تمدن شهرنشيني هفتهزار ساله در غرب ايران (مادها) اين فرضيه را اثبات ميكند، در حالي كه سنگنبشتهها و تاريخ مدون ايران، تنها دوهزار و پانصد سال اخير را، آن هم به طور ناقص پوشش ميدهد.
اسامي معادل قنات
قونات، كنانت، كونوت، كانات، خنات، خاد، كنايت، قنات، كارز، كاه ريز، كاه رز، كرز، كاكوريز، كهريز و چين آوولز.
فوگارا (فقره)، فقاره، فگاره، مايون، ايفلي، نگولا، ختارا، خوتارا، رتارا.
فلج، افلج، فلج.
قنات در گسترهی تاریخ
قنات يا كاريز يكي از شگفتانگيزترين كارهاي دستهجمعي تاريخ بشري است كه براي رفع يكي از نيازهاي مهم و حياتي جوامع انساني، يعني آبرساني به مناطق كم آب و تأمين آب شرب انسان، حيوان و زراعت و با كار گروهي و مديريت و برنامهريزي به وجود آمده است. اين پديدهی شگفتانگيز آبرساني از ديرباز و از عصر آهن بهعنوان يكي از منابع تأمين آب شرب و كشاورزي در مناطقي كه با خطرات خشكسالي در فلات ايران روبهرو بودهاند، نقش كليدي و مؤثري در نظام اقتصادي و حيات اجتماعي كشور داشته و موجب شكوفایي اقتصاد كشاورزي و ايجاد كار و فعاليتهاي متعدد شهري و روستایي و باعث آرامش مردم بوده است. به گواه تاريخ، و كشفيات باستانشناسي اين فنآوري مهم از ابتكارات ويژهی ايرانيان بوده و به تدريج، به ساير مناطق جهان، از جمله منطقهی اروپای غربي، شمال آفريقا، چين و حتي به بخشهايي از آمريكاي جنوبي چون شيلي راه يافته است.
تاريخ قنات در ايران بهطور مشخص، به دورهی ايران باستان و ماقبل كتابت و به عصر آهن بر ميگردد. تمدن پنجهزار سالهی شهر سوخته و تمدن هكمتانه و وجود قنات در اين شهر دليل روشني بر ساخت قنات در دورهی ماقبل هخامنشي است. يكي از قديميترين اسناد مكتوب شناخته شده كه در آن به قنات اشاره شده، شرح هشتمين نبرد سارگون دوم، (پادشاه آشور است كه در سده هشتم قبل از ميلاد ميزيسته) عليه امپراطوري اوراتور در سال ٧١٤ قبل از ميلاد مسيح است (محقق فرانسوي گوبلو به كمك يك لوح بزرگ مسي که با خط ميخي و به زبان آكادي نوشته شده، از آن مطلع شده است. اين لوح، اكنون در موزهی لوور پاريس موجود ميباشد). سارگون از كوههاي زاگرس ميگذرد و به ناحيهاي واقع در اطراف شهر اوهلو (مرند كنوني) در حدود ٦٠ كيلومتري شمال غرب تبريز در شمال درياچهی اروميه ميرسد. او متوجه ميشود كه در اين ناحيه رود وجود ندارد. معهذا ناحيهاي است كه با آبياري سبز و خرم شده، اما او از اين امر تعجب نميكند براي اين كه او در دشتهایي فرمانروایي كرده كه چنين تكنيكها يا سيستمهایي از حداقل دو هزار سال پيش در آنها معمول بوده است اما آنچه كه او را شگفتزده ميكند، بياطلاعي از منشاء اين آبها بوده است. به طور قطع، سارگون موفق شد كه قنات را ببيند. اما اين قناتها را چه كساني ساختهاند؟ و چه كسي اين تكنيك را به منطقه آورده است؟
به استناد كتيبهی سارگون، اورساي اول پادشاه همعصر او بوده كه اولين قنات را احداث كرده است. بنابراين فرمانرواي آشور، رواج اين تكنيك را كه به گفتهی او پديدهاي تازه بوده است، به اهالي اوراتور نسبت ميدهد. از طرف ديگر در ناحيهی درياچه وان (كه در آن زمان جزء خاك ايران بوده) ناظري در آغاز قرن هشتم قبل از ميلاد، به وجود ٢١ رشته قنات اشاره كرده است. در كتابي تحت عنوان «ارمنستان در گذشته و حال» نوشتهی لهمان ـ مورخ ١٩٢٥، آمده است كه ابداع قنات به اوراتورها تعلق دارد و ميدانيم كه اهالي اوراتور، اعقاب بلافصل ارمنيها هستند.
برابر مطالب اوستايي و مطابق شاهنامهی فردوسي هوشنگ مخترع قنات بوده است و جم يا جمشيد مخترع لباس، تبر، شمشير، بيل و ادوات كشاورزي است ميدانيم كه شاهان پيشدادي بر اساس داستانهاي شفاهي تا دورهی زرتشت ادامه داشتند واین روایت ها تا زمان فردوسي در ميان مردم نیز نقل میشدند اين داستانهاي شفاهي ريشهی هفت تا ده هزار ساله دارند.
اشغال فلات ايران از سوي مادها و پارسها با ايجاد شهرهاي بزرگ و باشكوه همراه است مانند شهرهاي اكباتان (همدان) و پاسارگاد پايتخت قديمي امپراطور ماد كه از سوي كوروش دوم بنيان گذاشته شد. همچنين تختجمشيد كه داريوش اول آن را در نزديكي پاسارگاد به وجود آورد و به صورت پايتخت هخامنشيان درآمد. شهر راگس يا راجس (ري) در چند كيلومتري شهر ري كنوني يكي از پرجمعيتترين شهرها بود. تمامي اين شهرها با استفاده از سيستم قنات توانستد آب خود را تامين كنند و به حيات خود ادامه دهند زيرا در آن زمان رودها و يا چشمههایي بيش از امروز وجود نداشته است. اما به هر حال قديميترين قنات ثبتشده در تاريخ به سههزار سال پيش (٣٠ قرن قبل)، برميگردد كه در آذربايجان و ارمنستان حفر گرديده است. در پي آن، در دورهی داريوش كبير (٤٨٦-٥٢١ ق. م) كه اوج شكوفایي و اقدامات آبياري و حفر كاريز در سرتاسر فلات ايران به شمار ميرود. قناتهاي متعددي در قلمرو فلات ايران و در عمان و مصر حفر شده است. بر اساس كاوشهاي باستانشناسي اين باور وجود دارد كه كاريزهاي ايجاد شده در
نواحي جنوبي خليجفارس، خراسان، يزد و كرمان در دورهی هخامنشيان ساخته شده و قنوات قديمي قم و بسياري ديگر از مناطق ايران در عصر ساسانيان و قنوات تهران در دورهی صفويه و قاجاريه حفر شده است.
