کنگرهی وین
متحدین که پیروز شده بودند تصمیم گرفتند در نقشهی اروپا تجدید نظری انجام دهند و به این منظور کنگرهای در وین تشکیل دادند که زمامداران یا نمایندگان اغلب کشورهای اروپائی در آن شرکت جستند. این کنگره در سوم نوامبر سال
نویسنده: شارل دولاندلن
برگردان: احمد بهمنش
برگردان: احمد بهمنش
کنگرهی وین:
متحدین که پیروز شده بودند تصمیم گرفتند در نقشهی اروپا تجدید نظری انجام دهند و به این منظور کنگرهای در وین تشکیل دادند که زمامداران یا نمایندگان اغلب کشورهای اروپائی در آن شرکت جستند. این کنگره در سوم نوامبر سال 1814 پس از مذاکرات محرمانهای که میان روسیه، اتریش، پروس و انگلیس صورت گرفت، رسماً افتتاح شد، ولی عدم توافق دولتهای بزرگ، از همین مذاکرات مقدماتی آشکار بود چون روسیه میخواست تمام لهستان را به تصرف درآورد و پروس به این امر رضا میداد به این شرط که ساکس در اختیار او گذاشته شود، منتهی اتریش و انگلیس با توسعهی زیاد روسیه موافق نبودند.نقش اساسی در این کنگره به عهدهی مترنیخ نماینده اتریش، کاسل ره (1) نمایندهی انگلیس، تالران نمایندهی فرانسه بود. تالران، مرد طمع کار و فاسد، که به طرفداری بوربونها به ناپلئون خیانت کرده بود، با مهارت از ناسازگاری متحدین استفاده کرده، فرانسه را با آنکه کشوری شکست خورده بود در ردیف کشورهای بزرگ قرار داد. مذاکرات، مشکل و طولانی شد و تا نهم ژوئن سال 1815 طول کشید. نظر قطعی نمایندگان در این تاریخ به امضا رسید و بازگشت ناپلئون اول در این رأی تغییری نداد.
تصمیمات کنگرهی وین به این شرح بود: گراندوشه ورشو به استثنای پوزنانی به روسیه و قسمتی از ساکس، آن قسمت از پومرانی که در دست سوئد بود، و ناحیه رنانی به پروس واگذار شد؛ اتریش آنچه را که از دست داده بود، به استثنای بلژیک، پس گرفت و متصرفات سابق خود در جمهوری ونیز را حفظ کرد. بلژیک به هلند و ژن به پادشاه ساردنی داده شد: سایر امرا و شاهزادگانی که به دستور ناپلئون از حکومت در املاک و اراضی خود محروم شده بودند، مجدداً قلمرو سابق خود را تصاحب کردند؛ دانمارک، نروژ را به سوئد واگذارکرد: باویر، ناحیه پالاتینا را در ازای تیرول به دست آورد؛ امپراتوری مقدس رم و ژرمن تجدید نشد ولی به جای آن اتحادیه ژرمنی، شامل اراضی قدیم امپراتوری، تشکیل یافت. انگلیس، مالک چندین جزیره که از تصرف فرانسه خارج شده بود (جزیره موریس، چند جزیره از آنتیلها) و کاپ، که متعلق به هلند بود و همچنین جزایر ایونی، مالت و هلیگولند گردید. اما درکوششهائی که برای حل مسأله مشرق؛ یعنی تعیین سرنوشت امپراتوری عثمانی، بعمل آمد، نتیجهای حاصل نگردید.
فعالیتهای کنگره، بدون تردید، اهمیت بسیار داشت؛ این کنگره برای ایجاد موازنه در اروپا و استقرار صلح بر اساس حق و قانون بسیارکوشید، لیکن هیچ التفاتی به مسأله ملیتها و تمایلات ملتها نکرده؛ نتیجهی کار این کنگره، معاهدهای بود که میان سلاطین بسته شد و این خود منشأ جدیدی برای اختلافات بود.
حکومت صد روزه:
بازگشت بوربونها و مهاجران که میخواستند آثار تمام پیروزیهای انقلاب را نابود کنند، مورد رضایت فرانسویان نبود. از طرف دیگر ناپلئون نمی توانست تبعید خود به جزیره الب را تحمل کند. بنابراین از این جزیره گریخته در اول مارس سال 1815 در پرووانس پیاده شد و مورد استقبال گرم اهالی قرار گرفت و از آنجا به طرف پاریس حرکت کرد. لوئی هجدهم به شنیدن این خبر، با شتاب تمام، پاریس را ترک گفت و به بلژیک رفت. ناپلئون که مجدداً بر مسند فرمانروائی نشسته بود به متحدین پیشنهاد صلح کرد، منتهی چون از این کار نتیجهای نگرفت به عجله به تهیه مقدمات جنگ پرداخت و برای جلب رضای خاطر بورژوازی با تمایلات آزادیخواهانه صادر و آن را ضمیمه قانون اساسی امپراتوری کرد. این فرمان مورد تأیید ملت واقع شد و انتخابات انجام گرفت، و ناپلئون، پس از این به کار ارتش پرداخت. همه کشورهای اروپائی به دشمنی با او قیام کرده بودند و تنها متحد ناپلئون مورا بود که پس از خیانت به وی، اکنون در صدد سازش و همکاری با امپراتور برآمده بود. مورا، کشورهای کلیسا را محاصره کرد، ولی اتریشیها او را در تولنتی نلو (2) شکست دادند.متحدین قوای فراوانی در اختیار داشتند ولی بجز سپاهیان انگلیس و بروس به سرداری و لینگتون و بلوخر، در بلژیک، بقیه آماده پیکار نبودند. ناپلئون، برای شکست آنها، قبل از رسیدن نیروهای تازه، مشغول کار شد و بسرعت به بلوخر حمله برده او را در لین یی (3) شکست داد. دو روز بعد، روز هجدهم ژوئن، به ولینگتون که در واترلو موضع داشت حمله کرد. جنگ سختی میان آنها درگرفت که مدتها نتیجهی آن معلوم نبود ولی پروسیها به کمک رسیدند و با ورود آنها فرانسویان شکست خوردند. ناپلئون به پاریس بازگشت ولی از او پذیرائی گرمی نشد. وی برای دومین بار تصمیم به استعفا گرفت و به روشفور (4) رفته خود را تسلیم انگلیسیها کرد؛ انگلیسیها ناپلئون را به جزیرهی سنت هلن، در اقیانوس کبیر فرستادند، و او در سال 1821 در این جزیره جان سپرد.
لوئی هجدهم دوباره روی کار آمد و به موجب دومین معاهده پاریس، سار و آن قسمت از ساووا که در اختیار فرانسه بود از فرانسه جدا شد و فرانسه مجبور به پرداخت غرامتی گردید. جنگهای طولانی زمان ناپلئون، که خود دنبالهی جنگهای انقلاب بود، به این ترتیب خاتمه پذیرفت. این جنگها برتری و سیادت فرانسه را در اروپا محرز کرد و سپس این مقام و منزلت را از او باز ستاند و بر اثر خودبینی و غرور جنون آمیز ناپلئون، او را خسته و شکست خورده واگذاشت.
پینوشتها:
1- Castlereagh.
2- Tolentino.
3- Ligny.
4- Rochefort.
لاندلن، شارل دو؛ (1392)، تاریخ جهانی (جلد دوم) از قرن شانزدهم تا عصر حاضر، ترجمهی احمد بهمنش، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوازدهم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}