از مطالعهی كتب قديم و آثار باستاني ايران پيميبريم كه كندن كاريز و تعمير آن و آبياري و زراعت كاري مقدس محسوب ميشده است. در ونديداد كه زرتشتيان آن را كتاب الهي ميدانند و بعضي نيز آن را دايرةالمعارف فرهنگ باستان محسوب ميكنند چنين جملاتي وجود دارد:
«سوگند ياد ميكنم به جاري كردن آب خنك در خاك خشك (كاريز) و عمارت راه و سوگند ياد ميكنم به زراعت و كاشتن درخت ميوه».
آقاي گوبلو، دانشمند فرانسوي كه حدود بيست سال در ايران اقامت داشته و در زمينهی آب در ايران كار كرده است، اين سيستم باستاني دستيابي به آب زيرزميني را قابل مطالعه مييابد و بر اين اساس وقتي به وطن خود (فرانسه) برميگردد موضوع دكتراي خود را قنات انتخاب ميكند و با سفرهاي متعدد به مناطق مختلف جهان و با استفاده از ٥٣٤ منبع علمي، تحقيقي، كتاب يا تز دكتراي خود را تحت عنوان «قنات فني براي دستيابي به آب در ايران» مينويسد او در اين نوشتهی خود ثابت ميكند كه قنات اختراع ايرانيان است و دهها قرن هم قدمت دارد در حالي كه چينيها فن قنات را تازه چند قرن پس از ايرانيان آموختهاند، گوبلو در كتاب خود كه در سال ١٩٧٩ انتشار يافته مينويسد:
«همه چيز دال بر آن است كه نخستين قناتها در محدودهی فرهنگي ايران ظاهر شدهاند و انگيزهی اصلي از حفر قنات، باور و فرهنگ يكجانشيني و توسعهی كشاورزي و آبادي بوده است به طوري كه اين صنعت در ميان تركهاي شرقي و اعراب كه فرهنگ كوچنشيني داشتهاند رونق نيافته است».
گوبلو دهها صفحه از كتاب خود را به بررسي صادر شدن فن قنات از ايران به ديگر كشورهای شرق و غرب و غيره اختصاص داده است اما براي جلوگيري از طولانيشدن مقاله فقط به ذكر نكات زير كه در واقع نتيجهگيري كوچكي از نوشتههاي مهم اين دانشمند فرانسوي است اكتفا ميشود: اين دانشمند در نتيجهی سالها تحقيق و نيز سفر به كشورهاي مختلف و همچنين استفاده از صدها منبع، معتقد است كه خاستگاه اصلي قنات ناحيهی آذربايجان غربي ايران و ارمنستان فعلي در منطقهی معادن سرب اين نواحي ميباشد و اين فن دستيابي به آب زيرزميني، در محيط فرهنگي ايران در اوائل هزارهی اول قبل از ميلاد مسيح، اختراح شد و سپس به سرعت در ديگر نقاط كشور و در خارج از آن رواج يافت اين فن دستيابي به آب زيرزميني در سالهاي ٨٠٠ قبل از ميلاد به وسيلهی كشاورزان در داخل فلات ايران رواج پيدا كرد و از آنجا به ساير نقاط جهان گسترش يافت. به عنوان مثال حدود ٥٠٠ سال قبل از ميلاد مسيح ايرانيان، آموزش فن حفر قنات را به مصر و حدود ٧٥٠ ميلادي مسلمانان بنياميه اين فن را از
آنجا به اسپانيا منتقل كردند و سپس از آنجا به مراكش منتقل شد و حدود سال ١٥٢٠ ميلادي به آمريكا به ويژه منطقهی لسآنجلس فعلي، انتقال يافت (به موجب بررسيها، آب لسآنجلس آمريكا ابتدا به وسيلهی قنات تأمين ميشده است) و در سال ١٥٤٠ ميلادي به ناحيهی پيكارد شيلي منتقل شده است. بررسيهاي گوبلو ثابت ميكند كه سيستم قنات تازه در سال ١٧٨٠ يعني در حدود ٢٢٥ سال قبل به چين شرقي (ناحيه تورفان) رسيده است.
تعریفی فنی از واژهی قنات
چند نمونه از قناتهای ایران
پرآبترين قنات ايران، قنات اكبرآباد فسا است و قديميترين قنات ايران، قنات ابراهيمآباد اراك ميباشد و عجيبترين قنات ايران، قنات دوطبقهی مون اردستان است كه حدود ٨٠٠ سال پيش احداث شده است. اين قنات چاههاي مشترك ولي مادر چاهها و مظهر متفاوت دارد. قناتهاي تهران و ري كه دشت ورامين را آبياري ميكردند تا ٣٠ سال قبل جزء پرآبترين قناتهاي دنيا بودند ولي در ٢٠ سال گذشته به دليل تخريب مادر چاهها و عدم لايروبي از رونق افتادهاند. تاریخ حفر اين قناتها به دورهی صفوي و قاجاريه برميگردد. در تهران حدود ٣٠٠ قنات وجود دارد كه بعضي از آنها يكديگر را به صورت ضربدري قطع ميكنند قناتهاي تهران در منطقهی محمود آباد به دليل خاكبرداريهاي زياد كورهپزخانهها و به دليل عمق كم، به صورت روباز مسير خود را تا ورامين ادامه ميدهند. يكي ديگر از قناتهاي جالب و قديمي ايران قنات كيش ميباشد كه در سال ١٣٧١ كشف شد. قنات دو هزار ساله كيش با شهر زيرزميني ساخته شده در آن از مكانهاي ديدني كيش است. در مسير اين قنات، چاههايي به چشم ميخورد كه در گذشته براي لايروبي قنات حفر شده بود. تاکنون ٢٠٠ حلقه از این چاهها در مسیر قنات شناسایی شده است که فاصلهی هر کدام از یکدیگر به ١٤ تا ١٦ متر میرسد. سقف قنات را لایههای مرجانی به ضخامت ٢ تا ١٥ متر و لایههای زيرين قنات را خاك نفوذناپذير مارني تشكيل ميدهد كه اين خاصيت باعث شده است تا آب باران پس از نفوذ از لايههاي مرجاني در عمق نفوذناپذير زمين تشكيل سفرههاي آب زيرزميني را بدهد. چهار كيلومتر از مسير اين قنات تاكنون حفاري و لايروبي شده است و هم اكنون در عمق ١٥ متري اين قنات شهري زيرزميني با كاربري سياحتي و تجاري در حال ساخت و تكميل است.
در حال حاضر در ايران حدود ٤٠٠٠٠ قنات به طول ٢٧٢٠٠٠ كيلومتر وجود دارد كه فقط در استان خراسان ٧٢٣٠ رشته قنات با آبدهي ١٨٥٠٠٠٠٠٠٠ سانتي متر مكعب در ثانيه وجود دارد يعني ٩ برابر ذخيرهی سد كرج و ١٤٠ برابر ذخيرهی سد طرق. در تهران، دست كم ٣٠٠ رشته قنات شناخته شده، خفتهاند كه طول بعضي از آنها به ١٨٠٠٠ متر ميرسد.
ابزار و وسایل جهت حفر قنات
چرخ چاه اصليترين ابزار براي حفر چاه، حفر قنات و لايروبي قنات است زيرا بدون آن امكان كشيدن بار از ته چاه و دل قنات وجود ندارد. چرخ چاه ظاهراً ابزاري ساده است. اما از نظر فني پيچيدگيهاي مهمي دارد. بهخصوص چرخ چاههايي كه با آنها ميبايست خاك را از چاههاي عميق بالا كشيد. چرخ چاه در قديم تماماً از چوب ساخته ميشد اما امروزه بعضي از عناصر آن بهخصوص محور مياني لولهاي آهني است.
طناب، ريسمان
ريسمان يكي از مهمترين ابزار حفر قنات است. زيرا كشيدن خاك و در موارد استثنايي مثل موقع خطر بالا كشيدن مقني به وسيلهی آن انجام ميشود، لذا استحكام و وزن ريسمان بسيار مهم است. هر چه عمق بيشتر باشد ريسمان بايد ضخيمتر باشد و در نتيجه سنگينتر ميگردد. در يك چاه ٣٠٠ متري وزن ريسمان از وزن خاكي كه بالا كشيده ميشود بيشتر است يك ريسمان ٣٠٠ متري كه حداقل ١٥٠ كيلو وزن دارد حداقل ٣ برابر وزن خاكي است كه ميشود با آن بالا كشيد.
دلو
دلو (كه به فتح دال و سکون لام و واو تلفظ ميشود) ظرفي لاستيكي همانند سطل با بدنهای بلندتر از آن است با دستگيرهی فلزي كه درزهاي آن معمولاً بهوسيلهی ميخ دوخته شده و از وزن زيادي برخوردار است. دلو لاستيكي از تيوپهاي بزرگ و يا از لاستيك نازك شدهی تراكتور ساخته ميشود. معمولاً اين دلوهاي بزرگ و سنگين براي چاههايي است كه با دينام خاك از چاه كشيده ميشود. اينگونه دلوهاي سنگين در چرخ چاه دستي كاربرد چنداني ندارد.
درقديم دلو از پوست گوساله يا بز ساخته ميشد. دلو پوستي از دلوهاي لاستيكي وزن كمتري داشت و كشيدن آن نيز در كف قنات با سهولت بيشتري همراه بود. دلو پوستي يا از ابتدا از پوستهاي دباغيشده و آمادهشده ساخته ميشد و يا از مشكها و انبانهاي كهنه و فرسودهاي بود كه دوباره مورد استفاده قرار ميگرفت. دهانهی دلو گشاد بوده و براي باز نگاه داشتن آن از چوب انار، يك حلقهی دايره، معروف به چمبره ساخته ميشد و در جوف دهانه قرار ميگرفت. به دو سمت دهانه نيز دو سر طناب كوتاهي بسته ميشد كه نقش دستهی دلو را داشته و در وقت نقل و انتقال آن مورد استفاده قرار ميگرفت.
كلنگ و بيلچه
اين دو ابزار از جمله وسايل ضروري مقنيان است. بيلچه در همه حال تقريباً يكسان است اما نوع كلنگ به تناسب فضاي كار و جنس خاك فرق ميكند. در اوايل كار و جهت كندن خاكهاي سست، كلنگ سبك آهني كارساز است. اما زماني كه مقني بخواهد در لايههاي سفت و محكم مثل كنگلومرا كار كند يا تونلی را از رسوبات آهكي معروف به تورس عبور دهد نياز به كلنگ فولادي و سنگين دارد تا نوك يا نيش كلنگ خم نشود و وزن زياد كلنگ باعث وارد آمدن ضربهاي محكم شود. در بعضي موارد كلنگ به تنهايي كارساز نيست بلكه به قلم و پتك نيز نياز است و آن هنگامي است كه بخواهند در ميان سنگ يا لايههاي بسيار محكم و متراكم پيش بروند. بيلچه هم داراي دستهی كوتاه چوبي است و تنهی اصلي آهني بيلچه هم كوچكتر از بيلهاي معمولي است. بيلچه دم كار مقني معمولي است اما هرگاه دلوكش بخواهد مقدار زيادي خاك را از دم كار عقب بكشد ترجيح ميدهد كه از كج بيل استفاده كند. تفاوت كج بيل و بيل معمولي در اين است كه بدنهی كج بيل از ناحيهي شانه برگشته و نسبت به امتداد دسته نزديك به نود درجه انحنا دارد. كج بيل نيز
داراي دستهی كوتاه ميباشد.
چراغ
معمولاً داخل قنات تاريك است و نقش چراغ بسيار تعيين كننده است در گذشتههاي دور براي روشنايي كورهها و داخل چاه قنات از چراغ روغني يا پيهسوز استفاده ميكردند و براي پيشگيري از دم گرفتگي در آنها روغن منداب ميريختند. البته از پيه هم ميتوانستند استفاده كنند اما مقنيها روغن منداب را بر پيه ترجيح ميدادند، زيرا بو و دم گرفتگي بسيار كمتري داشت.
چراغ روغني يا پيهسوز سفالي بود و ظاهري گلابي شكل داشت كه بهدنبال آن دستهاي تعبيه شده بود. روغن را در مخزن آن ميريختند و از پنبهی آب نديده فتيلهاي ميپيچيدند و در آن قرار ميدادند و سر فتيله را بر روي زايدهی ناودانيشكل ميگذاشتند و آن را شعلهور ميكردند. روغن به مرور جذب فتيله شده در سر فتيله با نور زرد رنگي ميسوخت.
قنات و صنعت گردشگري
در مجموع آنچه بايد در اين زمينه بدان توجه داشت اين است كه نظري به مجموع چاهها و مجراي زيرزميني حفر شده و ميزان وقت و انرژي كه در طول ساليان دراز براي حفاريهاي متعدد صورت گرفته و توجه به اين كه تمام اين قناتها به دست كاوشگران زحمتكش بينام و نشان اين سرزمين با كمترين امكانات و بيشترين خطرات حفر شدهاند، مبين بزرگترين سرمايهها و در حكم گنجينههاي با ارزش، مفاخر ملي و ميراث فرهنگي كشور ماست كه حاصل هزاران سال تلاش، تجربه و ممارست انسانها است.
وجود قناتهاي كهن و باستاني در گناباد اين فرضيه را تقويت ميكند كه روزگاري در اين شهر يك تمدن و فرهنگ غني و يك پايگاه حكومتي وجود داشته است. حفر قناتي به طول ٣٣ كيلومتر يك مديريت و حكومت مقتدر و يك دورهی ثبات و آرامش و عدالت را نشان ميدهد.
پرداختن به موضوع قناتها از دیدگاه صنعت گردشگری علاوه بر آشکار نمودن گوشههای مبهم روند فنآوری در این سرزمین، خود میتواند بهانهای برای اشتغالزایی و پیشبرد توسعهی فرهنگی به حساب آید ضمن این که درآمد ناشی از آن نیز میتواند عامل بسیار تعیینکنندهای در جهت سیاستهای کلی سازمان گردشگری باشد.
بررسی نمونهای از به کارگیری قنات در صنعت گردشگری
طراحان اين شهر زيرزميني ميكوشند تا در پروژهی بازسازي كاريز كيش، علاوه بر حفظ بافت تاريخي آن کاربريهاي جديدي از اين شهر زیرزمینی به دست آورند.
در بخش روي زميني اين شهر كه در زميني به مساحت ٦٣ هزار مترمربع تدارك ديده خواهد شد، بخشهايي چون غرفهی صنايع دستي ايران و جهان، رستوران سنتي و جديد، موزه، سالن آمفي تئاتر، سالن كنفرانس و گالريهاي هنري برپا ميشود.
شهر كاريز در عمق ١٦ متري زمين قرار دارد و سقف آن هشت متر ارتفاع و بيشتر سقف آن مملو از سنگواره، صدف و مرجانهايي است كه با نظر كارشناسي ٢٧٠ تا ٥٧٠ ميليون سال قدمت دارد و تكتك آن شناسایي شده و داراي شناسنامهی رسمي هستند.
سرمايهگذار بازسازي اين شهر زيرزميني بر اين باور است كه قرار گرفتن آن در دل جزيرهی مرجاني و امكان بازديد از صدفها و مرجانهايي كه در اعماق اقيانوسها قرار دارند، ميتواند اين بخش از جزيرهی كيش را به يكي از ابنيههاي منحصربهفرد دنيا تبديل كند.
اين شهر زيرزميني تنها بنايي است كه سقف آن مملو از صدفها و مرجانهاي طبيعي است.
در زمان حاضر دو راه براي بازديد از صدفها و مرجانها وجود دارد كه شامل بازديد از محوطههاي طبيعي و غواصي در آبهاي آزاد است، اما با تكميل اين شهر، طبيعتگردان ميتوانند بدون واسطه از بزرگترين مجموعهي مرجاني دنيا بازديد كنند.
خاكهاي برداشت شده از كاريز داراي خواص درماني زيادي است كه در «گل درماني» استفادههاي فراواني دارد.
شماي قنات
كاربردهاي گوناگون قنات و كاريز در ايران و جهان
• تأمين آب شرب انسان و دامها و مصارف كشت و كار كه حيات و بقاي انسان بدان وابسته بوده است. در استان خراسان و حتي در همين منطقهی گناباد و قهستان در كتب سياحان و جغرافينويسان از آباديهاي زيادي نام برده شده كه امروزه هيچ آثاري از آنها وجود ندارد. علت اصلي رها شدن اين روستاها وابستگي آنها به آب قنات و سپس خشك شدن آن بوده است. البته در بعضي موارد زلزله و شيوع بيماريهاي مسري مانند طاعون نيز عامل متروك شدن روستاها بوده است. در بسياري از موارد خشك شدن قنات منجر به جابهجايي روستاها ميشود، مثلاً در زيبد منطقهی قنات كهنه و حمام كهنه وجود دارد كه نشان ميدهد اين ده در يك دوره در منطقهی موسوم به پاي چنار استقرار داشته است و در دورهی ديگر در منطقهي پاي قلعه و خود قلعه نيز ابتدا قلعهاي با ديوارههاي گلي بوده است و سپس در دورهي ساساني بر روي بقاياي قلعهي گلي قلعهي نو با سنگ بنا نمودهاند اين جابهجاييها همگی بهخاطر نزديك شدن به سرچشمهی قنات بوده است و اين
وابستگي مردم را به قنات ميرساند.
• شيرين كردن اراضي با احياي قنوات: قناتها نه تنها باعث استخراج آبهاي زيرزميني ميگردند بلكه اين سيستم باعث شيرين كردن اراضي شور ميشود.
• تامين آب شيرن در جزاير مناطق گرمسير مانند جزاير خليجفارس.
• تغذيه مصنوعي لايههاي آبدار زيرزميني به روش مهار قنوات
• آباداني كويرها توسط قنوات
• تعادل زيستي توسط قناتها
• كاركردن آسيابها با قناتها
• نقش هميارها و تعاونيهاي سنتي ايجاد شده به وسيله قنات
• سيستم قنات به عنوان عاملي براي جلوگيري از سيلاب درون شهري
• پرورش ماهي در قنوات
• قنات به عنوان يك عامل موثر در ارزش املاك مزروعي
• قنوات علاوه بر كاربرد اقتصادي براي انسان، به عنوان تنظيمكنندههاي دقيق تخليهی آبهاي زيرزميني محسوب ميشوند. اين گونه منابع با حفظ شرايط طبيعي هيدروژئولوژيك آبخوانها، در مواقع پرآبي و يا در مناطق زهدار به عنوان سرريز عمل ميكنند و در مواقع كمآبي و پرآبي به عنوان تنظيمكنندهی خروج آب و سوپاپ تنظيم عمل ميكردهاند.
زهكشي آبهاي سطحالارضي: با استفاده از سيستم قنات در بعضي از شهرهاي ايران، از جمله تهران و شيراز به دليل وضعيت توپوگرافي و تخريب قناتهاي درون شهري، سطح آبهاي زيرزميني در بخشهاي پست اين شهرها بهشدت بالا آمده و آبهاي زيرزميني درون منازل در اين مناطق پديدار شده است. در اين گونه مواقع، با حفر قنوات جديد و يا اصلاح قنوات مخروبه، آبهاي سطحالارضي را زهكشي مينمايند. كما اين كه سازمان آب تهران اقدام به حفر يك سلسله چاه در جنوب تهران نموده و آب را به مناطق شهريار و شهر ري منتقل ميكند. يكي از كساني كه به اين جنبهی قنات اهميت زيادي داده است گوبلو است. گوبلو معتقد است كه قنات، ابتدا يك فن آبياري نبوده، بلكه به طور كامل از تكنيك معدن نشأت گرفته و منظور از احداث آن جمعآوري آبهاي زيرزميني مزاحم (زهآبها) به هنگام حفر معادن بوده است. وي با استفاده از كتاب نوژيه دانشمند فرانسوي كه در سال ١٩٥٩ نوشته شده است، ثابت ميكند كه قدمت برخي معادن به ٣٣٥ سال قبل از ميلاد مسيح ميرسد و بهعلاوه
نيز از ميان قديميترين و شناختهشدهترين معادن، به معادن اسپين نزديك مونس كه شكل ظاهري دهليزهاي آن، شباهت عجيبي با قناتها داشته، اشاره ميكند.
گوبلو، با استفاده از منابع ديگر در اين زمينه نيز مينويسد ترديدي نيست كه در گسترهی فرهنگي ايران، از معادن مس و احتمالاً روي موجود در كوههاي زاگرس، در جريان هزارهی دوم قبل از ميلاد مسيح، بهرهبرداري ميشده است. به نظر وي يكي از موانع اصلي در پيشرفت كار معدنچيان، وجود آب بوده و هست لذا دالانهایی براي خارج كردن آبهاي مزاحم به فضاي آزاد بيرون از معدن، حفر ميكردند كه آب بدون استفاده از هيچ نيروي فني، از دل معدن به خارج جاري ميشد. ورتايم كه معادن ايران را توصيف كرده، در نامهاي شخصي به گوبلو يادآور شده و تأكيد كرده است كه در چندين نقطه، قناتها به دهليزهاي معادن متصل شدهاند.
گفت و شنودی در خصوص باورهای مردم دربارهی قنات
در اين سرزمين آب هميشه كيميا بوده است. كيميايي كه همواره بخش عمدهايي از ذهن ايرانيان را به خود مشغول داشته است تا آنها در افسانه و آرزوهايشان از باران بگويند و از فرشتهی بارآوري كه برايشان آب را به ارمغان میآورد.
اما رابطهی ایرانيان با آب تنها به همين قصهها و افسانهها محدود نميشود. آنها در عمل نيز براي به دست آوردن آب هميشه كوشيدهاند و به راهها و ابزارآلاتي متوسل شدهاند كه در نوع خود يگانهاند. از همين روي است كه سيستم آبرساني در زمان ساسانيان زبانزد تمام ملتها بوده است و به همين خاطر نيز هنوز كه هنوز است شبكههاي آبرساني در نقاط تاريخي ايران همچون تخت جمشيد همواره كارشناسان و پژوهشگران را به شگفتي واداشته است.
در اين ميان، قناتها حديث مفصل و جداگانهاي دارند. مبدع احداث قنات را در جهان ايرانيان دانستهاند و سابقهی آن به دوران هخامنشيان ميرسد. هنوز هم در شهرهاي بهجامانده از دورههاي تاريخي ايران باستان قناتهايي يافت ميشوند كه با گذشت زمان ترميم شدهاند و فعالاند.
سليم سليمي مؤيد، كارشناس مردمشناسي، پژوهشگري است كه در مورد قناتهاي ايران تحقيقات بسياري كرده است. حاصل تحقيقات او نيز پژوهشنامههايي است در مورد قناتهاي تهران، شهداد و ....
در مورد قناتها و بهخصوص جنبههاي مردمشناسانهی آن كه شامل باورها، عقايد و رسوم مربوط با قنات ميشوند با او گفت و گويي كردهايم كه ميخوانيد.
پيش از آن كه بخواهيم به مقولهی قنات و مسائل پيرامون آن بپردازيم شايد بهتر باشد در مورد پيشينهی اين سازهی آبرساني صحبت كنيم. قدمت ساخت قنات در ايران به چه زماني بازميگردد؟
ايرانيان را مبدع قنات دانستهاند. در واقع پيشينهی قنات در ايران به دوران هخامنشي و شايد پيش از آنها بازميگردد. اما قصهی قنات در واقع از اسطورهها آغاز ميشود. چرا كه در اسطورههاي ايراني آمده است كه قناتها با كمك ديوها ساخته ميشدند. امروز نيز ما قناتهايي در نقاط مختلف كشور داريم كه مردم معتقدند سازندهی آنها شخصيتهاي اسطورهاي هستند. مثلاً در اردستان يزد قناتهاي هامون، سهراب و خسروشاه به ترتيب به كاوهی آهنگر، سهراب پسر رستم و كيانيان نسبت داده شده است. يا در مورد قنات سگز آباد در شهداد، ناصرخسرو چنين روايت ميكند كه شنيده است سازندهی آن كيخسرو كياني است. در يزد ساختمان قنات ده آباد به اسكندر مقدوني نسبت داده شده و قناتهاي عمان نيز به حضرت سليمان و يا مثلاً در روستاهاي تكاب، از جمله روستاي ده سيف، حفار قنات ده را كه به قنات يادگار معروف است، كودك گلبند ميدانند كه يكي از شخصيتهاي افسانهاي منطقه است. اما در هر حال در نزد عوام پيدايش قنات به شخصي به نام طاهر منسوب است كه در دورهی طاهريان بين سالهاي ٢٢٠ تا ٢٣٠ هـ. ق زندگي ميكرده است و مشهور به طاهر بن عبدالله است كه دومين حكمران سلسلهی طاهريان نيز خوانده ميشود. گفته ميشود كه او خدمات زيادي براي قنات انجام داد، از جمله بيشتر قناتهاي خراسان را لايروبي كرد و مقداري از بيتالمال را براي تعمير و نگهداري قناتها اختصاص داد. البته تخصيص بودجه براي اين كار بدين خاطر بوده كه در آن زمان ديگر ايرانيان مجبور به پرداخت جزيه به اعراب نبودند و به خاطر همين در افسانهها داريم كه طاهر آبشناس بوده است. اما اين جا نكتهاي كه جالب توجه به نظر ميرسد اين است كه در واقع طاهر، همان شخصيت كورش كبير است كه بعد از حملهی اعراب به طاهر تبديل ميشود. يعني خصوصياتي كه براي طاهر در نظر ميگيرند كاملا خصوصيات كورش كبير است. چون اين طاهر از تخصصها و نژادهاي مختلف براي حفر قنات استفاده ميكرده است. مثلا از نژاد ترك براي بالا كشيدن چرخهاي قنات كه همزمان يك سطل پر و يك سطل خالي را در گردشي دايرهوار و به نوبت به داخل قنات ميفرستند و يكي از دلايل اين كار سبكتر كردن سطلي است كه بالا ميآيد. جالب اينجاست كه در ميان كساني كه به حفر قنات مشغولند كودكي هست كه به اصطلاح به او گلبند ميگويند چرا كه او گلهايي را كه از حفر زمين به دست آمده به قلاب كسي كه چرخ را بالا ميكشد ميبندد. كودك در واقع سمبلي از آموزش در كار مقنيهاست و اينها هركدام اسمهاي خاصي دارند.
يك گروه مقني به ٥ نفر تقسيم ميشوند. كلنگدار يا مقني كه در واقع سرگروه نيز هست و به حفر زمين ميپردازد، گلكش كه گلهاي كنده شده توسط كلنگدار را به دست گلبند ميرساند. گلبند كه گلها را به بالا ميفرستد، چرخكش كه چرخ را بالا ميكشد و پاچرخي كه سطلها را خالي ميكند. گاهي اوقات در كنار اينها يك سراستاد يا استاد مقني هم هست كه از دور بر كارها نظارت ميكند.
بله. ببينيد هميشه قنات احتمال ريزش دارد و بيشترين خطر، كلنگدار را تهديد ميكند. به خاطر همين كلنگدارها هر وقت كه براي حفر قناتي ميروند، وصيت مينويسند و غسل ميكنند و سعي ميكنند كه لباس سفيد به تن كنند چون اگر قنات بريزد كسي نميتواند او را بيرون بياورد و آن لباس سفيد در واقع كفن آنها ميشود. به همين خاطر مقنيها هميشه از قداست خاصي در نزد افكار عمومي برخوردارند. آنها ميبايست واجد يك سري شرايط اخلاقي خاص باشند. به عنوان مثال ميبايست هميشه آدم پاك و طاهري باشد و از خصايص اخلاقي بهره برده باشد.
اگر بخواهيم به تكتك فنون و روشهايي كه مقنيها به كار ميگيرند تا پي به وجود آب ببرند بپردازيم بايد مجال ديگري را فراهم كنيم. اما اگر بخواهيم به طور خلاصه در اين مورد صحبت كنيم بايد بگويم يكي از چيزهايي كه باعث ميشود مقني به وجود آب پي ببرد روييدن علفهاي مخصوصي هستند كه اگر جايي سبز شوند نشان ميدهند ريشهشان در آب است. وقتي مقنيها مادر چاه را حفر ميكنند دقيقاً جاي آن را ميدانند. شروع حفر قنات نيز از مظهر قنات است. آنها براي اينكه بفهمند تا چه حد مسير را درست حفر ميكنند هميشه به پشت سر خود توجه ميكنند اگر نور را در پشت سرشان ديدند بدان معني است كه درست حفر كردهاند در غير اين صورت متوجه ميشوند كه راه را اشتباه رفتهاند.
قنات، مجرايي زيرزميني است كه آب را از نقاط بالادست به پاييندست منتقل ميكند. قناتها معمولاً از مظهر قنات يا هرنج مشخص ميشوند بعد رفتهرفته قسمتهايي را به نام پسته كه خانه به خانه هستند تشكيل ميدهند كه به ديوارهی اين پستهها ميله چاه گفته ميشود. اين اجزا سپس به مادر چاه ميرسد. در ضمن بستر قنات را كوره يا راهرو قنات مينامند كه در زمانهاي دور سنگچين بوده سپس به مرور زمان سفالي شده و بعد از سفال آجري و جديداً سيماني شدهاند. هر قنات حدود ١٠٠ تا ٢٠٠ متر حريم دارد. يعني در اين حريم قنات ديگري نميتواند حفر شود. البته ما قناتهايي را نيز داريم كه ٢ طبقه درست شدهاند و بيشتر در يزد در نقاطي چون مهريز، زارچ و اشك زر و همچنين در كرمان و خراسان به چشم ميخورند.
در منابع آمده است كه سيستم آبرساني ساسانيان بسيار پيشرفته و كامل بوده است. در اين سيستم پيشرفته به طور حتم قنات نقش عمدهاي را ايفا ميكرده است.
فكر نميكنم اين طور باشد. به مرور زمان اين قناتها بازسازي شدند. به اين ترتيب قناتي خاصّ آن زمان نداريم. اما منابعي داريم كه به قناتهاي اين دوران اشاره ميكند. مثلا الكرجي به طور مفصل دربارهی قناتهاي قديمي به خصوص قناتهاي ساساني در كتاب خود صحبت ميكند يا آقاي غلامرضا لوركس يا هنري گوبلو در آثار خود به اين موضوع پرداختهاند. با اين همه ما نمونههاي بهروز اين قناتها را دركوير لوت ميبينيم.
واقعيت اين است كه كلمهی قنات از ايران به ساير زبانها نفوذ كرده است. قنات در لغت به معناي نيزه است و جمع آن قنوات، قنيات، قني و قنا آمده است. در برخي متون به معني كانال آب و مجراي آن و معادل كاريز به كار ميرود. اين كلمه در زبان اكدي و آشوري به شكل قانو، در عبري به صورت قنا و قانو (لوله) در لاتين نيز به صورت كانا ديده ميشود. كه كلمهی لاتين كاناليس به معناي ني و با مفهوم لوله و كانال از آن مشتق شده است. در شمال آفريقا و سوريه كلمهی فقرا براي قنات به كار ميرود كه از ريشهی فقر به معني حفر كردن است. در ايران نيز قنات به معناي كاريز و كهريز است ولي امروزه بيشتر در قسمتهاي شرقي ايران و افغانستان و بلوچستان به كار ميرود. در اصفهان كلمهی «كي» و در روستاهاي جنوب شرقي «كه» به مفهوم قنات به كار ميرود اين كلمه در زبان پهلوي «كهس» بوده است.
حالا شايد كمي بهتر باشد در مورد قناتهايي مثل قناتهاي شهر تهران صحبت كنيم.
پيش از لولهكشي آب در شهر تهران، آب شرب و مصرفي علاوه بر رودخانه كرج از طريق تعداد زيادي قنات نيز تأمين ميشده است. بيشتر اين قناتها وقفي، مشاع يا خصوصي بودهاند. در آغاز سلطنت رضا شاه بيش از ٥٠ رشته قنات در شهر تهران داير بوده ولي پس از سال ١٣١٠ه.ش كه آب رودخانهی كرج به تهران منتقل شد، عملاً لايروبي و مرمت قنوات به تعويق افتاد و به مرور بسياري از آنها مخروبه شدند.
قنات مهرگرد از قديميترين قنوات تهران است ولي با توجه به برخورد مسير كورهی آن با خطوط ١ و ٢ متروي تهران در ميدان امام خميني آسيب شديدي را متحمل شد. سر چشمهاش هم از دو محل پارك بهجت آباد و ديگري در شمال غربي ميدان ولي عصر قرار دارد. اما روايت تاريخي كه در مورد اين قنات وجود دارد فتح قلعهی تهران به دست آغامحمدخان به وسيلهی مجراهاي اين قنات بوده است. چنان كه ميدانيد وي دوبار به تهران حمله كرد ولي در فتح دوم تهران بعد از تلاشهاي فراوان باز هم نتوانست به هيچ طريقي دروازههاي تهران را باز كند و چون ميدانست با تخريب و كور كردن قنات نيز كاري از پيش نخواهد برد آخرالامر از طريق مجاري قنات مهرگرد كه از شمال تهران به مركز شهر جاري بود و محلات بازار و قسمتي از محلهی عودلاجان را مشروب ميساخت، توانست با قطع موقت آب در ساعت نصف شب به طوري كه مردم متوجهی قطعي آب نشوند تعدادي از سربازان زبدهی خود را وارد مجاري قنات كند. اين افراد در كوچهی چهل تن بيرون آمده و دروازهی خراسان را از داخل به روي آغامحمدخان گشودند.
به اين ترتيب تهران توسط وي فتح شد و سلسلهی قاجار به طور رسمي پيريزي گرديد.
يكي ديگر از قناتهاي مهم تهران قنات شاه يا آب شاه بوده كه آب گواراي آن بسيار معروف و مشهور بود تا آنجا كه آب شاهي يا آب قنات شاه ضربالمثل گرديده بود. آب اين قنات روزهاي سهشنبه و چهارشنبه وقف باغ مجموعهی كاخ گلستان بود. سرچشمهی اصلي آن در محوطهی پارك ارم فعلي قرار داشت و مسيري را كه ميپيمود بسيار جالب بود. چون پس از طي شهرك اكباتان، شهرك آپادانا، كوي بيمه، شهرك شهيد فكوري، ترمينال غرب، محوطهی شمالي ميدان آزادي، خيابان آزادي و سهراهي استاد معين، خيابانهاي جيحون، كارون، قصرالدشت، خوش، رودكي، اسكندري، دانشگاه جنگ، ميدان پاستور، خيابان فلسطين، كاخ مرمر، خيابان وليعصر، خيابان جامي و چهارراه عزيزخان وارد خيابان سرهنگ سخايي ميشود. بعد به طرف باغ ملي ادامه ميدهد و سرانجام در محوطهی قورخانهی تهران آبنما ميشده است. تاريخ وقف اين قنات ربيعالاول سال ١٢٧٣ ه.ق است و رونوشت آن در سال ١٣٤٧ در ٧
صفحه به چاپ رسيد. واقف آن نيز ناصرالدين شاه قاجار است. قنات حاجي عليرضا، قنات حاجي محمدعلي، قنات ناصري، قنات شهاب الملك، قنات سنگلج، نظاميه و بهارستان و ... نيز از ديگر قناتهاي تهران بودهاند.
آيا نظام اداري خاصي در رابطه با قنات و آبياري در دهههاي اخير در تهران وجود داشته است. با توجه به اين كه شما از قناتهاي زيادي نام ميبريد كه آن زمان در تهران فعال بودهاند.
كاملاً. ما هنوز مقنيهاي قديمي را داريم كه حقوقبر بودهاند و در دورهی رضا شاه قناتهاي كاخ گلستان را لايروبي كردند. حتي ميرآبها هم حقوق داشتهاند. ببينيد! ما اصولا سه نوع قنات داريم. يكي قناتهاي دولتي كه مخصوص باغها و قصرها و كلاً داراييهاي دولت بودند. دوم قناتهاي خصوصي مثل قنات فرمانفرما و حاج عليرضا كه بعدها وقف شدند و نوع سوم قناتهاي وقفي. مثلا ما وقفنامهی قنات شاه را چنان كه گفتم داريم. اصولا شاهان قاجار به قنات علاقهی وافري داشتند و نكتهی جالب يكي از ضربالمثلهاي معروفي است كه به خاطر يك واقعهی تاريخي در مورد قنات شكل گرفته است. همان ضربالمثل قديم «براي حاجي آب نداره، براي تو كه نون داره.» نقل است كه حاجي ميرزا آغاسي صدراعظم تلاش بسيار نمود تا آب رودخانهی كرج را با حفر قناتهاي متعدد به سوي شهر تهران روانه سازد. ولي با كارشكني متمادي افراد معاند اين كار به تعويق افتاد. يك روز حاجي ميرزا آغاسي خود تصميم گرفت بدون تشريفات
و به تنهايي به سر يكي از قناتها برود. وقتي به نزد كارگران ميرسد از كارگر چرخكش ميپرسد، قنات به آب رسيده؟ چرخكش از همه جا بيخبر با كمال سادگي جواب ميدهد، آب كجا بود؟ اين حاجي آغاسي بيخود ما را معطل كرده كه براي كبوتران خدا در چاه لانه بسازيم. حاجي هم از اين جواب چرخكش ناراحت شده و جواب ميدهد بندهی خدا، اگر «براي حاجي آب نداره، براي تو كه نون داره»! به هر حال كاري كه حاجي ميرزا آغاسي شروع كرده بود توسط رضا شاه تكميل شد و همين امروز هم آبي كه در بلوار كشاورز جريان دارد آب كرج است.
تا امروز هيچ قناتي ثبت نشده است. ما در بخش ثبت يك سري اسناد و مدارك را كه واجد ارزش ثبت باشند بايد ارائه دهيم تا اثر ثبت شود ولي چون باستانشناسان متولي امور ثبتي هستند تا كنون اقدامي براي ثبت اين قناتها نكردهاند. شايد اگر مردمشناسان هم در امور ثبتي دخالت داشتند ميتوانستند در اين زمينه كاري انجام دهند.
تنها چيزي كه تغيير كرده مصالح مورد استفاده در سنگچين بوده است كه همان طور که گفتم اول سنگچين و بعد آجر و حالا سيماني شده است وگرنه باقي اجزاي قنات دچار تغيير و تحول نشده است.
نكته ديگري كه نه در مورد قنات بلكه در مورد آب وجود دارد اين است كه آب براي ايرانيان فقط يك مادهی حياتبخش نبوده است. بسياري از باورها، رسوم و عقايد ايراني حول محور آب شكل گرفته است و چنان كه ميدانيم در ايران باستان جشنهاي متعددي براي آن برگزار ميشده است.
بله، در واقع كسي از اهميت آب در نزد ايرانيان باستان بيخبر نيست. ميدانيد كه ايرانيان در آب روان، تن نميشستند و آن را آلوده نميكردند. با ورود اسلام مقداري از اين قداست كم شد و يك وقفهی ٢٠٠ ساله پيش آمد اما همان طور كه گفتم در دورهی طاهريان كسي پيدا ميشود كه قناتها را دوباره لايروبي ميكند تا قداست و اهميت آب را دوباره زنده كند. به طبع اين اتفاق آيينهاي كهن دوباره زنده شدند و دوباره بخش عمدهاي از فرهنگ ما را دربرگرفتند. يكي از بهترين و جالبترين باورها و رسومي كه پيرامون قناتها وجود دارد عروسي قنات است! در يك روستا وقتي قناتي آبش كم يا خشك ميشود برايش عروسي ميگيرند. اين جشن هم اوايل بهار و تقريباً اواخر اسفند وقتي كه اهالي ديگر از آمدن آب قنات نااميد شدند صورت ميگيرد. براي اين جشن يك زن بيوه را كه جوان است و شوهرش مرد خوبي بوده و از هم طلاق نگرفته بودهاند در آن روز به خصوص كه ٤ يا ٥ روز قبل از عيد نوروز است به هيأت عروس در ميآورند و با شادي و هلهله و پايكوبي و
همچنين خوراكهاي مخصوص عروس به مادر چاه ميبرند و او داخل قنات ميشود. عليالقاعده نيز بايد بدون لباس باشد و با آن آب غسل كند و شب را در قنات بگذراند. به اصطلاح ميگويند قنات نر شده و بايد به آن زن داد. فرداي آن روز زن از قنات بيرون ميآيد و تمام روستا به او احترام ميگذارند و هزينههاي زندگي او را تا آخر تأمين ميكنند و او از آب و محصول سهم ميبرد. اما از آن پس نبايد ديگر ازدواج كند، چرا كه مردم معتقدند او زن قنات است و قنات هم زنش را هيچ وقت طلاق نميدهد. اين رسم به نوعي از ميترائيسم گرفته شده است. خيلي از معابد ميترائيسم در مراغه و نقاط ديگر داراي سردابههايي است كه ميترا درون آنها زندگي ميكند و اين رسم شايد از آن منشعب شده باشد.
بله در بيشتر نقاط ايران قناتها را با عنوان نر و ماده اطلاق ميكنند و هر كدام مشخصات مخصوص به خود را دارند. آب نر معمولاً يكسري خصوصيات دارد. مثلاً پرزور است، از لحاظ آشاميدن سنگين است و معمولاً در آبياري خرابي به بار ميآورد. گلآلود است، املاح دارد و در جويي اگر جاري ميشود در آن علف هرز كمتر سبز ميشود و وقتي دست يا بدن آدم با اين آب تماس ميگيرد حالت لرزش و چندش به او دست ميدهد. ولي قنات ماده آب سبكي دارد، در مسيري كه ميرود علف هرز سبز ميشود، با آرامش حركت ميكند، آب بسيار سبكي دارد، املاح خيلي كمي دارد و هنگام آبياري اصلاً اذيت نميكند. محصولاتي كه از اين آب سيراب ميشوند بار بيشتري ميدهند و هميشه هم زلال است. در واقع قناتي كه ماده باشد در طول سال هميشه يكسان آب دارد حالا چه بارندگي باشد و چه نباشد.
براي آنها كار زيادي لازم نيست كه انجام شود. همين كه ترميم و بازسازي شوند، و مدام به وضعيتشان رسيدگي شود آنها ميتوانند تا سالهاي سال زنده بمانند. همان طور كه تا كنون ماندهاند. قناتها هنوز هم بخش عمدهاي از آب شرب تهران را تأمين ميكنند و اين اصل در همه جاي كشور صدق ميكند. فقط بايد به آنها رسيدگي كرد و اين توقع زيادي نيست.
این پرسش و پاسخ برگرفته از صحبتهای جناب آقای سلیم سلیمی مؤید (مردمشناس) با الهه خسروي يگانه درج شده در روزنامهي اعتماد مورخ ٧/١٢/١٣٨٢ میباشد.
در انتهای سخن امید آن میرود که با توجه به مطالب یادشده، اندکی دقیقتر به پیرامون خویش بنگریم و از آنچه پیشینیان برای ما به یادگار باقی گذاشتند آنچنان که درخورشان بوده است محافظت کرده و در عین حال با استفاده و بهکارگیری دقیق آنها به همه جهانیان ثابت کنیم که ما ایرانیان امروز فرزندان خلف همان بزرگان هستیم.
منابع:
۱ مجموعه مقالات اولین همایش بینالمللی قنات. یزد ١٣٧٩
۲ مرکز بینالمللی قنات و سازههای تاریخی آب
۳ روزنامهي اعتماد
۴ روزنامهي ایران امروز
۵ وب سایت سرزمین اهورایی
۶ خبرگزاری میراث فرهنگی
۷ مرکز توسعه تجارت کیش
۸ ماهنامهي الکترونیکی بهارستان (شمارهي هفدهم)
۹ روزنامهي همشهری - اردیبهشت ماه ١٣٧٩
۱۰ وبسایت کاریز
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}